دعای بیستم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش پنجم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای بیستم صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم - بخش چهارم - بخش پنجم - بخش ششم - بخش هفتم - بخش هشتم - بخش نهم - بخش دهم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِک عَلَی إِذَا کبِرْتُ، وَ أَقْوَی قُوَّتِک فِی إِذَا نَصِبْتُ، وَ لَا تَبْتَلِینِّی بِالْکسَلِ عَنْ عِبَادَتِک، وَ لَا الْعَمَی عَنْ سَبِیلِک، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِک، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْک، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَیک.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَصُولُ بِک عِنْدَ الضَّرُورَةِ، وَ أَسْأَلُک عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیک عِنْدَ الْمَسْکنَةِ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالاسْتِعَانَةِ بِغَیرِک إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیرِک إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَی مَنْ دُونَک إِذَا رَهِبْتُ، فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِک خِذْلَانَک وَ مَنْعَک وَ إِعْرَاضَک، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یلْقِی الشَّیطَانُ فِی رُوعِی مِنَ التَّمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ الْحَسَدِ، ذِکراً لِعَظَمَتِک، وَ تَفَکراً فِی قُدْرَتِک، وَ تَدْبِیراً عَلَی عَدُوِّک، وَ مَا أَجْرَی عَلَی لِسَانِی مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِیابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِک، نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَک، وَ إِغْرَاقاً فِی الثَّنَاءِ عَلَیک، وَ ذَهَاباً فِی تَمْجِیدِک، وَ شُکراً لِنِعْمَتِک، وَ اعْتِرَافاً بِإِحْسَانِک، وَ إِحْصَاءً لِمِنَنِک.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و فراخ‌ترین روزی را به وقت پیری نصیبم کن، و نیرومندترین قوّت خود را به هنگام درماندگی بهره من فرما، و مرا در راه عبادت دچار سستی منما، و از تشخیص راهت نابینایم مساز، و به ارتکاب خلاف محبتت دچار مکن، و مپسند که به کسی که از تو دور است نزدیک شوم، و از آن که با تو همراه است جدا گردم.

الهی چنان کن که با نیرو و قدرت تو به شداید حمله کنم، و به وقت نیاز به گدایی از تو برخیزم، و در بیچارگی به پیشگاه تو بنالم، و مرا به کمک خواستن از غیر خود چون مضطر شوم، و به فروتنی برای مسئلت از غیر خود چون ندار شوم، و به زاری کردن به درگاه غیر خود چون بترسم گرفتار مکن، که به آن خاطر سزاوار خواری و منع از رحمت و بی‌اعتنایی از جانب تو شوم،‌ای مهربان‌ترین مهربانان.

الهی عنایت کن که به جای آنچه شیطان در دلم می‌افکند از آرزوی باطل و بدگمانی و حسد، یاد عظمت تو کنم، و در قدرت تو اندیشه نمایم، و در دفع دشمنان تو چاره‌سازی نمایم، و به جای آنچه شیطان بر زبانم جاری می‌سازد از فحش و بدگویی و ناسزا یا شهادت ناحق، یا غیبت از مؤمن غایب یا دشنام به شخص حاضر و مانند اینها، سخن در سپاس تو گویم، و و مبالغه در ثنای تو ورزم، و با تمام هستی خود ستایش بزرگی تو کنم، و شکر نعمت تو بجای آورم، و اعتراف به احسان تو نمایم، و به شمردن نعمت‌های تو مشغول گردم.

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِک عَلَی إِذَا کبِرْتُ وَ أَقْوَى قُوَّتِک فِی إِذَا نَصِبْتُ وَ لاَ تَبْتَلِینِّی بِالْکسلِ عَنْ عِبَادَتِک وَ لاَ الْعَمَى عَنْ سَبِیلِک وَ لاَ بِالتَّعَرُّضِ لِخِلاَفِ مَحَبَّتِک وَ لاَ مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْک وَ لاَ مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَیک»:

"الهى بر محمد و آل محمد درود فرست، و فراخ ترین روزیت را بر من هنگام پیرى قرار ده، و بیشترین نیرویت را در من بوقت خستگى ظاهر فرما، مرا از تنبلى و سستى درعبادت حفظ نما، و از کورى در راهت و عدم شناخت حقیقت دو دار.از دست یازیدن بخلاف محبتت و همصدا شدن با آن که از تو دور شده و فاصله گرفتن از کسى که بسوى تو آمده، محافظت فرما".

درخواست واقعیات از کافى المهمّات:

۱. روز پیرى آن روزى که انسان از کار و فعالیت ناتوان است، و در میان خانواده بعنوان یک محور و ریشه و بنیان مطرح است، و فرزندان و نوه ها و نتیجه ها و دامادها و عروس ها و سایر اقوام با دنیائى از توقعات براى دیدن و زیارت انسان مى آیند، روز خاص و زمانى مخصوص است.

آن روز، انسان علاقمند است در قله آبرو و شخصیت و عظمت باشد، و در خانه اش به روى همه باز و سفره اش براى استفاده وابستگان گسترده و پرنعمت دیده شود.

آن روز، اگر انسان دچار خجالت و شرمندگى شود، و شخصیتش حتى با نگاه سرد دیگران ضربه ببیند، و نتواند ازعهده پذیرائى عزیزانش برآید روز بسیار سختى است.

امام علیه السلام همچون همه انبیا و امامان درخواست گشایش و فراخى روزى بخصوص براى آن روز مى نماید، تا شخصیت انسان لطمه نبیند، و دل بخاطر ندارى نسوزد، و آبرو براى تأمین مخارج پیش این و آن بباد نرود.

۲. روز ضعف و ناتوانى اگر قدرت و قوت حضرت دوست بفریاد نرسد، آدمى درتمام امتحانات و ابتلائات و مصائب رفوزه مى شود، و ممکن است سختى ها تحمل را از بین ببرد و دین و ایمان انسان بخطر بیفتد، این است که باید عاجزانه ازحضرت قادر درخواستکرد که ضعف و ناتوانى ما را با قوى ترین قدرتش که در حالات روحى و حسنات اخلاقى و نورانیت قلب تجلّى دارد جبران نماید، ورنه درآن موقعیت که آدمى در کنار مرز مرگ است به سلامت از دنیا به آخرت منتقل نخواهد شد.

۳. عبادت وسیله قرب حق به عبد است، عبادت رشته اتصال بین حق و بنده است، عبادت رمز موفقیت، و بهار دل، و نسیم الهى، و ضامن خیر دنیا و آخرتست.

ارزش انسان به عبادت و طاعت است، و عبادت است که آدمى را از ملک به ملکوت مى برد، و از فرش به عرش مى رساند.

امتیاز بین انسان و حیوان عبادت است، عبادت کلید هشت در بهشت و قفل هفت در جهنم است.

عبادت انسان را تبدیل به کلمه طیبه مى کند و موجب جلب رحمت و مورث عنایت ابدیحضرت رب العزّه است.

عبادت عامل شکوفائى حالات عالى درونى، و بازدارنده انسان از فحشا و منکرات، و نظام دهنده زندگى، و ظهور دهنده مقام خلافت الهى است.

بستان زندگى و حیات انسان بدون عبادت بى گل و لاله، و شاخ و برگ وجودبى ثمر، و میدان هستى آدمى آلوده به انواع رذائل و سیئات است.

هجوم سستى و تنبلى و کسالت و بیحالى را باید با واداشتن خویش به عبادت و قیام به مسائل الهى دفع کرد.کسالت و سستى آفتى خطر ناک و میکربى مهلک، و زهرى قتّال، و آشتى بر خرمن سعادت و سلامت است.

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده:

مَنْ کسِلَ عَنْ طَهُورِهِ وَصَلاتِهِ فَلَیسَ فیهِ خَیرٌلِاَمْرِ آخِرَتِهِ، وَمَنْ کسِلَ عَمَا یصْلُحُ بِهِ اَمْرُمَعیشَتِهِ فَلَیسَ فیهِ خَیرٌ لِاَمْرِ دُنْیاهُ:(۴۲۰)

آن که از برنامه طهارت و نمازش سست شود خیرى در مسئله آخرت برایش نیست، و هر که از آنچه زندگى روزمره اش را به میدان اصلاح مى آورد به کسالت بنشیند براى دنیایش خیرى نیست.

و نیز آن حضرت مى فرماید:

اِنْ کانَ الثَّوابُ مِنَ اللّهِ فَالْکسلُ لِماذا؟:(۴۲۱)

در حالیکه ثواب و مزد هر عبادت و عمل خیرى از جانب حضرت حق ضمانت شده، پس کسالت براى چه؟!

و نیز حضرت فرموده:

عَدُوُّ الْعَمَلِ الْکسلُ:(۴۲۲)

دشمن عبادات و امور خیر کسالت است.

على علیه السلام مى فرماید:

اَلْکسلُ یفْسِدُ الْآخِرَةَ:(۴۲۳)

کسالت آخرت انسان را فاسد مى کند.

حضرت صادق علیه السلام مى فرماید:

اِیاک وَ خَصْلَتَّینِ: اَلضَّجَرَ وَ الْکلَ، فَاِنَّک اِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلى حَقَّ، وَ اِنْ کسِلْتَ لَمْ تَؤَدَّ حَقّاً:(۴۲۴)

از دو خصلت بپرهیز:دلتنگى وملولى، و سستى و کسالت;اگر ملول و دلتنگ شوى پایدارى و ثبات بر حق نخواهى داشت، و اگر کسل شوى به اداى حق قیام نخواهى کرد.

۴ انسان زمانى که عمر گرانمایه را فقط و فقط با امور مادى محض معاوضه کند، و از اندیشه در جهان و در نفس خویش و گذشته و آینده هستى،باز بماند، و توجهى به فرهنگ الهى و نبوت انبیا و قرآن مجید، و امامان معصوم و حیات اولیاء عاشق و عاقبت ستمکاران ننماید بدون شک نسبت به راه خدا و صراط مستقیم دچار کوردلى مى گردد، و از این طریق به خسارت سنگین و ضرر غیر قابل جبرانى دچار مى شود.

«وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِکرى فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنَکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ القِیامَةِ اَعْمى، قالَ ربَّ لِمَ حَشَرْتَنى اَعْمى و قَدْ کنْتُ بَصیراً، قالَ کذلِک اَتَتْک آیاتُنا فَنَسیتَها فَکذلِک الْیوْمَ تُنْسى»:(۴۲۵)

و هر کس از یاد من روى گردان شود زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا وارد محشر مى کنیم.مى گوید:پروردگارا چرا مرا نابینا آوردى؟من که بینا بودم!! در پاسخ او مى فرماید: این بخاطر این است که آیات من به تو رسید و آنها را فراموش کردى امروز نیز تو فراموش مى شوى.

آرى آن که در این دنیا از دیدن حق و حقیقت، و درک واقعیت، و بصیرت نسبت به توحید و نبوت و امامت، و الگو بردارى از اولیاء الهى، بخاطر غرق بودن در مادیات، خود را محروم کرد، در آخرت هم از دیدن رحمت حق و تماشاى مناظر بهشتى و فیض بردن از عنایات دائمى و سرمدى حضرت مولا محروم وممنوع خواهد بود.

حضرت امام حسن عسگرى علیه السلام در روایتى مى فرماید: منظور از این کورى و عمى کورى چشم نیست بلکه کورى قلب و عماى دل است.(۴۲۶)

روى ننمود یار چه توان کرد *** نیست تدبیر کار چه توان کرد

بر درش چه داشتم بردم *** نپذیرفت یار چه توان کرد

بوده ام بر درش عزیز بسى *** گشتم این لحظه خوار چه توان کرد

بر مراد دلم نمى گردد *** گردش روزگار چه توان کرد

از پى صید دل نهادم دام *** لاغر آمد شکار چه توان کرد

چند باشى عراقى از پى دل *** درهم و سوگوار چه توان کرد

۵،۶،۷ پروردگارا وجود انبیا و راه انبیا و اخلاق و عمل آن بزرگمردان بى نظیر تاریخ، و آیات قرآن مجید، و ولایت امامان و روشن روحى و عملى آنان، و آنچه کار خیر است از عبادت به درگاهت و خدمت به خلق مورد رضا و خوشنودى و محبّت تست، این عبد مسکین و بنده ضعیف و عاشق حقیقت را توفیقى رفیق راه فرما که تا لحظه خروج از دنیا یک قدم و یک لحظه در جهت خلاف محبت تو حرکت نکند، و به آنچه که مورد نفرت تست دچار نیاید.

قدم برداشتن بر خلافت محبت و رضایت تو همکارى و همیارى و همدوشى با شیطان و هواى نفس است، و ثمرى جز شقاوت سرمدى و عذاب الیم ابدى ندارد.

الهى مرا از معاشرت و مصاحبت و همرنگى و هماهنگى با آن بدبختى که از تو دورى گزیده، و از صراط مستقیم منحرف شده، و به تاریکى گناه و معصیت دچار گشته و مسیرى جز ضلالت و گمراهى و پستى و ظلمت ندارد حفظ فرما.

خدایا از اینکه از دوستانت و یارانت و اولیائت بخصوص انبیا و امامان جدا شوم و به این خاطر به خزى دنیا و آخرت دچار آیم مرا نگهدار، و دوستى عاشقانت و نفرت نسبت به دشمنانت را در خانه قلبم همچون موج دریا قرار بده،و لحظات عمرم را در عبادت و خدمت به بندگانت وقف کن.

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَصُولُ بِک عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ أَسْاَلُک عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیک عِنْدَ الْمَسْکنَةِ وَ لاَ تَفْتِنِّی بِالاِسْتِعَانَةِ بِغَیرِک إِذَا اضْطُرِرْتُ وَ لاَ بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیرِک إِذَا افْتَقَرْتُ وَ لاَ بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَک إِذَا رَهِبْتُ فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِک خِذْلاَنَک وَ مَنْعَک وَ إِعْرَاضَک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»:

۱. الهى من در برابر هجوم هواى نفس، و حملات ناجوانمردانه شیاطین توان و قدرتى ندارم، و بوقت درگیرى با دشمنان دین از قوّت لازم برخوردار نیستم، مرا آنچنان قرار ده که به هنگام اضطرار به کمک و یارى تو بر دشمن حمله برم و تا رسیدن به پیروزى نهائى پابرجابمانم.

۲. خداونداوجودم در تمام شئون عین فقر و محض احتیاج و نیاز است، عنایت و لطفت را بدرقه من فرما که به وقت نیازمندى دست گدائى بسوى تو بى نیاز دراز کنم وخواسته هى دنیائى و آخرتیم را از تو بخواهم.

۳. الهى آنچنانم قرار ده که در درویشى و ذلت و خوارى و مسکنت روى حاجت به تو آرم و بدرگاه لطف و عنایت و رحمت تو زارى کنم و این اشک ناقابل و حال بى قدر و قیمت را نثار کوى تو کنم باشد که با اتصال به رحمت تو ارزش پیدا کند، و دستم را بگیرد، و به میدان رضا و لطفت رهنمون گردد، و مسکنت دنیا و آخرتم از این طریق جبران شود، و راه رسیدن به رحمت واسعه ات به رویم گشوده گردد.

۴. اى مولاى محبوب من، اى عزیز قلب و جانم، اى خالق و رازق من، اى کریم بنده نواز، اى رحیم و لطیف، اى غفور و ودود، مرا به یارى خواستن از غیر خودت به وقت بیچارگى، و به تواضع و فروتنى براى درخواست از ما سوى اللّه به هنگام ندارى، و به زارى و گریه در نزد غیر در زمان ترس و وحشت مبتلا مکن، که اگر اینگونه شود مستحق خوارى و ممنوعیت ازرحمت خاصه و روى گردانى وجود مقدس تو شوم اى بخشنده ترین بخشندگان.

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یلْقِی الشَّیطَانُ فِی رُوعِی مِنَ التَّمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ الْحدِ ذِکراً لِعَظَمَتِک وَ تَفَکراً فِی قُدْرَتِک وَ تَدْبِیراً عَلَى عَدُوِّک وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِی مِنْ لَفْظَةِ فُحْش أَوْ هُجْر أَوْ شَتْمِ عِرْض أَوْ شَهَادَةِ بَاطِل أَوِ اغْتِیابِ مُؤْمِن غَائِب أَوْ سَبِّ حَاضِر وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِک نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَک وَ إِغْرَاقاً فِی الثَّنَاءِ عَلَیک وَ ذَهَاباً فِی تَمْجِیدِک وَ شُکراً لِنِعْمَتِک وَ اعْتِرَافاً بِإِحْسَانِک وَ إِحْصَاءً لِمِنَنِک»:

در تفسیر دعاهاى گذشته بخصوص دعاى هشتم در رابطه با بدى اخلاق و کردارهاى نکوهیده مسئله حرص و بدگمانى و حسد و سخن زشت و بدگوئى و دشنام و شهادت باطل و غیبت و ناسزا بطور مفصل توضیح داده شد،در اینجا تنها به ترجمه جملات ملکوتى بالا اکتفا مى کنم،و از حضرت حق عاجزانه درخواست مى کنم همه ما را از آنچه حرام فرموده در پناه لطفش حفظ فرماید.

"الهى آن حرص و بدگمانى و حسدى را که شیطان در دلم مى افکند، با یادآورى عظمت، و اندیشه نمودن در قدرتت، و چاره اندیشى درمقابل دشمنت جایگزین کن. و هر کلمه زشتى، یا بدگوئیى یا دشنام آبروبرى یا گواهى باطل دادنى، یا غیبت نمودن از مؤمن غائبى، یا ناسزا گفتن به شخص حاضرى، و نمونه و نظائر اینها که شیطان بر زبانم جارى کند به سپاس گوئیت، و فزونى در ثنا، و کوشش جهت شکر نعمت و اعتراف به احسانت و شمردن نعمت هایت مبدّل فرما".

هر که رانیست عیش خوش بى دوست *** این مناجاتمى کند کاى دوست

جان ما گوهریست بیش بها *** کالبدهاى ما چو مزبله ها

اندرین مزبله چه مى بایم *** روى بنماى تا برون آئیم

گرچه از تو ببوى خرسندیم *** هم بدیدارت آرزومندیم

عاشقا راز عاشقان بشنو *** هم زبیدل حدیث جان بشنو

گوش کن سرّ این فسانه زمن *** گلشن جان تست و گلخن تن

گرچه درجان تست کان علوم *** در تنت هست گلخنى ظلوم

آن که در جان ترااصول نهاد *** لقب جسم تو جهول نهاد

تاتو از خویشتن برون نایى *** دیده دل به دوست نگشائى

چون برون آمدى فداکن جان *** تا ببینى مگر رخ جانان

پی نوشت:


۴۲۰- "میزان الحکمة" ج ۸، ص ۳۹۲ ۳۹۳.

۴۲۱- "میزان الحکمة" ج ۸، ص ۳۹۲ ۳۹۳.

۴۲۲- "میزان الحکمة" ج ۸، ص ۳۹۳.

۴۲۳- "میزان الحکمة" ج ۸، ص ۳۹۳.

۴۲۴- "میزان الحکمة" ج ۸، ص ۳۹۳.

۴۲۵- طه، ۱۲۴ ۱۲۶.

۴۲۶- "مستدرک سفینة البحار" ج ۷، ص ۴۴۳.