قرآن
قرآن کتاب آسمانی نازل شده بر پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و معجزه آن جناب است که کسی را یارای همآوردی با آن نیست.[۱]همچنین یکی از دو شیء گرانبها یا سنگین بجا مانده از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در کنار اهل بیت علیهم السلام است که تمسک بدان دو موجب محفوظ ماندن از گمراهی است.[۲]
محتویات
- ۱ نزول قرآن
- ۲ وصف قرآن در قرآن
- ۳ اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت
- ۳.۱ 1- اولين مهمان خداى سبحان
- ۳.۲ 2- برترين مخلوق خداوند
- ۳.۳ 3- كتاب نجات بخش
- ۳.۴ 4- راهنماى بهشت
- ۳.۵ 5- راه ربانى شدن انسان
- ۳.۶ 6- عامل صعود بهشتيان
- ۳.۷ 7- درجه اى از نبوت
- ۳.۸ 8- عامل نورانيت
- ۳.۹ 9- راه دستيابى به ثواب شاكران
- ۳.۱۰ 10- عامل حشر با پيامبران
- ۳.۱۱ 11- مايه خرمى دلها
- ۳.۱۲ 12- درياى بیكران معرفت
- ۳.۱۳ 13- يگانه عامل توانگرى
- ۴ پانویس
- ۵ منابع
نزول قرآن
قرآن به واسطه جبرئیل (روح القدس) بر پیامبر نازل شده و به زبان عربی است.[۳] نزول دفعی و یکباره آن در شب قدر و نزول تدریجی آن در طول 23 سال صورت پذیرفته است.[۴] که همواره پس از نزول به وسیله گروهی که خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ایشان معین کرده بودند - که به نام «کاتبان وحی» معروف شدند - نوشته می شد و در زمان خود آن حضرت به شکل کنونی جمع گردید.[۵]
قرآن مجموعه 114 سوره است و مجموع این سورهها بر حدود 6205 آیه مشتمل است و همه این آیات مجموعاً در حدود 78000 کلمه است.[۶]
وصف قرآن در قرآن
قرآن بنا به معرفی خود قرآن کتابی است که هیچ شکی در آن نیست.[۷] نور است.[۸] روشنگر هر چیز است.[۹] تصدیق کننده کتابهای آسمانی پیش از خود است و در عین حال مهیمن بر آنهاست.[۱۰] کتاب هدایت و جداکننده حق از باطل است.[۱۱] یعنی مسلط و نگهبان است نسبت به آنها[۱۲]
برخی نامهایی که برای قرآن در خود این کتاب ذکر شده عبارتند از:
فرقان – كتاب – ذكر – تنزیل – موعظه – شفاء – هدی – رحمت – نور – حدیث – تذكره – كلام – حكم – سراج – ذكری – حكمت – نعمت – حبل – قصص - تبیان - بینه - بصائر – فصل – صدق – عدل – صحیفه – ضیاء - بشری – برهان – بلاغ – بیان – نبا - قول فصل – كلام الله
و برخی صفاتی که خود برای خود بیان نموده عبارتند از:
مجید – عزیز – كریم – عظیم – مبین – حكیم – عربی – مبارك – قیم – هادی – حق – بشیر – نذیر – منیر – شافی – منادی – ثقیل – عجب – مصدّق – مهیمن – صراط مستقیم – احسن الحدیث - ذی الذكر - علی - كبر
و در مجموع حدود هفتاد نام و صفت برای قرآن كریم آمده است .[۱۳]
اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت
در روايات معصومين عليهم السلام اوصاف فراوانى براى قرآن ذكر شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
1- اولين مهمان خداى سبحان
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: انا اول وافد على العزيز الجبار يوم القيامة و كتابه و اهل بيتى.[۱۴] در قيامت كه همه مخلوقها به خالق باز مى گردند: اءلا الى الله تصير الاءمور.[۱۵] اولين مهمانى كه بر خداى سبحان وارد مى شود، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و قرآن كريم و اهل بيت پيامبر است و چون چنين كثرت نورى با وحدت حقيقى هماهنگ است، مى توان از مجموع انوار سه گانه به نور واحد و وافد فارد ياد كرد و گفت: اولين مهمان.
2- برترين مخلوق خداوند
همچنين آن حضرت مى فرمايد: القرآن افضل كل شى دون الله فمن وقر القرآن فقد وقر الله و من لم يوقر القرآن فقد استخف بحرمة الله.[۱۶] قرآن كريم پس از خداى سبحان از هر چيزى برتر است. پس هر كس قرآن را بزرگ شمارد خدا را بزرگ شمرده و هر كس آن را بزرگ نشمارد، به حريم خداى سبحان استخفاف روا داشته است. قرآن كريم مراحل مختلفى دارد: در مرحله نازله، عربى مبين است و در مرحله برتر، على حكيم: انا جعلناه قرانا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى اءم الكتاب لعلى حكيم[۱۷] و بين اين دو مرحله نيز مراتب متوسط است.
قرآن حبل پيوسته و مستحكمى است كه يك سوى آن بدست خداى سبحان و سوى ديگر آن در دست انسانهاست و تمسك و اعتصام به حبل الله مايه سعادت و سيادت دنيا و آخرت است.
خداى سبحان به حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن مى دهد و ثمره آن را محبوبيت خدا و خلق ذكر مى كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: يقول الله عزوجل: يا حملة القرآن تحببوا الى الله تعالى بتوقير كتابه يزدكم حبا و يحببكم الى خلقه.[۱۸]
شايان ذكر است كه قرآن مراتبى دارد؛ چنانكه ولايت رسول گرامى و اهل بيت عليهم السلام نيز داراى مراتب است. مرتبه برين قرآن و ولايت نور واحد است و از اين رو در آنجا سخن از فاضل و مفضول نيست. اگر كثرت مراتب ملحوظ شود، مرتبه برين قرآن از مرتبه نازل ولايت افضل است و تفصيل آن را در نوشتار ديگر راقم (على بن موسى الرضا والقرآن الحكيم) مى توان يافت.
3- كتاب نجات بخش
معاذ بن حبل مى گويد: كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فى سفر فقلت يا رسول الله: حدثنا بما لنا فيه نفع. فقال: ان اءردتم عيش السعداء و موت الشهداء والنجاة يوم الحشر والظل يوم الحرور والهدى يوم الضلالة فادرسوا القرآن فانه كلام الرحمن و حرز من الشيطان و رجحان فى الميزان؛[۱۹] در سفرى ملازم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بوديم. به آن حضرت عرض كردم براى ما سخن سودمندى بگوييد. آن حضرت فرمودند: اگر زندگى سعادتمندانه، مرگ شهيدانه، نجات روز حشر، سايه روز سوزندگى و هدايت روز گمراهى مى طلبيد، به درس قرآن بپردازيد كه آن، سخن خداى رحمان و سپرى در برابر شيطان و مايه سنگينى كفه عمل در ميزان عدل است.
4- راهنماى بهشت
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: تعلموا القرآن واقرؤ وه واعلموا انه كائن لكم ذكرا و ذخرا و كائن عليكم وزرا فاتبعوا القرآن ولا يتبعكم فانه من تبع القرآن تهجم به على رياض الجنة و من تبعه القرآن زج قفاه حتى يقذفه فى جهنم.[۲۰] قرآن را فراگيريد و آن را قرائت كنيد و بدانيد كه قرآن نام شما را بلند مى كند و وسيله اى براى ياد خداست. قرآن هم ذخر (ذخيره) است و هم وزر؛ اگر امام و پيشواى انسان بود براى او ذخيره نيكويى است و اگر كسى خود را امام و پيشواى قرآن قرار داد، قرآن بار سنگينى بر دوش او خواهد بود و او را از پشت به دوزخ مى افكند. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز درباره قرآن مى فرمايد: هر كس قرآن را در پيش روى خود قرار داد، قائد او به سوى بهشت خواهد بود و هر كس آن را به پشت سر افكند، سائق او به سوى دوزخ خواهد بود: من جعله اءمامه، قاده الى الجنة و من جعله خلفه، ساقه الى النار.[۲۱]
5- راه ربانى شدن انسان
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: ما من مؤمن، ذكر اءو اءنثى، حراء و مملوك الا ولله عليه حق واجب: ان يتعلم من القرآن و يتفقه فيه. ثم قرء هذه الآية: (ولكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب[۲۲]؛ حق خداى سبحان بر همگان اين است كه قرآن را فقيهانه فراگيرند؛ زيرا قرآن كريم انسانها را به ربانى شدن فرامى خواند و راه آن را نيز فراگيرى قرآن مى داند.
عالم ربانى كسى است كه هم پيوندى مستحكم با رب العالمين داشته باشد و هم انسانها را به خوبى بپروراند و گفتار امامان معصوم عليهم السلام: فنحن العلماء و شيعتنا المتعلمون [۲۳] نيز براى تبيين مصداق كامل عالم ربانى است، نه حصر آن در اهل بيت عليهم السلام البته كاملترين مصاديق عالم ربانى امامان عليهم السلام هستند؛ اما راه ربانى شدن براى شاگردان آنان نيز باز است.
6- عامل صعود بهشتيان
مردى از حضرت سجاد عليه السلام سؤالاتى كرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. آن مرد به فكر طرح پرسش جديد افتاد، امام سجاد عليه السلام فرمودند: مكتوب فى الانجيل: لاتطلبوا علم ما لاتعلمون ولما عملتم بما علمتم فان العالم اذا لم يعمل به لم يزده من الله الا بعدا ثم قال: عليك بالقرآن فان الله خلق الجنة بيده لبنة من ذهب ولبنة من فضة و جعل ملاطها المسك و ترابها الزعفران و حصاها اللؤلؤ و جعل درجاتها على قدر آيات القرآن فمن قرءالقرآن قال له اقرء وارق و من دخل منهم الجنة لم يكن اءحد فى الجنة اءعلى درجة منه ما خلا النبيين والصديقين؛[۲۴] در انجيل آمده است: تا به آموخته هاى پيشين خود عمل نكرده ايد، دانش جديد مطلبيد (زيرا معلوم مى شود علم را براى عمل نمى خواهيد و) علمى كه براى عمل نباشد عامل دورى از خداست. آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتى از طلا و خشتى و از نقره آفريد و ملات آن را مشك و خاك آن را زعفران و ريگ آن را لؤلؤ قرار داد و درجات بهشت را به اندازه آيات قرآن قرار داد. پس كسى كه (در دنيا) قرآن خواند، خداوند به او مى فرمايد: بخوان و بالا برو و كسى كه از آنان (اهل قرآن) وارد بهشت شد، هيچ كس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پيامبران و صديقان.
حفص مى گويد: حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به مردى فرمودند: اءتحب البقاء فى الدنيا؛ آيا بقاى در دنيا را دوست مى دارى؟ آن شخص كه از تربيت شدگان مكتب امامت بود، عرض كرد: آرى آن حضرت پرسيدند: چرا؟ عرض كرد: براى آن كه به قرائت سوره محبوب خود، (قل هو الله احد) بپردازم.
امام كاظم عليه السلام پس از لحظه اى سكوت فرمودند: يا حفص! من مات من اءوليائنا و شيعتنا ولم يحسن القرآن علم فى قبره ليرفع الله به من درجته فان درجات الجنة على قدر آيات القرآن يقال له: اقراء وارق. فيقراء ثم يرقى؛ اگر از شيعيان ما، كسى قرآن را به خوبى فرانگرفته باشد (چون به حقيقت آن ايمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعليم داده مى شود تا خداى سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بيفزايد؛ زيرا درجات قرآن به اندازه آيات قرآن است. به قارى گفته مى شود: بخوان و بالا برو. او نيز مى خواند و بالا مى رود.
در جهان برزخ زمينه اى براى تكامل عملى نيست، تا انسان با انجام كارى واجب يا مستحب به كمال برتر عملى برسد ولى راه تكامل علمى باز است؛ نظير آنچه در رؤيا براى روح معلوم مى شود و براى آگاهى به آن حركت فراگيرى از قبيل كوششهاى بدنى در زمان بيدارى راه ندارد و بسيارى از علوم و معارف دين در آنجا براى انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آيات نورانى قرآن كريم است، براى ترفيع درجات شيعيان، ابتدا از تعليم قرآن بهره مند خواهند شد و سپس با فرمان اقراء وارق مى خوانند و در درجات بهشت صعود مى كنند.
صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نيست؛ زيرا در عالم برزخ، تكليف و عمل مكلفانه كه جزا را به همراه داشته باشد نيست، بلكه صعود بهشتيان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنياست.
حفص مى گويد: فما راءيت اءحدا اءشد خوفا على نفسه من موسى بن جعفر عليهماالسلام ولا ارجاء الناس منه و كانت قرائته حزنا فاذا قرء فكانه يخاطب انسانا؛[۲۵] در خوف و رجا كسى را همتاى موسى بن جعفر عليه السلام نيافتم و قرائت او با حزن آميخته بود هنگامى كه قرآن را قرائت مى كرد گويا با كسى سخن مى گفت و اين ويژگى تلاوت متدبرانه است كه قارى متدبر خود را گاهى مخاطب خداوند مى يابد.
نحوه فراگيرى قرآن در ميان اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بدين گونه تبيين شده است: كانوا ياءخذون من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عشر آيات. فلا ياءخذون فى العشر الاءخرى حتى يعلموا ما فى هذه من العلم والعمل؛[۲۶] آنان ده آيه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرامى گرفتند و تا بر علم و عمل به آن واقف نمى گشتند، آيات بعدى را فرانمى گرفتند.
7- درجه اى از نبوت
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: من قرء القرآن فكاءنما اءدرجت النبوة بين جنبيه الا اءنه يوحى اليه[۲۷] آن كس كه قرآن را قرائت كند، گويا نبوت در جان او ادراج شده است، گرچه او وحيى دريافت نمى كند. قرائت قرآن شرايط خاصى دارد كه با رعايت آنها چنين آثارى مترتب خواهد شد؛ چنانكه قرائت در آياتى مانند (قرء باسم ربك الذى خلق) و (اقرء و ربك الاءكرم) [۲۸] نيز خواندن صرف نيست.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز مى فرمايد: من قرء ثلث القرآن فكاءنما اءوتى ثلث النبوة و من قرء ثلثى القرآن فكاءنما اءوتى ثلثى النبوة و من قرء القرآن كله فكاءنما اءوتى تمام النبوة ثم يقال له: اقرء وارق بكل آية درجة. فيرقى فى الجنة بكل آية درجة حتى يبلغ ما معه من القرآن ثم يقال له: اقبض فيقبض... فاذا فى يده اليمنى الخلد و فى الاءخرى النعيم.[۲۹]
پس از صعود مؤمن در درجات بهشت حكم جاودانگى در بهشت را در دست راست خود و نعم الهى را در دست چپ خود مى يابد و از اين رو در دعاى وضو مى گوييم: اللهم اءعطنى كتابى بيمينى و الخلد فى الجنان بيسارى... [۳۰]
8- عامل نورانيت
ابوذر رضوان الله عليه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله درخواسست نصيحت كرد. آن حضرت فرمودند: تو را به تقواى الهى كه سرآمد همه امور است سفارش مى كنم.. ابوذر گفت: بيش از مرا نصيحت كنيد. آن حضرت فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآن و كثرت ياد خدا؛ زيرا تلاوت قرآن، عامل ياد تو در ملكوت و مايه نورانى شدن تو در زمين است: اءوصيك بتقوى اله فانه راءس الاءمر كله. قلت: زدنى. قال: عليك بتلاوة القرآن و ذكر الله كثيرا فانه ذكر لك فى السماء و نور لك فى الاءرض.[۳۱] قرآن كه خود ذكر خداست و يكى از القاب آن نيز ذكراست پيروان خود را در ملكوت بلندآوازه و در زمين نورانى مى كند.
مطلوبيت تلاوت قرآن محدود به پنجاه آيه در روز نيست و آنچه در برخى روايات آمده كه در هر روز پنجاه آيه تلاوت كنيد بيان حد نهايى نيست؛ زيرا دست كم قرائت پنجاه آيه پس از نماز صبح مطلوب است؛ چنانكه حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد: ينبغى للرجل اذا اءصبح اءن يقراء بعد التعقيب خمسين آية.[۳۲]
9- راه دستيابى به ثواب شاكران
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: قال الله تبارك و تعالى: من شغله قرائة القرآن عن دعائى و مسئلتى، اءعطيته افضل ثواب الشاكرين[۳۳] اگر اشتغال به قرائت قرآن، بنده مؤمن را از بازگويى خواسته هايش در پيشگاه الهى باز دارد، خداى سبحان بدون درخواست، بهترين ثواب شاكران را به چنين بنده اى عطا مى كند؛ همان گونه كه خليل حق، حضرت ابراهيم عليه السلام در هنگام شنيدن (حرقوه وانصروا الهتكم) [۳۴] يا (فاءلقوه فى الجحيم)[۳۵] از خدا چيزى طلب نكرد؛ چون مى دانست كه برآمدن حاجت او درنخواستن است: حسبى من سؤالى علمه بحالى.[۳۶]
10- عامل حشر با پيامبران
پيامبر اكرم صلى الله عليه و سلم مى فرمايد: ان اءكرم العباد الى الله بعد الاءنبياء العلماء ثم حملة القرآن يخرجون من الدنيا كما يخرج الاءنبياء و يحشرون من قبورهم مع الاءنبياء و يمرون على الصراط مع الاءنبياء و ياءخذون ثواب الاءنبياء. فطوبى لطالب العلم و حامل القرآن مما لهم عندالله من الكرامة والشرف؛[۳۷] گرامى ترين بندگان خدا پس از پيامبران دانشمندان هستند و سپس حاملان قرآن. عالمان و حاملان علم و عمل قران به گونه پيامبران از دنيا رخت برمى بندند و حشر آنان و عبورشان از صراط همراه پيامبران خواهد بود و از ثواب انبيا بهره مند مى شوند. پس خوشا به حال جويندگان علم و حاملان قرآن كه از كرامت و شرف الهى برخوردارند.
كسى كه قرآن را فراگيرد تا فقط در خطابه ها يا نگارش كتابها از آن بهره گيرد، معلوم مى شود قرآن را براى تدبر در آن و عمل به آن نخواسته است و اين دانش تجارى، حرفه اى بيش نيست و چنين علمى در اواخر عمر آدمى نيز به فراموشى سپرده مى شود. گرچه اين فراگيرى نيز ثواب آشنايى با ظاهر قرآن را دارد؛ اما آن كه قرآن را براى تدبر و عمل فراگيرد جايگاه ديگرى دارد.
11- مايه خرمى دلها
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: وتعلموا القرآن فانه اءحسن الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور واءحسنوا تلاوته فانه اءنفع القصص و ان العالم العامل بغير علمه كالجاهل الحائر الذى لايستفيق من جهله بل الحجة عليه اءعظم والحسرة عليه اءلزم و هو عندالله اءلوم؛[۳۸] قرآن را فراگيريد كه آن نيكوترين سخن است و به فهم عميق آن دست يابيد كه آن مايه خرمى دلهاست و از نور آن شفا بجوييد كه آن شفاى بيماريهاى روحى است و آن را نيكو تلاوت كنيد كه سودمندترين قصه هاست و كسى كه به علم خويش عمل نكند، همانند نادان سرگردانى است كه به هوش نمى گرايد و چون عالم است، حجت بر او گرانتر و حسرت او افزونتر و ملامت او در پيشگاه خداى سبحان بيشتر است.
مراد از تفقه (تفقهوا) در قرآن كريم و روايات اهل بيت طهارت عليهم السلام، آشنايى با فقه مصطلح كه در مقابل كلام و فلسفه قرار دارد، نيست؛ همان گونه كه واژه حكمت در قرآن و روايات، حكمت مصطلح يعنى فلسفه نيست بلكه بر فراگيرى معارف اصول دين و معارف عقلى نيز فقه اطلاق مى گردد و فهميدن احكام حرام و حلال الهى نيز حكمت ناميده مى شود.
پس فقه كه عبارت از فراگيرى عميق است به معناى مطلق آگاهى به معارف دين است و به معناى اصطلاحى آن نيست وگرنه لازم مى آيد كه تنها يك سيزدهم قرآن كه آيات الاءحكام و مربوط به فروع فقه مصطلح است؛ داراى فقه باشد و مراد از تفقه در قرآن معرفت خصوص همان مقدار اندك باشد؛ در حالى كه تمامى قرآن فقه است. البته اگر مسائل حقوقى، سياسى، اجتماعى و مدنى را جزو فقه بدانيم، آيات فقهى رقم بيشترى پيدا مى كند.
از قرار گرفتن شفا در نور قرآن (واستشفوا بنوره) برمى آيد كه جهل به قرآن نيز مانند بكار نبستن آن، بيمارى است؛ جهل مانند رذايل اخلاقى ديگر از بيماريهاى قلبى است و قرآن كريم شفاى اين دردهاست: و ننزل من القران ما هو شفاء [۳۹]، (شفا لما فى الصدور).[۴۰]
مراد از قلب در قرآن، همان لطيفه الهى يعنى روح است، نه عضو گرداننده خون در بدن. سلامت و بيمارى قلب جسمانى انسان، در محدوده دانش پزشكى است و ارتباطى با سلامت و بيمارى قلب روحانى ندارد؛ ممكن است انسانى از سلامت كامل قلب جسمانى برخوردار باشد اما نتواند نگاه خود را در برابر نامحرم مهار كند و در نتيجه قلب روحانى او بيمار باشد: فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض [۴۱] همچنين كسى كه گرايشهاى نارواى سياسى دارد بيمار دل است، گرچه از نظر طب مادى، قلبى سالم داشته باشد: فترى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم...[۴۲]
قرآن كريم در كلام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان احسن الحديث و انفع القصص معرفى و به نيكو تلاوت كردن آن، سفارش شده است. مراد از تلاوت نيكو، تنها آهنگ خوب نيست. فهم درست قرآن و عمل به آن نيز از مدارج تلاوت نيكوست؛ زيرا اميرالمؤمنين عليه السلام در ادامه سخن خود مى فرمايد: عالم بى عمل همانند جاهل سرگردانى است كه از جهل خود به هوش نمى گرايد و علم حجتى عليه عالم بى عمل و مايه حسرت و ملامت او نزد خداى سبحان خواهد بود. البته ترتيل و شمرده و با تاءنى تلاوت كردن و حدود تجويد را رعايت كردن، فيض خاص تلاوت نيكو را به همراه دارد.
12- درياى بیكران معرفت
همچنين اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: ثم اءنزل عليه الكتاب نورا لاتطفاء و سراجا لايخبو توقده و بحرا لايدرك قعره و منهاجا لايضل نهجه و شعاعا لايظلم ضوئه... جعله الله ريا لعطش العلماء و ربيعا لقلوب الفقهاء و محاج لطرق الصلحاء و دواء ليس بعده داء و نورا ليس معه ظلمة و حبلا وثيقا عروته و معقلا منيعا ذروته...[۴۳] خداى سبحان كتابى آسمانى بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرو فرستاد و آن، نورى است كه خاموشى ندارد و چراغى است كه افروختگى آن زوال ناپذير است و دريايى ژرف است كه قعر آن به چنگ ادراك آدمى (بشر عادى) نمى افتد و راهى است كه در آن گمراهى نيست و شعاعى است كه روشنى آن تيرگى نگيرد... خداوند آن را فرونشاننده تشنگى علمى دانشمندان و خرمى دلهاى فقيهان و راه روشن سالكان صالح قرار داد. قرآن كريم دارويى است كه پس از آن، بيمارى نمى ماند و نورى است كه هيچ گونه تيرگى در آن نيست و ريسمانى است كه دستگيره آن مطمئن و پناهگاهى است كه قله بلند آن مانع دشمن است.
13- يگانه عامل توانگرى
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: القرآن غنى لاغنى دونه و لافقر بعده[۴۴]؛ قرآن مايه توانگرى است كه جز در آن توانگرى يافت نشود و هيچ فقرى نيز پس از آن نيست. همچنين آن حضرت مى فرمايد: من قراء القرآن فراءى اءن اءحدا اءعطى اءفضل مما اءعطى فقد حقر ما عظمه الله و عظم ما حقره الله؛[۴۵]؛ كسى كه قرآن تلاوت كند و آنگاه بپندارد بهره ديگران از او بيشتر است، او آنچه را خدا بزرگ شمرده (قرآن) حقير پنداشته و آنچه را خدا حقير دانسته (دنيا) او بزرگ پنداشته است.
نيز مى فرمايد: لاينبغى لحامل القرآن اءن يظن اءحدا اءعطى اءفضل مما اءعطى لانه لو ملك الدنيا باءسرها لكان القرآن اءفضل مما ملكه [۴۶]؛ براى حاملان قرآن سزاوار نيست كه بهره ديگران را برتر از بهره قرآنى بدانند؛ زيرا اگر آدمى مالك سراسر گيتى نيز باشد، قرآن بر هر چه دارد برتر است.
پانویس
- ↑ از زمان نزول قرآن تاکنون آیه 23 سوره بقره همگان را دعوت نموده که در صورت داشتن تردیدی در قرآن سورهای مانند یکی از سورههای آن بیاورند. ولی علارغم وجود معاندین فراوان هنوز کسی نتوانسته چنین کاری انجام دهد. تا معجزه بودن این کتاب آسمانی را مردود اعلام کند.
- ↑ مطابق با متن حدیث ثقلین که متواتر در بین تمامی مسلمین است. و دارالتقریب مصر کتابی در اثبات تواتر آن نوشته است.
- ↑ سوره شعراء، آیه 192 تا 195.
- ↑ الميزان في تفسيرالقرآن، ج2، ذیل آیه 185 سوره بقره.
- ↑ رجوع شود به کتاب فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب از علامه حسن زاده آملی این کتاب همچنین با عنوان قرآن هرگز تحریف نشده است. توسط آقای عبدالعلی محمدی شاهرودی ترجمه شده است.
- ↑ مجموعه آثار شهيد مطهری، جلد 2، صفحه 212.
- ↑ سوره بقره، آیه2.
- ↑ سوره نساء، آیه 174 و سوره مائده، آیه 15.
- ↑ سوره نحل، آیه 89.
- ↑ سوره مائده، آیه48.
- ↑ سوره بقره، آیه 185.
- ↑ قرآن در اسلام، علامه طباطبائی، ص26
- ↑ تجوید القرآن بیگلری
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص6.
- ↑ سوره شورى، آيه 53.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص7.
- ↑ سوره زخرف، آيات 3-4.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص7.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص9.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص10.
- ↑ بحار، ج89، ص17.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص9 (سوره آل عمران، آيه 79).
- ↑ اصول كافى، ج1، ص34.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص15.
- ↑ جامع اءحاديث الشيعه، ج15، ص15.
- ↑ جامع اءحاديث الشيعه، ج15، ص27.
- ↑ جامع اءحاديث الشيعه، ج15، ص17.
- ↑ سوره علق، آيات 1 و 3.
- ↑ جامع اءحاديث الشيعه، ج15، ص17.
- ↑ بحار، ج77، ص31917.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص19.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص2017.
- ↑ جامع احاديث الشيعه، ج15، ص21.
- ↑ سوره انبیا، آیه68.
- ↑ سوره صافات، آیه 97.
- ↑ بحار، ج 68، ص156.
- ↑ جامع اءحاديث الشيعه، ج15، ص24.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه 110، بند6.
- ↑ سوره اسراء، آیه 82.
- ↑ سوره یونس، آیه 57.
- ↑ سوره احزاب، آیه 32.
- ↑ سوره مائده، آیه52.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه87، بند25.
- ↑ جامع اءحاديث الشيعه، ج15، ص7.
- ↑ جامع اءحاديث الشيعه، ج15، ص16.
- ↑ جامع اءحاديث الشيعه، ج15، ص26.
منابع
- تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی
- فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب از علامه حسن زاده آملی
- مجموعه آثار شهيد مطهری، جلد 2
- قرآن در اسلام، علامه طباطبائی
- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی