دعای بیستم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دهم)
بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم - بخش پنجم - بخش ششم - بخش هفتم - بخش هشتم - بخش نهم - بخش دهم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی صِحَّةً فِی عِبَادَةٍ، وَ فَرَاغاً فِی زَهَادَةٍ، وَ عِلْماً فِی اسْتِعْمَالٍ، وَ وَرَعاً فِی إِجْمَالٍ.
اللَّهُمَّ اخْتِمْ بِعَفْوِک أَجَلِی، وَ حَقِّقْ فِی رَجَاءِ رَحْمَتِک أَمَلِی، وَ سَهِّلْ إِلَی بُلُوغِ رِضَاک سُبُلِی، وَ حَسِّنْ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِی عَمَلِی.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ نَبِّهْنِی لِذِکرِک فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِک فِی أَیامِ الْمُهْلَةِ، وَ انْهَجْ لِی إِلَی مَحَبَّتِک سَبِیلًا سَهْلَةً، أَکمِلْ لِی بِهَا خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.
اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، کأَفْضَلِ مَا صَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِک قَبْلَهُ، وَ أَنْتَ مُصَلٍّ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَهُ، وَ «آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، وَ قِنِی بِرَحْمَتِک «عَذابَ النَّارِ».
ترجمهها
ترجمه انصاریان
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا سلامتی ای که در عبادت، و فراغتی که در زهد مصرف شود، و دانشی که به کار بندم، و خصلت پارسایی توأم با میانه روی روزی کن.
الهی حیاتم را با عفو خود پایان ده، و آرزویم را به رحمتت صورت تحقق ده، و راههای رسیدن به خشنودیت را بر من هموار ساز، و در همه حال اعمالم را نیکو گردان.
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا در اوقات بیخبری و غفلت برای یادت بیدار کن، و در روزگار مهلت به طاعتم وادار، و راهی هموار به سوی عشقت برایم باز کن، و به سبب آن خیر دنیا و آخرتم را کامل گردان.
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، مانند بهترین درودی که قبل از او بر هر یک از بندگانت نثار فرمودهای، و پس از او نثار کسی خواهی فرمود، و ما را در این جهان و آن جهان خیر و خوبی نصیب فرما، و به رحمتت مرا از عذاب آتش جهنم حفظ فرما.
ترجمه آیتی
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و مرا تندرستى ده که تو را پرستش کنم و آسایش عطا کن تا دامن از جهان درچینم و علم مرا با عمل همراه فرماى و پرهیزگاریم را با میانه روى قرین نماى.
اى خداوند، عمر من با عفو خود به پایان بر و آرزویم را با امید به رحمت خویش مقرون دار و راه مرا در رسیدن به خشنودیت آسان گردان و در هر حال که هستم کار من نیکو کن.
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و در اوقات غفلتم به یاد خود آگاهى ده و در ایام فرصتم به طاعت خود برگمار و براى وصول به آستان محبت خود راهى هموار پیش پاى من گشاى و در آن راه خیر دنیا و آخرت را به تمامى ارزانیم دار.
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش، بهترین درودهایى که پیش از او به یکى از آفریدگانت فرستاده اى، یا بعد از او به یکى از آفریدگانت خواهى فرستاد. و ما را در این جهان و هم در آن جهان نیکى عطا کن و به رحمت خویش مرا از عذاب آتش نگه دار.
ترجمه ارفع
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست، سلامتى در حال انجام عبادت و فراغت و آسایش در عین زهدورزى و علم و عمل و تقوى در عین کار دنیا کردن روزى ام فرما.
خدایا عمرم را با گذشت خودت به پایان رسان و آرزویى که در امیدوارى به رحمتت دارم تحقق بخش و راههایم را براى رسیدن به خشنودى ات هموار کن و در جمیع حالات کردارم را نیکو گردان.
الها بر محمد و آل محمد درود فرست و به ذکر خودت در اوقات غفلت و بى خبرى آگاهم کن و به فرمانبردارى از خودت در روزهاى مهلت و دوران عمر وادارم کن. و باز کن براى من به سوى محبت و دوستى ات راه هموارى که به وسیله ى آن براى من خیر دنیا و آخرت را کامل کنى.
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست، همانند بهترین درودى که بر خلقت پیش از آن حضرت فرستادى و یا پس از او بر یکى از آفریدگانت خواهى فرستاد و بده به ما در دنیا خوبى و در آخرت نیز خوبى و به رحمتت از عذاب دوزخ نگاهم دار.
ترجمه استادولی
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و مرا تندرستى در عبادت، و فراغت در پارسایى، و عملم با عمل، و پرهیزکارى همراه با میانه روى روزى کن.
خدایا، عمرم را به عفو خود پایان ده، و آرزویى را که در امید به رحمتت دارم تحقق بخش، و راه هایم را براى رسیدن به خشنودیت هموار ساز، و عملم را در همه احوالم نیکو گردان.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و مرا در اوقات غفلت براى یاد کردنت بیدار ساز، و در ایام مهلت عمر به طاعت خود وادار، و برایم به سوى محبت خویش راهى هموار بگشا، و بدین وسیله خیر دنیا و آخرت را برایم کامل ساز.
خدایا، و بر محمد و آل او درود فرست، مانند بهترین درودى که بر هر یک از آفریدگانت پیش از او فرستاده اى، و بر هر کس دیگر پس از او خواهى فرستاد، و ما را در دنیا و در آخرت هم نیکى عطا کن، و مرا به رحمت خود از عذاب دوزخ نگاه دار.
ترجمه الهی قمشهای
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل او و مرا صحت و سلامت در راه عبادتت نصیب فرما و فراغت و آسایش در عین زهد (و بى علاقه بودن به دنیا) و علمى که به عمل مقرون باشد عطا کن و ورع و پارسائى در عین تجمل و نیکوئى.
پروردگارا خاتمه عمر مرا به عفو و بخششت مقرر فرما و امیدى (بى حد) که به رحمت (نامنتهاى) تو دارم محقق ساز (و مرا به آن امید نائل گردان) و راه وصولم به مقام رضا و خوشنودى خود سهل و آسان گردان و در همه احوال عمل مرا نیکو و شایسته ساز.
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل او و در اوقات غفلت مرا به یاد خود آگاه و متذکر فرما و به راه طاعت خود هنگام مهلت عمر موفق بدار و به راه محبت و دوستى خود را هم آسان ساز تا به محبتت خیر دنیا و آخرتم را به حد کمال رسانى.
پروردگارا رحمت و درود فرست بر محمد و آل او مانند بهترین درود و رحمتى که به خلق پیش از او فرستاده اى از اول تا آخر آنها و نیز آنچه رحمت به خلق بعد از او (تا قیامت) خواهى فرمود و ما را هم در دنیا حسنه و سعادت بخش و در آخرت حسنه و جنت ابد عطا فرما و به رحمت نامنتهایت ما را از آتش قهر و عذابت نگاهدار.
ترجمه سجادی
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا تندرستى در عبادت و فراغت در زهد و علم با عمل و پرهیزکارىِ از روى میانه روى، روزى فرما.
خداوندا زندگىِ مرا با آمرزش خود پایان ده. و آرزویى را که در امید به رحمتت دارم تحقّق بخش. و راه هایم را براى رسیدن به خوشنودى ات، آسان فرما. و عملم را در همه احوالم، نیکو گردان.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا در اوقات غفلت، براى یاد خود بیدار کن. و در روزهاى مهلتِ عمرم، به طاعت خود بگمار. و راهى آسان به سوى محبّتت، برایم هموار گردان. و بدین وسیله، خیر دنیا و آخرت را برایم کامل نما.
خداوندا و بر محمّد و خاندانش درود فرست، همانند برترین درودى که پیش از او بر کسى از آفریدگانت فرستادى و پس از او بر کسى خواهى فرستاد، و در دنیا نیکى و در آخرت هم نیکى، عطایمان کن. و مرا به رحمت خود از عذاب آتش، حفظ فرما.
ترجمه شعرانی
خداوندا درود بر محمد و آل او فرست و مرا تندرستى ده تا بندگى کنم و دلى فارغ که رغبت از جهان بگردانم و دانشى که بکار برم و زهدى که به اندک روزى بسازم
خدایا پایان عمر من به آمرزش تو انجامد و آرزوى بخشایش توام تحقق یابد و راه من به خشنودى تو منتهى گردد و کردار من در همه حال نیکو باشد
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و هنگام غفلت مرا به یاد خود هوشیار گردان و تا اجل فرا نرسیده است به طاعت خویش وادار و راهى آسان سوى محبت تو فرا پیش من آور و خیر دنیا و آخرت را به کمال عطا کن
خداوندا درود بر محمد و آل او فرست برتر از آنچه بر کسى پیش از وى فرستاده اى و یا بر کسى پس از وى بفرستى و ما را در دنیا نیکى ده و در آخرت هم، و از شر عذاب آتش به رحمت خود حفظ کن.
ترجمه فولادوند
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و در عبادت خویش تندرستى، و فراغت در پرهیزگارى و دانش همراه با عمل و پارسایى مقرون با میانه روى، نصیبم کن.
خدایا! عمرم را با عفو خویش به پایان بر و آرزویم را با امید به رحمت خود مقرون فرماى و در هر حال که هستم کارم را نیکو ساز.
بار الها! درود بر محمد و خاندان وى، و مرا در اوقات غفلت به یاد خویش آگاه گردان، و مرا در ایام فراغت در فرمانبرى خویش به کار گیر و راهى آسان به سوى محبت خود بگشاى و خیر دنیا و آخرت را به وسیله ى آن تکمیل فرماى.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، مانند بهترین رحمتى که پیش از او بر کسى از آفریده هاى خود فرستاده اى و پس از او بر کسى خواهى فرستاد و ما را در دنیا نیکویى و در آخرت نیکویى عطا فرما و به رحمت خویش ما را از عذاب آتش نگاهدار.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و روزى من کن تندرستى در عبادت و آسایش در زهد و دورى از دنیا و علم با عمل و پرهیزکارى از روى میانه روى (نه به اندازه اى که به وسواس «بداندیشى و بدگمانى» کشد)
بار خدایا به سر رسیدن عمرم را با گذشت خود به پایان رسان، و آرزویم را در امید به رحمت خویش پابرجا نما، و راههایم را براى رسیدن به خشنودیت آسان فرما (توفیق عطا کن تا به طاعات تو بى رنج قیام نمایم) و کردارم را در هر حال (تندرستى، بیمارى، خشنودى، اندوهناکى، بردبارى، خشم و مانند آنها) نیکو گردان
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و مرا در اوقات فراموشى (پیروى از نفس) به یاد خود آگاه ساز، و در روزگار مهلت (زندگانى دنیا) به طاعت و بندگیت بگمار، و راهى هموار به سوى محبت و دوستیت (پیروى از اوامر و نواهیت) براى من آشکار نما، و به وسیله ى آن راه (یا آن محبت) نیکى دنیا و آخرت را برایم کامل گردان
بار خدایا و بر محمد و آل او درود فرست، مانند بهترین درودى که پیش از او بر کسى از آفریدگان خود فرستاده اى و پس از او بر کسى خواهى فرستاد، و در دنیا نیکى (تندرستى، آسودگى، بى نیازى، فرزند و زن شایسته و غلبه ى بر دشمنان) و در آخرت نیکى (رستگارى به پاداش و رهائى از عذاب) به ما عطاء فرما، و مرا به رحمت خود از شکنجه ى آتش (گناهانى که به آتش مى کشاند) حفظ کن.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنِی صِحَّةً فِی عِبَادَة وَ فَرَاغاً فِی زَهَادَة وَ عِلْماً فِی اسْتِعْمَال وَ وَرَعاً فِی إِجْمَال
اَللَّهُمَّ اخْتِمْ بِعَفْوِک أَجَلِی وَ حَقِّقْ فِی رَجَاءِ رَحْمَتِک أَمَلِی وَ سَهِّلْ إِلَى بُلُوغِ رِضَاک سُبُلِی وَ حَسِّنْ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِی عَمَلِى»:
"الهى بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا تندرستى درعبادت و آسایش در زهد، و علم با عمل،و پرهیزکارى توام با میانه روى روزیم فرما.
الهى روزگارم را با عفو و بخشایش خویش به پایان برسان، و آرزویم را در امید رحمتت جامه عمل بپوشان، و راههایم را براى رسیدن به خشنودیت هموار ساز، و در تمام حالات عملم رانیکو گردان".
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ نَبِّهْنِی لِذِکرِک فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِک فِی أَیامِ الْمُهْلَةِ
وَ انْهَجْ لِی إِلَى مَحَبَّتِک سَبِیلاً سَهْلَةً أَکمِلْ لِی بِهَا خَیرَ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ
اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ کأَفْضَلِ مَا صَلَّیتَ عَلَى أَحَد مِنْ خَلْقِک قَبْلَهُ وَ أَنْتَ مُصَلّ عَلَى أَحَد بَعْدَهُ
وَ آتِنَا فِی الدُّنْیا حسنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ حسنَةً وَ قِنِی بِرَحْمَتِک عَذَابَ النَّارِ»:
"الهى بر محمد و آل محمد درود فرست و این بنده را به هنگام غفلت بیدار ساز، و بوقت مهلت مرا به طاعت و عبادت خود موفق دار، و برایم بسوى محبتت راه آسانى باز کن، که خیر دنیا و آخرت را بوسیله آن برایم کامل فرمائى.
خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست به بهترین درودى که بر کسى از بندگانت پیش از وى فرستادى،یا پس از وى خواهى فرستاد، و ما را در دنیا و آخرت از حسنات برخوردار ساز و از عذاب آتش در امان و حفظت قرار ده".
بار دیگر لازم است این نکته را متذکر شوم که اهم مسائل و حقایقى که در فقرات پایانى دعاى باعظمت مکارم الاخلاق بود، در قسمت هاى اوّل دعا و در نوزده دعاى قبل بطور مفصل تفسیر شد، و این بنده نیاز به تفصیل بیشتر احساس نکرد، به همین خاطر اواخر دعا به ترجمه عبارات اکتفاشد.
این سطور در نمیه شب نوزدهم شهریور ۱۳۷۱ فقط و فقط به عنایت و لطف و رحمت حضرت ربّ العزّه بپایان رسید. من از جناب حق این امید را دارم که مرا براى بپایان رساندن این کار عظیم و این قدمى که در زبان پارسى نسبت به صحیفه سجادیه بدین صورت براى اولین بار پس از هزار و چهارصد و چند سال که از عمر این خزانه رحمت گذشته برداشته شده یارى دهد و آنروز را ببینم که شرح دعاى پنجاه و چهارم یعنى آخرین دعاى صحیفه بپایان رسیده باشد که آن روز مرگ برایم شیرین و لقاء حضرت دوست برایم عین لطف و رحمت و عشق و محبّت است.
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم صل على محمد و آله. و ارزقنى صحه فى عباده، و فراغا فى زهاده، و علما فى استعمال، و ورعا فى اجمال».
الزهاده: ضد الرغبه فى الدنیا.
و الورع- محرکه- فهو الکف عن المحارم. و الاجمال: افعال من اجملت الصنیعه.
و لفظه «فى» فى المواضع الاربعه للمصاحبه.
یعنى: بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و روزى کن مرا صحت بدن و تندرستى در حالتى که مصاحب عبادت تو باشم، و فراغ خاطرى که مصحوب زهد و بى رغبتى به دنیا بوده باشد و علمى که به کار دارم در عمل و مقارن عمل باشد- چه علم بى عمل از باب درخت بى میوه است- و پرهیزکارى در نیکویى کردن که مصحوب اجمال و اعتدال بوده باشد و به سرحد افراط نرسد.
«اللهم اختم بعفوک اجلى. و حقق فى رجاء رحمتک املى. و سهل الى بلوغ رضاک سبلى. و حسن فى جمیع احوالى عملى».
اجل- به فتح جیم- انقطاع مدتى است که به واسطه ى زندگانى هر یک از افراد انسان مقدر شده.
یعنى: بار خدایا، ختم گردان منتهاى عمر مرا به عفو خود- یعنى درگذشتن از سیئات من. و محقق ساز امید مرا در امید داشتن رحمت خود. و آسان گردان راههاى مرا به رسیدن رضا و خشنودى تو. و نیکو گردان کردار مرا در همه ى حالات - یعنى در حال شدت و رخا و فقر و غنا و صحت و مرض.
«اللهم صل على محمد و آله. و نبهنى لذکرک فى اوقات الغفله. و استعملنى بطاعتک فى ایام المهله. و انهج لى الى محبتک سبیلا سهله اکمل لى بها خیر الدنیا و الاخره».
نهجت الطریق، اذا ابنته و او ضحته.
(یعنى:) بار خدایا رحمت کن بر محمد و آل او. و بیدار ساز مرا در اوقاتى که غفلت مرا دست مى دهد، از براى یاد کردن تو. و به کاردار مرا به طاعت خود در روزگارى که مرا مهلت داده اى از مرگ. و روشن گردان به جهت من راهى روشن آسان به سوى محبت خود، تا کامل گردانى از براى من به سبب این محبت خیر دنیا و آخرت را.
«اللهم صل على محمد و آله کافضل ما صلیت على احد من خلقک قبله و انت مصل على احد بعده. و آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه. وقنى برحمتک عذاب النار».
بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او مثل فاضلتر از آنچه رحمت کرده اى بر یکى از خلقان خود پیش از او بر آنچه رحمت کننده باشى بر فاضلترین خلقان خود بعد از او. و بده ما را در سراى دنیا نیکویى- یعنى صحت و کفاف و توفیق طاعت- و در آن سراى نیز نیکویى- یعنى ثواب و جنت. و گفته اند: حسنه ى این جهان قناعت است، و از آن سراى شفاعت. و نگاه دار مرا به رحمت خود از عذاب آتش دوزخ.
و از حضرت امیرالمومنین على بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده اند که حسنه ى این جهان زنى صالحه است و حسنه ى آن عالم حورى پسندیده. و «عذاب النار» زن ناشایسته و زشت خوى سخت گوى.
زن بد در سراى مرد نکو * هم درین عالم است دوزخ او
زینهار از قرین بد زنهار * فقنا ربنا عذاب النار
شرح صحیفه (مدرسی)
قوله «ورعا فى اجمال»: یعنى پرهیزگارى که نیکو باشد، زیرا که پرهیزگارى گاهى از حد تجاوز کند و منجر شود به سوى بدعت مثل اینکه اجتناب کند از لحم غنم مملوک خود که شاید علف غیر را خورده باشد.
قوله: «و حقق فى رجاء» معنى او آن است که امیدم واقع شود، یعنى ثابت کن تو در امید داشتن من به رحمت تو آرزویم را.
ایام مهلت عبارت است از ایام دنیا و حیاه.
الاعراب:
«و انت مصلّ» الى آخره مى تواند عطف بشود بر قوله صلیت عطف جمله ى اسمیه بر فعلیه این نحو عطف در کلام بلغا واقع است، نهایت تناسب جملتین اولى است از تخالف.
یعنى: اى خداى من رحمت فرست بر محمد و آل او مثل خوبترین رحمتى است که فرستادى تو بر هر که از خلق تو پیش از آن بوده و آنچه تو خواهى فرستاد بر هر که بعد آن آید.
گاهى توهم شود که انسب آن بود که بفرماید رحمتى بر او فرست که مثل او بر احدى از سابق و لاحق نفرستادى.
دور نیست که همین مراد باشد لکن حاجت به زیاده کاف دارد و بر تقدیر زایده نبودن کاف هم تمام است زیرا که مراد آن نیست که آن افضل صلواتى که بر ایشان فرستادى بر او هم بفرست بلکه مراد آن است که آنچه بر ایشان فرستادى افضل از آن را بر او بفرست.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
در هفدهمین فراز هشت خواسته را بیان مى دارد که پس از درود بر محمد و آلش یکى پس از دیگرى بیان مى کند. نخستین خواسته اش آن است که صحت و تندرستى به او عنایت شود و آن را در راه عبادت به کار گیرد نه در راه معصیت و بیهودگى عرض مى کند: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و سلامت و تندرستى در راه عبادت را روزیم فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و ارزقنى صحه فى عباده).
و دومین خواسته اش آن است که فراغتى نصیبش شود و از مشغولیات دنیا ساعتى بیاساید اما از آنجا که ساعتهاى فراغت تمایلات به گناه و لهو و لعب را به همراه مى آورد عرض مى کند: (و فراغتى در زهد و پارسائى) (و فراغا فى زهاده).
سومین خواسته اش آن است که آنچه از تحصیلات علمى و آگاهیهاى ثمربخش فراگرفته توفیق به کارگیرى آنها را بیابد عرض مى کند: (علم و دانشى براى به کار بستن) روزیم فرما (و علما فى استعمال).
چهارمین خواسته اش ورع و دورى از گناه است اما از آنجا که در بسیارى از افراد این حالت به نحوى از تحجر گرائى، وسوسه و احیانا شبیه نوعى سفاهت و حماقت است عرض مى کند: (ورعى در حد اعتدال) روزیم نما (و ورعا فى اجمال).
پنجمین خواسته اش این است که سرانجام این تلاشها براى عبادت استعمال علم و دانش، زهد و پارسائى با عفو پایان گیرد و اگر کم و کاستى و یا نقائصى داشته بر او گرفته نشود مى گوید: (بار خداوندا ایام زندگانیم را با عفو و بخششت پایان بخش) (اللهم اختم بعفوک اجلى).
و پشتوانه ى این خواسته هاى بالا را با این عبارت تاکید مى کند: و آرزو و امیدم به رحمتت را محقق فرما) (و حقق فى رجاء رحمتک املى).
و از این نظر که قرار گرفتن در موضع عفو خداوند نیاز به تلاشهائى دارد که رضایت او را جلب کند در هفتمین خواسته اش مى گوید: (راههایم را براى رسیدن به خشنودیت سهل و هموار ساز) (و سهل الى بلوغ رضاک سبلى).
این نیز مسلم است که براى جلب رضایت او عمل نیک لازم است زیرا عمل صالح در پیشگاه خداوند موجب رضایت او است به همین دلیل عرض مى کند: (عمل و کردارم را در همه ى حالات نیکو گردان) (و حسن فى جمیع احوالى عملى).
در هجدهمین فراز باز چهار خواسته را بیان مى کند و نخستین خواسته اش بیدارى از مواقع غفلت است عرضه مى دارد: (بار خداوندا مرا در اوقات غفلت براى یاد خود متنبه ساز) (اللهم صل على محمد و آله، و نبهنى لذکرک فى اوقات الغفله).
و این بدان جهت است که بسیارى از خطاها هنگام غفلت و به یاد خدا نبودن از انسان سر مى زند و به عکس یاد خدا انسان را از خلافها بازمى دارد.
در دومین خواسته اش اطاعت خداوند را خواستار است زیرا در این دنیا که دار مهلت نام دارد اگر کسى در غیر راه طاعت او که در حقیقت ساختن زندگى اخروى خود است، تلاش نماید باخته است. مى گوید: (در روزگار مهلت (زمان کار و تلاش در این دنیا) مرا در راه اطاعت خود به کار گیر) (و استعملنى بطاعتک فى ایام المهله).
و از این نظر که طاعات و عبادات و انجام کارهاى نیک براى جلب محبت پروردگار است که به دنبال آن نعمتها را جلب مى کند عرضه مى دارد: (راهى هموار و آشکار به سوى محبت و دوستى خود پیش پایم بنه) (و انهج لى الى محبتک سبیلا سهله).
که اگر چنین کنى یعنى در اوقات غفلت مرا بیدار سازى در دوران زندگى مرا به اطاعتت وادارى و راهى به سوى محبتت به رویم بگشائى خیر دنیا و آخرت را برایم فراهم آورده اى، لذا عرض مى کند: (و بدین وسیله خیر دنیا و آخرت را برایم کامل فرما) (اکمل لى بها خیر الدنیا و الاخره).
در نوزدهمین و آخرین فراز سه چیز از خداوند مى خواهد که در حقیقت عصاره و فشرده ى همه ى این دعا است، خواسته ى اول درود فراوان بر محمد و آل است عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست مانند برترین درودى که پیش از او بر آفریدگانت فرستاده اى (و همچون درود) به کسانى که بعد از او بر اشخاصى که مى آیند خواهى فرستاد) (اللهم و صل على محمد و آله، کافضل ما صلیت على احد من خلقک قبله و انت مصل على احد بعده).
دومین خواسته جامع خوبیهاى دنیوى و اخروى است که با اقتباس از قرآن انجام شده عرض مى کند: (و در دنیا به ما حسنه و نیکى و نیز در آخرت نیکى و خوبى مرحمت فرما) (و آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه).
و آخرین خواسته نجات از عذاب دوزخ است که چنین درخواست مى کند: (با رحمت خود، ما را از عذاب دوزخ حفظ فرما) (و قنا (برحمتک) عذاب النار).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۳، ص:۴۳۸-۴۲۴
«اللّهم صَلِ على محمدٍ و آلِهِ، و ارزُقنی صحّةً فی عبادةٍ، و فراغاً فی زَهادةِ، وَ عِلماً فی استِعمالِ، وَ وَرعاً فی إجْمالِ».
الصحه فى البدن: حاله طبیعیه تجرى افعاله معها على المجرى الطبیعى، و قد استعیرت للمعانى، فقیل: صحت الصلاه: اذا اسقطت القضاء، و صح العقد: اذا ترتب علیه اثره، و صح الخبر: اذا طابق الواقع.
و العباده: اقصى غایه التذلل و الخضوع لله تعالى، و منه: طریق معبد اى: مذلل.
و فى: ظرفیه مجازیه، بتشبیه ملابسه الصحه للعباده فى الاجتماع معها بملابسه الظرف للمظروف، فتکون کلمه «فى» استعاره تبعیه.
و لک ان تعتبر تشبیه الهیئه المنتزعه من الصحه و العباده و المصاحبه احداهما للاخرى بالهیئه المنتزعه من المظروف و الظرف و اصطحابهما، فیکون الکلام استعاره تمثیلیه ترکب کل من طرفیها، لکنه لم یصرح من الالفاظ التى بازاء المشبه الا بلفظ «فى»، فان مدلولها هو العمده فى تلک الهیئه، و ما عداه تبع له یلاحظ معه فى ضمن الفاظ منویه، فلا تکون کلمه «فى» استعاره، بل هى على معناها الحقیقى.
و لک ان تشبه العباده بما یکون محلا و ظرفا للشىء على طریقه الاستعاره بالکنایه، و یکون ذکر کلمه «فى» قرینه و تخییلا، و قس على ذلک ما بعده.
سال علیه السلام ان تکون صحته مستعمله فى عبادته تعالى، حذرا من صرفها فیما لیس لله فیه رضى.
ففى الحدیث: صحه الابدان و الابصار یسال الله العباد فیما استعملوها و هو اعلم بذلک.
و الفراغ: خلاص الانسان من المهمات.
و المراد هنا: الفراغ من المهمات الدنیویه.
و الزهاده: الزهد، و هو فى اللغه: ترک المیل الى الشى ء لعدم الرغبه فیه، و فى الاصطلاح: هو بغض الدنیا و الاعراض عنها.
و قیل: هو ترک راحه الدنیا طلبا لراحه الاخره. و سیاتى الکلام علیه مبسوطا فى الروضه الثانیه و العشرین ان شاء الله تعالى.
و لما کان الفراغ من دواعى الفساد و بواعث طموح النفس الى راحه الدنیا، کما قیل:
ان الشباب و الفراغ و الجده * مفسده للمرء اى مفسده
سال علیه السلام ان یکون فراغه منوطا بالزهاده، محاطا بها احاطه الظرف بالمظروف، حتى لا یکون شى ء منه خارجا عنها، فلا یشتغل بشى ء من شهوات النفس الاماره، و لا یلتفت الى ما یصرفه عن قبلته الحقیقیه.
و المراد بالعلم هنا: ما تعلق بکیفیه العمل، بدلیل قوله: «فى استعمال»، فان العلم قسمان:
علم عقلى، کالعلم بذات الله سبحانه و افعاله و صفاته، و هو مراد لنفسه.
و علم عملى، و هو المتعلق بکیفیه اعمال الطاعات و تروک المعاصى و السیئات، و هو مطلوب للعمل به.
فالاول علم حر مطلق لا تعلق له بالعمل، بل هو نتیجه العمل و ثمرته و یسمى علم الوصول.
و الثانى علم خادم مقید متعلق بالعمل، و هو وسیله العمل و مبدوه، و یسمى علم السلوک.
و لا یبعد ان یراد بالعلم المسوول هنا المتعلق بمعرفه الله تعالى و ما یلیق به، و معرفه ما یجب معرفته عقلا و شرعا، و هو الذى یجب التدین به و الاعتقاد له و العکوف علیه و المحافظه له، ثم العمل بمقتضاه ان کان المقصود منه العمل، فیصیر بذلک عالما ربانیا، کما قال تعالى: «کونوا ربانیین».
قال الازهرى: هم ارباب العلم الذین یعملون بما یعلمون، و بهما یتحقق کمال الدین و تمامه.
کما قال امیرالمومنین علیه السلام: ان کمال الدین طلب العلم و العمل به.
و سر ذلک ان الانسان بالعلم یعرف واضع الدین و حدوده، و احکامه و لواحقه و شرائطه، و مداخله و مخارجه، و مصالحه و مفاسده، و بالعمل یحققه و یقیمه و یوجده، و یضع کل واحد من اجزائه فى موضعه، و یخرجه من حیز البطون الى حیز الظهور، فلولا العلم بطل العمل، و لولا العمل بطل العلم و صار بلا فائده، و لهذا وردت الاخبار و الاثار مستفیضه بالحث على العمل بالعلم، و ذم العلم بدون العلم.
فمن ذلک ما رواه ثقه الاسلام فى الکافى بسنده الى صاحب الدعاء على بن الحسین علیه السلام، انه قال: مکتوب فى الانجیل: لا تطلبوا علم ما لا تعلمون و لما تعملوا بما علمتم، فان العلم اذا لم یعمل به لم یزدد به صاحبه الا کفرا، و لم یزدد من الله الا بعدا.
و عن امیرالمومنین علیه السلام: اذا علمتم فاعملوا بما علمتم لعلکم تهتدون.
و عنه علیه السلام: من اخذ العلم من اهله و عمل به نجا، و من اراد به الدنیا فهو حظه.
و عن ابى عبدالله علیه السلام: ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب، کما یزل المطر عن الصفا.
و الورع: الکف عما لا ینبغى، یقال: ورع عن المحارم یرع بکسرتین ورعا بفتحتین ورعه کعده فهو ورع: اى کثیر الورع، و ورعته عن الامر توریعا: کففته فتورع.
و قد قسموا ورع الانفس على اربع درجات:
الاولى: هى الورع عما یوجب التفسیق و سقوط العداله، و هذه ادناها.
الثانیه: ورع الصالحین، و هو التحرج عما تتطرق الیه شبهه الحرمه، و ان ساغ ذلک فى الفتوى، و هو الذى قال فیه رسول الله صلى الله علیه و آله: دع ما یریبک الى مالا یریبک.
و الثالثه: ورع المتقین، و هو ترک المباح خوفا من انتهائه الى المحظور، مثل ترک التحدث باحوال الناس حذرا من ان ینجر الى الغیبه.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: لا یبلغ الرجل درجه المتقین حتى یدع ما لا باس به مخافه ما به باس.
الرابعه: ورع الصدیقین، و هو ترک ما لا یراد بتناوله القوه على طاعه الله او یلم بصاحبه بعض خواطر المعصیه.
کما یحکى ان ذاالنون المصرى کان محبوسا، فکان تبعث الیه امراه صالحه بطعام تشتریه بغزلها، فکان یقاسى الجوع و لا یتناوله منه، و یقول: انه جاء على طبق حرام، یرید ید السجان.
و لم یکن بشر الحافى یشرب من الانهار الکبار التى تحتفرها السلاطین، لانها حفرت بغیر اجره او باجره دفعت من مال حرام.
و قوله علیه السلام: «فى اجمال» اى: فى رفق و اقتصاد، من اجمل فى الطلب: اذا رفق و اقتصد و لم یفرط.
و المراد: ورعا غیر خارج عن الاقتصاد الى حد الافراط، فیخرج عن حقیقه الورع .
و لهذا قال بعض اهل التحقیق: قد یشتبه الورع بالوسواس، و ذلک کمن کان له ثوبان، احدهما لم تلحقه نجاسه، و الاخر لحقته فغسله، فیترک الصلاه فى المغسول لانه مسته نجاسه و کمن قبل احد یده فیغسلها، و یقول: ان الخروج من عهده التکلیف یتوقف على غسلها، لان من الجائز ان یکون من مسها نجسا.
و ظاهر ان مثل ذلک من الوسواس، و ان عده بعض العامه من باب الورع.
ورئى رجل بعرفات و بیده زبیبه، و هو ینادى الا من ضاعت له زبیبه، فقیل له: امسک فان هذا من الورع الذى یمقت الله علیه، و الله اعلم.
ختم الشىء یختمه- من باب ضرب-: اتمه و انهاه، و ختمته به: جعلته خاتمه له، و خاتمه کل شىء: آخره.
و المراد بالاجل هنا: مده العمر، و یطلق على وقت انقطاع الحیاه کما تقدم فى اوائل الروضه الاولى.
و الغرض طلب حسن الخاتمه و سعاده العاقبه، لما تقرر من ان کل من مات على شىء حکم له به خیر و شر.
و فى الحدیث عن ابى عبدالله علیه السلام: ان من کتبه الله سعیدا، و ان لم یبق من الدنیا الا فواق ناقه، ختم له بالسعاده.
و حققت حذره و امله- من باب قتل- و احققته احقاقا و حققته تحقیقا: اذا فعلت ما کان یحذره و یامله.
و الرجاء: تعلق القلب بحصول امر محبوب فى المستقبل قریب الحصول لحصول اکثر اسبابه، و الامل ابعد منه.
و لذلک سال علیه السلام تحقیق الامل الذى هو بعید بالنسبه الى الرجاء، و جعل الرجاء هو المامول، و ذلک لشده الاشفاق و الخوف، حتى کان الرحمه التى تعلق قلبه بحصولها لم یحصل لدیه اکثر اسبابها، فیرجوها بل یامل رجاءها المستلزم لحصول اکثر اسبابها.
و السهل: خلاف الحزن، و هو ما ... من الارض و صعب سلوکه، و سهل الطریق تسهیلا: جعله سهلا.
و السبل بضمتین: جمع سبیل، و هو الطریق.
و فرق بینهما: بان السبیل اغلب وقوعا فى الخیر، و لا یکاد اسم الطریق یراد به الخیر الا مقترنا بوصف او اضافه تخلصه لذلک، کقوله تعالى: «یهدى الى الحق و الى طریق مستقیم».
و المراد بالسبل: الطاعات و الخیرات و الاسباب التى یکتسب بها العبد الملکات الفاضله الموصوله الى رضاه تعالى، و بتسهیلها: توفیقه للقیام بها من غیر مشقه و عسر، و هى استعاره مرشحه.
و الاحوال: جمع حال، و المراد بها هنا المعنى اللغوى، و هو الوصف حالا کان او ملکه، فیعم الصحه و المرض، و السرور و الحزن، و الحلم و الغضب، و غیر ذلک من الکیفیات النفسانیه راسخه کانت او زائله.
و تحسین العمل: توفیقه لتادیه ما توجبه المعرفه شرعا او عرفا من الاعمال باحسن جهاتها و بمقدار تمامها.
نبه للامر نبها- من باب تعب-: فطن له، و نبهته له و علیه تنبیها: فطنته.
و الذکر: عباره عن وجدان المذکور و حضوره فى القلب.
و له لب هو المقصود، و قشور ثلاثه.
فالا على ذکر اللسان، ثم ذکر القلب تکلفا بحیث یحتاج الى مراقبته حتى یحضر، ثم ذکره طبعا بان یتمکن من القلب، بحیث یحتاج الى تکلف فى صرفه عنه الى غیره، ثم استیلاء المذکور و انمحاء الذکر و الذاکر، بان یفنى عن نفسه و ذکره و لا یلتفت الى قیامه ایضا، ذاهبا الى ربه اولا، ثم ذاهبا فیه بالاستغراق به آخرا، لو التفت الى شىء من ذلک لکان معرضا عن الله غیر منفک عن الشرک الخفى، و هذه الحاله سماها العارفون بالفناء لانه «جاء الحق و زهق الباطل».
و الغفله عن الشىء: عدم حظوره بالبال.
و قیل: متابعه النفس على ما تشتهیه.
و قیل: ابطال الوقت بالبطاله.
و قد تقدم الکلام على کل من الذکر و الغفله مبسوطا فى الریاض السابقه.
و المهله بالضم: التاخیر و الانظار، یقال: امهلته امهالا و مهلته تمهیلا: انظرته و اخرت طلبه.
و المراد بایام المهمله: مده العمر و ایام حیاته فى الدنیا.
و اعلم انه لما کان غرض العنایه الالهیه سوق کل ناقص الى کماله، اقتضت عنایته سبحانه عدم معاجله العباد بالعقاب و الانتقام، و الاخذ بالذنوب و المعاصى فى هذه الحیاه الدنیا، لیراجعوا التوبه و یرجعوا الى الانابه، فکانه سبحانه انظرهم ببقائهم فى الدنیا و امهلهم مده حیاتهم فیها، فلذلک عبر عن مده العمر بایام المهله.
و نهجت الطریق انهجه- من باب منع- و انهجته انهاجا: او ضحته و ابنته.
و محبه العبد لله تعالى قیل: هى ارادته لطاعته و امتثال اوامره و نواهیه.
و قال المحققون: هى کیفیه روحانیه مترتبه على تصور الکمال المطلق الذى فیه على الاستمرار، و مقتضیه للتوجه التام الى حضره القدس بلا فتور و فرار.
و اما محبته لغیره فکیفیه تترتب على تخیل کمال فیه من لذه او منفعه او مشاکله تخیلا مستمرا، کمحبه العاشق لمعشوقه و المنعم علیه لمنعمه و الوالد لولده و الصدیق لصدیقه، و قد سلف الکلام على هذا المطلب فى الروضه السادسه مبسوطا، فلیرجع الیه.
و السبیل: تونث و تذکر.
قال الاخفش: اهل الحجاز یونثون السبیل و الطریق و الزقاق و السوق، و تمیم تذکر کل ذلک، و قد ورد التنزیل بلغه الحجاز، قال تعالى: «قل هذه سبیلى»، و لذلک جاء علیه السلام بصفتها مونثه و هى قوله «سهله» بتاء التانیث.
و الکمال: التمام، و اکمال الشىء: اتمامه.
و فرق بعضهم بینهما فقال: الاتمام لازاله نقصان الاصل، و الاکمال لازاله نقصان العوارض بعد تمام الاصل، و لهذا کان قوله تعالى: «تلک عشره کامله» احسن من تامه، فان التام من العدد قد علم، و انما نفى احتمال نقص فى صفاتها.
و قیل ثم یشعر بحصول نقص قبله، و کمل لا یشعر بذلک.
و قال العسکرى: الکمال: اسم لاجتماع ابعاض الموصوف به، و التمام: اسم للجزء الذى یتم به الموصوف، و لهذا یقال: القافیه تمام البیت و لا یقال: کماله، و یقولون: البیت بکماله اى: باجتماعه.
و یوید هذا المعنى الروایه الاخرى فى الدعاء: «و اجمع لى بها خیر الدنیا و الاخره» بدل «اکمل لى».
و الضمیر من «بها» راجع اما الى المحبه او السبیل.
و اعلم انه لیس المراد بخیر الدنیا ما یتبادر الى اکثر الاذهان من المعنى المشهور فى العرف العام، و هو کثره المال و القنیات الدنیویه، بل المراد به : ما کان وسیله الى خیر الاخره الذى هو السعاده الاخرویه کما قال امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه و قد سئل عن الخیر ما هو: لیس الخیر ان یکثر مالک و ولدک، و لکن الخیر ان یکثر علمک، و ان یعظم حلمک، و ان تباهى الناس بعباده ربک، فان احسنت حمدت الله، و ان اسات استغفرت الله، و لا خیر فى الدنیا الا لرجلین: رجل اذنب ذنوبا فهو یتدارکها بالتوبه، و رجل سارع فى الخیرات.
و لا یقل عمل مع التقوى، و کیف یقل ما یتقبل؟.
فتراه علیه السلام کیف حصر خیر الدنیا فى امرین:
احدهما: الاشتغال بمحو السیئات و اعدامها، و تدارک فارط الذنوب بالتوبه، فتسعد النفس بذلک لاکتساب الحسنات.
الثانى: الاشتغال باکتساب الحسنات و المسارعه فى فعل الخیرات، لیفوز بالسعاده الاخرویه، و لا واسطه من الخیر المکتسب بین هذین الامرین.
و لما کانت محبته تعالى مستلزمه للتوجه التام الى حضرته المقدسه من غیر فتور و لا کلال، کانت سببا لکمال خیر الدنیا بهذا المعنى، و لکمال خیر الاخره بالطریق الاولى، و الله اعلم.
و روى ثقه الاسلام فى الکافى بسنده عن ابى جعفر علیه السلام، قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: قال الله عز و جل: اذا اردت ان اجمع للمسلم خیر الدنیا و الاخره جعلت له قلبا خاشعا، و لسانا ذاکرا، و جسدا على البلاء صابرا، و زوجه مومنه تسره اذا نظر الیها، و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها و ماله.
الجار و المجرور من کاف التشبیه، و افعل التفضیل فى محل نصب على انه صفه لموصوف محذوف و هو مصدر منصوب ب«صل»، و التقدیر: صل على محمد و آله صلاه کائنه کافضل ما صلیت فحذف المصدر و نابت صفته منابه، فهى ظرف مستقر متعلق بمحذوف وجوبا، و هذا هو المشهور فى اعراب نحو ذلک.
و ذهب سیبویه و ابن هشام الى غیر ذلک، قال ابن هشام فى شرح القطر: لیس مما ینوب عن المصدر صفته، نحو: «فکلا منها رغدا» خلافا للمعربین، زعموا ان الاصل اکلا رغدا، و انه حذف الموصوف و نابت صفته منابه و انتصبت انتصابه.
و مذهب سیبویه ان ذلک انما هو حال من مصدر الفعل المفهوم منه، و التقدیر: فکلا منها حال کون الاکل رغدا، و یدل على ذلک انهم یقولون: سیر علیه طویلا، فیقیمون الجار و المجرور مقام الفاعل، و لا یقولون: «طویل» بالرفع، فدل على انه حال لا مصدر، و الا لجاز اقامته مقام الفاعل، لان المصدر یقوم مقام الفاعل، انتهى.
و على هذا، فالجار و المجرور فى محل نصب على الحالیه، و التقدیر: فصل على محمد و آله حال کون الصلاه کافضل ما صلیت.
و ما: موصول اسمى بمعنى التى، و العائد محذوف، و حذفه مطرد کثیر فى باب الصله، و التقدیر: کافضل الصلاه التى صلیتها على احد من خلقک.
و الواو من قوله: «و انت مصل»: عاطفه، و الجمله معطوفه على الموصول، و هى صله لموصول محذوف، اى: و ما انت مصل، کقوله تعالى: «آمنا بالذى انزل الینا و انزل الیکم» اى: و الذى انزل الیکم، لان الذى انزل الینا لیس هو الذى انزل الى من قبلنا، و کذلک ما نحن فیه، لان الصلاه التى صلاها على احد قبله غیر الصلاه التى یصلیها على احد بعده، و العائد محذوف من قوله: «مصل»، و التقدیر: و الصلاه التى انت مصلیها على احد بعده.
و یحتمل ان تکون «ما» مصدریه، فلا تحتاج الى عائد، و التقدیر: کافضل صلاتک على احد، و تکون جمله قوله: «و انت مصل» معطوفه على المصدر بتقدیر «ما» المصدریه، اى: و ما انت مصل.
و قد جوز غیر سیبویه کون صله ما المصدریه جمله اسمیه.
قال الرضى: و هو الحق و ان کان قلیلا کما فى نهج البلاغه: بقوا فى الدنیا ما الدنیا باقیه.
و قال الشاعر:
اعلاقه ام الولید بعد ما * افنان راسک کالثغام المخلس
و سوغ حذف ما المصدریه دلاله ما قبلها علیها.
على ان اباالفتح قال به فى قوله:
بایه یقدمون الخیل شعثا * کان على سنابکها مدار
و اعلم ان الغرض من التشبیه فى الصلاه هنا ان یختص نبینا و آله صلوات الله علیهم بافضل صلاه مماثله لافضل الصلوات التى عمت الخلق، فینطبق الکلام على القاعده المقرره المشهوره من وجوب کون المشبه به اقوى من المشبه، اذ لا ریب ان الصلاه العامه للکل من حیث العموم اقوى من الخاصه بالبعض.
و هذا اولى و انسب من قول بعضهم: ان التشبیه باعتبار التحقق و الظهور فى المشبه به.
قوله علیه السلام: «و آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه» اقتباس من قوله تعالى: «فمن الناس من یقول ربنا آتنا فى الدنیا و ماله فى الاخره من خلاق و منهم من یقول ربنا آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار اولئک لهم نصیب مما کسبوا و الله سریع الحساب.
قیل: المراد بالحسنتین اما فى الدنیا: فالصحه، و الامن، و الکفایه، و الولد الصالح، و الزوجه الصالحه، و النصر على الاعداء.
و اما فى الاخره: فالفوز بالثواب، و الخلاص من العقاب.
و عن النبى صلى الله علیه و آله: من اوتى قلبا شاکرا، و لسانا ذاکرا، و زوجه مومنه تعینه على امر دنیاه و آخرته، فقد اوتى فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه و وقى عذاب النار.
و عن امیرالمومنین علیه السلام: الحسنه فى الدنیا المراه الصالحه، و فى الاخره الحوراء، و عذاب النار امراه السوء.
و روى ثقه الاسلام فى الصحیح عن ابى عبدالله علیه السلام فى هذه الایه: رضوان الله و الجنه فى الاخره، و المعاش و حسن الخلق فى الدنیا.
و قیل: الحسنه فى الدنیا العمل النافع و هو الایمان و الطاعه، و فى الاخره التنعم بذکر الله و الانس به و برضوانه.
و عن قتاده: الحسنتان طلب العافیه فى الدارین.
و قیل: هى فى الدنیا فهم کتاب الله، و فى الاخره الجنه.
و قیل: الاولى الجهاد، و الثانیه ثواب المجاهدین.
و قیل: فى الدنیا العلم و العباده، و فى الاخره الجنه.
و قال مقاتل: الاولى الرزق الواسع، و الثانیه المغفره و الثواب.
و قال عطیه: الاولى العلم و العمل، و الثانیه الثواب و المساهله فى الحساب.
و قیل: الاولى التوفیق و العصمه، و الثانیه النجاه و الرحمه.
و قیل: الاولى الولد الصالح، و الثانیه صحبه الانبیاء علیهم السلام و الصالحین.
و قیل: الاولى المال و النعمه، و الثانیه تمام النعمه، و هو النجاه من العقاب و الوصول دار الثواب.
و قیل: الاولى الاخلاص، و الثانیه الخلاص.
و قیل: الاولى و الثانیه کلاهما حسن العاقبه.
و منشا کثره الاقوال فى ذلک مجى الحسنه منکره فى حیز الاثبات، فکل من المفسرین حمل اللفظ على مارآه احسن انواع الحسنه عقلا او شرعا، و بالجمله: فهذه الکلمه جامعه لخیرات الدنیا و الاخره.
قال النظام النیسابورى: و یمکن ان یقال: التنوین للتعظیم، اى: حسنه اى حسنه، او یرید حسنه توافق حال الداعى و حکمه المدعو، و فیه من حسن الطلب و رعایه الادب ما لیس فى التصریح به، فان لا یکون الا ما یشاء هو، او یرید حسنه ماو ان کانت قلیله، فان النظر الى المنعم لا الانعام.
قلیل منک یکفینى و لکن * قلیلک لا یقال له قلیل
و لکون دفع الضرر اهم من جلب النفع، صرح بذلک فى قوله: «و قنا عذاب النار».
و قیل: معناه احفظنا من الشهوات و الذنوب المودیه الى النار، و الله اعلم.
هذا آخر الروضه العشرین من ریاض السالکین فى شرح صحیفه سیدالعابدین، و قد وفق الله لاتمامها مع توزع البال و تنوع البلبال، ضحى یوم الجمعه التاسع عشر من صفر، سنه احدى و مائه و الف، و لله الحمد باطنا و ظاهرا و اولا و آخرا.