دعای بیستم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش هشتم)
بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم - بخش پنجم - بخش ششم - بخش هفتم - بخش هشتم - بخش نهم - بخش دهم
اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ، وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِی إِنْ حُرِمْتُ، وَ بِک اسْتِغَاثَتِی إِنْ کرِثْتُ، وَ عِنْدَک مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ، وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ، وَ فِیمَا أَنْکرْتَ تَغْییرٌ،
فَامْنُنْ عَلَیّ قَبْلَ الْبَلَاءِ بِالْعَافِیةِ، وَ قَبْلَ الْطَّلَبِ بِالْجِدَةِ، وَ قَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَادِ، وَ اکفِنِی مَئُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ، وَ هَبْ لِی أَمْنَ یوْمِ الْمَعَادِ، وَ امْنَحْنِی حُسْنَ الْإِرْشَادِ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ادْرَأْ عَنِّی بِلُطْفِک، وَ اغْذُنِی بِنِعْمَتِک، وَ أَصْلِحْنِی بِکرَمِک، وَ دَاوِنِی بِصُنْعِک، وَ أَظِلَّنِی فِی ذَرَاک، وَ جَلِّلْنِی رِضَاک، وَ وَفِّقْنِی إِذَا اشْتَکلَتْ عَلَیّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا، وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْکاهَا، وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
الهی چون اندوهناک شوم تو دلخوشی منی، و چون محروم گردم تو محل امید منی، و چون غم و غصه و مصیبت بر من هجوم آرد پناهم به توست، و آنچه از دستم رود تدارکش نزد توست، و هر چه تباه گردد اصلاحش از جانب توست، و هر چه را ناپسند داری تغییرش به دست توست، پس قبل از بلا عافیت را، و پیش از طلب توانگری را، و پیش از گمراه شدن هدایت را بر من منّت گذار، و مرا از آزار مردمان کفایت کن، و ایمنی از روز قیامت را نصیبم فرما، و حسن ارشاد را به من مرحمت کن.
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و به لطفت همه شرور را از من بگردان، و مرا به نعمتت پرورش ده، و به کرمت اصلاح کن، و به احسانت مداوا فرما، و در سایه رحمتت جای ده، و خلعت خشنودیت را به من بپوشان، و چون کارها بر من دَرهم شود مرا به هدایتآمیزترین آنها، و چون برنامهها در نظرم مشتبه شود مرا به پاکیزهترین آنها، و در اختلاف آئینها مرا به پسندیدهترین آنها رهنمون باش.
ترجمه آیتی
اى خداوند، چون محزون شوم تویى ساز و برگ من و چون محرومم دارند طلب روزى را به سوى تو آیم. هرگاه مصیبتى به من رسد به درگاه تو استغاثه کنم و هر چه از دست رود تواش جبران کنى و هر چه تباه شود تواش به صلاح مى آورى و هر چه تو را ناپسند افتد تواش دگرگون توانى کرد. پس اى خداوند، پیش از در رسیدن بلا، نعمت عافیتم ده و پیش از آنکه دست طلب فراکنم، توانگریم بخش و پیش از آنکه کارم به گمراهى کشد، راه هدایتم بنماى. رنج عیبجویى مردم از من دور بدار و ایمنى روز رستاخیز نصیب من فرماى و ارشاد نیک دیگران را به من ببخش.
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و به لطف خود آسیب حوادث از من دور دار و به نعمت خود مرا بپروران و به کرم خود اصلاح فرماى و درد من دوا نماى و مرا در سایه امن خود جاى ده و پیکر من به جامه خشنودى خود بیاراى و چون کارها بر من آشوبد به گزاردن درستترین آنها توفیقم ده و چون امور به یکدیگر مشتبه شوند به پاکیزه ترین آنها راه نماى و چون میان عقاید خلاف برخیزد، تو مرا به آن مذهب رهبرى کن که بیشتر مورد رضاى توست.
ترجمه ارفع
خدایا تویى ذخیره ام هنگام حزن و اندوه و تویى جایگاه نعمت و توشه من آنگاه که از همه جا محروم گردم و به تو استغاثه کنم هرگاه که به اندوه سختى دچار گردم و پیش توست عوض هر چه از دست برود و اصلاح هر آنچه تباه گردد و تغییر دادن هر چه که بد دانستى پس ای خدا، منت گذار بر من به دادن تندرستى و عافیت پیش از رسیدن بلا و به توانگرى پیش از درخواست و به راهنمایى قبل از گمراهى و کفایت کن از من رنج آزار رساندن بندگانت را و امنیت روز معاد را به من ببخش و راهنمایى کردن نیکویت را بر من عطا فرما.
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و دفاع کن از من به لطف خود و غذایم ده به نعمتت و اصلاحم کن به بزرگوارى ات و درمانم کن به تربیت و پرورش خودت و در سایه ى حمایت و لطف خودت قرارم بده و لباس خشنودى ات را در برم کن. و موفقم بدار گاهى که کارها بر من مشگل شود به درست ترین آنها و هنگامى که کردارها به هم مشتبه گردد به پاکیزه ترین آنها و چون ملتها به اختلاف و نزغ برخیزند به پسندیده ترین آنها.
ترجمه استادولی
خدایا، اگر غمگین شوم تو مایه دلخوشى منى، و اگر محروم مانم تو محل امید منى، و اگر غرق اندوه شوم از تو فریادرسى خواهم، و جایگزین آنچه از دست رفته و صلاح آنچه تباه شده، و تغییر آنچه ناپسند شمارى نزد توست، پس مرا پیش از بلا عافیت بخش، و پیش از طلب توانگرى ده، و پیش از گمراهى ارشاد کن، و زحمت آزار و آسیب بندگان را از من بردار، و مرا امنیت روز بازگشت (قیامت) ببخش، و خوب ارشاد شدن و خوب ارشاد کردن را به من عنایت فرما.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و هر آسیبى را به لطف خود از من دور دار، و مرا به نعمتت بپروران، و به کرم خود صالح و شایسته ساز، و به احسانت بهبود ده، و در سایه اوج عظمتت قرار ده، و با خشنودیت فراپوش، و به هنگامى که تشخیص خوب و بد کارها بر من مشکل شود به هدایت مندترین آنها، و به هنگامى که نیک و زشت اعمال مشتبه گردد به پاکیزه ترین آنها، و به هنگام تناقض آیین ها به پسندیده ترین آنها موفق دار.
ترجمه الهی قمشهای
پروردگارا تو ساز و برگ و مایه نشاط منى هرگاه محزون باشم و پناه تو جایگاه آسایش من است هنگامى که از هر در محروم شوم استغاثه زاریم به درگاه تست وقتى که کار من سخت شود که اى خدا هر چه از من فوت و فاسد و نابود شود نزد تو عوض آن و شایسته و نیکویش خواهد بود و در هر چه تو دگرگون کنى تغییرى از روى حکمت است پس اى خدا پیش از آنکه گمراه شوم ارشادم به راه حق فرما و مرا به لطف و کرم از مونه ى تحکم و مشقت بندگان کفایت فرما و از هول روز معاد (و سختى قیامت) ایمنى بخش و به ارشاد نیکو در حقم عطوفت و مهربانى فرما.
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل او و به لطف و عنایتت از من دفاع فرما و به من نعمت قوت و قوت بخش و به کرمت مرا شایسته و صالح گردان و امراض (جسم و جانم) را به توجه کاملت دوا و شفا عنایت کن و در مقام بلند در سایه رحمتت بدار و لباس رضا و خشنودیت در من بپوشان و هنگامى که امور (عالم در ضلالت و هدایت بهم) مشتبه شود مرا به نیکوترین طریق هدایت موفق بساز و چون اعمال به هم متشابه گردد به پاک و پاکیزه ترین عملم توفیق ده و چون ملل عالم با هم به تناقض و اختلاف برخیزند مرا بر آنچه بهترین رضاى تست موفق گردان (و از آراء متخالف به راه حق هدایت فرما).
ترجمه سجادی
خداوندا اگر اندوهگین شوم، مایه دلخوشى ام تویى. و اگر ناامید گردم، امید من به توست. و اگر اندوه مرا فراگیرد، از تو فریادرسى خواهم. و عوض هر آنچه از دست رفته و اصلاح آنچه تباه شده، و تغییر آنچه زشت دانسته اى، نزد توست. پس پیش از گرفتارى، با تندرستى و پیش از درخواست، با توانگرى و پیش از گمراهى، با ارشاد، بر من منّت گذار و سنگینى گناهِ عیب جویىِ بندگان را از من بردار. و مرا آسایشِ روز بازگشت ببخش. و خوب ارشاد کردن را به من عطا نما.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و به لطفت، (هر شرّى را) از من دور کن. و به نعمتت، مرا پرورش ده و به کرم خویش، مرا اصلاح فرما و به احسان خود، مرا درمان کن و در سایه خود، قرارم ده و خوشنودى ات را بر من بپوشان و آنگاه که کارها بر من درهم گشت، به راست ترین آنها و هنگامى که اعمال شبیه (یکدیگر) گردید، به پاکیزه ترین آنها و زمانِ تناقض آئین ها، به پسندیده ترین آنها توفیقم ده.
ترجمه شعرانی
خدایا هنگام اندوه دل به تو خوش دارم و اگر محروم شوم چشم امیدم سوى تست و اگر مصائب روى به من آرد فریادرس من توئى و آنچه از دست من برود تدارک آن بدست تست و هر چه تباه گردد توانى آن را به اصلاح آورى و هر چه تو را ناپسند افتد خود تغییر توانى داد. پس بر من منت نه و بلا نارسیده عافیت بخش و طلب ناکرده توانگرى ده و گمراه ناشده راه راست بنماى و آزار و رنج بندگانت را از من دور کن و در روز بازگشت مرا از قهر و عقوبت ایمن فرما و راه حق را به من بیاموز
خداوندا! درود بر محمد و آل او فرست و به لطف خویش هر شرى را از من کفایت کن و به نعمت خود مرا پرورش ده و به کرم خود حال مرا به نیکى آور و به چاره سازى خود علاج درد من فرما و مرا در سایه ى خود پناه ده و خلعت خشنودى بپوشان و چون کارها بهم درآمیزد مرا به آنکه بهتر است راه نماى و چون اعمال به چندگونه پیش آید به آنکه بى عیب تر است برگمار و چون مذاهب گوناگون برخلاف یکدیگر برخیزند مرا به آنکه پسندیده تر است هدایت فرما.
ترجمه فولادوند
بار خدایا! چون غمگین شوم ساز و برگ من تویى و چون محروم گردم مایه ى امیدم تویى و چون مصیبتى به من در رسد به درگاه تو زارى مى کنم و هر چه را از کف دهم تویى که آن را جبران مى کنى و هر چه تباه شود تواش به صلاح مى آورى و هر چه تو را ناخوش افتد تویى که آن را دگرگون توانى کرد، پس اى خدا پیش از روى آوردن بلا نعمت عافیتم بخش و پیش از طلب، توانگرى نصیبم فرماى و پیش از آنکه گمراه شوم طریق هدایتم نماى. رنج عیبجویى بندگان را از من دور فرما و در روز رستاخیز ایمنى به من ارزانى دار و مرا حسن ارشاد بخش.
بار خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و به لطف خویش گزند حوادث از من دور دار و به نعمت خود مرا پرورده و به کرم خویش اصلاحم فرماى و دردم را درمان کن و مرا در کنف امن جاى ده و به خشنودى خویشم ممتاز فرماى، و چون کارها بر من دشخوار نماید به بهترین آنها توفیق هدایتم ده و چون امور به همدیگر مشتبه گردند به پاکیزه ترین آنها دلالتم کن و چون مذاهب طریق تناقض در نوردند مرا به آنچه بیشتر مایه ى خشنودى توست راه نماى.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا اگر اندوهگین گردم ساز و سامانم تواى (به تو رو آورم) و اگر (از هر جا) نومید شوم امیدگاهم توئى، و اگر غمهاى سخت به من رو آورد فریاد رسى ام به تو است، و نزد تو است عوض هر چه از دست رفته و صلاح و سازگارى هر چه تباه گشته، و تغییر در آنچه زشت دانسته اى، پس پیش از گرفتارى تندرستى و پیش از درخواست توانگرى و پیش از گمراهى راهنمائى را به من احسان فرما، و عیبجوئى بندگان را از من دور نما، و آسودگى (از عذاب و گرفتارى) روز بازگشت را به من ببخش و نیکى راهنمائى کردن را به من عطا فرما
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و از روى لطف و نیکى کردن خود هر پیشامد بدى را از من دور گردان (اینکه جمله ى هر پیشامدى که مفعول وادرا است در عبارت بیان نشده براى اختصار در عبارت بوده، چون مطلب معلوم است) و به نعمت خویش مرا پرورش ده، و به کرم و بخشش خود مرا اصلاح فرما (آنچه از دست رفته بازگردان) و به احسان خویشتن مرا (از دردهاى جسمانى و نفسانى) معالجه کن، و در سایه ى (رحمت) خود مرا جاى ده، و خشنودیت را بر من بپوشان (شامل حال من گردان) و چون کارها بر من درهم گردد به (آشنا شدن) درستترین آنها، و کردارها شبیه و مانند یکدیگر شود به (انجام دادن) پاکیزه ترین آنها، و مذاهب برخلاف یکدیگر گردد به (پیروى از) پسندیده ترین آنها مرا توفیق ده (چون در هر مذهبى نوعى از کارهاى پسندیده ى خداى تعالى است مانند اعتراف به خدا و عادات و قوانین نیک از اینرو امام علیه السلام فرموده پسندیده ترین آنها، وگرنه آشکار است که در غیر مذهب اسلام رضاى خدا تصور نمى شود).شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِی إِنْ حُرِمْتُ وَ بِک اسْتِغَاثَتِی إِنْ کرِثْتُ وَ عِنْدَک مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ وَ لِمَا فدَ صَلاَحٌ وَ فِیمَا أَنْکرْتَ تَغْییرٌ
فَامْنُنْ عَلَی قَبْلَ الْبَلاَءِ بِالْعَافِیةِ وَ قَبْلَ الْطَّلَبِ بِالْجِدَةِ وَ قَبْلَ الضَّلاَلِ بِالرَّشَادِ
وَ اکفِنِی مَئُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ وَ هَبْ لِی أَمْنَ یوْمِ الْمَعَادِ وَ امْنِحْنِی حُسْنَ الْإِرْشَادِ»
الهى تو به هنگام اندوه ذخیره ام، و در مواقع حرمان امیدم، و در گرفتارى پناهگاهم هستى، و نرد توست عوض از دست رفته و هر چه تباه شود اصلاحش نزدتو، و دگرگونى ناپسنده ها بدست تست.
بنابراین اى مولاى مهربان من پیش از بلا عافیت، و قبل از درخواست نمودن توانگرى، و پیش از گمراهى هدایت به من عطا کن.
الهى مرا از رنج منت بندگان برهان، و ایمنى روز واپسین که محصول ایمان و اخلاق حسنه و عمل صالح است و نیز حسن ارشاد به من عنایت فرما".
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ ادْرَأْ عَنِّی بِلُطْفِک وَ اغْذُنِی بِنِعْمَتِک وَ أَصْلِحْنِی بِکرَمِک وَ دَاوِنِی بِصُنْعِک وَ أَظِلَّنِی فِی ذَرَاک وَ جَلِّلْنِی رِضَاک وَ وَفِّقْنِی إِذَا اشْتَکلَتْ عَلَی الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْکاهَا وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا»:
"الهى بر محمد و آل محمد درود فرست، و بلطف خود پیش آمدها و بدیها را از من دور کن، و مرا به نعمتت چه ظاهرى و چه باطنى بپروران، و بکرم و بزرگواریت اصلاحم کن، و به احسانت از دردهاى ظاهرى و باطنى مداوایم فرما، و درسایه رحمتت که جز آن سایه اى نیست جایم ده، و جامه رضا و خوشنودیت را بر این برهنه عریان بپوشان، و جائى که امور درهم بپیچند مرا به درست ترین آنها، و زمانى که کارها به هم مشتبه شوند به پاکترین آنها، و چون عقاید و مرامها با هم متناقص گردند به پسندیده ترینشان موفقم فرما.
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم انت عدتى ان حزنت. و انت منتجعى ان حرمت. و بک استغاثتى ان کرثت».
العده: ما اعددته لحوادث الدهر من المال و السلاح. اى: انت ذخرى الذى اعددته لایام الحزن او الحزونه و لاوقات الشدائد و لاوان الفاقه و الافتقار.
و «حزنت» -بفتح الحاء المهمله و کسر الزاى- من الحزونه ضد السهوله، و بضمها من الحزن خلاف السرور. یقال: حزنه یحزنه فهو محزون. و حزن- بالکسر- و یحزن- بالفتح- فهو حزن و حزین.
و فى بعض النسخ: «حربت» -بالحاء و الراء المهملتین و الباء الموحده- من: حربه یحربه، اذا اخذ ماله و ترکه بلا شىء. و قد حرب الرجل- على صیغه البناء للمفعول- ماله- على النصب- اى: سلبه فهو محروب. قاله فى الصحاح.
و «منتجعى» -على اسم المفعول- اى: انت من ارجو فضله و اومل رفده. من: انتجع فلان فلانا، اى: طلب معروفه. و انتجعت فلانا: اتیته طالبا معروفه. و اما على نسخه «و الیک» فمنتجعى على اسم المکان. اى: و الیک محل انتجاعى و موضع طلبتى.
«ان کرثت» على البناء للفاعل و البناء للمفعول کلاهما مرویان. لکن الثانى اوفق بالمعنى. اى: اشتدت لى الهموم و ثقلت على المکاره. یقال: کرثه الغم، اى: اشتد علیه و بلغ منه المشقه.
و فى بعض النسخ: «کربت» بالباء الموحده على البناء للمفعول. یقول: کربه الغم، اذا اشتد علیه. و الکربه- بالضم-: الغم الذى یاخذ بالنفس. و کذلک الکرب على وزن الضرب.
یعنى: بار خدایا، تو ذخیره ى منى هرگاه شدت و سختى به من روى دهد در وقت فقر و فاقه و احتیاج- یا: هر گاه که مال من گرفته شود و بى چیز و امانم. و تویى امیدگاه من- یا: محل حاجت و مطلب من تویى و طلب نیکویى از تو مى کنم- هرگاه که محروم شوم. و به تو است طلب فریاد رسیدن من چون مغموم شوم.
«و عندک مما فات خلف، و لما فسد صلاح، و مما انکرت تغییر».
الخلف- بالتحریک-: العوض. یقال لمن ذهب له مال او ولد او شىء یستعاض: اخلف الله و خلف الله علیک، اى: رد علیک مثل ما ذهب.
یعنى: نزد توست از آنچه فوت شده از من عوض آن، و از آنچه تباه شده صلاح آن، و از آنچه انکار کرده اى تغییر آن. یعنى هر چه منکر تو باشد تغییر ده آن را.
«فامنن على قبل البلاء بالعافیه، و قبل الطلب بالجده، و قبل الضلال بالرشاد».
الجده- بکسر الجیم و تخفیف الدال-: الغنى.
(یعنى:) پس منت نه بر من پیش از نزول بلا به عافیت، و پیش از طلب به توانگر شدن، و پیش از ضلالت و گمراه شدن به راه راست.
«و اکفنى موونه معره العباد. وهب لى امن یوم المعاد. و امنحنى حسن الارشاد».
الموونه: التعب و الثقل.
المعره- بوزن المبره-: الاثم و الامر القبیح المکروه. و هى مفعله من العر. و اضافتها الى العباد اضافه الى الفاعل.
«و امنحنى»، اى: اعطنى. من المنحه- بالکسر- و هى العطیه. و منح یمنح بکسر العین و فتحها فى المضارع، و لهذا قرى فى هذا الکتاب المستطاب: «و امنحنى» بکسر النون و فتحها.
یعنى: و کفایت کن مرا رنج و زحمت مکروهى که از بندگان تو صادر مى شود. و ببخش مرا ایمن بودن از روز معاد- یعنى روز بازگشت که روز قیامت باشد. و بده مرا نیکویى راه حق نمودن.
«اللهم صل على محمد و آله. و ادرا عنى بلطفک».
الدرء: الدفع. و بابه منع. و المفعول الثانى محذوف، اى: السیئات.
یعنى: بار خدایا، درود گوى بر محمد و آل او. و دفع کن از من به لطف خود بدیها را.
«و اغذنى بنعمتک. و اصلحنى بکرمک. و داونى بصنعک».
اى: معروفک و احسانک. و الصنع- بالضم- مصدر صنع الیه معروفا.
(یعنى:) و غذا ده مرا و بپروران مرا به نعمت خود. و به اصلاح آر حال مرا به کرم خود. و دوا کن مرا به معروف و نیکویى خود.
«و اظلنى فى ذراک».
اى: القنى ظلک. «فى ذراک»، اى: فى کنفک. یقال: انا فى ذرا فلان، اى: فى کنفه و ستره.
یعنى: بر من انداز سایه ى رحمت خود را در حالتى که من در پناه و حمایت تو باشم.
«و جللنى رضاک».
اى: غطنى و البسنى کما یتجلل الرجل بالثوب. و الکلام على الاستعاره.
یعنى: و بپوشان مرا رضاى خود.
«و وفقنى اذا اشتکلت على الامور لاهداها، و اذا تشابهت الاعمال لازکاها، و اذا تناقضت الملل لارضاها».
یعنى: توفیق رفیق حال من گردان چون مشتبه شود بر من کارها و موفق ساز مرا بر راه راست ترین آنها. و چون به هم ماند کردارها، مرا به بهترین آنها موفق ساز. و هر گاه ملتها و دینها متناقض شوند، مرا راهنمایى کن به پسندیده ترین آنها.
شرح صحیفه (مدرسی)
اللغه:
عده: بضم عین هر چه مهیا ساخته شده باشند براى حوادث زمان و غیر آن تا در وقتش به کار آید.
استغاثه: طلب فریادرسى نمودن.
کرث: بثاء مثلثه شدت و حزن و اندوه داشتن.
مسجع: به صیغه ى مفعول از استجع باب افتعال به معنى رفته شده طلب آب و علف و رفته شده طلب خوبى و معروف.
حرمت: به صیغه ى مجهول از حرمان.
شرح:
اى خداى من توئى ذخیره ى من هر وقتى که محزون شوم یعنى رفع حزن به تو نمایم و توئى خوبى من هر وقت که محروم شوم و به تو است طلب فریادرسى من اگر به شدت حزن و غم مبتلا شوم.
اللغه:
خلف: به تحریک عوض و جانشین.
انکار: مقابل اقرار یعنى قبول نداشتن.
جده: کعده به معنى توانگرى.
معره: من عره یعنى قبح و کراهت، معره دو اطلاق شده است گاهى بر امر قبیح و گاهى بر معصیت.
مؤونه: مشقت کشیدن،
شرح:
در نزد تو است از چیزهائى که فوت شده است عوض، و از براى آنچه که فاسد است صلاح، و در چیزهائى قبول ندارى تبدیل نمائى به امر قابل به عبارت اخرى هر امرى در ید قدرت تو جارى مى شود حال که امر به دین منوال است پس منت گذار بر من قبل از نزول بلا به عافیت و قبل از اینکه طلب نمائیم و جد و جهد کنم به توانگرى، قبل از گمراه شدن به راه نمایاندن و کفایت نماى از براى مشقت کشیدن قبح بندگان را و ببخش بر من امن یوم القیمه و عطا نماى بر من خوبى ارشاد را راه یافتن یا راه نمودن را.
اللغه:
درء: به معنى دفع.
دواء: به فتح دال به معنى پرده و ستر
جلل: اى غطى جل
اشکال الامور: به معنى التباس الامور یعنى مشتبه شدن،
تناقض: به معنى تدافع با همدیگر در طرف واقع شدن.
شرح:
یعنى دفع نماى از من هر بدى را به لطف تو و غذاء بده مرا به نعمت خود و اصلاح نماى تو مرا به کرم خود و معالجه نماى مرا به نفع و احسان تو و سایه بده مرا در سایه ى تو، و بپوشان مرا رضاء تو را، راه خیر بنماى مرا زمانى که مشتبه مى شود بر من امور به خوبترین راهها و زمانى که مشتبه شود اعمال به بهترین اعمال و زمانیکه ملتها با هم دعوى و معارضه کنند به پسندیده ترین اعمال.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
(بار خداوندا اگر غم و اندوه به من روى آورد، نیرو و ساز و برگ مبارزه ام توئى) (اللهم انت عدتى ان حزنت).
(و اگر محروم گردم پایگاه امیدم تو هستى و بس) (و انت منتجعى ان حرمت).
(و چنانچه گرفتار شدائد و مشکلات گردم استغاثه ام به درگاه تو است) (و بک استغاثتى ان کرثت).
چرا که به خوبى مى دانم (آنچه از دست برود جانشین و عوضش از نزد توست، هر چه فاسد و تباه گردد اصلاح از ناحیه ى تو و آنچه را تو انکار کنى در معرض دگرگونى است) (و عندک مما فات خلف، و لما فسد صلاح، و فیما انکرت تغییر).
حال که چنین است (بر من منت بگذار پیش از بلا عافیت، قبل از درخواست توانگرى، و پیش از گمراهى رشد و هدایت عنایت فرما (فامنن على قبل البلاء بالعافیه، و قبل الطلب بالجده، و قبل الضلال بالرشاد).
همچنین (مرا از رنج زحمت عیبجویى بندگان کفایت فرما، امنیت روز رستاخیز را ارزانى دار و از حسن ارشاد (و هدایت نیک) برخوردارم ساز) (و اکفنى موونه معره العباد وهب لى امن یوم المعاد و امنحنى حسن الارشاد).
در دوازدهمین فراز پس از درود بر محمد و آل، هشت خواسته را بیان مى کند: خواسته ى اولش رفع همه ى عیبها و بدیها است که با استفاده از صفت لطف خداوند درخواست آن را دارد و مى گوید: (با لطف خود هرگونه بدى را از من دور فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و ادرا عنى بلطفک).
و دومین خواسته اش آن است که او را با نعمت خاص خود تغذیه نماید، مى گوید: (مرا با نعمت خود تغذیه نموده و پرورش ده) (و اغذنى بنعمتک).
در اینکه منظور از این نعمت چیست؟ ممکن است هم نعمتهاى مادى باشد هم نعمتهاى معنوى ولى در روایات آمده که ائمه ى اطهار گفته اند: (غذانا رسول الله بالعلم) (رسول خدا (ص) ما را با علم تغذیه فرمود).
و از آنجا که انسان همواره باید مواظب خود باشد و نقائص خویش را از بین ببرد با استفاده از صفت کرم مى خواهد که او را اصلاح نماید و مى گوید: (با کرمت مرا اصلاح فرما) (و اصلحنى بکرمک).
و از این نظر که انسان از جسم و روح تشکیل شده و هر کدام از این گرفتار بیماریهاى مختلفى مى شوند و استفاده از داروها و نسخه هائى که انسانها با تکیه به علوم بشرى تجویز مى کنند بیماریهاى جدیدى را ایجاد مى کند عرض مى کند: (با احسان (اتقان عملت) بیماریهایم را مداوا فرما) (و داونى بصنعک).
یعنى مرا از هرگونه بلا و بیمارى دوردار و صحت و تندرستى کامل را ارزانى فرما، از این جهت که انسان مى خواهد همواره قدرتمند و سربلند باشد، از تحقیر و ذلت گریزان است و از طرفى نیرویش محدود است و مى بایست به قدرتى وابسته باشد عرض مى کند: (مرا در سایه ى رحمت و عزت و قدرت خود جاى ده) (و اظلنى فى ذراک).
و چون قدرتمند شدن و وابسته به قدرت انسان را ممکن است از راه صحیح منحرف کند و رضایت و خشنودى مولا را از او دور دارد مى گوید: (خلعت خشنودیت را بر من بپوشان) (و جللنى رضاک).
یعنى چنانم هوادار باش که از خط رضاى تو منحرف نگردم و خشنودیت چون لباسى سراسر قامتم را پوشیده باشد.
و از آنجا که انسان در این زندگى با مسائل و مکاتب و خطوط مختلف رویارو است و جاذبه ى هر کدام او را به سمت خود مى کشد و نیز مشکلات فکرى و جسمى، اقتصادى و سیاسى او را محاصره مى کند و تصمیم گیرى در این مورد بس دشوار است عرضه مى دارد: (آنگاه که امور دشوار و مشکل بر من روى آور شوند مرا به هدایت یافته ترین آنها موفق دار) (و وفقنى اذا اشتکلت على الامور لاهداها).
ولى مطلب به همین جا ختم نمى گردد کارهائى پیش مى آید که هر کدام در جاى خود سود دنیا و آخرت را به همراه دارد و اما در اینکه کدام را باید انجام داد، بر انسان مشتبه مى شود و بهترین را نمى تواند انتخاب کند. به همین جهت عرض مى کند: (آن دم که اعمال به یکدیگر مشتبه گشتند مرا به انجام پاکیزه ترین آنها توفیق ده) (و اذا تشابهت الاعمال لازکاها).
و در امور فکرى و سیاسى که گروهها، مکاتب و سیاست مداران با یکدیگر درگیر مى شوند و هر کس مجبور است براى خود موضعى را انتخاب کند از خداوند پسندیده ترین آنها را مى خواهد. مى گوید: (آن زمان که مذاهب گوناگون با یکدیگر متناقض گردند مرا به پسندیده ترین آنها موفق گردان) (و اذا تناقضت الملل لارضاها).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۳، ص:۴۰۰-۳۹۴
«اللّهُمَّ أنْتَ عُدَّتی إنْ حَزِنْتُ، وَ أنْتَ مُنْتَجَعی إنْ حُرِمْتُ، وَ بِک استِغاثَتی إنْ کرِثْتُ، وَ عِنْدَک مِمّا فاتَ خَلَفٌ، و لِما فَسَدَ صَلاحٌ، وَ فیما أنکرْتَ تَغْییرٌ فامْنُنْ عَلَی قَبْلَ البَلاءِ بِالعافِیةِ، وَ قَبْلَ الطَّلَبِ بِالجِدَةِ، وَ قبْلَ الضَّلالِ بِالرّشادِ، وَ اکفِنی مَؤُنَةَ مَعَرَّةِ العِبادِ، وَ هَبْ لی أمْنَ یوْمِ المَعادِ، وَ امْنِحْنی حُسْنَ الإرْشادِ».
العده بالضم: ما اعددته و هیاته لحوادث الدهر من المال و السلاح.
و حزن حزنا من باب تعب، و الاسم الحزن بالضم فهو حزین. و یتعدى فى لغه قریش بالحرکه، یقال: حزننى الامر یحزننى -من باب قتل- و فى لغه تمیم بالالف، فیقال: احزننى الامر.
و منع ابوزید استعمال الماضى من الثلاثى متعدیا، فقال: لا یقال: حزنه، و انما یستعمل المضارع من الثلاثى، فیقال: یحزنه.
و الحزن: کیفیه نفسانیه تحصل لوقوع مکروه او فوات محبوب فى الماضى.
و ان: حرف شرط استغنى عن جوابه بحذفه، لدلاله ما تقدم من الکلام علیه، و التقدیر: ان حزنت فانت عدتى، فحذف الجواب وجوبا لما ذکر.
و المنتجع بفتح الجیم: اسم مفعول من انتجعت فلانا: اذا طلبت معروفه، و اصل الانتجاع: طلب الکلاء فى موضعه.
و حرمت زیدا المعروف -من باب ضرب- یتعدى الى مفعولین حرمانا بالکسر فهو محروم اى: منعته ایاه.
و استغاث به: طلب ان یغیثه اى: یعینه و ینصره، فهو مغیث له.
و کرثه الغم بالثاء المثلثه -من باب قتل-: اشتد علیه و اقلقه و بلغ منه المشقه، و یعدى بالهمزه ایضا فیقال: اکرثه.
و تقدیم الظرف للتخصیص، اى: بک استغاثتى لا بغیرک، و قس علیه ما بعده.
و فات الامر یفوت: ذهب.
و الخلف بفتحتین: اسم من اخلف الله علیه بالالف، اى: رد علیه ما ذهب، فهو بمعنى العوض.
قال الزمخشرى فى الاساس: اخلف الله علیک: عوضک مما ذهب منک خلفا، انتهى.
و فى الحدیث: اللهم اعط کل منفق خلفا.
قال الکرمانى: هو بفتح اللام اى: عوضا عاجلا مالا او دفع سوء، او آجلا ثوابا فکم من منفق قلما یقع له الخلف المالى، انتهى.
و فسد الشىء -من باب قعد-: خرج عن کونه منتفعا به. و مقابله الصلاح، و هو الحصول على الحاله المستقیمه النافعه.
و انکرت علیه فعله انکارا: عبته و هجنته.
و غیرت الشىء تغییرا: ازلته عما کان علیه فتغیر، یعنى انک قادر على تغییر مالا ترتضیه بما ترتضیه، و فى امثالهم: من انکر غیر.
و من علیه بالعتق منا -من باب قتل- و امتن علیه به ایضا: انعم علیه به.
و الفاء: فصیحه، اى: اذا کنت بهذه الصفات فانعم على قبل حصول البلاء بالعافیه.
و المراد بالبلاء هنا: الاصابه بالمکروه.
و العافیه: دفع الله تعالى عن العبد ما یکرهه. و کل منهما یکون جسمانیا و نفسانیا.
و طلب الشىء -من باب قتل- طلبا محرکه: حاول حصوله لدیه.
و الجده: الغنى، یقال: وجد یجد جده: اذا استغنى غنى لا فقر بعده.
و الضلال: فقدان ما یوصل الى المطلوب.
و قیل: سلوک طریق لا یوصل الى المطلوب.
و الرشاد: اسم من رشد یرشد رشدا- من باب تعب- و رشد یرشد- من باب قتل-: اذا اهتدى و عرف الصواب.
و الموونه قیل: من مان یمونه: اذا قام بکفایه امره، و اصلها موونه بواوین على فعوله، قلبت الواو الاولى همزه، لان الواو المضمومه المتوسطه تقلب همزه، نحو: ادور فى جمع دار.
و قیل: الهمزه اصلیه، فهو فعوله بمعنى الثقل من مانت القوم: اذا احتملت موونتهم.
و قیل: بمعنى العده من قولهم: اتانى هذا الامر و ما مانت له مانا بالهمزه: اذا لم یستعد له.
و قیل: من الاون: بمعنى الثقل لکون الموونه مستلزمه للثقل، و الاصل ماونه، نقلت حرکه الواو الى الهمزه و صارت موونه، و وزنها على هذا مفعله.
و قیل: هى من الاون بمعنى العدل و احد جانبى الخرج لانه یثقل على الانسان.
و قال الفراء: هى من الاین و هو التعب و الشده.
و الاصل ماینه، نقلت حرکه الیاء الى الهمزه فصارت موینه، ثم قلبت الیاء واوا، لسکونها و انضمام ما قبلها، فصارت موونه، و وزنها على هذا مفعله، و استبعد بکثره التغییر فیه، و قد تستعمل بدون همزه فیقال: موونه کسوره.
و المعره: مفعله من عر فلان فلانا: اذا شانه و الحق به عیبا.
و تطلق على الامر القبیح المکروه و على الفساد و المشقه، و اضافتها الى العباد من باب الاضافه الى الفاعل.
و المعنى: ادفع عنى موونه ما یلحقنى من العباد، من العیب و المکروه و المشقه و الفساد.
و المعاد: اما مصدر او ظرف، کما تقدم.
و منحه یمنحه منحا- من بابى نفع و ضرب-: اعطاه.
و حسن الارشاد: حسن الهدایه، و الدلاله على الصواب. و فى نسخه: «حسن الارتیاد» اى: الطلب.
یقال: ارتاد الرجل الشىء ارتیادا اى: طلبه. و حسن الطلب من مهمات الامور، لانه انحج للمطلب و آکد فى قضاء الارب، و الله اعلم.
درا الشىء درا- من باب نفع- دفعه، و حذف المفعول للتعمیم مع الاختصار، اى: ادرا عنى کل سوء، و هذا التعمیم و ان امکن ان یستفاد من ذکر المفعول بصیغه العموم لکنه یفوت الاختصار. و انما لم یجعله من قبیل ما نزل منزله اللازم، لان التامل الذوقى یشهد ان القصد فى هذا المقام الى المفعول، فان الحمل على امثال هذه المعانى مما یتعلق بقصد المتکلم و مناسبه المقام، و لذا جعل صاحب المفتاح «فلان یعطى» محتملا للتنزیل منزله اللازم و للقصد الى تعمیم المفعول.
و اللطف: الرفق، و البر.
و غذوت الصبى باللبن فاغتذى اى: ربیته به، و غذیته بالتثقیل مبالغه، و الغذاء: ما یغتذى به من الطعام و الشراب و هو ما به نماء الجسم و قوامه.
و النعمه: ما قصد به الاحسان و النفع، و استعمال الغذاء فیها استعاره تبعیه، او هى استعاره مکنیه تخییلیه او تمثیلیه، على ما تقدم بیانه.
و الاصلاح: اعاده ما فسد الى الصلاح.
و الکرم: افاده ما ینبغى لالغرض.
و داویته مداواه عالجته بالدواء، و هو ما یتداوى به لدفع المرض. و حذف متعلق المداواه للتعمیم، اى: داونى من کل داء جسمانى و نفسانى.
و الصنع بالضم و الصنیعه: ما اصطنع من خیر و احسان.
یقال: ما احسن صنع الله عندک.
و اظله: ستره عن الشمس، و القى علیه ظله.
و الذرى بالفتح: کل ما استترت به.
یقال: انا فى ظل فلان و فى ذراه، اى: فى کنفه و ستره، و حکاه الجوهرى عن الاصمعى.
و قال الفارابى فى دیوان الادب: الذرى الظل، یقال: کنا فى ذراه اى: فى کنفه.
و المعنى: استرنى فى سترک و کنفک.
و جللنى رضاک اى: البسنى ایاه و غطنى به.
قال ابن فارس فى متخیر الالفاظ: جلل الارض المطر بالتثقیل: عمها و طبقها فلم یدع شیئا الا غطى علیه، و منه یقال: جللت الشىء: اذا غطیته.
و اشتکلت الامور: التبست. و فى نسخه: «اشکلت» و هو المسموع.
و اهدى الامور: اقربها الى الصواب، او اعظمها دلاله على الحق.
و تشابهت الاشیاء و اشتبهت اشبه کل منها الاخر فالتبست.
و ازکاها: اطهرها، او اکثرها نفعا و زیاده فى الثواب.
و تناقض الکلامان: تدافعا، کان کل واحد نقض الاخر اى: ابطله، و فى کلامه تناقض: اذا کان بعضه یقتضى ابطال بعض.
و الملل: جمع مله و هى المذهب.
و ارضاها اى: اعظمها ارضاء لک، او اعظم ما ترضاه منها.
فان قلت: افعل التفضیل انما یصح فى شیئین یشترکان فى معنى ثم یکون للمفضل فضل على الاخر فیه، و کیف یتصور فى غیر هذه المله رضا الله تعالى حتى یستقیم هذا التفضیل؟ قلت: لا شىء من الملل الا و فیه نوع مما یرضى الله تعالى او یرضاه الله تعالى، کالاعتراف بالله سبحانه و مکارم العادات و قوانین السیاسات، الا ان بعض الخلل ابطل الکل فالکل ینهدم بانهدام الجزء، فصح التفضیل، و الله اعلم.