تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۵: سطر ۵:
 
|تصویر=[[پرونده:تفسير القرآن العظيم (ابن كثير).jpg|240px|وسط]]
 
|تصویر=[[پرونده:تفسير القرآن العظيم (ابن كثير).jpg|240px|وسط]]
  
|نویسنده= اسماعيل بن عمرو ابن كثير دمشقي.
+
|نویسنده= ابن کثیر دمشقی
  
 
|موضوع= تفسیر اهل سنت
 
|موضوع= تفسیر اهل سنت
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
|زبان= عربی
 
|زبان= عربی
  
|تعداد جلد=9(نشر دارالكتب العلمية)
+
|تعداد جلد=۹
  
 
|عنوان افزوده1=
 
|عنوان افزوده1=
سطر ۲۵: سطر ۲۵:
 
}}
 
}}
  
ابن كثير، در سر آغاز تفسير با بيانى رسا با تكيه به آيات قرآن لزوم انديشيدن، فهميدن و فهمانيدن قرآن را مطرح مى‌كند، و به آموختن معارف و آموزانيدن ابعاد آن تكيه مى‌كند و ادامه مى‌دهد كه: بر عالمان واجب است تا نقاب از چهره زيباى معانى قرآن برگيرند و به تفسير و تبيين آيات آن و آموختن حقايق آن بپردازند كه خداوند اهل كتاب را بخاطر روى تابيدن از كتب الاهى و روى آوردن به جذبه‌هاى دنيوى نكوهش كرده و فرموده است:« و إذ اخذ اللّه ميثاق الذين اوتوا الكتاب لتبيننه للناس و لا تكتمونه فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون». و چون خدا پيمان گرفت از آنان كه كتاب به آنها داده شد، كه حقايق كتاب آسمانى را براى مردم بيان كنيد و كتمان نكنيد، پس آنان عهد خدا را پشت سر انداخته، آيات الاهى را ببهائى اندك فروختند و چه بد معامله كردند.
+
'''«تفسیر القرآن العظیم»''' تألیف [[ابن کثیر دمشقی]] (م، ۷۷۴ ق) از جمله «تفاسیر نقلى» در میان [[اهل سنت]] است که در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیات، بیشتر از [[قرآن|قرآن کریم]] و روایات [[پیامبر اکرم]] و اقوال [[صحابی|صحابه]] بهره گرفته است.  
  
آنگاه ابن كثير مى‌گويد: كه بر ماست كه از اين انذارها بخود آئيم و به آنچه خداوند فرمان داده است روى آوريم، و در شناخت، شناساندن و نشر معارف آن، سختكوشى را پيشه سازيم.
+
==انگیزه مفسر==
بدينسان ابن كثير، ضرورت نشر معارف قرآن و لزوم تفسير آن را، كه مسؤوليّتى است بزرگ بر دوش عالمان و متفكران اسلامى، بعنوان انگيزه خود در نگارش تفسير معرّفى مى‌كند.
+
اسماعیل ابن کثیر قرشی دمشقی، در سر آغاز [[تفسیر قرآن|تفسیر]] با بیانى رسا با تکیه به آیات [[قرآن]] لزوم اندیشیدن، فهمیدن و فهمانیدن قرآن را مطرح مى‌کند، و به آموختن معارف و آموزانیدن ابعاد آن تکیه مى‌کند و ادامه مى‌دهد که: «بر عالمان واجب است تا نقاب از چهره زیباى معانى قرآن برگیرند و به تفسیر و تبیین آیات آن و آموختن حقایق آن بپردازند که خداوند اهل کتاب را بخاطر روى تابیدن از کتب الاهى و روى آوردن به جذبه‌هاى دنیوى نکوهش کرده و فرموده است: {{متن قرآن|«و إذ اخذ اللّه میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیّننه للناس و لا تکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون»}}. ([[آل عمران]]، ۱۸۷) و چون خدا پیمان گرفت از آنان که کتاب به آنها داده شد، که حقایق کتاب آسمانى را براى مردم بیان کنید و کتمان نکنید، پس آنان عهد خدا را پشت سر انداخته، آیات الاهى را ببهائى اندک فروختند و چه بد معامله کردند. بر ماست که از این انذارها بخود آئیم و به آنچه خداوند فرمان داده است روى آوریم، و در شناخت، شناساندن و نشر معارف آن، سختکوشى را پیشه سازیم.»
  
==روش تفسيرى ابن كثير==     
+
بدینسان ابن کثیر، ضرورت نشر معارف قرآن و لزوم تفسیر آن را، که مسؤولیتى است بزرگ بر دوش عالمان و متفکران اسلامى، بعنوان انگیزه خود در نگارش تفسیر معرّفى مى‌کند.
  
پيشتر يادآورى كرديم كه تفسير ابن كثير جلوه‌اى روشن از تفسير نقلى است شيوه تفسيرنگارى نقلى را نيز گفته‌ايم كه: تفسير آيات است به ظواهر آيات و اقوال پيامبر و صحابيان و يا بگفته عالمان و مفسّران شيعى، تفسير آيات به ظواهر آيات و سنّت معصومين« ع». شيوه تفسير نگارى ابن كثير دقيقا همين است.
+
==روش تفسیرى ابن کثیر==     
  
ابن كثير، پس از آنچه كه به عنوان انگيزه نگارش تفسيرش ياد شد سئوالى مطرح مى‌كند، كه اگر بپرسند نيكوترين روش تفسيرى كدام است؟!« جواب اين است كه صحيح‌ترين و استوارترين روش تفسيرى آن است كه آيات به آيات قرآن تفسير شود, چون اجمال برخى از آيات در مواضع ديگر به تفصيل تبيين شده است.
+
تفسیر ابن کثیر جلوه‌اى روشن از تفسیر نقلى است، یعنی تفسیر [[آیه|آیات]] به ظواهر آیات و اقوال [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[صحابی|صحابیان]]؛ و یا بگفته عالمان و مفسّران [[شیعه|شیعى]]، تفسیر آیات به ظواهر آیات و سنّت [[معصوم|معصومین]].
و اگر با اين روش ره بجائى نسپردى و در تفسير آيات ناتوان گشتى براى تبيين آيات به سنّت مراجعه كن، كه سنت، مبيّن و شارح قرآن است. امّا اگر در راه تبيين قرآن، در قرآن و سنّت چيزى نيافتى كه چراغ راه شود به اقوال صحابه مراجعه كن, چون آنان در جوّ نزول آيات بوده‌اند و از قرائن و چگونگيهاى عرضه آيات آگاهند».
 
  
ابن كثير، در استحكام آنچه گفته به آيات و رواياتى استناد كرده است، و در ادامه آن به چگونگى اقوال تابعيان در تفسير پرداخته و مآلا معتقد شده است گفتار تابعيان در صورتى حجت خواهد بود كه مخالف نداشته باشد، و بالأخره پس از اشاره‌اى به جايگاه لغت عرب به تفسير به رأى پرداخته و از تفسير قرآن به مجرّد رأى با نكوهش ياد كرده است.
+
ابن کثیر در مورد نیکوترین [[روشهای تفسیری قرآن|روش تفسیرى]] می گوید: «صحیح‌ترین و استوارترین روش تفسیرى آن است که آیات به آیات قرآن تفسیر شود, چون اجمال برخى از آیات در مواضع دیگر به تفصیل تبیین شده است.
 +
و اگر با این روش ره بجائى نسپردى و در تفسیر آیات ناتوان گشتى براى تبیین آیات به [[سنت|سنّت]] مراجعه کن، که سنت، مبین و شارح قرآن است. امّا اگر در راه تبیین قرآن، در قرآن و سنّت چیزى نیافتى که چراغ راه شود به اقوال [[صحابی|صحابه]] مراجعه کن, چون آنان در جوّ نزول آیات بوده‌اند و از قرائن و چگونگیهاى عرضه آیات آگاهند».
  
==شيوه تنظيم و نگارش==
+
ابن کثیر، در استحکام آنچه گفته به آیات و روایاتى استناد کرده است، و در ادامه آن به چگونگى اقوال [[تابعان]] در تفسیر پرداخته و مآلا معتقد شده است گفتار تابعیان در صورتى حجت خواهد بود که مخالف نداشته باشد، و بالأخره پس از اشاره‌اى به جایگاه لغت عرب به [[تفسیر به رأی|تفسیر به رأى]] پرداخته و از تفسیر قرآن به مجرّد رأى با نکوهش یاد کرده است.
  
ابتداء در ضمن مقدمه‌اى مفصّل، درباره تفسير و چگونگى تفسيرپذيرى قرآن، منابع تفسيرى و... سخن گفته و سپس وارد تفسير سوره‌ها مى‌شود. ابن كثير، در آغاز تفسير سوره‌ها در ضمن فصلى از جايگاه سوره در ميان سور قرآن و فضيلت قرائت آن، سخن مى‌گويد و روايات وارد شده در اين زمينه را مى‌آورد. آنگاه به نامهاى آن سوره اشاره مى‌كند و اخبار مربوط به اين مطلب را ياد مى‌كند. رواياتى كه بطور كلّى نشانگر محتواى سوره يا مطالب عام درباره سوره باشند نيز، در همين قسمت مى‌آيد. آنگاه يك يا چند آيه را آورده به تفسير آنها بر اساس روشى كه آورديم مى‌پردازد، و در تبيين واژه‌ها و تشريح معانى ريشه‌اى كلمات به لغت عرب و اشعار شاعران استناد مى‌جويد، و در توضيح و تفسير آيات، به اقوال مفسّران نيز، پرداخته گاه به نقد و بررسى آنها دست مى‌يازد. ابن كثير، به مباحث كلامى، فقهى نيز، با همان روش ويژه خويش پرداخته است كه به آنها اشاره خواهيم كرد.
+
==محتوای کتاب==
  
==تفسير ابن كثير در گفتار عالمان==
+
مفسر ابتداء در ضمن مقدمه‌اى مفصّل، درباره [[تفسیر]] و چگونگى تفسیرپذیرى [[قرآن]]، منابع تفسیرى و... سخن گفته و سپس وارد تفسیر [[سوره|سوره‌ها]] مى‌شود. ابن کثیر، در آغاز تفسیر سوره‌ها در ضمن فصلى از جایگاه سوره در میان سور قرآن و فضیلت قرائت آن، سخن مى‌گوید و روایات وارد شده در این زمینه را مى‌آورد. آنگاه به نامهاى آن سوره اشاره مى‌کند و اخبار مربوط به این مطلب را یاد مى‌کند. روایاتى که بطور کلّى نشانگر محتواى سوره یا مطالب عام درباره سوره باشند نیز، در همین قسمت مى‌آید. آنگاه یک یا چند [[آیه]] را آورده به تفسیر آنها بر اساس روشى که آوردیم مى‌پردازد، و در تبیین واژه‌ها و تشریح معانى ریشه‌اى کلمات به لغت عرب و اشعار شاعران استناد مى‌جوید، و در توضیح و تفسیر آیات، به اقوال مفسّران نیز پرداخته، گاه به نقد و بررسى آنها دست مى‌یازد. ابن کثیر، به مباحث [[علم کلام|کلامى]] و [[فقه|فقهى]] نیز، با همان روش ویژه خویش پرداخته است که به آنها اشاره خواهیم کرد.
  
شرح حال نگاران و عالمان، در ضمن زندگانى ابن كثير از تفسير وى ياد كرده‌اند و برخى به آن به ديده عظمت و ستايش نگريسته‌اند. جلال الدين سيوطى، مفسّر و قرآن شناس بزرگ اسلامى مى‌گويد:
+
===جایگاه نقل در تفسیر ابن کثیر===
« ابن كثير تفسيرى دارد، كه در آن سبك و روش همانندش نگاشته نشده است».
+
چنانکه گفته شد، تفسیر ابن کثیر «تفسیر نقلى» است، بنابراین بلندترین جایگاه در این تفسیر، از آن «نقل» خواهد بود. امّا آنچه این تفسیر را از همگنانش ممتاز مى‌سازد و ارزشى افزون به آن مى‌بخشد، ارزیابى دقیق و عالمانه [[احادیث]] و آثار است. او در ذیل آیات و براى تفسیر و تبیین جملات قرآن، احادیث و آثار را عرضه مى‌کند, امّا بدون گفتگو و نقد و بررسى از آنها نمى‌گذرد. و با کنکاش در متن احادیث و اسناد آن، در چگونگى روایات و آثار سخن مى‌گوید و این از جمله برجستگیهاى تفسیر اوست.
محمد ابن على شوكانى در ضمن فهرست آثار ابن كثير آورده است:
 
  
او آثار سودمندى دارد از جمله: تفسير مشهور او كه در مجلدات متعدّدى است، در آن مطالب را بدقت فراهم آورده است. ديدگاههاى مختلف، گزارشهاى گونه‌گون و آثار گذشتگان را عرضه كرده و درباره چگونگيهاى آنها به نيكوئى سخن گفته است، تفسير ابن كثير، اگر بهترين تفسيرها نباشد بى‌گمان از بهترين‌هاست».
+
===اسرائیلیات در تفسیر ابن کثیر===
  
دكتر محمد حسين ذهبى نيز، ضمن ياد كرد اين تفسير و چگونگيهاى آن نوشته است:
+
ابن کثیر در مقدمه‌اى که نگاشته است، در چگونگى موضع خود در مقابل [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] چنین سخن گفته است:
« من اين تفسير را خواندم و در روش تفسيرى، بخاطر توجه شايسته به تفسير آيه به آيه و تفسير آيات با عبارات رسا و كوتاه، آن را ممتاز يافتم. وى بهنگام تفسير آيات، به آيات هم مضمون مراجعه مى‌كند و بين دو آيه مقايسه مى‌نمايد و به اينگونه تفسير كه خود آن را« تفسير قرآن به قرآن» ناميده است به شدّت اهتمام مى‌ورزد. در بيان آثار تفسيرى با اين روش و سبك اين تفسير بيشترين توجه را به عرضه آيات هم مضمون دارد».
+
«اسرائیلیات را تنها به عنوان استشهاد مى‌توان آورد ولى براى اثبات معنائى نمى‌توان به آنها استناد کرد. اینگونه روایات بر اساس مبانى و آگاهیهائى که داریم یا از جمله روایات صحیحند، که مى‌پذیریم و یا مى‌دانیم که دروغند طرد مى‌کنیم، و اگر نه این باشند و نه آن، بر اساس روایت [[پیامبر اسلام|پیامبر]] فقط نقل مى‌کنیم امّا در تفسیر آیات از آنها بهره نمى‌گیریم». و در مقامى دیگر مى‌گوید: «شیوه من درباره اسرائیلیات در این تفسیر، روى برتافتن از بسیارى از آنچیزهائى است که آنان نقل کرده‌اند، چون نقل بسیارى از آنها، بخاطر دروغها و تحریفها و تبدیلها که در آن آثار رواج یافته است، جز تضییع عمر اثرى نخواهد داشت».
  
محققان و عالمان ديگرى نيز، تفسير ابن كثير را ستوده‌اند و آن را در ميان تفاسير نقلى در اهميت و شايستگى پس از تفسير طبرى، سرآمد ديگر تفاسير دانسته‌اند. دكتر صبحى صالح در اثر ارزشمند خود، از جمله درباره اين تفسير نوشته است:
+
او در جاى جاى تفسیر و به هنگام تشریح زندگانى [[پیامبران]] در مقابل اسرائیلیات ایستاده و بارها خطر آلوده‌شدن آثار اسلامى را از این راه گوشزد کرده و خود به نقد و بررسى آنها پرداخته است. او از [[ابن عباس]] نقل مى‌کند که فریاد مى‌زد: «هان اى مسلمانان! با این که کتاب خدا پرطراوت و پیراسته از ناهنجاریها در میان شماست و آنرا مى‌خوانید، به اهل کتاب مراجعه مى‌کنید و براى دست یافتن به پاسخ از آنها سئوال مى‌کنید؟ خداوند در قرآن از تحریفها و تبدیلهائى که آنان در کتاب خدا روا داشته‌اند و از آنچه خود نوشته‌اند و به خدا نسبت داده‌اند سخن گفته، آیا اینهمه آگاهى بسنده نیست که به آنان رجوع نکنید و براى رسیدن به حقیقتى از آنان سئوال ننمائید؟!»
  
« در ميان تفاسير مأثور پس از تفسير طبرى- بلكه در برخى امور برتر از آن- تفسير ابن كثير است. دقت در اسناد، سادگى عبارات، از جمله مزاياى اين تفسير است».
+
همچنین مى‌گوید: «باید دانست اکثر آنچه اینان نقل مى‌کنند، دروغ و بهتان است, چون در آثار آنان تغییر، تبدیل و تأویل راه یافته است. درست و صحیح این آثار، بسیار اندک است و در همانها نیز فایده‌اى نیست.» و در ذیل [[آیه 44 سوره نحل|آیه ۴۴ سوره نحل]] و پس از آوردن روایات «داستان ملکه سبأ» مى‌گوید: «اینگونه روایات از [[اهل کتاب]] گرفته شده است, ما نیازمند به تفسیر قرآن با این آثار نیستم, خداوند ما را با اخبار سودمندتر، روشنتر و رساتر از این گونه اخبار بى‌نیاز ساخته است».
  
==جايگاه نقل در تفسير ابن كثير==   
+
از این نمونه‌ها در «تفسیر ابن کثیر» فراوان توان یافت که نشانگر موضع هوشمندانه اوست در مقابل اسرائیلیات؛ امّا با این همه، ابن کثیر نیز گاهى در تور نامرئى این [[خرافات]] قرار مى‌گیرد و راه به مقصود صحیحى نمى‌سپرد و حق را از باطل باز نشناخته است. با این همه، «تفسیر ابن کثیر» در عرضه این بخش از منابع تفسیرى، از سالمترین تفسیرهاى نقلى است.
  
پيشتر گفتيم تفسير ابن كثير« تفسير نقلى» است، بنابراين بلندترين جايگاه در اين تفسير، از آن« نقل» خواهد بود. امّا آنچه اين تفسير را از همگنانش ممتاز مى‌سازد و ارزشى افزون به آن مى‌بخشد ارزيابى دقيق و عالمانه احاديث و آثار است. او در ذيل آيات و براى تفسير و تبيين جملات قرآن، احاديث و آثار را عرضه مى‌كند, امّا بدون گفتگو و نقد و بررسى از آنها نمى‌گذرد. و با كنكاش در متن احاديث و اسناد آن، در چگونگى روايات و آثار سخن مى‌گويد, مثلا در ذيل آيه 50 از سوره بقره« و اذ فرقنابكم...» رواياتى را مى‌آورد كه پيامبر فرموده است: روز نجات بنى اسرائيل از امواج هلاكت آفرين دريا و هلاكت فرعونيان،« روز عاشورا» بوده است, و از اين رو يهوديان آن روز را روزه مى‌گرفتند. امّا پس از نقل به تضعيف روايت پرداخته مى‌گويد« زيد العمى» ضعيف و اسناد روايت وى« ضعيف‌تر» از اوست. لازم به يادآورى است كه اين سلسله احاديث از ساخته‌هاى مغزهاى بيمار مزدوران بنى اميّه و جيره‌خواران آن شجره خبيثه است.
+
===تفسیر ابن کثیر و اهل البیت===     
  
و در ذيل آيه 2 از سوره نساء، در تفسير« حوبا كبيرا» معنائى را با اسناد از پيامبر مى‌آورد و مى‌گويد: اين روايت، بخاطر وجود« محمد بن يوسف كندى» در سند آن ضعيف است و در ذيل آيه 85 از سوره« انبياء» پس از نقل روايتى مى‌گويد: اين روايت را،« صحاح سته» نياورده‌اند و در اسناد آن نيز« غرابت» است از اين موارد در تفسير ابن كثير بسيار است و اين از جمله برجستگيهاى تفسير اوست.
+
پیشتر گفتیم تفسیر ابن کثیر جلوه روشن تفسیر نقلى است و اکنون سخن بر سر چگونگى برخورد ابن کثیر با تفسیر آیاتى است که قطعا و یقینا بر اساس روایات معتمد و متقن درباره [[امام علی علیه السلام|امام على]] و یا [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام نازل شده‌اند. ابن کثیر، در این موارد، سوگمندانه از جایگاه یک مفسّر، محدث و عالم، که بى‌گمان رسالتش تبیین حقایق است، آنگونه که هست و نه نشر مطالب آنسان که مى‌پسندد، سقوط مى‌کند و رسالتى را که خود، در مقدّمه تفسیر، براى عالمان رقم زده فراموش مى‌کند و به تحریف و تبدیل و کتمان حقایق مى‌پردازد.
  
==اسرائيليات در تفسير ابن كثير==
+
او در ذیل {{متن قرآن|«وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ»}} به راه تحریف رفته و جمله [[پیامبر اسلام|پیامبر]] را که با اشاره به حضرت على فرمود: «انّ هذا أخى و وصیى و خلیفتى علیکم فاسمعوا له و اطیعوه». بدینسان آورده است: «انّ هذا اخى و کذا و کذا، فاسمعوا له و اطیعوه». به این تحریف نیز، بسنده نکرده و گفته است این روایت، براین سیاق تنها از ناحیه عبد الغفار ابن القاسم، أبى مریم نقل شده است، و او درغگوست و حدیثش متروک است، [[شیعه|شیعى]] مذهب است و مورد اتهام و....
 +
شگفتا «شیعى مذهب» بودن، سر بر آستان على سائیدن و... عامل ضعف است و انگیزه طرد روایت، زهى بى‌انصافى!!
  
ابن كثير در مقدمه‌اى كه نگاشته است، در چگونگى موضع مفسّر در مقابل اسرائيليات چنين سخن گفته است:
+
در ذیل «[[آیه اکمال|آیه اکمال]]» بعد از نقل روایات با اسناد مختلف، بالأخره در پایان اشاره‌اى هم دارد که برخى گفته‌اند، این آیه در «[[واقعه غدیر|روز غدیر]]» نازل شده است, ولى این قطعا صحیح نیست و نقل درست که هیچ شک و تردیدى در آن نیست، همان است که آیه در «[[روز عرفه]]» نازل شده. امّا در ذیل [[آیه تبلیغ|آیه تبلیغ]] اشاره‌اى را نیز برنتابیده و از کنار آن همه روایات و اسناد پراکنده از تفاسیر و کتب حدیث [[اهل سنت|عامّه]] گذشته است.
« اسرائيليات را تنها به عنوان استشهاد مى‌توان آورد ولى براى اثبات معنائى نمى‌توان به آنها استناد كرد. اينگونه روايات بر اساس مبانى و آگاهيهائى كه داريم يا از جمله روايات صحيحند، كه مى‌پذيريم و يا مى‌دانيم كه دروغند طرد مى‌كنيم، و اگر نه اين باشند و نه آن، بر اساس روايت پيامبر فقط نقل مى‌كنيم امّا در تفسير آيات از آنها بهره نمى‌گيريم».
 
  
و در مقامى ديگر مى‌گويد:
+
آیه{{متن قرآن|« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ...»}} را در باره «صهیب ابن سنان» انگاشته, و در ذیل آیه ۵۵ از [[سوره مائده]]: {{متن قرآن|«إِنَّمَا وَلِیکمُ اللَّهُ...»}} تلاش کرده تا نزول آن را درباره حضرت على انکار کند. و در تفسیر آیه ۷- ۹ از [[سوره انسان]]{{متن قرآن|« وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکینًا...»}} با توضیح واژه‌ها و نقل حکایتى، چنان مى‌گذرد که انگار هرگز آن همه حدیث و روایت در [[شأن نزول]] آیه را ندیده است.
  
« شيوه من درباره اسرائيليات در اين تفسير، روى برتافتن از بسيارى از آنچيزهائى است كه آنان نقل كرده‌اند، چون نقل بسيارى از آنها، بخاطر دروغها و تحريفها و تبديلها كه در آن آثار رواج يافته است، جز تضييع عمر اثرى نخواهد داشت».
+
بهر حال، موضع ابن کثیر در تمام اینگونه آیات، یا تردید، تکذیب، تحریف، تبدیل و تضعیف اسناد و یا [[جرح و تعدیل|جرح]] راویان است. این همه از هر کس شگفت نباشد، از ابن کثیر که دستى در جرح و تعدیل دارد و در تفسیرش نیز، آهنگش بر «درایت» است و نه صرفا «روایت» بسى شگفت است.
  
او در جاى، جاى تفسير و به هنگام تشريح زندگانى پيامبران در مقابل اسرائيليات ايستاده و بارها خطر آلوده‌شدن آثار اسلامى را از اين راه گوشزد كرده و خود به نقد و بررسى آنها پرداخته است. او از ابن عباس نقل مى‌كند كه فرياد مى‌زد:« هان اى مسلمانان! با اين كه كتاب خدا پرطراوت و پيراسته از ناهنجاريها در ميان شماست و آنرا مى‌خوانيد، به اهل كتاب مراجعه مى‌كنيد و براى دست يافتن به پاسخ از آنها سئوال مى‌كنيد؟ خداوند در قرآن از تحريفها و تبديلهائى كه آنان در كتاب خدا روا داشته‌اند و از آنچه خود نوشته‌اند و به خدا نسبت داده‌اند سخن گفته، آيا اينهمه آگاهى بسنده نيست كه به آنان رجوع نكنيد و براى رسيدن به حقيقتى از آنان سئوال ننمائيد؟!»
+
===تفسیر ابن کثیر و مسائل کلامى===
  
او در مقامى ديگر، پس از آن كه روايت ياد شده پيشين را در چگونگى برخورد با روايات اهل كتاب از پيامبر مى‌آورد، مى‌گويد:« بايد دانست اكثر آنچه اينان نقل مى‌كنند، دروغ و بهتان است, چون در آثار آنان تغيير، تبديل و تأويل راه يافته است. درست و صحيح اين آثار، بسيار اندك است و در همانها نيز فايده‌اى نيست.»
+
ابن کثیر، از شاگردان «[[ابن تیمیه|ابن تیمیه]]» و از مریدان و نزدیکان وى است، و در مباحث مختلف از وى تأثیر پذیرفته است. مباحث [[علم کلام|کلامى]]، در تفسیر ابن کثیر جلوه بارزى ندارد، ولى از مجموع آنچه به اجمال آورده و یا به اشاره گذشته می توان فهمید که او متمایل به مسلک [[اشاعره|اشعرى]] است و در بسیارى از مسائل چونان آنان مى‌اندیشیده است، گو این که در برخى موارد نیز، آراء آنان را نپذیرفته و براهى دیگر رفته است.  
  
و در ذيل آيه 44 از سوره« نحل» و پس از آوردن روايات« داستان ملكه سبأ» مى‌گويد:« اينگونه روايات از اهل كتاب گرفته شده است, ما نيازمند به تفسير قرآن با اين آثار نيستم, خداوند ما را با اخبار سودمندتر، روشنتر و رساتر از اين گونه اخبار بى‌نياز ساخته است».
+
===تفسیر ابن کثیر و مسائل فقهى===
  
و در تفسير سوره« ق» پس از آن كه ديدگاه خودش را آورده مى‌گويد:« برخى از عالمان سلف آورده‌اند كه« ق» كوهى است محيط بر تمام زمين, امّا اينگونه آثار- و خدا داناتر است- از خرافات بنى اسرائيل است كه مسلمانان بدون توجه نقل كرده‌اند. به نظر من، اينگونه آثار را ملحدان آنان روايت كرده‌اند تا حقيقت را بر مردم مشتبه سازند. بى‌گمان آنچه از پيامبر روايت شده كه اخبار اينان را نقل كنيد، اخبارى است كه با نقل و درايت متضاد نباشد و انديشه به بطلان آن حكم نكند، و من اعلام مى‌كنم كه ما هيچ نيازى به اينگونه آثار نداريم».
+
ابن کثیر، در [[فقه]] زبردست بود. در شرح حال وى آورده‌اند، که او کرسى درس فقه داشته و [[فتوا]] مى‌داده است. و برخى او را با عنوان «محدث الفقهاء» ستوده‌اند. بدینسان طبیعى است که، پرداختن به مسائل فقهى در تفسیر وى جایگاه شایسته‌اى داشته باشد. برخى از شرح حال نگاران وى را «[[شافعی|شافعى]]» مذهب دانسته‌اند، برخى دیگر نیز ضمن آن، به متابعت وى از برخى از آراء «ابن تیمّیه» تصریح کرده‌اند.  
  
از اين نمونه‌ها در« تفسير ابن كثير» فراوان توان يافت. كه نشانگر موضع هوشمندانه اوست در مقابل اسرائيليات, امّا با اين همه، ابن كثير نيز گاهى در تور نامرئى اين خرافات قرار مى‌گيرد و راه به مقصود صحيحى نمى‌سپرد, مثلا در ذيل آيه 36 سوره بقره« فازلهمّا الشيطان...» به راهى رفته كه اسرائيليات باوران رفته‌اند. مى‌دانيم كه مفسّران، در چگونگى وسوسه شيطان، آدم« ع» را اختلاف كرده و هر كدام بگونه‌اى در اين زمينه سخن گفته‌اند. روايات نيز، مختلف و گاهى متناقض است. در تورات چنين آمده است، كه شيطان در دهان مارى مخفى شده به بهشت وارد شد و آدم را وسوسه كرد. سوكندامه بسيارى از مفسّران اين اباطيل را از يهوديان تلّقى به قبول كرده و در تفسير قرآن نوشتند و برخى بر آنها آثار فقهى نيز بار كرده‌اند. ابن كثير، نيز در اين جا، بر اين ره رفته و مآلا در دام اسرائيليات آفرينان افتاده است. قهرمان بزرگ ميدان تفسير، علاّمه طباطبائى در اين زمينه نوشته‌اند:
+
یکى از جنبه‌هاى برجسته «تفسیر ابن کثیر» جنبه‌هاى فقهى آن است. مؤلف، در جاى جاى تفسیر خود در ذیل [[آیات الاحکام|آیات الاحکام]]، به مباحث فقهى پرداخته و اقوال و آراء را به نقد و بررسى کشیده است. او در ذیل تمام آیات مربوط به «[[احکام شرعی|احکام]]» مسائل فقهى را یادآورى کرده است و گاه به مبانى «اصولى» آراء نیز پرداخته، ولى مجموعا تحلیل اجتهادى و کاوش عقلانى در این مواضع، بسیار اندک است و غالبا از محدوده نقل اقوال و عرضه روایات و بررسى اینها در پرتو آگاهیهاى [[علم رجال|رجالى]]، ادبى و روائى فراتر نمى‌رود.
« امّا چگونگى آمدن شيطان براى وسوسه آدم و انتخاب وسيله براى اين كار، در روايات متقن نيامده و آنچه در برخى از اخبار آمده بى‌گمان مبتنى بر تورات است و ما از ياد كرد آنها صرف نظر مى‌كنيم و متن تورات را مى‌آوريم».
 
  
در داستان« هاروت و ماروت» نيز، با اين كه روايات متعدّدى آورده و در بسيارى از آنها خدشه كرده است با اينحال آنچه پذيرفته نيز از آنچه طرد كرده بهتر نيست. و شايد ابن كثير در اين قسمت، از روايات كه ره بجائى نسپرده از ظاهر قرآن نيز بيشتر از اين نفهميده است و لذا مى‌گويد:
+
==تفسیر ابن کثیر در گفتار عالمان==
  
« نزديكتر به راستى و صحّت از مجموعه رواياتى كه يافتم همين است, و اللّه اعلم».
+
شرح حال نگاران و عالمان، در ضمن زندگانى ابن کثیر، از تفسیر وى یاد کرده‌اند و برخى به آن به دیده عظمت و ستایش نگریسته‌اند. [[جلال الدین سیوطی|جلال الدین سیوطى]]، مفسّر و قرآن شناس بزرگ اسلامى مى‌گوید:
 +
«ابن کثیر تفسیرى دارد که در آن سبک و روش همانندش نگاشته نشده است».
  
و چون اين نيز نه با عصمت ملائكه همخوانى دارد و نه با اصول مسلّمه عقيدتى، ناچار توجيه مى‌كند و ردّ مى‌شود. ولى اگر اينان، بجاى روى آوردن به بافته‌هاى مغزهاى بيمار اسرائيليات آفرينان، كه خودش اين همه خطر و تأثير ناهنجارشان را فرياد كرده است و عالمان سهل‌انگار و روايتهاى آنان، به اهل البيت« ع» مراجعه مى‌كردند كه« اهل البيت ادرى بما فى البيت» و براى ورود به ديار علم، دانش و تفسير، از در ورودى آن عاقلانه مى‌رفتند و سر به آستان على و فرزندانش مى‌سودند، به اين ياوه‌سرائيها مبتلا نمى‌شدند. او در داستان ايّوب نيز، بهمان راه رفته و حق را از باطل باز نشناخته است. با اين همه« تفسير ابن كثير» در عرضه اين بخش از منابع تفسيرى، از سالمترين تفسيرهاى نقلى است.
+
محمد بن على شوکانى در ضمن فهرست آثار ابن کثیر آورده است: او آثار سودمندى دارد از جمله: تفسیر مشهور او که در مجلدات متعدّدى است، در آن مطالب را بدقت فراهم آورده است. دیدگاههاى مختلف، گزارشهاى گونه‌گون و آثار گذشتگان را عرضه کرده و درباره چگونگیهاى آنها به نیکوئى سخن گفته است، تفسیر ابن کثیر، اگر بهترین تفسیرها نباشد بى‌گمان از بهترین‌هاست».
  
==تفسير ابن كثير و اهل البيت==     
+
دکتر محمدحسین ذهبى نیز، ضمن یاد کرد این تفسیر و چگونگیهاى آن نوشته است:
 +
«من این تفسیر را خواندم و در روش تفسیرى، بخاطر توجه شایسته به تفسیر آیه به آیه و تفسیر آیات با عبارات رسا و کوتاه، آن را ممتاز یافتم. وى بهنگام تفسیر آیات، به آیات هم مضمون مراجعه مى‌کند و بین دو آیه مقایسه مى‌نماید و به اینگونه تفسیر که خود آن را «[[تفسیر قرآن به قرآن|تفسیر قرآن به قرآن]]» نامیده است به شدّت اهتمام مى‌ورزد. در بیان آثار تفسیرى با این روش و سبک این تفسیر بیشترین توجه را به عرضه آیات هم مضمون دارد».
  
پيشتر گفتيم« تفسير ابن كثير» جلوه روشن تفسير نقلى است، بدينسان انتظار آن است كه روايات ذيل آيات عرضه شود و احاديثى كه در جهت تبيين مفاهيم واژه‌هاى آيات و يا تعيين مصاديق برخى از عناوين و مفاهيم آمده است، بدقت و بدون تحريف و تبديل نشان داده شود.
+
محققان و عالمان دیگرى نیز، تفسیر ابن کثیر را ستوده‌اند و آن را در میان تفاسیر نقلى در اهمیت و شایستگى پس از [[تفسیر طبری (کتاب)|تفسیر طبرى]]، سرآمد دیگر تفاسیر دانسته‌اند. دکتر صبحى صالح در اثر ارزشمند خود، از جمله درباره این تفسیر نوشته است: «در میان [[تفسیر روایی|تفاسیر مأثور]] پس از تفسیر طبرى - بلکه در برخى امور برتر از آن - تفسیر ابن کثیر است. دقت در اسناد، سادگى عبارات، از جمله مزایاى این تفسیر است».
اينك بنگريم ابن كثير، به عنوان مفسّرى نقادّ، محدّثى آگاه، و مورّخى آشنا به ابعاد مختلف فرهنگ اسلامى در اين زمينه‌ها چسان مفسّرى است؟! آيات قرآن، بر اساس روايات متقن فريقين و احاديث صحاح با اسناد معتبر آكنده است از فضائل على« ع» و ارجگذارى و عظمت آفرينى به« اهل بيت« ع».
 
پيامبر« ص» فرمود:« على مع القرآن و القرآن مع علىّ. لن يفترقا حتّى يرد علىّ الحوض». و اين، بى‌گمان از جمله- چنانكه برخى از محققان گفته‌اند- بدان معناست كه قرآن، فريادگر جايگاه بلند على« ع»، و نشانگر فضائل و مناقب والاى على« ع»، و بيانگر پيشتازيها، مجاهدتها، ايثارها، بزرگواريها و منزلت بى‌همتاى على است, و اين است كه ابن عباس مى‌گويد:« در كتاب خداوند، درباره هيچكس به اندازه على« ع» آيه نازل نشده است».
 
  
و نيز از وى نقل كرده‌اند كه گفت: هر آيه‌اى كه جمله« يا ايها الذين آمنوا» را دارد، على سرآمد مصاديق آن و نيز برترين و امير مصاديق آن است. و همو مى‌گويد:« در فضائل على« ع» / 300 آيه نازل گشته است».
+
==منابع==
 
 
و مجاهد مى‌گويد:« در قرآن / 70 آيه ويژه على« ع» است، كه هيچكس در اين آيات انباز على نيست».
 
اينها و جز اينها انگيزه شد تا بسيارى از مؤلفان، محققان، و مفسّران و محدثان، آثار بلندى پى نهادند و در لابلاى نوشته‌هاى خود، فضائل على را آوردند و حتى برخى گسترش عظمتهاى على و اولادش را از جان سپر ساختند و در اين راه جان و سر باختند.
 
بهر حال، با اين همه، اگر كسى از كنار اين همه آثار پراكنده شده در ميان نوشته‌ها و مجموعه‌هاى سلف اين امت اسلامى به ترديد بگذرد و يا به تكذيب برخيزد و يا كتمان حقايق كند، چگونه كسى است؟ و از چه آبشخورى سيراب مى‌شود؟ بگذريم كه اين رشته سر دراز دارد...
 
 
 
سخن بر سر چگونگى برخورد« ابن كثير» با تفسير آياتى است كه قطعا و يقينا بر اساس روايات معتمد و متقن درباره على« ع» و يا اهل بيت نازل شده‌اند. ابن كثير، در اين موارد، سوگمندانه از جايگاه يك مفسّر، محدث و عالم، كه بى‌گمان رسالتش تبيين حقايق است، آنگونه كه هست, و نه نشر مطالب آنسان كه مى‌پسندد، سقوط مى‌كند و رسالتى را كه خود، در مقدّمه تفسير، براى عالمان رقم زده فراموش مى‌كند و به تحريف و تبديل و كتمان حقايق مى‌پردازد.
 
 
 
او در ذيل« و أنذر عشيرتك الأقربين» به راه تحريف رفته و جمله پيامبر« ص» را كه با اشاره به على« ع» فرمود:« انّ هذا أخى و وصيّى و خليفتى عليكم فاسمعوا له و اطيعوه». بدينسان آورده است:« انّ هذا اخى و كذا و كذا، فاسمعوا له و اطيعوه».
 
 
 
به اين تحريف نيز، بسنده نكرده و گفته است اين روايت، براين سياق تنها از ناحيه عبد الغفار ابن القاسم، أبى مريم نقل شده است، و او درغگوست و حديثش متروك است، شيعى مذهب است و مورد اتهام و....
 
شگفتا« شيعى مذهب» بودن، سر بر آستان على سائيدن و... عامل ضعف است و انگيزه طرد روايت، زهى بى‌انصافى!!
 
 
 
در ذيل آيه« اكمال» بعد از نقل روايات با اسناد مختلف، بالأخره در پايان اشاره‌اى هم دارد، كه برخى گفته‌اند، اين آيه، در« روز غدير» نازل شده است, ولى اين قطعا صحيح نيست و نقل درست كه هيچ شك و ترديدى در آن نيست، همان است كه آيه در« روز عرفه» نازل شده و يكى از دلايل آن هم« معاويه» اوّلين پادشاه اسلام!! امّا در ذيل آيه / 67 از سوره مائده( آيه تبليغ) اشاره‌اى را نيز برنتابيده و از كنار آن همه روايات و اسناد پراكنده از تفاسير و كتب حديث عامّه گذشته است.
 
 
 
آيه« و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه...» را در باره« صهيب ابن سنان» انگاشته, و در ذيل آيه / 55 از سوره مائده:« انّما وليكم اللّه...» تلاش كرده تا نزول آن را درباره على« ع» انكار كند. و در تفسير آيه 7- 9 از سوره« انسان»« و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا...» با توضيح واژه‌ها و نقل حكايتى، چنان مى‌گذرد كه انگار هرگز آن همه حديث و روايت در شأن نزول آيه را نديده است.
 
بهر حال، موضع ابن كثير در تمام اينگونه آيات، يا ترديد، تكذيب، تحريف، تبديل و تضعيف اسناد و يا جرح راويان است. اين همه از هر كس شگفت نباشد از ابن كثير، كه دستى در جرح و تعديل دارد و در تفسيرش نيز، آهنگش بر« درايت» است و نه صرفا« روايت» بسى شگفت است.
 
 
 
==تفسير ابن كثير و مسائل كلامى==
 
 
 
ابن كثير، از شاگردان« ابن تيميّه» و از مريدان و نزديكان وى است، و در مباحث مختلف از وى تأثير پذيرفته است. مباحث كلامى، در تفسير ابن كثير جلوه بارزى ندارد, ولى از مجموع آنچه به اجمال آورده و يا به اشاره گذشته توان فهميد كه او متمايل به مسلك اشعرى است و در بسيارى از مسائل چونان آنان مى‌انديشيده است گو اين كه در برخى موارد نيز، آراء آنان را نپذيرفته و براهى ديگر رفته است. او در ذيل آيه 54 از سوره اعراف و در ذيل جمله« ثم استوى على العرش» مى‌گويد:
 
« ما در اين مقام، بر مسلك« سلف صالح» معتقديم،[ و در صفات الاهى چنان گوئيم‌] كه نه تعطيل پيش آيد و نه تشبيه، بى‌گمان آنچه از ظاهر الفاظ به ذهن مشبهيّن آمده بر خداوند روا« و ليس كمثله شي‌ء» بلكه حقيقت آن است كه پيشوايان سلف صالح گفته‌اند: كه هر آن كه خداى را به مخلوقش مانند كند كافر شده است, و هر آن‌كه، آنچه خدا خودش را به آن متصّف دانسته انكار كند نيز كافر است، بدينسان بايد به آنچه صريح آيات و روايات صحيحه دلالت كند بگونه‌اى كه با« جلال» الهى منافات نداشته باشد، معتقد بود و راه هدايت همين است».
 
 
 
و روشن است كه در مسائل عقيدتى، اينگونه چند پهلو سخن گفتن ره بجائى نمى‌برد و اينسان راه حل نشان دادن‌ها كليدى را ماننده است كه به همه قفل‌ها مى‌خورد, ولى هيچكدام را باز نمى‌كند، بهر حال وى در ذيل آيه 103 از سوره انعام« لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار» با اين كه اختلاف اقوال را مى‌آورد, امّا روشن است كه با عرضه روايات و آيات، بالأخره معتقد مى‌شود كه« رؤيت» خداوند دست كم در آخرت قطعى است. او در ذيل آياتى كه بگونه‌اى نشانگر اختيار انسانى است، به تفسير آيات پرداخته و دست از ظاهر نشسته و چونان كسانى از اشعريان كه در اين ميدان به نظريه« كسب» گرائيده‌اند، به توجيه و تأويل ننشسته است. ابن كثير، در باب امامت و رهبرى ديدگاه قريب به اتفاق عالمان اهل سنّت را پذيرفته و در انعقاد امامت به راههاى چهارگانه( اجماع امت، نصب امام پيشين، اجماع اهل حلّ و عقد، غلبه و زور!!) معتقد شده و در پايان در اين كه عليه حاكم جائر و ستم‌گر مى‌شود قيام كرد يا نه مى‌گويد:« صحيح آن است كه بگوئيم حاكم، با فسق از حكومت عزل نمى‌شود, مگر اين كه آشكارا بكفر گرايد».
 
 
 
آنگاه براى اثبات اين سخن، كلامى از پيامبر نقل مى‌كند كه بى‌گمان از ساخته‌هاى ذهن بيماران و جيره‌خواران است. پس از اين، سئوال ديگرى مى‌آورد و آن اين كه، آيا حاكم مى‌تواند خود را از خلافت عزل كند و آن را به ديگرى وانهد؟ جواب مى‌دهد، كه اين اختلافى است. آنگاه بعنوان دليل صحت مى‌گويد:« حسن بن على خود را از حكومت عزل كرد و حاكميت را به معاويّه سپرد»
 
گو اين كه ابن كثير اين را نمى‌پذيرد و مى‌گويد« اين كار از سر اجبار بود» امّا روشن است كه اين نيز، بگونه‌اى ديگر، تحريف تاريخ است. و اينك براى روشن شدن حقيقت تنها به يك خطبه امام حسن« ع» كه بى‌درنگ پس از امضاء قرارداد« آتش بس» ايراد فرموده‌اند اشاره مى‌كنيم و مى‌گذريم:
 
« معاويه چنين مى‌پندارد، كه من او را شايسته خلافت ديدم و خود را شايسته حكومت نيافتم. معاويه دروغ مى‌گويد، بخداى سوگند, من در كتاب خدا و كلام رسول خدا شايسته‌ترين كسى هستم كه بايد بر مردم حكومت كند» با اين همه او ذيل آيه 59 از سوره« نساء»« اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم...» و ذيل آيه 124 سوره بقره«... لا ينال عهدى الظالمين...» روايات و اقوال مختلف را آورده و بالأخره عدم لزوم اطاعت از ظالمان را ترجيح مى‌دهد و در پايان تفسير آيه دوّم، از يكى از عالمان نقل مى‌كند كه:« ظالم نمى‌تواند، خليفه، حاكم، مفتى، شاهد و راوى باشد».
 
 
 
بهر حال چنانكه گفتيم، مسائل كلامى در« تفسير ابن كثير» جلوه بارزى ندارد و از آنجا كه آهنگ او در تفسيرش نقلى است، اگر گاهى نيز، به اين ميدان وارد شده، بيشتر نقل اقوال و روايات است تا اظهار نظر و تحليل و بررسى.
 
 
 
==تفسير ابن كثير و مسائل فقهى==
 
 
 
ابن كثير، در فقه زبردست بود. در شرح حال وى آورده‌اند، كه او كرسى درس فقه داشته و فتوا مى‌داده است. و برخى او را با عنوان« محدث الفقهاء» ستوده‌اند. بدينسان طبيعى است كه، پرداختن به مسائل فقهى در تفسير وى جايگاه شايسته‌اى داشته باشد و چنين نيز هست.
 
 
 
برخى از شرح حال نگاران وى را« شافعى» دانسته‌اند، برخى ديگر نيز ضمن آن، به متابعت وى از برخى از آراء« ابن تيمّيه» تصريح كرده‌اند.« ابن تيميّه» آرائى بر خلاف اجماع فقيهان اهل سنّت داشته است، از جمله او در مسأله طلاق معتقد بود، با لفظ« ثلاث» و در يك مرتبه« سه طلاق» واقع نمى‌شود، و با« سوگند به طلاق» زن از مرد جدا نمى‌گردد، و طلاق زن در حال حيض جارى نمى‌گردد، و تحقق پيدا نمى‌كند، ابن كثير نيز، اين آراء را پذيرفته و بدانها فتواى مى‌داد.
 
 
 
بارى، چنانكه گفتيم يكى از جنبه‌هاى برجسته« تفسير ابن كثير» جنبه‌هاى فقهى آن است مؤلف، در جاى جاى تفسير خود در ذيل آيات مربوط به احكام، به مباحث فقهى پرداخته و اقوال و آراء را به نقد و بررسى كشيده است، مثلا ذيل آيه 102 از سوره بقره و در ضمن داستان« هاروت و ماروت» بحث مفصّل و درازدامنى را درباره« سحر» و احكام آن بعمل آورده است كه بلحاظ آگاهيهائى كه از آراء فقهاء سلف عرضه كرده و روايات مختلف را آورده است سودمند تواند بود و در ذيل آيه 185 سوره بقره« فمن شهد منكم الشهر فليصمه...» مسائل مختلف مربوط به روزه مسافر و مريض را مطرح كرده و اقوال گونه‌گون عالمان و فقيهان را آورده، و استدلالهاى آنان را عرضه كرده و به نقد و بررسى پرداخته است.
 
در ذيل آيه 178 از سوره بقره در ارتباط با« قصاص» آراء فقهاء و عالمان سلف را نقل كرده و با عرضه روايات مسأله، به نقد و بررسى آراء پرداخته، و آنگاه ديدگاه خودش را آورده و در پايان در تفسير« لكم في القصاص حياة» نكات سودمندى را ياد كرده است و در ذيل آيه 29 و 28 از سوره توبه، به بحث و بررسى در حرمت ورود مشركان به« مسجد الحرام» و چگونگى جزيه دادن مشركان پرداخته، و اقوال وروايات را آورده است.
 
 
 
بالأخره او در ذيل تمام آيات مربوط به« احكام» مسائل فقهى را يادآورى كرده است و گاه به مبانى« اصولى» آراء نيز، پرداخته ولى مجموعا تحليل اجتهادى و كاوش عقلانى در اين مواضع، بسيار اندك است و غالبا از محدوده نقل اقوال و عرضه روايات و بررسى اينها در پرتو آگاهيهاى رجالى، ادبى و روائى فراتر نمى‌رود.
 
 
 
سخن در ابعاد مختلف تفسير ابن كثير بود, هنوز هم جنبه‌هاى قابل گفتگوئى در اين تفسير هست از جمله، جنبه‌هاى ادبى آن
 
 
 
==منبع==
 
 
 
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی
 
  
 +
* [[نرم افزار جامع تفاسیر نور|نرم افزار جامع التفاسیر]]، بخش کتابشناسی.
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
 
[[رده: تفاسیر]]
 
[[رده: تفاسیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۴

تفسير القرآن العظيم (ابن كثير).jpg
نویسنده ابن کثیر دمشقی
موضوع تفسیر اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد ۹

«تفسیر القرآن العظیم» تألیف ابن کثیر دمشقی (م، ۷۷۴ ق) از جمله «تفاسیر نقلى» در میان اهل سنت است که در تفسیر آیات، بیشتر از قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم و اقوال صحابه بهره گرفته است.

انگیزه مفسر

اسماعیل ابن کثیر قرشی دمشقی، در سر آغاز تفسیر با بیانى رسا با تکیه به آیات قرآن لزوم اندیشیدن، فهمیدن و فهمانیدن قرآن را مطرح مى‌کند، و به آموختن معارف و آموزانیدن ابعاد آن تکیه مى‌کند و ادامه مى‌دهد که: «بر عالمان واجب است تا نقاب از چهره زیباى معانى قرآن برگیرند و به تفسیر و تبیین آیات آن و آموختن حقایق آن بپردازند که خداوند اهل کتاب را بخاطر روى تابیدن از کتب الاهى و روى آوردن به جذبه‌هاى دنیوى نکوهش کرده و فرموده است: «و إذ اخذ اللّه میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیّننه للناس و لا تکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون». (آل عمران، ۱۸۷) و چون خدا پیمان گرفت از آنان که کتاب به آنها داده شد، که حقایق کتاب آسمانى را براى مردم بیان کنید و کتمان نکنید، پس آنان عهد خدا را پشت سر انداخته، آیات الاهى را ببهائى اندک فروختند و چه بد معامله کردند. بر ماست که از این انذارها بخود آئیم و به آنچه خداوند فرمان داده است روى آوریم، و در شناخت، شناساندن و نشر معارف آن، سختکوشى را پیشه سازیم.»

بدینسان ابن کثیر، ضرورت نشر معارف قرآن و لزوم تفسیر آن را، که مسؤولیتى است بزرگ بر دوش عالمان و متفکران اسلامى، بعنوان انگیزه خود در نگارش تفسیر معرّفى مى‌کند.

روش تفسیرى ابن کثیر

تفسیر ابن کثیر جلوه‌اى روشن از تفسیر نقلى است، یعنی تفسیر آیات به ظواهر آیات و اقوال پیامبر و صحابیان؛ و یا بگفته عالمان و مفسّران شیعى، تفسیر آیات به ظواهر آیات و سنّت معصومین.

ابن کثیر در مورد نیکوترین روش تفسیرى می گوید: «صحیح‌ترین و استوارترین روش تفسیرى آن است که آیات به آیات قرآن تفسیر شود, چون اجمال برخى از آیات در مواضع دیگر به تفصیل تبیین شده است. و اگر با این روش ره بجائى نسپردى و در تفسیر آیات ناتوان گشتى براى تبیین آیات به سنّت مراجعه کن، که سنت، مبین و شارح قرآن است. امّا اگر در راه تبیین قرآن، در قرآن و سنّت چیزى نیافتى که چراغ راه شود به اقوال صحابه مراجعه کن, چون آنان در جوّ نزول آیات بوده‌اند و از قرائن و چگونگیهاى عرضه آیات آگاهند».

ابن کثیر، در استحکام آنچه گفته به آیات و روایاتى استناد کرده است، و در ادامه آن به چگونگى اقوال تابعان در تفسیر پرداخته و مآلا معتقد شده است گفتار تابعیان در صورتى حجت خواهد بود که مخالف نداشته باشد، و بالأخره پس از اشاره‌اى به جایگاه لغت عرب به تفسیر به رأى پرداخته و از تفسیر قرآن به مجرّد رأى با نکوهش یاد کرده است.

محتوای کتاب

مفسر ابتداء در ضمن مقدمه‌اى مفصّل، درباره تفسیر و چگونگى تفسیرپذیرى قرآن، منابع تفسیرى و... سخن گفته و سپس وارد تفسیر سوره‌ها مى‌شود. ابن کثیر، در آغاز تفسیر سوره‌ها در ضمن فصلى از جایگاه سوره در میان سور قرآن و فضیلت قرائت آن، سخن مى‌گوید و روایات وارد شده در این زمینه را مى‌آورد. آنگاه به نامهاى آن سوره اشاره مى‌کند و اخبار مربوط به این مطلب را یاد مى‌کند. روایاتى که بطور کلّى نشانگر محتواى سوره یا مطالب عام درباره سوره باشند نیز، در همین قسمت مى‌آید. آنگاه یک یا چند آیه را آورده به تفسیر آنها بر اساس روشى که آوردیم مى‌پردازد، و در تبیین واژه‌ها و تشریح معانى ریشه‌اى کلمات به لغت عرب و اشعار شاعران استناد مى‌جوید، و در توضیح و تفسیر آیات، به اقوال مفسّران نیز پرداخته، گاه به نقد و بررسى آنها دست مى‌یازد. ابن کثیر، به مباحث کلامى و فقهى نیز، با همان روش ویژه خویش پرداخته است که به آنها اشاره خواهیم کرد.

جایگاه نقل در تفسیر ابن کثیر

چنانکه گفته شد، تفسیر ابن کثیر «تفسیر نقلى» است، بنابراین بلندترین جایگاه در این تفسیر، از آن «نقل» خواهد بود. امّا آنچه این تفسیر را از همگنانش ممتاز مى‌سازد و ارزشى افزون به آن مى‌بخشد، ارزیابى دقیق و عالمانه احادیث و آثار است. او در ذیل آیات و براى تفسیر و تبیین جملات قرآن، احادیث و آثار را عرضه مى‌کند, امّا بدون گفتگو و نقد و بررسى از آنها نمى‌گذرد. و با کنکاش در متن احادیث و اسناد آن، در چگونگى روایات و آثار سخن مى‌گوید و این از جمله برجستگیهاى تفسیر اوست.

اسرائیلیات در تفسیر ابن کثیر

ابن کثیر در مقدمه‌اى که نگاشته است، در چگونگى موضع خود در مقابل اسرائیلیات چنین سخن گفته است: «اسرائیلیات را تنها به عنوان استشهاد مى‌توان آورد ولى براى اثبات معنائى نمى‌توان به آنها استناد کرد. اینگونه روایات بر اساس مبانى و آگاهیهائى که داریم یا از جمله روایات صحیحند، که مى‌پذیریم و یا مى‌دانیم که دروغند طرد مى‌کنیم، و اگر نه این باشند و نه آن، بر اساس روایت پیامبر فقط نقل مى‌کنیم امّا در تفسیر آیات از آنها بهره نمى‌گیریم». و در مقامى دیگر مى‌گوید: «شیوه من درباره اسرائیلیات در این تفسیر، روى برتافتن از بسیارى از آنچیزهائى است که آنان نقل کرده‌اند، چون نقل بسیارى از آنها، بخاطر دروغها و تحریفها و تبدیلها که در آن آثار رواج یافته است، جز تضییع عمر اثرى نخواهد داشت».

او در جاى جاى تفسیر و به هنگام تشریح زندگانى پیامبران در مقابل اسرائیلیات ایستاده و بارها خطر آلوده‌شدن آثار اسلامى را از این راه گوشزد کرده و خود به نقد و بررسى آنها پرداخته است. او از ابن عباس نقل مى‌کند که فریاد مى‌زد: «هان اى مسلمانان! با این که کتاب خدا پرطراوت و پیراسته از ناهنجاریها در میان شماست و آنرا مى‌خوانید، به اهل کتاب مراجعه مى‌کنید و براى دست یافتن به پاسخ از آنها سئوال مى‌کنید؟ خداوند در قرآن از تحریفها و تبدیلهائى که آنان در کتاب خدا روا داشته‌اند و از آنچه خود نوشته‌اند و به خدا نسبت داده‌اند سخن گفته، آیا اینهمه آگاهى بسنده نیست که به آنان رجوع نکنید و براى رسیدن به حقیقتى از آنان سئوال ننمائید؟!»

همچنین مى‌گوید: «باید دانست اکثر آنچه اینان نقل مى‌کنند، دروغ و بهتان است, چون در آثار آنان تغییر، تبدیل و تأویل راه یافته است. درست و صحیح این آثار، بسیار اندک است و در همانها نیز فایده‌اى نیست.» و در ذیل آیه ۴۴ سوره نحل و پس از آوردن روایات «داستان ملکه سبأ» مى‌گوید: «اینگونه روایات از اهل کتاب گرفته شده است, ما نیازمند به تفسیر قرآن با این آثار نیستم, خداوند ما را با اخبار سودمندتر، روشنتر و رساتر از این گونه اخبار بى‌نیاز ساخته است».

از این نمونه‌ها در «تفسیر ابن کثیر» فراوان توان یافت که نشانگر موضع هوشمندانه اوست در مقابل اسرائیلیات؛ امّا با این همه، ابن کثیر نیز گاهى در تور نامرئى این خرافات قرار مى‌گیرد و راه به مقصود صحیحى نمى‌سپرد و حق را از باطل باز نشناخته است. با این همه، «تفسیر ابن کثیر» در عرضه این بخش از منابع تفسیرى، از سالمترین تفسیرهاى نقلى است.

تفسیر ابن کثیر و اهل البیت

پیشتر گفتیم تفسیر ابن کثیر جلوه روشن تفسیر نقلى است و اکنون سخن بر سر چگونگى برخورد ابن کثیر با تفسیر آیاتى است که قطعا و یقینا بر اساس روایات معتمد و متقن درباره امام على و یا اهل بیت علیهم السلام نازل شده‌اند. ابن کثیر، در این موارد، سوگمندانه از جایگاه یک مفسّر، محدث و عالم، که بى‌گمان رسالتش تبیین حقایق است، آنگونه که هست و نه نشر مطالب آنسان که مى‌پسندد، سقوط مى‌کند و رسالتى را که خود، در مقدّمه تفسیر، براى عالمان رقم زده فراموش مى‌کند و به تحریف و تبدیل و کتمان حقایق مى‌پردازد.

او در ذیل «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ» به راه تحریف رفته و جمله پیامبر را که با اشاره به حضرت على فرمود: «انّ هذا أخى و وصیى و خلیفتى علیکم فاسمعوا له و اطیعوه». بدینسان آورده است: «انّ هذا اخى و کذا و کذا، فاسمعوا له و اطیعوه». به این تحریف نیز، بسنده نکرده و گفته است این روایت، براین سیاق تنها از ناحیه عبد الغفار ابن القاسم، أبى مریم نقل شده است، و او درغگوست و حدیثش متروک است، شیعى مذهب است و مورد اتهام و.... شگفتا «شیعى مذهب» بودن، سر بر آستان على سائیدن و... عامل ضعف است و انگیزه طرد روایت، زهى بى‌انصافى!!

در ذیل «آیه اکمال» بعد از نقل روایات با اسناد مختلف، بالأخره در پایان اشاره‌اى هم دارد که برخى گفته‌اند، این آیه در «روز غدیر» نازل شده است, ولى این قطعا صحیح نیست و نقل درست که هیچ شک و تردیدى در آن نیست، همان است که آیه در «روز عرفه» نازل شده. امّا در ذیل آیه تبلیغ اشاره‌اى را نیز برنتابیده و از کنار آن همه روایات و اسناد پراکنده از تفاسیر و کتب حدیث عامّه گذشته است.

آیه« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ...» را در باره «صهیب ابن سنان» انگاشته, و در ذیل آیه ۵۵ از سوره مائده: «إِنَّمَا وَلِیکمُ اللَّهُ...» تلاش کرده تا نزول آن را درباره حضرت على انکار کند. و در تفسیر آیه ۷- ۹ از سوره انسان« وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکینًا...» با توضیح واژه‌ها و نقل حکایتى، چنان مى‌گذرد که انگار هرگز آن همه حدیث و روایت در شأن نزول آیه را ندیده است.

بهر حال، موضع ابن کثیر در تمام اینگونه آیات، یا تردید، تکذیب، تحریف، تبدیل و تضعیف اسناد و یا جرح راویان است. این همه از هر کس شگفت نباشد، از ابن کثیر که دستى در جرح و تعدیل دارد و در تفسیرش نیز، آهنگش بر «درایت» است و نه صرفا «روایت» بسى شگفت است.

تفسیر ابن کثیر و مسائل کلامى

ابن کثیر، از شاگردان «ابن تیمیه» و از مریدان و نزدیکان وى است، و در مباحث مختلف از وى تأثیر پذیرفته است. مباحث کلامى، در تفسیر ابن کثیر جلوه بارزى ندارد، ولى از مجموع آنچه به اجمال آورده و یا به اشاره گذشته می توان فهمید که او متمایل به مسلک اشعرى است و در بسیارى از مسائل چونان آنان مى‌اندیشیده است، گو این که در برخى موارد نیز، آراء آنان را نپذیرفته و براهى دیگر رفته است.

تفسیر ابن کثیر و مسائل فقهى

ابن کثیر، در فقه زبردست بود. در شرح حال وى آورده‌اند، که او کرسى درس فقه داشته و فتوا مى‌داده است. و برخى او را با عنوان «محدث الفقهاء» ستوده‌اند. بدینسان طبیعى است که، پرداختن به مسائل فقهى در تفسیر وى جایگاه شایسته‌اى داشته باشد. برخى از شرح حال نگاران وى را «شافعى» مذهب دانسته‌اند، برخى دیگر نیز ضمن آن، به متابعت وى از برخى از آراء «ابن تیمّیه» تصریح کرده‌اند.

یکى از جنبه‌هاى برجسته «تفسیر ابن کثیر» جنبه‌هاى فقهى آن است. مؤلف، در جاى جاى تفسیر خود در ذیل آیات الاحکام، به مباحث فقهى پرداخته و اقوال و آراء را به نقد و بررسى کشیده است. او در ذیل تمام آیات مربوط به «احکام» مسائل فقهى را یادآورى کرده است و گاه به مبانى «اصولى» آراء نیز پرداخته، ولى مجموعا تحلیل اجتهادى و کاوش عقلانى در این مواضع، بسیار اندک است و غالبا از محدوده نقل اقوال و عرضه روایات و بررسى اینها در پرتو آگاهیهاى رجالى، ادبى و روائى فراتر نمى‌رود.

تفسیر ابن کثیر در گفتار عالمان

شرح حال نگاران و عالمان، در ضمن زندگانى ابن کثیر، از تفسیر وى یاد کرده‌اند و برخى به آن به دیده عظمت و ستایش نگریسته‌اند. جلال الدین سیوطى، مفسّر و قرآن شناس بزرگ اسلامى مى‌گوید: «ابن کثیر تفسیرى دارد که در آن سبک و روش همانندش نگاشته نشده است».

محمد بن على شوکانى در ضمن فهرست آثار ابن کثیر آورده است: او آثار سودمندى دارد از جمله: تفسیر مشهور او که در مجلدات متعدّدى است، در آن مطالب را بدقت فراهم آورده است. دیدگاههاى مختلف، گزارشهاى گونه‌گون و آثار گذشتگان را عرضه کرده و درباره چگونگیهاى آنها به نیکوئى سخن گفته است، تفسیر ابن کثیر، اگر بهترین تفسیرها نباشد بى‌گمان از بهترین‌هاست».

دکتر محمدحسین ذهبى نیز، ضمن یاد کرد این تفسیر و چگونگیهاى آن نوشته است: «من این تفسیر را خواندم و در روش تفسیرى، بخاطر توجه شایسته به تفسیر آیه به آیه و تفسیر آیات با عبارات رسا و کوتاه، آن را ممتاز یافتم. وى بهنگام تفسیر آیات، به آیات هم مضمون مراجعه مى‌کند و بین دو آیه مقایسه مى‌نماید و به اینگونه تفسیر که خود آن را «تفسیر قرآن به قرآن» نامیده است به شدّت اهتمام مى‌ورزد. در بیان آثار تفسیرى با این روش و سبک این تفسیر بیشترین توجه را به عرضه آیات هم مضمون دارد».

محققان و عالمان دیگرى نیز، تفسیر ابن کثیر را ستوده‌اند و آن را در میان تفاسیر نقلى در اهمیت و شایستگى پس از تفسیر طبرى، سرآمد دیگر تفاسیر دانسته‌اند. دکتر صبحى صالح در اثر ارزشمند خود، از جمله درباره این تفسیر نوشته است: «در میان تفاسیر مأثور پس از تفسیر طبرى - بلکه در برخى امور برتر از آن - تفسیر ابن کثیر است. دقت در اسناد، سادگى عبارات، از جمله مزایاى این تفسیر است».

منابع

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: