قاموس قرآن: إِرَم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «عمارت مخصوص و يا شهري با شكوه متعلق به قوم عاد بود ==إِرَم== (بر وزن عنب) سنگهائ...» ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
عمارت مخصوص و يا شهري با شكوه متعلق به قوم عاد بود
+
«إرَم» عمارت مخصوص و یا شهری با شکوه متعلق به [[قوم عاد]] بوده و تنها یک بار در [[قرآن|قرآن کریم]] آمده است.
  
==إِرَم==
+
==إرَم در لغت==
(بر وزن عنب) سنگهائيكه روي هم مي‌چينند براي نشان دادن راه در بيابانها (نهايه) جمع آن آرام است. و ارم (بر وزن عقل) بمعني خوردن، پوسيدن و فاني شدن است «أرم ما علي المائدة: اكَلَه، أَرَمَ المالُ: فني، أَرَمَ: اي بلي و صار رميما». {{متن قرآن|«أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعٰادٍ إِرَمَ ذٰاتِ الْعِمٰادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهٰا فِي الْبِلٰادِ»}} <ref>فجر: 6 و 3:</ref>
+
إرَم (بر وزن عنب) یعنی سنگهائی که روی هم می‌چینند برای نشان دادن راه در بیابانها ([[النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (کتاب)|نهایه]])، جمع آن آرام است. و ارم (بر وزن عقل) بمعنی خوردن، پوسیدن و فانی شدن است: «أرم ما علی المائدة: اکلَه، أَرَمَ المالُ: فنی، أَرَمَ: ای بلی و صار رمیما».  
با تدبر در آيۀ شريفه روشن ميشود كه «ارم» بدل اشتمال است از «عاد» و [[عاد]] چنانكه ميدانيم قوم [[هود]] عليه السّلام است.ترجمۀ اين دو آيه چنين ميشود: آيا ندانستي كه پروردگارت با قوم عاد، با آن بناي ستوندار كه نظير آن در سر زمين‌ها ساخته نشده بود، چه كرد؟ اگر «عاد» ذكر نميشد معني آيه تمام بود ولي معلوم نميشد اين بنا يا شهر متعلق بكدام قوم است.پر روشن است كه «ارم» عمارت مخصوص و يا شهري با شكوه بود.كه نظير آن تا آنروز ساخته نشده بود، و نيز اين دو آيه، از ويران شدن آن در اثر غضب خداوندي، خبر ميدهد.
+
 
 +
در [[قرآن|قرآن کریم]] می فرماید: {{متن قرآن|«أَ لَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبُّک بِعٰادٍ إِرَمَ ذٰاتِ الْعِمٰادِ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُهٰا فِی الْبِلٰادِ»}}<ref>فجر: ۶ و ۳.</ref>
 +
آیا ندانستی که پروردگارت با قوم عاد، با آن بنای ستوندار که نظیر آن در سر زمین‌ها ساخته نشده بود، چه کرد؟
 +
 
 +
با تدبر در آیۀ شریفه روشن می شود که «ارم» بدل اشتمال است از «عاد» و [[عاد]] چنانکه می دانیم قوم [[هود]] علیه السّلام است. اگر «عاد» ذکر نمی شد معنی آیه تمام بود ولی معلوم نمی شد این بنا یا شهر متعلق بکدام قوم است. پر روشن است که «ارم» عمارت مخصوص و یا شهری با شکوه بود که نظیر آن تا آنروز ساخته نشده بود، و نیز این دو آیه، از ویران شدن آن در اثر غضب خداوندی، خبر می دهد.
  
 
==افسانه ارم==
 
==افسانه ارم==
در شرح و تفسير «ارم» افسانه‌ي بكتب اسلامي راه يافته كه ريشۀ آن به وهب بن منبّه ميرسد و [[كعب الاحبار]] يهودي بر آن صحّه گذاشته است.لازم است بآن اشاره شود.وهب بن منبّه گويد: عبد اللّٰه بن ابي قلابه، براي پيدا كردن شتر خود در صحراهاي عدن ميگشت ناگاه به شهري رسيد، اطراف آن قلعه بود، عبد اللّٰه گمان كرد كه در آنجا كسي هست، وارد قلعه شد، دو درب بسيار بزرگ ديد، كه با ياقوتهاي سفيد و سرخ مرصّع بودند كاخهائي ديد كه بالاي آنها غرفه‌ها و غرفه‌هاي ديگر كه از طلا و نقره و لوءلوء و ياقوت بنا شده بودند … و كاخها با لئالي و مشك و زعفران مفروش (شن ريزي) شده بود، چشمه‌هائي از نقره ديد كه آب آنها از آفتاب روشنتر بود … از لوءلوء و زعفران و مشك آنجا مقداري برداشت و بيرون آمد.قضيّۀ اين شخص بمعاويه رسيد، او را احضار كرد و او آنچه ديده بود باز گفت، معاويه گفت: تا [[كعب الاحبار]] را حاضر كردند و از وي در اين باره توضيح خواست، كعب گفت: آري آن [[بهشت شدّاد]] است و چنين و چنان بود و در زمان تو مردي كه داراي فلان صفات است در طلب شتر خود بآنجا وارد خواهد شد.سپس، بعبد اللّٰه بن ابي قلابه كه در آنجا بود نگاه كرد و گفت: بخدا قسم اين همان مرد است <ref>(مجمع البيان بطور اختصار)</ref>.اين افسانه چنانكه ديديم از وهب بن منبّه است و كعب الاحبار آنرا تصديق ميكند، حال اين دو نفر بر اهل تحقيق روشن است، در كتاب «سيري در اسلام» وضع آندو را ضمن بحث جاعلين حديث، آشكار كرده‌ام.اين شهر در كجاي دنياست، كدام كاوشهاي علمي و زير زميني، وجود آنرا تأييد ميكند؟! در آن روزگار: آنهمه طلا و نقره و … از كجا جمع شده بود؟!.[[زمخشري]] در [[كشّاف]] از وهب نام نبرده و ميگويد: چنين روايت شده، سپس تصديق كعب در محضر معاويه را نقل ميكند، [[علامه مجلسی|مجلسي]] رحمه اللّٰه آنرا در بحار <ref>ج 11 ص 367 ط جديد</ref>، بدون ردّ و قبول از كمال الدين مرحوم صدوق از مردي بنام ابو وائل نقل كرده است. ناگفته نماند: ابو وائل شخصي مجهول الهويّه است و در رجال مدح و قدحي ندارد. بنظر ميايد كه اين شخص، قضيّه را از وهب و يا كسيكه از وهب شنيده نقل كرده است.
+
در شرح و تفسیر «ارم» افسانه‌ای بکتب اسلامی راه یافته که ریشۀ آن به [[وهب بن منبه|وهب بن منبّه]] می رسد و [[کعب الاحبار|کعب الاحبار]] یهودی بر آن صحّه گذاشته است. لازم است بآن اشاره شود. وهب بن منبّه گوید: عبداللّٰه بن ابی قلابه، برای پیدا کردن شتر خود در صحراهای عدن می گشت ناگاه به شهری رسید، اطراف آن قلعه بود، عبداللّٰه گمان کرد که در آنجا کسی هست، وارد قلعه شد، دو درب بسیار بزرگ دید، که با یاقوتهای سفید و سرخ مرصّع بودند کاخهائی دید که بالای آنها غرفه‌ها و غرفه‌های دیگر که از طلا و نقره و لوءلوء و یاقوت بنا شده بودند … و کاخها با لئالی و مشک و زعفران مفروش (شن ریزی) شده بود، چشمه‌هائی از نقره دید که آب آنها از آفتاب روشنتر بود … از لوءلوء و زعفران و مشک آنجا مقداری برداشت و بیرون آمد. قضیۀ این شخص به [[معاویه|معاویه]] رسید، او را احضار کرد و او آنچه دیده بود باز گفت، معاویه گفت: تا کعب الاحبار را حاضر کردند و از وی در این باره توضیح خواست، کعب گفت: آری آن بهشت شدّاد است و چنین و چنان بود و در زمان تو مردی که دارای فلان صفات است در طلب شتر خود بآنجا وارد خواهد شد. سپس، بعبداللّٰه بن ابی قلابه که در آنجا بود نگاه کرد و گفت: بخدا قسم این همان مرد است<ref>(مجمع البیان بطور اختصار)</ref>.
  
صدوق عليه الرحمه آنرا در كمال الدين <ref>باب 54</ref> از ابي وائل نقل نموده ولي آنرا قبول ندارد و در آخر همان باب ميگويد: اين قضايا كه نقل كردم اعتمادي بآنها ندارم، ولي مي‌بينم كه خصمم قبول دارد براي الزام او ايراد ميكنم. و در ذيل افسانۀ بهشت شداد ميگويد اگر بشود گفت كه در روي زمين همچو بهشت ناديده هست و كسي جاي آنرا نميداند، ولي از طريق خبرها ميگويند: هست، پس چرا وجود و غيبت امام عصر عليه السّلام را از طريق اخبار قبول ندارند، با آنكه خبر بهشت شدّاد از ابي وائل است ولي اخبار قائم عليه السّلام از حضرت رسول و ائمه طاهرين عليهم السّلام.!!!در تفسير بيضاوي و صافي و مجمع البحرين بطور اشاره بي‌آنكه نامي از وهب و كعب برده شود، اين افسانه نقل شده است.ابن كثير شامي در تفسير خود، بعد از اشاره بآن ميگويد: اين از خرافات اسرائيلي است. مسعودي در مروج الذهب 1 ص 368) گويد: بسياري از دانايان گفته‌اند: اين داستان از خرافات است.فريد وجدي در دائرة المعارف گفته: آنچه گفته‌اند: ارم شهري بود از طلا و نقره، نه نصّي دارد و نه مبتني بدليلي است، جرجي زيدان در تاريخ تمدن اسلام (ج 1 ص 12 ترجمه) آورده: اين جزافه گوئيها مبتني بر اساس نبوده و حدّ اقل آن است كه پاره‌اي از عمارات قوم عاد و ثمود با جواهرات گرانبها تزيين ميشده.از قرآن مجيد، فقط اين اندازه بدست ميايد كه بناي «ارم» در آن روزگار بي‌نظير بوده است، امّا بهشتي و شهري با آن طمطراق افسانه‌اي بيش نيست، در خاتمه اين نكته را ناگفته نگذاريم كه در اين باره هر چه جستجو كرديم، حديثي از رسول خدا و ائمّه عليهم السّلام هر چند ضعيف هم باشد نقل نشده است.
+
این افسانه چنانکه دیدیم از وهب بن منبّه است و کعب الاحبار آنرا تصدیق می کند. حال این دو نفر بر اهل تحقیق روشن است، در کتاب «سیری در اسلام» وضع آندو را ضمن بحث [[جعل حدیث|جاعلین حدیث]]، آشکار کرده‌ام. این شهر در کجای دنیاست، کدام کاوشهای علمی و زیر زمینی، وجود آنرا تأیید می کند؟! در آن روزگار: آنهمه طلا و نقره و از کجا جمع شده بود؟! [[جارالله زمخشری|زمخشری]] در [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزئل (کتاب)|کشّاف]] از وهب نام نبرده و میگوید: چنین روایت شده، سپس تصدیق کعب در محضر معاویه را نقل می کند، [[علامه مجلسی|مجلسی]] رحمه اللّٰه آنرا در [[بحارالأنوار (کتاب)|بحار]]<ref>ج ۱۱ ص ۳۶۷ ط جدید</ref>، بدون ردّ و قبول از کمال الدین [[شیخ صدوق|مرحوم صدوق]] از مردی بنام ابو وائل نقل کرده است. ناگفته نماند: ابو وائل شخصی مجهول الهویه است و در رجال مدح و قدحی ندارد. بنظر میاید که این شخص، قضیه را از وهب و یا کسیکه از وهب شنیده نقل کرده است.
  
==ارَم در ایات قرآن==
+
صدوق علیه الرحمه آنرا در [[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال الدین]]<ref>باب ۵۴</ref> از ابی وائل نقل نموده ولی آنرا قبول ندارد و در آخر همان باب می گوید: این قضایا که نقل کردم اعتمادی بآنها ندارم، ولی می‌بینم که خصمم قبول دارد برای الزام او ایراد می کنم. و در ذیل افسانۀ بهشت شداد می گوید اگر بشود گفت که در روی زمین همچو بهشت نادیده هست و کسی جای آنرا نمی داند، ولی از طریق خبرها می گویند: هست، پس چرا وجود و غیبت [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]] علیه السّلام را از طریق اخبار قبول ندارند، با آنکه خبر بهشت شدّاد از ابی وائل است ولی اخبار قائم علیه السّلام از [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] و [[ائمه اطهار|ائمه]] طاهرین علیهم السّلام.!
*أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعٰادٍ. إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ <ref>(فجر6و7)</ref>
+
 
 +
در [[انوار التنزیل و اسرار التأویل (کتاب)|تفسیر بیضاوی]] و [[تفسیر صافی (کتاب)|صافی]] و [[مجمع البحرین (کتاب)|مجمع البحرین]] بطور اشاره بی‌آنکه نامی از وهب و کعب برده شود، این افسانه نقل شده است. ابن کثیر شامی در تفسیر خود، بعد از اشاره بآن میگوید: این از خرافات [[اسرائیلیات|اسرائیلی]] است. [[مسعودی|مسعودی]] در [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]] گوید: بسیاری از دانایان گفته‌اند: این داستان از خرافات است.<ref>(ج ۱ ص ۳۶۸).</ref> فرید وجدی در دائرة المعارف گفته: آنچه گفته‌اند: ارم شهری بود از طلا و نقره، نه نصّی دارد و نه مبتنی بدلیلی است. جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلام آورده: این جزافه گوئیها مبتنی بر اساس نبوده و حدّاقل آن است که پاره‌ای از عمارات قوم عاد و ثمود با جواهرات گرانبها تزیین می شده. از قرآن مجید، فقط این اندازه بدست میاید که بنای «ارم» در آن روزگار بی‌نظیر بوده است، امّا بهشتی و شهری با آن طمطراق افسانه‌ای بیش نیست.<ref>(ج ۱ ص ۱۲ ترجمه).</ref>  
 +
 
 +
در خاتمه این نکته را ناگفته نگذاریم که در این باره هر چه جستجو کردیم، [[حدیث|حدیثی]] از رسول خدا و ائمّه علیهم السّلام هر چند ضعیف هم باشد نقل نشده است.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*قاموس قرآن، قرشی بنابی، علی اکبر، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1307
+
 
 +
*[[قاموس قرآن قرشی (کتاب)|قاموس قرآن]]، قرشی بنابی، علی اکبر، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۰۷.
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}
  
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۳۱

«إرَم» عمارت مخصوص و یا شهری با شکوه متعلق به قوم عاد بوده و تنها یک بار در قرآن کریم آمده است.

إرَم در لغت

إرَم (بر وزن عنب) یعنی سنگهائی که روی هم می‌چینند برای نشان دادن راه در بیابانها (نهایه)، جمع آن آرام است. و ارم (بر وزن عقل) بمعنی خوردن، پوسیدن و فانی شدن است: «أرم ما علی المائدة: اکلَه، أَرَمَ المالُ: فنی، أَرَمَ: ای بلی و صار رمیما».

در قرآن کریم می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبُّک بِعٰادٍ إِرَمَ ذٰاتِ الْعِمٰادِ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُهٰا فِی الْبِلٰادِ»[۱] آیا ندانستی که پروردگارت با قوم عاد، با آن بنای ستوندار که نظیر آن در سر زمین‌ها ساخته نشده بود، چه کرد؟

با تدبر در آیۀ شریفه روشن می شود که «ارم» بدل اشتمال است از «عاد» و عاد چنانکه می دانیم قوم هود علیه السّلام است. اگر «عاد» ذکر نمی شد معنی آیه تمام بود ولی معلوم نمی شد این بنا یا شهر متعلق بکدام قوم است. پر روشن است که «ارم» عمارت مخصوص و یا شهری با شکوه بود که نظیر آن تا آنروز ساخته نشده بود، و نیز این دو آیه، از ویران شدن آن در اثر غضب خداوندی، خبر می دهد.

افسانه ارم

در شرح و تفسیر «ارم» افسانه‌ای بکتب اسلامی راه یافته که ریشۀ آن به وهب بن منبّه می رسد و کعب الاحبار یهودی بر آن صحّه گذاشته است. لازم است بآن اشاره شود. وهب بن منبّه گوید: عبداللّٰه بن ابی قلابه، برای پیدا کردن شتر خود در صحراهای عدن می گشت ناگاه به شهری رسید، اطراف آن قلعه بود، عبداللّٰه گمان کرد که در آنجا کسی هست، وارد قلعه شد، دو درب بسیار بزرگ دید، که با یاقوتهای سفید و سرخ مرصّع بودند کاخهائی دید که بالای آنها غرفه‌ها و غرفه‌های دیگر که از طلا و نقره و لوءلوء و یاقوت بنا شده بودند … و کاخها با لئالی و مشک و زعفران مفروش (شن ریزی) شده بود، چشمه‌هائی از نقره دید که آب آنها از آفتاب روشنتر بود … از لوءلوء و زعفران و مشک آنجا مقداری برداشت و بیرون آمد. قضیۀ این شخص به معاویه رسید، او را احضار کرد و او آنچه دیده بود باز گفت، معاویه گفت: تا کعب الاحبار را حاضر کردند و از وی در این باره توضیح خواست، کعب گفت: آری آن بهشت شدّاد است و چنین و چنان بود و در زمان تو مردی که دارای فلان صفات است در طلب شتر خود بآنجا وارد خواهد شد. سپس، بعبداللّٰه بن ابی قلابه که در آنجا بود نگاه کرد و گفت: بخدا قسم این همان مرد است[۲].

این افسانه چنانکه دیدیم از وهب بن منبّه است و کعب الاحبار آنرا تصدیق می کند. حال این دو نفر بر اهل تحقیق روشن است، در کتاب «سیری در اسلام» وضع آندو را ضمن بحث جاعلین حدیث، آشکار کرده‌ام. این شهر در کجای دنیاست، کدام کاوشهای علمی و زیر زمینی، وجود آنرا تأیید می کند؟! در آن روزگار: آنهمه طلا و نقره و … از کجا جمع شده بود؟! زمخشری در کشّاف از وهب نام نبرده و میگوید: چنین روایت شده، سپس تصدیق کعب در محضر معاویه را نقل می کند، مجلسی رحمه اللّٰه آنرا در بحار[۳]، بدون ردّ و قبول از کمال الدین مرحوم صدوق از مردی بنام ابو وائل نقل کرده است. ناگفته نماند: ابو وائل شخصی مجهول الهویه است و در رجال مدح و قدحی ندارد. بنظر میاید که این شخص، قضیه را از وهب و یا کسیکه از وهب شنیده نقل کرده است.

صدوق علیه الرحمه آنرا در کمال الدین[۴] از ابی وائل نقل نموده ولی آنرا قبول ندارد و در آخر همان باب می گوید: این قضایا که نقل کردم اعتمادی بآنها ندارم، ولی می‌بینم که خصمم قبول دارد برای الزام او ایراد می کنم. و در ذیل افسانۀ بهشت شداد می گوید اگر بشود گفت که در روی زمین همچو بهشت نادیده هست و کسی جای آنرا نمی داند، ولی از طریق خبرها می گویند: هست، پس چرا وجود و غیبت امام عصر علیه السّلام را از طریق اخبار قبول ندارند، با آنکه خبر بهشت شدّاد از ابی وائل است ولی اخبار قائم علیه السّلام از حضرت رسول و ائمه طاهرین علیهم السّلام.!

در تفسیر بیضاوی و صافی و مجمع البحرین بطور اشاره بی‌آنکه نامی از وهب و کعب برده شود، این افسانه نقل شده است. ابن کثیر شامی در تفسیر خود، بعد از اشاره بآن میگوید: این از خرافات اسرائیلی است. مسعودی در مروج الذهب گوید: بسیاری از دانایان گفته‌اند: این داستان از خرافات است.[۵] فرید وجدی در دائرة المعارف گفته: آنچه گفته‌اند: ارم شهری بود از طلا و نقره، نه نصّی دارد و نه مبتنی بدلیلی است. جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلام آورده: این جزافه گوئیها مبتنی بر اساس نبوده و حدّاقل آن است که پاره‌ای از عمارات قوم عاد و ثمود با جواهرات گرانبها تزیین می شده. از قرآن مجید، فقط این اندازه بدست میاید که بنای «ارم» در آن روزگار بی‌نظیر بوده است، امّا بهشتی و شهری با آن طمطراق افسانه‌ای بیش نیست.[۶]

در خاتمه این نکته را ناگفته نگذاریم که در این باره هر چه جستجو کردیم، حدیثی از رسول خدا و ائمّه علیهم السّلام هر چند ضعیف هم باشد نقل نشده است.

پانویس

  1. فجر: ۶ و ۳.
  2. (مجمع البیان بطور اختصار)
  3. ج ۱۱ ص ۳۶۷ ط جدید
  4. باب ۵۴
  5. (ج ۱ ص ۳۶۸).
  6. (ج ۱ ص ۱۲ ترجمه).

منابع

  • قاموس قرآن، قرشی بنابی، علی اکبر، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۰۷.
قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن