فساد
«فَساد» در مقابل «صَلاح» یا «صحّت»، و به معنای تباهى و اختلال و نقصان در عمل از جهت اجزا یا شرایط است. در مباحث دینی نیز، «فساد» به انحراف معنوی یا اخلاقی از امری الهی و ایدهآل گفته میشود، که در قرآن و روایات از آن نکوهش شده است.
تعریف فساد
«فساد» در لغت به معنای تباهی و ضد صلاح به کار رفته است.[۱] برخی لغویان گفتهاند: فساد عبارت است از خروج از حدّ اعتدال؛ کم باشد یا زیاد.[۲] این معنا در نفس و بدن و اشیایی که خروج از استقامت و حدّ اعتدال در آنها متصور است به کار میرود.[۳] همچنین فساد، به نقصان به حسب اجزا و شرایط گفته می شود.
فساد در هر چیزی بر حسب آن است؛ مثلا فساد میوه به تغییر مزه، رنگ یا بوی آن است و فساد عقیده به شرک، کفر و امثال آن از انحرافات اعتقادی است؛ همچنین فساد در زمین با ایجاد رعب و وحشت در مردم و ناامن کردن راهها و مانند آن تحقق مییابد.
«فساد» در اصطلاح، مقابل صحت به کار میرود و عبارت است از ناتمام بودن عملی به جهت نقصان در جزء یا شرطی که عمل بدون آن فاقد آثار مطلوب خواهد بود. در هر علمی برای صحت و فساد معنایی در نظر گرفته شده که با یکدیگر متفاوت است، از جمله:
- در اصطلاح علم اصول، صحت به معنای تمامیت اجزا و شرایط است و عبادت یا معامله صحیح آن است که دارای همه اجزا و شرایط باشد. در مقابل، فساد به معنای تام و کامل نبودن است و به عبادت یا معاملهای که دارای همه اجزا و شرایط نباشد، فاسد گفته میشود. در کتاب «محاضرات فی اصول الفقه» آمده است: «الظاهر أن الصحة بمعنی التمامیة من حیث الاَجزاء و الشرایط التی یعبّر عنها فی لغة الفرس بکلمة "درستی"».[۴]
- در علم فقه، عمل صحیح، به عملی گفته میشود که به دنبال آن اعاده و قضا نباشد؛ برای مثال، نماز صحیح آن است که ساقط کننده قضا و اعاده باشد؛ در مقابل، عمل فاسد آن است که اعاده و قضا نیاز دارد. از دیدگاه شیعه، احکام شریعت تابع مصالح و مفاسد است؛ بدین معنا که شارع مقدس به کاری امر نمیکند مگر آنکه برای بندگان مصلحتی در آن باشد و بندگان را از کاری بازنمیدارد، مگر به جهت مفسدهای که در آن وجود دارد.
- در علم کلام، صحیح به عملی گفته میشود که موافق با شریعت بوده و استحقاق ثواب داشته باشد؛ و در مقابل، فساد به معنای عملی است که با شریعت موافق نبوده و استحقاق عقاب داشته باشد.
- در علم طب، صحت به معنای اعتدال در مزاج است؛ در مقابل فساد، که به معنای انحراف مزاج و خروج آن از حالت تعادل است.
- در مباحث حقوقی نیز، «فساد» به طور کلی، سوءاستفاده از قدرت محول شده یا امکانات عمومی برای نفع سود شخصی تعریف شده است. در «ماده ۱ قانون ارتقاء سلامت نظام اداری و مقابله با فساد»، در این رابطه آمده است: «فساد هرگونه فعل یا ترک فعلی است که توسط هر شخص حقیقی یا حقوقی به صورت فردی، جمعی یا سازمانی که عمداً و با هدف کسب هرگونه منفعت یا امتیاز مستقیم یا غیرمستقیم برای خود یا دیگری، با نقض قوانین و مقررات کشوری انجام پذیرد یا ضرر و زیانی را به اموال، منافع، منابع یا سلامت و امنیت عمومی و یا جمعی از مردم وارد نماید نظیر رشاء، ارتشاء، اختلاس، تبانی، سوءاستفاده از مقام یا موقعیت اداری، سیاسی، امکانات یا اطلاعات، دریافت و پرداختهای غیرقانونی از منابع عمومی و انحراف از این منابع به سمت تخصیصهای غیرقانونی، جعل، تخریب یا اختفاء اسناد و سوابق اداری و مالی».
به نظر مرحوم آخوند خراسانی، صحت و فساد در همه علوم به یک معنا است؛ با این بیان که صحت در همه جا به معنای تمامیت یک عمل و داشتن همه اجزا و شرایط است، اما چون صحت در علوم متفاوت، حالات و آثار متفاوتی دارد گمان میشود که معنای آن در هر علم با علم دیگر تفاوت دارد.[۵]
فساد در قرآن و روایات
خداوند در قرآن کریم در صفات بندگان پسندیده اش مى فرماید: «... لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا»؛ برترى (گردنکشى) و تباهى در زمین را دنبال نمى کنند.[۶]
و در آیه دیگر مى فرماید: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»؛ اگر در آسمان و زمین خدایانى جز خدا مى بود آنها از اعتدال خارج شده تباه مى گشتند.[۷]
«فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ»؛[۸] آنها در شهرها، فساد و تباهى افزودند. مراد فساد و تباهی همه جانبه، یعنی انواع کفر و شرک و ظلم و زور و فسق و فجور است.
«أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِن لَّا يَشْعُرُونَ»؛[۹] آگاه باشيد! همانا آنان خود اهل فسادند، ولى نمىفهمند. منظور انحراف در سلوک و اخلاق است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نکوهش مردم زمان خود مى فرماید: «...والناس على اربعة اصناف: منهم من لا یمنعه الفساد فى الارض الّا مهانة نفسه و کلالة حدّه و نضیض وفره...»؛ مردمان (در این عصر) به چهار گروه تقسیم مى شوند: یک گروه کسانی اند که تنها مانع آنها از تبهکارى در روى زمین بى عرضگى و کندى سلاح و تهیدستى آنها است... .[۱۰]
و نیز از سخنان آن حضرت است: «فساد اخلاق، در معاشرت و همزیستى با بی خردان است و شایستگى اخلاق، در معاشرت با خردمندان است».[۱۱]
پانویس
- ↑ کتاب العین، فراهیدی، واژه «فسد»؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۸، ص۲۸۸..
- ↑ لسان العرب، ابن منظور، واژه «فسد».
- ↑ المفردات، راغب اصفهانی، واژه «فسد».
- ↑ محاضرات فی اصول الفقه، ابوالقاسم خویی، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ سوره قصص، ۸۳.
- ↑ سوره انبیاء، ۲۲.
- ↑ سوره فجر، ۱۲.
- ↑ سوره بقره، ۱۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱ ص۱۶۰.
منابع
- "فساد"، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۵، ص۶۸۷-۶۸۳.
- "فساد"، فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۶۰۳-۶۰۲.
- فرهنگ معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی.
- "فساد"، ویکی حقوق.




