آیه 1 کهف: تفاوت بین نسخهها
(←متن آیه) |
(←پیوندها) |
||
سطر ۲۷: | سطر ۲۷: | ||
* [[سوره کهف]] | * [[سوره کهف]] | ||
* [[سوره کهف/متن و ترجمه سوره]] | * [[سوره کهف/متن و ترجمه سوره]] | ||
+ | |||
+ | {{قرآن}} | ||
[[رده:آیات سوره کهف]] | [[رده:آیات سوره کهف]] | ||
[[رده:آیات دارای شان نزول]] | [[رده:آیات دارای شان نزول]] |
نسخهٔ ۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۴۵
متن آیه
ترجمه
سپاس خداوندی را که بر بنده خود این، کتاب را نازل کرد و هیچ کجی و انحراف در آن ننهاد.
نزول
«شیخ طوسى» گوید: مشرکین از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤالاتى مى کردند که یهودیان بنىقریظه و بنىالنضیر تلقین کرده بودند و گفته بودند. اگر جواب سؤالات را شنیدند، بدانند این پیامبر همان پیامبرى است که خدا وعده داده است و اگر جواب نشنیدند، بدانند او شخص دروغگو و متقول است.
اینان نزد پیامبر آمدند و آن سؤالات را مطرح کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان وعده داد که در موعد معین به آنها جواب بدهد ولى وحى خدا نرسید و جواب سؤالات به تأخیر افتاد و جبرئیل در آن میعاد نیامد.
مشرکین گفتند: چون محمد جواب سؤالات را به تأخیر انداخته است. پیامبر نیست بلکه دروغگو و متقول است سپس سوره کهف در جواب آنها نازل گشت. ابتداى این سوره تکذیب مشرکین است چنان که محمد بن اسحق از عکرمة او از ابن عباس روایت کنند و مشرکینى که نزد یهودیان رفته بودند تا از وضع پیامبر از آنها بپرسند، عبارت بودند از: نضر بن حرث بن کلده و عقبة بن ابىمعیط و مسائلى که یهودیان به آنان تلقین کرده بودند؛ سه چیز بوده: اول درباره جوانانى بود که در روزگار نخستین بوده اند و موضوع این جوانان (اصحاب کهف) نزد آنان عجیب مینمود که چسان به آنان گذشته است.
دوم سؤال درباره مردى بود که طواف بوده و از اثر طوف و سیر، به مشارق و مغارب زمین رسیده بود و میخواستند خبر او را دریافت کنند. سوم از مسئله روح بوده که چه چیز است، گویند: تأخیر جوابهاى مزبور تا پانزده شب به طول انجامید و خداوند در این زمینه چیزى از وحى نمى فرستاد و جبرئیل هم نزد وى نمى آمد اهل مکه به زبان آمدند و اراجیف و بدگوئى را نسبت به پیامبر شروع کردند و این موضوع پیامبر را سخت ناراحت کرد تا این که جبرئیل آمد و سوره کهف و آیه «یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ» را نازل نمود.[۱]
پانویس
منابع
- قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی.
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 516.