جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اخلاق و فضایل امام حسن عسکری علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{شناختنامه امام حسن عسکری (ع)}}
+
{{متوسط}}[[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]] (علیه‌السلام) مانند اجداد بزرگوارش در بخشندگی و خدمت به مردم یگانه روزگار بود و دوستان و دشمنان، ایشان را به فضل و پارسایى و بزرگوارى می‌شناختند.
[[احمد بن عبيدالله بن خاقان]] با اینکه از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات در قم بود، و نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت، درباره [[امام حسن عسکری]] علیه السلام گفته است: در سر من راى، هيچ يك از [[علويان]] را نديدم و نشناختم كه به مانند حسن بن على بن محمد بن رضا علیه السلام باشد و در آرامش و [[وقار]] و [[پارسايى]] و [[نجابت]] و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام [[بنى  هاشم]] نام كسى را بهتر از او نشنيدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى داشتند و نيز همواره بر اميران و وزيران و نويسندگان مردم عامى و معمولى مقدم داشته مى شد.
 
 
 
از هيچيك از بنى هاشم و نيز اميران و نويسندگان و قاضيان و [[فقيهان]] و ساير مردمان درباره وى نپرسيدم جز آن كه پى بردم آن حضرت در نزد مردم در غايت تجليل و تعظيم و در جايگاهى والا قرار دارد و همه درباره او به نيكى ياد مى كنند و او را بر [[اهل بيت]] علیهم السلام و مشايخش مقدم مى دارند.
 
 
 
هيچ كس از دوستان و دشمنان آن حضرت را نديدم جز آن كه به نيكويى درباره آن حضرت سخن مى گفتند و او را مى ستودند.
 
 
 
همچنين پدر احمد بن عبيدالله یعنی عبیدالله بن خاقان که وزير معتمد عباسي بود در اين باره گويد: اگر خلافت از خاندان [[بنى عباس]] بيرون شود هيچ كس از بنى هاشم را سزاوار خلافت نيست مگر حسن عسكرى علیه السلام زيرا او با فضل و دانش و پارسايى و خويشتندارى و [[زهد]] و [[عبادت]] و [[اخلاق]] پسنديده و نيكويي هايش استحقاق تصدى مقام خلافت را داراست.
 
 
 
برخی از ویژگی های امام حسن عسکری علیه السلام:
 
==سخاوت و بخشندگی==
 
 
 
امام حسن عسکری علیه السلام بسان اجداد بزرگوارش در بخشندگی و کمک به مردم یگانه روزگار بود. شخصی به نام محمد بن علی همراه پدرش ـ که از خاندان علویان بودند؛ ولی از گروه واقفیّه به شمار می رفتند ـ در زندگی دچار بحران شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند.
 
 
 
وی می گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری علیه السلام ـ چون خصلت «بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می رفتیم، پدرم گفت: ای کاش آن حضرت برای برآورده شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای کاش به سه نیاز من توجّه و عنایت کند!
 
 
 
نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه ای که نیاز داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.
 
 
 
همچنین مرحوم کلینی از اسماعیل بن محمد بن علی بن اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب نقل می کند که سر راه امام حسن عسگری علیه السلام نشستم وقتی که حضرت تشریف آورد اظهار نیاز کردم  و برای حضرت سوگند یاد کردم که حتی یک درهم هم ندارم نه نان شب و نه نهار دارم. حضرت فرمود: سوگند دروغ به خدا می کنی در حالی که دویست دینار زیر زمین دفن نموده ای! و این را که گفتم برای این جهت نیست که به تو چیزی ندهم. آنگاه به غلامش فرمود: آنچه با خود داری به او بده. غلام آن حضرت صد دینار به من داد پس حضرت رو به من نمود و فرمود: در وقتی که سخت به آن دویست دینار نیاز داری از ان محروم خواهی شد. آنچه آن حضرت فرمود راست بود دویست دینار زیر زمین دفن کرده بودم که روز گرفتاری پشتوانه ای باشد، نیاز شدیدی به ان پیدا کردم و راههای روزی بر من بسته شد آنجایی که ان دویست دینار را دفن کرده بودم حفر نمودم چیزی نیافتم معلوم شد پسرم جای آن را یاد گرفته و آن را برداشته و فرار کرده است.
 
 
 
==رفع نیازها و گرفتاری مردم==
 
  
*مرحوم طبری شیعی از محمد بن زید نقل می نماید که خدمت امام هادی علیه السلام شرفیاب بودم ، گروهی  خدمت حضرت مشرف شدند از گرسنگی شکایت نمودند حضرت دست مبارکش را به زمین زد، گندم و آرد برای آنان پیدا شد.
+
==امام عسکری در نظر دشمنان==
  
*شيخ طوسى در الغيبة به سند خود از ابو هاشم جعفرى در ضمن حديثى نقل كرده است كه گفت: تنگدست شده بودم و مى‌ خواستم چند دينار از ابو محمد (ع) طلب كنم اما شرم داشتم. چون به خانه ‌ام رسيدم صد دينار برايم فرستاده شد و اين پيغام نيز همراه آن نوشته شده بود كه اگر حاجتى داشتى شرم مكن و بيم نداشته باش و طلب كن كه آنچه دوست دارى خواهى ديد ان شاء الله.
+
* احمد بن عبیدالله بن خاقان با اینکه از جانب خلفای [[حکومت بنی عباس|عباسی]]، والی اوقاف و صدقات در [[قم]] بود و نسبت به [[اهل بیت]] علیهم السلام، نهایت مرتبه عداوت را داشت، درباره [[امام حسن عسکری]] علیه السلام گفته است: «در سُرّ من رأى ([[سامرا]])، هیچ یک از [[علویان]] را ندیدم و نشناختم که به مانند «[[امام حسن عسکری علیه السلام|حسن بن على بن محمد]]» باشد، و در آرامش و وقار و پارسایى و نجابت و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام [[بنى  هاشم]]، نام کسى را بهتر از او نشنیدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى داشتند و نیز همواره بر امیران و وزیران و نویسندگان مردم عامى و معمولى مقدم داشته مى شد. و از هیچیک از بنى هاشم و نیز امیران و نویسندگان و قاضیان و فقیهان و سایر مردمان درباره وى نپرسیدم جز آن که پى بردم او در نزد مردم در غایت تجلیل و تعظیم و در جایگاهى والا قرار دارد و همه درباره او به نیکى یاد مى کنند و او را بر اهل بیت و مشایخش مقدم مى دارند. هیچ کس از دوستان و دشمنان او را ندیدم جز آن که به نیکویى درباره اش سخن مى گفتند و او را مى ستودند.»
 +
* همچنین پدر احمد بن عبیدالله یعنی عبیدالله بن خاقان که وزیر [[معتمد (خلیفه عباسی)|معتمد عباسی]] بود در این باره گوید: «اگر [[خلافت]] از خاندان [[بنى عباس]] بیرون شود، هیچ کس از بنى هاشم سزاوار خلافت نیست مگر حسن عسکرى، زیرا او با فضل و دانش و پارسایى و خویشتندارى و [[زهد]] و [[عبادت]] و [[اخلاق]] پسندیده است و نیکویی هایش استحقاق تصدى مقام خلافت را داراست.»
 +
* [[علامه مجلسی]] از کتاب «[[مناقب ابن شهر آشوب (کتاب)|مناقب ابن شهرآشوب]]» از محمد بن عباس نقل می نماید: درباره نشانه های امام مذاکره می کردیم، یک [[ناصبی]] گفت: من نامه ای بدون مرکب برای او (امام عسکری علیه السلام) می نویسم، اگر جواب داد یقین می کنم که او [[امام]] است. پس ما مسایلی را خدمت حضرت نوشتیم و آن ناصبی نامه ای بدون مرکب بر روی کاغذی نوشت و در میان نامه ها گذارد و نامه ها را خدمت حضرت فرستادیم. حضرت مسایل را جواب داد و بر ورقه ای نام آن ناصبی و نام پدر و مادرش را نوشت. آن ناصبی از دیدن آن بیهوش گردید وقتی که به هوش آمد به حق معتقد گردید.<ref>بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۸۸-۲۸۹.</ref>
 +
* بعضی از دشمنان آن حضرت درباره وی گفته اند: چه بگوییم درباره کسی که روزها [[روزه]] و شب ها به قیام و عبادت مشغول است، نه سخنی بیهوده می گوید و نه اشتغالی به جز عبادت دارد.<ref>بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۰۸.</ref>
 +
* [[شیخ مفید]] از محمد بن اسماعیل نقل نموده که امام حسن عسکری علیه السلام را نزد علی بن اوتاش (اوتامش) زندانی کردند و این شخص سخت با آل محمد علیهم السلام دشمن بود و خشونت به خرج می داد. به علی بن اوتاش دستور داده بودند که به حضرت عسکری آزار برساند. بیش از یک روز از زندانی بودن آن حضرت نزد او نگذشت که در مقابل ایشان خاضع و فروتن گردید و دقیقه ای از احترام حضرت فروگذار نمی نمود. وقتی که امام را آزاد کردند علی بن اوتاش بیش از همه به آل محمد علیهم السلام شناخت پیدا کرده و به ایشان معتقد شده بود.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۴۲.</ref>
  
*مرحوم علامه مجلسی از کتاب کشف الغمه نقل نموده که ابویوسف شاعر متوکل گوید: برایم فرزندی متولد گردید  تنگدست یودم به جماعتی نامه نوشتم و از آنان درخواست کمک کردم ولی با زیان روبه رو شدم چیزی کمک نکردند به خودم گفتم : می روم اطراف خانه امام حس عسگری دوری می زنم . به در خانه رسیدم ابوحمزه بیرون آمد، کیسه سیاه رنگی به من داد در آن چهارصد درهم بود، گفت: سیدم به تو می گوید : این را برای نوزاد هزینه کن خداوند او را برایت مبارک گرداند.
+
==سیره اخلاقی امام عسکری==
  
==پاسداشتِ نماز==
+
*شخصی به نام محمد بن علی همراه پدرش ـ که از خاندان [[علویان]] بودند، ولی از گروه [[واقفیه]] به شمار می رفتند ـ در زندگی دچار بحران شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند. وی می گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]] علیه السلام ـ چون خصلت «بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می رفتیم، پدرم گفت: ای کاش آن حضرت برای برآورده شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای کاش به سه نیاز من توجّه و عنایت کند! نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه ای که نیاز داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.
 +
*[[شیخ کلینی]] از «اسماعیل بن محمد بن علی بن اسماعیل بن علی بن [[عبدالله بن عباس]]» نقل می کند که سر راه امام حسن عسکری علیه السلام نشستم، وقتی که حضرت تشریف آورد اظهار نیاز کردم و [[سوگند]] یاد کردم که حتی یک درهم هم ندارم، نه نان شب و نه نهار دارم. حضرت فرمود: سوگند [[دروغ]] به خدا می خوری در حالی که دویست دینار زیر زمین دفن نموده ای! و این را که گفتم برای این جهت نیست که به تو چیزی ندهم. آنگاه به غلامش فرمود: آنچه با خود داری به او بده. غلام آن حضرت صد دینار به من داد، پس حضرت رو به من نمود و فرمود: در وقتی که سخت به آن دویست دینار نیاز داری از آن محروم خواهی شد. آنچه آن حضرت فرمود راست بود، دویست دینار زیر زمین دفن کرده بودم که روز گرفتاری پشتوانه ای باشد. نیاز شدیدی به آن پیدا کردم و راههای [[رزق|روزی]] بر من بسته شد، آنجایی که آن دویست دینار را دفن کرده بودم حفر نمودم چیزی نیافتم، بعد معلوم شد پسرم جای آن را یاد گرفته و آن را برداشته و فرار کرده است.<ref>کافی، ج۱، ص۵۰۹-۵۱۰، ح۱۴.</ref>
  
امام عسکری علیه السلام به نماز اوّل وقت بسیار اهتمام می داد و نماز را بزرگ می داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاصّ و ویژه آن بزرگوار بود، می گوید: نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرارسید، آن بزرگوار نامه را به سوئی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن نامه.
+
*[[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] در «[[الغیبة شیخ طوسی (کتاب)|الغیبة]]» به سند خود از [[ابوهاشم جعفری|ابوهاشم جعفرى]] در ضمن حدیثى نقل کرده است که گفت: تنگدست شده بودم و مى‌ خواستم چند دینار از [[امام حسن عسکری علیه السلام|ابو محمد]] علیه السلام طلب کنم اما شرم داشتم. چون به خانه ‌ام رسیدم صد دینار برایم فرستاده شد و این پیغام نیز همراه آن نوشته شده بود که اگر حاجتى داشتى شرم مکن و بیم نداشته باش و طلب کن که آنچه دوست دارى خواهى دید ان شاء الله.
 
 
==ترغیب به خدمت رسانی==
 
 
 
ابوهاشم می گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه السلام بودم، آن حضرت فرمود: «یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی شود مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید».
 
 
 
تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی از برنامه های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود: «بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می کنند، در جهان دیگر نیز سربلند و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد، خدای تو را رحمت کند».
 
  
 +
*[[علامه مجلسی]] از کتاب «[[کشف الغمة (کتاب)|کشف الغمه]]» نقل نموده که ابویوسف شاعر [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوکل]] گوید: برایم فرزندی متولد گردید، تنگدست بودم، به جماعتی نامه نوشتم و از آنان درخواست کمک کردم، ولی با زیان رو به رو شدم چیزی کمک نکردند. به خودم گفتم: می روم اطراف خانه امام حس عسکری دوری می زنم، به در خانه رسیدم ابوحمزه بیرون آمد، کیسه سیاه رنگی به من داد در آن چهارصد درهم بود، گفت: سیدم به تو می گوید: این را برای نوزاد هزینه کن، خداوند او را برایت مبارک گرداند.<ref>بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۹۴.</ref>
 +
*علامه مجلسی از کتاب «[[تاریخ قم (کتاب)|تاریخ قم]]» نقل نموده: حسین بن حسن بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن [[امام صادق علیه السلام|جعفر الصادق]] علیه السلام که در [[قم]] ساکن بود آشکارا [[شراب خواری|شرب خمر]] می کرد. یک روز برای عرض حاجتی در خانه [[احمد بن اسحاق اشعری قمی|احمد بن اسحاق اشعری]] که در قم وکیل امام حسن عسکری علیه السلام بود آمد. احمد بن اسحاق به او اجازه ورود نداد، وی با حالت حزن به خانه خود برگشت. پس از آن احمد بن اسحاق برای انجام عمل [[حج]] به راه افتاد و وقتی که به [[سامرا]] رسید در منزل امام عسکری علیه السلام آمد و اجازه ورود خواست، حضرت به او اجازه نداد، احمد بن اسحاق گریه زیادی نمود و التماس کرد تا حضرت به او اجازه داد. وقتی که خدمت حضرت شرفیاب شد، عرض کرد: یابن رسول الله با اینکه من از شیعیان و دوستان شما هستم چرا مرا از تشرف حضورتان منع نمودید؟ حضرت فرمود: برای اینکه تو پسرعموی ما را از در خانه ات راندی. احمد بن اسحاق گریه کرد و سوگند یاد نمود که من او را از ورود به خانه ام منع ننمودم مگر برای اینکه از شرب خمر [[توبه]] نماید. حضرت فرمود: راست گفتی ولی چاره ای نیست جز اینکه باید آنان را گرامی داشت و احترام نمود، نباید به آنها بی احترامی نمود و تحقیر کرد زیرا به ما منسوبند، اگر آنان را مورد [[اهانت]] قرار دهی از زیانکاران خواهی بود. وقتی که احمد به قم برگشت بزرگان به دیدن او آمدند حسین بن حسن نیز همراه آنان بود، وقتی که چشم احمد به او افتاد به طرف او دوید و از وی استقبال نمود و به او احترام کرد و او را در صدر مجلس نشاند. حسین از کار احمد در شگفت شد و این کار را از او بعید دانست. از سبب کار احمد بن اسحاق پرسید، احمد جریان میان خود و امام عسکری علیه السلام را نقل نمود، وقتی حسین آن را شنید از اعمال زشت خویش پشیمان شد و توبه نمود، به منزل برگشت، شراب ها را ریخت و ابزار آن را شکست و از پرهیزکاران و صلحا و عابدان گردید و ملازمت مساجد را اختیار نمود تا وقتی که از دنیا رفت و نزدیک قبر [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|حضرت معصومه]] علیهاالسلام دفن گردید.<ref>بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۲۳-۳۲۴.</ref>
 +
*امام عسکری علیه السلام به [[نماز اول وقت]] بسیار اهتمام می داد و [[نماز]] را بزرگ می داشت. [[ابوهاشم جعفری]] که یکی از یاران خاصّ و ویژه آن بزرگوار بود، می گوید: نزد آن امام [[معصوم]] بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرارسید، آن بزرگوار نامه را به سوئی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن نامه.
 +
*مرحوم مجلسی از کتاب «[[الغیبة شیخ طوسی (کتاب)|غیبت شیخ طوسی]]» جریانی را از یکی از نوکران امام حسن عسکری علیه السلام به نام محمد شاکری نقل می نماید در آخر آن جریان آمده است: امام علیه السلام در [[محراب]] عبادت می نشست و [[سجده]] می نمود، من به خواب می رفتم و بیدار می شدم و حضرت همچنان در حال سجده بود.<ref>بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۵۳.</ref>
 +
==پانویس==
 +
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
* سیره معصومان، سید محسن امین/ ترجمه: على حجتى كرمانى.
+
*سیره معصومان، سید محسن امین، ترجمه: على حجتى کرمانى.
* امام عسکری علیه السلام نماد فضیلت ها، ابوالحسن ربانی سبزواری، فرهنگ کوثر، زمستان 82، شماره 60.
+
*امام عسکری علیه السلام نماد فضیلت‌ها، ابوالحسن ربانی سبزواری، فرهنگ کوثر، زمستان ۸۲، شماره ۶۰.
* [http://osool.ac.ir/sokhan/10.asp زندگاني حضرت امام حسن عسکري(ع)، پایگاه دانشکده اصول دین]، بازیابی: 29 آذر 1394
+
*[http://osool.ac.ir/sokhan/10.asp زندگانی حضرت امام حسن عسکری(ع)، پایگاه دانشکده اصول دین]، بازیابی: ۲۹ آذر ۱۳۹۴.
* [http://ahlolbait.com/article/1613/%D9%86%D9%85%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 نمونه هایی از سیره امام حسن عسگری علیه السلام، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام]
+
*[http://ahlolbait.com/article/1613/%D9%86%D9%85%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 نمونه‌هایی از سیره امام حسن عسکری علیه‌السلام، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت علیهم‌السلام].
 +
{{شناختنامه امام حسن عسکری (ع)}}
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= متوسط
 +
|رده= دارد
 +
}}
 
[[رده:امام حسن عسکری علیه السلام]]
 
[[رده:امام حسن عسکری علیه السلام]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۴

امام حسن عسکری (علیه‌السلام) مانند اجداد بزرگوارش در بخشندگی و خدمت به مردم یگانه روزگار بود و دوستان و دشمنان، ایشان را به فضل و پارسایى و بزرگوارى می‌شناختند.

امام عسکری در نظر دشمنان

  • احمد بن عبیدالله بن خاقان با اینکه از جانب خلفای عباسی، والی اوقاف و صدقات در قم بود و نسبت به اهل بیت علیهم السلام، نهایت مرتبه عداوت را داشت، درباره امام حسن عسکری علیه السلام گفته است: «در سُرّ من رأى (سامرا)، هیچ یک از علویان را ندیدم و نشناختم که به مانند «حسن بن على بن محمد» باشد، و در آرامش و وقار و پارسایى و نجابت و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام بنى هاشم، نام کسى را بهتر از او نشنیدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى داشتند و نیز همواره بر امیران و وزیران و نویسندگان مردم عامى و معمولى مقدم داشته مى شد. و از هیچیک از بنى هاشم و نیز امیران و نویسندگان و قاضیان و فقیهان و سایر مردمان درباره وى نپرسیدم جز آن که پى بردم او در نزد مردم در غایت تجلیل و تعظیم و در جایگاهى والا قرار دارد و همه درباره او به نیکى یاد مى کنند و او را بر اهل بیت و مشایخش مقدم مى دارند. هیچ کس از دوستان و دشمنان او را ندیدم جز آن که به نیکویى درباره اش سخن مى گفتند و او را مى ستودند.»
  • همچنین پدر احمد بن عبیدالله یعنی عبیدالله بن خاقان که وزیر معتمد عباسی بود در این باره گوید: «اگر خلافت از خاندان بنى عباس بیرون شود، هیچ کس از بنى هاشم سزاوار خلافت نیست مگر حسن عسکرى، زیرا او با فضل و دانش و پارسایى و خویشتندارى و زهد و عبادت و اخلاق پسندیده است و نیکویی هایش استحقاق تصدى مقام خلافت را داراست.»
  • علامه مجلسی از کتاب «مناقب ابن شهرآشوب» از محمد بن عباس نقل می نماید: درباره نشانه های امام مذاکره می کردیم، یک ناصبی گفت: من نامه ای بدون مرکب برای او (امام عسکری علیه السلام) می نویسم، اگر جواب داد یقین می کنم که او امام است. پس ما مسایلی را خدمت حضرت نوشتیم و آن ناصبی نامه ای بدون مرکب بر روی کاغذی نوشت و در میان نامه ها گذارد و نامه ها را خدمت حضرت فرستادیم. حضرت مسایل را جواب داد و بر ورقه ای نام آن ناصبی و نام پدر و مادرش را نوشت. آن ناصبی از دیدن آن بیهوش گردید وقتی که به هوش آمد به حق معتقد گردید.[۱]
  • بعضی از دشمنان آن حضرت درباره وی گفته اند: چه بگوییم درباره کسی که روزها روزه و شب ها به قیام و عبادت مشغول است، نه سخنی بیهوده می گوید و نه اشتغالی به جز عبادت دارد.[۲]
  • شیخ مفید از محمد بن اسماعیل نقل نموده که امام حسن عسکری علیه السلام را نزد علی بن اوتاش (اوتامش) زندانی کردند و این شخص سخت با آل محمد علیهم السلام دشمن بود و خشونت به خرج می داد. به علی بن اوتاش دستور داده بودند که به حضرت عسکری آزار برساند. بیش از یک روز از زندانی بودن آن حضرت نزد او نگذشت که در مقابل ایشان خاضع و فروتن گردید و دقیقه ای از احترام حضرت فروگذار نمی نمود. وقتی که امام را آزاد کردند علی بن اوتاش بیش از همه به آل محمد علیهم السلام شناخت پیدا کرده و به ایشان معتقد شده بود.[۳]

سیره اخلاقی امام عسکری

  • شخصی به نام محمد بن علی همراه پدرش ـ که از خاندان علویان بودند، ولی از گروه واقفیه به شمار می رفتند ـ در زندگی دچار بحران شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند. وی می گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری علیه السلام ـ چون خصلت «بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می رفتیم، پدرم گفت: ای کاش آن حضرت برای برآورده شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای کاش به سه نیاز من توجّه و عنایت کند! نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه ای که نیاز داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.
  • شیخ کلینی از «اسماعیل بن محمد بن علی بن اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس» نقل می کند که سر راه امام حسن عسکری علیه السلام نشستم، وقتی که حضرت تشریف آورد اظهار نیاز کردم و سوگند یاد کردم که حتی یک درهم هم ندارم، نه نان شب و نه نهار دارم. حضرت فرمود: سوگند دروغ به خدا می خوری در حالی که دویست دینار زیر زمین دفن نموده ای! و این را که گفتم برای این جهت نیست که به تو چیزی ندهم. آنگاه به غلامش فرمود: آنچه با خود داری به او بده. غلام آن حضرت صد دینار به من داد، پس حضرت رو به من نمود و فرمود: در وقتی که سخت به آن دویست دینار نیاز داری از آن محروم خواهی شد. آنچه آن حضرت فرمود راست بود، دویست دینار زیر زمین دفن کرده بودم که روز گرفتاری پشتوانه ای باشد. نیاز شدیدی به آن پیدا کردم و راههای روزی بر من بسته شد، آنجایی که آن دویست دینار را دفن کرده بودم حفر نمودم چیزی نیافتم، بعد معلوم شد پسرم جای آن را یاد گرفته و آن را برداشته و فرار کرده است.[۴]
  • شیخ طوسى در «الغیبة» به سند خود از ابوهاشم جعفرى در ضمن حدیثى نقل کرده است که گفت: تنگدست شده بودم و مى‌ خواستم چند دینار از ابو محمد علیه السلام طلب کنم اما شرم داشتم. چون به خانه ‌ام رسیدم صد دینار برایم فرستاده شد و این پیغام نیز همراه آن نوشته شده بود که اگر حاجتى داشتى شرم مکن و بیم نداشته باش و طلب کن که آنچه دوست دارى خواهى دید ان شاء الله.
  • علامه مجلسی از کتاب «کشف الغمه» نقل نموده که ابویوسف شاعر متوکل گوید: برایم فرزندی متولد گردید، تنگدست بودم، به جماعتی نامه نوشتم و از آنان درخواست کمک کردم، ولی با زیان رو به رو شدم چیزی کمک نکردند. به خودم گفتم: می روم اطراف خانه امام حس عسکری دوری می زنم، به در خانه رسیدم ابوحمزه بیرون آمد، کیسه سیاه رنگی به من داد در آن چهارصد درهم بود، گفت: سیدم به تو می گوید: این را برای نوزاد هزینه کن، خداوند او را برایت مبارک گرداند.[۵]
  • علامه مجلسی از کتاب «تاریخ قم» نقل نموده: حسین بن حسن بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق علیه السلام که در قم ساکن بود آشکارا شرب خمر می کرد. یک روز برای عرض حاجتی در خانه احمد بن اسحاق اشعری که در قم وکیل امام حسن عسکری علیه السلام بود آمد. احمد بن اسحاق به او اجازه ورود نداد، وی با حالت حزن به خانه خود برگشت. پس از آن احمد بن اسحاق برای انجام عمل حج به راه افتاد و وقتی که به سامرا رسید در منزل امام عسکری علیه السلام آمد و اجازه ورود خواست، حضرت به او اجازه نداد، احمد بن اسحاق گریه زیادی نمود و التماس کرد تا حضرت به او اجازه داد. وقتی که خدمت حضرت شرفیاب شد، عرض کرد: یابن رسول الله با اینکه من از شیعیان و دوستان شما هستم چرا مرا از تشرف حضورتان منع نمودید؟ حضرت فرمود: برای اینکه تو پسرعموی ما را از در خانه ات راندی. احمد بن اسحاق گریه کرد و سوگند یاد نمود که من او را از ورود به خانه ام منع ننمودم مگر برای اینکه از شرب خمر توبه نماید. حضرت فرمود: راست گفتی ولی چاره ای نیست جز اینکه باید آنان را گرامی داشت و احترام نمود، نباید به آنها بی احترامی نمود و تحقیر کرد زیرا به ما منسوبند، اگر آنان را مورد اهانت قرار دهی از زیانکاران خواهی بود. وقتی که احمد به قم برگشت بزرگان به دیدن او آمدند حسین بن حسن نیز همراه آنان بود، وقتی که چشم احمد به او افتاد به طرف او دوید و از وی استقبال نمود و به او احترام کرد و او را در صدر مجلس نشاند. حسین از کار احمد در شگفت شد و این کار را از او بعید دانست. از سبب کار احمد بن اسحاق پرسید، احمد جریان میان خود و امام عسکری علیه السلام را نقل نمود، وقتی حسین آن را شنید از اعمال زشت خویش پشیمان شد و توبه نمود، به منزل برگشت، شراب ها را ریخت و ابزار آن را شکست و از پرهیزکاران و صلحا و عابدان گردید و ملازمت مساجد را اختیار نمود تا وقتی که از دنیا رفت و نزدیک قبر حضرت معصومه علیهاالسلام دفن گردید.[۶]
  • امام عسکری علیه السلام به نماز اول وقت بسیار اهتمام می داد و نماز را بزرگ می داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاصّ و ویژه آن بزرگوار بود، می گوید: نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرارسید، آن بزرگوار نامه را به سوئی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن نامه.
  • مرحوم مجلسی از کتاب «غیبت شیخ طوسی» جریانی را از یکی از نوکران امام حسن عسکری علیه السلام به نام محمد شاکری نقل می نماید در آخر آن جریان آمده است: امام علیه السلام در محراب عبادت می نشست و سجده می نمود، من به خواب می رفتم و بیدار می شدم و حضرت همچنان در حال سجده بود.[۷]

پانویس

  1. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۸۸-۲۸۹.
  2. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۰۸.
  3. شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۴۲.
  4. کافی، ج۱، ص۵۰۹-۵۱۰، ح۱۴.
  5. بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۹۴.
  6. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۲۳-۳۲۴.
  7. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۵۳.

منابع