حضرت عباس علیه السلام
حضرت عباس علیه السلام، جلوه عشق و ايثار، تبلور رادمردى، صفا و وقار، و تجسّم شجاعت، شهامت و كرامت است. او فرزند امیرالمومنین و برادر سيدالشهدا، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسين علیه السلام در روز عاشورا بود، که خود را فدای امام زمان خویش و برادر خود، امام حسین علیه السلام کرد.
محتویات
- ۱ معنای لغت عباس
- ۲ خانواده و تولد حضرت عباس علیه السلام
- ۳ القاب حضرت عباس علیه السلام
- ۴ حضرت عباس (ع) در زمان امیرالمؤمنین (ع)
- ۵ حضرت عباس (ع) در زمان امام حسن (ع)
- ۶ حضرت عباس علیه السلام و قیام کربلا
- ۷ مقتل حضرت عباس(ع)
- ۸ حضرت عباس در زیارت ناحیه مقدسه
- ۹ عباس علیه السلام در کلام معصومین
- ۱۰ همسر و فرزندان ایشان
- ۱۱ پانویس
- ۱۲ منابع
معنای لغت عباس
عباس در اصلاح عرب از ماده عَبَسَ به معنای درهم کشیدن بشره و گرفتگی صورت است.[۱]
برخی عباس را به معناى شير بيشه، شيرى كه شيران از او بگريزند معنا نموده اند.(الاسد الغضبان : شیر خشمگین)[۲]
خانواده و تولد حضرت عباس علیه السلام
پدرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مادرش «فاطمه كلابيه» بود كه بعدها با كنيه «امالبنين» شهرت يافت.
امام على علیه السلام پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با امالبنين ازدواج كرد. عباس، ثمره اين ازدواج بود.
ولادت ایشان را در روز چهارم شعبان سال 26 هجرى در مدينه نوشته اند.[۳] او بزرگترين فرزند امالبنين بود و سه برادر دیگرش نیز، همه در كربلا در ركاب امام حسين علیه السلام به شهادت رسيدند. وقتى اميرالمؤمنين شهيد شد، عباس چهارده ساله بود و در كربلا 34 سال داشت.
سیمای ظاهری حضرت عباس علیه السلام
عبّاس عليه السلام، قامتى بلند، سينه اى سِتَبر، بازوانى توانمند و چهره اى بس زيبا داشت، بدان سان كه او را «ماه بنى هاشم» مى گفتند.
القاب حضرت عباس علیه السلام
ابوالفضل
در منابع بسیاری، کنیه حضرت عباس (علیه السلام) را ابوالفضل بر شمرده اند و در بین کنیه های ایشان، ابوالفضل (ابوفاضل، ابوالفضائل) مشهورترین است. اما دیگر کنیه های او یا غیر مشهور هستند و یا این که پس از واقعه کربلا حضرت را بدان خوانده اند.
برخی گفته اند این کنیه برگرفته از برتری و فضلی بوده که از کودکی در حضرت نمود فراوان داشته و او را بدان صفت می شناخته اند، آن گونه که در سوگ او نیز سروده اند.
أباالفضل یا مَن أسَّس الفضلَ و الإباء أبیٰ الفضلُ إلَا أن تكونَ له أبا[۴]
ای ابوالفضل! ای کسی که پایهگذار «فضل» و بزرگی هستی! فضل، جز از اینکه تو پدر آن باشی، خودداری میکند [و به چیز دیگری راضی نمیشود].
قمر بنی هاشم
حضرت عباس (علیه السلام) از جمال و زیبایی ویژه ای برخوردار بوده؛ به گونه ای که سیمای دل ربای او جلب توجه می کرد و چهره اش مانند ماه تمام، تابناک می نمود. چون از دودمان هاشم، جد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، او را «ماه فرزندان هاشم» می خواندند. این لقب، لقبی مشهور برای حضرت به شمار می رود و بسیاری از منابع آن را بر شمرده اند.[۵]
باب الحوائج
حضرت عباس (علیه السلام) در دوران زندگی امام مجتبی (علیه السلام) پیوسته در کنار آن حضرت به مددکاری مردم و بر آوردن نیازهایشان می پرداخت. این رویه در زمان امامت امام حسین (علیه السلام) و پیش از جریان عاشورا نیز ادامه داشت تا آن جا که هرگاه نیازمندی برای کمک خواستن نزد این دو امام همام می آمد، حضرت عباس (علیه السلام) مأمور اجرای دستور امام خویش می شد. حضرت عباس (علیه السلام) جایگاه بلندی نزد برادرش امام حسین (علیه السلام) داشت؛ نوشته اند:
«همان گونه که پدرش امیر المؤمنین (علیه السلام) جایگاه بلندی نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داشت و باب او بود و هرگاه مشکلی روی می داد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ابتدا آن را با علی (علیه السلام) در میان می گذاشت، عباس (علیه السلام) نیز چنین حالتی نسبت به امام حسین (علیه السلام) داشت. امام با پیشامد هر مشکلی آن را با برادرش در میان گذاشته و از او می خواست که آن مشکل را برطرف نماید».[۶] این مسئله سبب شد تا ایشان را باب الحوائج؛ «برآوردنده نیازها» بخوانند. [۷]
البته به نظر می رسد این لقب بعدها در نتیجه توسل ها و کرامتهای آن حضرت به ایشان داده شده است.
باب الحسین (علیه السلام)
شدت دلبستگی حضرت عباس (علیه السلام) به برادر بزرگ تر خود، امام حسین (علیه السلام) تا آن جا بود که همواره خود را خدمتگزار او می دانست و برای اجرای فرمان های ایشان همیشه پیش قدم بود. این بدان دلیل بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ عَلِیُّ بَابُها فَمَن اَرَادَ مَدِینَةَ فَلْیَأتِ البَابَ؛ من شهر دانش هستم و علی (علیه السلام) دروازه ورود به آن است. پس هر کس خواهان ورود به شهر دانش است، باید نخست سراغ درِ آن را بگیرد». حضرت عباس (علیه السلام) نیز درب ورود به شهر حسینی (علیه السلام) بود.[۸]
از علامه فقید طباطبایی «ره»، نویسنده تفسیر بزرگ المیزان در این باره نقل شده است که فرمود: «مرحوم سید السّالکین و برهان العارفین، آقا سید علی قاضی فرمود در هنگام کشف بر من روشن و آشکار شد که وجود مقدس ابا عبداللّه الحسین (علیه السلام) مظهر رحمت کلیّه الهیه است و باب و پیش کار آن حضرت، سقای کربلا، سر حلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الی اللّه، ابوالفضل العباس - صلوات الله و سلامه علیه - است.[۹]
سقا
سقّا از مشهورترین لقبهای حضرت عباس (علیه السلام) است و پس از واقعه کربلا به این لقب متصف گردید. یکی از بی رحمانه ترین حربه های جنگی دشمن در واقعه کربلا، بستن آب به روی لشکر امام حسین (علیه السلام) بود که از روز هفتم ماه محرّم آغاز شد. اما حضرت عباس (علیه السلام) به همراه برخی دیگر از بنی هاشم، به فرات حمله می برد و آب می آورد. او این لقب را از پدران خویش به ارث برده بود؛ زیرا حضرت عبدالمطلّب، هاشم، عبد مناف و قُصَیّ نیز چنین لقبی داشتند. حضرت ابوطالب (علیه السلام) و عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر نیز به چنین ویژگی پسندیده ای مشهور بودند. [۱۰]
کَبْشَ الکتیبة
اصطلاحی نظامی است که در جنگ ها به کار می رفته و به فردی شجاع اطلاق می شده؛ فردی که تمام صفات شجاعت و نام آوری در او جمع بوده و در پیشانی لشکر به جنگ با دشمن می پرداخته است. این لقب پیش از حضرت عباس (علیه السلام) تنها به دو نفر داده شده؛ ابتدا به فردی قریشی از قبیله بنی عبدالدار که از دشمنان سر سخت مسلمانان بود و طلحة بن ابی طلحة نام داشت. او در جنگ احد توسط امیر مؤمنان کشته شد. دومین فردی که پیش از حضرت عباس (علیه السلام) به این لقب خوانده شد مالک اشتر نخعی بود. او در دوران خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) کبش العراق می خواندند. پس از وی این لقب به حضرت عباس (علیه السلام) رسید آن گونه که از زبان امام حسین (علیه السلام) سروده اند:
عَبَّاسُ (علیه السلام) کَبْشُ کَتِیبَتی وَ کَنَانَتی وَ سرُّ قَوْمی بَلْ اَعَزُّ حُصُونی[۱۱]
«عباس (علیه السلام) پهلوان لشکر و اهل بیت من بلکه شکست ناپذیرترین دژ من است.»
برخی دیگر از القاب ایشان عبارت است از: حامی الظُعینة (پشتیبان زنان هودج نشین)،شهید،عبد صالح، مستجار (پشت و پناه)، فادی (فداکار)، ضَیغَم (شیر)، مُؤثر (ایثارگر)، ظَهر الولایة (پشتیبان ولایت)، طیار، اکبر، مواسی (ایثار کننده)،واقی (پاسدار)،ساعی (تلاشگر)، صدّیق (راست گفتار و درست کردار)، بَطَل (گُرد)، اطلس (چابک و شجاع، در لغت به معنای رنگارنگ یا دو رنگ بوده و کنایه از فرد زیرک و چابک است)، حامل اللّواء (پرچمدار)، صابر، مجاهد، حامی، ناصر
حضرت عباس (ع) در زمان امیرالمؤمنین (ع)
تاریخ گویای آن است که امیرالمؤمنین علیه السلام همّ فراوانی مبنی بر تربیت فرزندان خود مبذول می داشتند و عباس علیه السلام را افزون بر تربیت در جنبه های روحی و اخلاقی از نظر جسمانی نیز مورد تربیت و پرورش قرار می دادند. علاوه بر ویژگیهای وراثتی که عباس علیه السلام از پدرش به ارث برده بود، فعالیتهای روزانه، اعم از کمک به پدر در آبیاری نخلستانها و جاری ساختن نهرها و حفر چاهها و نیز بازیهای نوجوانانه بر تقویت قوای جسمانی او می افزود.
امیرالمؤمنین علیه السلام روزی در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بود که مردی شمشیر گرانبهایی را برای ایشان هدیه آورد. در همین لحظه، عباس علیه السلام که نوجوانی نورسیده بود، وارد مسجد شد. سلام کرد و در گوشه ای ایستاد و به شمشیری که در دست پدر بود، خیره ماند. امیرالمؤمنین علیه السلام متوجه شگفتی و دقت او گردید و فرمود: فرزندم! آیا دوست داری این شمشیر را به تو بدهم؟ عباس علیه السلام گفت: آری! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: جلوتر بیا! عباس علیه السلام پیش روی پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهی طولانی به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! برای چه می گریید؟ امام پاسخ فرمود: گویا می بینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله می کند تا اینکه دو دستش قطع می گردد....[۱۲]
حضرت عباس (ع) در جنگ صفین
پس از ورود سپاه هشتاد و پنج هزار نفری معاویه به صفین، وی به منظور شکست دادن امیرالمؤمنین علیه السلام عده زیادی را مأمور نگهبانی از آب راه فرات نمود و «ابوالاعور اسلمی» را بدان گمارد.تشنگی بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین علیه السلام را بر آن می دارد تا عده ای را به فرماندهی صعصعة بن صوحان و شبث بن ربعی برای آوردن آب اعزام نماید. آنان به همراه تعدادی از سپاهیان، به فرات حمله می کنند و آب می آورند. [۱۳]در این یورش امام حسین علیه السلام و اباالفضل العباس علیه السلام نیز شرکت داشتند و مالک اشتر این گروه را هدایت می نمود.[۱۴]
حضرت عباس (ع) در زمان امام حسن (ع)
حضرت در جریان توطئه صلحی که از سوی معاویه به امام مجتبی علیه السلام تحمیل شد، همواره موضعی موافق با امام و برادر معصوم و مظلوم خویش اتخاذ نمود. پس از بازگشت امام مجتبی علیه السلام به مدینه، عباس علیه السلام در کنار امام به دستگیری از نیازمندان پرداخت و هدایای کریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم می کرد. او در این دوران لقب «باب الحوائج» یافت. و وسیله دستگیری و حمایت از محرومین جامعه گردید.
آن زمان که دسیسه معاویه، امام را به شهادت رساند، و آنان به آن نیز بسنده نکردند و بدن مسموم ایشان را آماج تیرهای کینه توزی خود قرار دادند. آنجا بود که کاسه صبر عباس علیه السلام لبریز شد. دست بر قبضه شمشیر برد، اما دستان مهربان امام حسین علیه السلام نگذاشت آن را از غلاف بیرون آورد و با نگاهی اشک آلود، برادر غیور خودرا باز هم دعوت به صبر نمود.[۱۵]
حضرت عباس علیه السلام و قیام کربلا
حضرت عباس (علیه السلام) از آغاز قیام امام حسین (علیه السلام) همیشه یار و یاور ایشان بود.ایشان همراه امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه هجرت کرد و هیچ گاه از امام حسین (علیه السلام) جدا نشد.
خطبه حضرت عباس بر بام کعبه
حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری و زمانی كه قافله امام حسین (علیه السلام) قصد ترك مكه و عزیمت به كربلا را داشت، بر بام كعبه خطبهای در ستایش از سیدالشهداء ایراد فرمود.
ایشان در این خطبه به افشاگری علیه حکومت بنی امیه و شخصیت یزید بن معاویه پرداختند و حمایت خود را از امامشان اعلام کردند.[۱۶]
آب آوردن از فرات قبل از روز عاشورا
در روز هفتم محرم عمر سعد به عمرو بن حجاج فرمان داد كه با پانصد سوار به كنار شريعه برود و ميان حسين و يارانش و ميان آب مانع گردد.اين قضيه سه روز پيش از شهادت حضرت بود و در نتيجه حسين و يارانش تشنه ماندند.
آنگاه حضرت عباس (علیه السلام) به سوى آب رفت و نافع بن هلال پيشاپيش آنان بود. چون به نهر نزديك شدند، عمرو بن حجاج آنان را منع كرد. عباس و همراهانش بر سر نهر پيكار كردند و آنها را پس راندند! و پيادگان سپاه حسين رفتند و مشكهايشان را پر كردند. عباس و يارانش همچنان از آنها دفاع مىكردند تا آب را به لشكر حسين رسانند![۱۷]
آوردن امان نامه برای حضرت عباس (علیه السلام) و برادرانشان
شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیداللّه بن زیاد امان نامهای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیک خیام امام حسین (علیه السلام) آمد و عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه السلام که مادرشان امالبنین علیهاالسلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت:از عبیداللّه برایتان امان گرفتهام. آنها همگی گفتند: بر او بانگ زد: بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات. اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى كه از یاری برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوریم. آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله امانى نیست ؟
شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنین، خشمناك شد و به خیمه گاه خویش برگشت.[۱۸]
عقب انداختن جنگ به خواست امام حسین (ع) توسط حضرت عباس (ع)
در نهم محرم اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیه السلام،اما حسین علیهالسلام را باخبر کرد. امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟
حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر آورد که اینان می گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
امام حسین علیه السلام به حضرت عباس(ع) فرمودند: اگر می توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال میداند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی میکردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت میدهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه میسپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.[۱۹]
اعلام وفاداری اهل بیت به امام حسین (ع)
پس از بازگشت عمر سعد، امام حسين (ع) يارانش را گرد آورد و اين نزديك به شبانگاه بود... به يارانش مىگفت: ستايش مىكنم خداى متعال را ستايشى نيكو و بر گشايش و سختى او را سپاس مىگويم....اما بعد، من اصحابى وفادارتر و نيكتر از اصحاب خويش و خاندانى بهتر و خويشاوند دوستتر از خاندان خويش نمىشناسم. خداوند به همه شما از سوى من پاداش نيك دهد! بدانيد كه من بر آنچه فردا ميان ما و اين گروه پيش مىآيد آگاهم. من به شما اجازه دادم كه با رضايت من همگى برويد. من عهد و پيمانم را از شما بر گرفتم. اينك شب همه جا را پوشانده است، آن را رهوار خويش گيريد!.
در پاسخ امام، برادران و برادرزادگان و فرزندان عبدالله بن جعفر برخاستند و گفتند: چرا چنين كنيم، براى اينكه بعد از تو زنده بمانيم ؟! خدا چنين روزى را هرگز نصيب ما نكند. حضرت عباس علیه السلام برخاست و آمادگى خود را براى هر فداكارى در راه امام ابراز داشت. پس از او، ديگران، همانند سخنان و يا همانند آن را بر زبان آوردند. [۲۰]
حضرت عباس (ع) در کارزار کربلا
حضرت عباس (ع) در روز عاشورا مسؤولیت مهم پرچم داری سپاه امام حسین (ع) و حفاظت از خیام را برعهده داشتند.
به نظر می رسد اولین پیکار آن حضرت در روز عاشورا مربوط به جریانی است که در تاریخ طبرى نقل شده است:
«عمر بن خالد، جابر بن حارث سلمانى، سعد، غلام عمر بن خالد و مُجَمّع بن عبد اللّه عائِذى در آغاز جنگ، به پیکار برخاستند و با شمشیرهایشان، به سوى دشمنان، یورش بردند و وقتی به میان آنها فرو رفتند، سپاهیان به سوى آنها حمله کردند و آنها را میان گرفته، از یارانشان جدا کردند. عبّاس بن على(ع)، به آنان حمله کرد و ایشان را از دست دشمنان نجات داد. آنان، [از حلقه دشمن] زخمى، بیرون آمدند[۲۱]
مقتل حضرت عباس(ع)
جناب ابوالفضل العباس وقتى برادران خود را به میدان فرستاد و به شهادت رسیدند و امـام عـلیه السلام دیگـر یار و یاورى نداشت بخدمت برادر آمد و اجازه میدان خواست، امام عـلیه السلام فرمود: انت حامل لوائى. (( تو پرچمدار منى ))
اگر کشته شوى دشمن بر من چیره مى شود.
ابى الفضل عرض کرد: برادر سینه ام تنگ شده و از زندگى سیر گشته ام.
امـام فـرمـود: حال که عـزم رفـتـن به مـیدان کارزار دارى قـدرى آب براى این اطفال که از شدت عطش فریادشان بلند است بیاور.
سقـاى کربلا مـشک آب بدوش افـکند و سوار بر اسب شد و در مقابل لشکر دشمن ایستاد و پس از نصیحت مردم، به ابن سعد خطاب کرد و فرمود:پـسر سعـد! این حسین و پـسر دخـتـر رسول خـدا است که شمـا همـه یاران و اهل بیت او را کشتـید، زنان و فرزندانشان تشنه اند آنها را آب بدهید که دلهاى آنان از تـشنگى مى سوزد و مع ذلک مى گوید: مرا رها سازید تا به روم یا هند بروم و عراق و حجاز را به شما واگذارم.
همـه سپـاه در سکوت فرو رفتند، شمر ملعون صدا زد: پسر ابو تراب اگر همه دنیا را آب بگـیرد و در اخـتـیار مـا باشد یک قـطره به شما نمى دهیم مگر آنکه بیعت یزید را بپـذیرید.
قـمـر بنى هاشم از آنان ماءیوس شد و به نزد برادر برگشت و طغیان و سرکشى دشمـن را به عـرض امـام رسانید ولى در همـین حال صداى العـطش العـطش، المـاء المـاء کودکان بلند شد، ابى الفـضل نگاهى به چهره کودکان افکند مشاهده کرد لبها از کثرت تشنگى خشک و چهره ها تـغـییر کرده آب بدنشان تـمـام شده و مـشرف به مـرگـند لذا بدون تاءمل شتابان بسوى شریعه برگشت.[۲۲]
چهار هزار نفر از سپاه دشمن که بر فرات گمارده شده بودند او را محاصره کردند و هدف تیر قرار دادند.
عباس آنها را پراکنده کرد و هشتاد نفر از آنها را کشت تا وارد فرات شد. وقتی خواست مشتی آب بنوشد یاد تشنگی حسین و اهل بیت و کودکانش او را از نوشیدن آب باز داشت. آب را ریخت. و مشک را از آب پر کرد و بر شانه راست خود انداخت و راهی خیمه ها شد.
لشگر کوفه راه را بر او بستند و از هر طرف او را محاصره کردند. عباس با آنها پیکار می کرد. یکی از سپاهیان کوفه به نام « نوفل ازرق » دست راست او را از بدن جدا کرد.
عباس علیه السلام مشک را بر دوش چپش نهاد و پرچم را به دست چپ گرفت. پس از مدتی یکی از سپاهیان کوفه که در پشت درخت خرما کمین کرده بود، با شمشیر مچ دست چپ او را جدا کرد.
عباس علیه السلام مشک را به سینه خود چسباند و مشک را به دندان گرفت. آن گاه تیری بر مشک خورد و آب های آن ریخت.
اما پس از مدتی، تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. بعضی راویان گفته اند تیر بر چشمش نشست و برخی نوشته اند عمودی آهنین بر فرق مبارکش زدند که از اسب بر زمین افتاد و فریاد بر آورد و امام علیه السلام را صدا زد.
البته ارشاد شیخ مفید نحوه شهادت آن حضرت را به نحو دیگری نقل می کند:
- در اين حال لشكر بر حسين عليه السّلام حمله كرده همراهان او را از پاى درآوردند، و تشنگى بر آن حضرت سخت شد، پس آن جناب بر شتر مسناة سوار شده بسوى فرات براه افتاد و برادرش عباس نيز همراه او بود، پس سوارگان لشكر پسر سعد لعنه اللَّه سر راه بر او گرفتند و مردى از بنى دارم در ميان ايشان بود پس بلشگر گفت: واى بر شما ميانه او و فرات حائل شويد و نگذاريد بآب دسترسى پيدا كند، حسين عليه السّلام فرمود: بار خدايا اين مرد را به تشنگى دچار كن! آن مرد دارمى ناپاك خشمگين شد و تيرى بجانب آن حضرت پرتاب كرد آن تير در زير چانه آن حضرت فرو رفت، حسين عليه السّلام آن تير را بيرون كشيد و دست زير چانه گرفت، پس دو مشت آن جناب پر از خون شد، خونها را به هوا ريخت سپس فرمود: بار خدايا من بتو شكايت برم از آنچه اين مردم در باره پسر دختر پيغمبرت رفتار كنند، آنگاه بجاى خويش بازگشت و تشنگى سخت بر او غلبه كرده بود، از آن سو لشكر دور عباس عليه السّلام را گرفته باو حمله ور شدند و آن جناب به تنهائى با ايشان جنگ كرد تا كشته شد رحمة اللَّه عليه، و عهده دار كشتن آن جناب زيد بن ورقاء حنفى و حكيم بن طفيل سنسنى بودند[۲۳]
رجزهای حضرت عباس (ع)
رجز حضرت عباس (ع) پس از شهادت برادرانشان
أقسَمتُ بالله الأعَزّ الاعظم و بالحُجُور صادقاً و زَمزمٍ
و ذُوالحَطیم والفنا المُحَرّم لَیُخضَبَنّ الیوم جسمی بالدّم
اَمامَ ذی الفضل و ذی التّکرُّم ذاکَ حُسَینُ ذوالفَخَار الأقدم
قسم به خداوندی که عزیزترین و عظیم ترین است، قسم به حجر، صداقت و زمزم.
قسم به صاحب حطیم، قسم به فنا، قسم به محرم؛ امروز تنم با خون خضاب می شود.
پیشاپیش کسی که صاحب فضیلت و کرامت است و آن فرد، حسین (ع) صاحب افتخارات و مقدم بر همه است.[۲۴]
رجز حضرت عباس (ع)برای رسیدن به شریعه فرات
أاُقَاتِلُ الیومَ بِقلبٍ مَهنَدٍ اَذُبُّ عن سِبطِ النَّبی احمدٍ
اَضرِبُکُم بِالصَّارِمِ المُهَنَّدِ حتّی تَحِیدُوا عَن قتال سیّدی
إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ نَجلُ عَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ
امروز با اطمینان کامل، جنگ سنگینی با شما می کنم، و در دفاع از فرزند پیامبر (ص) جانفشانی می کنم.
آن قدر با شمشیر هندی بر شما می زنم تا دست از جنگِ با مولا و سرورم بردارید.
من عباس، صاحب عشق و محبت اهل البیت هستم، فرزند امام علیِ طاهر و پاکیزه (ع) و تأیید شده خداوندم. [۲۵]
قندوزی حنفی نوشته است: آن حضرت، زمانی این رجز را می خواند که تیرهای فراوانی به بدنش اصابت کرده بود.
رجز حضرت عباس (ع)در راه رسیدن به خیمه ها
سپس به سوی خیمه ها حرکت کرد تا آب را به خیمه برساند؛ ولی دشمن، مسیر را بسته بود. در آن هنگام، حضرت ابالفضل (ع) این رجز را می خواند و می جنگید و به پیش می رفت:
یا نَفسُ مِن بعدِ الحسین هُونی و بعدَهُ لاکُنتَ أن تَکُونِی
هذا الحُسَینُ واردُ المَنُون و تَشرَبینَ بارِدَ المَعین
هیهاتَ مَا هَذَا فِعالُ دِینِی و لافِعَالُ صادِقِ الیَقِینِ
ای نفس! زندگی پس از امام حسین (ع) چه معنایی دارد؟! بعد از او زنده نباشی که زندگی را ببینی.
این امام حسین (ع) است که در مشکلات افتاده است؛ تو می خواهی آب خنک و گوارا را بیاشامی؟!
این کار در آداب و فرهنگ من هرگز وجود ندارد. این عمل از فرد صادق حقیقی به دور است.[۲۶]
لشکر ابن سعد اطرافش را گرفتند و تیربارانش کردند؛ به گونه ای که تیرهای بسیاری بر بدنش بود. حضرت، این رجز را می خواند و می جنگید تا آب را به خیمه ها برساند:
لا أرهَبُ المَوتَ إذا المَوتُ رَقَا حَتَّی اَواری فی المَصَالیتِ لَقَی
نفسی لِنَفس المُصطَفی الطُّهرِ وَقَا إنّی أنا العبّاسُ اُغدُو بِالسَّقا
و لا اَخَافُ الشَّرَّ یوم المُلتَقَی
زمانی که مرگ فراگیر شده و از سر و کله آدم بالا می رود، من از مرگ فرار نمی کنم تا اینکه با مرگ روبرو شوم و آن را بپوشم.
جانم به فدای جانِ پیامبر پاک (ص) (یعنی امام حسین (ع)) باد که در خطر واقع شده است. من عباس هستم که پیمان سقائی بسته ام.
در روزی که نیکی و زشتی با هم ملاقات می کنند و درگیر می شوند، من از سختی ها نمی ترسم و با آن روبه رو می شوم.
رجز حضرت عباس (ع) پس از قطع شدن دستانشان
پس از قطع شدن دست راست حضرت :
والله إن قَطَعتُمُوا یَمِینی إنّی اُحامی أبداَ عَن دینی
و عَن امام صادق الیقین نجلِ النّبی الطّاهر الأمین
به خدا قسم! گرچه دست راستم را قطع کردید، من همیشه و در هر حال از دینم حمایت می کنم. و از امام صادق و برحق، و پسر پیامبر طاهر و امین (ص) حمایت می کنم.[۲۷]
پس از قطع شدن دست چپ حضرت:
یا نفسُ لاتَخشَی مِنَ الکُفّار و اَبشری برحمة الجبّار
مع النّبیّ السّیّد المختار قَد قَطَعوا بِبَغیِهِم یَساری
فأصلِهِم یا ربّ حَرَّ النّار
ای نفس! از کفار نترس، تو را به رحمت خداوند جبار بشارت می دهم. و در بهشت، به هم جواری با پیامبر (ص) که آقا و برگزیده است، بشارت می دهم. این ها با سرکشی و طغیان [در دین،] دست چپم را قطع کرده اند. خداوندا! این ها را به آتش سوزان جهنم داخل کن.[۲۸]
امام حسین علیه السلام در سوگ برادر
كسانى كه امام حسين عليه السلام خود را به بالين آنها رساند مختلف بودند،هر كس در يك وضعى قرار داشت. وقتى امام وارد مى شد يكى هنوز زنده بود و با آقا صحبت مي كرد، ديگرى در حال جان دادن بود.
در ميان كسانى كه ابا عبد الله عليه السلام خود را به بالين آنها رسانيد،هيچ كس وضعى دلخراشتر و جانسوزتر از برادرش ابو الفضل العباس براى او نداشت، برادرى كه حسين عليه السلام خيلى او را دوست مي دارد و يادگار شجاعت پدرش امير المؤمنين است.
در جايى نوشته اند ابا عبد الله عليه السلام به او گفت:برادرم«بنفسى انت»عباس جانم!جان من به قربان تو.
وگفته اند:«لما قتل العباس بان الانكسار فى وجه الحسين»عباس كه كشته شد،ديدند چهره حسين شكسته شد.
خود حضرت هنگامی که به بالین حضرت عباس (ع) آمدند فرمودند:«الان انْكَسَر ظَهري وَقَلَّتْ حیلَتی»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست.[۲۹]
حضرت عباس در زیارت ناحیه مقدسه
در زيارت ناحيه مقدسه نيز از زبان امام مهدی علیه السلام به او اين گونه سلام داده شده است: «االسَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِ المُؤمِنینَ، المُواسى أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادى لَهُ الواقى، السّاعى إلَیهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ یَداهُ، لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتى وحَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِىَّ.»
سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیر مؤمنان ؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش، فداییِ او، نگهدارنده، کوشنده برای رساندن آب به او، وکسی که دست هایش بُریده شد! خداوند قاتلانش یزید بن رُقاد حیتی وحَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
عباس علیه السلام در کلام معصومین
در کلام امیرالمؤمنین (ع)
در معالی السّبطین آمده است که در آن هنگام که مولا علی علیه السلام در بستر شهادت بودند، عباس را طلبید و او را به سینه اش چسبانید و فرمود : " وَلَدی وَ سَتَقرّ ُ بک َ فی یوم القیامة " به زودی چشمم در قیامت به وسیله ی وجود تو روشن می شود.
در کلام حضرت زهرا (س)
روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :
" یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس "
ای امیر المؤمنین ! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست.[۳۰]
در کلام امام سجاد (ع)
بزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند. امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفر بن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند.»
در کلام امام صادق (ع)
امام صادق علیه السلام، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید».
آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».
در کلام امام هادی (ع)
در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی علیه السلام از زبان آن حضرت چنین می خوانیم: «سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرالمؤمنین؛ آن که با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد؛ آن که دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آن که خود را فداکارانه فدای برادر نمود؛ آن که نگهبان دین و سپاه حسین علیه السلام بود؛ آن که تلاش بسیار برای آب رسانی به لب تشنگان نمود؛ آن که دو دستش در راه خدا قطع شد».
همسر و فرزندان ایشان
حضرت عباس (علیه السلام) با لبابه، از بانوان بزرگ زمان خویش، دختر عبيدالله بن عباس (پسرعموى پدرش) ازدواج كرد.[۳۱]
برخى حضرت عباس(ع) را صاحب دو فرزند به نامهاى «عبیداللّه» و «فضل» دانسته اند و برخى دیگر او را صاحب عبیداللّه،[۳۲] حسن و قاسم و برخى نیز عبیداللّه و محمد را فرزندان او بر شمردهاند.[۳۳] پس از شهادت حضرت عباس(ع) و فرزندان او در کربلا، لبابه به عقد زید بن الحسن(ع) فرزند امام مجتبى(ع) در آمد[۳۴] و از او صاحب دخترى به نام «نفیسه» گردید.
آن چه همگى تاریخنگاران بدان تصریح کرده و اتفاق نظر دارند، این است که نسل حضرت عباس(ع) از طریق فرزند او عبیدالله گسترش یافته است. او هنگام حرکت امام حسین(ع) از مدینه به سوى کربلا کودک بود ولى بعدها مردى دانشمند و فرزانه در دین و از فرهیختگان دوره ی خود گردید.[۳۵]
پانویس
- ↑ لسان العرب،محمد بن مکرم بن منظور،ج 6، ص 129
- ↑ لغت نامه دهخدا.
- ↑ بحارالانوار(چاپ لبنان)، ج 42، ص 75
- ↑ ادب الطف، جواد شبّر، بيروت، دار المرتضى، ۱۴۰۹ ق، ج ۷، ص ۱۹۵.
- ↑ مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب السروى المازندرانى، ابو جعفر محمد بن على، قم، مطبعة العلمية، بىتا، ج 4، ص 108 ؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ه. ق، ج 45، ص 40
- ↑ بطل العلقمى، ج 3، ص 35.
- ↑ مقاتل الطالبيين، ص 55 ؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 40 ؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 108 ؛ بطل العلقمى، ج 3، ص 208 ؛ كبريت الأحمر، ص 384
- ↑ . مستدرك الحاكم النيسابورى، حافظ ابو عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابورى، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول 1411 ه. ق، ج 3، ص 126
- ↑ چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)، علی ربانی خلخالی، قم، مکتب الحسین، چاپ پنجم، 1378 ه . ش، ج 1، صص 147 و 148.
- ↑ الثقات، محمد بن حبّان، دائرة المعارف العثمانية، چاپ اول، بى جا، 1395 ه. ق، ج 2، ص 310 ؛ السيرة النبوية، محمد بن حبّان، بيروت، مؤسسة الثقافية، چاپ اول، 1407 ه. ق، ج 1، ص 559.
- ↑ بطل العلقمى، ج 2، صص 53 ـ 54
- ↑ مولد العباس بن علی علیه السلام، محمدعلی ناصری، قم، انتشارات شریف الرضی، 1372 ش، صص61 و 62
- ↑ نگرشی تحلیلی به زندگانی حضرت عباس علیه السلام، ابوالفضل هادی منش، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1381 ش.، ص47
- ↑ معالی السبطین، محمدمهدی حائری مازندرانی، بیروت، مؤسسة النعمان، بی تا، ج2، ص437؛ العباس، ص153.
- ↑ العباس علیه السلام، ص156؛ العباس بن علی علیهماالسلام، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1411ق.، ص112
- ↑ کتاب مناقب ساده الکرام٬ ج٬۳ ص۲۷۰
- ↑ العباس بن علی علیهماالسلام، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلام.ص79
- ↑ بحارالانوار، ج 44، ص 391 ؛ منتهى الامال، ج 1، ص 337العباس بن علی علیهماالسلام، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1411ق.، ص80
- ↑ العباس بن علی علیهماالسلام، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1411ق.، ص81
- ↑ سيد مرتضى عسگرى، دو مكتب در اسلام، ج3 [۱]
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 446، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق
- ↑ آنچه در كربلا گذشت(از مدينه تا كربلا)، محمد على عالمى [۲]
- ↑ ترجمه ارشاد شیخ مفید، رسولی محلاتی، ج2، صص113-114.
- ↑ الفتوح، ج5: 125؛ ابصار العین: 30؛ مقتل الحسین، ج2: 30
- ↑ مقتل الحسین و مصرح اهل البیت: 90
- ↑ مقتل الحسین و مصرع اهل بیته: 91؛ بحارالانوار، ج45: 41
- ↑ مقتل الحسین و مصرع اهل بیته: 337؛ بحارالانوار، ج45: 40
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج4: 117؛ عوالم المعلوم، ج17: 284
- ↑ شرح شمع:صفحه 210 و 211
- ↑ معالی السبطین، جلد 1، صفحه 452
- ↑ نسب قریش، ابو عبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبیرى، دار المعارف للطباعه و النشر، 1953 م، ج 1، ص 79؛
- ↑ السید عبد المجید الحائرى، ذخیره الدارین، نجف، مطبعه المرتضویه، 1345 ه.ق، ج 1، ص 145؛ وسیلة الدارین، ص 278
- ↑ بطل العلقمى، ج 3، ص 429.
- ↑ سید محسن امین العاملى، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406 ه.ق، ج 1، ص 610
- ↑ ابو الحسن على بن الحسین المسعودى، التنبیه و الأشراف، لیدن، مطبعه بریل، 1893 م، ص 299؛ ابو محمد على بن احمد بن سعید بن الحزم الأندلسى، المجهره أنساب العرب، مصر، دار المعارف، چاپ سوم، 1391 ه.ق، ج 1، ص 67؛ البیهقى، ابوالحسن على بن ابى القاسم بن زید، لباب الأنساب، قم، مکتبة السید المرعشى النجفى، چاپ اول، 1410 ه.ق، ج 1، ص 357
منابع
- جستاری درباره کنیه ها و لقب های حضرت عباس(ع)، پاسدار اسلام، شهریور 1384، شماره 285
- جواد محدثی، فرهنگ عاشورا.
- ابوالفضل هادی منش، ساقی تشنه، ج1
- نگرشی تحلیلی به زندگانی حضرت عباس علیه السلام، ابوالفضل هادی منش، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1381 ش
- العباس بن علی علیهماالسلام، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1411ق
- آهی سوزان بر مزار شهیدان، ترجمه الهوف علی قتل الطفوف،علی بن موسی (سید بن طاووس)، ترجمه احمد فهری زنجانی،انتشارات جهان
- در کربلا چه گذشت؟(ترجمه نفس المهموم)،شیخ عباس قمی،ترجمه محمد باقر کمره ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ هشتم، سال 1381
- ارشاد / ترجمه، شيخ مفيد / مترجم محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامية، تهران،1380 ش
- مقتل ابی مخنف، لوط بن یحیی (ابومخنف)، مترجم جواد سلیمانی، محقق محمد هادی یوسفی غروی، سال 1381
- دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری (طباطبایی نژاد، سید محمود؛ سید طبائی، سید روح الله )، مترجم : مسعودی، عبدالهادی، جلد 7 انتشارات دارالحدیث، قم، 1388
- دو مكتب در اسلام، جلد سوم: اثر نهضت حسينى (ع ) در احياى سنت پيامبر، سيد مرتضى عسگرى در دسترس در کتابخانه مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |