امام الحرمین جوینی
«ابوالمعالی عبدالملک امامالحرمین جوینی» (۴۷۸-۴۱۹ ق)، متکلم، ادیب، اصولى و فقیه شافعى اشعرى در قرن ۵ هجری است. او در نیشابور مورد توجه خاص خواجه نظامالملک، وزیر سلجوقی بود و نفوذ اجتماعی کمنظیری داشت. جوینی تا سىسال در کمال استقلال، تمامى امور مذهبى مانند امامت جماعت و خطابه را عهدهدار بود و در مدرسه نظامیه سالها به تدریس پرداخت.
زندگینامه
ابوالمعالی عبدالملک بن عبدالله بن یوسف نیشابوری در ۱۸ محرم ۴۱۹ ق، ظاهراً در جوین نیشابور و در خاندانی اهل دانش دیده به جهان گشود و پدرش ابومحمد جوینى ملقب به رکنالاسلام، خود از عالمان بزرگ شافعی بود. نسبت او به جوین، به سبب شهرت پدرش به این نسبت بود. او را به مناسبت چند مدتی که در حجاز سپری کرد و امامت جماعت را برعهده داشت، لقب «امامالحرمین» دادهاند. همچنین گفته شده او نزدیک چهار سال در مکه و مدینه مجاورت گزید و تمامى مسائل فقه را موافق هر کدام از مذاهب اربعه اهل سنت که سؤال مىکردند فتوى مىداد و پاسخ مىنوشت، به همین جهت به امامالحرمین مشهور شد.
مهمترین استادی که در حیطههای گوناگون به عبدالملک دانش آموخت، پدرش بود که وی نه تنها فقه و اصول و کلام را از او فراگرفت، که حتى حدیث را از او هم شنید. افزون بر پدر، مهمترین استاد شناختۀ او، ابوالقاسم اسکاف اسفراینی (د ۴۵۲ق) است که به وی دانش اصول فقه و کلام آموخت. مهمترین استاد دیگر عبدالملک در فقه، قاضی ابوعلی حسین مروروذی (د ۴۶۲ق) بود که فقیه خراسان در عصر خود محسوب میشد. جوینی از برخی محدثان خراسان چون ابوسعد نصرویی، ابوسعد ابن علیک، ابوحسان محمد بن احمد مزکی، علی بن محمد طرازی و منصور ابنرامش نیز حدیث شنید و از برخی چون ابونعیم اصفهانی اجازه دریافت کرد.
او در حدود ۲۰ سالگی، پدرش را از دست داد و به هنگام درگذشت پدر (۴۳۸ق) به پایهای از علم رسیده بود که بیدرنگ بر جایگاه تدریس او نشست؛ اما در همان دوره که بر مسند تدریس پدر نشسته بود، پس از پایان درس، راهی مدرسۀ بیهقی میشد و در آنجا خود تحصیل میکرد. جوینی از همان دورۀ نوجوانی مجذوب شخصیت ابوسعید ابوالخیر (د ۴۴۰ق) شد، و تا زمانی که وی در نیشابور بود، ارتباطش دوام یافت.
دیری از درگذشت پدر سپری نشده بود که شرایط در شهر نیشابور برای شافعیان دگرگون گشت؛ ماجرایی که مربوط به کوششهای ابونصر کندری، وزیر وقت سلجوقیان، برای برکشیدن مذهب حنبلی و تضعیف مذاهب رقیب بود. با آنکه محفل جوینی در نیشابور رونقی درخور داشت، اما آشوبهای فرقهای شرایط را به گونهای تغییر داد که وی ناچار شد، موطنش نیشابور را ترک کند. در منابع از تعصب میان «فریقین» سخن آوردهاند و برخی آن را به اختلاف میان اشاعره و معتزله بازگرداندهاند، اما صحیح آن است که در پی شدت اختلاف میان شافعیان و حنفیان بود که ابونصر کندری امر کرد تا مذاهب غیر حنفی از جمله اشاعره را بر منابر لعن کنند.
او پس از ترک نیشابور به عراق رفت و مدتی در پایتخت عباسیان اقامت گزید. گفته میشود که جوینی به سبب دیدگاههای کلامی دور از اصحاب حدیث از شهر خود رانده شد. با آنکه وی در بغداد از محضر محدثانی متقدم چون ابومحمد جوهری استفاداتی داشت، در فقه نیز از محافل فقهای بغداد بهره گرفت. ظاهراً بهرهگیری او از ابوبکر احمد بن محمد اصفهانی محدث نیز در همان سفر بوده است.
با این همه، در بغداد بر او بیشتر به دیدۀ یک استاد نگریسته میشد، تا آنجا که ابواسحاق فیروزآبادی او را برگزیدۀ زمان دانست و مردم را به سود بردن از دانش او برانگیخت. در آنجا وی مورد توجه وزیر ابونصر کندری قرار گرفت که گهگاه به بغداد آمدوشد داشت. در بغداد محافل مناظرهای برای جوینی برپا شد که جایگاه او را در محافل سیاسی برکشید. اما در همین سالها بود که جوینی بهتدریج به تهذّب و عبادتورزی روی آورد و کوشش خود را بر جمع میان مذاهب و کاستن اختلافات مبذول داشت. سرانجام در حدود سال ۴۴۷ق، وی بغداد را ترک کرد، به حجاز رفت و برای ۴ سال در مدینه و مکه مجاورت گزید.
دورۀ حضور در مکه، برای جوینی دورۀ انزوای نسبی بود، اما از سال ۴۵۱ق، روند وقایع سیاسی، زندگی او را نیز دگرگون کرد. آلب ارسلان سلطان سلجوقی در این سال، خواجه نظامالملک را بهعنوان وزیر خود تعیین کرد و با نفوذ این وزیر شافعیمذهب، سیاستهای دینی سلاجقه نیز متحول شد. بیدرنگ فشار وارد بر شافعیان متوقف گشت و موقعیت برای برآمدن اشعریان فراهم آمد. جوینی هم زمان را از دست نداد و به دنبال فرو نشستن نزاع فرقهای در نیشابور، به خراسان بازگشت. بازگشت او به خراسان و تقویت موقعیت شافعیه در نیشابور، همزمان با تأسیس مدرسۀ نظامیه در آن شهر بود که حتى گمان میرفت برای جوینی تأسیس شده بوده است.
جوینی از آن پس تا پایان عمر نزدیک به ۳۰ سال بدون مزاحمت و بیآنکه رقیب توانایی در میان باشد، یگانۀ سرزمین خود در امامت، خطابه و تدریس، و دارای نفوذ اجتماعی کمنظیر بود. وی در این سالها مورد توجه خاص خواجه نظامالملک، وزیر سلجوقی بود. در همین دوره است که آثار وی یکی پس از دیگری به خوانندگان عرضه شد و جمعی از بزرگان در مجلس او دانش آموختند. شمار این شاگردان را حدود ۳۰۰ یا ۴۰۰ تن گفتهاند.
ویژگیهای علمی و اخلاقی
ابواسحاق شیرازی، عالم شافعی معاصر وی، حرمتی کمنظیر برای وی قائل بود و شافعیان خراسان و جهان عرب در مدح جوینی و جایگاه بینظیر و بیرقیب او تأکید داشتهاند؛ چنین ستایشهایی را میتوان نزد کسانی چون عبدالغافر فارسی و ابنعساکر دید. برخی به صراحت و علی الاطلاق او را داناترین متأخران به مذهب شافعی قلمداد کردهاند و چنین جایگاهی برای او حتى در منابع مذاهب دیگر از حنفی و مالکی هم تأیید شده است. داوران دربارۀ شخصیت او تأکید داشتند هرکس شیوۀ او را در اصول و فروع با شیوۀ متقدمان مقایسه کند، درخواهد یافت که نوآوری و حل غوامض و تحقیق تا اندازهای در سخن او دیده میشود، از همین رو ست که ابنعربی، فقیه مالکی، از او به تعبیر امام المحققین یاد کرده است.
شهرت جوینی در کلام و اصول و فقه کمنظیر بود، اما برخی از شرحنویسان آثار او، از تبحرش در «دیگر علوم»، بهخصوص علوم ادبی، سخن گفتهاند. در منابع اشاراتی وجود دارد که وی در معارف صوفیه نیز تبحری داشته است. او با وجود داشتن روایات مسند، اهتمامی به علوم حدیث نداشت. جوینی را در کلام با ابوالحسن اشعری، در فقه با مزنی یا شخص شافعی، در ادب با اصمعی، و در وعظ با حسن بصری مقایسه کردهاند.
جوینی با برخی از رجال صوفیه در نیشابور مانند ابوسعید ابوالخیر و ابوالقاسم قشیری رابطهای نزدیک داشت و در منابع متقدم به عنوان فقیهی آشتیجو با صوفیان شناخته میشد؛ اما در سدههای میانه بهتدریج او به عنوان شیخ غزالی شناخته شد که حلقۀ اتصال وی به ابوطالب مکی (د ۳۸۶ق) و قشیری بود و در منابع اخیر حتى نامش در شمار اولیاء برده میشد.
به هر روی، سلوک و رفتار جوینی هم درخور توجه بود؛ در منابع نه تنها به تواضع او اشاره شده، بلکه تأکید گردیده است در برخورد با آنان که پیرامونش بودند، هرگز کسی را کوچک نمیشمرد و به سخن آنان گوش میداد تا شاید بهرهای برگیرد. وی شاگردانش را بزرگ میداشت، در هر فرصتی پاسخگوی مسائل علمی آنان بود و اینکه او روزی شاگردش غزالی را «فقیه» خطاب کرد، در منابع ثبت شده است. در همین راستا ست که او برخلاف شیوۀ بسیاری از متقدمان، فواید علمی که در اقوال و آثارش نقل میکرد، به نام قائلشان نسبت میداد.
در میان شاگردان جوینی، نام روات حدیثی مانند ابوعبدالله فراوی، زاهر بن طاهر شحامی و احمد بن سهل مسجدی دیده میشود؛ اما از کسانی که نزدش کلام و فقه آموختند، نام عالمانی چون امام محمد غزالی، ابوالمظفر خوافی، عمادالدین کیاهراسی، ابوالمظفر ابیوردى، ابوالقاسم حکمى، ابوالقاسم انصارى، زاهر شحامى، احمد بن سهل مسجدى و ابوعبداللَّه فراوى دیده میشود.
زمانی که جوینی در واپسین ایام عمر به بیماری یرقان مبتلا شد، او را به روستای بشتقان، نزدیک نیشابور منتقل کردند که هوایی مساعد داشت و همانجا در ۲۵ ربیعالآخر ۴۷۸ق. وفات یافت؛ شبانه جنازهاش را به شهر آوردند و با تشییعی بینظیر در خانهاش به خاک سپردند، اما چندی بعد پیکر وی را به مقبرة الحسین کنار مدفن پدرش منتقل کردند. به گفتهى ابنخلکان چند سال بعد پیکرش را به کربلا انتقال دادند. پسرش، ابوالقاسم، کسی است که بر پیکر او نماز خواند و پس از پدر، مقدم شافعیان خراسان بود. شاگردانش در مرگ او قلم و دوات را شکستند و یک سال در سوگش نشستند.
مبانی و دیدگاهها
جوینی به عنوان شاگرد ابواسحاق اسفراینی در سدۀ ۵ ق، عالمی است که در عین تعلق به حیطۀ کلامی اشاعره، تحول مهمی در کلام اشعری پدید آورده است. وی از نظر شخصیت فکری، از همان نوجوانی موضعی ضدتقلید داشت و به گفتۀ خودش به دنبال «فرار از تقلید» و رهایی از سنتهای ناسازگار با عقل نزد متقدمان اهل سنت بود. چنین مینماید که او در حیات اعتقادی خود دو مرحله را پیموده است: جوینیِ جوان که کوشش داشت با حفظ شعائر مذهب اشعری و حتى پاسداری از تأییدات اصحاب حدیث، در مواضع اختلاف میان کلام اشعری و معتزلی تلاش کند تا تعدیلهایی در مواضع مذهب اشعری پدید آورد؛ و جوینیِ پیر که از افراط در استدلالگرایی هراسیده و روی به افزایش جایگاه تعبد و پیروی از سنتهای اعتقادی اهل سنت نهاده است. حتى در مقایسۀ آثار اعتقادی برجای مانده از جوینی هم این تفاوت در جهتگیری به وضوح دیده میشود، تا جایی که این دوگانگی موجب شده است برخی وی را به تلوّن در آراء متهم نمایند.
برخی از آثار جوینی مانند کتاب الشامل و کتاب الارشاد، وجههای کاملاً کلامی و مبتنی بر عقلگرایی داشتند و تأویل نصوص در سطح چشمگیری در آنها دیده میشد؛ این در حالی است که برخی از آثار وی چون عقیدهنامۀ مختصری با عنوان العقیدة النظامیة در راستای مقابل جهت گرفته، و مؤلف در آن ضمن تأکید بر پیروی ظاهر نصوص و با استناد به آموزههای ائمۀ سلف، بر نفی تأویل پای فشرده است.
نوشتههای اعتقادی جوینـیِ جوان، دارای رویکردی کلامی ـ فلسفی با توسع در تأویل است؛ در این دسته نه تنها نوشتههایی با شیوۀ استدلالی چون الشامل و الارشاد وجود دارند، بلکه کتاب لمع الادلة به عنوان عقیدهنامهای چکیده و غیر استدلالی در مجرد عقاید، همچنان پایبند به مبانی کلامی ـ تأویلی و به دور از ظاهرگرایی اصحاب حدیث است. گریز جوینی از تقلید اشعری و بزرگان مکتب او و رویکرد نسبتاً آزادش به مبانی کلامی، موجب شده است تا وی در برخی حیطههای کلامی از مواضع مشهور اشاعره فاصله گرفته، به افکار معتزله نزدیک شود.
در بازگشت به جوینیِ جوان، باید گفت اوج کلامگرایی جوینی و نقش تحولساز وی در مکتب اشعری، مربوط به همین مرحله از حیات او ست. اندیشۀ جوینی و آثارش بهخصوص الشامل و الارشاد آغاز مرحلهای نوین از کلام است که کلام اشعری را از دورۀ متقدم خود به آنچه ابنخلدون کلام متأخران خوانده، نزدیک ساخته است، دورهای که از ویژگیهای آن نزدیکتر شدن کلام اشعری به مواضع معتزلیان و حتى فلاسفه است.
از جمله مواضع کلامی وی در این مرحله ـ که مورد انتقاد اهل سنت بوده است ـ موضع او دربارۀ علم الٰهی بود؛ زیرا او در کتاب البرهان عبارتی داشت که از آن، علم خداوند تنها بر کلیات استشمام میشد و در این صورت، وی در کنار فلاسفه و برخی متکلمان معتزله قرار میگرفت. مازری در شرح کتاب آرزو میکرد که میتوانست این سخن را به خونش میشست. این تغییر مسیر به اندازهای محسوس بود که برخی چون ابنجوزی از انتقال جوینی از مذهب کلامی به مذهب سلف سخن آوردهاند.
از دیگر افکار ویژۀ جوینیِ جوان ـ که او را به معتزله نزدیک ساخته بود ـ نگرش او در مبحث استطاعت و قدر بود. وی یادآور شد که نفی مطلق قدرت و استطاعت انسان، چیزی است که عقل و حس آن را برنمیتابند، اثبات قدرتی که آن را اثر واقعی نیست، مانند آن است که قدرت اصلاً نفی شود و اثبات تأثیر قدرت در حالتی که فعلی در حال رخ دادن نیست، هم مانند آن است که اصل تأثیر نفی شود و بر این پایه او مبانی فکری سلف اشعری خود را فرو ریخت و مدعی شد که ناچار باید فعل بندگان را به قدرت آنان علی الحقیقه نسبت داد، نه با تأویلاتی که نزد اشاعره مرسوم بوده است. او سپس در تبیین مسئله، قدرت انسان را در طول و نه در عرض قدرت الٰهی شمرده است.
آثار و تألیفات
برخى از آثار جوینى عبارتند از:
- «ارشاد»، در اصول فقه؛
- «تلخیص التقریب»؛
- «الشامل»، در اصول دین، بر اساس مذهب اشاعره؛
- «نهایة المطلب فى درایة المذهب»، در فقه شافعى، ۱۲ مجلد؛
- «غیاث الامم»، در امامت؛
- «غُنیة المستر شدین»؛ در خلاف؛
- «مغیث الخلق فى اختیار الاَحَق»، در اصول؛
- «الورقات»، در اصول فقه؛
- «العقیدة النظامیة» یا «الرسالة النظامیه».
منابع
- "جوینی، ابوالمعالی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- اثرآفرینان، انجمن مفاخر فرهنگی، ج۱، ص۲۸۷.