حضرت عباس علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اعلام وفاداری اهل بیت به امام حسین (ع))
(حضرت عباس (ع) در کارزار کربلا)
سطر ۱۲۷: سطر ۱۲۷:
  
 
===  حضرت عباس (ع) در کارزار کربلا ===
 
===  حضرت عباس (ع) در کارزار کربلا ===
سید بن طاووس در لهوف می نویسد:ابوالفضل العباس وقتى برادران خود را به میدان فرستاد و به شهادت رسیدند و امـام عـلیه السلام دیگـر یار و یاورى نداشت بخدمت برادر آمد و اجازه میدان خواست ، امام عـلیه السلام فرمود: انت حامل لوائى . (( تو پرچمدار منى )) اگر کشته شوى دشمن بر من چیره مى شود.
+
سید بن طاووس در لهوف می نویسد:ابوالفضل العباس وقتى برادران خود را به میدان فرستاد و به شهادت رسیدند و امـام عـلیه السلام دیگـر یار و یاورى نداشت بخدمت برادر آمد و اجازه میدان خواست ، امام عـلیه السلام فرمود: انت حامل لوائى  
 +
(( تو پرچمدار منى )) اگر کشته شوى دشمن بر من چیره مى شود.
  
 
ابوالفضل العباس عرض کرد: برادر سینه ام تنگ شده و از زندگى سیر گشته ام.
 
ابوالفضل العباس عرض کرد: برادر سینه ام تنگ شده و از زندگى سیر گشته ام.
سطر ۱۳۷: سطر ۱۳۸:
 
همـه سپـاه در سکوت فرو رفتند، شمر ملعون صدا زد: پسر ابو تراب اگر همه دنیا را آب بگـیرد و در اخـتـیار مـا باشد یک قـطره به شما نمى دهیم مگر آنکه بیعت یزید را بپـذیرید.
 
همـه سپـاه در سکوت فرو رفتند، شمر ملعون صدا زد: پسر ابو تراب اگر همه دنیا را آب بگـیرد و در اخـتـیار مـا باشد یک قـطره به شما نمى دهیم مگر آنکه بیعت یزید را بپـذیرید.
  
قـمـر بنى هاشم از آنان ماءیوس شد و به نزد برادر برگشت و طغیان و سرکشى دشمـن را به عـرض امـام رسانید ولى در همـین حال صداى العـطش العـطش ، المـاء المـاء کودکان بلند شد، ابى الفـضل نگاهى به چهره کودکان افکند مشاهده کرد لبها از کثرت تشنگى خشک و چهره ها تـغـییر کرده آب بدنشان تـمـام شده و مـشرف به مـرگـند لذا بدون تاءمل شتابان بسوى شریعه برگشت و چون برابر نگهبانان شریعه فرات رسید به آنان حمله کرد و آنها را از شریعه دور گردانید و وارد شریعه فرات شد و مشک را پر آب کرد سپس کفى از آب برگرفت و خواست بنوشد که بیاد تشنگى برادر افتاد.
+
قـمـر بنى هاشم از آنان ماءیوس شد و به نزد برادر برگشت و طغیان و سرکشى دشمـن را به عـرض امـام رسانید ولى در همـین حال صداى العـطش العـطش ، المـاء المـاء کودکان بلند شد، ابى الفـضل نگاهى به چهره کودکان افکند مشاهده کرد لبها از کثرت تشنگى خشک و چهره ها تـغـییر کرده آب بدنشان تـمـام شده و مـشرف به مـرگـند لذا بدون تاءمل شتابان بسوى شریعه برگشت و چون برابر نگهبانان شریعه فرات رسید به آنان حمله کرد و آنها را از شریعه دور گردانید و وارد شریعه فرات شد و مشک را پر آب کرد سپس کفى از آب برگرفت و خواست بنوشد که بیاد تشنگى برادر افتاد.
  
 
=== رجزهای حضرت عباس (ع) ===
 
=== رجزهای حضرت عباس (ع) ===

نسخهٔ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۸:۱۶

حضرت عباس علیه السلام، جلوه عشق و ايثار ، تبلور رادمردى ، صفا و وقار ، و تجسّم شجاعت ، شهامت و كرامت است .او فرزند امیرالمومنین و برادر سيدالشهدا، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسين علیه السلام در روز عاشورا بود، که خود را فدای امام زمان خویش و برادر خود،‌ امام حسین علیه السلام کرد.

محتویات

معنای لغت عباس

عباس در اصلاح عرب از ماده عَبَسَ به معنای درهم کشیدن بشره و گرفتگی صورت است.[۱]

برخی عباس را به معناى شير بيشه، شيرى كه شيران از او بگريزند است.(الاسد الغضبان : شیر خشمگین)[۲]

خانواده و تولد حضرت عباس علیه السلام

پدرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مادرش «فاطمه كلابيه» بود كه بعدها با كنيه «ام‌البنين» شهرت يافت.

امام على علیه السلام پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با ام‌البنين ازدواج كرد. عباس، ثمره اين ازدواج بود.

ولادت ایشان را در روز چهارم شعبان شعبان سال 26 هجرى در مدينه نوشته اند.[۳] او بزرگترين فرزند ام‌البنين بود و سه برادر دیگرش نیز، همه در كربلا در ركاب امام حسين علیه السلام به شهادت رسيدند. وقتى اميرالمؤمنين شهيد شد، عباس چهارده ساله بود و در كربلا 34 سال داشت.

سیمای ظاهری حضرت

عبّاس عليه السلام ، قامتى بلند ، سينه اى سِتَبر ، بازوانى توانمند و چهره اى بس زيبا داشت ، بدان سان كه او را «ماه بنى هاشم» مى گفتند.

کنیه ها و القاب حضرت

کنیه ها

برخی از کنیه های حضرت عباس(علیه السلام) عبارت است از:

ابوالفضل

در منابع بسیاری، کنیه حضرت عباس (علیه السلام) را ابوالفضل بر شمرده اند که در بین کنیه های ایشان، ابوالفضل (ابوفاضل، ابوالفضائل) مشهورترین است. اما دیگر کنیه های او یا غیر مشهور هستند و یا این که پس از واقعه کربلا حضرت را بدان خوانده اند.

نوشته اند در خاندان بنی هاشم هر که عباس نام داشته او را ابوالفضل کنیه می نهادند؛ همان گونه که عباس بن عبدالمطلّب و عباس بن ربیعة بن الحارث بن عبدالمطلّب و... نیز مکنّی به همین کنیه بوده اند که گفته ای مقبول و موجّه به نظر می رسد.[۴]

برخی دیگر گفته اند این کنیه برگرفته از برتری و فضلی بوده که از کودکی در حضرت نمود فراوان داشته و او را بدان صفت می شناخته اند، آن گونه که در سوگ او نیز سروده اند.

أبَا الْفَضْلِ یَا مَنْ أسَّسَ وَ الإبأبِیَ الفَضْلُ اِلاّ اَنْ تَکُونَ لَهُ أَبا «ای ابوالفضل! ای کسی که هر برتری و پاکدامنی را بنا نهادی! آیا برای من برتری و فضلی وجود دارد که تو پدر آن نباشی؟ (آیا کسی می تواند فضلی داشته باشد که در تو نباشد».

ابوالقِربَة

در لغت عرب قِربة به معنای «مشک آب» است. حضرت عباس (علیه السلام) را به جهت آب رسانی اش در کربلا به این کنیه نامیده اند. در بسیاری از منابع تاریخی و رجالی چنین کنیه ای را برای حضرت بر شمرده اند.[۵]

ابوالفَرجَة

در لغت عرب فرجه، «گشایش در سختی و برطرف شدن اندوه» معنا شده است. برخی چنین کنیه ای نیز برای حضرت بر شمرده اند که بیشتر به لقبی در قالب کنیه می ماند. دلیل آن هم برطرف کردن اندوه و گشایش در سختی ها در نتیجه توسل به او می باشد.[۶]

القاب

برخی از القاب حضرت عبارت اند از:

قمر بنی هاشم

حضرت عباس (علیه السلام) از جمال و زیبایی ویژه ای برخوردار بوده؛ به گونه ای که سیمای دل ربای او جلب توجه می کرد و چهره اش مانند ماه تمام، تابناک می نمود. چون از دودمان هاشم، جد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، او را «ماه فرزندان هاشم» می خواندند. این لقب، لقبی مشهور برای حضرت به شمار می رود و بسیاری از منابع آن را بر شمرده اند.[۷]

باب الحوائج

حضرت عباس (علیه السلام) در دوران زندگی امام مجتبی (علیه السلام) پیوسته در کنار آن حضرت به مددکاری مردم و بر آوردن نیازهایشان می پرداخت. این رویه در زمان امامت امام حسین (علیه السلام) و پیش از جریان عاشورا نیز ادامه داشت تا آن جا که هرگاه نیازمندی برای کمک خواستن نزد این دو امام همام می آمد، حضرت عباس (علیه السلام) مأمور اجرای دستور امام خویش می شد. حضرت عباس (علیه السلام) جایگاه بلندی نزد برادرش امام حسین (علیه السلام) داشت؛ نوشته اند:

«همان گونه که پدرش امیر المؤمنین (علیه السلام) جایگاه بلندی نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داشت و باب او بود و هرگاه مشکلی روی می داد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ابتدا آن را با علی (علیه السلام) در میان می گذاشت، عباس (علیه السلام) نیز چنین حالتی نسبت به امام حسین (علیه السلام) داشت. امام با پیشامد هر مشکلی آن را با برادرش در میان گذاشته و از او می خواست که آن مشکل را برطرف نماید».[۸] این مسئله سبب شد تا ایشان را باب الحوائج؛ «برآوردنده نیازها» بخوانند. [۹]

البته به نظر می رسد این لقب بعدها در نتیجه توسل ها و کرامتهای آن حضرت به ایشان داده شده است.

باب الحسین (علیه السلام)

شدت دلبستگی حضرت عباس (علیه السلام) به برادر بزرگ تر خود، امام حسین (علیه السلام) تا آن جا بود که همواره خود را خدمتگزار و می دانست و برای اجرای فرمان های ایشان همیشه پیش قدم بود. این بدان دلیل بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ عَلِیُّ بَابُها فَمَن اَرَادَ مَدِینَةَ فَلْیَأتِ البَابَ؛ من شهر دانش هستم و علی (علیه السلام) دروازه ورود به آن است. پس هر کس خواهان ورود به شهر دانش است، باید نخست سراغ درِ آن را بگیرد». حضرت عباس (علیه السلام) نیز درب ورود به شهر حسینی (علیه السلام) بود.[۱۰]

[۱۱]

سقا

سقّا از مشهورترین لقبهای حضرت عباس (علیه السلام) است و پس از واقعه کربلا به این لقب متصف گردید. یکی از بی رحمانه ترین حربه های جنگی دشمن در واقعه کربلا، بستن آب به روی لشکر امام حسین (علیه السلام) بود که از روز هفتم ماه محرّم آغاز شد. اما حضرت عباس (علیه السلام) به همراه برخی دیگر از بنی هاشم، به فرات حمله می برد و آب می آورد. او این لقب را از پدران خویش به ارث برده بود؛ زیرا حضرت عبدالمطلّب، هاشم، عبد مناف و قُصَیّ نیز چنین لقبی داشتند. حضرت ابوطالب (علیه السلام) و عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر نیز به چنین ویژگی پسندیده ای مشهور بودند. [۱۲]

کَبْشَ الکتیبة

اصطلاحی نظامی است که در جنگ ها به کار می رفته و به فردی شجاع اطلاق می شده؛ فردی که تمام صفات شجاعت و نام آوری در او جمع بوده و در پیشانی لشکر به جنگ با دشمن می پرداخته است. این لقب پیش از حضرت عباس (علیه السلام) تنها به دو نفر داده شده؛ ابتدا به فردی قریشی از قبیله بنی عبدالدار که از دشمنان سر سخت مسلمانان بود و طلحة بن ابی طلحة نام داشت. او در جنگ احد توسط امیر مؤمنان کشته شد؛

دومین فردی که پیش از حضرت عباس (علیه السلام) به این لقب خوانده شد مالک اشتر نخعی بود. او در دوران خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) کبش العراق می خواندند. پس از وی این لقب به حضرت عباس (علیه السلام) رسید آن گونه که از زبان امام حسین (علیه السلام) سروده اند:

عَبَّاسُ (علیه السلام) کَبْشُ کَتِیبَتی وَ کَنَانَتیوَ سرُّ قَوْمی بَلْ اَعَزُّ حُصُونی[۱۳]

«عباس (علیه السلام) پهلوان لشکر و اهل بیت من بلکه شکست ناپذیرترین دژ من است.»

حامی الظُعینة

در لغت عرب ظعینة از ریشه ظَعَنَ (= کوچ کرد) گرفته شده و به معنای زن هودج نشین می باشد. این لقب نیز از جمله القابی است که پس از واقعه عاشورا به حضرت داده شده و به معنای پشتیبان زنان هودج نشین است؛ چرا که دلگرمی زنان اهل حرم به بازوی توانای عباس (علیه السلام) بود. چه بسا پشتیبانی و حمایت از زنان بی دفاع، خود بخش بزرگی از دفاع است و وجود او در بین لشکر قوت قلبی برای همه به شمار می آمد. این لقب در عرب پیش از حضرت عباس (علیه السلام) تنها به یک نفر داده شده و او ربیعة بن مکدم کنانی از قبیله بنی فراس می باشد که چه در زمان زندگی و چه پس از مرگش او را این گونه می خوانده اند[۱۴]

برخی دیگر از القاب ایشان عبارت است از: شهید،عبد صالح، مستجار (پشت و پناه)، فادی (فداکار)، ضَیغَم (شیر)، مُؤثر (ایثارگر)، ظَهر الولایة (پشتیبان ولایت)، طیار،اکبر،مواسی (ایثار کننده)،واقی (پاسدار)،ساعی (تلاشگر)،، صدّیق (راست گفتار و درست کردار)، بَطَل (گُرد)، اطلس (چابک و شجاع، در لغت به معنای رنگارنگ یا دو رنگ بوده و کنایه از فرد زیرک و چابک است)، حامل اللّواء (پرچمدار)، صابر، مجاهد،حامی،ناصر

همسر و فرزندان ایشان

حضرت عباس (علیه السلام) با لبابه، از بانوان بزرگ زمان خویش ، دختر عبيدالله بن عباس (پسرعموى پدرش) ازدواج كرد.[۱۵]

برخى حضرت عباس‌(ع) را صاحب دو فرزند به نام‌هاى «عبیداللّه» و «فضل» دانسته‌ اند و برخى دیگر او را صاحب عبیداللّه،[۱۶] حسن و قاسم و برخى نیز عبیداللّه و محمد را فرزندان او بر شمرده‌اند.[۱۷] پس از شهادت حضرت عباس‌(ع) و فرزندان او در کربلا، لبابه به عقد زید بن الحسن‌(ع) فرزند امام مجتبى‌(ع) در آمد[۱۸] و از او صاحب دخترى به نام «نفیسه» گردید.

آن چه همگى تاریخ‌نگاران بدان تصریح کرده و اتفاق نظر دارند، این است که نسل حضرت عباس‌(ع) از طریق فرزند او عبیدالله گسترش یافته است. او هنگام حرکت امام حسین‌(ع) از مدینه به سوى کربلا کودک بود ولى بعدها مردى دانشمند و فرزانه در دین و از فرهیختگان دوره ی خود گردید.[۱۹]

حضرت عباس (ع) در زمان امیرالمؤمنین (ع)

تاریخ گویای آن است که امیرالمؤمنین علیه السلام همّ فراوانی مبنی بر تربیت فرزندان خود مبذول می داشتند و عباس علیه السلام را افزون بر تربیت در جنبه های روحی و اخلاقی از نظر جسمانی نیز مورد تربیت و پرورش قرار می دادند. علاوه بر ویژگیهای وراثتی که عباس علیه السلام از پدرش به ارث برده بود، فعالیتهای روزانه، اعم از کمک به پدر در آبیاری نخلستانها و جاری ساختن نهرها و حفر چاهها و نیز بازیهای نوجوانانه بر تقویت قوای جسمانی او می افزود.

امیرالمؤمنین علیه السلام روزی در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بود.که مردی شمشیر گرانبهایی را برای ایشان هدیه آورد. در همین لحظه، عباس علیه السلام که نوجوانی نورسیده بود، وارد مسجد شد. سلام کرد و در گوشه ای ایستاد و به شمشیری که در دست پدر بود، خیره ماند. امیرالمؤمنین علیه السلام متوجه شگفتی و دقت او گردید و فرمود: فرزندم! آیا دوست داری این شمشیر را به تو بدهم؟ عباس علیه السلام گفت: آری! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: جلوتر بیا! عباس علیه السلام پیش روی پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهی طولانی به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! برای چه می گریید؟ امام پاسخ فرمود: گویا می بینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله می کند تا اینکه دو دستش قطع می گردد... .[۲۰]

حضرت عباس (ع) در جنگ صفین

پس از ورود سپاه هشتاد و پنج هزار نفری معاویه به صفین، وی به منظور شکست دادن امیرالمؤمنین علیه السلام عده زیادی را مأمور نگهبانی از آب راه فرات نمود و «ابوالاعور اسلمی» را بدان گمارد.تشنگی بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین علیه السلام را بر آن می دارد تا عده ای را به فرماندهی صعصعة بن صوحان و شبث بن ربعی برای آوردن آب اعزام نماید. آنان به همراه تعدادی از سپاهیان، به فرات حمله می کنند و آب می آورند. [۲۱]در این یورش امام حسین علیه السلام و اباالفضل العباس علیه السلام نیز شرکت داشتند و مالک اشتر این گروه را هدایت می نمود.[۲۲]

حضرت عباس (ع) در زمان امام حسن (ع)

حضرت در جریان توطئه صلحی که از سوی معاویه به امام مجتبی علیه السلام تحمیل شد، همواره موضعی موافق با امام و برادر معصوم و مظلوم خویش اتخاذ نمود.پس از بازگشت امام مجتبی علیه السلام به مدینه، عباس علیه السلام در کنار امام به دستگیری از نیازمندان پرداخت و هدایای کریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم می کرد. او در این دوران لقب «باب الحوائج» یافت. و وسیله دستگیری و حمایت از محرومین جامعه گردید.

آن زمان که دسیسه معاویه، امام را به شهادت رساند،و آنان به آن نیز بسنده نکردند و بدن مسموم ایشان را آماج تیرهای کینه توزی خود قرار دادند. آنجا بود که کاسه صبر عباس علیه السلام لبریز شد . دست بر قبضه شمشیر برد، اما دستان مهربان امام حسین علیه السلام نگذاشت آن را از غلاف بیرون آورد و با نگاهی اشک آلود، برادر غیور خودرا باز هم دعوت به صبر نمود.[۲۳]

حضرت عباس علیه السلام و قیام کربلا

حضرت عباس (علیه السلام) از آغاز قیام امام حسین (علیه السلام) همیشه یار و یاور ایشان بود.ایشان همراه امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه هجرت کرد و هیچ گاه از امام حسین (علیه السلام) جدا نشد.

خطبه حضرت عباس بر بام کعبه

حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری و زمانی كه قافله امام حسین (علیه السلام) قصد ترك مكه و عزیمت به كربلا را داشت، بر بام كعبه خطبه‌ای در ستایش از سیدالشهداء ایراد فرمود.

ایشان در این خطبه به افشاگری علیه حکومت بنی امیه و شخصیت یزید بن معاویه پرداختند و حمایت خود را از امامشان اعلام کردند.[۲۴]

آب آوردن از فرات قبل از روز عاشورا

در روز هفتم محرم چون عمر سعد رسيد به عمرو بن حجاج فرمان داد كه با پانصد سوار به كنار شريعه برود و ميان حسين و يارانش و ميان آب مانع گردد.اين قضيه سه روز پيش از شهادت حضرت بود و در نتيجه حسين و يارانش تشنه ماندند.

آنگاه حضرت عباس (علیه اسلام) به سوى آب رفت و نافع بن هلال پيشاپيش آنان بود. چون به نهر نزديك شدند، عمرو بن حجاج آنان را منع كرد. عباس و همراهانش بر سر نهر پيكار كردند و آنها را پس راندند! و پيادگان سپاه حسين رفتند و مشك‌هايشان را پر كردند. عباس و يارانش همچنان از آنها دفاع مى‌كردند تا آب را به لشكر حسين رسانند![۲۵]

آوردن امان نامه برای حضرت عباس (علیه اسلام) و برادرانشان

شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیداللّه‌ بن زیاد امان نامه‌ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه‌السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت.

شمر نزدیک خیام امام حسین (علیه‌ السلام) آمد و عباس، عبداللّه‌، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه ‌السلام که مادرشان ام‌البنین علیها‌السلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه‌ برایتان امان گرفته‌ام. آنها همگی گفتند: بر او بانگ زد: بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات . اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى كه از یاری برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوریم . آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله امانى نیست ؟

شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنین، خشمناك شد و به خیمه گاه خویش برگشت.[۲۶]

عقب انداختن جنگ به خواست امام حسین (ع) توسط حضرت عباس (ع)

در نهم محرم اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیه ‌السلام،اما حسین علیه‌السلام را باخبر کرد. امام حسین علیه‌ السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟

حضرت عباس علیه‌ السلام رفت و خبر آورد که اینان می ‌گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید. امام حسین علیه‌ السلام به حضرت عباس(ع) فرمودند: اگر می‌ توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال می‌داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.

حضرت عباس علیه‌ السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه‌! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی می‌کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.

عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه ‌السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می‌دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه‌ می‌سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.[۲۷]

اعلام وفاداری اهل بیت به امام حسین (ع)

پس از بازگشت عمر سعد، امام حسين (ع) يارانش را گرد آورد و اين نزديك به شبانگاه بود... به يارانش مى‌گفت: ستايش مى‌كنم خداى متعال را ستايشى نيكو و بر گشايش و سختى او را سپاس مى‌گويم. ...اما بعد، من اصحابى وفادارتر و نيك‌تر از اصحاب خويش و خاندانى بهتر و خويشاوند دوست‌تر از خاندان خويش نمى‌شناسم. خداوند به همه شما از سوى من پاداش نيك دهد! بدانيد كه من بر آنچه فردا ميان ما و اين گروه پيش مى‌آيد آگاهم. من به شما اجازه دادم كه با رضايت من همگى برويد. من عهد و پيمانم را از شما بر گرفتم. اينك شب همه جا را پوشانده است، آن را رهوار خويش گيريد!.

آنگاه برادران، فرزندان و برادرزادگانش و دو پسر عبداللَّه جعفر گفتند: چرا چنين كنيم؟ آيا براى اينكه پس از تو زنده بمانيم؟ خداوند هرگز چنين روزى را نياورد! نخست عباس بن على اين سخن را گفت و سپس ديگران اين سخن و مانند آن را بر زبان آوردند.

حضرت عباس (ع) در کارزار کربلا

سید بن طاووس در لهوف می نویسد:ابوالفضل العباس وقتى برادران خود را به میدان فرستاد و به شهادت رسیدند و امـام عـلیه السلام دیگـر یار و یاورى نداشت بخدمت برادر آمد و اجازه میدان خواست ، امام عـلیه السلام فرمود: انت حامل لوائى (( تو پرچمدار منى )) اگر کشته شوى دشمن بر من چیره مى شود.

ابوالفضل العباس عرض کرد: برادر سینه ام تنگ شده و از زندگى سیر گشته ام.

امـام فـرمـود: حال که عـزم رفـتـن به مـیدان کارزار دارى قـدرى آب براى این اطفال که از شدت عطش فریادشان بلند است بیاور.

سقـاى کربلا مـشک آب بدوش افـکند و سوار بر اسب شد و در مقابل لشکر دشمن ایستاد و پس از نصیحت مردم ، به ابن سعد خطاب کرد و فرمود:پـسر سعـد! این حسین و پـسر دخـتـر رسول خـدا است که شمـا همـه یاران و اهل بیت او را کشتـید، زنان و فرزندانشان تشنه اند آنها را آب بدهید که دلهاى آنان از تـشنگى مى سوزد و مع ذلک مى گوید: مرا رها سازید تا به روم یا هند بروم و عراق و حجاز را به شما واگذارم .

همـه سپـاه در سکوت فرو رفتند، شمر ملعون صدا زد: پسر ابو تراب اگر همه دنیا را آب بگـیرد و در اخـتـیار مـا باشد یک قـطره به شما نمى دهیم مگر آنکه بیعت یزید را بپـذیرید.

قـمـر بنى هاشم از آنان ماءیوس شد و به نزد برادر برگشت و طغیان و سرکشى دشمـن را به عـرض امـام رسانید ولى در همـین حال صداى العـطش العـطش ، المـاء المـاء کودکان بلند شد، ابى الفـضل نگاهى به چهره کودکان افکند مشاهده کرد لبها از کثرت تشنگى خشک و چهره ها تـغـییر کرده آب بدنشان تـمـام شده و مـشرف به مـرگـند لذا بدون تاءمل شتابان بسوى شریعه برگشت و چون برابر نگهبانان شریعه فرات رسید به آنان حمله کرد و آنها را از شریعه دور گردانید و وارد شریعه فرات شد و مشک را پر آب کرد سپس کفى از آب برگرفت و خواست بنوشد که بیاد تشنگى برادر افتاد.

رجزهای حضرت عباس (ع)

رجزهای حضرت عباس (ع) پس از شهادت برادرانشان

أقسَمتُ بالله الأعَزّ الاعظم و بالحُجُور صادقاً و زَمزمٍ

و ذُوالحَطیم والفنا المُحَرّم لَیُخضَبَنّ الیوم جسمی بالدّم

اَمامَ ذی الفضل و ذی التّکرُّم ذاکَ حُسَینُ ذوالفَخَار الأقدم

قسم به خداوندی که عزیزترین و عظیم ترین است، قسم به حجر، صداقت و زمزم.

قسم به صاحب حطیم، قسم به فنا، قسم به محرم؛ امروز تنم با خون خضاب می شود.

پیشاپیش کسی که صاحب فضیلت و کرامت است و آن فرد، حسین (ع) صاحب افتخارات و مقدم بر همه است.[۲۸]

= رجزهای حضرت عباس (ع)برای رسیدن به شریعه فرات

أاُقَاتِلُ الیومَ بِقلبٍ مَهنَدٍ اَذُبُّ عن سِبطِ النَّبی احمدٍ

اَضرِبُکُم بِالصَّارِمِ المُهَنَّدِ حتّی تَحِیدُوا عَن قتال سیّدی

إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ نَجلُ عَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ

امروز با اطمینان کامل، جنگ سنگینی با شما می کنم، و در دفاع از فرزند پیامبر (ص) جانفشانی می کنم.

آن قدر با شمشیر هندی بر شما می زنم تا دست از جنگِ با مولا و سرورم بردارید.

من عباس، صاحب عشق و محبت اهل البیت هستم، فرزند امام علیِ طاهر و پاکیزه (ع) و تأیید شده خداوندم. [۲۹]

قندوزی حنفی نوشته است: آن حضرت، زمانی این رجز را می خواند که تیرهای فراوانی به بدنش اصابت کرده بود.

رجزهای حضرت عباس (ع)در راه رسیدن به خیمه ها

سپس به سوی خیمه ها حرکت کرد تا آب را به خیمه برساند؛ ولی دشمن، مسیر را بسته بود. در آن هنگام، حضرت ابالفضل (ع) این رجز را می خواند و می جنگید و به پیش می رفت:

یا نَفسُ مِن بعدِ الحسین هُونی و بعدَهُ لاکُنتَ أن تَکُونِی

هذا الحُسَینُ واردُ المَنُون و تَشرَبینَ بارِدَ المَعین

هیهاتَ مَا هَذَا فِعالُ دِینِی و لافِعَالُ صادِقِ الیَقِینِ

ای نفس! زندگی پس از امام حسین (ع) چه معنایی دارد؟! بعد از او زنده نباشی که زندگی را ببینی.

این امام حسین (ع) است که در مشکلات افتاده است؛ تو می خواهی آب خنک و گوارا را بیاشامی؟!

این کار در آداب و فرهنگ من هرگز وجود ندارد. این عمل از فرد صادق حقیقی به دور است.[۳۰]

لشکر ابن سعد اطرافش را گرفتند و تیربارانش کردند؛ به گونه ای که تیرهای بسیاری بر بدنش بود. حضرت، این رجز را می خواند و می جنگید تا آب را به خیمه ها برساند:

لا أرهَبُ المَوتَ إذا المَوتُ رَقَا حَتَّی اَواری فی المَصَالیتِ لَقَی

نفسی لِنَفس المُصطَفی الطُّهرِ وَقَا إنّی أنا العبّاسُ اُغدُو بِالسَّقا

و لا اَخَافُ الشَّرَّ یوم المُلتَقَی

زمانی که مرگ فراگیر شده و از سر و کله آدم بالا می رود، من از مرگ فرار نمی کنم تا اینکه با مرگ روبرو شوم و آن را بپوشم.

جانم به فدای جانِ پیامبر پاک (ص) (یعنی امام حسین (ع)) باد که در خطر واقع شده است. من عباس هستم که پیمان سقائی بسته ام.

در روزی که نیکی و زشتی با هم ملاقات می کنند و درگیر می شوند، من از سختی ها نمی ترسم و با آن روبه رو می شوم.

حضرت عباس در زیارت

در زيارت ناحيه مقدسه نيز از زبان امام مهدی علیه السلام به او اين گونه سلام داده شده است: «السلام على ابى الفضل العباس بن اميرالمؤمنين، المواسى اخاه بنفسه، الآخذ لغده من امسه، الفادى له، الواقى الساعى اليه بمائه، المقطوعة يداه...».[۳۱]

عباس علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام

بزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند. امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفر بن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند.

عباس علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».

پانویس

  1. لسان العرب،محمد بن مکرم بن منظور،ج 6 ، ص 129
  2. لغت نامه دهخدا.
  3. بحارالانوار(چاپ لبنان)، ج 42، ص 75
  4. بطل العلقمى، عبد الواحد بن احمد المظفر، نجف، مطبعة الحيدرية، بى‌تا، ج 2، ص 3
  5. أنساب الأشراف، احمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، چاپ اول، 1394 ه . ق، ج 2، ص 192 ؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن الحسن الطبرسى، نجف، مكتبة الحيدرية، چاپ دوم، 1390 ه . ق، ص 2
  6. مقتل الحسين(ع)، محمد تقى بحر العلوم، بيروت، دار الزهراء، چاپ دوم، 1405 ه . ق‌بحار الأنوار، محمد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ه . ق، ص 315 ؛ العباس(ع)، ص 10
  7. مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب السروى المازندرانى، ابو جعفر محمد بن على، قم، مطبعة العلمية، بى‌تا، ج 4، ص 108 ؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ه . ق، ج 45، ص 40
  8. بطل العلقمى، ج 3، ص 35.
  9. مقاتل الطالبيين، ص 55 ؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 40 ؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 108 ؛ بطل العلقمى، ج 3، ص 208 ؛ كبريت الأحمر، ص 384
  10. . مستدرك الحاكم النيسابورى، حافظ ابو عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابورى، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول 1411 ه . ق ، ج 3، ص 126
  11. از علامه فقید طباطبایی «ره»، نویسنده تفسیر بزرگ المیزان در این باره نقل شده است که فرمود: «مرحوم سید السّالکین و برهان العارفین، آقا سید علی قاضی فرمود در هنگام کشف بر من روشن و آشکار شد که وجود مقدس ابا عبداللّه الحسین (علیه السلام) مظهر رحمت کلیّه الهیه است و باب و پیش کار آن حضرت، سقای کربلا، سر حلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الی اللّه، ابوالفضل العباس - صلوات الله و سلامه علیه - است
  12. الثقات، محمد بن حبّان، دائرة المعارف العثمانية، چاپ اول، بى جا، 1395 ه . ق، ج 2، ص 310 ؛ السيرة النبوية، محمد بن حبّان، بيروت، مؤسسة الثقافية، چاپ اول، 1407 ه . ق، ج 1، ص 559 .
  13. بطل العلقمى، ج 2، صص 53 ـ 54
  14. بطل العلقمى، ج 2، صص 63 و 64
  15. نسب قریش، ابو عبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبیرى، دار المعارف للطباعه و النشر، 1953 م، ج 1، ص ‌79؛
  16. السید عبد المجید الحائرى، ذخیره الدارین، نجف، مطبعه المرتضویه، 1345 ه .ق، ج 1، ص 145؛ وسیلة الدارین، ص 278
  17. بطل العلقمى، ج 3، ص 429.
  18. سید محسن امین العاملى، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406 ه.ق، ج 1، ص 610
  19. ابو الحسن على بن الحسین المسعودى، التنبیه و الأشراف، لیدن، مطبعه بریل، 1893 م، ص 299؛ ابو محمد على بن احمد بن سعید بن الحزم الأندلسى، المجهره أنساب العرب، مصر، دار المعارف، چاپ سوم، 1391 ه.ق، ج 1، ص 67؛ البیهقى، ابوالحسن على بن ابى القاسم بن زید، لباب الأنساب، قم، مکتبة السید المرعشى النجفى، چاپ اول، 1410 ه.ق، ج 1، ص 357
  20. مولد العباس بن علی علیه السلام ، محمدعلی ناصری، قم، انتشارات شریف الرضی، 1372 ش، صص61 و 62
  21. نگرشی تحلیلی به زندگانی حضرت عباس علیه السلام ، ابوالفضل هادی منش، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1381 ش.، ص47
  22. معالی السبطین، محمدمهدی حائری مازندرانی، بیروت، مؤسسة النعمان، بی تا، ج2، ص437؛ العباس، ص153.
  23. العباس علیه السلام ، ص156؛ العباس بن علی علیهماالسلام ، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1411ق.، ص112
  24. کتاب مناقب ساده الکرام٬ ج٬۳ ص۲۷۰
  25. العباس بن علی علیهماالسلام ، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلام.ص79
  26. بحارالانوار، ج 44، ص 391 ؛ منتهى الامال ، ج 1، ص 337العباس بن علی علیهماالسلام ، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1411ق.، ص80
  27. العباس بن علی علیهماالسلام ، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1411ق.، ص81
  28. الفتوح، ج5: 125؛ ابصار العین: 30؛ مقتل الحسین، ج2: 30
  29. مقتل الحسین و مصرح اهل البیت: 90
  30. مقتل الحسین و مصرع اهل بیته: 91؛ بحارالانوار، ج45: 41
  31. اى اشك‌ها بريزيد، حسان، ص 210. درباره زندگى عباس بن على عليه السلام. ر.ك: «العباس بن على »، باقر شريف القرشى، 214 صفحه، دارالكتاب الاسلامى.

منابع

11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها