حروف مقطعه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
+
یك یا چند حرف كه در آغاز 29 سوره [[قرآن كریم]]، پس از بَسْمَلَه قرار دارند و جداجدا و گسسته خوانده می‌شوند، مانند الم (الف، لام، میم)، یس (یا، سین)، ص (صاد) حروف مقطعه می گویند.
یك یا چند حرف كه در آغاز 29 سوره [[قرآن كریم]]، پس از بَسْمَلَه، قرار دارند و جداجدا و گسسته خوانده می‌شوند، مانند الم (الف، لام، میم)، یس (یا، سین)، ص (صاد) حروف مقطعه می گویند.
 
  
==نام های دیگر حروف مقطعه==
+
==نامهای دیگر حروف مقطعه==
نامهاى دیگر این حروف عبارت‌اند از: مُقَطَّعات (<ref> رجوع کنید به مجلسى، ج 89، ص 373) </ref>، حروف‌الفواتح، اوائلُ السُّوَر <ref> (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل Al- Kuran.4"") </ref> و فَواتحُ السُّوَر <ref> (طبرى، 1373، ذیل بقره: 1؛ صالح، ص 234؛ بلاشر، ص 144) </ref>.
 
  
قرآن‌شناسان غربى عموماً از آنها با عنوان «حروف رازآمیز» یاد می‌كنند <ref> (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا) </ref>. عنوانهاى اوائل‌السّور و فواتح‌السّور با اندكى تسامح آمیخته است، زیرا حروف مقطعه در واقع، بخشى و گونه‌اى از فواتح سُوَرند <ref> (رجوع کنید به [[سیوطى]]، ج 3، ص 361) </ref>.
+
نامهاى دیگر این حروف عبارت‌اند از: مُقَطَّعات<ref>رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص373.</ref>، حروف‌الفواتح، اوائلُ السُّوَر <ref>د.اسلام، چاپ دوم، ذیل Al- Kuran.4"".</ref> و فَواتحُ السُّوَر.<ref>طبرى، 1373، ذیل [[سوره بقره]]: 1؛ صالح، ص234؛ بلاشر، ص144.</ref>
 +
 
 +
قرآن‌شناسان غربى عموماً از آنها با عنوان «حروف رازآمیز» یاد می‌كنند.<ref>رجوع کنید به د.اسلام، همانجا.</ref> عنوانهاى اوائل‌السّور و فواتح‌السّور با اندكى تسامح آمیخته است زیرا حروف مقطعه در واقع، بخشى و گونه‌اى از فواتح سُوَرند.<ref> رجوع کنید به [[سیوطى]]، ج3، ص361.</ref>
  
 
==نظر دانشمندان مسلمان درباره حروف قطعه==
 
==نظر دانشمندان مسلمان درباره حروف قطعه==
این حروف همواره عالمان و قرآن‌پژوهان را به تفكر و گمانه‌زنى درباره معنا و مدلول آنها واداشته، به‌طورى كه كمتر كتابى در تفسیر یا علوم قرآنى، در این خصوص سخنى نگفته است، حتى آثار و كتابهاى مستقلى نیز در این باره فراهم آورده‌اند،:
 
مانند الحروف المقطعة فی‌القرآن اثر عبدالجبار شراره (قم 1414)؛
 
  
اوائل السور فی‌القرآن الكریم اثر على ناصوح طاهر (عَمّان
+
این حروف همواره عالمان و قرآن‌پژوهان را به تفكر و گمانه‌زنى درباره معنا و مدلول آنها واداشته، به‌ طورى كه كمتر كتابى در تفسیر یا علوم قرآنى، در این خصوص سخنى نگفته است، حتى آثار و كتابهاى مستقلى نیز در این باره فراهم آورده‌اند
1333ش/1954)؛
+
مانند:
  
و اعجاز قرآن: تحلیل آمارى حروف مقطّعه اثر رشاد خلیفه (شیراز 1365ش). اما چون این حروف در زبان عربى، جز مسمّاهاى خود به‌عنوان حروف الفبا، معناى دیگرى ندارند و تفسیر آنها نیز به روشى صحیح و اطمینان‌آور از [[پیامبر اكرم]] گزارش نشده است، دانشمندان درباره آنها گرفتار تشتت آرا و چند دستگى شده‌اند.
+
* الحروف المقطعة فی‌القرآن اثر عبدالجبار شراره (قم 1414)
 +
* اوائل السور فی‌القرآن الكریم اثر على ناصوح طاهر (عَمّان، 1333ش/1954)
 +
* و اعجاز قرآن: تحلیل آمارى حروف مقطعه اثر رشاد خلیفه (شیراز 1365ش)
  
 +
اما چون این حروف در زبان عربى، جز مسمّاهاى خود به‌ عنوان حروف الفبا، معناى دیگرى ندارند و تفسیر آنها نیز به روشى صحیح و اطمینان‌آور از [[پیامبر اكرم]] صلی الله علیه و آله گزارش نشده است، دانشمندان درباره آنها گرفتار تشتت آرا و چنددستگى شده‌اند.
  
گروهى از دانشمندان مسلمان براساس برخى روایات (<ref> براى نمونه رجوع کنید به طوسى، ج 1، ص 48؛ فخررازى، ذیل بقره: 1؛ سیوطى، ج 3، ص 24) </ref> بر آن‌اند كه «این حروف از جمله رازهایى هستند كه تنها خدا از آنها آگاه است» و درنتیجه، از تدبر و اظهارنظر در این باره خوددارى كرده‌اند (شلتوت، ص 54).
+
گروهى از دانشمندان مسلمان بر اساس برخى روایات<ref>براى نمونه رجوع کنید به طوسى، ج1، ص48؛ فخررازى، ذیل [[سوره بقره]]: 1؛ سیوطى، ج3، ص24.</ref> بر آن‌اند كه «این حروف از جمله رازهایى هستند كه تنها خدا از آنها آگاه است» و در نتیجه از تدبر و اظهارنظر در این باره خوددارى كرده‌اند.(شلتوت، ص54)
  
برخى محتمل دانسته‌اند كه این حروف، رمزى میان خدا و پیغمبر بوده و خدا نخواسته است كسى جز پیامبر اكرم از آنها آگاه گردد <ref> (رجوع کنید به طالقانى، ج 1، ص 49؛ طباطبائى، 1390ـ1394، ج 18، ص 9) </ref> و این معنا به [[امام جعفر صادق علیه‌السلام]] هم منسوب است <ref> (رجوع کنید به مجلسى، ج 89، ص 384) </ref>. برخى از طرفداران این عقیده، در عین حال این رازها را از متشابهات قرآن می‌دانند كه آگاهى از آنها مختص خداست و كسى جز او [[تأویل]] آنها را نمی‌داند <ref> (رجوع کنید به فخررازى؛ سیوطى، همانجاها) </ref>. این معنا در اخبار و احادیث شیعه هم آمده است <ref> (براى نمونه رجوع کنید به طوسى، همانجا؛ طبرسى، ذیل بقره: 1) </ref>.
+
برخى محتمل دانسته‌اند كه این حروف، رمزى میان خدا و پیغمبر بوده و خدا نخواسته است كسى جز پیامبر اكرم از آنها آگاه گردد<ref>رجوع کنید به طالقانى، ج1، ص49؛ طباطبائى، 1390ـ1394، ج18، ص9.</ref> و این معنا به امام جعفرصادق علیه‌السلام هم منسوب است.<ref>رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص384.</ref>
 +
 
 +
برخى از طرفداران این عقیده، در عین حال این رازها را از متشابهات قرآن می‌دانند كه آگاهى از آنها مختص خداست و كسى جز او [[تأویل]] آنها را نمی‌داند.<ref>رجوع کنید به فخررازى؛ سیوطى، همانجاها.</ref> این معنا در اخبار و احادیث شیعه هم آمده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به طوسى، همانجا؛ طبرسى، ذیل [[سوره بقره]]: 1.</ref>
  
 
==آیات متشابه و حروف مقطعه==
 
==آیات متشابه و حروف مقطعه==
برخى گفته‌اند منظور از متشابه در آیه هفتم [[سوره آل‌عمران]]، همین حروف است <ref> (رجوع کنید به طباطبائى، 1390ـ1394، ج 3، ص 32؛ همو، 1361ش، ص 35ـ36؛ ابوزید، ص 315) </ref> و تأویلِ متشابه در آیه مذكور به داستان مشهورى اشاره دارد كه به موجب آن یهودیان می‌خواستند از حروف مقطعه مدت بقا و دوام اسلام را به دست آورند و پیامبر اكرم با خواندنِ پیاپىِ فواتح سور، حساب ایشان را مختل ساخت .
 
  
ولى میان [[آیات متشابه]] و حروف مقطعه فرق بسیار هست، زیرا متشابهات در قالبِ قضایایى داراى موضوع و محمول و اثبات و نفى [[نازل]] شده‌اند، ولى حروف مقطعه چنین نیستند. به بیان دیگر، در قرآن متشابه در مقابل محكم به‌كار رفته است. لازمه این تسمیه آن است كه آیه متشابه، مدلولى از قبیل مدلولات لفظى داشته باشد و مدلول واقعى با غیرواقعى مشتَبه گردد، ولى حروف مقطعه چنین مدلولى ندارند و درنتیجه، از مَقْسم محكم و متشابه بیرون‌اند <ref> (رجوع کنید به شلتوت، ص 58ـ61؛ طباطبائى، 1361ش، ص 35؛ ابوزید، همانجا) </ref>؛ اما، به‌نوشته ابوزید ، گویا همین امر كه منطوقِ حروفِ مقطعه دلالتى ندارد، موجب شده است برخى این حروف را از جمله «متشابهات» به‌شمار آورند كه جز خدا كسى از آنها آگاه نیست.
+
برخى گفته‌اند منظور از متشابه در آیه هفتم [[سوره آل‌عمران]]، همین حروف است<ref>رجوع کنید به طباطبائى، 1390ـ1394، ج3، ص32؛ همو، 1361ش، ص35ـ36؛ ابوزید، ص315.</ref> و تأویلِ متشابه در آیه مذكور به داستان مشهورى اشاره دارد كه به موجب آن یهودیان می‌خواستند از حروف مقطعه مدت بقا و دوام اسلام را بدست آورند و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با خواندنِ پیاپىِ فواتح سور، حساب ایشان را مختل ساخت.
 +
 
 +
ولى میان [[آیات متشابه]] و حروف مقطعه فرق بسیار هست، زیرا متشابهات در قالبِ قضایایى داراى موضوع و محمول و اثبات و نفى [[نازل]] شده‌اند ولى حروف مقطعه چنین نیستند. به بیان دیگر در قرآن متشابه در مقابل محكم بكار رفته است.
 +
 
 +
لازمه این تسمیه آن است كه آیه متشابه، مدلولى از قبیل مدلولات لفظى داشته باشد و مدلول واقعى با غیرواقعى مشتَبه گردد، ولى حروف مقطعه چنین مدلولى ندارند و در نتیجه از مَقْسم محكم و متشابه بیرون‌اند<ref>رجوع کنید به شلتوت، ص58ـ61؛ طباطبائى، 1361ش، ص35؛ ابوزید، همانجا.</ref>؛ اما به‌ نوشته ابوزید، گویا همین امر كه منطوقِ حروفِ مقطعه دلالتى ندارد، موجب شده است برخى این حروف را از جمله «متشابهات» به‌شمار آورند كه جز خدا كسى از آنها آگاه نیست.
  
 
در برابر این گروه از عالمان مسلمان، گروهى دیگر حروف مقطعه را به اشكال دیگرى نیز تفسیر كرده‌اند.
 
در برابر این گروه از عالمان مسلمان، گروهى دیگر حروف مقطعه را به اشكال دیگرى نیز تفسیر كرده‌اند.
سطر ۳۲: سطر ۳۸:
 
'''حروف مقطعه به عنوان نام سوره'''
 
'''حروف مقطعه به عنوان نام سوره'''
  
برخى این حروف را نامهاى سوره‌ها دانسته‌اند، به‌طورى كه هر سوره‌اى را با حروف مقطعه‌اى كه آغاز شده است می‌شناسند <ref> جوع کنید به طوسى، ج 1، ص 48ـ49؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج 1، ص 662) </ref>. این رأى، كه [[شیخ طوسی]] و [[طبرسى]] آن را بهترین وجه در تفسیر این حروف دانسته‌اند، به [[أُبىّ بن كعب]]، [[حسن بصرى]] و زیدبن اسلم منسوب است <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ قس طبرسى، همانجا؛ ابوالفتوح رازى، ذیل بقره: 1) </ref>. [[خلیل‌بن احمد]] و [[سیبویه]] نیز همین رأى را برگزیده‌اند ، اما این رأى را نمی‌توان پذیرفت، زیرا گاه چند سوره با حروف یكسان آغاز شده‌اند. مفسران و قرآن‌شناسان گرچه به این اشكال پاسخ گفته‌اند <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج 1، ص 49؛ زركشى، ج 1، ص 174؛ قس طالقانى، ج 1، ص 46) </ref>، اما دفاع آنها از این رأى خدشه‌پذیر است <ref> (رجوع کنید به ابوزید، ص 323) </ref>. علاوه بر آن، اشتهار سوره‌ها به نامه ایى جز این حروف، مانند[[ بقره]] و [[آل‌عمران]] و غیره، و به‌كار نبردن حروف مقطعه از سوى صحابه و مؤمنان نسلهاى بعد به عنوان نامهاى سوره‌ها، مردود بودن این نظریه را نشان می‌دهد <ref> (رجوع کنید به شلتوت، ص 55) </ref>.
+
برخى این حروف را نامهاى سوره‌ها دانسته‌اند، به‌ طورى كه هر سوره‌اى را با حروف مقطعه‌اى كه آغاز شده است، می‌شناسند.<ref>رجوع کنید به طوسى، ج1، ص48ـ49؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج1، ص662.</ref> این رأى كه [[شیخ طوسی]] و [[طبرسى]] آن را بهترین وجه در تفسیر این حروف دانسته‌اند، به [[أُبىّ بن كعب]]، [[حسن بصرى]] و زید بن اسلم منسوب است.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ قس طبرسى، همانجا؛ ابوالفتوح رازى، ذیل [[سوره بقره]]: 1.</ref>
  
قَتاده، مجاهد، ابن‌جریج، سُدّى و كلبى این حروف را، مانند [[فرقان]] و ذكر، از نامهاى قرآن دانسته‌اند <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج 1، ص 47؛ طبرسى؛ فخررازى، همانجاها؛ سیوطى، ج 3، ص 28) </ref>. به‌عقیده طبرى (1373، همانجا)، رأى آنان را می‌توان سوگند به قرآن تأویل كرد.
+
[[خلیل‌ بن احمد]] و [[سیبویه]] نیز همین رأى را برگزیده‌اند، اما این رأى را نمی‌توان پذیرفت زیرا گاه چند سوره با حروف یكسان آغاز شده‌اند. مفسران و قرآن‌شناسان گرچه به این اشكال پاسخ گفته‌اند<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص49؛ زركشى، ج1، ص174؛ قس طالقانى، ج1، ص46.</ref> اما دفاع آنها از این رأى خدشه‌پذیر است.<ref>رجوع کنید به ابوزید، ص323.</ref> علاوه بر آن، اشتهار سوره‌ها به نامه ایى جز این حروف، مانند [[سوره بقره]] و [[سوره آل‌ عمران]] و غیره و بكارنبردن حروف مقطعه از سوى صحابه و مؤمنان نسلهاى بعد به عنوان نامهاى سوره‌ها، مردود بودن این نظریه را نشان می‌دهد.<ref>رجوع کنید به شلتوت، ص55.</ref>
 +
 
 +
قَتاده، مجاهد، ابن‌جریج، سُدّى و كلبى این حروف را مانند [[فرقان]] و ذكر، از نامهاى قرآن دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص47؛ طبرسى؛ فخررازى، همانجاها؛ سیوطى، ج3، ص28.</ref> به‌ عقیده طبرى (1373، همانجا)، رأى آنان را می‌توان سوگند به قرآن تأویل كرد.
  
 
'''حروق مقطعه به عنوان حروف سوگند'''
 
'''حروق مقطعه به عنوان حروف سوگند'''
  
[[ابن‌عباس]] و عِكرمه اینها را حروف سوگند دانسته‌اند و خدا با این حروف، كه از نامهاى او هستند، سوگند یاد كرده است <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى؛ طبرسى، همانجاها) </ref>. سیوطى (ج 3، ص 27ـ28) در توجیه و تأیید این‌نظر به روایتى از استناد كرده كه گفته است: «یا كهیعص اغفرلی»، اما به‌نظر اخفش چون حروف از شرافت و فضیلت برخوردارند و پایه و اساس كتابهاى آسمانى به زبانهاى گوناگون‌اند، خدا به این حروف سوگند یاد كرده است <ref> (رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا). </ref>
+
[[ابن‌عباس]] و عِكرمه اینها را حروف سوگند دانسته‌اند و خدا با این حروف كه از نامهاى او هستند، سوگند یاد كرده است.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى؛ طبرسى، همانجاها.</ref> سیوطى (ج3، ص27ـ28) در توجیه و تأیید این‌ نظر به روایتى از استناد كرده كه گفته است: «یا كهیعص اغفرلی»، اما به‌ نظر اخفش چون حروف از شرافت و فضیلت برخوردارند و پایه و اساس كتابهاى آسمانى به زبانهاى گوناگون‌اند، خدا به این حروف سوگند یاد كرده است.<ref>رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.</ref>
  
 
'''حروف مقطعه به عنوان سرآغاز سوره ها'''
 
'''حروف مقطعه به عنوان سرآغاز سوره ها'''
  
رأى دیگرى هم به مجاهد منسوب است و آن این است كه حروف مقطعه، فواتح یا سرآغاز سوره‌ها هستند. درباره فایده این فواتح گفته‌اند كه با آنها شروع یك سوره و اتمام سوره پیش از آن معلوم می‌گردد <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ سیوطى، ج 3، ص 28) </ref>.
+
رأى دیگرى هم به مجاهد منسوب است و آن این است كه حروف مقطعه، فواتح یا سرآغاز سوره‌ها هستند. درباره فایده این فواتح گفته‌اند كه با آنها شروع یك سوره و اتمام سوره پیش از آن معلوم می‌گردد.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ سیوطى، ج3، ص28.</ref>
  
'''الفبا بودن حروف مقطعه'''
+
'''الفبابودن حروف مقطعه'''
  
برخى گفته‌اند اینها حروف الفبا هستند كه خدا به ذكر همین مقدار بسنده كرده و نیازى به ذكر بقیه 28 حرف ندیده است، چنان‌كه وقتى می‌گویند فلان‌كس «ا، ب، ت، ث» می‌آموزد، مراد همه حروف الفباست یا چنان‌كه با ذكر «قِفانَبْكِ» از ذكر بقیه قصیده خوددارى می‌كنند <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج 1، ص 48؛ طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها) </ref>.
+
برخى گفته‌اند اینها حروف الفبا هستند كه خدا به ذكر همین مقدار بسنده كرده و نیازى به ذكر بقیه 28 حرف ندیده است، چنان‌كه وقتى می‌گویند فلان‌ كس «ا، ب، ت، ث» می‌آموزد، مراد همه حروف الفباست یا چنان‌كه با ذكر «قِفانَبْكِ» از ذكر بقیه قصیده خوددارى می‌كنند.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48؛ طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.</ref>
  
 
'''نشانه [[اعجاز قرآن]]'''
 
'''نشانه [[اعجاز قرآن]]'''
  
یكى از قدیم‌ترین و پرطرفدارترین نظریه‌ها در تفسیر حروف مقطعه این است كه دلیل آغاز شدن 29 سوره قرآن با این حروف، آن است كه تازیان بفهمند این قرآنِ معجز، از همان حروفى نظم و تألیف یافته است كه با آن سخن می‌گویند و متون معمولى خود را با آن تألیف می‌كنند، پس اگر مدعی‌اند این قرآن كلام خدا نیست، مثلش را بیاورند <ref> (رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى، همانجاها؛ سیوطى، ج 1، ص 665؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا </ref>). این رأى در پاره‌اى از منقولات شیعى نیز مندرج است <ref> (رجوع کنید به التفسیر المنسوب الى الامام ابی‌محمد الحسن‌بن على العسكرى علیهم‌السلام، ص 62؛ مجلسى، ج 89، ص 377) </ref>. سیدقطب (ج 1، جزء1، ص 38) فقط همان را اختیار كرده و شایسته ذكر دانسته است. حتى به‌نوشته طباطبائى <ref> (1390ـ 1394، ج 3، ص 33) </ref>، ظاهراً بر پایه همین تفسیر، برخى مفسران سَلَف بر آن بوده‌اند كه این حروف، محكمات و بقیه قرآن متشابهات‌اند، زیرا حروف مقطعه اصل و أمّ الكتاب‌اند و قرآن از آنها بیرون می‌آید. پیروان این رأى مدعاى خود را با برخى نكات دقیق و ظریف همراه ساخته‌اند <ref> (رجوع کنید به باقلانى، ص 44ـ 46؛ زمخشرى، ذیل بقره: 1؛ زركشى، ج 1، ص 165ـ 170؛ شریعتى مزینانى، ص چهل‌وهشت ـ چهل‌ونه؛ ابوزید، ص 320ـ 322) </ref>.
+
یكى از قدیم‌ترین و پرطرفدارترین نظریه‌ها در تفسیر حروف مقطعه این است كه دلیل آغاز شدن 29 سوره قرآن با این حروف، آن است كه تازیان بفهمند این قرآنِ معجز از همان حروفى نظم و تألیف یافته است كه با آن سخن می‌گویند و متون معمولى خود را با آن تألیف می‌كنند، پس اگر مدعی‌اند این قرآن كلام خدا نیست، مثلش را بیاورند.<ref>رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى، همانجاها؛ سیوطى، ج1، ص665؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.</ref> این رأى در پاره‌اى از منقولات شیعى نیز مندرج است.<ref>رجوع کنید به التفسیر المنسوب الى الامام ابی‌محمد الحسن‌ بن على العسكرى علیهم‌السلام، ص62؛ مجلسى، ج89، ص377.</ref> سید قطب (ج1، جزء1، ص38) فقط همان را اختیار كرده و شایسته ذكر دانسته است.
 +
 
 +
حتى به‌ نوشته طباطبائى <ref>.1390ـ1394، ج3، ص33.</ref>، ظاهراً بر پایه همین تفسیر، برخى مفسران سَلَف بر آن بوده‌اند كه این حروف، محكمات و بقیه قرآن متشابهات‌اند زیرا حروف مقطعه اصل و أمّ الكتاب‌اند و قرآن از آنها بیرون می‌آید.
 +
 
 +
پیروان این رأى مدعاى خود را با برخى نكات دقیق و ظریف همراه ساخته‌اند.<ref>رجوع کنید به باقلانى، ص44ـ46؛ زمخشرى، ذیل بقره: 1؛ زركشى، ج1، ص165ـ170؛ شریعتى مزینانى، ص چهل‌وهشت ـ چهل‌ونه؛ ابوزید، ص320ـ322.</ref>
  
 
'''نشانه ای برای اهل کتاب'''
 
'''نشانه ای برای اهل کتاب'''
  
به ‌نوشته [[سیوطی]] (ج 3، ص 32)، این حروف نشانه‌اى است كه خدا براى [[اهل كتاب]] برقرار ساخته است، مبنى بر اینكه بر محمد كتابى فروخواهد فرستاد كه در آغاز برخى از سوره‌هایش حروف گسسته وجود دارد. برخى از شیعیان و گروهى از اهل سنّت از این حروف، با حذف مكررات، عبارتهایى را در تأیید مذهب خویش استخراج كرده‌اند <ref> (براى نمونه رجوع کنید به فیض كاشانى؛ آلوسى، ذیل بقره: 1؛ صالح، ص 237) </ref>.
+
به ‌نوشته [[سیوطی]] (ج3، ص32)، این حروف نشانه‌اى است كه خدا براى [[اهل كتاب]] برقرار ساخته است، مبنى بر این كه بر محمد كتابى فروخواهد فرستاد كه در آغاز برخى از سوره‌هایش حروف گسسته وجود دارد. برخى از شیعیان و گروهى از اهل سنّت از این حروف، با حذف مكررات، عبارت هایى را در تأیید مذهب خویش استخراج كرده‌اند.<ref>براى نمونه رجوع کنید به فیض كاشانى؛ آلوسى، ذیل [[سوره بقره]]: 1؛ صالح، ص237.</ref>
  
 
'''اسم اعظم خدا'''
 
'''اسم اعظم خدا'''
  
[[ابن‌مسعود]]، [[ابن‌عباس]] و شَعْبى گفته‌اند كه این حروف، اسم اعظم خدا هستند <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ سیوطى، ج 3، ص 27) </ref>. همچنین [[سعیدبن جُبَیر]] گفته نامهاى خداست كه تقطیع شده است و اگر مردم تألیف آن را بدانند به اسم اعظم الهى دست خواهند یافت، ولى ما بر جمع و پیوند آن توانا نیستیم (رجوع کنید به طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها)<ref> درج پانوشت </ref>. این معنا در پاره‌اى از كتابهاى حدیث به برخى امامان شیعه نیز منسوب است <ref> (رجوع کنید به مجلسى، ج 89، ص 375، قس ص 376، 384) </ref>.
+
[[ابن‌مسعود]]، [[ابن‌عباس]] و شَعْبى گفته‌اند كه این حروف، اسم اعظم خدا هستند.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص27.</ref> همچنین [[سعید بن جُبَیر]] گفته نامهاى خداست كه تقطیع شده است و اگر مردم تألیف آن را بدانند به اسم اعظم الهى دست خواهند یافت ولى ما بر جمع و پیوند آن توانا نیستیم.<ref>رجوع کنید به طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.</ref> این معنا در پاره‌اى از كتابهاى حدیث به برخى امامان شیعه نیز منسوب است.<ref>رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص375، قس ص376، 384.</ref>
  
 
'''حروف مقطعه نشانه‌هاى اختصارى از نام و صفات خداوند'''
 
'''حروف مقطعه نشانه‌هاى اختصارى از نام و صفات خداوند'''
  
براساس یكى از كهن‌ترین نظریه‌ها، حروف مقطعه نشانه‌هاى اختصارى یا رمزهایى از نامها و صفات (و اغلب نامها و صفات الهى) هستند، چنان‌كه هریك از این حروف به معنایى است كه با معناى حرف مشابه دیگر فرق دارد. این نظریه ــ كه به ابن‌عباس، ابن‌مسعود و جماعتى دیگر از صحابه و نیز به سعیدبن جبیر منسوب است <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ قس طوسى، ج 1، ص 47ـ48) </ref>  
+
بر اساس یكى از كهن‌ترین نظریه‌ها، حروف مقطعه نشانه‌هاى اختصارى یا رمزهایى از نامها و صفات (و اغلب نامها و صفات الهى) هستند، چنان‌كه هر یك از این حروف به معنایى است كه با معناى حرف مشابه دیگر فرق دارد. این نظریه ــ كه به ابن‌عباس، ابن‌مسعود و جماعتى دیگر از صحابه و نیز به سعید بن جبیر منسوب است.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ قس طوسى، ج1، ص47ـ48.</ref>  
  
 
'''علامت اختصارىِ یك جمله كامل'''
 
'''علامت اختصارىِ یك جمله كامل'''
  
همچنین امكان دارد حروف مقطعه در آغاز هر سوره‌اى علامت اختصارىِ یك جمله كامل باشند؛ بنابراین، «الم» به‌معناى «اَنااللّه اَعلَم»، «المص» به‌معناى «اَنااللّه اَعْلَمُ و اُفَصِّل» و «المر» به ‌معناى «اَنااللّه اعلمُ و أَرى» است (<ref> رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طبرسى، همانجاها؛ زركشى، ج 1، ص 174) </ref>. در ترجمه [[تفسیر طبرى]] (ج 1، ص20، 199) این نظریه در ترجمه قرآن نیز دخالت داده شده و در مواردى حروف مقطعه بر مبناى این رأى ترجمه شده‌اند. در برخى مجموعه‌هاى حدیثى شیعه، تأویلهایى از این دست را به [[امام صادق علیه‌السلام]] هم نسبت داده‌اند <ref> (براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 89، ص 376ـ378) </ref>. طباطبائى درباره این گزارشها گفته است با فرض اینكه آن روایتها از معصوم صادر شده باشد، شاید بتوان گفت این حروف بر آن نامها دلالت دارند، ولى نه دلالت وضعى. درنتیجه، رمزهایى هستند كه مراد از آنها بر ما پوشیده است و به مرتبه‌هایى از آن معانى دلالت دارند كه براى ما مجهول است، چون آن مراتب دقیق‌تر و والاتر از فهم ماست. به ‌نظر می‌رسد این تحلیل، با رأیى كه حروف مقطعه را رموزى میان خدا و پیغمبر می‌داند، خاستگاه واحدى دارند.
+
همچنین امكان دارد حروف مقطعه در آغاز هر سوره‌اى علامت اختصارىِ یك جمله كامل باشند؛ بنابراین، «الم» به‌ معناى «اَنااللّه اَعلَم»، «المص» به‌ معناى «اَنااللّه اَعْلَمُ و اُفَصِّل» و «المر» به ‌معناى «اَنااللّه اعلمُ و أَرى» است.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طبرسى، همانجاها؛ زركشى، ج1، ص174.</ref> در ترجمه [[تفسیر طبرى]] (ج1، ص20، 199) این نظریه در ترجمه قرآن نیز دخالت داده شده و در مواردى حروف مقطعه بر مبناى این رأى ترجمه شده‌اند. در برخى مجموعه‌هاى حدیثى شیعه، تأویل هایى از این دست را به [[امام صادق]] علیه‌السلام هم نسبت داده‌اند.<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص376ـ378.</ref>
 +
 
 +
طباطبائى درباره این گزارشها گفته است با فرض این كه آن روایت ها از معصوم صادر شده باشد، شاید بتوان گفت این حروف بر آن نامها دلالت دارند ولى نه دلالت وضعى. در نتیجه رمزهایى هستند كه مراد از آنها بر ما پوشیده است و به مرتبه‌هایى از آن معانى دلالت دارند كه براى ما مجهول است، چون آن مراتب دقیق‌تر و والاتر از فهم ماست. به ‌نظر می‌رسد این تحلیل با رأیى كه حروف مقطعه را رموزى میان خدا و پیغمبر می‌داند، خاستگاه واحدى دارند.
  
 
'''حروف مقطعه به عنوان هجاى قراردادى'''
 
'''حروف مقطعه به عنوان هجاى قراردادى'''
  
مجاهد این حروف را حروف هجاى قراردادى دانسته است <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج 1، ص 48) </ref>، اما منظور او از این سخن روشن نیست. شاید مقصود این باشد كه خدا در سرآغاز سوره‌ها، در برابر حروف ابجد یا الفبا، نظامى دیگر از حروف را وضع می‌كند، یا شاید راویان در نقل سخن مجاهد به خطا رفته باشند، زیرا در جایى دیگر از وى منقول است كه «سرآغاز سوره‌ها جملگى هجاى مقطع‌اند» و نه هجاى قراردادى <ref> (رجوع کنید به سیوطى، ج 3، ص 26) </ref>. درصورت درستى گزارش اخیر، مجاهد هم، مانند ابن‌عباس و دیگران، این حروف را نشانه‌هاى اختصارى می‌دانسته است.  
+
مجاهد این حروف را حروف هجاى قراردادى دانسته است<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48.</ref>، اما منظور او از این سخن روشن نیست. شاید مقصود این باشد كه خدا در سرآغاز سوره‌ها در برابر حروف ابجد یا الفبا، نظامى دیگر از حروف را وضع می‌كند یا شاید راویان در نقل سخن مجاهد به خطا رفته باشند زیرا در جایى دیگر از وى منقول است كه «سرآغاز سوره‌ها جملگى هجاى مقطع‌اند» و نه هجاى قراردادى.<ref>رجوع کنید به سیوطى، ج3، ص26.</ref> در صورت درستى گزارش اخیر، مجاهد هم مانند ابن‌عباس و دیگران، این حروف را نشانه‌هاى اختصارى می‌دانسته است.  
  
 
'''حساب مجمل'''
 
'''حساب مجمل'''
  
گروهى دیگر از مفسران، این حروف را رمزهایى همراه با معناى نمادینِ مبتنى بر ارزش عددى حروفِ عربى، موسوم به «عَدُّ اَبى جاد» یا «حساب جُمَل»، دانسته‌اند (رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ درباره حساب جُمَل رجوع کنید به ذاكرى، ص 23ـ42). این گروه، كه از یهودیان اثر پذیرفته‌اند ، با تفسیر عددى حروف مقطعه خواسته‌اند زمان تأسیس حكومتها و انقراض آنها، مدت عمر و سیادت اقوام و گروهها و به‌ویژه مدت دوام و بقاى امت مسلمان را به‌ دست آورند و آن را پیشگویى كنند (رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج 3، ص 29ـ30؛ طالقانى، ج 1، ص 46ـ47)، چنان‌كه مثلاً مقاتل‌بن سلیمان (متوفى 150) گفته است: ما این حروف را پس از حذف مكررها حساب كردیم، حاصل آن 744 سال شد و این، مدتِ بقاى این امت است. دیگرى گفته است: ما دوباره حساب كردیم عدد 693 به‌دست آمد (رجوع کنید به طبرسى، همانجا). در برخى مجموعه‌هاى حدیثى شیعه، روایتهایى از برخى امامان آورده شده كه در آنها به تفسیر عددى این حروف پرداخته‌اند <ref> (براى نمونه رجوع کنید به عیاشى، ج2، ص2ـ3؛ مجلسى، ج89، ص376، 383ـ384</ref> اما این روایتها با اخبار دیگرى كه تفسیر عددى این حروف را مردود می‌شمارند، در تعارض‌اند .
+
گروهى دیگر از مفسران، این حروف را رمزهایى همراه با معناى نمادینِ مبتنى بر ارزش عددى حروفِ عربى، موسوم به «عَدُّ اَبى جاد» یا «حساب جُمَل»، دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ درباره حساب جُمَل رجوع کنید به ذاكرى، ص23ـ42.</ref> این گروه كه از یهودیان اثر پذیرفته‌اند با تفسیر عددى حروف مقطعه خواسته‌اند زمان تأسیس حكومت ها و انقراض آنها، مدت عمر و سیادت اقوام و گروهها و به‌ ویژه مدت دوام و بقاى امت مسلمان را بدست آورند و آن را پیشگویى كنند<ref>رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص29ـ30؛ طالقانى، ج1، ص46ـ47.</ref>، چنان‌كه مثلاً مقاتل‌ بن سلیمان (متوفى 150) گفته است: ما این حروف را پس از حذف مكررها حساب كردیم، حاصل آن 744 سال شد و این، مدتِ بقاى این امت است.
 +
 
 +
دیگرى گفته است: ما دوباره حساب كردیم عدد 693 بدست آمد.<ref>رجوع کنید به طبرسى، همانجا.</ref> در برخى مجموعه‌هاى حدیثى شیعه، روایت هایى از برخى امامان آورده شده كه در آنها به تفسیر عددى این حروف پرداخته‌اند<ref>براى نمونه رجوع کنید به عیاشى، ج2، ص2ـ3؛ مجلسى، ج89، ص376، 383ـ384.</ref> اما این روایتها با اخبار دیگرى كه تفسیر عددى این حروف را مردود می‌شمارند، در تعارض‌اند.
 +
 
 +
على ناصوح طاهر از محققان معاصر، معتقد است كه ارزش عددى این حروف از شمار آیه‌ها در روایت هاى اولیه سوره‌ها یا مجموعه‌اى از سوره‌هاى مرتبط با هم حكایت می‌كند. او براى موجه جلوه دادن رأى خود، به‌ ناچار انواع سوره‌ها را با شیوه‌اى خودسرانه در هم آمیخته تا تعداد آیات مورد نیازش را بدست آورد. مثلاً، 111 آیه سوره دوازدهم ([[سوره یوسف]]) را به 120 آیه مكى در سوره یازدهم ([[سوره هود]]) افزوده تا عدد 231 را كه ارزش عددى «الر» است، بدست آورد.
  
على ناصوح طاهر، از محققان معاصر، معتقد است كه ارزش عددى این حروف از شمار آیه‌ها در روایتهاى اولیه سوره‌ها یا مجموعه‌اى از سوره‌هاى مرتبط باهم حكایت می‌كند. او براى موجه جلوه دادن رأى خود، به‌ناچار، انواع سوره‌ها را با شیوه‌اى خودسرانه در هم آمیخته تا تعداد آیات موردنیازش را به دست آورد. مثلاً، 111 آیه سوره دوازدهم (یوسف) را به 120 آیه مكّى در سوره یازدهم [[(هود)]] افزوده تا عدد 231 را، كه ارزش عددى «الر» است، به ‌دست آورد. «الر» حروف آغازین این دو سوره و نیز سوره‌هاى دهم و چهاردهم و پانزدهم است كه طاهر از آنها ذكرى به‌ میان نیاورده است. گفتنى است كه شمار آیات هیچ‌یك از این سوره‌ها با ارزش عددى حروف مقطعه آنها برابر نیست و در هیچ مورد، تعداد آیات اصلى یا مكّی‌اى كه طاهر پیشنهاد كرده است با آنچه از چاپ معیار قرآن (مانند مصحف ملك فؤاد یا مصحف مدینه منوره) برمی‌آید تطابق ندارد، چه رسد به اینكه بخواهیم رأى او را از منظر تاریخ نزول سوره‌ها نقد كنیم .
+
«الر» حروف آغازین این دو سوره و نیز سوره‌هاى دهم و چهاردهم و پانزدهم است كه طاهر از آنها ذكرى به‌ میان نیاورده است. گفتنى است كه شمار آیات هیچیك از این سوره‌ها با ارزش عددى حروف مقطعه آنها برابر نیست و در هیچ مورد، تعداد آیات اصلى یا مكّی‌اى كه طاهر پیشنهاد كرده است با آنچه از چاپ معیار قرآن (مانند مصحف ملك فؤاد یا مصحف مدینه منوره) برمی‌آید تطابق ندارد، چه رسد به این كه بخواهیم رأى او را از منظر تاریخ نزول سوره‌ها نقد كنیم.
  
 
'''به عنوان ادات تنبیه'''
 
'''به عنوان ادات تنبیه'''
  
یكى دیگر از نظریه‌هاى رایج این است كه هر یك از این حروف به مثابه ادات تنبیه (از قبیل اَلا، اَما، و هان) هستند و می‌گویند چون مشركان باهم قرار گذاشته بودند از قرآن اِعراض كنند و به آن گوش نسپارند و در اثناى خواندن آیات سروصدا راه بیندازند (رجوع کنید به فصّلت: 26)، خدا سخنان خود را در برخى از سوره‌ها با این حروف آغاز كرد تا موجب سكوت مشركان و انگیزه هشیارى و استماع و جلب‌نظر آنان به قرآن گردد <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج 1، ص 48؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج 3، ص 31) </ref>. در این‌باره كه «چرا خدا از ادوات تنبیه مشهور بهره نگرفته است؟» گفته شده كه قرآن كلامى است كه به سخن بشر شباهت ندارد؛ پس، باید با نوعى از ادوات تنبیهِ نامعهود و نامتعارف آغاز گردد تا از كلامهاى دیگر بلیغ‌تر و مؤثرتر باشد (سیوطى، همانجا). به نظر طرفداران این رأى، اینكه بی‌درنگ پس از این حروف، درباره قرآن و تنزیل یا انزال آن سخن به میان آمده گواهِ درستىِ این نظریه است؛ به‌ویژه آنكه همه این سوره‌ها، به‌جز بقره و آل‌عمران، مكّی‌اند. حتى این دو سوره مدنى هم در روزگارى نازل شده‌اند كه میان مسلمانان از سویى و یهودیان و ترسایان از سویى دیگر، رویارویى و ستیز سختى برپا بوده است (رجوع کنید به شلتوت، ص 61ـ64). یكى از عالمان، كه نام او را خویى یا خویبى خوانده‌اند، بر آن است كه چون ممكن بود گاه ذهن و دل رسول اكرم مشغول مسائل ناسوت باشد، [[جبرئیل]] مأمور شد براى تنبیه و جلب‌توجه پیامبر، سوره‌هایى از قرآن را با این حروف بر او بخواند <ref> (رجوع کنید به سیوطى، همانجا؛ صالح، ص 224) </ref>، ولى رشیدرضا (ج 8، ص 303) بعید دانسته است كه براى پیامبر ادات تنبیه به‌كار برده باشند، زیراایشان همواره هشیار و روحانیت بر طبعش چیره بوده، درنتیجه این تنبیه اولا و بالذّات متوجه مشركان [[مكه]] و سپس متوجه [[اهل كتاب]] در مدینه است .
+
یكى دیگر از نظریه‌هاى رایج این است كه هر یك از این حروف به مثابه ادات تنبیه (از قبیل اَلا، اَما، و هان) هستند و می‌گویند چون مشركان با هم قرار گذاشته بودند از قرآن اِعراض كنند و به آن گوش نسپارند و در اثناى خواندن آیات سر و صدا راه بیندازند<ref>رجوع کنید به [[سوره فصلت]]: 26.</ref>، خدا سخنان خود را در برخى از سوره‌ها با این حروف آغاز كرد تا موجب سكوت مشركان و انگیزه هشیارى و استماع و جلب‌ نظر آنان به قرآن گردد.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص31.</ref>
 +
 
 +
در این‌باره كه «چرا خدا از ادوات تنبیه مشهور بهره نگرفته است؟» گفته شده كه قرآن كلامى است كه به سخن بشر شباهت ندارد؛ پس باید با نوعى از ادوات تنبیهِ نامعهود و نامتعارف آغاز گردد تا از كلامهاى دیگر بلیغ‌تر و مؤثرتر باشد.<ref>سیوطى، همانجا.</ref>
 +
 
 +
به نظر طرفداران این رأى، این كه بی‌درنگ پس از این حروف، درباره قرآن و تنزیل یا انزال آن سخن به میان آمده گواهِ درستىِ این نظریه است؛ به‌ ویژه آنكه همه این سوره‌ها به‌ جز [[سوره بقره]] و [[سوره آل‌ عمران]]، مكی‌اند. حتى این دو [[سوره مدنى]] هم در روزگارى نازل شده‌اند كه میان مسلمانان از سویى و یهودیان و ترسایان از سویى دیگر، رویارویى و ستیز سختى برپا بوده است.<ref>رجوع کنید به شلتوت، ص61ـ64.</ref>
 +
 
 +
یكى از عالمان كه نام او را خویى یا خویبى خوانده‌اند، بر آن است كه چون ممكن بود گاه ذهن و دل رسول اكرم صلی الله علیه و آله مشغول مسائل ناسوت باشد، [[جبرئیل]] مأمور شد براى تنبیه و جلب‌ توجه پیامبر، سوره‌هایى از قرآن را با این حروف بر او بخواند<ref>رجوع کنید به سیوطى، همانجا؛ صالح، ص224.</ref>، ولى رشیدرضا (ج8، ص303) بعید دانسته است كه براى پیامبر ادات تنبیه بكار برده باشند، زیرا ایشان همواره هشیار و روحانیت بر طبعش چیره بوده، در نتیجه این تنبیه اولا و بالذّات متوجه مشركان [[مكه]] و سپس متوجه [[اهل كتاب]] در مدینه است.
  
 
==بررسی آماری حروف مقطعه==
 
==بررسی آماری حروف مقطعه==
یكى از معاصران به‌كمك رایانه به بررسیهاى آمارى درباره حروف مقطعه پرداخته و تعداد حروف الفبا را در هر سوره، بر پایه رسم‌الخط قرآنهاى كنونى، تعیین كرده و بسامد مطلق، درصد بسامد و میانگین هریك از چهارده حرف مقطعه را در آیات هر سوره محاسبه نموده و كوشیده است كه نتیجه بگیرد طرز تقسیم‌بندى حروف و توزیع آنها در سوره‌ها از چنان نسبت دقیق ریاضی‌اى برخوردار است كه انجام دادن آن از توان بشر بیرون است. مثلاً، نتیجه گرفته كه سوره «ق» حاوى بیشترین تعداد حرف «ق» و سوره «ن» دربردارنده بیشترین تعداد حرف «ن» است <ref> (رجوع کنید به خلیفه، ص 107، 120ـ121) </ref>. این پژوهش ــ با آنكه نظریه تازه‌اى را مطرح نمی‌كند، بلكه درصدد تأكید یا اثبات نظریه‌اى است كه در سده‌هاى میانى در پاره‌اى از آثار قرآن‌پژوهان به‌چشم می‌خورد <ref> (رجوع کنید به زركشى، ج 1، ص 169) </ref>ــ اعجاب عده بسیارى، از جمله برخى روشنفكران مسلمان ایرانى، را برانگیخته است <ref> (براى نمونه رجوع کنید به شریعتى، ص 563ـ579) </ref>؛ اما، در بسیارى جاها بررسیها و نتیجه‌گیریهاى این پژوهش متكلفانه است. به‌علاوه، با در نظر گرفتن اختلاف رسم‌الخطِ مصاحفِ اولیه با مصاحف امروزى و اختلاف قرائات در قرآن، این پژوهش و پژوهشهایى از این دست مبناى استوارى ندارند.
 
  
تنى چند از مفسران و قرآن‌پژوهان به همه این وجوه معتقد شده و جملگى را تأویلى واحد انگاشته‌اند، چرا كه خدا برخى سوره‌هاى قرآن را با حروف مقطعه آغاز كرده است تا با هریك از این حروف بر معانى كثیر، نه بر معنایى واحد، دلالت كند <ref> (رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ زركشى، ج 1، ص 175؛ ابوزید، ص 323). </ref>
+
یكى از معاصران به‌ كمك رایانه به بررسی هاى آمارى درباره حروف مقطعه پرداخته و تعداد حروف الفبا را در هر سوره، بر پایه رسم‌الخط قرآنهاى كنونى، تعیین كرده و بسامد مطلق، درصد بسامد و میانگین هر یك از چهارده حرف مقطعه را در آیات هر سوره محاسبه نموده و كوشیده است كه نتیجه بگیرد طرز تقسیم‌بندى حروف و توزیع آنها در سوره‌ها از چنان نسبت دقیق ریاضی‌اى برخوردار است كه انجام دادن آن از توان بشر بیرون است. مثلاً، نتیجه گرفته كه سوره «ق» حاوى بیشترین تعداد حرف «ق» و سوره «ن» دربردارنده بیشترین تعداد حرف «ن» است.<ref>رجوع کنید به خلیفه، ص107، 120ـ121.</ref>
  
در یك ارزیابى كلى، بیشتر فرضیاتى كه در این زمینه مطرح شده، سلیقه‌اى است و به تعبیر طباطبائى (1390ـ1394، ج 18، ص 8) تصویرهایى است كه از حد احتمال فراتر نرفته و هیچ دلیلى بر درستىِ آنها در دست نیست.
+
این پژوهش ــ با آنكه نظریه تازه‌اى را مطرح نمی‌كند بلكه درصدد تأكید یا اثبات نظریه‌اى است كه در سده‌هاى میانى در پاره‌اى از آثار قرآن‌پژوهان به‌چشم می‌خورد<ref>رجوع کنید به زركشى، ج1، ص169.</ref> ــ اعجاب عده بسیارى از جمله برخى روشنفكران مسلمان ایرانى را برانگیخته است<ref>براى نمونه رجوع کنید به شریعتى، ص563ـ579.</ref>؛ اما در بسیارى جاها بررسی ها و نتیجه‌گیری هاى این پژوهش متكلفانه است. به‌ علاوه با در نظر گرفتن اختلاف رسم‌الخطِ مصاحفِ اولیه با مصاحف امروزى و اختلاف قرائات در قرآن، این پژوهش و پژوهش هایى از این دست مبناى استوارى ندارند.
  
 +
تنى چند از مفسران و قرآن‌پژوهان به همه این وجوه معتقد شده و جملگى را تأویلى واحد انگاشته‌اند چرا كه خدا برخى سوره‌هاى قرآن را با حروف مقطعه آغاز كرده است تا با هر یك از این حروف بر معانى كثیر نه بر معنایى واحد دلالت كند.<ref>رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ زركشى، ج1، ص175؛ ابوزید، ص323.</ref>
  
 +
در یك ارزیابى كلى بیشتر فرضیاتى كه در این زمینه مطرح شده، سلیقه‌اى است و به تعبیر طباطبائى <ref>1390ـ1394، ج18، ص8.</ref> تصویرهایى است كه از حد احتمال فراتر نرفته و هیچ دلیلى بر درستىِ آنها در دست نیست.
  
== آراى خاورشناسان درباره حروف‌مقطعه ==
+
==آراى خاورشناسان درباره حروف‌ مقطعه==
  
 
'''نولدکه'''
 
'''نولدکه'''
  
تلاش خاورشناسان و محققان غربى براى فهم معنا و مقصود حروف مقطعه از زمانى آغاز شد كه نولدكه در 1860/1277 كتاب تاریخ قرآن را منتشر كرد. وى در آن كتاب نظر داد كه حروف مقطعه نباید جزء متن قرآن باشند، بلكه احتمالاً حروف آغازین یا نماد اسامى مؤمنانی‌اند كه در حیات پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌و آله‌وسلم مجموعه‌هایى شخصى از سوره‌ها را براى خود فراهم آورده بودند و آنگاه كه [[زیدبن ثابت]] قرآن را گرد آورد، رموزِ مالكان نسخه‌هاى خطى را در مصاحف به‌كار برد. مثلاً، «الر» یا الز نماد الزبیر، «المر» نماد المُغیرة و «حم» رمز عبدالرحمان است. به نظر او، این نشانه‌هاى رمزى، زمانى كه مسلمانان بَعدى دیگر معانى آن را نمی‌دانستند، تصادفاً و براثر بی‌دقتى كاتبان وارد قرآن شده‌اند .
+
تلاش خاورشناسان و محققان غربى براى فهم معنا و مقصود حروف مقطعه از زمانى آغاز شد كه نولدكه در 1860/1277 كتاب تاریخ قرآن را منتشر كرد. وى در آن كتاب نظر داد كه حروف مقطعه نباید جزء متن قرآن باشند بلكه احتمالاً حروف آغازین یا نماد اسامى مؤمنانی‌اند كه در حیات پیامبر صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم مجموعه‌هایى شخصى از سوره‌ها را براى خود فراهم آورده بودند و آنگاه كه [[زید بن ثابت]] قرآن را گرد آورد، رموزِ مالكان نسخه‌هاى خطى را در مصاحف بكار برد. مثلاً، «الر» یا الز نماد الزبیر، «المر» نماد المُغیرة و «حم» رمز عبدالرحمان است. به نظر او، این نشانه‌هاى رمزى، زمانى كه مسلمانان بَعدى دیگر معانى آن را نمی‌دانستند، تصادفاً و بر اثر بی‌دقتى كاتبان وارد قرآن شده‌اند.
+
 
 
'''هیرشفلد'''
 
'''هیرشفلد'''
  
هیرشفلد در 1901/ 1319 در >تحقیقات جدید< (ص 141ـ143) از رأى نولدكه دفاع كرد. البته او (همانجا) هریك از حروف را حرف آغازین یا رمز مالك دیگرى از مصحف دانست. مثلاً، «ر» (= ز) نشان‌دهنده زبیر، «م» نشان‌دهنده مغیره، «ع» حاكى از [[عمر]] یاعلى یا ابن‌عباس یا[[ عایشه]]، و «ق» حاكى از [[قاسم‌بن ربیعه]] است. دلیل هیرشفلد این است كه اگر این حروف مربوط به دوره حضرت محمد صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم باشند، پس او باید سهم مهمى در تبویب سوره‌ها داشته باشد و این با آنچه درباره گردآورى قرآن می‌دانیم در تعارض است . به هر حال، این فرضیه نه مسلمانان را قانع كرد نه قرآن‌پژوهان غربى را، به‌طورى كه بلاشر (ص 148) آن را غیرقابل درك دانست. به نظر می‌رسد چنین فرضیه‌اى دست‌كم نباید بر نام دارندگان مصاحف شخصى در زمان رسول خدا تطبیق كند (درباره صاحبان مصاحف شخصى رجوع کنید به رامیار، ص 333ـ392). تغییر موضع نولدكه مبتنى بر بحث مختصر ولى دقیق لاث در این باره بود.
+
هیرشفلد در 1901/1319 در <تحقیقات جدید> (ص141ـ143) از رأى نولدكه دفاع كرد. البته او (همانجا) هر یك از حروف را حرف آغازین یا رمز مالك دیگرى از مصحف دانست. مثلاً، «ر» (=ز) نشان‌دهنده زبیر، «م» نشان‌دهنده مغیره، «ع» حاكى از [[عمر]] یا على یا ابن‌عباس یا [[عایشه]]، و «ق» حاكى از [[قاسم‌ بن ربیعه]] است.
 +
 
 +
دلیل هیرشفلد این است كه اگر این حروف مربوط به دوره حضرت محمد صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم باشند، پس او باید سهم مهمى در تبویب سوره‌ها داشته باشد و این با آنچه درباره گردآورى قرآن می‌دانیم در تعارض است. به هر حال این فرضیه نه مسلمانان را قانع كرد نه قرآن‌پژوهان غربى را به‌ طورى كه بلاشر (ص148) آن را غیرقابل درك دانست.
 +
 
 +
به نظر می‌رسد چنین فرضیه‌اى دست‌كم نباید بر نامدارندگان مصاحف شخصى در زمان رسول خدا تطبیق كند.<ref>درباره صاحبان مصاحف شخصى رجوع کنید به رامیار، ص333ـ392.</ref> تغییر موضع نولدكه مبتنى بر بحث مختصر ولى دقیق لاث در این باره بود.
  
 
'''لاث'''
 
'''لاث'''
  
بنابر نظر لاث، این حروف تنها در آخرین سوره‌هاى مكّى و نخستین سوره‌هاى مدنى وجود داشتند؛ یعنى زمانی‌كه، به‌ادعاى او، پیامبر به آیین یهود نزدیك می‌شد و در بعضى موارد آیات آغازین این سوره‌ها به این حروف اشاره می‌كنند، مانند «تلك آیات الكتاب» (اینها آیه‌هاى كتاب‌اند). او نتیجه گرفت كه این حروف نمادهاى آیین قَبالا هستند كه به مثابه برخى واژه‌ها یا عبارات كلیدى، پیش از این سوره‌ها واقع می‌شوند. با استدلالهاى لاث، نولدكه (ج 2، ص 73ـ77) به این نتیجه رسید كه این حروف پاره‌اى از وحی‌اند، ولى جز اشارات رمزآمیز به كتاب آسمانى، هیچ معناى خاصى ندارند.
+
بنابر نظر لاث، این حروف تنها در آخرین سوره‌هاى مكى و نخستین سوره‌هاى مدنى وجود داشتند؛ یعنى زمانی‌ كه به‌ ادعاى او، پیامبر به آیین یهود نزدیك می‌شد و در بعضى موارد آیات آغازین این سوره‌ها به این حروف اشاره می‌كنند مانند «تلك آیات الكتاب» (اینها آیه‌هاى كتاب‌اند).
 +
 
 +
او نتیجه گرفت كه این حروف نمادهاى آیین قَبالا هستند كه به مثابه برخى واژه‌ها یا عبارات كلیدى، پیش از این سوره‌ها واقع می‌شوند. با استدلالهاى لاث، نولدكه (ج2، ص73ـ77) به این نتیجه رسید كه این حروف پاره‌اى از وحی‌اند ولى جز اشارات رمزآمیز به كتاب آسمانى، هیچ معناى خاصى ندارند.
  
 
'''شوالی'''
 
'''شوالی'''
  
چندى بعد شوالى، در عین حال كه استدلال عمده لاث را درخور اعتنا دانست، پیشنهادهاى او را به این دلیل كه سلیقه‌اى است مردود شمرد. او رأى اخیر نولدكه را، به ‌سبب «مبهم و مناقشه‌پذیر» بودن، نپذیرفت و تأكید كرد كه این نمادها و نشانه‌هاى رمزى هنوز تا حدى با گردآورى سوره‌ها مرتبط‌اند. وى با مطرح كردن این احتمال كه این حروف پاره‌اى از وحی‌اند، فی‌الجمله پذیرفت كه بخشهایى از سوره‌هاى رمزدار را خود پیامبر تدوین كرده است. بدین‌سان، شوالى طلایه‌دار كار بِِل در دهه 1930/ 1310ش بود (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا).
+
چندى بعد شوالى، در عین حال كه استدلال عمده لاث را در خور اعتنا دانست، پیشنهادهاى او را به این دلیل كه سلیقه‌اى است، مردود شمرد. او رأى اخیر نولدكه را به ‌سبب «مبهم و مناقشه‌پذیر» بودن، نپذیرفت و تأكید كرد كه این نمادها و نشانه‌هاى رمزى هنوز تا حدى با گردآورى سوره‌ها مرتبط‌اند. وى با مطرح كردن این احتمال كه این حروف پاره‌اى از وحی‌اند، فی‌الجمله پذیرفت كه بخشهایى از سوره‌هاى رمزدار را خود پیامبر تدوین كرده است. بدین‌سان، شوالى طلایه‌دار كار بِِل در دهه 1930/ 1310ش بود. (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا)
  
 
'''هانس بوئر'''
 
'''هانس بوئر'''
  
به تأسى از نظریه لاث دو كوشش دیگر نیز صورت گرفت. در 1921/ 1300ش هانس بوئر براى نخستین مطلب شوالى، مبنى بر اینكه این حروف با گردآورى سوره‌ها مرتبط‌اند، شواهد آمارى فراهم آورد، اما در پیروى از دومین نكته موردنظر او بازماند. درعوض، فهرستى نپذیرفتنى از واژگان كلیدى عرضه كرد كه این حروف، نشانه‌هاىِ اختصارىِ كهنِ آن واژه‌هاى كلیدی‌اند. مثلاً، «یس» براى یسعى (كسى كه می‌دود) در سوره یس، آیه 20؛ «ص» براى «صافِنات» (اسبان تندرو) در سوره ص ، آیه 31.  او براى شمارى دیگر از سوره‌هایى كه همین حروف را دارند، نوعى «ربط درونى یا بیرونى» جستجو كرد و اظهار داشت كه «طسم» در سوره‌هاى شعراء و قصص، نماد «طور سینین» و موسى، و «الم» نماد «المثانى» است، زیرا سوره‌هایى كه با «طس» آغاز می‌شوند درباره طور سینا و موسى سخن می‌گویند . اما بنابه گفته بلاشر (ص 149)، این خیلى اتفاقى است كه مانند بوئر بخواهیم آغاز هر سوره‌اى را نشانه محتواى آن بدانیم. با این حال، وى (ص 149، پانویس) بوئر را نخستین كسى دانسته كه به این تفسیرها شك كرده است. خاورشناسى به ‌نام گوسنس نیز در 1923/ 1302ش در مقاله‌اى، رأى مشابه دیگرى عرضه كرد مبنى بر اینكه این حروف نشانه‌هاى اختصارى عناوین متروك سوره‌ها هستند. مثلاً، «ق» نشانه قرآن و «ن» نشانه «النون» (ماهى) یا «ذوالنون» (یكى از لقبهاى [[یونس]] پیامبر) است (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا).
+
به تأسى از نظریه لاث دو كوشش دیگر نیز صورت گرفت. در 1921/1300ش هانس بوئر براى نخستین مطلب شوالى، مبنى بر اینكه این حروف با گردآورى سوره‌ها مرتبط‌اند، شواهد آمارى فراهم آورد اما در پیروى از دومین نكته موردنظر او بازماند. در عوض فهرستى نپذیرفتنى از واژگان كلیدى عرضه كرد كه این حروف، نشانه‌هاىِ اختصارىِ كهنِ آن واژه‌هاى كلیدی‌اند. مثلاً، «یس» براى یسعى (كسى كه می‌دود) در [[سوره یس]]، آیه 20؛ «ص» براى «صافِنات» (اسبان تندرو) در [[سوره ص]]، آیه 31.  او براى شمارى دیگر از سوره‌هایى كه همین حروف را دارند، نوعى «ربط درونى یا بیرونى» جستجو كرد و اظهار داشت كه «طسم» در [[سوره‌ شعراء]] و [[سوره قصص]]، نماد «طور سینین» و موسى، و «الم» نماد «المثانى» است زیرا سوره‌هایى كه با «طس» آغاز می‌شوند درباره طور سینا و موسى سخن می‌گویند. اما بنا به گفته بلاشر (ص149)، این خیلى اتفاقى است كه مانند بوئر بخواهیم آغاز هر سوره‌اى را نشانه محتواى آن بدانیم.
 +
 
 +
با این حال وى (ص149، پانویس) بوئر را نخستین كسى دانسته كه به این تفسیرها شك كرده است. خاورشناسى به ‌نام گوسنس نیز در 1923/1302ش در مقاله‌اى رأى مشابه دیگرى عرضه كرد مبنى بر این كه این حروف نشانه‌هاى اختصارى عناوین متروك سوره‌ها هستند. مثلاً، «ق» نشانه قرآن و «ن» نشانه «النون» (ماهى) یا «ذوالنون» (یكى از لقبهاى [[یونس]] پیامبر) است .<ref>رجوع کنید به د.اسلام، همانجا.</ref>
 +
 
 +
آراى بوئر و گوسنس الهام‌بخش موریس سیل در كتاب <قرآن و كتاب مقدس> بود. به نظر او، این حروف یادآورنده مضامین سوره‌هایشان هستند. سیل رأى بوئر را مبنى بر تفسیر «طسم» به طور سینا و موسى و رأى گوسنس را مبنى بر تفسیر «الر» به الرسل پذیرفت؛ اما براى «الم» الموعظه و براى «یس» یونس را ترجیح داد.
  
آراى بوئر و گوسنس الهام‌بخش موریس سیل در كتاب >قرآن و كتاب مقدس < بود. به نظر او، این حروف یادآورنده مضامین سوره‌هایشان هستند. سیل رأى بوئر را مبنى بر تفسیر «طسم» به طور سینا و موسى، و رأى گوسنس را مبنى بر تفسیر «الر» به الرسل پذیرفت؛ اما براى «الم» الموعظه و براى «یس» یونس را ترجیح داد. مشهود است كه با چنین رویكردى می‌توان فرضیات گوناگونى را مطرح ساخت كه ناقض فرضیه‌هاى دیگر هم نباشند و همین فرضیه‌هاى گوناگون موجب شده است كه خود خاورشناسان به بی‌ثمرى چنین رهیافتى اعتراف كنند <ref> (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا؛ بلاشر، ص 148ـ149) </ref>.
+
مشهود است كه با چنین رویكردى می‌توان فرضیات گوناگونى را مطرح ساخت كه ناقض فرضیه‌هاى دیگر هم نباشند و همین فرضیه‌هاى گوناگون موجب شده است كه خود خاورشناسان به بی‌ثمرى چنین رهیافتى اعتراف كنند.<ref>رجوع کنید به د.اسلام، همانجا؛ بلاشر، ص148ـ149.</ref>
  
 
'''جیمز بلّامى'''
 
'''جیمز بلّامى'''
  
جیمز بلّامى در 1973/ 1352ش در مقاله «حروف رازآمیز قرآن: علائم اختصارى كهن بسمله»، درباره علائم اختصارى رأى دیگرى داد. او آراى مفسران كلاسیك را ــ مبنى بر اینكه الر، الم، المر، حم و نون نماد الرحمن یا الرحیم یا هر دو هستندــ دستمایه كار خود ساخت و این حروف را معادل این اصطلاحات در «بسمله» معرفى كرد. او همچنین همه حروف مقطعه دیگر را اَشكال اختصارى همین جمله دانست و براى مدلل ساختن فرضیه خود، اصلاحاتى پیشنهاد كرد. بنابر پیشنهاد او، «ط» و «ك» به باء، «ص» و «ق» به میم، «ی » به «بِ » و «ع» به «بس» یا «س» بدل می‌شوند. بدین‌سان، به گمان او، با تغییر یك حرف، تركیباتِ طسم، طس، طه، یس، المص، ص و ق به بَسم، بَس، بَه، بَس، المم و م بدل می‌شوند و می‌توانند نشانه‌هاى اختصارى مناسبى براى بسمله به ‌شمار آیند. در این نظریه، «حم عسق» و «كهیعص» به‌جا می‌ماند كه به‌گمان او آن دو نیز، به ‌ترتیب، با دو و چهار تغییر به «حم بسم» و «بَه بَسم» بدل می‌شوند. به نظر بلّامى، نخستین بار كه بسمله در سوره‌هاى مكّى میانى و متأخر وارد شد، [[كاتبان وحى]] آن را به‌صورتهاى گوناگون مختصر كردند و در آغاز این 29 سوره نهادند. اما تدوین‌كنندگان بعدى ــكه نتوانستند این شكلهاى اختصارى را تشخیص دهندــ جاى ثابتى در متن به آنها دادند و بسمله را به‌صورت كامل و دقیقاً پیش از حروف اختصارى گذاشتند. اما نظریه بلّامى، به‌ویژه اصلاحات پیشنهادی‌اش، از آراى اسلافش به مراتب ضعیف‌تر و سلیقه‌ای‌تر است، زیرا اولاً همه این حروف مكّى نیستند. ثانیاً اینكه كاتبان ناشناخته‌اى در مكه براى بسمله به طرق مختلف اشكال اختصارى تعیین نموده و بی‌آنكه معانى آن اَشكال را معلوم كرده باشند از دنیا رفته‌اند، فرضیه‌اى بس نامحتمل است. ثالثاً به فرض درستى فرضیه پیشین، شاهدى در دست نیست كه كاتبان شناخته‌شده مدنى درباره كاتبان عصر مكّى و نشانه‌هاى اختصارى آنان هیچ‌چیز نمی‌دانستند .
+
جیمز بلّامى در 1973/1352ش در مقاله «حروف رازآمیز قرآن: علائم اختصارى كهن بسمله»، درباره علائم اختصارى رأى دیگرى داد. او آراى مفسران كلاسیك را ــ مبنى بر اینكه الر، الم، المر، حم و نون نماد الرحمن یا الرحیم یا هر دو هستند ــ دستمایه كار خود ساخت و این حروف را معادل این اصطلاحات در «بسمله» معرفى كرد.
 +
 
 +
او همچنین همه حروف مقطعه دیگر را اَشكال اختصارى همین جمله دانست و براى مدلل ساختن فرضیه خود، اصلاحاتى پیشنهاد كرد. بنابر پیشنهاد او «ط» و «ك» به باء، «ص» و «ق» به میم، «ی» به «بِ» و «ع» به «بس» یا «س» بدل می‌شوند. بدین‌سان به گمان او با تغییر یك حرف، تركیباتِ طسم، طس، طه، یس، المص، ص و ق به بَسم، بَس، بَه، بَس، المم و م بدل می‌شوند و می‌توانند نشانه‌هاى اختصارى مناسبى براى بسمله به ‌شمار آیند.
 +
 
 +
در این نظریه «حم عسق» و «كهیعص» به‌جا می‌ماند كه به‌ گمان او آن دو نیز به ‌ترتیب با دو و چهار تغییر به «حم بسم» و «بَه بَسم» بدل می‌شوند. به نظر بلّامى، نخستین بار كه بسمله در سوره‌هاى مكى میانى و متأخر وارد شد، [[كاتبان وحى]] آن را به‌ صورت هاى گوناگون مختصر كردند و در آغاز این 29 سوره نهادند. اما تدوین‌كنندگان بعدى ــ كه نتوانستند این شكلهاى اختصارى را تشخیص دهند ــ جاى ثابتى در متن به آنها دادند و بسمله را به‌ صورت كامل و دقیقاً پیش از حروف اختصارى گذاشتند.
 +
 
 +
اما نظریه بلّامى به‌ ویژه اصلاحات پیشنهادی‌اش، از آراى اسلافش به مراتب ضعیف‌تر و سلیقه‌ای‌تر است، زیرا اولاً همه این حروف مكى نیستند. ثانیاً این كه كاتبان ناشناخته‌اى در [[مكه]] براى بسمله به طرق مختلف اشكال اختصارى تعیین نموده و بی‌آنكه معانى آن اَشكال را معلوم كرده باشند از دنیا رفته‌اند، فرضیه‌اى بس نامحتمل است. ثالثاً به فرض درستى فرضیه پیشین، شاهدى در دست نیست كه كاتبان شناخته‌شده مدنى درباره كاتبان عصر مكى و نشانه‌هاى اختصارى آنان هیچ‌چیز نمی‌دانستند.
  
 
'''ولش'''
 
'''ولش'''
  
ولش ــ كه عقیده دارد هر راه‌حلى براى معماى حروف مقطعه باید نظریه‌اى معقول عرضه كند كه با تمام شواهد متن قرآن همخوانى داشته باشدــ از طریق مقارنه و تطبیق این حروف با متن سوره‌هاى مربوط، به‌ویژه آیات آغازین آن سوره‌ها، و همچنین از مقایسه آن سوره‌ها با سوره‌هاى هم‌جوار، كوشیده است راه‌حلهایى براى این معما پیدا كند. وى با عرضه فهرست سوره‌هاى حروف مقطعه‌دار و آیات آغازین آنها بر دو نكته تأكید كرده است: یكى اینكه حروف مقطعه بر ترتیب نهایى قرآن تأثیر گذاشته است، به ‌طورى كه مجموعه‌اى از سوره‌هایى با حروف یكسان، اما با طولهاى متفاوت، در كنار یكدیگر نهاده شده‌اند. دیگر آنكه این حروف با جملات آغازین و نیز با «كتاب» ارتباطى نزدیك دارند و در بیشتر موارد، پس از این حروف، بی‌درنگ، به شكلى از وحى اشاره می‌شود. او با جستجو در متن سوره‌ها، می‌گوید بیشتر این حروف در هنگام قرائت، آغازگر سجع و آهنگ سوره‌هایشان بودند .
+
ولش ــ كه عقیده دارد هر راه‌ حلى براى معماى حروف مقطعه باید نظریه‌اى معقول عرضه كند كه با تمام شواهد متن قرآن همخوانى داشته باشد ــ از طریق مقارنه و تطبیق این حروف با متن سوره‌هاى مربوط، به‌ ویژه آیات آغازین آن سوره‌ها و همچنین از مقایسه آن سوره‌ها با سوره‌هاى هم‌جوار، كوشیده است راه‌حلهایى براى این معما پیدا كند. وى با عرضه فهرست سوره‌هاى حروف مقطعه‌دار و آیات آغازین آنها بر دو نكته تأكید كرده است: یكى این كه حروف مقطعه بر ترتیب نهایى قرآن تأثیر گذاشته است، به ‌طورى كه مجموعه‌اى از سوره‌هایى با حروف یكسان اما با طولهاى متفاوت در كنار یكدیگر نهاده شده‌اند. دیگر آنكه این حروف با جملات آغازین و نیز با «كتاب» ارتباطى نزدیك دارند و در بیشتر موارد، پس از این حروف، بی‌درنگ به شكلى از وحى اشاره می‌شود. او با جستجو در متن سوره‌ها می‌گوید بیشتر این حروف در هنگام قرائت، آغازگر سجع و آهنگ سوره‌هایشان بودند.
  
== غیر علمی بودن فرضیه‌های خاورشناسان ==
+
==غیرعلمی بودن فرضیه‌های خاورشناسان==
 +
 
 +
هر چند در میان آراى خاورشناسان نكات در خور تأمل هم وجود دارد ولى اغلب فرضیه‌هاى آنان سست و غیرعلمى است و در نتیجه قانع‌كننده نیست. مثلاً، اشپرنگر چون نتوانست معادلى مناسب براى «طسم» بیابد آن را بر عكس ساخت تا حروف {{متن قرآن|«لایمَسُّهُ الّا المُطَهَّرون»}} ([[سوره واقعه]]: 79) از آن بدست آید.<ref>رجوع کنید به صالح، ص240؛ بلاشر، ص149.</ref> به‌ نظر می‌رسد از میان خاورشناسان، بلاشر بخردانه‌ترین راه را برگزیده است. او كه با این فرضیه‌ها قانع نشده بود، همه آنها را بازى كردن با معانى می‌دانست.<ref>رجوع کنید به بلاشر، همانجا.</ref>
  
هرچند در میان آراى خاورشناسان نكات درخور تأمل هم وجود دارد، ولى اغلب فرضیه‌هاى آنان سست و غیرعلمى است و درنتیجه قانع‌كننده نیست. مثلاً، اشپرنگر چون نتوانست معادلى مناسب براى «طسم» بیابد، آن را برعكس ساخت تا حروف «لایمَسُّهُ الّا المُطَهَّرون» (واقعه: 79) از آن به‌دست آید (رجوع کنید به صالح، ص240؛ بلاشر، ص 149). به‌نظر می‌رسد از میان خاورشناسان، بلاشر بخردانه‌ترین راه را برگزیده است. او كه با این فرضیه‌ها قانع نشده بود، همه آنها را بازى كردن با معانى می‌دانست (رجوع کنید به بلاشر، همانجا).
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 +
 
==منابع==
 
==منابع==
*دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حروف مقطعه" از سیدكاظم طباطبائى، دسترس در[http://lib.eshia.ir/23019/1/6043/ کتابخانه فقاهت]، بازیابی:4 دی 1392
+
* دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حروف مقطعه" از سید كاظم طباطبائى، دسترس در [http://lib.eshia.ir/23019/1/6043/ کتابخانه فقاهت]، بازیابی: 4 دی 1392.
  
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}
 
[[رده:حروف مقطعه قرآن]]
 
[[رده:حروف مقطعه قرآن]]
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 
[[رده:علوم قرآنی]]

نسخهٔ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۳۶

یك یا چند حرف كه در آغاز 29 سوره قرآن كریم، پس از بَسْمَلَه قرار دارند و جداجدا و گسسته خوانده می‌شوند، مانند الم (الف، لام، میم)، یس (یا، سین)، ص (صاد) حروف مقطعه می گویند.

نامهای دیگر حروف مقطعه

نامهاى دیگر این حروف عبارت‌اند از: مُقَطَّعات[۱]، حروف‌الفواتح، اوائلُ السُّوَر [۲] و فَواتحُ السُّوَر.[۳]

قرآن‌شناسان غربى عموماً از آنها با عنوان «حروف رازآمیز» یاد می‌كنند.[۴] عنوانهاى اوائل‌السّور و فواتح‌السّور با اندكى تسامح آمیخته است زیرا حروف مقطعه در واقع، بخشى و گونه‌اى از فواتح سُوَرند.[۵]

نظر دانشمندان مسلمان درباره حروف قطعه

این حروف همواره عالمان و قرآن‌پژوهان را به تفكر و گمانه‌زنى درباره معنا و مدلول آنها واداشته، به‌ طورى كه كمتر كتابى در تفسیر یا علوم قرآنى، در این خصوص سخنى نگفته است، حتى آثار و كتابهاى مستقلى نیز در این باره فراهم آورده‌اند مانند:

  • الحروف المقطعة فی‌القرآن اثر عبدالجبار شراره (قم 1414)
  • اوائل السور فی‌القرآن الكریم اثر على ناصوح طاهر (عَمّان، 1333ش/1954)
  • و اعجاز قرآن: تحلیل آمارى حروف مقطعه اثر رشاد خلیفه (شیراز 1365ش)

اما چون این حروف در زبان عربى، جز مسمّاهاى خود به‌ عنوان حروف الفبا، معناى دیگرى ندارند و تفسیر آنها نیز به روشى صحیح و اطمینان‌آور از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله گزارش نشده است، دانشمندان درباره آنها گرفتار تشتت آرا و چنددستگى شده‌اند.

گروهى از دانشمندان مسلمان بر اساس برخى روایات[۶] بر آن‌اند كه «این حروف از جمله رازهایى هستند كه تنها خدا از آنها آگاه است» و در نتیجه از تدبر و اظهارنظر در این باره خوددارى كرده‌اند.(شلتوت، ص54)

برخى محتمل دانسته‌اند كه این حروف، رمزى میان خدا و پیغمبر بوده و خدا نخواسته است كسى جز پیامبر اكرم از آنها آگاه گردد[۷] و این معنا به امام جعفرصادق علیه‌السلام هم منسوب است.[۸]

برخى از طرفداران این عقیده، در عین حال این رازها را از متشابهات قرآن می‌دانند كه آگاهى از آنها مختص خداست و كسى جز او تأویل آنها را نمی‌داند.[۹] این معنا در اخبار و احادیث شیعه هم آمده است.[۱۰]

آیات متشابه و حروف مقطعه

برخى گفته‌اند منظور از متشابه در آیه هفتم سوره آل‌عمران، همین حروف است[۱۱] و تأویلِ متشابه در آیه مذكور به داستان مشهورى اشاره دارد كه به موجب آن یهودیان می‌خواستند از حروف مقطعه مدت بقا و دوام اسلام را بدست آورند و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با خواندنِ پیاپىِ فواتح سور، حساب ایشان را مختل ساخت.

ولى میان آیات متشابه و حروف مقطعه فرق بسیار هست، زیرا متشابهات در قالبِ قضایایى داراى موضوع و محمول و اثبات و نفى نازل شده‌اند ولى حروف مقطعه چنین نیستند. به بیان دیگر در قرآن متشابه در مقابل محكم بكار رفته است.

لازمه این تسمیه آن است كه آیه متشابه، مدلولى از قبیل مدلولات لفظى داشته باشد و مدلول واقعى با غیرواقعى مشتَبه گردد، ولى حروف مقطعه چنین مدلولى ندارند و در نتیجه از مَقْسم محكم و متشابه بیرون‌اند[۱۲]؛ اما به‌ نوشته ابوزید، گویا همین امر كه منطوقِ حروفِ مقطعه دلالتى ندارد، موجب شده است برخى این حروف را از جمله «متشابهات» به‌شمار آورند كه جز خدا كسى از آنها آگاه نیست.

در برابر این گروه از عالمان مسلمان، گروهى دیگر حروف مقطعه را به اشكال دیگرى نیز تفسیر كرده‌اند.

نظرات مختلف در معنای حروف مقطعه

حروف مقطعه به عنوان نام سوره

برخى این حروف را نامهاى سوره‌ها دانسته‌اند، به‌ طورى كه هر سوره‌اى را با حروف مقطعه‌اى كه آغاز شده است، می‌شناسند.[۱۳] این رأى كه شیخ طوسی و طبرسى آن را بهترین وجه در تفسیر این حروف دانسته‌اند، به أُبىّ بن كعب، حسن بصرى و زید بن اسلم منسوب است.[۱۴]

خلیل‌ بن احمد و سیبویه نیز همین رأى را برگزیده‌اند، اما این رأى را نمی‌توان پذیرفت زیرا گاه چند سوره با حروف یكسان آغاز شده‌اند. مفسران و قرآن‌شناسان گرچه به این اشكال پاسخ گفته‌اند[۱۵] اما دفاع آنها از این رأى خدشه‌پذیر است.[۱۶] علاوه بر آن، اشتهار سوره‌ها به نامه ایى جز این حروف، مانند سوره بقره و سوره آل‌ عمران و غیره و بكارنبردن حروف مقطعه از سوى صحابه و مؤمنان نسلهاى بعد به عنوان نامهاى سوره‌ها، مردود بودن این نظریه را نشان می‌دهد.[۱۷]

قَتاده، مجاهد، ابن‌جریج، سُدّى و كلبى این حروف را مانند فرقان و ذكر، از نامهاى قرآن دانسته‌اند.[۱۸] به‌ عقیده طبرى (1373، همانجا)، رأى آنان را می‌توان سوگند به قرآن تأویل كرد.

حروق مقطعه به عنوان حروف سوگند

ابن‌عباس و عِكرمه اینها را حروف سوگند دانسته‌اند و خدا با این حروف كه از نامهاى او هستند، سوگند یاد كرده است.[۱۹] سیوطى (ج3، ص27ـ28) در توجیه و تأیید این‌ نظر به روایتى از استناد كرده كه گفته است: «یا كهیعص اغفرلی»، اما به‌ نظر اخفش چون حروف از شرافت و فضیلت برخوردارند و پایه و اساس كتابهاى آسمانى به زبانهاى گوناگون‌اند، خدا به این حروف سوگند یاد كرده است.[۲۰]

حروف مقطعه به عنوان سرآغاز سوره ها

رأى دیگرى هم به مجاهد منسوب است و آن این است كه حروف مقطعه، فواتح یا سرآغاز سوره‌ها هستند. درباره فایده این فواتح گفته‌اند كه با آنها شروع یك سوره و اتمام سوره پیش از آن معلوم می‌گردد.[۲۱]

الفبابودن حروف مقطعه

برخى گفته‌اند اینها حروف الفبا هستند كه خدا به ذكر همین مقدار بسنده كرده و نیازى به ذكر بقیه 28 حرف ندیده است، چنان‌كه وقتى می‌گویند فلان‌ كس «ا، ب، ت، ث» می‌آموزد، مراد همه حروف الفباست یا چنان‌كه با ذكر «قِفانَبْكِ» از ذكر بقیه قصیده خوددارى می‌كنند.[۲۲]

نشانه اعجاز قرآن

یكى از قدیم‌ترین و پرطرفدارترین نظریه‌ها در تفسیر حروف مقطعه این است كه دلیل آغاز شدن 29 سوره قرآن با این حروف، آن است كه تازیان بفهمند این قرآنِ معجز از همان حروفى نظم و تألیف یافته است كه با آن سخن می‌گویند و متون معمولى خود را با آن تألیف می‌كنند، پس اگر مدعی‌اند این قرآن كلام خدا نیست، مثلش را بیاورند.[۲۳] این رأى در پاره‌اى از منقولات شیعى نیز مندرج است.[۲۴] سید قطب (ج1، جزء1، ص38) فقط همان را اختیار كرده و شایسته ذكر دانسته است.

حتى به‌ نوشته طباطبائى [۲۵]، ظاهراً بر پایه همین تفسیر، برخى مفسران سَلَف بر آن بوده‌اند كه این حروف، محكمات و بقیه قرآن متشابهات‌اند زیرا حروف مقطعه اصل و أمّ الكتاب‌اند و قرآن از آنها بیرون می‌آید.

پیروان این رأى مدعاى خود را با برخى نكات دقیق و ظریف همراه ساخته‌اند.[۲۶]

نشانه ای برای اهل کتاب

به ‌نوشته سیوطی (ج3، ص32)، این حروف نشانه‌اى است كه خدا براى اهل كتاب برقرار ساخته است، مبنى بر این كه بر محمد كتابى فروخواهد فرستاد كه در آغاز برخى از سوره‌هایش حروف گسسته وجود دارد. برخى از شیعیان و گروهى از اهل سنّت از این حروف، با حذف مكررات، عبارت هایى را در تأیید مذهب خویش استخراج كرده‌اند.[۲۷]

اسم اعظم خدا

ابن‌مسعود، ابن‌عباس و شَعْبى گفته‌اند كه این حروف، اسم اعظم خدا هستند.[۲۸] همچنین سعید بن جُبَیر گفته نامهاى خداست كه تقطیع شده است و اگر مردم تألیف آن را بدانند به اسم اعظم الهى دست خواهند یافت ولى ما بر جمع و پیوند آن توانا نیستیم.[۲۹] این معنا در پاره‌اى از كتابهاى حدیث به برخى امامان شیعه نیز منسوب است.[۳۰]

حروف مقطعه نشانه‌هاى اختصارى از نام و صفات خداوند

بر اساس یكى از كهن‌ترین نظریه‌ها، حروف مقطعه نشانه‌هاى اختصارى یا رمزهایى از نامها و صفات (و اغلب نامها و صفات الهى) هستند، چنان‌كه هر یك از این حروف به معنایى است كه با معناى حرف مشابه دیگر فرق دارد. این نظریه ــ كه به ابن‌عباس، ابن‌مسعود و جماعتى دیگر از صحابه و نیز به سعید بن جبیر منسوب است.[۳۱]

علامت اختصارىِ یك جمله كامل

همچنین امكان دارد حروف مقطعه در آغاز هر سوره‌اى علامت اختصارىِ یك جمله كامل باشند؛ بنابراین، «الم» به‌ معناى «اَنااللّه اَعلَم»، «المص» به‌ معناى «اَنااللّه اَعْلَمُ و اُفَصِّل» و «المر» به ‌معناى «اَنااللّه اعلمُ و أَرى» است.[۳۲] در ترجمه تفسیر طبرى (ج1، ص20، 199) این نظریه در ترجمه قرآن نیز دخالت داده شده و در مواردى حروف مقطعه بر مبناى این رأى ترجمه شده‌اند. در برخى مجموعه‌هاى حدیثى شیعه، تأویل هایى از این دست را به امام صادق علیه‌السلام هم نسبت داده‌اند.[۳۳]

طباطبائى درباره این گزارشها گفته است با فرض این كه آن روایت ها از معصوم صادر شده باشد، شاید بتوان گفت این حروف بر آن نامها دلالت دارند ولى نه دلالت وضعى. در نتیجه رمزهایى هستند كه مراد از آنها بر ما پوشیده است و به مرتبه‌هایى از آن معانى دلالت دارند كه براى ما مجهول است، چون آن مراتب دقیق‌تر و والاتر از فهم ماست. به ‌نظر می‌رسد این تحلیل با رأیى كه حروف مقطعه را رموزى میان خدا و پیغمبر می‌داند، خاستگاه واحدى دارند.

حروف مقطعه به عنوان هجاى قراردادى

مجاهد این حروف را حروف هجاى قراردادى دانسته است[۳۴]، اما منظور او از این سخن روشن نیست. شاید مقصود این باشد كه خدا در سرآغاز سوره‌ها در برابر حروف ابجد یا الفبا، نظامى دیگر از حروف را وضع می‌كند یا شاید راویان در نقل سخن مجاهد به خطا رفته باشند زیرا در جایى دیگر از وى منقول است كه «سرآغاز سوره‌ها جملگى هجاى مقطع‌اند» و نه هجاى قراردادى.[۳۵] در صورت درستى گزارش اخیر، مجاهد هم مانند ابن‌عباس و دیگران، این حروف را نشانه‌هاى اختصارى می‌دانسته است.

حساب مجمل

گروهى دیگر از مفسران، این حروف را رمزهایى همراه با معناى نمادینِ مبتنى بر ارزش عددى حروفِ عربى، موسوم به «عَدُّ اَبى جاد» یا «حساب جُمَل»، دانسته‌اند.[۳۶] این گروه كه از یهودیان اثر پذیرفته‌اند با تفسیر عددى حروف مقطعه خواسته‌اند زمان تأسیس حكومت ها و انقراض آنها، مدت عمر و سیادت اقوام و گروهها و به‌ ویژه مدت دوام و بقاى امت مسلمان را بدست آورند و آن را پیشگویى كنند[۳۷]، چنان‌كه مثلاً مقاتل‌ بن سلیمان (متوفى 150) گفته است: ما این حروف را پس از حذف مكررها حساب كردیم، حاصل آن 744 سال شد و این، مدتِ بقاى این امت است.

دیگرى گفته است: ما دوباره حساب كردیم عدد 693 بدست آمد.[۳۸] در برخى مجموعه‌هاى حدیثى شیعه، روایت هایى از برخى امامان آورده شده كه در آنها به تفسیر عددى این حروف پرداخته‌اند[۳۹] اما این روایتها با اخبار دیگرى كه تفسیر عددى این حروف را مردود می‌شمارند، در تعارض‌اند.

على ناصوح طاهر از محققان معاصر، معتقد است كه ارزش عددى این حروف از شمار آیه‌ها در روایت هاى اولیه سوره‌ها یا مجموعه‌اى از سوره‌هاى مرتبط با هم حكایت می‌كند. او براى موجه جلوه دادن رأى خود، به‌ ناچار انواع سوره‌ها را با شیوه‌اى خودسرانه در هم آمیخته تا تعداد آیات مورد نیازش را بدست آورد. مثلاً، 111 آیه سوره دوازدهم (سوره یوسف) را به 120 آیه مكى در سوره یازدهم (سوره هود) افزوده تا عدد 231 را كه ارزش عددى «الر» است، بدست آورد.

«الر» حروف آغازین این دو سوره و نیز سوره‌هاى دهم و چهاردهم و پانزدهم است كه طاهر از آنها ذكرى به‌ میان نیاورده است. گفتنى است كه شمار آیات هیچیك از این سوره‌ها با ارزش عددى حروف مقطعه آنها برابر نیست و در هیچ مورد، تعداد آیات اصلى یا مكّی‌اى كه طاهر پیشنهاد كرده است با آنچه از چاپ معیار قرآن (مانند مصحف ملك فؤاد یا مصحف مدینه منوره) برمی‌آید تطابق ندارد، چه رسد به این كه بخواهیم رأى او را از منظر تاریخ نزول سوره‌ها نقد كنیم.

به عنوان ادات تنبیه

یكى دیگر از نظریه‌هاى رایج این است كه هر یك از این حروف به مثابه ادات تنبیه (از قبیل اَلا، اَما، و هان) هستند و می‌گویند چون مشركان با هم قرار گذاشته بودند از قرآن اِعراض كنند و به آن گوش نسپارند و در اثناى خواندن آیات سر و صدا راه بیندازند[۴۰]، خدا سخنان خود را در برخى از سوره‌ها با این حروف آغاز كرد تا موجب سكوت مشركان و انگیزه هشیارى و استماع و جلب‌ نظر آنان به قرآن گردد.[۴۱]

در این‌باره كه «چرا خدا از ادوات تنبیه مشهور بهره نگرفته است؟» گفته شده كه قرآن كلامى است كه به سخن بشر شباهت ندارد؛ پس باید با نوعى از ادوات تنبیهِ نامعهود و نامتعارف آغاز گردد تا از كلامهاى دیگر بلیغ‌تر و مؤثرتر باشد.[۴۲]

به نظر طرفداران این رأى، این كه بی‌درنگ پس از این حروف، درباره قرآن و تنزیل یا انزال آن سخن به میان آمده گواهِ درستىِ این نظریه است؛ به‌ ویژه آنكه همه این سوره‌ها به‌ جز سوره بقره و سوره آل‌ عمران، مكی‌اند. حتى این دو سوره مدنى هم در روزگارى نازل شده‌اند كه میان مسلمانان از سویى و یهودیان و ترسایان از سویى دیگر، رویارویى و ستیز سختى برپا بوده است.[۴۳]

یكى از عالمان كه نام او را خویى یا خویبى خوانده‌اند، بر آن است كه چون ممكن بود گاه ذهن و دل رسول اكرم صلی الله علیه و آله مشغول مسائل ناسوت باشد، جبرئیل مأمور شد براى تنبیه و جلب‌ توجه پیامبر، سوره‌هایى از قرآن را با این حروف بر او بخواند[۴۴]، ولى رشیدرضا (ج8، ص303) بعید دانسته است كه براى پیامبر ادات تنبیه بكار برده باشند، زیرا ایشان همواره هشیار و روحانیت بر طبعش چیره بوده، در نتیجه این تنبیه اولا و بالذّات متوجه مشركان مكه و سپس متوجه اهل كتاب در مدینه است.

بررسی آماری حروف مقطعه

یكى از معاصران به‌ كمك رایانه به بررسی هاى آمارى درباره حروف مقطعه پرداخته و تعداد حروف الفبا را در هر سوره، بر پایه رسم‌الخط قرآنهاى كنونى، تعیین كرده و بسامد مطلق، درصد بسامد و میانگین هر یك از چهارده حرف مقطعه را در آیات هر سوره محاسبه نموده و كوشیده است كه نتیجه بگیرد طرز تقسیم‌بندى حروف و توزیع آنها در سوره‌ها از چنان نسبت دقیق ریاضی‌اى برخوردار است كه انجام دادن آن از توان بشر بیرون است. مثلاً، نتیجه گرفته كه سوره «ق» حاوى بیشترین تعداد حرف «ق» و سوره «ن» دربردارنده بیشترین تعداد حرف «ن» است.[۴۵]

این پژوهش ــ با آنكه نظریه تازه‌اى را مطرح نمی‌كند بلكه درصدد تأكید یا اثبات نظریه‌اى است كه در سده‌هاى میانى در پاره‌اى از آثار قرآن‌پژوهان به‌چشم می‌خورد[۴۶] ــ اعجاب عده بسیارى از جمله برخى روشنفكران مسلمان ایرانى را برانگیخته است[۴۷]؛ اما در بسیارى جاها بررسی ها و نتیجه‌گیری هاى این پژوهش متكلفانه است. به‌ علاوه با در نظر گرفتن اختلاف رسم‌الخطِ مصاحفِ اولیه با مصاحف امروزى و اختلاف قرائات در قرآن، این پژوهش و پژوهش هایى از این دست مبناى استوارى ندارند.

تنى چند از مفسران و قرآن‌پژوهان به همه این وجوه معتقد شده و جملگى را تأویلى واحد انگاشته‌اند چرا كه خدا برخى سوره‌هاى قرآن را با حروف مقطعه آغاز كرده است تا با هر یك از این حروف بر معانى كثیر نه بر معنایى واحد دلالت كند.[۴۸]

در یك ارزیابى كلى بیشتر فرضیاتى كه در این زمینه مطرح شده، سلیقه‌اى است و به تعبیر طباطبائى [۴۹] تصویرهایى است كه از حد احتمال فراتر نرفته و هیچ دلیلى بر درستىِ آنها در دست نیست.

آراى خاورشناسان درباره حروف‌ مقطعه

نولدکه

تلاش خاورشناسان و محققان غربى براى فهم معنا و مقصود حروف مقطعه از زمانى آغاز شد كه نولدكه در 1860/1277 كتاب تاریخ قرآن را منتشر كرد. وى در آن كتاب نظر داد كه حروف مقطعه نباید جزء متن قرآن باشند بلكه احتمالاً حروف آغازین یا نماد اسامى مؤمنانی‌اند كه در حیات پیامبر صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم مجموعه‌هایى شخصى از سوره‌ها را براى خود فراهم آورده بودند و آنگاه كه زید بن ثابت قرآن را گرد آورد، رموزِ مالكان نسخه‌هاى خطى را در مصاحف بكار برد. مثلاً، «الر» یا الز نماد الزبیر، «المر» نماد المُغیرة و «حم» رمز عبدالرحمان است. به نظر او، این نشانه‌هاى رمزى، زمانى كه مسلمانان بَعدى دیگر معانى آن را نمی‌دانستند، تصادفاً و بر اثر بی‌دقتى كاتبان وارد قرآن شده‌اند.

هیرشفلد

هیرشفلد در 1901/1319 در <تحقیقات جدید> (ص141ـ143) از رأى نولدكه دفاع كرد. البته او (همانجا) هر یك از حروف را حرف آغازین یا رمز مالك دیگرى از مصحف دانست. مثلاً، «ر» (=ز) نشان‌دهنده زبیر، «م» نشان‌دهنده مغیره، «ع» حاكى از عمر یا على یا ابن‌عباس یا عایشه، و «ق» حاكى از قاسم‌ بن ربیعه است.

دلیل هیرشفلد این است كه اگر این حروف مربوط به دوره حضرت محمد صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم باشند، پس او باید سهم مهمى در تبویب سوره‌ها داشته باشد و این با آنچه درباره گردآورى قرآن می‌دانیم در تعارض است. به هر حال این فرضیه نه مسلمانان را قانع كرد نه قرآن‌پژوهان غربى را به‌ طورى كه بلاشر (ص148) آن را غیرقابل درك دانست.

به نظر می‌رسد چنین فرضیه‌اى دست‌كم نباید بر نامدارندگان مصاحف شخصى در زمان رسول خدا تطبیق كند.[۵۰] تغییر موضع نولدكه مبتنى بر بحث مختصر ولى دقیق لاث در این باره بود.

لاث

بنابر نظر لاث، این حروف تنها در آخرین سوره‌هاى مكى و نخستین سوره‌هاى مدنى وجود داشتند؛ یعنى زمانی‌ كه به‌ ادعاى او، پیامبر به آیین یهود نزدیك می‌شد و در بعضى موارد آیات آغازین این سوره‌ها به این حروف اشاره می‌كنند مانند «تلك آیات الكتاب» (اینها آیه‌هاى كتاب‌اند).

او نتیجه گرفت كه این حروف نمادهاى آیین قَبالا هستند كه به مثابه برخى واژه‌ها یا عبارات كلیدى، پیش از این سوره‌ها واقع می‌شوند. با استدلالهاى لاث، نولدكه (ج2، ص73ـ77) به این نتیجه رسید كه این حروف پاره‌اى از وحی‌اند ولى جز اشارات رمزآمیز به كتاب آسمانى، هیچ معناى خاصى ندارند.

شوالی

چندى بعد شوالى، در عین حال كه استدلال عمده لاث را در خور اعتنا دانست، پیشنهادهاى او را به این دلیل كه سلیقه‌اى است، مردود شمرد. او رأى اخیر نولدكه را به ‌سبب «مبهم و مناقشه‌پذیر» بودن، نپذیرفت و تأكید كرد كه این نمادها و نشانه‌هاى رمزى هنوز تا حدى با گردآورى سوره‌ها مرتبط‌اند. وى با مطرح كردن این احتمال كه این حروف پاره‌اى از وحی‌اند، فی‌الجمله پذیرفت كه بخشهایى از سوره‌هاى رمزدار را خود پیامبر تدوین كرده است. بدین‌سان، شوالى طلایه‌دار كار بِِل در دهه 1930/ 1310ش بود. (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا)

هانس بوئر

به تأسى از نظریه لاث دو كوشش دیگر نیز صورت گرفت. در 1921/1300ش هانس بوئر براى نخستین مطلب شوالى، مبنى بر اینكه این حروف با گردآورى سوره‌ها مرتبط‌اند، شواهد آمارى فراهم آورد اما در پیروى از دومین نكته موردنظر او بازماند. در عوض فهرستى نپذیرفتنى از واژگان كلیدى عرضه كرد كه این حروف، نشانه‌هاىِ اختصارىِ كهنِ آن واژه‌هاى كلیدی‌اند. مثلاً، «یس» براى یسعى (كسى كه می‌دود) در سوره یس، آیه 20؛ «ص» براى «صافِنات» (اسبان تندرو) در سوره ص، آیه 31. او براى شمارى دیگر از سوره‌هایى كه همین حروف را دارند، نوعى «ربط درونى یا بیرونى» جستجو كرد و اظهار داشت كه «طسم» در سوره‌ شعراء و سوره قصص، نماد «طور سینین» و موسى، و «الم» نماد «المثانى» است زیرا سوره‌هایى كه با «طس» آغاز می‌شوند درباره طور سینا و موسى سخن می‌گویند. اما بنا به گفته بلاشر (ص149)، این خیلى اتفاقى است كه مانند بوئر بخواهیم آغاز هر سوره‌اى را نشانه محتواى آن بدانیم.

با این حال وى (ص149، پانویس) بوئر را نخستین كسى دانسته كه به این تفسیرها شك كرده است. خاورشناسى به ‌نام گوسنس نیز در 1923/1302ش در مقاله‌اى رأى مشابه دیگرى عرضه كرد مبنى بر این كه این حروف نشانه‌هاى اختصارى عناوین متروك سوره‌ها هستند. مثلاً، «ق» نشانه قرآن و «ن» نشانه «النون» (ماهى) یا «ذوالنون» (یكى از لقبهاى یونس پیامبر) است .[۵۱]

آراى بوئر و گوسنس الهام‌بخش موریس سیل در كتاب <قرآن و كتاب مقدس> بود. به نظر او، این حروف یادآورنده مضامین سوره‌هایشان هستند. سیل رأى بوئر را مبنى بر تفسیر «طسم» به طور سینا و موسى و رأى گوسنس را مبنى بر تفسیر «الر» به الرسل پذیرفت؛ اما براى «الم» الموعظه و براى «یس» یونس را ترجیح داد.

مشهود است كه با چنین رویكردى می‌توان فرضیات گوناگونى را مطرح ساخت كه ناقض فرضیه‌هاى دیگر هم نباشند و همین فرضیه‌هاى گوناگون موجب شده است كه خود خاورشناسان به بی‌ثمرى چنین رهیافتى اعتراف كنند.[۵۲]

جیمز بلّامى

جیمز بلّامى در 1973/1352ش در مقاله «حروف رازآمیز قرآن: علائم اختصارى كهن بسمله»، درباره علائم اختصارى رأى دیگرى داد. او آراى مفسران كلاسیك را ــ مبنى بر اینكه الر، الم، المر، حم و نون نماد الرحمن یا الرحیم یا هر دو هستند ــ دستمایه كار خود ساخت و این حروف را معادل این اصطلاحات در «بسمله» معرفى كرد.

او همچنین همه حروف مقطعه دیگر را اَشكال اختصارى همین جمله دانست و براى مدلل ساختن فرضیه خود، اصلاحاتى پیشنهاد كرد. بنابر پیشنهاد او «ط» و «ك» به باء، «ص» و «ق» به میم، «ی» به «بِ» و «ع» به «بس» یا «س» بدل می‌شوند. بدین‌سان به گمان او با تغییر یك حرف، تركیباتِ طسم، طس، طه، یس، المص، ص و ق به بَسم، بَس، بَه، بَس، المم و م بدل می‌شوند و می‌توانند نشانه‌هاى اختصارى مناسبى براى بسمله به ‌شمار آیند.

در این نظریه «حم عسق» و «كهیعص» به‌جا می‌ماند كه به‌ گمان او آن دو نیز به ‌ترتیب با دو و چهار تغییر به «حم بسم» و «بَه بَسم» بدل می‌شوند. به نظر بلّامى، نخستین بار كه بسمله در سوره‌هاى مكى میانى و متأخر وارد شد، كاتبان وحى آن را به‌ صورت هاى گوناگون مختصر كردند و در آغاز این 29 سوره نهادند. اما تدوین‌كنندگان بعدى ــ كه نتوانستند این شكلهاى اختصارى را تشخیص دهند ــ جاى ثابتى در متن به آنها دادند و بسمله را به‌ صورت كامل و دقیقاً پیش از حروف اختصارى گذاشتند.

اما نظریه بلّامى به‌ ویژه اصلاحات پیشنهادی‌اش، از آراى اسلافش به مراتب ضعیف‌تر و سلیقه‌ای‌تر است، زیرا اولاً همه این حروف مكى نیستند. ثانیاً این كه كاتبان ناشناخته‌اى در مكه براى بسمله به طرق مختلف اشكال اختصارى تعیین نموده و بی‌آنكه معانى آن اَشكال را معلوم كرده باشند از دنیا رفته‌اند، فرضیه‌اى بس نامحتمل است. ثالثاً به فرض درستى فرضیه پیشین، شاهدى در دست نیست كه كاتبان شناخته‌شده مدنى درباره كاتبان عصر مكى و نشانه‌هاى اختصارى آنان هیچ‌چیز نمی‌دانستند.

ولش

ولش ــ كه عقیده دارد هر راه‌ حلى براى معماى حروف مقطعه باید نظریه‌اى معقول عرضه كند كه با تمام شواهد متن قرآن همخوانى داشته باشد ــ از طریق مقارنه و تطبیق این حروف با متن سوره‌هاى مربوط، به‌ ویژه آیات آغازین آن سوره‌ها و همچنین از مقایسه آن سوره‌ها با سوره‌هاى هم‌جوار، كوشیده است راه‌حلهایى براى این معما پیدا كند. وى با عرضه فهرست سوره‌هاى حروف مقطعه‌دار و آیات آغازین آنها بر دو نكته تأكید كرده است: یكى این كه حروف مقطعه بر ترتیب نهایى قرآن تأثیر گذاشته است، به ‌طورى كه مجموعه‌اى از سوره‌هایى با حروف یكسان اما با طولهاى متفاوت در كنار یكدیگر نهاده شده‌اند. دیگر آنكه این حروف با جملات آغازین و نیز با «كتاب» ارتباطى نزدیك دارند و در بیشتر موارد، پس از این حروف، بی‌درنگ به شكلى از وحى اشاره می‌شود. او با جستجو در متن سوره‌ها می‌گوید بیشتر این حروف در هنگام قرائت، آغازگر سجع و آهنگ سوره‌هایشان بودند.

غیرعلمی بودن فرضیه‌های خاورشناسان

هر چند در میان آراى خاورشناسان نكات در خور تأمل هم وجود دارد ولى اغلب فرضیه‌هاى آنان سست و غیرعلمى است و در نتیجه قانع‌كننده نیست. مثلاً، اشپرنگر چون نتوانست معادلى مناسب براى «طسم» بیابد آن را بر عكس ساخت تا حروف «لایمَسُّهُ الّا المُطَهَّرون» (سوره واقعه: 79) از آن بدست آید.[۵۳] به‌ نظر می‌رسد از میان خاورشناسان، بلاشر بخردانه‌ترین راه را برگزیده است. او كه با این فرضیه‌ها قانع نشده بود، همه آنها را بازى كردن با معانى می‌دانست.[۵۴]

پانویس

  1. رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص373.
  2. د.اسلام، چاپ دوم، ذیل Al- Kuran.4"".
  3. طبرى، 1373، ذیل سوره بقره: 1؛ صالح، ص234؛ بلاشر، ص144.
  4. رجوع کنید به د.اسلام، همانجا.
  5. رجوع کنید به سیوطى، ج3، ص361.
  6. براى نمونه رجوع کنید به طوسى، ج1، ص48؛ فخررازى، ذیل سوره بقره: 1؛ سیوطى، ج3، ص24.
  7. رجوع کنید به طالقانى، ج1، ص49؛ طباطبائى، 1390ـ1394، ج18، ص9.
  8. رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص384.
  9. رجوع کنید به فخررازى؛ سیوطى، همانجاها.
  10. براى نمونه رجوع کنید به طوسى، همانجا؛ طبرسى، ذیل سوره بقره: 1.
  11. رجوع کنید به طباطبائى، 1390ـ1394، ج3، ص32؛ همو، 1361ش، ص35ـ36؛ ابوزید، ص315.
  12. رجوع کنید به شلتوت، ص58ـ61؛ طباطبائى، 1361ش، ص35؛ ابوزید، همانجا.
  13. رجوع کنید به طوسى، ج1، ص48ـ49؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج1، ص662.
  14. رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ قس طبرسى، همانجا؛ ابوالفتوح رازى، ذیل سوره بقره: 1.
  15. رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص49؛ زركشى، ج1، ص174؛ قس طالقانى، ج1، ص46.
  16. رجوع کنید به ابوزید، ص323.
  17. رجوع کنید به شلتوت، ص55.
  18. رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص47؛ طبرسى؛ فخررازى، همانجاها؛ سیوطى، ج3، ص28.
  19. رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى؛ طبرسى، همانجاها.
  20. رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.
  21. رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ سیوطى، ج3، ص28.
  22. رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48؛ طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.
  23. رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى، همانجاها؛ سیوطى، ج1، ص665؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.
  24. رجوع کنید به التفسیر المنسوب الى الامام ابی‌محمد الحسن‌ بن على العسكرى علیهم‌السلام، ص62؛ مجلسى، ج89، ص377.
  25. .1390ـ1394، ج3، ص33.
  26. رجوع کنید به باقلانى، ص44ـ46؛ زمخشرى، ذیل بقره: 1؛ زركشى، ج1، ص165ـ170؛ شریعتى مزینانى، ص چهل‌وهشت ـ چهل‌ونه؛ ابوزید، ص320ـ322.
  27. براى نمونه رجوع کنید به فیض كاشانى؛ آلوسى، ذیل سوره بقره: 1؛ صالح، ص237.
  28. رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص27.
  29. رجوع کنید به طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.
  30. رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص375، قس ص376، 384.
  31. رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ قس طوسى، ج1، ص47ـ48.
  32. رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طبرسى، همانجاها؛ زركشى، ج1، ص174.
  33. براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص376ـ378.
  34. رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48.
  35. رجوع کنید به سیوطى، ج3، ص26.
  36. رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ درباره حساب جُمَل رجوع کنید به ذاكرى، ص23ـ42.
  37. رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص29ـ30؛ طالقانى، ج1، ص46ـ47.
  38. رجوع کنید به طبرسى، همانجا.
  39. براى نمونه رجوع کنید به عیاشى، ج2، ص2ـ3؛ مجلسى، ج89، ص376، 383ـ384.
  40. رجوع کنید به سوره فصلت: 26.
  41. رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص31.
  42. سیوطى، همانجا.
  43. رجوع کنید به شلتوت، ص61ـ64.
  44. رجوع کنید به سیوطى، همانجا؛ صالح، ص224.
  45. رجوع کنید به خلیفه، ص107، 120ـ121.
  46. رجوع کنید به زركشى، ج1، ص169.
  47. براى نمونه رجوع کنید به شریعتى، ص563ـ579.
  48. رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ زركشى، ج1، ص175؛ ابوزید، ص323.
  49. 1390ـ1394، ج18، ص8.
  50. درباره صاحبان مصاحف شخصى رجوع کنید به رامیار، ص333ـ392.
  51. رجوع کنید به د.اسلام، همانجا.
  52. رجوع کنید به د.اسلام، همانجا؛ بلاشر، ص148ـ149.
  53. رجوع کنید به صالح، ص240؛ بلاشر، ص149.
  54. رجوع کنید به بلاشر، همانجا.


منابع

  • دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حروف مقطعه" از سید كاظم طباطبائى، دسترس در کتابخانه فقاهت، بازیابی: 4 دی 1392.
قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن