مسلم بن عقیل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
مسلم فرزند [[عقیل بن ابیطالب]]؛ پسرعموى [[امام حسين عليه السّلام]] و نماينده اعزامى آن حضرت از مكّه به كوفه براى بررسى اوضاع و بيعت گرفتن از مردم بود. او به علت خیانت کوفیان در کوفه بی یاور ماند و عاقبت به چنگ عبیدالله بن زیاد لعنه الله گرفتار شده، به شهادت رسید.  
+
{{خوب}}
 +
مسلم فرزند [[عقیل بن ابیطالب|عقیل بن ابی‌طالب]]؛ پسرعموى [[امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السّلام]] و نماینده اعزامى آن حضرت از [[مکه|مکه]] به [[کوفه|کوفه]] براى بررسى اوضاع و [[بیعت]] گرفتن از مردم بود. او به علت خیانت کوفیان در کوفه بی یاور ماند و عاقبت به چنگ [[عبیدالله بن زیاد]] لعنه الله گرفتار شده، به شهادت رسید.  
  
==اصالت و شرافت مسلم بن عقیل==
+
[[پرونده:Moslem.jpg|بندانگشتی|مرقد مسلم بن عقیل]]
مسلم، فرزند عقیل بود و عقیل نیز فرزند بزرگ [[ابوطالب]]. با این حساب، مسلم بن عقیل، برادرزاده [[على بن ابى طالب علیه السلام]] و پسرعموى [[سیدالشهدا]] علیه السلام است.
 
  
او از خاندانى پاك، شجاع و با فضيلت برخاست و زير نظر عموى گرامى‌اش، على عليه السلام، و پسر عموهاى خود [[امام حسن عليه السلام]] و [[امام حسين عليه السلام]] پرورش يافت و از علم، تقوى و ديگر فضائل آن بزرگواران بهره‌مند گرديد.مسلم در میان جوانان بنى‌هاشم، یکى از رشیدترین و مؤمن‌ترین چهره‌ها بشمار می‌‌رفت.
+
==نسب مسلم بن عقیل==
 +
مسلم، فرزند [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]] بود و عقیل نیز فرزند بزرگ [[ابوطالب]] است. با این حساب، مسلم بن عقیل، برادرزاده [[على بن ابى طالب علیه السلام]] و پسرعموى [[سیدالشهدا]] علیه السلام است.  
  
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله‌‌، او و پدرش را ستوده است. در سخنى که از عقیل و پدرش یاد می‌‌کند، از مسلم هم ستایش می‌‌کند و خطاب به [[امام على]] علیه السلام می‌‌فرماید: «فرزند او (مسلم) کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک می‌‌ریزد و [[فرشتگان]] مقرب پروردگار بر او درود می‌‌فرستند».<ref> عبدالله مامقانى، تنقیح المقال، ج ص 214.</ref>
+
او از خاندانى پاک، شجاع و با فضیلت برخاست و زیر نظر عموى گرامى‌اش، على علیه السلام، و پسر عموهاى خود [[امام حسن علیه السلام]] و [[امام حسین علیه السلام]] پرورش یافت و از علم، [[تقوا|تقوى]] و دیگر فضائل آن بزرگواران بهره‌مند گردید. مسلم در میان جوانان [[بنی هاشم|بنى‌هاشم]]، یکى از رشیدترین و مؤمن‌ترین چهره‌ها بشمار می‌‌رفت.
 +
 
 +
[[پیامبر اسلام|پیامبر خدا]] صلی الله علیه و آله‌‌، او و پدرش را ستوده است. در سخنى که از عقیل و پدرش یاد می‌‌کند، از مسلم هم ستایش می‌‌کند و خطاب به [[امام على]] علیه السلام می‌‌فرماید: «فرزند او (مسلم) کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک می‌‌ریزد و [[فرشتگان]] مقرب پروردگار بر او درود می‌‌فرستند».<ref> [[شيخ عبدالله مامقانی|عبدالله مامقانى]]، [[تنقيح المقال فى علم الرجال (کتاب)|تنقیح المقال]]، ج ۳، ص ۲۱۴.</ref>
  
 
==دامادی امام علی علیه السلام==
 
==دامادی امام علی علیه السلام==
مسلم بن عقيل پس از ورود به دوران جوانى با رقيه و به قولى [[ام كثوم]] ، دختر على عليه السلام، پيوند زناشويى بست.  ابن قتيبة ثمرۀ اين ازدواج را دو پسر به نام‌هاى عبدالله و على دانسته است.  
+
مسلم بن عقیل پس از ورود به دوران جوانى با رقیه و به قولى [[ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب|ام کلثوم]] ، دختر [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السلام، پیوند زناشویى بست.  ابن قتیبة ثمرۀ این ازدواج را دو پسر به نام‌هاى عبدالله و على دانسته است.  
 
 
دربارۀ شمار و نام فرزندان مسلم اختلاف نظر وجود دارد. مورخان عبدالعزيز، ابراهيم، احمد، جعفر، مسلم، عون، عبدالرحمن، محمد و حميده را نيز در شمار فرزندان مسلم آورده‌اند.   بر اين اساس وى احتمالا همسران ديگرى نيز اختيار كرده بود.
 
  
مورخان و نسب شناسان معتقدند كه نسل مسلم پايدار نماند و منقرض گرديد؛ و همه فرزندان او در كربلا و كوفه به شهادت رسيدند.
+
دربارۀ شمار و نام فرزندان مسلم اختلاف نظر وجود دارد. مورخان، عبدالعزیز، ابراهیم، احمد، جعفر، مسلم، عون، عبدالرحمن، محمد و حمیده را نیز در شمار فرزندان مسلم آورده‌اند.   بر این اساس وى احتمالا همسران دیگرى نیز اختیار کرده بود. مورخان و نسب شناسان معتقدند که نسل مسلم پایدار نماند و منقرض گردید؛ و همه فرزندان او در [[کربلا|کربلا]] و [[کوفه|کوفه]] به شهادت رسیدند.
  
 
مسلم بن عقیل با [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام پیوند نَسَبى داشت، اما پس از آن که افتخار یافت داماد امیرمؤمنان علیه السلام شود، این پیوند مستحکم‌تر گشت و بر موقعیت او افزوده شد.
 
مسلم بن عقیل با [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام پیوند نَسَبى داشت، اما پس از آن که افتخار یافت داماد امیرمؤمنان علیه السلام شود، این پیوند مستحکم‌تر گشت و بر موقعیت او افزوده شد.
  
==مسلم در دوران امام علی و امام حسن علیهما السلام==
+
==مسلم در دوران امام علی و امام حسن علیهماالسلام==
 
 
مسلم، در دوران [[امام على]] علیه السلام جوانى رشید و پاک بود و به نقل برخى تواریخ، در دوران خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، عهده‌دار برخى منصب‌هاى نظامی ‌‌در سپاه آن حضرت بود و در [[جنگ صفین]] حضور داشت و در کنار امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام و عبدالله بن جعفر، مأموریتى در جناح راست لشکر اسلام بر دوش داشت.
 
  
مسلم بن عقیل، پس از شهادت امیرمؤمنان على علیه السلام، سربازى فرمانبردار در خدمت امام حسن مجتبى علیه السلام بود و در دوران ده ساله امامت آن حضرت، در جهت اهداف متعالى [[اهل بیت]] علیهم‌السلام، ایفاى نقش می‌‌کرد.  
+
مسلم، در دوران [[امام على]] علیه السلام جوانى رشید و پاک بود و به نقل برخى تواریخ، در دوران [[خلافت]] امیرالمؤمنین علیه السلام، عهده‌دار برخى منصب‌هاى نظامی ‌‌در سپاه آن حضرت بود و در [[جنگ صفین]] حضور داشت و در کنار امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام و [[عبدالله بن جعفر]]، مأموریتى در جناح راست لشکر [[اسلام]] بر دوش داشت.
  
مسلم بن عقيل در دوران خلافت على عليه السلام در جنگ صفين حضور داشت و همراه امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و عبدالله بن جعفر در ميمنۀ سپاه با دشمن به نبرد پرداخت.  
+
مسلم بن عقیل، پس از شهادت امیرمؤمنان على علیه السلام، سربازى فرمانبردار در خدمت [[امام حسن علیه السلام|امام حسن مجتبى]] علیه السلام بود و در دوران ده ساله [[امامت]] آن حضرت، در جهت اهداف متعالى [[اهل بیت]] علیهم‌السلام، ایفاى نقش می‌‌کرد.  
  
== حرکت مسلم به سمت [[کوفه]]==
+
==حرکت مسلم به سمت کوفه==
  
امام حسين عليه السّلام در پاسخ به دعوتنامه هاى مكرّر شيعيان و سران كوفه، مسلم را فرا خواند و در نامه‌اى براى مردم كوفه چنين نوشت: «من برادر، پسر عمو و مطمئن‌ترين فرد خانواده‌ام را به سوى شما فرستادم و به وى دستور دادم تا نظر برگزيدگان و خردمندان شما را براى من بنويسد. پس، با پسر عموى من بيعت كنيد و او را تنها نگذاريد» . سپس نامه را به مسلم داد و فرمود: «من تو را به كوفه مى‌فرستم، خداوند هر آنچه را كه مورد رضا و علاقۀ اوست براى تو مقدّر خواهد كرد و من اميدوارم كه با تو در مرتبۀ شهدا قرار گيريم، پس بر تقدير پروردگار خشنود باش.» نيز فرمود: «هر گاه به كوفه رسيدى نزد مطمئن‌ترين فرد منزل كن، از خاندان ابوسفيان بر حذر باش و مردم را به اطاعت من فرا خوان. اگر مردم را بر بيعت با من ثابت قدم يافتى بى‌درنگ مرا آگاه ساز تا طبق آن عمل كنم. در غير اين صورت با سرعت باز گرد.» همچنين او را به تقوا، مدارا با مردم و كتمان مأموريت خود سفارش فرمود. پس او را در آغوش گرفت و هر دو گريستند و يكديگر را وداع گفتند.
+
[[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السّلام در پاسخ به دعوتنامه هاى مکرّر [[شیعه|شیعیان]] و سران [[کوفه|کوفه]]، مسلم را فرا خواند و در نامه‌اى براى مردم کوفه چنین نوشت: «من برادر، پسر عمو و مطمئن‌ترین فرد خانواده‌ام را به سوى شما فرستادم و به وى دستور دادم تا نظر برگزیدگان و خردمندان شما را براى من بنویسد. پس، با پسر عموى من بیعت کنید و او را تنها نگذارید». سپس نامه را به مسلم داد و فرمود: «من تو را به کوفه مى‌فرستم، خداوند هر آنچه را که مورد رضا و علاقۀ اوست براى تو مقدّر خواهد کرد و من امیدوارم که با تو در مرتبۀ شهدا قرار گیریم، پس بر تقدیر پروردگار خشنود باش.» نیز فرمود: «هر گاه به کوفه رسیدى نزد مطمئن‌ترین فرد منزل کن، از خاندان [[ابوسفیان|ابوسفیان]] بر حذر باش و مردم را به اطاعت من فرا خوان. اگر مردم را بر [[بیعت]] با من ثابت قدم یافتى بى‌درنگ مرا آگاه ساز تا طبق آن عمل کنم. در غیر این صورت با سرعت باز گرد.» همچنین او را به [[تقوا]]، [[مدارا]] با مردم و کتمان مأموریت خود سفارش فرمود. پس او را در آغوش گرفت و هر دو گریستند و یکدیگر را وداع گفتند.
  
مسلم بن عقیل، در نيمۀ ماه [[رمضان]] سال  ۶٠  هجرى مخفيانه به سمت مدينه حرکت كرد. [[قيس بن مسّهر صيداوى]]، ع[[بدالرحمن بن الكدن اَرحبى]] و [[عمارة بن عبيد سلولى]] نيز او را در اين سفر همراهى مى‌كردند. چون به مدينه رسيدند مسلم به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و دو ركعت نماز گزارد. سپس در دل شب نزد خويشاوندان خود رفت و آنان را وداع گفت.
+
مسلم بن عقیل، در نیمۀ ماه [[رمضان]] سال  ۶٠  هجرى مخفیانه به سمت [[مدینه|مدینه]] حرکت کرد. [[قیس بن مسهر صیداوی|قیس بن مسهر صیداوى]]، عبدالرحمن بن الکدن اَرحبى و عمارة بن عبید سلولى نیز او را در این سفر همراهى مى‌کردند. چون به مدینه رسیدند مسلم به [[مسجد النبی (ص)|مسجد پیامبر]] صلى الله علیه و آله رفت و دو رکعت نماز گزارد. سپس در دل شب نزد خویشاوندان خود رفت و آنان را وداع گفت.
  
پس از آن دو نفر راهنما از مردان قبيله قيس عيلان برگزيد تا آنها را از بيراهه حركت دهند و تا كوفه همراهى كنند. آنها شبانه به سمت كوفه حركت كردند. در راه دو راهنما بر اثر تشنگى هلاك گرديدند و مسلم و همراهان به سختى خود را به نزديكى كوفه رساندند. مسلم به وسيله قيس بن مسهر نامه‌اى براى امام حسين عليه السلام فرستاد و آن حضرت را از رويداد مذكور آگاه و از ايشان براى ادامۀ مسير كسب تكليف كرد . سپس به سمت كوفه حركت كرد و در پنجم شوّال   وارد شهر شد و در خانۀ [[مختار ثقفی]] استقرار يافت. <ref> پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، جمعی از نویسندگان، زمزم هدایت،  ١٣٨۵ ، ص 340 و 341در دسترس در [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14773 کتابخانه دیجیتال نور] </ref>
+
پس از آن دو نفر راهنما از مردان قبیله قیس عیلان برگزید تا آنها را از بیراهه حرکت دهند و تا کوفه همراهى کنند. آنها شبانه به سمت کوفه حرکت کردند. در راه دو راهنما بر اثر تشنگى هلاک گردیدند و مسلم و همراهان به سختى خود را به نزدیکى کوفه رساندند. مسلم به وسیله قیس بن مسهر نامه‌اى براى امام حسین علیه السلام فرستاد و آن حضرت را از رویداد مذکور آگاه و از ایشان براى ادامۀ مسیر کسب تکلیف کرد . سپس به سمت کوفه حرکت کرد و در پنجم [[ماه شوال|شوّال]]   وارد شهر شد و در خانۀ [[مختار ثقفی]] استقرار یافت. <ref> پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، جمعی از نویسندگان، زمزم هدایت،  ١٣٨۵ ، ص ۳۴۰ و ۳۴۱در دسترس در [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/۱۴۷۷۳ کتابخانه دیجیتال نور] </ref>
  
 
==مسلم بن عقیل در کوفه==
 
==مسلم بن عقیل در کوفه==
مسلم در كوفه به تلاش ‍وسيعى براى دعوت مردم به بيعت با امام پرداخت . آن زمان والى كوفه [[نعمان بن بشير]] بود. چون خبر بيعت مردم با مسلم بن عقيل به او رسيد، به مسجد رفت و مردم را از فتنه انگيزى، ايجاد تفرقه و خون ريزى و مخالفت با يزيد بر حذر داشت. ولى عبدالله بن مسلم بن سعيد حضرمى، از هم پيمانان بنى اميه، برخاست و او را به ضعف و ناتوانى متهم ساخت. سپس نامه‌اى به يزيد نوشت و او را از وقايع كوفه آگاه كرد. يزيد نيز با مشورت [[سرجون]]، غلام معاويه، [[عبيدالله بن زياد]] را روانۀ كوفه ساخت و امارت آن شهر را بدو سپرد. همچنين به وى فرمان داد تا مسلم را بجويد و هر گاه او را يافت به قتل برساند و سرش را براى او بفرستد.  
+
مسلم در کوفه به تلاش ‍وسیعى براى دعوت مردم به بیعت با امام پرداخت . آن زمان والى کوفه [[نعمان بن بشیر|نعمان بن بشیر]] بود. چون خبر بیعت مردم با مسلم بن عقیل به او رسید، به مسجد رفت و مردم را از فتنه انگیزى، ایجاد تفرقه و خون ریزى و مخالفت با [[یزید بن معاویه|یزید]] بر حذر داشت. ولى عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمى، از هم پیمانان [[بنی امیه|بنى امیه]]، برخاست و او را به ضعف و ناتوانى متهم ساخت. سپس نامه‌اى به یزید نوشت و او را از وقایع کوفه آگاه کرد. یزید نیز با مشورت [[سرجون]]، غلام [[معاویه|معاویه]]، [[عبیدالله بن زیاد]] را روانۀ کوفه ساخت و امارت آن شهر را بدو سپرد. همچنین به وى فرمان داد تا مسلم را بجوید و هر گاه او را یافت به قتل برساند و سرش را براى او بفرستد.  
  
پس از ورود ابن زياد به شهر و انتشار سخنان تهديدآميز وى، مسلم شبانه از خانۀ سالم بن مسيب به خانۀ هانى بن عروه نقل مكان كرد. از اين پس كوفيان براى بيعت با مسلم به منزل هانى مى‌رفتند. مسلم تصميم گرفت بر ضدّ ابن زياد قيام كند، ولى هانى گفت: تعجيل روا مدار. مسلم بار ديگر به وسيلۀ عابس بن ابى شبيب براى امام حسين عليه السلام نامه‌اى نوشت و گفت: فرستاده به اهل خود دروع نمى‌گويد، هجده هزار   نفر از مردم كوفه با من بيعت كرده‌اند، هر گاه نامه‌ام را دريافت كردى به سرعت حركت كن، همۀ مردم با تو هستند و در دل هيچ رغبتى به خاندان معاويه ندارند» . اين نامه،  ٢٧  روز پيش از شهادت مسلم بن عقيل در اواخر [[ذیقعده]]  به دست امام حسين عليه السلام رسيد.  
+
پس از ورود ابن زیاد به شهر و انتشار سخنان تهدیدآمیز وى، مسلم شبانه از خانۀ سالم بن مسیب به خانۀ [[هانی بن عروه مرادی|هانى بن عروه]] نقل مکان کرد. از این پس کوفیان براى بیعت با مسلم به منزل هانى مى‌رفتند. مسلم تصمیم گرفت بر ضدّ [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] قیام کند، ولى هانى گفت: تعجیل روا مدار. مسلم بار دیگر به وسیلۀ [[عابس بن ابی شبیب الشاکری|عابس بن ابى شبیب]] براى امام حسین علیه السلام نامه‌اى نوشت و گفت: فرستاده به اهل خود دروع نمى‌گوید، هجده هزار   نفر از مردم کوفه با من بیعت کرده‌اند، هر گاه نامه‌ام را دریافت کردى به سرعت حرکت کن، همۀ مردم با تو هستند و در دل هیچ رغبتى به خاندان معاویه ندارند» . این نامه،  ٢٧  روز پیش از شهادت مسلم بن عقیل در اواخر [[ماه ذی القعده|ذیقعده]]  به دست امام حسین علیه السلام رسید.  
  
 
اما وضع کوفه پس از ارسال نامه مسلم به امام دگرگون گشت. «عبیدالله بن زیاد» که با مأموریت سرکوب و قلع و قمع نهضت وارد کوفه شده بود، عده‌اى را با تطمیع، از دور و بر مسلم پراکنده ساخت. و به کمک یک جاسوس به نام [[معقل]] محل اختفاى مسلم را که منزل هانی بود، شناسایى کرد.
 
اما وضع کوفه پس از ارسال نامه مسلم به امام دگرگون گشت. «عبیدالله بن زیاد» که با مأموریت سرکوب و قلع و قمع نهضت وارد کوفه شده بود، عده‌اى را با تطمیع، از دور و بر مسلم پراکنده ساخت. و به کمک یک جاسوس به نام [[معقل]] محل اختفاى مسلم را که منزل هانی بود، شناسایى کرد.
  
هانى را به دارالاماره احضار کردند و پس از بازخواستى تند و خشن، او را مظلومانه به زندان افکندند تا بعداً درباره‌اش تصمیم بگیرند. نیروهاى ابن زیاد، در فکر حمله به خانه هانى و دستگیرى مسلم بن عقیل بودند که وى مصمم شد زمان قیام را جلو بیندازد. با نیروهایش که به چهارهزار نفر می‌‌رسیدند، خروج کرد و با آرایش آن‌ها، دستور حمله به طرف قصر «ابن زیاد» داد.<ref> [[ابن اثیر]]، کامل، ج ص 30.</ref> ابن زیاد، شرایط را «فوق‌العاده» اعلام کرد و در داخل قصر پناه گرفت و به فکر دفاع از خود برآمد.<ref> مقتل خوارزمى، ج ص 206.</ref>
+
هانى را به [[دارالاماره کوفه|دارالاماره]] احضار کردند و پس از بازخواستى تند و خشن، او را مظلومانه به زندان افکندند تا بعداً درباره‌اش تصمیم بگیرند. نیروهاى ابن زیاد، در فکر حمله به خانه هانى و دستگیرى مسلم بن عقیل بودند که وى مصمم شد زمان قیام را جلو بیندازد. با نیروهایش که به چهارهزار نفر می‌‌رسیدند، خروج کرد و با آرایش آن‌ها، دستور حمله به طرف قصر «ابن زیاد» داد.<ref> [[ابن اثیر]]، کامل، ج ۴، ص ۳۰.</ref> ابن زیاد، شرایط را «فوق‌العاده» اعلام کرد و در داخل قصر پناه گرفت و به فکر دفاع از خود برآمد.<ref> مقتل خوارزمى، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref>
  
بعد از اندک زمانى، ابن زیاد با بکاربستن شیوه‌هاى ارعاب، تهدید، فریب و بهره‌گیرى از رؤساى قبایل و چهره‌هاى سرشناس و نیز ایجاد وحشت در دل مردم - که شرح آن‌ها در این مختصر نمی‌‌گنجد - توانست بر اوضاع مسلط شود و مردم را از گرد مسلم بن عقیل پراکنده سازد و کار به جایى رسید که در واپسین شبِ حضور مسلم در کوفه، پس از اقامه [[نماز جماعت]]، وقتى او خواست از مسجد بیرون برود، مشاهده نمود تنها مانده و هر کس براى حفظ جان خویش به خانه خود رفته است. حتى یک نفر هم همراهش نبود که او را به جایى راهنمایى کند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج 44، ص 350.</ref> خانه هانى هم که ناامن بود و خود هانى هم حضور نداشت تا با هوادارانش از مسلم دفاع کند، وى در زندان بود و بعد از مسلم، او را نیز به شهادت رساندند.
+
بعد از اندک زمانى، ابن زیاد با بکاربستن شیوه‌هاى ارعاب، تهدید، فریب و بهره‌گیرى از رؤساى قبایل و چهره‌هاى سرشناس و نیز ایجاد وحشت در دل مردم - که شرح آن‌ها در این مختصر نمی‌‌گنجد - توانست بر اوضاع مسلط شود و مردم را از گرد مسلم بن عقیل پراکنده سازد و کار به جایى رسید که در واپسین شبِ حضور مسلم در کوفه، پس از اقامه [[نماز جماعت]]، وقتى او خواست از مسجد بیرون برود، مشاهده نمود تنها مانده و هر کس براى حفظ جان خویش به خانه خود رفته است. حتى یک نفر هم همراهش نبود که او را به جایى راهنمایى کند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج ۴۴، ص ۳۵۰.</ref> خانه هانى هم که ناامن بود و خود هانى هم حضور نداشت تا با هوادارانش از مسلم دفاع کند، وى در زندان بود و بعد از مسلم، او را نیز به شهادت رساندند.
  
 
==پناه بردن مسلم به خانه طوعه==
 
==پناه بردن مسلم به خانه طوعه==
  
داستان غریبى مسلم بن عقیل و تنها ماندنش در کوفه، ماجراى تلخ و غم‌انگیزى است. پناه‌بردن او به خانه زنى شیعه به نام «[[طوعه]]» که وقتى او را شناخت، به خانه‌اش راه داد و از وى پذیرایى کرد، مشهور است.
+
داستان غریبى مسلم بن عقیل و تنها ماندنش در کوفه، ماجراى تلخ و غم‌انگیزى است. پناه‌بردن او به خانه زنى [[شیعه]] به نام «[[طوعه]]» که وقتى او را شناخت، به خانه‌اش راه داد و از وى پذیرایى کرد، مشهور است.
  
آن زن فداکار، به وظیفه خویش در مقابل نماینده [[امام حسین]] علیه السلام به خوبى عمل کرد و در خدمت به مسلم هیچ کوتاهى نکرد. مسلم بن عقیل، همه آن شب را - که شب آخر عمرش بود - به تهجد و عبادت گذراند. وقتى پسر طوعه که از هواداران ابن زیاد بود، به خانه آمد و ماجرا را فهمید، صبح زود به دارالاماره رفت و گزارش داد. وقتى خبر به گوش ابن زیادرسید، شصت يا هفتاد و به قولى سيصد تن از سربازان ويژۀ  خود را همراه محمد بن اشعث رهسپار محل اختفاى مسلم كرد. مسلم چون از محاصره خانه مطلع شد از خانه بیرون آمد و یک تنه با انبوه سپاه دشمن که محاصره‌اش کرده بودند، به نبرد پرداخت و شجاعانه جنگید. در هنگام نبرد، در شعر و رجزى خطاب به خودش چنین می‌‌گفت: «این مرگ است، هر چه می‌‌خواهى بکن، بى‌شک جام [[مرگ]] را خواهى نوشید. براى فرمان خدا شکیبا باش، که حکم خداوند در میان بندگان جارى است...».<ref> هوالموت، فاصنع ویْکَ ما انت صانعٌ...: (مقرّم، مسلم بن عقیل، ص 164).</ref>
+
آن زن فداکار، به وظیفه خویش در مقابل نماینده [[امام حسین]] علیه السلام به خوبى عمل کرد و در خدمت به مسلم هیچ کوتاهى نکرد. مسلم بن عقیل، همه آن شب را - که شب آخر عمرش بود - به تهجد و عبادت گذراند. وقتى پسر طوعه که از هواداران ابن زیاد بود، به خانه آمد و ماجرا را فهمید، صبح زود به دارالاماره رفت و گزارش داد. وقتى خبر به گوش ابن زیاد رسید، شصت یا هفتاد و به قولى سیصد تن از سربازان ویژۀ  خود را همراه محمد بن اشعث رهسپار محل اختفاى مسلم کرد. مسلم چون از محاصره خانه مطلع شد از خانه بیرون آمد و یک تنه با انبوه سپاه دشمن که محاصره‌اش کرده بودند، به نبرد پرداخت و شجاعانه جنگید. در هنگام نبرد، در شعر و رجزى خطاب به خودش چنین می‌‌گفت: «این مرگ است، هر چه می‌‌خواهى بکن، بى‌شک جام مرگ را خواهى نوشید. براى فرمان خدا شکیبا باش، که حکم خداوند در میان بندگان جارى است...».<ref> هوالموت، فاصنع ویْکَ ما انت صانعٌ...: (مقرّم، مسلم بن عقیل، ص ۱۶۴).</ref>
 
 
نیروهاى کمکى براى پشتیبانى گروه مهاجم به سمت مسلم بن عقیل آمدند، ولى او مردانه با همه آنان می‌‌جنگید و آماده بود تا پاى جان و تا آخرین قطره خون مقاومت کند. باز هم شعر و رجز می‌‌خواند، با این مضامین که: «سوگند خورده‌ام که جز آزادمرد کشته نشوم، هر چند که مرگ را چیز ناخوش‌آیندى ببینم. بیم آن دارم که به من [[دروغ]] گفته، یا فریبم داده باشند. بالاخره این آب خنک، با آب گرم دریاى تلخ درمی‌‌آمیزد. پراکندگى خاطر را بزداى، با تمرکز و استقرار بجنگ، که هر کس این روز سخت را ملاقات خواهد کرد».<ref> [[ابوالفرج اصفهانى]]، مقاتل الطالبیین، ص 103.</ref> سرانجام با نیرنگ مأموران، مسلم را داخل یک گودال انداختند و از هر طرف بر سر او شمشیر زدند و دستگیرش کردند.
 
  
 +
نیروهاى کمکى براى پشتیبانى گروه مهاجم به سمت مسلم بن عقیل آمدند، ولى او مردانه با همه آنان می‌‌جنگید و آماده بود تا پاى جان و تا آخرین قطره خون مقاومت کند. باز هم شعر و رجز می‌‌خواند، با این مضامین که: «سوگند خورده‌ام که جز آزادمرد کشته نشوم، هر چند که مرگ را چیز ناخوش‌آیندى ببینم. بیم آن دارم که به من دروغ گفته، یا فریبم داده باشند. بالاخره این آب خنک، با آب گرم دریاى تلخ درمی‌‌آمیزد. پراکندگى خاطر را بزداى، با تمرکز و استقرار بجنگ، که هر کس این روز سخت را ملاقات خواهد کرد».<ref> [[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج اصفهانى]]، مقاتل الطالبیین، ص ۱۰۳.</ref> سرانجام با نیرنگ مأموران، مسلم را داخل یک گودال انداختند و از هر طرف بر سر او شمشیر زدند و دستگیرش کردند.
  
 
==شهادت مسلم==
 
==شهادت مسلم==
  
مسلم را به قصر ابن زياد بردند. او هنگام ورود به قصر، سلام نکرد زیرا ابن زیاد را به رسمیت نمی‌‌شناخت. برخوردها و گفتگوهاى تندى میان این اسیر آزاده و حاکم سنگدل کوفه گذشت. هر چه ابن زیاد می‌‌گفت، مسلم جوابى کوبنده به او می‌‌داد. به ناچار ابن زیاد دستور داد او را بکشند.<ref> مقرم، مقتل الحسین، ص 189.</ref>
+
مسلم را به قصر ابن زیاد بردند. او هنگام ورود به قصر، سلام نکرد زیرا ابن زیاد را به رسمیت نمی‌‌شناخت. برخوردها و گفتگوهاى تندى میان این اسیر آزاده و حاکم سنگدل کوفه گذشت. هر چه ابن زیاد می‌‌گفت، مسلم جوابى کوبنده به او می‌‌داد. به ناچار ابن زیاد دستور داد او را بکشند.<ref> مقرم، مقتل الحسین، ص ۱۸۹.</ref>
  
مسلم بن عقیل را به بالاى دارالاماره بردند، و در حالى که ذکر و تکبیر می‌‌گفت و بر خاندان پیامبر درود می‌‌فرستاد، سر از بدنش جدا كردند و پيكرش را به زير افكندند. شهادت او در [[روز عرفه]]، نهم [[ذی الحجه]] سال شصت هجرى بود. زمانى خبر [[شهادت]] مسلم بن عقیل به سیدالشهدا علیه السلام رسید که وى از مکه بیرون آمده و در راه کوفه بود. آن حضرت طى سخنانى و از جمله درباره مسلم بن عقیل، این شهید سرافراز، چنین فرمود: «خدا مسلم را رحمت کند، او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تکلیفش را ادا کرد و آن چه بر دوش ماست، باقى مانده است».<ref> شبر، جلاءالعیون، ج ص 52.</ref> سپس فرزندان او را که در کاروان حسینى بودند، مورد تفقد قرار داد و دست محبت بر سر دخترش کشید.
+
مسلم بن عقیل را به بالاى دارالاماره بردند، و در حالى که ذکر و تکبیر می‌‌گفت و بر خاندان پیامبر درود می‌‌فرستاد، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند. شهادت او در [[روز عرفه]]، نهم [[ذی الحجه]] سال شصت هجرى بود. زمانى خبر [[شهادت]] مسلم بن عقیل به سیدالشهدا علیه السلام رسید که وى از مکه بیرون آمده و در راه کوفه بود. آن حضرت طى سخنانى و از جمله درباره مسلم بن عقیل، این شهید سرافراز، چنین فرمود: «خدا مسلم را رحمت کند، او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تکلیفش را ادا کرد و آن چه بر دوش ماست، باقى مانده است».<ref> شبر، جلاءالعیون، ج ۲، ص ۵۲.</ref> سپس فرزندان او را که در کاروان حسینى بودند، مورد تفقد قرار داد و دست محبت بر سر دخترش کشید.
  
سر مسلم را همراه سر هانى نزد يزيد فرستادند. قبر مسلم در كوفه و متصّل به مسجد كوفه است . قبر هانى و مختار هم نزديك قبر اوست . محدّث قمى پس از ذكر اعمال مسجد جامع كوفه ، نماز و زيارتنامه اى براى حضرت مسلم نقل كرده است . با اين شروع : (الحَمدُلِلّهِ المَلِكِ الحَقِّ المُبين ...)
+
سر مسلم را همراه سر هانى نزد یزید فرستادند. قبر مسلم در کوفه و متصّل به [[مسجد کوفه|مسجد کوفه]] است . قبر هانى و مختار هم نزدیک قبر اوست . [[حاج شیخ عباس قمی|محدّث قمى]] پس از ذکر اعمال مسجد جامع کوفه، نماز و زیارتنامه اى براى حضرت مسلم نقل کرده است، با این شروع: (الحَمدُلِلّهِ المَلِک الحَقِّ المُبین ...).
  
 
==فرزندان مسلم==
 
==فرزندان مسلم==
سطر ۶۵: سطر ۶۳:
 
مسلم بن عقیل فرزندانى رشید، باایمان و شهادت طلب تربیت کرده بود. در حادثه [[کربلا]]، چند تن از برادران و برادرزادگانش از «آل عقیل» در رکاب [[امام حسین]] علیه السلام بودند و به شهادت رسیدند. در [[شب عاشورا]] که امام علیه السلام آخرین سخنرانى را در جمع یارانش ایراد می‌‌کرد و آنان را از شهادتشان در فردا آگاه می‌‌ساخت، خطاب به عموزادگانش؛ یعنى فرزندان عقیل فرمود: شما شهید داده‌اید، شهادت مسلم براى شما بس است، اجازه می‌‌دهم شما بروید. اما آنان یک صدا فریاد زدند: ما در کنار تو می‌‌مانیم و جان خویش را فداى تو می‌‌کنیم تا وارد [[بهشت]] شویم. بدا زنده ماندن پس از تو!
 
مسلم بن عقیل فرزندانى رشید، باایمان و شهادت طلب تربیت کرده بود. در حادثه [[کربلا]]، چند تن از برادران و برادرزادگانش از «آل عقیل» در رکاب [[امام حسین]] علیه السلام بودند و به شهادت رسیدند. در [[شب عاشورا]] که امام علیه السلام آخرین سخنرانى را در جمع یارانش ایراد می‌‌کرد و آنان را از شهادتشان در فردا آگاه می‌‌ساخت، خطاب به عموزادگانش؛ یعنى فرزندان عقیل فرمود: شما شهید داده‌اید، شهادت مسلم براى شما بس است، اجازه می‌‌دهم شما بروید. اما آنان یک صدا فریاد زدند: ما در کنار تو می‌‌مانیم و جان خویش را فداى تو می‌‌کنیم تا وارد [[بهشت]] شویم. بدا زنده ماندن پس از تو!
  
دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و دو تن دیگر که خردسال بودند، به اسارت نیروهاى ابن زیاد درآمدند. آنان را به [[کوفه]] برده و تحویل والى دادند. حدود یک سال در زندان ابن زیاد بسر بردند و سرانجام با کمک زندانبان پیر که هوادار اهل بیت بود، از زندان گریختند؛ اما دوباره دستگیر شدند و ابن زیاد دستور قتل آن‌ها را صادر کرد.
+
دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و دو تن دیگر که خردسال بودند، به اسارت نیروهاى ابن زیاد درآمدند. آنان را به [[کوفه]] برده و تحویل والى دادند. حدود یک سال در زندان ابن زیاد بسر بردند و سرانجام با کمک زندانبان پیر که هوادار [[اهل البیت|اهل بیت]] بود، از زندان گریختند؛ اما دوباره دستگیر شدند و ابن زیاد دستور قتل آن‌ها را صادر کرد.
  
ماجراى شهادت فرزندان مسلم بن عقیل نیز بسى جانسوز و تکان‌دهنده است.<ref> شیخ عباس قمى، منتهى الامال، ج ص 78-76.</ref> قبر مطهر ابراهیم و محمد، طفلان مسلم، اکنون در سرزمین [[عراق]] و در مزار شیعیان است.
+
ماجراى شهادت فرزندان مسلم بن عقیل نیز بسى جانسوز و تکان‌دهنده است.<ref> شیخ عباس قمى، منتهى الامال، ج ۱، ص ۷۸-۷۶.</ref> قبر مطهر ابراهیم و محمد، [[طفلان مسلم]]، اکنون در سرزمین [[عراق]] و زیارتگاه شیعیان است.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
 +
 
*جواد محدثى، مسلم بن عقیل (سفیر انقلاب کربلا)، معارف اسلامی، فروردین، اردیبهشت و خرداد 1385، شماره 63.
 
*جواد محدثى، مسلم بن عقیل (سفیر انقلاب کربلا)، معارف اسلامی، فروردین، اردیبهشت و خرداد 1385، شماره 63.
*جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، زمزم هدایت،  ١٣٨۵  در دسترس در [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14773 کتابخانه دیجیتال نور]
+
*جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، زمزم هدایت،  ١٣٨۵  در دسترس در [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14773 کتابخانه دیجیتال نور].
*جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، در دسترس در [http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/34848/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/preview/1877/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%8A_%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8/#!page=191 کتابخانه اهل البیت (ع)]
+
*جواد محدثی، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، در دسترس در [http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/34848/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/preview/1877/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%8A_%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8/#!page=191 کتابخانه اهل البیت (ع)].
 +
 
 +
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
 
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:کوفه (1).jpg|تصویر قدیمی از بارگاه حضرت مسلم سلام الله علیه
 +
پرونده:کوفه (25).jpg|نمای گنبد حضرت مسلم سلام الله از طرف مقام [[حضرت ابراهیم|حضرت ابراهیم سلام الله علیه]] در [[مسجد کوفه]]
 +
پرونده:کوفه (4).jpg|نمای گنبد حضرت مسلم سلام الله از طرف محل فرود آمدن کشتی [[حضرت نوح|حضرت نوح سلام الله علیه]] بعد از فروکش کردن طوفان
 +
پرونده:کوفه (22).jpg|مقام [[امام صادق علیه السلام]] در مسجد کوفه - روبروی ورودی حرم حضرت مسلم سلام الله علیه
 +
پرونده:کوفه (9).jpg|ضریح حضرت مسلم سلام الله علیه از نمای بالا
 +
پرونده:کوفه (11).jpg|ضریح حضرت مسلم سلام الله علیه از طرف شبستان مسجد کوفه
 +
پرونده:کوفه (14).jpg|حرم حضرت مسلم سلام الله علیه
 +
پرونده:کوفه (19).jpg|گنبد حضرت مسلم سلام الله علیه از نمای شبستان مسجد کوفه
 +
پرونده:کوفه (34).jpg|تصویر هوایی از زوار حضرت مسلم  و [[هانی بن عروه]] سلام الله علیهما
 +
پرونده:کوفه (33).jpg|گنبد طلایی حضرت مسلم علیه السلام در مسجد کوفه
 +
پرونده:کوفه (32).jpg|گنبد حضرت مسلم سلام الله علیه در شب
 +
</gallery>
  
 
[[رده:شهدای کربلا]]
 
[[رده:شهدای کربلا]]
 
[[رده:مسلم بن عقیل]]
 
[[رده:مسلم بن عقیل]]
 +
[[رده:مدفونین در کوفه]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام حسن علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام حسن علیه السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۰

مسلم فرزند عقیل بن ابی‌طالب؛ پسرعموى امام حسین علیه السّلام و نماینده اعزامى آن حضرت از مکه به کوفه براى بررسى اوضاع و بیعت گرفتن از مردم بود. او به علت خیانت کوفیان در کوفه بی یاور ماند و عاقبت به چنگ عبیدالله بن زیاد لعنه الله گرفتار شده، به شهادت رسید.

مرقد مسلم بن عقیل

نسب مسلم بن عقیل

مسلم، فرزند عقیل بود و عقیل نیز فرزند بزرگ ابوطالب است. با این حساب، مسلم بن عقیل، برادرزاده على بن ابى طالب علیه السلام و پسرعموى سیدالشهدا علیه السلام است.

او از خاندانى پاک، شجاع و با فضیلت برخاست و زیر نظر عموى گرامى‌اش، على علیه السلام، و پسر عموهاى خود امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام پرورش یافت و از علم، تقوى و دیگر فضائل آن بزرگواران بهره‌مند گردید. مسلم در میان جوانان بنى‌هاشم، یکى از رشیدترین و مؤمن‌ترین چهره‌ها بشمار می‌‌رفت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله‌‌، او و پدرش را ستوده است. در سخنى که از عقیل و پدرش یاد می‌‌کند، از مسلم هم ستایش می‌‌کند و خطاب به امام على علیه السلام می‌‌فرماید: «فرزند او (مسلم) کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک می‌‌ریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود می‌‌فرستند».[۱]

دامادی امام علی علیه السلام

مسلم بن عقیل پس از ورود به دوران جوانى با رقیه و به قولى ام کلثوم ، دختر على علیه السلام، پیوند زناشویى بست.  ابن قتیبة ثمرۀ این ازدواج را دو پسر به نام‌هاى عبدالله و على دانسته است.  

دربارۀ شمار و نام فرزندان مسلم اختلاف نظر وجود دارد. مورخان، عبدالعزیز، ابراهیم، احمد، جعفر، مسلم، عون، عبدالرحمن، محمد و حمیده را نیز در شمار فرزندان مسلم آورده‌اند.   بر این اساس وى احتمالا همسران دیگرى نیز اختیار کرده بود. مورخان و نسب شناسان معتقدند که نسل مسلم پایدار نماند و منقرض گردید؛ و همه فرزندان او در کربلا و کوفه به شهادت رسیدند.

مسلم بن عقیل با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پیوند نَسَبى داشت، اما پس از آن که افتخار یافت داماد امیرمؤمنان علیه السلام شود، این پیوند مستحکم‌تر گشت و بر موقعیت او افزوده شد.

مسلم در دوران امام علی و امام حسن علیهماالسلام

مسلم، در دوران امام على علیه السلام جوانى رشید و پاک بود و به نقل برخى تواریخ، در دوران خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، عهده‌دار برخى منصب‌هاى نظامی ‌‌در سپاه آن حضرت بود و در جنگ صفین حضور داشت و در کنار امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام و عبدالله بن جعفر، مأموریتى در جناح راست لشکر اسلام بر دوش داشت.

مسلم بن عقیل، پس از شهادت امیرمؤمنان على علیه السلام، سربازى فرمانبردار در خدمت امام حسن مجتبى علیه السلام بود و در دوران ده ساله امامت آن حضرت، در جهت اهداف متعالى اهل بیت علیهم‌السلام، ایفاى نقش می‌‌کرد.

حرکت مسلم به سمت کوفه

امام حسین علیه السّلام در پاسخ به دعوتنامه هاى مکرّر شیعیان و سران کوفه، مسلم را فرا خواند و در نامه‌اى براى مردم کوفه چنین نوشت: «من برادر، پسر عمو و مطمئن‌ترین فرد خانواده‌ام را به سوى شما فرستادم و به وى دستور دادم تا نظر برگزیدگان و خردمندان شما را براى من بنویسد. پس، با پسر عموى من بیعت کنید و او را تنها نگذارید». سپس نامه را به مسلم داد و فرمود: «من تو را به کوفه مى‌فرستم، خداوند هر آنچه را که مورد رضا و علاقۀ اوست براى تو مقدّر خواهد کرد و من امیدوارم که با تو در مرتبۀ شهدا قرار گیریم، پس بر تقدیر پروردگار خشنود باش.» نیز فرمود: «هر گاه به کوفه رسیدى نزد مطمئن‌ترین فرد منزل کن، از خاندان ابوسفیان بر حذر باش و مردم را به اطاعت من فرا خوان. اگر مردم را بر بیعت با من ثابت قدم یافتى بى‌درنگ مرا آگاه ساز تا طبق آن عمل کنم. در غیر این صورت با سرعت باز گرد.» همچنین او را به تقوا، مدارا با مردم و کتمان مأموریت خود سفارش فرمود. پس او را در آغوش گرفت و هر دو گریستند و یکدیگر را وداع گفتند.

مسلم بن عقیل، در نیمۀ ماه رمضان سال  ۶٠  هجرى مخفیانه به سمت مدینه حرکت کرد. قیس بن مسهر صیداوى، عبدالرحمن بن الکدن اَرحبى و عمارة بن عبید سلولى نیز او را در این سفر همراهى مى‌کردند. چون به مدینه رسیدند مسلم به مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله رفت و دو رکعت نماز گزارد. سپس در دل شب نزد خویشاوندان خود رفت و آنان را وداع گفت.

پس از آن دو نفر راهنما از مردان قبیله قیس عیلان برگزید تا آنها را از بیراهه حرکت دهند و تا کوفه همراهى کنند. آنها شبانه به سمت کوفه حرکت کردند. در راه دو راهنما بر اثر تشنگى هلاک گردیدند و مسلم و همراهان به سختى خود را به نزدیکى کوفه رساندند. مسلم به وسیله قیس بن مسهر نامه‌اى براى امام حسین علیه السلام فرستاد و آن حضرت را از رویداد مذکور آگاه و از ایشان براى ادامۀ مسیر کسب تکلیف کرد . سپس به سمت کوفه حرکت کرد و در پنجم شوّال   وارد شهر شد و در خانۀ مختار ثقفی استقرار یافت. [۲]

مسلم بن عقیل در کوفه

مسلم در کوفه به تلاش ‍وسیعى براى دعوت مردم به بیعت با امام پرداخت . آن زمان والى کوفه نعمان بن بشیر بود. چون خبر بیعت مردم با مسلم بن عقیل به او رسید، به مسجد رفت و مردم را از فتنه انگیزى، ایجاد تفرقه و خون ریزى و مخالفت با یزید بر حذر داشت. ولى عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمى، از هم پیمانان بنى امیه، برخاست و او را به ضعف و ناتوانى متهم ساخت. سپس نامه‌اى به یزید نوشت و او را از وقایع کوفه آگاه کرد. یزید نیز با مشورت سرجون، غلام معاویه، عبیدالله بن زیاد را روانۀ کوفه ساخت و امارت آن شهر را بدو سپرد. همچنین به وى فرمان داد تا مسلم را بجوید و هر گاه او را یافت به قتل برساند و سرش را براى او بفرستد.

پس از ورود ابن زیاد به شهر و انتشار سخنان تهدیدآمیز وى، مسلم شبانه از خانۀ سالم بن مسیب به خانۀ هانى بن عروه نقل مکان کرد. از این پس کوفیان براى بیعت با مسلم به منزل هانى مى‌رفتند. مسلم تصمیم گرفت بر ضدّ ابن زیاد قیام کند، ولى هانى گفت: تعجیل روا مدار. مسلم بار دیگر به وسیلۀ عابس بن ابى شبیب براى امام حسین علیه السلام نامه‌اى نوشت و گفت: فرستاده به اهل خود دروع نمى‌گوید، هجده هزار   نفر از مردم کوفه با من بیعت کرده‌اند، هر گاه نامه‌ام را دریافت کردى به سرعت حرکت کن، همۀ مردم با تو هستند و در دل هیچ رغبتى به خاندان معاویه ندارند» . این نامه،  ٢٧  روز پیش از شهادت مسلم بن عقیل در اواخر ذیقعده  به دست امام حسین علیه السلام رسید.

اما وضع کوفه پس از ارسال نامه مسلم به امام دگرگون گشت. «عبیدالله بن زیاد» که با مأموریت سرکوب و قلع و قمع نهضت وارد کوفه شده بود، عده‌اى را با تطمیع، از دور و بر مسلم پراکنده ساخت. و به کمک یک جاسوس به نام معقل محل اختفاى مسلم را که منزل هانی بود، شناسایى کرد.

هانى را به دارالاماره احضار کردند و پس از بازخواستى تند و خشن، او را مظلومانه به زندان افکندند تا بعداً درباره‌اش تصمیم بگیرند. نیروهاى ابن زیاد، در فکر حمله به خانه هانى و دستگیرى مسلم بن عقیل بودند که وى مصمم شد زمان قیام را جلو بیندازد. با نیروهایش که به چهارهزار نفر می‌‌رسیدند، خروج کرد و با آرایش آن‌ها، دستور حمله به طرف قصر «ابن زیاد» داد.[۳] ابن زیاد، شرایط را «فوق‌العاده» اعلام کرد و در داخل قصر پناه گرفت و به فکر دفاع از خود برآمد.[۴]

بعد از اندک زمانى، ابن زیاد با بکاربستن شیوه‌هاى ارعاب، تهدید، فریب و بهره‌گیرى از رؤساى قبایل و چهره‌هاى سرشناس و نیز ایجاد وحشت در دل مردم - که شرح آن‌ها در این مختصر نمی‌‌گنجد - توانست بر اوضاع مسلط شود و مردم را از گرد مسلم بن عقیل پراکنده سازد و کار به جایى رسید که در واپسین شبِ حضور مسلم در کوفه، پس از اقامه نماز جماعت، وقتى او خواست از مسجد بیرون برود، مشاهده نمود تنها مانده و هر کس براى حفظ جان خویش به خانه خود رفته است. حتى یک نفر هم همراهش نبود که او را به جایى راهنمایى کند.[۵] خانه هانى هم که ناامن بود و خود هانى هم حضور نداشت تا با هوادارانش از مسلم دفاع کند، وى در زندان بود و بعد از مسلم، او را نیز به شهادت رساندند.

پناه بردن مسلم به خانه طوعه

داستان غریبى مسلم بن عقیل و تنها ماندنش در کوفه، ماجراى تلخ و غم‌انگیزى است. پناه‌بردن او به خانه زنى شیعه به نام «طوعه» که وقتى او را شناخت، به خانه‌اش راه داد و از وى پذیرایى کرد، مشهور است.

آن زن فداکار، به وظیفه خویش در مقابل نماینده امام حسین علیه السلام به خوبى عمل کرد و در خدمت به مسلم هیچ کوتاهى نکرد. مسلم بن عقیل، همه آن شب را - که شب آخر عمرش بود - به تهجد و عبادت گذراند. وقتى پسر طوعه که از هواداران ابن زیاد بود، به خانه آمد و ماجرا را فهمید، صبح زود به دارالاماره رفت و گزارش داد. وقتى خبر به گوش ابن زیاد رسید، شصت یا هفتاد و به قولى سیصد تن از سربازان ویژۀ  خود را همراه محمد بن اشعث رهسپار محل اختفاى مسلم کرد. مسلم چون از محاصره خانه مطلع شد از خانه بیرون آمد و یک تنه با انبوه سپاه دشمن که محاصره‌اش کرده بودند، به نبرد پرداخت و شجاعانه جنگید. در هنگام نبرد، در شعر و رجزى خطاب به خودش چنین می‌‌گفت: «این مرگ است، هر چه می‌‌خواهى بکن، بى‌شک جام مرگ را خواهى نوشید. براى فرمان خدا شکیبا باش، که حکم خداوند در میان بندگان جارى است...».[۶]

نیروهاى کمکى براى پشتیبانى گروه مهاجم به سمت مسلم بن عقیل آمدند، ولى او مردانه با همه آنان می‌‌جنگید و آماده بود تا پاى جان و تا آخرین قطره خون مقاومت کند. باز هم شعر و رجز می‌‌خواند، با این مضامین که: «سوگند خورده‌ام که جز آزادمرد کشته نشوم، هر چند که مرگ را چیز ناخوش‌آیندى ببینم. بیم آن دارم که به من دروغ گفته، یا فریبم داده باشند. بالاخره این آب خنک، با آب گرم دریاى تلخ درمی‌‌آمیزد. پراکندگى خاطر را بزداى، با تمرکز و استقرار بجنگ، که هر کس این روز سخت را ملاقات خواهد کرد».[۷] سرانجام با نیرنگ مأموران، مسلم را داخل یک گودال انداختند و از هر طرف بر سر او شمشیر زدند و دستگیرش کردند.

شهادت مسلم

مسلم را به قصر ابن زیاد بردند. او هنگام ورود به قصر، سلام نکرد زیرا ابن زیاد را به رسمیت نمی‌‌شناخت. برخوردها و گفتگوهاى تندى میان این اسیر آزاده و حاکم سنگدل کوفه گذشت. هر چه ابن زیاد می‌‌گفت، مسلم جوابى کوبنده به او می‌‌داد. به ناچار ابن زیاد دستور داد او را بکشند.[۸]

مسلم بن عقیل را به بالاى دارالاماره بردند، و در حالى که ذکر و تکبیر می‌‌گفت و بر خاندان پیامبر درود می‌‌فرستاد، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند. شهادت او در روز عرفه، نهم ذی الحجه سال شصت هجرى بود. زمانى خبر شهادت مسلم بن عقیل به سیدالشهدا علیه السلام رسید که وى از مکه بیرون آمده و در راه کوفه بود. آن حضرت طى سخنانى و از جمله درباره مسلم بن عقیل، این شهید سرافراز، چنین فرمود: «خدا مسلم را رحمت کند، او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تکلیفش را ادا کرد و آن چه بر دوش ماست، باقى مانده است».[۹] سپس فرزندان او را که در کاروان حسینى بودند، مورد تفقد قرار داد و دست محبت بر سر دخترش کشید.

سر مسلم را همراه سر هانى نزد یزید فرستادند. قبر مسلم در کوفه و متصّل به مسجد کوفه است . قبر هانى و مختار هم نزدیک قبر اوست . محدّث قمى پس از ذکر اعمال مسجد جامع کوفه، نماز و زیارتنامه اى براى حضرت مسلم نقل کرده است، با این شروع: (الحَمدُلِلّهِ المَلِک الحَقِّ المُبین ...).

فرزندان مسلم

مسلم بن عقیل فرزندانى رشید، باایمان و شهادت طلب تربیت کرده بود. در حادثه کربلا، چند تن از برادران و برادرزادگانش از «آل عقیل» در رکاب امام حسین علیه السلام بودند و به شهادت رسیدند. در شب عاشورا که امام علیه السلام آخرین سخنرانى را در جمع یارانش ایراد می‌‌کرد و آنان را از شهادتشان در فردا آگاه می‌‌ساخت، خطاب به عموزادگانش؛ یعنى فرزندان عقیل فرمود: شما شهید داده‌اید، شهادت مسلم براى شما بس است، اجازه می‌‌دهم شما بروید. اما آنان یک صدا فریاد زدند: ما در کنار تو می‌‌مانیم و جان خویش را فداى تو می‌‌کنیم تا وارد بهشت شویم. بدا زنده ماندن پس از تو!

دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و دو تن دیگر که خردسال بودند، به اسارت نیروهاى ابن زیاد درآمدند. آنان را به کوفه برده و تحویل والى دادند. حدود یک سال در زندان ابن زیاد بسر بردند و سرانجام با کمک زندانبان پیر که هوادار اهل بیت بود، از زندان گریختند؛ اما دوباره دستگیر شدند و ابن زیاد دستور قتل آن‌ها را صادر کرد.

ماجراى شهادت فرزندان مسلم بن عقیل نیز بسى جانسوز و تکان‌دهنده است.[۱۰] قبر مطهر ابراهیم و محمد، طفلان مسلم، اکنون در سرزمین عراق و زیارتگاه شیعیان است.

پانویس

  1. عبدالله مامقانى، تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۱۴.
  2. پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، جمعی از نویسندگان، زمزم هدایت،  ١٣٨۵ ، ص ۳۴۰ و ۳۴۱در دسترس در کتابخانه دیجیتال نور
  3. ابن اثیر، کامل، ج ۴، ص ۳۰.
  4. مقتل خوارزمى، ج ۱، ص ۲۰۶.
  5. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۵۰.
  6. هوالموت، فاصنع ویْکَ ما انت صانعٌ...: (مقرّم، مسلم بن عقیل، ص ۱۶۴).
  7. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص ۱۰۳.
  8. مقرم، مقتل الحسین، ص ۱۸۹.
  9. شبر، جلاءالعیون، ج ۲، ص ۵۲.
  10. شیخ عباس قمى، منتهى الامال، ج ۱، ص ۷۸-۷۶.

منابع

آرشیو عکس و تصویر

11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها