مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابتر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(پروژه2: سنجش کیفی)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
«اَبتَر» از واژگان [[قرآن|قرآنی]]، به معنای بریده، ناتمام و ناقص است. این کلمه در [[سوره کوثر]] به کار رفته و در پاسخ به دشمن [[پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) - که ایشان را ابتر (بدون نسل) خطاب کرده بود - نازل شده است.
  
ابتر به معنای بی تبار، نافرجام، بريده از خير و نيكى است. این کلمه در سوره کوثر به کار رفته است که در در پاسخ به دشمنِ پيامبر(ص)که ایشان را ابتر(بدون نسل) خطاب  کرده بود نازل شد.  
+
==ابتر در لغت==
 +
لغویان واژه «ابتر» را برگرفته از «بَتْر» به معناى قطع و بریدن مى‌دانند. جوهرى «بَتَرتُ الشیء» را به معناى قطع چیزى پیش از پایان یافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سیف باتر» را شمشیر برنده، و‌ «ابتر» را دُم بریده و چیز بدون دنباله دانسته است.<ref>الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۸۴‌، «بتر».</ref>
  
==واژه پژوهی==
+
به گفته [[راغب اصفهانی|راغب]]، اَبتر به حیوان دم بریده و سپس به مناسبت به کسى که نسلى نداشته باشد تا جانشینش شود، مى‌گویند؛ همچنین بر اساس روایتى از [[پیامبر اکرم]] صلى الله علیه و آله به کلامى که با یاد خدا آغاز نشود، ابتر گویند.<ref>مسند احمد بن‌ حنبل، ج۳، ص۴۳، مفردات، ص‌۱۰۷، «بتر».</ref> [[ابن منظور]] هم گفتارى نزدیک به این دو نظر دارد.<ref>لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۰۹، «بتر».</ref> به روایت [[ابن عباس|ابن عبّاس]] و سُدّى، [[قریش]] به مردى که پسرانش مى‌مردند نیز ابتر مى‌گفت.<ref>الدرّالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۵۲‌.</ref>
لغويان واژه ابتر را برگرفته از «بَتْر» به معناى قطع و بريدن مى‌دانند. جوهرى «بَتَرتُ الشيء» را به معناى قطع چيزى پيش از پايان يافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سيف باتر» را شمشير برنده، و‌ «ابتر» را دم بريده و چيز بدون دنباله دانسته است.<ref>الصحاح، ج‌2، ص‌584‌، «بتر».</ref>
 
 
 
به گفته راغب، اَبتر به حيوان دم بريده سپس به مناسبت به كسى كه نسلى نداشته باشد تا جانشينش شود، مى‌گويند؛ هم‌چنين بر اساس روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به كلامى كه با ياد خدا آغاز نشود، ابتر گويند.<ref>مسند احمد بن‌ حنبل، ج3، ص43، مفردات، ص‌107، «بتر».</ref> ابن منظور هم گفتارى نزديك به اين دو نظر دارد.<ref>لسان‌العرب، ج‌1، ص‌309، «بتر».</ref> به روايت ابن‌عبّاس و سُدّى، قريش به مردى كه پسرانش مى‌مردند نيز ابتر مى‌گفت.<ref>الدرّالمنثور، ج‌8‌، ص‌652‌.</ref>
 
  
 
==شأن نزول سوره کوثر==
 
==شأن نزول سوره کوثر==
  
اين واژه فقط يك بار در [[سوره كوثر]] بكار رفته و در آن، دشمنِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ابتر معرفى شده است: {{متن قرآن|«إنّ شانِئَكَ هُو الأَبتَرُ»}}؛ همانا دشمن تو ابتر است. <ref>([[سوره كوثر]]/108، 3)</ref>
+
واژه «ابتر» فقط یک بار در [[قرآن]] و در [[سوره کوثر]] بکار رفته و در آن، دشمنِ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ابتر معرفى شده است: {{متن قرآن|«إنّ شانِئَک هُو الأَبتَرُ»}}؛ همانا دشمن تو ابتر است.<ref>[[سوره کوثر]]، ۳.</ref>
 
 
ابن‌ عبّاس مى‌گويد: فرزند بزرگ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قاسم و پس از او زينب، عبدالله، ام‌كلثوم، فاطمه و رقيه است. پس از وفات قاسم و عبدالله در [[مكه]]، عاص‌ بن وائل‌ سهمى گفت: نسل محمد قطع شد و او ابتر است و خداوند فرمود: {{متن قرآن|«إنّ شانِئَك هُوَ الأبتَر»}}.<ref>همان.</ref>
 
 
 
در سبب نزول سوره گفته‌اند: رسول‌ خدا صلى الله عليه و آله از مسجدالحرام خارج و عاص‌ بن وائل داخل مى‌شد. آن دو يكديگر را ملاقات كردند و به گفتگو پرداختند؛ در حالى كه بزرگان قريش در مسجد نشسته بودند. وقتى عاص بر آنان وارد شد، پرسيدند: با چه كسى سخن مى‌گفتى؟ گفت: با آن ابتر.<ref>التفسير الكبير، ج‌32، ص‌132.</ref>
 
  
در برخى منابع نيز آمده كه بعضى از مشركان، پس از وفات ابراهيم در [[مدينه]] به پيامبر ابتر مى‌گفتند.<ref>الدرّالمنثور، ج‌8‌، ص‌652‌.</ref> روايت شده كه چون كعب‌ بن‌ اشرف به [[مكه]] آمد، بزرگان قريش به او گفتند: ما آب‌رسان و كليددار كعبه‌ايم و تو بزرگ مدينه‌اى. بگو ما بهتريم يا اين تنهاى بريده از قومش كه گمان مى‌كند از ما بهتر است؟ گفت: شما بهتر از اوييد؛ پس آيه {{متن قرآن|«إنّ شانِئَكَ هُوَ الأَبتَر»}} نازل شد.<ref>جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌428.</ref>
+
ابن‌ عبّاس مى‌گوید: فرزند بزرگ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، قاسم و پس از او زینب، عبدالله، ام‌کلثوم، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] و رقیه است. پس از وفات قاسم و عبدالله در [[مکه]]، [[عاص بن وائل|عاص‌ بن وائل‌ سهمى]] گفت: نسل [[پیامبر اسلام|محمد]] قطع شد و او ابتر است، پس خداوند فرمود: {{متن قرآن|«إنّ شانِئَک هُوَ الأبتَر»}}.
  
برخى گفته‌اند: شخصى كه به پيامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابى‌معيط، ابوجهل، ابولهب و يا عمرو بن عاص بود.<ref>الميزان، ج‌20، ص‌372؛ التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133.</ref> و بر پايه روايتى از [[امام حسن مجتبى]] عليه السلام مقصود از دشمن در اين آيه، بنى‌اميّه است؛<ref> التفسير الكبير، ج‌32، ص‌134.</ref> البتّه مشهور همان است كه وى عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در [[مكه]] اين سخن را گفته است.
+
در [[سبب نزول]] سوره گفته‌اند: رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله از [[مسجدالحرام]] خارج و عاص‌ بن وائل داخل مى‌شد. آن دو یکدیگر را ملاقات کردند و به گفتگو پرداختند؛ در حالى که بزرگان [[قریش]] در مسجد نشسته بودند. وقتى عاص بر آنان وارد شد، پرسیدند: با چه کسى سخن مى‌گفتى؟ گفت: با آن ابتر.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۲.</ref>
  
ابن‌ عباس، سعيد بن‌ جبير، مجاهد و قتاده روايت كرده‌اند كه وى عاص‌ بن وائل بوده است.<ref>جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌426.</ref> به گفته فخررازى؛ ابن‌ عباس، مقاتل، كلبى و عموم مفسران، گوينده اين سخن را عاص‌ بن وائل دانسته‌اند. او هم‌چنين در جمع بين روايات گوناگون احتمال داده كه گوينده، همه اين‌ها بوده‌اند و علت شهرت عاص‌ بن وائل در روايات اين است كه بيش‌تر از ديگران اين نسبت را مى‌داده است.<ref>التفسير الكبير، ج‌32، ص‌133.</ref>
+
در برخى منابع نیز آمده که بعضى از مشرکان، پس از وفات ابراهیم در [[مدینه]] به پیامبر ابتر مى‌گفتند.<ref>الدرّالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۵۲‌.</ref> روایت شده که چون کعب‌ بن‌ اشرف به [[مکه]] آمد، بزرگان قریش به او گفتند: ما آب‌رسان و کلیددار کعبه‌ایم و تو بزرگ مدینه‌اى. بگو ما بهتریم یا این تنهاى بریده از قومش که گمان مى‌کند از ما بهتر است؟ گفت: شما بهتر از اویید؛ پس آیه {{متن قرآن|«إنّ شانِئَک هُوَ الأَبتَر»}} نازل شد.<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۸.</ref>
  
طبرى مى‌گويد: آيه درباره شخص معينى نازل شده؛ ولى ابتر، صفت هر كسى است كه با [[رسول‌ خدا]] صلى الله عليه و آله دشمنى كند.<ref>جامع‌البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌428.</ref>
+
برخى گفته‌اند: شخصى که به پیامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابى‌معیط، [[ابوجهل]]، [[ابولهب]] و یا [[عمرو بن عاص]] بود.<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۷۲؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.</ref> و بر پایه روایتى از [[امام حسن مجتبى|امام حسن]] علیه السلام مقصود از دشمن در این آیه، [[بنی امیه|بنى‌امیه]] است؛<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۴.</ref> البتّه مشهور همان است که وى عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در مکه این سخن را گفته است.
  
==دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله بريده از چيست؟==
+
ابن‌ عباس، سعید بن‌ جبیر، مجاهد و قتاده روایت کرده‌اند که وى عاص‌ بن وائل بوده است.<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۶.</ref> به گفته [[فخر رازى|فخررازى]]؛ ابن‌ عباس، مقاتل، کلبى و عموم مفسران، گوینده این سخن را عاص‌ بن وائل دانسته‌اند. او همچنین در جمع بین روایات گوناگون احتمال داده که گوینده، همه این‌ها بوده‌اند و علت شهرت عاص‌ بن وائل در روایات این است که بیش‌تر از دیگران این نسبت را مى‌داده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.</ref>
  
در پاسخ به اين پرسش، مفسران آراى گوناگونى دارند:  
+
[[محمد بن جریر طبری|طبرى]] مى‌گوید: این آیه درباره شخص معینى نازل شده؛ ولى ابتر، صفت هر کسى است که با [[رسول‌ خدا]] صلى الله علیه و آله دشمنى کند.<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۸.</ref>
  
# بعضى چون [[شيخ طوسى]] برآنند كه دشمن پيامبر صلى الله عليه و آله از همه خوبى‌ها بريده است.<ref>التبيان، ج10، ص418.</ref> برخى در تفصيل اين رأى گفته‌اند: استفاده از كلمه «ابتر» براى مبالغه است و خداوند اين دشمن را از اهل و مال، زندگى دنيايى، [روشنى] قلب، اعمال [خير]، يار و ياور و... بى‌بهره كرده و اين كيفر كسى است كه به پيروى از هواى نفس با آن‌چه رسول‌ خدا صلى الله عليه و آله آورده، دشمنى كند.<ref>روح‌المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌446.</ref>
+
==تفسیر ابتر==
# دشمن از جهت فرزند و نسل، بريده است و فرزندى كه به او نسبت داده مى‌شود به واقع فرزند او نيست.<ref>التبيان، ج10، ص418؛ مجمع‌البيان، ج10، ص837.</ref> و گفته [[امام حسن مجتبى]] عليه السلام به عمروبن عاص كه تو در فراش مشترك به دنيا آمده‌اى،<ref> نورالثقلين، ج5‌، ص684‌؛ الاحتجاج، ج2، ص‌35.</ref> اين نظر را تقويت مى‌كند. [[علامه طباطبايى]] به قرينه روايات مستفيض (فراوان) كه بيان‌گر نزول [[سوره كوثر]] پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص‌ بن وائل است، مى‌گويد: ابتر به معناى مقطوع‌النسل و بدون دنباله است و «بريده از خير يا بريده از قوم» با روايات شأن نزول سازگار نيست. وى هم‌چنين به قرينه مقابله، كوثر را به معناى كثرت ذرّيّه و نسل دانسته است.<ref>الميزان، ج‌20، ص‌370.</ref>
 
# دشمن تو كم‌ترين و پست‌ترين است؛ چرا كه از همه خيرات بريده است.<ref>التبيان، ج‌10، ص‌418.</ref>
 
# او بريده از كوثر (خير كثيرى) است كه به تو داديم.<ref>الفرقان، ج‌30، ص‌480.</ref> 
 
# او بريده از [[ايمان]] و [[دين]] است.<ref>قمى، ج‌2، ص‌484؛ بحارالانوار، ج‌33، ص‌164.</ref>
 
# او بريده از هر چيزى است كه مى‌پندارد تو از آن بريده‌اى.<ref>روض‌الجنان، ج‌20، ص‌432.</ref>
 
  
از كلام فخررازى استفاده مى‌شود: هر معنايى را كه دشمنان از گفتن «ابتر» اراده كرده باشند، درباره خودشان صادق است و اگر گمان مى‌كردند كه او بدون فرزند است، مى‌بينيم كه نسل آن كافران نابود شده، نسل حضرت هر روزافزون‌تر مى‌شود و تا قيامت اين‌گونه خواهد بود. اگر قصدشان اين بود كه پيامبر به هدف و مقصود نمى‌رسد، مى‌بينيم كه پرچم اسلام در همه جا برافراشته شد و آن‌ها مغلوب و مقهور شدند. اگر مقصودشان نبود مددكار و ياور براى پيامبر بود، [[دروغ]] گفتند؛ چرا كه خدا، جبرئيل و مؤمنان ياور او بودند و كافران ياورى نداشتند و اگر قصدشان حقارت و ذلت [[رسول‌ خدا]] صلى الله عليه و آله بود، خود حقير و ذليل شدند.<ref>التفسيرالكبير، ج‌32، ص‌133.</ref> به‌ نظر طبرسى، آيه {{متن قرآن|«إنّ شانِئَكَ هُوَ الأبترُ»}} هم از اسرار مشركان كه در خلوت خود به پيامبر ابتر مى‌گفتند، پرده برداشت و هم از آينده تاريك آنان خبر داد؛ پس از دو جهت از غيب خبر داده و اين خود از معجزه‌هاى قرآن‌است.<ref>مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌838‌.</ref>
+
مفسران در پاسخ به این پرسش که طبق آیه {{متن قرآن|«إنّ شانِئَک هُوَ الأبترُ»}}، دشمن [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله «ابتر» و بریده از چیست، آراى گوناگونى دارند:
  
 +
#بعضى چون [[شیخ طوسى]] برآنند که دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله از همه خوبى‌ها بریده است.<ref>التبیان، ج۱۰، ص۴۱۸.</ref> برخى در تفصیل این رأى گفته‌اند: استفاده از کلمه «ابتر» براى مبالغه است و خداوند این دشمن را از اهل و مال، زندگى دنیایى، [روشنى] قلب، اعمال [خیر]، یار و یاور و... بى‌بهره کرده و این کیفر کسى است که به پیروى از هواى نفس با آن‌چه رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله آورده، دشمنى کند.<ref>روح‌المعانى، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۴۶.</ref>
 +
#دشمن از جهت فرزند و نسل، بریده است و فرزندى که به او نسبت داده مى‌شود به واقع فرزند او نیست.<ref>التبیان، ج۱۰، ص۴۱۸؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۸۳۷.</ref> و گفته [[امام حسن مجتبى|امام حسن]] علیه السلام به [[عمرو بن عاص]] که تو در فراش مشترک به دنیا آمده‌اى،<ref> نورالثقلین، ج۵‌، ص۶۸۴‌؛ الاحتجاج، ج۲، ص‌۳۵.</ref> این نظر را تقویت مى‌کند. [[علامه طباطبایى]] به قرینه روایات [[حدیث مستفیض|مستفیض]] که بیان‌گر نزول [[سوره کوثر]] پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص‌ بن وائل است، مى‌گوید: ابتر به معناى مقطوع‌النسل و بدون دنباله است و «بریده از خیر یا بریده از قوم» با روایات [[شأن نزول]] سازگار نیست. وى همچنین به قرینه مقابله، کوثر را به معناى کثرت ذرّیه و نسل دانسته است.<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۷۰.</ref>
 +
#دشمن تو کم‌ترین و پست‌ترین است؛ چرا که از همه خیرات بریده است.<ref>التبیان، ج‌۱۰، ص‌۴۱۸.</ref>
 +
#او بریده از کوثر (خیر کثیرى) است که به تو دادیم.<ref>الفرقان، ج‌۳۰، ص‌۴۸۰.</ref>
 +
#او بریده از [[ایمان]] و [[دین]] است.<ref>قمى، ج‌۲، ص‌۴۸۴؛ بحارالانوار، ج‌۳۳، ص‌۱۶۴.</ref>
 +
#او بریده از هر چیزى است که مى‌پندارد تو از آن بریده‌اى.<ref>روض‌الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۳۲.</ref>
 +
#از کلام [[فخر رازى]] استفاده مى‌شود: هر معنایى را که دشمنان از گفتن «ابتر» اراده کرده باشند، درباره خودشان صادق است و اگر گمان مى‌کردند که او بدون فرزند است، مى‌بینیم که نسل آن کافران نابود شده، نسل حضرت رسول هر روزافزون‌تر مى‌شود و تا قیامت این‌گونه خواهد بود. اگر قصدشان این بود که پیامبر به هدف و مقصود نمى‌رسد، مى‌بینیم که پرچم اسلام در همه جا برافراشته شد و آن‌ها مغلوب و مقهور شدند. اگر مقصودشان نبود مددکار و یاور براى پیامبر بود، [[دروغ]] گفتند؛ چرا که خدا، [[جبرئیل]] و مؤمنان یاور او بودند و کافران یاورى نداشتند و اگر قصدشان حقارت و ذلت [[رسول‌ خدا]] صلى الله علیه و آله بود، خود حقیر و ذلیل شدند.<ref>التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.</ref>
 +
#به‌ نظر [[شیخ طبرسی|طبرسى]]، آیه {{متن قرآن|«إنّ شانِئَک هُوَ الأبترُ»}} هم از اسرار مشرکان که در خلوت خود به پیامبر ابتر مى‌گفتند، پرده برداشت و هم از آینده تاریک آنان خبر داد؛ پس از دو جهت از غیب خبر داده و این خود از [[اعجاز قرآن|معجزه‌هاى قرآن‌]] است.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۸‌.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد مدخل "ابتر" از على خراسانی.
+
* دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ۱، مدخل "ابتر" از على خراسانی.
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۵


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اَبتَر» از واژگان قرآنی، به معنای بریده، ناتمام و ناقص است. این کلمه در سوره کوثر به کار رفته و در پاسخ به دشمن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) - که ایشان را ابتر (بدون نسل) خطاب کرده بود - نازل شده است.

ابتر در لغت

لغویان واژه «ابتر» را برگرفته از «بَتْر» به معناى قطع و بریدن مى‌دانند. جوهرى «بَتَرتُ الشیء» را به معناى قطع چیزى پیش از پایان یافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سیف باتر» را شمشیر برنده، و‌ «ابتر» را دُم بریده و چیز بدون دنباله دانسته است.[۱]

به گفته راغب، اَبتر به حیوان دم بریده و سپس به مناسبت به کسى که نسلى نداشته باشد تا جانشینش شود، مى‌گویند؛ همچنین بر اساس روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به کلامى که با یاد خدا آغاز نشود، ابتر گویند.[۲] ابن منظور هم گفتارى نزدیک به این دو نظر دارد.[۳] به روایت ابن عبّاس و سُدّى، قریش به مردى که پسرانش مى‌مردند نیز ابتر مى‌گفت.[۴]

شأن نزول سوره کوثر

واژه «ابتر» فقط یک بار در قرآن و در سوره کوثر بکار رفته و در آن، دشمنِ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ابتر معرفى شده است: «إنّ شانِئَک هُو الأَبتَرُ»؛ همانا دشمن تو ابتر است.[۵]

ابن‌ عبّاس مى‌گوید: فرزند بزرگ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، قاسم و پس از او زینب، عبدالله، ام‌کلثوم، فاطمه و رقیه است. پس از وفات قاسم و عبدالله در مکه، عاص‌ بن وائل‌ سهمى گفت: نسل محمد قطع شد و او ابتر است، پس خداوند فرمود: «إنّ شانِئَک هُوَ الأبتَر».

در سبب نزول سوره گفته‌اند: رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله از مسجدالحرام خارج و عاص‌ بن وائل داخل مى‌شد. آن دو یکدیگر را ملاقات کردند و به گفتگو پرداختند؛ در حالى که بزرگان قریش در مسجد نشسته بودند. وقتى عاص بر آنان وارد شد، پرسیدند: با چه کسى سخن مى‌گفتى؟ گفت: با آن ابتر.[۶]

در برخى منابع نیز آمده که بعضى از مشرکان، پس از وفات ابراهیم در مدینه به پیامبر ابتر مى‌گفتند.[۷] روایت شده که چون کعب‌ بن‌ اشرف به مکه آمد، بزرگان قریش به او گفتند: ما آب‌رسان و کلیددار کعبه‌ایم و تو بزرگ مدینه‌اى. بگو ما بهتریم یا این تنهاى بریده از قومش که گمان مى‌کند از ما بهتر است؟ گفت: شما بهتر از اویید؛ پس آیه «إنّ شانِئَک هُوَ الأَبتَر» نازل شد.[۸]

برخى گفته‌اند: شخصى که به پیامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابى‌معیط، ابوجهل، ابولهب و یا عمرو بن عاص بود.[۹] و بر پایه روایتى از امام حسن علیه السلام مقصود از دشمن در این آیه، بنى‌امیه است؛[۱۰] البتّه مشهور همان است که وى عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در مکه این سخن را گفته است.

ابن‌ عباس، سعید بن‌ جبیر، مجاهد و قتاده روایت کرده‌اند که وى عاص‌ بن وائل بوده است.[۱۱] به گفته فخررازى؛ ابن‌ عباس، مقاتل، کلبى و عموم مفسران، گوینده این سخن را عاص‌ بن وائل دانسته‌اند. او همچنین در جمع بین روایات گوناگون احتمال داده که گوینده، همه این‌ها بوده‌اند و علت شهرت عاص‌ بن وائل در روایات این است که بیش‌تر از دیگران این نسبت را مى‌داده است.[۱۲]

طبرى مى‌گوید: این آیه درباره شخص معینى نازل شده؛ ولى ابتر، صفت هر کسى است که با رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله دشمنى کند.[۱۳]

تفسیر ابتر

مفسران در پاسخ به این پرسش که طبق آیه «إنّ شانِئَک هُوَ الأبترُ»، دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله «ابتر» و بریده از چیست، آراى گوناگونى دارند:

  1. بعضى چون شیخ طوسى برآنند که دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله از همه خوبى‌ها بریده است.[۱۴] برخى در تفصیل این رأى گفته‌اند: استفاده از کلمه «ابتر» براى مبالغه است و خداوند این دشمن را از اهل و مال، زندگى دنیایى، [روشنى] قلب، اعمال [خیر]، یار و یاور و... بى‌بهره کرده و این کیفر کسى است که به پیروى از هواى نفس با آن‌چه رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله آورده، دشمنى کند.[۱۵]
  2. دشمن از جهت فرزند و نسل، بریده است و فرزندى که به او نسبت داده مى‌شود به واقع فرزند او نیست.[۱۶] و گفته امام حسن علیه السلام به عمرو بن عاص که تو در فراش مشترک به دنیا آمده‌اى،[۱۷] این نظر را تقویت مى‌کند. علامه طباطبایى به قرینه روایات مستفیض که بیان‌گر نزول سوره کوثر پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص‌ بن وائل است، مى‌گوید: ابتر به معناى مقطوع‌النسل و بدون دنباله است و «بریده از خیر یا بریده از قوم» با روایات شأن نزول سازگار نیست. وى همچنین به قرینه مقابله، کوثر را به معناى کثرت ذرّیه و نسل دانسته است.[۱۸]
  3. دشمن تو کم‌ترین و پست‌ترین است؛ چرا که از همه خیرات بریده است.[۱۹]
  4. او بریده از کوثر (خیر کثیرى) است که به تو دادیم.[۲۰]
  5. او بریده از ایمان و دین است.[۲۱]
  6. او بریده از هر چیزى است که مى‌پندارد تو از آن بریده‌اى.[۲۲]
  7. از کلام فخر رازى استفاده مى‌شود: هر معنایى را که دشمنان از گفتن «ابتر» اراده کرده باشند، درباره خودشان صادق است و اگر گمان مى‌کردند که او بدون فرزند است، مى‌بینیم که نسل آن کافران نابود شده، نسل حضرت رسول هر روزافزون‌تر مى‌شود و تا قیامت این‌گونه خواهد بود. اگر قصدشان این بود که پیامبر به هدف و مقصود نمى‌رسد، مى‌بینیم که پرچم اسلام در همه جا برافراشته شد و آن‌ها مغلوب و مقهور شدند. اگر مقصودشان نبود مددکار و یاور براى پیامبر بود، دروغ گفتند؛ چرا که خدا، جبرئیل و مؤمنان یاور او بودند و کافران یاورى نداشتند و اگر قصدشان حقارت و ذلت رسول‌ خدا صلى الله علیه و آله بود، خود حقیر و ذلیل شدند.[۲۳]
  8. به‌ نظر طبرسى، آیه «إنّ شانِئَک هُوَ الأبترُ» هم از اسرار مشرکان که در خلوت خود به پیامبر ابتر مى‌گفتند، پرده برداشت و هم از آینده تاریک آنان خبر داد؛ پس از دو جهت از غیب خبر داده و این خود از معجزه‌هاى قرآن‌ است.[۲۴]

پانویس

  1. الصحاح، ج‌۲، ص‌۵۸۴‌، «بتر».
  2. مسند احمد بن‌ حنبل، ج۳، ص۴۳، مفردات، ص‌۱۰۷، «بتر».
  3. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۳۰۹، «بتر».
  4. الدرّالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۵۲‌.
  5. سوره کوثر، ۳.
  6. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۲.
  7. الدرّالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۵۲‌.
  8. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۸.
  9. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۷۲؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.
  10. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۴.
  11. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۶.
  12. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.
  13. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۲۸.
  14. التبیان، ج۱۰، ص۴۱۸.
  15. روح‌المعانى، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۴۶.
  16. التبیان، ج۱۰، ص۴۱۸؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۸۳۷.
  17. نورالثقلین، ج۵‌، ص۶۸۴‌؛ الاحتجاج، ج۲، ص‌۳۵.
  18. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۷۰.
  19. التبیان، ج‌۱۰، ص‌۴۱۸.
  20. الفرقان، ج‌۳۰، ص‌۴۸۰.
  21. قمى، ج‌۲، ص‌۴۸۴؛ بحارالانوار، ج‌۳۳، ص‌۱۶۴.
  22. روض‌الجنان، ج‌۲۰، ص‌۴۳۲.
  23. التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۳۳.
  24. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۸‌.

منابع

  • دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ۱، مدخل "ابتر" از على خراسانی.