سوسن مادر امام حسن عسکری علیه السلام
«حدیثه» یا «سوسن»، همسر ارجمند امام هادی و مادر امام عسکری علیهماالسلام و از زنان محدث و عالم بوده است. لقب ایشان «جدّه» است و پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به ظاهر وصی آن حضرت گردید (گرچه در حقیقت وصی امام عسکری، امام زمان عجل الله تعالی فرجه بوده اند). امام هادی علیه السلام در حق همسر خود فرموده است: «ایشان از هر گونه آفات، عیب، آلایش و پلیدی، منزه و مبرا است».
محتویات
نام و کنیه
در منابع تاریخی و روایی برای مادر گرانقدر امام حسن عسکری علیه السلام چند نام بیان شده، که عبارتند از: حُدَیْث، حُدَیْثه، حَرْبیّه، سَلیل، سَمانه و سُوسَن.[۱][۲]
بنا به نوشته عیون المعجزات: «اسم مادر امام علیه السلام، بر اساس آنچه محدثان بیان نموده اند، «سلیل» است...».[۳] در بخشی از صحیفه حضرت فاطمه علیهاالسلام - که اسامی مبارک چهارده معصوم علیهم السلام در آن ثبت شده - آمده است: «ابومحمّد الحسن بن علی الرّفیق (الرّقیق) امّه جاریة اسمها سمانة و تکنّی امّ الحسن...؛[۴] مادرش کنیز است، نامش سمانه و کنیه اش امالحسن».
تعدد نام در بین عرب ها رایج بوده، به ویژه برای کنیزان؛ چرا که ورود آنها به سرزمین غیرمادری یا به خانه مولا و مالک جدید، زمینه نامگذاری و تغییر اسامی را در پی داشته است.[۵] لذا مورخان و محدثان پیش از معرفی نام این بانوی جلیل القدر، یادآور شده اند که: «و امّه امولد یقال لها...؛ و مادر امام عسکری علیه السلام ام ولد (کنیز و جاریه) بود که نامیده شده به...» البته برخی نیز بر این باورند که بیشتر این اسامی، از القاب ایشان است.
سوسن علیهاالسلام پس از تولد فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام با کنیه «امالحسن» و «امابی محمد» نامیده شد و با تولد نوه یگانه اش (حضرت مهدی علیه السلام)، با لقب و عنوان «جده» شهرت یافت.
زادگاه
نسب و دودمان سوسن علیهاالسلام چندان مشخص نیست؛ اما از تعابیری چون «امولد» و «حربیه» می توان نتیجه گرفت که وی به عنوان «کنیز» در مدینه زندگی می کرد و شاید همراه خانواده و اقوامش در یکی از جنگ های عصر حکومت بنی عباس به سرزمین مقدس مدینه آمده است؛ همان گونه که برخی گفته اند: «وی در ولایت و کشور خودش، پادشاه زاده بوده...».[۶]
زمان ولادت او را با توجه به تاریخ ولادت امام هادی علیه السلام (۲۱۲ ق) و تولد امام عسکری علیه السلام (۲۳۱ ق) می توان این گونه تخمین زد که سوسن علیهاالسلام در بین سال های ۲۱۵ تا ۲۱۸ ق. به دنیا آمده است.
ازدواج با امام هادی
سوسن علیهاالسلام به جهت ویژگی های اخلاقی، به مرحله ای از شایستگی رسید که به خانه امام هادی علیه السلام راه پیدا کرد. شاید بتوان گفت که وی در دوره امامت امام جواد علیه السلام توفیق اقامت در مدینه را پیدا کرده و سرانجام دست تقدیر، او را به همسری امام دهم علیه السلام مفتخر ساخت.[۷] وی که سالیان سال به عنوان «کنیز» شناخته می شد، پس از ازدواج با رهبر جهان اسلام و تشیع، زندگی دوباره و تابناکی را آغاز کرد که هر بانویی لیاقت آن را نداشت. وی بهترین همسر امام علیه السلام بوده[۸] و نسل «امامت» از دامن پاک و مطهرش ادامه پیدا می کند.
آری، این بانوی بزرگزاده و پاکدامن در حدود سال های ۲۲۵ تا ۲۲۹ ق. با خاندان نبوت و امامت ارتباط و پیوند پیدا کرده و جزو «عروسان بنی هاشم» قرار گرفت. امام عسکری علیه السلام خاطره نخستین روز آشنایی و زندگی پدر و مادرش را چنین بیان می کند: زمانی که سلیل به محضر امام هادی علیه السلام رسید، آن حضرت (در ستایش و مدح او) فرمود: «سلیل، مسلولةٌ من الآفات والعاهات والأرجاس والأدناس (الأنجاس)؛ سلیل، از بدی ها، پلیدی ها، زشتی ها، ناپاکی ها و آلودگی ها، پاک و عاری است».
امام هادی علیه السلام در ادامه چنین بشارت داد: «سیَهب الله حجته علی خلقه یملأ الأرض عدلاً کما ملئت جوراً؛ بزودی خداوند (از دامن و نسل سلیل) حجت الهی بر خلق خود (مهدی موعود علیه السلام) را موهبت و عطا می کند. او زمین را از عدل و داد پر می نماید، همان طور که از جور و ستم پر شده باشد».[۹]
فرزندان
اگر بپذیریم که سوسن تنها همسر امام هادی علیه السلام می باشد، فرزندان آنان عبارتند از:[۱۰]
- ۱. امام حسن عسکری علیه السلام (۲۳۱۲۶۰ ق). سوسن در ماه ربیع الثانی سال ۲۳۱ ق (یا ۲۳۲ ق) امام حسن عسکری علیه السلام را به دنیا آورد. از آن پس سوسن علیهاالسلام به کنیه «ام الحسن» معروف شد.
- ۲. سید محمد (متوفی حدود ۲۵۲ ق)؛ مردی جلیل القدر و پارسا که در زمان پدرش رحلت کرد، وی فرزند ارشد خانواده بود.
- ۳. سید حسین؛ مردی پرهیزکار و عابد بود که قبل یا بعد از پدرش رحلت کرد.
- ۴. جعفر (۲۲۶۲۷۱ ق)؛ وی به سبب عملکرد منفی اش به «جعفر کذاب» معروف شد. لذا امام هادی علیه السلام از ولادت او احساس سرور نکرده و از فتنه وی خبر داد.
- ۵. علیّه (عالیه، عایشه)؛ وی تنها دختر امام هادی علیه السلام است.
آرامگاه همه فرزندان امام هادی علیه السلام در کنار قبر مطهر پدرشان بوده و فقط سید محمد در خارج از شهر سامرا نزدیک شهر بلد واقع شده است.
زندگی در سامرا
هنوز چند سالی از زندگی مشترک وی با امام هادی علیه السلام نگذشته بود که محبوبیت روزافزون امام، باعث هراس دستگاه حکومتی شد. لذا برای کنترل رفت و آمد شیعیان و ایجاد محدودیت در فعالیت امام دهم علیه السلام، خلیفه عباسی ایشان را به پایتخت (سامرا) فراخواند. آن روز، مردم مدینه با اشک و دعا خانواده حضرت را بدرقه نمودند. تاریخ این نقل و انتقال و اقامت آن حضرت در شهر سامرا، سال ۲۳۶ ق. (۲۳۳ یا ۲۴۳ ق) بوده است. بنابراین، امام حسن عسکری علیه السلام تا حدود پنج سالگی همراه والدینش در مدینه اقامت داشت و مراحل دیگر زندگی را در سامرا گذرانید.[۱۱]
امام هادی علیه السلام و خانواده اش پس از ورود به پایتخت و اسکان در محله و منطقه نظامی (عسکر) و تحت مراقبت مأموران، فصل جدیدی از زندگی را شروع کردند. از این رو، سوسن علیهاالسلام هر از چندگاهی، محدودیت و فشارهای حکومتی را در زندگی شوهر و فرزندانش حس می کرد؛ چرا که حکومت های غاصب به ویژه بنی عباس برنامه ها و سیاست های گوناگونی را در حکومت و جامعه اسلامی پیاده می کردند تا به خیال خود، شجره نورانی «امامت» را ریشهکن سازند.
در طول زندگی سوسن علیهاالسلام حوادث گوناگونی به وجود آمد، همانند رحلت فرزندش سید محمد؛ اما آن چه که قلب وی را بیشتر نگران کرده بود، توطئه های خلیفه عباسی و عوامل حکومتی بود؛ چرا که هر از چندگاهی، امام هادی علیه السلام مورد شکنجه جسمی و روحی قرار می گرفت و گزارش های غم انگیزی، مبنی بر غارت اموال شیعیان، حبس، شکنجه و شهادت اصحاب نیز قلب رئوف امام را به شدت آزار می داد.[۱۲] بی گمان، سوسن علیهاالسلام به عنوان «شریک زندگی»، با غم های شوهرش می سوخت و هم ناله می شد.
سرانجام، امام دهم علیه السلام در سال ۲۵۴ ق. توسط دشمنان مسموم شده و به شهادت می رسد و شهر سامرا در فقدان آن رهبر یگانه و کریم، به سوگ می نشیند و بنی هاشم، شیعیان و گروه بسیاری از مردم و مقامات کشوری و لشکری در مراسم تشییع شرکت کرده[۱۳] و این مصیبت جانسوز را به بازماندگان حضرت به ویژه همسر مکرمش تعزیت می دهند. اما آن چه که باعث تسلای دل این بانوی سوگمند است؛ تلاوت قرآن، دعا، خاطرات شیرین زندگی، زیارت آرامگاه امام و نگریستن به چهره تابناک فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام می باشد.
دوران امامت امام عسکری
با آغاز امامت امام حسن عسکری علیه السلام، مرحله سرنوشت سازی شکل گرفت؛ زیرا بر اساس روایات متواتر، جانشین و اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دوازده نفر می باشند و اینک یازدهمین حجت الهی، پیشوایی امت اسلام را بر عهده دارد. این موضوع، برای «جهان تشیع» نویدبخشِ تولد مهدی موعود علیه السلام بوده و در نقطه مقابل آن، گروه های باطل و ستمگر را دچار وحشت نموده است؛ لذا عوامل حکومتی بیش از گذشته به توطئه، مراقبت و جاسوسی می پردازند.
سید بن طاووس در این باره می گوید: «سه نفر از پادشاهان زمان حضرت عسکری علیه السلام خواستند او را به قتل برسانند، چون شنیده بودند که مهدی علیه السلام از صلب او خواهد بود و چندین بار او را به زندان انداختند...».[۱۴]
شیخ عباس قمی نیز می گوید: «از روایات استفاده می شود که حضرت عسکری علیه السلام بیشتر اوقات، محبوس و از معاشرت، ممنوع بود و پیوسته به عبادت خدا اشتغال داشت».[۱۵]
حال، می توان وضعیت روحی و ذهنی مادر امام علیه السلام را به خوبی دریافت که آن بانوی جلیل القدر در این رخدادها، لحظات زندگی را چگونه گذرانده و نسبت به افراد خاندان عسکری و شیعیان، چه مدیریت و برنامه ای را به اجرا درآورده است.
ولادت حضرت مهدی
با بررسی روایات، متوجه می شویم که سوسن علیهاالسلام در هنگامه ولادت نوه معصومش در شهر سامرا و در خانه فرزند و عروسش حضور نداشته است. به طوری که حکیمه خاتون عمه امام عسکری علیه السلام نیز در پاسخ به برخی از شیعیان پیرامون ولادت حضرت مهدی علیه السلام بیان نموده است: «کتب الی امّه یعلمها بولادة القائم علیه السلام[۱۶]؛ امام عسکری علیه السلام به مادرش نامه نوشت و او را از ولادت امام مهدی علیه السلام خبردار نمود».
یکی از پژوهشگران معاصر می نویسد: گاهی از حکیمه خاتون سؤال می کردند و ایشان نیز خبر ولادت را کاملاً از مادر امام عسکری علیه السلام نقل می کرد و می گفت: «از او بپرسید، که من هم از او شنیدم.» با این که مسلّماً حکیمه خاتون در شب ولادت، حضور داشت... بی تردید این گونه روایات، بیانگر جوّ خفقان و موضوع «استتار و تقیه» می باشد.[۱۷] آری، شخصیتی چون عمه امام نیز برای مخفی نگه داشتن ولادت حضرت مهدی علیه السلام و مصون ماندن خاندان عسکری و بنی هاشم از مزاحمت ها و اذیت های دشمنان، تولد آن حضرت را مستند به شنیدن از سوسن علیهاالسلام می نماید؛ زیرا موقعیت زمانی و مکانی را برای بیان تمام حقایق، مناسب نمی بیند. بنابراین، دو احتمال وجود دارد:
- الف) سوسن علیهاالسلام در سامرا و یا در خانه عروسش، به عللی، حضور نداشت.
- ب) وی در آن سال ها در مدینه یا منقطه ای دیگر، زندگی می کرد.
به هر حال، از نیمه شعبان ۲۵۵ ق. به کنیه قبلی این بانوی گرامی (امالحسن؛ امابی محمد)، «جده» نیز افزوده شد.
شهادت امام عسکری
از آن جا که هر روز فشارها و تهدیدهای حکومت بنی عباس نسبت به حضرت عسکری علیه السلام افزایش پیدا می کرد، امام نیز حوادث آینده (حبس و شهادت) را برای برخی از افراد خانواده و اصحاب، بیان می نمود که در این میان، ایجاد آمادگی قلبی «مادر» در اولویت بوده است. سوسن علیهاالسلام نقل می کند: یک روز ابومحمد به من فرمود: «سال ۲۶۰ (۶۰ ق) سوزشی در دلم (بر اثر زهر) پدید می آید، می ترسم رنج و سختی به من برسد. اما در صورت سالم ماندن، (قضا و قدر الهی) در سال ۲۷۰ (۷۰ ق) محقق خواهد شد».
با شنیدن این پیشگویی، بیتابی کرده و گریستم. در این موقع، به من فرمود: «لابدّ (لی) من وقوع امر اللّه فلا تجزعی؛ (ای مادر!) بیتابی مکن زیرا از تحقق امر خداوند، چاره ای نیست».[۱۸] آری پس از آن، نگریستن به جمال نورانی فرزند و تصور حادثه، دل مادر را می سوزاند و در این میان عبادت و صبر، مرهم همیشگی غم های او بود.
امام عسکری علیه السلام قبل از فرارسیدن «سال شهادت»، جهت ایمن ساختن خانواده و استمرار ولایت، اموری را به انجام رسانید. در این باره، صحابی گرانقدرش احمد بن اسحاق نقل می کند که به محضر امام علیه السلام شرفیاب شده و آن حضرت در خصوص شهادتش، وقوع فتنه ها و استمرار امامت، مطالبی را بیان فرمود.
وی در ادامه می گوید: آن حضرت در سال ۲۵۹ ق. مادر را به «حج» فرستاد و به او خبر داد که در سال ۲۶۰ ق. حادثه (حبس و شهادت) اتفاق می افتد. آنگاه امام مهدی علیه السلام را احضار نمود و ایشان را وصی خود گردانید و اسم اعظم، مواریث امامت و سلاح را به وی تسلیم کرد. و مادر امام عسکری علیه السلام با حضرت صاحب علیه السلام همگی به مکه مشرف شدند؛ در حالی که «ابوعلی احمد بن محمد بن مطهر»[۱۹] عهده دار و متولی مایحتاج آنها و وکیل حضرت بود.[۲۰]
خانواده امام عسکری علیه السلام در یکی از منازل بین راه، توقف کرده بودند که گروهی از اعراب به آنها رسیده و خبر دادند: «به سبب کمی آب و شدت خوف، بسیاری از مردم در راه مانده و در حال برگشتن هستند».[۲۱]
ابوعلی مطهر نقل می کند: من از منطقه «قادسیه» نامه ای برای امام حسن عسکری علیه السلام نوشتم، مبنی بر این که: کاروان های حج منصرف شده اند و من نیز به واسطه ترس از عدم دسترسی به آب، رفتن به حج را صلاح نمی دانم.
آن حضرت در نامه اش فرموده بود: «امضوا ولاخوف علیکم ان شاءالله؛ بروید. چرا که به خواست خداوند، ترس و خطری متوجه شما نخواهد بود». کاروان حج در معیت خانواده امام رهسپار شده و با سلامتی کامل به مکه رسیدند.[۲۲]
سوسن علیهاالسلام بر اساس صلاحدید و سفارش فرزندش بعد از اتمام حج، به مدینه آمد تا در کنار آرامگاه مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه بقیع علیهم السلام وظائف محوله را به خوبی انجام دهد...
با فرارسیدن ماه صفر سال ۲۶۰ ق. اندوهی شدید در قلب این مادر مهربان پدیدار شد؛ آن چنان که آرام نداشت، برمی خاست و می نشست. لذا از شهر مدینه خارج شده و در مسیر کوهستان، اخبار سامرا را از طریق شیعیان پیگیری می کرد. سرانجام خبر دستگیری و زندانی شدن امام علیه السلام به مادر حضرت رسید[۲۳] و سرشک غم از دیدگان وی سرازیر شد. اما آن چه که دل محزونش را تسکین می داد، عبادت، زیارت، دعا و شکیبایی بود».
در هشتم ربیع الاول ۲۶۰ ق. امام عسکری علیه السلام توسط خلیفه عباسی مسموم شده و در ۲۸-۲۹ سالگی به شهادت رسید. آن روز شهر سامرا، یکپارچه سوگوار گشته و دسته های عزادار به سوی خانه حضرت رهسپار شدند تا در مراسم تشییع شرکت کنند... به ناگاه متوجه شدند کودکی پیشاپیش نمازگزاران ایستاده و بر پیکر مطهر حضرت، نماز را اقامه می کند... طولی نکشید که عوامل حکومتی در یک سازماندهی و عملیات ضربتی، تمام خانه های اطراف را جستجو کردند تا به خیال خام خود، فرزند و جانشین امام عسکری علیه السلام را شناسایی و دستگیر کنند. با وجود تفتیش اتاق ها، دستگیری برخی از افراد و بازجویی از آنان، هیچ نشانی از وی بدست نیاوردند؛ چرا که بستگان و اصحاب حضرت از تولد فرزند امام، اظهار بی اطلاعی کرده و روش «تقیه» و «کتمان» را در پیش گرفته بودند.[۲۴]
مقابله با فتنهها
ادعای امامت و وراثت جعفر
بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام، فتنه ای سهمگین به وقوع پیوست؛ زیرا جعفر - برادر آن حضرت - با شگردهای گوناگون، مدعی «امامت» شد. در این راستا، برخی از کارگزاران بنی عباس و افراد لاابالی و اوباش نیز به ترویج و تبلیغ «رهبری جعفر» کمک کرده و با ادله دروغین و جلسات مستمر، مسأله امامت وی را بسترسازی و تقویت می کردند.
جعفر کذاب در مجالس عزاداری، خود را به عنوان وصی و جانشین برادرش قلمداد می نمود و متأسفانه گروهی از مردم نیز دچار انحراف شده و به شاخه های متعددی تقسیم شدند. جعفر کذاب برای تحقق آرزوهایش، اموال و میراث امام علیه السلام را تصاحب کرده و نسبت به افراد خاندان عسکری و شیعیان، ستم ها و محدودیت هایی روا داشت؛ به گونه ای که بسیاری از آنها پراکنده شده و مخفیانه زندگی می کردند.[۲۵]
هنوز مدت زمانی از شهادت امام عسکری علیه السلام نگذشته بود که این خبر به مردم مدینه رسید و بنی هاشم و شیعیان در شهادت امام خود، سوگوار شده و مصیبت وارده را به مادر آن حضرت تعزیت گفتند...
امابی محمد برای زیارت قبر مطهر فرزندش و خاموش کردن فتنه هایی که به وجود آمده بود، فوراً همراه عده ای از شیعیان به جانب عراق رهسپار شد. وی بعد از رسیدن به سامرا و شنیدن تمام وقایع و مشاهده عملکرد منفی جعفر، در یک اقدام شجاعانه اعلام نمود که: «من، وصی پسرم حسن بن علی هستم و به عنوان وارث، می خواهم حقم را بگیرم».
جعفر و پیروانش برای باطل کردن این ادعا، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، متقابلاً آن بانوی خردمند و شجاع هم برای اثبات حق خود، مدارک کتبی و شفاهی را به دادگاه تقدیم کرده و در نتیجه، قاضی القضات پایتخت نیز به نفع وی حکم صادر نمود.[۲۶] آری با ورود همسر امام هادی علیه السلام و مادر امام عسکری علیه السلام به سامرا، نور امید در دل های شیعیان پرفروغ تر شده و فضای ابهام آلود و خفقان نیز آرامآرام، به وضعیت عادی برمی گشت.
در جریان «تقسیم میراث»، جعفر از دادن سهم مادرش امتناع می کرد و خود را تنها وارث امام عسکری علیه السلام معرفی می نمود؛ در همین هنگام بود که امام مهدی علیه السلام آشکار شده و خطاب به عمویش فرمود: «ای جعفر! برای چه متعرض حقوق من می شوی؟...».[۲۷]
بعد از ثبوت وصی بودن امابی محمد و صدور حکم قضائی، محبوبیت و قدرت جعفر نیز دچار کاهش و زوال شد؛ به نحوی که وی تمام دارایی اش را به مصرف رسانده و به فلاکت رسید. در این موقعیت، مادر حکیم و مهربان، چتر حمایتی خود را بر زندگی فرزند مغرور و خطاکارش می گستراند تا زمینه «بازگشت و توبه» را برای وی فراهم سازد.
شیخ ذبیحالله محلاتی می نویسد: «هنگامی که جعفر دستش از مال دنیا تهی شد، جده علیهاالسلام متکفل جمیع مخارج خانواده او گردید؛ زیرا جعفر کارش به جایی رسیده بود که تکه نانی هم برای رفع گرسنگی نداشت و جده علیهاالسلام گندم، آرد، گوشت، پوشاک، مایحتاج و حتی علوفه حیواناتش را نیز تأمین می کرد».[۲۸]
بدعت و گمراهی
بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام مردم به چند گروه تقسیم شدند از جمله این که:
- ۱. عده ای رحلت حضرت را انکار نموده و ادعا کردند که او، همان «امام قائم و موعود» می باشد.
- ۲. برخی شهادت وی را قبول کرده اما مدعی شدند که او دوباره زنده می شود و همان «امام منتظر» است.
- ۳. بعضی معتقد شدند که «امامت» بر اساس وصیت امام علیه السلام، در وجود برادرش جعفر تحقق یافته است.
- ۴. گروهی نیز چنین ترویج کردند که «امامت» از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بیرون آمده و به امت و مردم، واگذار شده است.[۲۹]
دشمنان پس از مأیوس شدن از شناسایی و دستگیری امام مهدی علیه السلام، از اختلافات مذهبی مردم، بهره برداری نموده و به تقویت فرقه های جدید و منحرف می پرداختند. در این میان، مسئولیت بازماندگان امام عسکری علیه السلام و اصحابش بسیار خطیر و سنگین شده بود؛ چرا که «سقیفه»های پنهان و آشکار، ضربات سهمگینی بر اسلام و تشیع وارد می ساخت! ام ابی محمد (سوسن) و حکیمه علیهماالسلام در یک اقدام هماهنگ، مدیریت این «بحران» را عهده دار شده و در جلسات پرسش و پاسخ، تولد و امامت حضرت مهدی علیه السلام را تبلیغ و ترویج می کردند.
زینب دوران
احمد بن ابراهیم می گوید: من در سال ۲۶۲ ق. در مدینه نزد حکیمه - دختر امام جواد علیه السلام و خواهر امام هادی علیه السلام - رفتم و از پشت پرده با وی سخن گفتم و سؤالات دینی را پرسیدم. بین من و عمه امام عسکری علیه السلام گفتگویی صورت گرفت:
- برایم بفرمایید که امروزه، شما به امامت چه کسی معتقد هستید؟
- پسر حسن بن علی علیهماالسلام (سپس نامش را بیان نمود).
- خداوند، مرا فدای شما گرداند! آیا شما ایشان را دیده اید یا خبرش را شنیده اید؟
- من شنیده ام؛ چرا که امام عسکری علیه السلام در نامه ای به مادرش موضوع ولادت و امامت پسرش را خبر داده است.
- اکنون، آن کودک کجاست؟
- پنهان می باشد (زیرا جانش از سوی حکومت عباسی، در معرض خطر است).
- فَإلی مَنْ تَفْزَعُ الشّیعَةُ؛ پس اکنون شیعیان به چه شخصی پناه ببرند؟
- اِلیَ الْجَدَّةِ؛ به مادربزرگش، مادر امام عسکری علیه السلام.
- یعنی الآن من باید به کسی (امام مهدی علیه السلام) اقتدا کنم که وصی او، یک خانم می باشد؟!
- آری! شما در این شرایط، به شیوه امام حسین علیه السلام عمل کنید؛ چرا که آن حضرت در ظاهر، خواهرش «زینب» علیهاالسلام را به عنوان «وصی» انتخاب کرده بود، در حالی که زینب علیهاالسلام هر آن چه امام سجاد علیه السلام از علم الهی بیان می فرمود، انجام می داد و گفتار و رفتار وی، مستند به دانش حضرت بود و فلسفه این کار، حفاظت از وجود مقدس امام سجاد علیه السلام بود.
راوی در ادامه می گوید: حکیمه علیهاالسلام به من فرمود: همانا تو جزو محدثان هستی! مگر شما گروه راویان، این حدیث را نقل نمی کنید که: «اِنَّ التّاسِعَ مِنْ وُلْدِالْحُسَیْنِ علیه السلام یُقْسَمُ میراثُهُ وَ هُوَ فِی الْحَیاةِ؛ به درستی نهمین فرزند از نسل امام حسین علیه السلام (حضرت مهدی علیه السلام) میراث و اموالش بین بستگانش تقسیم می شود، در حالی که وی زنده است».[۳۰]
پناهگاه تشیع
شهید مطهری درباره شخصیت والای این بانوی اندیشمند، می فرماید: «... تنها «جده بودن» سبب شهرتش نشد، مقامی دارد، عظمتی دارد، جلالتی دارد، شخصیتی دارد که... بعد از امام عسکری علیه السلام «مَفْزَعُ الشّیعه» بود؛ یعنی ملجأ شیعه، این بزرگوار بود. قهراً در آن وقت - چون امام عسکری علیه السلام ۲۸ ساله بوده اند که از دنیا رفته اند، علی القاعده مطابق سن امام هادی علیه السلام هم حساب بکنیم - زنی بین پنجاه و شصت بوده است. این قدر زن باجلالت و باکمالی بوده است که «شیعه» هر مشکلی برایش پیش می آمد، به این زن عرضه می داشت».
شهید مطهری بعد از نقل فرمایش حکیمه علیهاالسلام می گوید: «... وصی امام عسکری علیه السلام در باطن، این فرزندی است که مخفی است؛ ولی در ظاهر که نمی شد بگوید وصی من اوست؛ در ظاهر وصی خودش را این زن باجلالت قرار داده است».[۳۱]
جایگاه علمی و اخلاقی
- در وصف حضرت سوسن علیهاالسلام می توان به این گفتار بسنده نمود که امام هادی علیه السلام در حقش فرموده است: «از هر گونه آفات، عیب، آلایش و پلیدی، منزه و مبرا است».[۳۲]
- شیخ محلاتی مینویسد: سوسن در ولایت خود پادشاهزاده بود.
- عنایت الله قهپایی او را با نام حدیثه در زمره زنان راوی نام برده است.
- در زیارتنامه معصومان علیهم السلام آمده است: «اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نوراً فی الأصلاب الشّامخة والأرحام المطهّرة...؛ آری، دامن پاک و مطهر وی، محل پرورش امام حسن عسکری علیه السلام بوده و امام مهدی علیه السلام نیز از نسل آن بانوی قُدسی می باشد».
- شیخ صدوق: «این نهایت شرف، جلال، فضل و کرامت است که وی واسطه بین امام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف و امت بوده و شایستگی حفظ اسرار امامت و وصیت را داشته است».[۳۳]
- حسین بن عبدالوهاب، نویسنده عیون المعجزات: «وی از عارفات و صالحات زنان اهل بیت علیهم السلام بود».[۳۴]
- علامه مجلسی: «وی در نهایت ورع، تقوا، عفاف و صلاح بود».[۳۵]
- شیخ عباس قمی: «او از زنان بامعرفت و صالحه بود... در فضل او کافی است که پس از شهادت امام عسکری علیه السلام پناه شیعیان بود».[۳۶]
- عمادزاده اصفهانی: «وی از زنان پاک طینت و مربیان بزرگ بشمار می رفت و ایمان کاملی به مقام نبوت و خاندان ولایت داشت».[۳۷]
وفات
در سال های آغازینِ «غیبت صغری» شهر سامرا و خانه امام عسکری علیه السلام مورد توجه شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام بود؛ به گونه ای که بزرگ بانوی خاندان عسکری، دستورات نوه گرانقدرش را اجرا نموده و موضوع ولادت، غیبت و ظهور امام دوازدهم علیه السلام را برای برخی از شیعیان بیان می کرد. اما چند سالی از شهادت امام عسکری علیه السلام سپری نشده بود که آن بانوی گرامی بیمار گردید و آثار رحلت در وجودش پدیدار شد. از این رو، «وصیت» نمود کنار آرامگاه شوهر و پسرش، حضرت عسکریین علیهماالسلام به خاک سپرده شود.
سرانجام سوسن علیهاالسلام چشم از جهان بربست و روح ملکوتی اش در فردوس برین سُکنا گزید؛ آن روز سرزمین «سُرَّ مَنْ رَأی» یکبار دیگر سیهپوش شد و امام زمان علیه السلام در فقدان جده ارجمندش داغدار گردید... هنگام خاکسپاری، به ناگاه جعفر کذاب حاضر شد و در یک اقدام ناباورانه اعلام کرد: این مکان، خانه من است؛ او را این جا دفن نکنید.
شیعیان - به ویژه بنی هاشم - با جعفر به گفتگو پرداختند؛ اما وی همچنان مدعی ملکیت بود و از دفن پیکر مطهر مادر امام عسکری علیه السلام جلوگیری می کرد. در همین هنگام، امام مهدی علیه السلام از بین جمعیت تشییع کننده عبور نموده و در مقابل جعفر کذاب ایستاد و فرمود: «یا جَعْفَر! دارُکَ هِیَ أمْ داری؟ ای جعفر! آیا این جا، خانه تو است یا خانه من؟» آنگاه امام از دید حاضران پنهان شد، در حالی که جعفر و عوامل نفوذی به میان جمعیت سوگوار رفته تا آن حجت الهی را دستگیر کنند،[۳۸] غافل از آن که وی هماره در حفاظت خدا خواهد بود.
شایان توجه این که: از بین مادران امامان علیهم السلام، فقط آرامگاه مادر امام عسکری علیه السلام و مادر امام مهدی علیه السلام در شهر سامرا است و مابقی در مدینه منوره قرار گرفته است.[۳۹]
بر اساس روایت احمد بن ابراهیم که در سال ۲۶۲ ق نزد حکیمه خاتون علیهاالسلام آمده و ایشان، پناهگاه شیعه را «جده» معرفی کرده است.
تاریخ رحلت آن بانوی جلیلالقدر، در سال ۲۶۲ ق یا بعد از آن می باشد. اما طبق نقل «کمالالدین» (تصحیح استاد علی اکبر غفاری، ص ۵۰۱)، گفتگوی راوی با عمه امام علیه السلام در سال ۲۸۲ ق بود؛ از این رو، وفات مادر امام عسکری علیه السلام در همان سال یا بعد از آن می باشد.
البته در روایت جعفر بن عمرو نیز بدون اشاره به تاریخ آمده است: «من به سوی عسکر رفتم، در حالی که امابی محمد علیه السلام زنده بود و با من جماعتی بودند... امام زمان علیه السلام به ما اجازه داد که به پیشگاهش شرفیاب شویم».[۴۰]
پانویس
- ↑ . الارشاد، ج ۲، ص ۳۰۱؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۳۶ و ۲۳۷؛ زندگانی عسکریین علیهمالسلام، ابوالقاسم سحاب، ج ۲، ص ۹ و ۱۳؛ مسند الامام العسکری علیه السلام، عزیزالله عُطاردی، ص ۴۹.
- ↑ در ضمن، اسم مادر امام هادی علیه السلام «سمانه» بوده و یکی از اسامی مادر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز «سوسن» می باشد. (ر.ک: بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۱۷۱۱۴ و ج ۵۱، ص ۱۸۱۵).
- ↑ . همان، ج ۵۰، ص ۲۳۸.
- ↑ . همان، ج ۳۶، ص ۱۹۳ و ۱۹۴؛ کمالالدین، (اکمالالدین)، ترجمه کمره ای، ج ۱، ص ۴۲۳ و ۴۲۴.
- ↑ . ر.ک:ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۲۴؛ داستان ازدواج معصومین علیهمالسلام، ابراهیم بابائی آملی، ص ۲۳۱، نشر نجبا، قم، دوم، ۱۳۸۱ ش.
- ↑ . منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۴۹؛ زندگانی عسکریین علیهمالسلام، ج ۲، ص ۱۳.
- ↑ . زنان مردآفرین تاریخ، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۱۸۵.
- ↑ . گویا امام علیه السلام جز سوسن، همسری نداشت.
- ↑ . اثبات الوصیة، مسعودی، ص ۲۳۶، انتشارات بصیرتی، قم؛ زندگانی عسکریین علیه السلام، ج ۲، ص ۶؛ محدثات شیعه، دکتر نهلا غروی نائینی، ص ۲۲۳.
- ↑ . ر.ک:تاریخ سامرا، شیخ ذبیحالله محلاتی، ج ۱، ص ۲۵۳، ج ۲، ص ۳۰۳۲۶۸؛ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۳۷؛ زندگانی عسکریین علیهمالسلام، ج ۱، ص ۱۳۳۱۲۱؛ منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۴۵۴۴۲.
- ↑ . مسند الامام العسکری علیه السلام، ص ۱۳؛ زندگانی عسکریین علیهمالسلام، ج ۲، ص ۷؛ دایرة المعارف تشیع، ج ۲، ص ۳۷۰؛ منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۳۲.
- ↑ . منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۳۹۴۳۲؛ زندگانی عسکریین علیهمالسلام، ج ۲، ص ۱۲۱ و ۱۲۲.
- ↑ . منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۴۱۴۳۹.
- ↑ . زندگانی رهبران اسلام (انوار البهیه)، شیخ عباس قمی، ترجمه سید محمد صحفی، اسلامیه، تهران، ۱۳۶۰ ش، ص ۳۴۸.
- ↑ . همان، ص ۳۴۷ و ۳۴۸.
- ↑ . کمالالدین، ج ۲، ص ۱۷۸.
- ↑ . سیمای آفتاب (سیری در زندگانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف)، حبیبالله طاهری، ص ۱۸۳، نشر مشهور، قم، اول، ۱۳۷۸ ش.
- ↑ . ر.ک:بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳ و ۳۳۰؛ مسند الامام العسکری علیه السلام، ص ۳۵؛ زندگانی رهبران اسلام، ص ۳۶۷ و ۳۶۸.
- ↑ ابوعلی احمد مطهر، کارگزار امور امام عسکری علیه السلام بود؛ این مسئله، بیانگر فوق عدالت اوست... (اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۱۵۳ و ۱۵۴).
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۵ و ۳۳۶؛ اثبات الوصیة، ص ۲۴۷ و ۲۴۸.
- ↑ . زندگانی عسکریین علیهمالسلام، ج ۲، ص ۳۲ (با تغییر).
- ↑ . همان، ص ۳۵ (با تغییر).
- ↑ . بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳، ۳۳۰ و ۳۳۱؛ مسندالامام العسکری علیه السلام، ص ۳۵.
- ↑ . ر.ک:زندگانی رهبران اسلام، ص ۳۶۳ و ۳۶۴؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۱ و ۳۳۶؛ حیاة الامام العسکری علیه السلام، ص ۴۳۵۴۳۳.
- ↑ . ر.ک:کمال الدین، ج ۲، ص ۱۵۲۱۴۸؛ حیاة الامام العسکری علیه السلام، ص ۴۳۴ و ۴۳۵؛ مهدی موعود، ترجمه علی دوانی، ص ۳۹۳.
- ↑ . ر.ک:کمال الدین، ج ۲، ص ۱۴۹؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۱؛ حیاة الامام العسکری علیه السلام، ص ۴۳۴ و ۴۳۵.
- ↑ . کمال الدین، ج ۲، ص ۱۱۵ و ۱۱۶؛ ریاحین الشریعة، ج ۳، ص ۲۴.
- ↑ . ر.ک:ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۲۵؛ تاریخ سامرا، ج ۱، ص ۲۵۲.
- ↑ . بحارالانوار، ج ۵۰، پاورقی ص ۳۳۶ و ۳۳۷.
- ↑ . ر.ک:کمال الدین، ترجمه کمره ای، ج ۲، ص ۱۷۸ و تصحیح غفاری، ص ۵۰۱؛ بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۹ و ۲۰، ج ۵۱، ص ۳۶۴؛ زندگانی رهبران اسلام، ص ۳۳۳ و ۳۳۴.
- ↑ سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص ۲۴۹ و ۲۵۰.
- ↑ . مسندالامام العسکری علیه السلام، ص ۱۳.
- ↑ . ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۲۵ (به نقل از اکمال الدین).
- ↑ . داستان ازدواج معصومین علیهمالسلام، ص ۲۳۱.
- ↑ . ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۲۵ (به نقل از جلاء العیون).
- ↑ . زندگانی رهبران اسلام، ص ۳۳۳.
- ↑ . داستان ازدواج معصومین علیهمالسلام، ص ۲۳۱.
- ↑ . ر.ک:کمال الدین، ج ۲، ص ۱۱۵ و ۱۱۶؛ مهدی موعود علیه السلام، ص ۷۷۴.
- ↑ . ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۲۴.
- ↑ . بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۳۴.
منابع
- محمدابراهیم احمدى, فرهنگ کوثر، شماره ۶۰، زمستان ۱۳۸۳.
- معاونت پژوهش مرکز حوزههای علمیه خواهران، بانوان عالمه و آثار آنها.