سید محسن اعرجی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ محقق اعرجی را به سید محسن اعرجی منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۷: سطر ۷:
 
==ولادت==
 
==ولادت==
  
سید محسن در خانواده‌ای روحانی در شهر بغداد، دیده به جهان گشود. پدرش سید حسن از روحانیان [[حوزه علمیه]] و مادرش زنی علویه و پاکدامن بود. از تاریخ تولد او اطلاع دقیقی در دست نیست.
+
سید محسن در خانواده‌ای روحانی در شهر [[بغداد]]، دیده به جهان گشود. پدرش سید حسن از روحانیان [[حوزه علمیه]] و مادرش زنی علویه و پاکدامن بود. از تاریخ تولد او اطلاع دقیقی در دست نیست.
  
 
==تحصیلات==
 
==تحصیلات==
  
سید محسن پس از گذارندن مراحل کودکی و نوجوانی به کسب و تجارت روی آورد و در [[بغداد]] مشغول تجارت شد. وی در کنار تجارت، لغت عرب و علوم عربی را تدریس می‌‌کرد و تا چهل سالگی در این حرفه مشغول فعالیت بود و پس از آن برای کسب معارف علوم دینی به [[نجف]] اشرف هجرت کرد. وی در نجف اشرف پس از اتمام مقدمات در درس آیات عظام و دانشوران بزرگ حوزه‌ی نجف شرکت کرد. همزمان با این مرجع عالی‌قدر، عالمان بسیار بزرگی چون: سید محمدمهدی بحرالعلوم، سید مهدی شهرستانی، ملا محمدهادی نراقی و شیخ جعفر کاشف الغطاء ظهور کردند. به همین دلیل قدر و منزلت سید محسن اعرجی پوشیده مانده و رجال شناسان به ابعاد زندگی وی نپرداخته‌اند.
+
سید محسن پس از گذارندن مراحل کودکی و نوجوانی به کسب و تجارت روی آورد و در بغداد مشغول تجارت شد. وی در کنار تجارت، لغت عرب و علوم عربی را تدریس می‌‌کرد و تا چهل سالگی در این حرفه مشغول فعالیت بود و پس از آن برای کسب معارف علوم دینی به [[نجف]] اشرف هجرت کرد. وی در نجف اشرف پس از اتمام مقدمات در درس آیات عظام و دانشوران بزرگ حوزه‌ی نجف شرکت کرد. همزمان با این مرجع عالی‌قدر، عالمان بسیار بزرگی چون: [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|سید محمدمهدی بحرالعلوم]]، سید مهدی شهرستانی، ملا محمدهادی نراقی و [[شیخ جعفر کاشف الغطاء]] ظهور کردند. به همین دلیل قدر و منزلت سید محسن اعرجی پوشیده مانده و [[علم رجال|رجال]] شناسان به ابعاد زندگی وی نپرداخته‌اند.
  
 
==استادان==
 
==استادان==
  
# وحید بهبهانی (1118-1205 هـ.ق)<ref> همان، ج 1، ص 122/ ر.ک: گلشن ابرار، ج 1، ص 277.</ref>
+
#[[وحید بهبهانی]] (1118-1205 هـ.ق)<ref> همان، ج 1، ص 122/ ر.ک: گلشن ابرار، ج 1، ص 277.</ref>
# سید محمدمهدی بحرالعلوم (1113-1212)<ref>ر.ک: گلشن ابرار، ج1، ص294.</ref>
+
#سید محمدمهدی بحرالعلوم (1113-1212)<ref>ر.ک: گلشن ابرار، ج1، ص294.</ref>
# شیخ جعفر کاشف الغطا (1154-1227 هـ.ق)<ref> معارف الرجال فی تراجم العلماء، ج 1، ص 152.</ref>
+
#شیخ جعفر کاشف الغطا (1154-1227 هـ.ق)<ref> معارف الرجال فی تراجم العلماء، ج 1، ص 152.</ref>
# شیخ سلیمان بن معتوق عاملی (متوفی 1227 هـ.ق)
+
#شیخ سلیمان بن معتوق عاملی (متوفی 1227 هـ.ق)
  
 
==شاگردان==
 
==شاگردان==
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
 
بسیاری از طلاب و فضلا توانستند از محفل پربار درس سید محسن اعرجی استفاده کنند، مهمترین شاگردان سید محسن عبارتند از:
 
بسیاری از طلاب و فضلا توانستند از محفل پربار درس سید محسن اعرجی استفاده کنند، مهمترین شاگردان سید محسن عبارتند از:
  
# سید محمدباقر شفتی (1175-1260 هـ.ق)
+
#[[سید محمد باقر شفتی|سید محمدباقر شفتی]] (1175-1260 هـ.ق)
# سید عبدالله شبر کاظمی‌‌ (1188-1242 هـ.ق)
+
#[[سید عبدالله شبر|سید عبدالله شبر کاظمی‌‌]] (1188-1242 هـ.ق)
# شیخ محمدعلی بلاغی (متوفی 1234 هـ.ق)
+
#شیخ محمدعلی بلاغی (متوفی 1234 هـ.ق)
# شیخ عبدالحسین اعسم (1157-1247 هـ.ق)
+
#شیخ عبدالحسین اعسم (1157-1247 هـ.ق)
# سید صدرالدین عاملی<ref>ریحانه الادب، ج 5، ص 236.</ref>
+
#سید صدرالدین عاملی<ref>ریحانه الادب، ج 5، ص 236.</ref>
# شیخ محمدتقی اصفهانی، صاحب حاشیه بر معالم
+
#شیخ محمدتقی اصفهانی، صاحب حاشیه بر معالم
# سید هاشم پسر سید راضی
+
#سید هاشم پسر سید راضی
# سید ابراهیم اعرجی
+
#سید ابراهیم اعرجی
  
 
==سفر حج==
 
==سفر حج==
  
در طول تاریخ [[شیعه]]، اکثر عالمان شیعه توفیق تشرف به خانه خدا و به جا آوردن مناسک حج را داشته‌اند. آیت الله سید محسن اعرجی نیز در سال (1199 هـ.ق) به همراه استادش، شیخ جعفر کاشف الغطا، سید محمدجواد، صاحب «مفتاح الکرامه» و شیخ محمدعلی اعسم، به [[مکه]] مکرمه مشرف شد.<ref> معارف الرجال، ج 2، ص 172.</ref>
+
در طول تاریخ [[شیعه]]، اکثر عالمان شیعه توفیق تشرف به خانه خدا و به جا آوردن مناسک [[حج]] را داشته‌اند. آیت الله سید محسن اعرجی نیز در سال (1199 هـ.ق) به همراه استادش، شیخ جعفر کاشف الغطا، سید محمدجواد، صاحب «مفتاح الکرامه» و شیخ محمدعلی اعسم، به [[مکه]] مکرمه مشرف شد.<ref> معارف الرجال، ج 2، ص 172.</ref>
  
 
==کرامات==
 
==کرامات==
  
* 1. عده‌ای از سادات [[کاظمین]] به حضور سید محسن اعرجی رسیدند و از او درخواست کردند تا برای یکی از تجار [[بغداد]] حواله‌ای یادداشت کند تا [[خمس]] مالش را به آن‌ها بدهد. سید محسن هم نوشت و به آن‌ها داد. سادات نزد تاجر آمدند و حواله را به او دادند. تاجر که از مریدان سید محسن بود، به محض این که فهمید نامه از کیست، آن را بوسید و بر دیدگاه گذاشت و مبلغ مذکور را به آن‌ها تقدیم کرد و در دفتر محاسبات خود، یادداشت کرد.
+
*1. عده‌ای از [[سادات]] [[کاظمین]] به حضور سید محسن اعرجی رسیدند و از او درخواست کردند تا برای یکی از تجار بغداد حواله‌ای یادداشت کند تا [[خمس]] مالش را به آن‌ها بدهد. سید محسن هم نوشت و به آن‌ها داد. سادات نزد تاجر آمدند و حواله را به او دادند. تاجر که از مریدان سید محسن بود، به محض این که فهمید نامه از کیست، آن را بوسید و بر دیدگاه گذاشت و مبلغ مذکور را به آن‌ها تقدیم کرد و در دفتر محاسبات خود، یادداشت کرد. این تاجر شریکی داشت، پس از واقعه در روزی از روزها که دفتر را ورق می‌‌زد، مشاهده کرد که شریکش بدون اجازه او مبلغی را به عنوان خمس به سادات داده است، ناراحت شد و به تاجر گفت: من در این مبلغ با تو شریک نمی‌‌شوم و باید خودت همه آن‌ها را بپردازی. تاجر هم قبول کرد. شب آن روز شریک در خواب دید، [[امام علی]] علیه‌السلام به او فرمود: تو حواله فرزندم محسن را قبول نکردی؟ بگیر این هم سهم تو! نصف مبلغ را بگیر. پس، از خواب پرید و با کمال تعجب مشاهده کرد مقداری پول در دامنش ریخته شده است. وی پس از این خواب از عملش پشیمان شد.<ref> وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 948.</ref>
  
این تاجر شریکی داشت، پس از واقعه در روزی از روزها که دفتر را ورق می‌‌زد، مشاهده کرد که شریکش بدون اجازه او مبلغی را به عنوان خمس به [[سادات]] داده است، ناراحت شد و به تاجر گفت: من در این مبلغ با تو شریک نمی‌‌شوم و باید خودت همه آن‌ها را بپردازی. تاجر هم قبول کرد. شب آن روز شریک در خواب دید، [[امام علی]] علیه‌السلام به او فرمود: تو حواله فرزندم محسن را قبول نکردی؟ بگیر این هم سهم تو! نصف مبلغ را بگیر. پس، از خواب پرید و با کمال تعجب مشاهده کرد مقداری پول در دامنش ریخته شده است. وی پس از این خواب از عملش پشیمان شد.<ref> وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 948.</ref>
+
*2. زائری برای [[زیارت]] [[امام جواد]] و [[امام هادی]] علیهاالسلام به کاظمین مشرف شد. هنگامی‌‌ که به شهر رسید متوجه شد پولی که برای خرجی سفر با خود برداشته است، نیست و دزدان آن را به غارت برده‌اند. ناراحت و غمگین به حرم مطهر کاظمین پناهنده شده و شروع به [[دعا]] کردن نمود. در همان حال سید محسن اعرجی به او نزدیک شد و دستش را به طرف وی دراز کرد و مبلغ را در دستش گذاشت. زائر که متعجب شده بود به سید گفت: چه کسی به تو خبر داد که پول‌هایم به سرقت رفته است؟ غیر از خدا هیچ کس نمی‌‌دانست. سید محسن در حالی که به قبر مطهر اشاره کرد، فرمود: صاحب این قبر به من خبر داد.<ref> همان، ص 949.</ref>
  
* 2. زائری برای [[زیارت]] [[امام جواد]] و [[امام هادی]] علیهاالسلام به [[کاظمین]] مشرف شد. هنگامی‌‌ که به شهر رسید متوجه شد پولی که برای خرجی سفر با خود برداشته است، نیست و دزدان آن را به غارت برده‌اند. ناراحت و غمگین به حرم مطهر کاظمین پناهنده شده و شروع به [[دعا]] کردن نمود. در همان حال سید محسن اعرجی به او نزدیک شد و دستش را به طرف وی دراز کرد و مبلغ را در دستش گذاشت. زائر که متعجب شده بود به سید گفت: چه کسی به تو خبر داد که پول‌هایم به سرقت رفته است؟ غیر از خدا هیچ کس نمی‌‌دانست. سید محسن در حالی که به قبر مطهر اشاره کرد، فرمود: صاحب این قبر به من خبر داد.<ref> همان، ص 949.</ref>
+
*3. شیخ زین العابدین سلماسی می‌‌گوید: شبی از شب‌ها، در خواب دیدم، برخی از علمای بزرگ در منزل سید محسن اعرجی اجتماع کرده‌اند و سید محسن اعرجی در صدر مجلس نشسته و با آن‌ها گفتگو می‌‌کند. پس از لحظاتی سید محسن به آن‌ها گفت: نمی‌‌خواهیم برویم. با این جمله همگی بلند شدند و به طرف حرم مطهر کاظمین حرکت کردند و از باب قریشی خارج شدند و به طرف بیرون شهر حرکت کردند، سید محسن به من گفت: برگرد. در جواب گفتم: دوست دارم همراه شما باشم. سید محسن فرمود: حالا وقت آمدن تو نیست، تو و پسرم سید کاظم برگردید. علت را پرسیدم، جواب داد: ما می‌‌رویم ریشه عامل فساد در دین را قطع کنیم. گفتم: منظورتان چه کسی است؟ جواب داد: شیخ احمد احسایی.<ref> شیخ احمد احسایی فرزند زین‌العابدین احسایی در سال (1166 هـ.ق) در احساء به دنیا آمد. پس از دوران کودکی برای تحصیل علوم دینی راهی [[نجف]] اشرف شد و از محضر بزرگانی چون: [[وحید بهبهانی]] و سید محمدمهدی بحرالعلوم استفاده کرد. وی سر سلسله فرقه ضاله شیخیه است که عقایدی خلاف عقاید شیعه امامیه دارند. به اعتقاد شیخ احمد احسایی و پیروانش، روح اهل بیت عصمت و طهارت پس از شهادت، در بدن فرد دیگر قرار می‌‌گیرد و به این دنیا بازمی‌‌گردد. شیخ احمد احسایی این عقیده را از آیین هندو گرفته است. اصول دین از نظر شیخ احمد، چهارتاست (توحید، نبوت، امامت، اعتقاد به رکن رابع «شیعه کامل») وی سید کاظم رشتی که از شاگردان شیخ احمد بود، فرقه شیخیه را رهبری کرد. (تاریخ جامع بهائیت)</ref> در این لحظه از خواب پریدم و فردای آن روز سراغ شیخ احمد را گرفتم، گفتند به [[زیارت]] خانه خدا رفته است و پس از مدتی خبر [[مرگ]] او به گوشم رسید. شب وفات او همان شبی بود که من آن خواب را دیده بودم.<ref> وسایل الشیعه، الی احکام الشریعه، ص 964.</ref>
 
 
* 3. شیخ زین العابدین سلماسی می‌‌گوید: شبی از شب‌ها، در خواب دیدم، برخی از علمای بزرگ در منزل سید محسن اعرجی اجتماع کرده‌اند و سید محسن اعرجی در صدر مجلس نشسته و با آن‌ها گفتگو می‌‌کند. پس از لحظاتی سید محسن به آن‌ها گفت: نمی‌‌خواهیم برویم. با این جمله همگی بلند شدند و به طرف حرم مطهر کاظمین حرکت کردند و از باب قریشی خارج شدند و به طرف بیرون شهر حرکت کردند، سید محسن به من گفت: برگرد. در جواب گفتم: دوست دارم همراه شما باشم. سید محسن فرمود: حالا وقت آمدن تو نیست، تو و پسرم سید کاظم برگردید. علت را پرسیدم، جواب داد: ما می‌‌رویم ریشه عامل فساد در دین را قطع کنیم. گفتم: منظورتان چه کسی است؟ جواب داد: شیخ احمد احسایی.<ref> شیخ احمد احسایی فرزند زین‌العابدین احسایی در سال (1166 هـ.ق) در احساء به دنیا آمد. پس از دوران کودکی برای تحصیل علوم دینی راهی [[نجف]] اشرف شد و از محضر بزرگانی چون: [[وحید بهبهانی]] و سید محمدمهدی بحرالعلوم استفاده کرد. وی سر سلسله فرقه ضاله شیخیه است که عقایدی خلاف عقاید شیعه امامیه دارند. به اعتقاد شیخ احمد احسایی و پیروانش، روح اهل بیت عصمت و طهارت پس از شهادت، در بدن فرد دیگر قرار می‌‌گیرد و به این دنیا بازمی‌‌گردد. شیخ احمد احسایی این عقیده را از آیین هندو گرفته است. اصول دین از نظر شیخ احمد، چهارتاست (توحید، نبوت، امامت، اعتقاد به رکن رابع «شیعه کامل») وی سید کاظم رشتی که از شاگردان شیخ احمد بود، فرقه شیخیه را رهبری کرد. (تاریخ جامع بهائیت)</ref>
 
 
 
در این لحظه از خواب پریدم و فردای آن روز سراغ شیخ احمد را گرفتم، گفتند به [[زیارت]] خانه خدا رفته است و پس از مدتی خبر [[مرگ]] او به گوشم رسید. شب وفات او همان شبی بود که من آن خواب را دیده بودم.<ref> وسایل الشیعه، الی احکام الشریعه، ص 964.</ref>
 
  
 
==ویژگی‌ها==
 
==ویژگی‌ها==
سطر ۵۳: سطر ۴۹:
 
'''<I>1. زهد</I>'''
 
'''<I>1. زهد</I>'''
  
اکثر عالمان شیعه به تبعیت از [[اهل بیت]] علیهم‌السلام، در نهایت زهد و ساده‌زیستی زندگی می‌‌کردند، سید محسن اعرجی نیز نسبت به زخارف دنیا بی‌اعتنا و بسیار زاهد بود. سید صدرالدین عاملی، شاگرد سید محسن، نقل می‌‌کند که: همه عالمان عصر سید محسن، بر زهد وی غبطه می‌‌خوردند. او زاهدترین و عابدترین افراد بود. در کتاب‌های رجالی نقل شده است که از شدت زهد، شمعدانی نداشت که شمع را روی آن بگذارد؛ به ناچار آن را روی خشت و یا کلوخی می‌‌گذاشت.<ref> ریحانه الادب، ج 5، ص 236.</ref>
+
اکثر عالمان شیعه به تبعیت از [[اهل بیت]] علیهم‌السلام، در نهایت [[زهد]] و ساده‌زیستی زندگی می‌‌کردند، سید محسن اعرجی نیز نسبت به زخارف دنیا بی‌اعتنا و بسیار زاهد بود. سید صدرالدین عاملی، شاگرد سید محسن، نقل می‌‌کند که: همه عالمان عصر سید محسن، بر زهد وی غبطه می‌‌خوردند. او زاهدترین و عابدترین افراد بود. در کتاب‌های [[علم رجال|رجالی]] نقل شده است که از شدت زهد، شمعدانی نداشت که شمع را روی آن بگذارد؛ به ناچار آن را روی خشت و یا کلوخی می‌‌گذاشت.<ref> ریحانه الادب، ج 5، ص 236.</ref>
  
 
'''<I>2. خویشتن‌داری</I>'''
 
'''<I>2. خویشتن‌داری</I>'''
  
سید محسن اعرجی با وجود این که از مال دنیا چیزی نداشت؛ ولی هر پولی را قبول نمی‌‌کرد و در این رابطه بسیار محتاط بود. میرزا حسین، فرزند میرزا خلیل تهرانی نجفی، از پدرش نقل می‌‌کند: فتحعلی شاه قاجار شاه ایران، چهارصد تومان همراه ملا باشی برای سید محسن اعرجی فرستاد. ملا باشی به [[کاظمین]] آمد و سراغ سید محسن را گرفت، مردم او را به منزل سید راهنمایی کردند.  
+
سید محسن اعرجی با وجود این که از مال دنیا چیزی نداشت؛ ولی هر پولی را قبول نمی‌‌کرد و در این رابطه بسیار محتاط بود. میرزا حسین، فرزند میرزا خلیل تهرانی نجفی، از پدرش نقل می‌‌کند: فتحعلی شاه قاجار شاه [[ایران]]، چهارصد تومان همراه ملا باشی برای سید محسن اعرجی فرستاد. ملا باشی به کاظمین آمد و سراغ سید محسن را گرفت، مردم او را به منزل سید راهنمایی کردند. ملا باشی به درب منزل سید محسن آمد و در زد، فرزند سید محسن درب را باز کرد و سراغ سید محسن را گرفت. فرزند سید محسن پیغام ملا باشی را رساند و برگشت و به او گفت: آقا فرمودند حالا وقت ملاقات نیست. ملا باشی گفت: به ایشان بگویید چهارصد تومان هدیه از طرف شاه ایران برای ایشان آورده‌ام. سید محسن پیغام فرستاد که به او بگویید: برگردد و او را به حضور نپذیرفت. ملا باشی که بسیار تعجب کرده بود و دنبال راهی می‌‌گشت که هر طور شده هدیه را به او دهد. لذا به مردم گفت: چگونه می‌‌توانم او را ببینم؟ آن‌ها گفتند: منتظر بمان هنگامی‌‌ که برای اقامه [[نماز]] از منزلش بیرون می‌‌آید کارت را بگو.  
  
ملا باشی به درب منزل سید محسن آمد و در زد، فرزند سید محسن درب را باز کرد و سراغ سید محسن را گرفت. فرزند سید محسن پیغام ملا باشی را رساند و برگشت و به او گفت: آقا فرمودند حالا وقت ملاقات نیست. ملا باشی گفت: به ایشان بگویید چهارصد تومان هدیه از طرف شاه ایران برای ایشان آورده‌ام. سید محسن پیغام فرستاد که به او بگویید: برگردد و او را به حضور نپذیرفت. ملا باشی که بسیار تعجب کرده بود و دنبال راهی می‌‌گشت که هر طور شده هدیه را به او دهد. لذا به مردم گفت: چگونه می‌‌توانم او را ببینم؟ آن‌ها گفتند: منتظر بمان هنگامی‌‌ که برای اقامه [[نماز]] از منزلش بیرون می‌‌آید کارت را بگو.
+
به محض این که چشم سید محسن به ملا باشی افتاد گفت: قبول نمی‌‌کند، قبول نمی‌‌کند. مرا با اموال سلطان چکار؟ سپس به ملاباشی اشاره کرد و فرمود: این اموال مال فقراست. نه مال تو، این آقا (حاج مشکی) وکیل فقراست، پولی که برای من آورده بودی به ایشان بده تا به فقرا بدهد. ملاباشی چهارصد تومان به او داد و از زبان سید محسن اعرجی روی کاغذ نوشت: هدیه سلطان فتحعلی شاه قاجار به دستم رسید، خداوند ملکش را پایدار گرداند. کاغذ را به سید داد تا امضا کند! وقتی سید از محتوای نامه باخبر شد به شدت ناراحت شد و به ملا باشی فرمود: دروغ می‌‌گویی! تو هم از عمال اویی! آیا من برای دوام سلطنت ظالمی‌‌ [[دعا]] می‌‌کنم؟ آن گاه دستور داد بنویسد: چهارصد تومان از طرف سلطان فتحعلی شاه واصل و به فقرا اهدا گردید.<ref> وسایل الشیعه، سید محسن اعرجی، ص 952.</ref>  
 
 
به محض این که چشم سید محسن به ملا باشی افتاد گفت: قبول نمی‌‌کند، قبول نمی‌‌کند. مرا با اموال سلطان چکار؟ سپس به ملاباشی اشاره کرد و فرمود: این اموال مال فقراست. نه مال تو، این آقا (حاج مشکی) وکیل فقراست، پولی که برای من آورده بودی به ایشان بده تا به فقرا بدهد.  
 
 
 
ملاباشی چهارصد تومان به او داد و از زبان سید محسن اعرجی روی کاغذ نوشت: هدیه سلطان فتحعلی شاه قاجار به دستم رسید، خداوند ملکش را پایدار گرداند. کاغذ را به سید داد تا امضا کند! وقتی سید از محتوای نامه باخبر شد به شدت ناراحت شد و به ملا باشی فرمود: دروغ می‌‌گویی! تو هم از عمال اویی! آیا من برای دوام سلطنت ظالمی‌‌ [[دعا]] می‌‌کنم؟ آن گاه دستور داد بنویسد: چهارصد تومان از طرف سلطان فتحعلی شاه واصل و به فقرا اهدا گردید.<ref> وسایل الشیعه، سید محسن اعرجی، ص 952.</ref>
 
  
 
'''<I>3. رسیدگی به فقرا</I>'''
 
'''<I>3. رسیدگی به فقرا</I>'''
سطر ۶۹: سطر ۶۱:
 
یکی از خصوصیات نیکوی سید محسن که آن را از اجداد طاهرینش به ارث برده بود، کمک به نیازمندان و فقرا بود. با وجود این که وی لحظه‌ای بیکار نبود و مدام در حال تدریس، تألیف یا تحصیل بود، از این مهم غافل نمی‌‌شد و در حد توان به فقرا خدمت می‌‌کرد. شیخ زین‌العابدین سلماسی در این رابطه خاطره ذیل را نقل کرده است: همراه پدرم میرزا ابراهیم برای [[زیارت]] [[امام جواد]] و [[امام کاظم]] علیهماالسلام رفتیم. پس از زیارت، به دیدار سید محسن اعرجی رفته و پس از احوالپرسی به منزلگاهمان برگشتیم، پدرم طبقی خرمای اعلا به یکی از خدام داد تا برای سید محسن ببرد. پس از مدتی خادم برگشت و گفت: طبق خرما را به سید دادم و او به خادمش دستور داد تا آن را برای فلان منزل ببرند.
 
یکی از خصوصیات نیکوی سید محسن که آن را از اجداد طاهرینش به ارث برده بود، کمک به نیازمندان و فقرا بود. با وجود این که وی لحظه‌ای بیکار نبود و مدام در حال تدریس، تألیف یا تحصیل بود، از این مهم غافل نمی‌‌شد و در حد توان به فقرا خدمت می‌‌کرد. شیخ زین‌العابدین سلماسی در این رابطه خاطره ذیل را نقل کرده است: همراه پدرم میرزا ابراهیم برای [[زیارت]] [[امام جواد]] و [[امام کاظم]] علیهماالسلام رفتیم. پس از زیارت، به دیدار سید محسن اعرجی رفته و پس از احوالپرسی به منزلگاهمان برگشتیم، پدرم طبقی خرمای اعلا به یکی از خدام داد تا برای سید محسن ببرد. پس از مدتی خادم برگشت و گفت: طبق خرما را به سید دادم و او به خادمش دستور داد تا آن را برای فلان منزل ببرند.
  
پدرم طبقی دیگر برای سید محسن فرستاد، این بار هم سید محسن طبق را به کس دیگری هدیه داد، پدرم برای سومین بار طبق خرما را به خادم داد و گفت: از طرف من به سید محسن بگو که راضی نیستم این طبق را به کسی بدهی! پس از لحاظاتی خادم آمد و گفت: پیغامتان را به او رساندم؛ ولی سید محسن بسیار ناراحت شد و بار دیگر هم آن را به فقیری هدیه داد.<ref> همان، ص 951.</ref>
+
پدرم طبقی دیگر برای سید محسن فرستاد، این بار هم سید محسن طبق را به کس دیگری هدیه داد، پدرم برای سومین بار طبق خرما را به خادم داد و گفت: از طرف من به سید محسن بگو که راضی نیستم این طبق را به کسی بدهی! پس از لحظاتی خادم آمد و گفت: پیغامتان را به او رساندم؛ ولی سید محسن بسیار ناراحت شد و بار دیگر هم آن را به فقیری هدیه داد.<ref> همان، ص 951.</ref>
  
 
و گفته اند زمانی که همسر علوی محقق دید شوهرش در ضعف و ناتوانی است، از پول ریسندگی خود مقداری برنج عنبر بو همراه با اندکی گوشت مرغ تهیه کرد. وقتی غذای مذکور را نزد سید حاضر کرد، سید گفت: راستش را بگو، این غذا را به جهت اینکه شوهرت هستم درست کرده ای یا به خاطر سید و عالم بودنم؟
 
و گفته اند زمانی که همسر علوی محقق دید شوهرش در ضعف و ناتوانی است، از پول ریسندگی خود مقداری برنج عنبر بو همراه با اندکی گوشت مرغ تهیه کرد. وقتی غذای مذکور را نزد سید حاضر کرد، سید گفت: راستش را بگو، این غذا را به جهت اینکه شوهرت هستم درست کرده ای یا به خاطر سید و عالم بودنم؟
سطر ۷۵: سطر ۶۷:
 
همسرش گفت: به خدا سوگند در تهیه این غذا جز رضای خدا نظر دیگری نداشتم. دیدم شما که از علمای آل محمد هستید، این گونه ناتوان شده اید، خواستم قوتی در بدن شما به وجود آید.
 
همسرش گفت: به خدا سوگند در تهیه این غذا جز رضای خدا نظر دیگری نداشتم. دیدم شما که از علمای آل محمد هستید، این گونه ناتوان شده اید، خواستم قوتی در بدن شما به وجود آید.
  
سید گفت: اجازه می دهی با این غذا هر طور بخواهم عمل کنم؟ وقتی همسرش تسلیم شد، سید اعرجی آنها را برای یتیمانی که در همان نزدیکی زندگی می کردند، فرستاد و گفت: آیا این عده از یتیمان در تمام عمرشان چنین غذایی خورده اند؟... اگر آنها از این غذا بخورند به نفع من و تو است و قوت و نیرو از خدای تواناست. «لاحول ولاقوة الا بالله»
+
سید گفت: اجازه می دهی با این غذا هر طور بخواهم عمل کنم؟ وقتی همسرش تسلیم شد، سید اعرجی آنها را برای یتیمانی که در همان نزدیکی زندگی می کردند، فرستاد و گفت: آیا این عده از یتیمان در تمام عمرشان چنین غذایی خورده اند؟... اگر آنها از این غذا بخورند به نفع من و تو است و قوت و نیرو از خدای تواناست «لاحول ولاقوة الا بالله».
  
 
'''<I>4. احترام به استاد</I>'''
 
'''<I>4. احترام به استاد</I>'''
سطر ۸۱: سطر ۷۳:
 
یکی از رموز موفقیت عالمان دینی، احترام فوق‌العاده آنان به استاد است. احترام به استاد اثر وضعی عمیقی بر پیشرفت در درس و اخلاق شاگردان داشته و دارد. سید محسن اعرجی به استادان خود احترام می‌‌گذاشت و هنگامی‌‌ که به حضور آن‌ها مشرف می‌‌شد با حالت خضوع و خشوع برخورد می‌‌کرد.
 
یکی از رموز موفقیت عالمان دینی، احترام فوق‌العاده آنان به استاد است. احترام به استاد اثر وضعی عمیقی بر پیشرفت در درس و اخلاق شاگردان داشته و دارد. سید محسن اعرجی به استادان خود احترام می‌‌گذاشت و هنگامی‌‌ که به حضور آن‌ها مشرف می‌‌شد با حالت خضوع و خشوع برخورد می‌‌کرد.
  
شخص محمدحسن آل‌یاسین در این باره می‌‌گوید: سید محسن هر روز که از اوراد و اذکار روزمره خود فارغ می‌‌شد به ناحیه‌ای که شیخ جعفر کاشف الغطا، استادش در آن جا سکونت داشت می‌‌رفت و برایش [[دعا]] می‌‌کرد و به منزلش برمی‌‌گشت. وی این عمل را همیشه انجام می‌‌داد. چون وقتی که استادش در آن جا حضور داشت و چه وقتی که برای اموری به ایران مسافرت می‌‌کرد.<ref> همان، ص 950.</ref>
+
شخص محمدحسن آل‌یاسین در این باره می‌‌گوید: سید محسن هر روز که از اوراد و اذکار روزمره خود فارغ می‌‌شد به ناحیه‌ای که شیخ جعفر کاشف الغطا، استادش در آن جا سکونت داشت می‌‌رفت و برایش دعا می‌‌کرد و به منزلش برمی‌‌گشت. وی این عمل را همیشه انجام می‌‌داد. چه وقتی که استادش در آن جا حضور داشت و چه وقتی که برای اموری به ایران مسافرت می‌‌کرد.<ref> همان، ص 950.</ref>
  
همین رابطه شاگرد با استاد، باعث شد که شیخ جعفر کاشف الغطا علاقه زیادی به سید محسن نشان دهد. هنگامی‌‌ که سید محسن فوت کرد، شیخ جعفر در ایران حضور داشت، هنگامی‌‌ که به [[کاظمین]] برگشت و خبر فوت شاگردش را شنید بسیار ناراحت شد و بر سر مزارش حاضر شد و خود را روی قبر او انداخت و به شدت گریه کرد و در همان حال فرمود: مرگم نزدیک شده است، تاکنون هم که زنده مانده‌ام با دعای سید محسن بوده است. آن گاه به اطرافیان گفت: من بزودی زود به سید محسن ملحق خواهم شد و همان طوری که خودش گفته بود نتوانست فراق شاگردش را تحمل کند و پس از شش ماه دار فانی را وداع گفت.<ref> همان، ص 951.</ref>
+
همین رابطه شاگرد با استاد، باعث شد که شیخ جعفر کاشف الغطا علاقه زیادی به سید محسن نشان دهد. هنگامی‌‌ که سید محسن فوت کرد، شیخ جعفر در ایران حضور داشت، هنگامی‌‌ که به کاظمین برگشت و خبر فوت شاگردش را شنید بسیار ناراحت شد و بر سر مزارش حاضر شد و خود را روی قبر او انداخت و به شدت گریه کرد و در همان حال فرمود: مرگم نزدیک شده است، تاکنون هم که زنده مانده‌ام با دعای سید محسن بوده است. آن گاه به اطرافیان گفت: من بزودی زود به سید محسن ملحق خواهم شد و همان طوری که خودش گفته بود نتوانست فراق شاگردش را تحمل کند و پس از شش ماه دار فانی را وداع گفت.<ref> همان، ص 951.</ref>
  
 
==ذوق شعری==
 
==ذوق شعری==
  
سید محسن اعرجی علاوه بر این که به عنوان فقیه و عالم اصولی در کاظمین معروف بود و توانست سالیانی دراز در حوزه علمیه کاظمین را رونق بخشد، ذوق شعری نیز داشت. مجموع اشعار وی، در دیوان شعرش موجود است. وی قصیده‌ای طولانی و غراء در رثای [[امام علی]] علیه‌السلام سروده است که به قصیده «دالیه»<ref> علت این که به قصیده «دالیه» معروف شده زیرا قافیه آن حرف «دال» است.</ref> معروف است. ابیاتی از این قصیده:
+
سید محسن اعرجی علاوه بر این که به عنوان [[فقیه]] و عالم [[اصول فقه‌‌‌‌|اصولی]] در کاظمین معروف بود و توانست سالیانی دراز در حوزه علمیه کاظمین را رونق بخشد، ذوق شعری نیز داشت. مجموع اشعار وی، در دیوان شعرش موجود است. وی قصیده‌ای طولانی و غراء در رثای [[امام علی]] علیه‌السلام سروده است که به قصیده «دالیه»<ref> علت این که به قصیده «دالیه» معروف شده زیرا قافیه آن حرف «دال» است.</ref> معروف است. ابیاتی از این قصیده:
  
 
{{بیت|دموع بدی فوق الخدود خدودها|و نار غدا بین الضلوع و قودها<ref> وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، سید محسن اعرجی، ص 964.</ref>}}
 
{{بیت|دموع بدی فوق الخدود خدودها|و نار غدا بین الضلوع و قودها<ref> وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، سید محسن اعرجی، ص 964.</ref>}}
سطر ۹۹: سطر ۹۱:
 
==آثار==
 
==آثار==
  
# وسائل الشیعه الی احکام الشریعه
+
#وسائل الشیعه الی احکام الشریعه
# درر البهیه فی الفقه الامامیه
+
#درر البهیه فی الفقه الامامیه
# المحصول فی الاصول
+
#المحصول فی الاصول
# المهذب الصافی
+
#المهذب الصافی
# سلاله الاجتهاد فی الفقه
+
#سلاله الاجتهاد فی الفقه
# فواید علم الرجال
+
#فواید علم الرجال
# کتاب فی الصلاه
+
#کتاب فی الصلاه
# دیوان شعر<ref>مع علماء النجف الاشرف، سید محمد غروی، ج1، ص368.</ref>
+
#دیوان شعر<ref>مع علماء النجف الاشرف، سید محمد غروی، ج1، ص368.</ref>
# ارجوزه در فقه موسوم به «الفیه فقهیه»
+
#ارجوزه در فقه موسوم به «الفیه فقهیه»
# اصاله البرائه
+
#اصاله البرائه
# تلخیص الاستبصار
+
#تلخیص الاستبصار
# حواشی علی وافی
+
#حواشی علی وافی
# عده الرجال
+
#عده الرجال
# تزییف مقدمات الحدائق
+
#تزییف مقدمات الحدائق
# المعتصم
+
#المعتصم
# شرح معاملات الکفایه
+
#شرح معاملات الکفایه
# تلخیص الاستبصار
+
#تلخیص الاستبصار
# رساله فی مناظره شیخ الطائفه
+
#رساله فی مناظره شیخ الطائفه
# حواشی علی کتاب الفیومی
+
#حواشی علی کتاب الفیومی
# اجوبه المسائل
+
#اجوبه المسائل
# غررالفواید و دررالقلاید فی نفایس المسائل الفقیه
+
#غررالفواید و دررالقلاید فی نفایس المسائل الفقیه
  
 
==رحلت==
 
==رحلت==
  
سید محسن اعرجی در نود سالگی به مرض استسقا مبتلا شد و با همان مرض از دنیا رفت. سید عبدالحسین اعسم، شاگرد سید محسن اعرجی نقل می‌‌کند: برای ملاقات بر سید محسن وارد شدم، دیدم در گوشه‌ای نشسته است و در کنارش کتاب تذکره علامه، باز است و او کاغذی در دست دارد و مطالبی را یادداشت می‌‌کند و در همان حال گریه هم می‌‌کند. به او گفتم: آقای من، چرا گریه می‌‌کنی؟ چرا با این حال مرض می‌‌نویسی؟ در جوابم فرمود: گریه‌ام از این است که عمرم در علم اصول صرف شد و نتوانستم درباره فقه کتابی بنویسم. گفتم: شما که کتاب‌های متعددی در باب [[فقه]] نگاشته‌اید. در حالی که گریه می‌‌کرد در جوابم فرمود، مگر نمی‌‌بینی که علامه در هر فنی از فقه کتابی نگاشته است.<ref> وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 963.</ref>
+
سید محسن اعرجی در نود سالگی به مرض استسقا مبتلا شد و با همان مرض از دنیا رفت. سید عبدالحسین اعسم، شاگرد سید محسن اعرجی نقل می‌‌کند: برای ملاقات بر سید محسن وارد شدم، دیدم در گوشه‌ای نشسته است و در کنارش کتاب تذکره علامه، باز است و او کاغذی در دست دارد و مطالبی را یادداشت می‌‌کند و در همان حال گریه هم می‌‌کند. به او گفتم: آقای من، چرا گریه می‌‌کنی؟ چرا با این حال مرض می‌‌نویسی؟ در جوابم فرمود: گریه‌ام از این است که عمرم در [[اصول فقه‌‌‌‌|علم اصول]] صرف شد و نتوانستم درباره [[فقه]] کتابی بنویسم. گفتم: شما که کتاب‌های متعددی در باب فقه نگاشته‌اید. در حالی که گریه می‌‌کرد در جوابم فرمود، مگر نمی‌‌بینی که علامه در هر فنی از فقه کتابی نگاشته است.<ref> وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 963.</ref>
  
سرانجام این عالم ربانی پس از نود سال زندگی پرافتخار و خدمت به اسلام و مسلمانان، در سال (1227 هـ.ق) فوت کرد. در تاریخ وفاتش، عبارات گوناگونی گفته‌اند از جمله:
+
سرانجام این عالم ربانی پس از نود سال زندگی پرافتخار و خدمت به [[اسلام]] و مسلمانان، در سال (1227 هـ.ق) فوت کرد. در تاریخ وفاتش، عبارات گوناگونی گفته‌اند از جمله:
  
# بموتک محسن مات الصلاح
+
#بموتک محسن مات الصلاح
# نعمت المدارس و العلوم لمحسن
+
#نعمت المدارس و العلوم لمحسن
# جنه الفردوس دارالمحسن.<ref> مع علماء النجف الاشرف، ج 1، ص 638.</ref>
+
#جنه الفردوس دارالمحسن.<ref> مع علماء النجف الاشرف، ج 1، ص 638.</ref>
  
شیعیان شهر [[بغداد]] و [[کاظمین]] به محض شنیدن خبر فوت سید محسن اعرجی، به طرف بیت آن مرحوم حرکت کردند. بازاریان با تعطیل کردن مغازه‌ها به جمیع ملحق شدند. شیعیان داغدار پیکر آن مرحوم را تشییع کردند، آن گاه فرزند بزرگ ایشان، سید کاظم اعرجی بر جنازه پدرش [[نماز]] خواند. پس از برگزاری مراسم باشکوه تشییع و خواندن نماز، جسد آن فقیه فقید در منزلش و در کنار مسجدی که در آن نماز می‌‌خواند، مقابل در مدرسه‌ای که در آن تدریس می‌‌کرد، به خاک سپرده شد.<ref> وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 964.</ref> برای گرامیداشت یاد او، قبه‌ای بر مزارش بنا شد. هم‌اکنون مزار او در کوچه جنب حرم مطهر کاظمین توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌‌کند.
+
[[شیعه|شیعیان]] شهر بغداد و کاظمین به محض شنیدن خبر فوت سید محسن اعرجی، به طرف بیت آن مرحوم حرکت کردند. بازاریان با تعطیل کردن مغازه‌ها به جمیع ملحق شدند. شیعیان داغدار پیکر آن مرحوم را تشییع کردند، آن گاه فرزند بزرگ ایشان، سید کاظم اعرجی بر جنازه پدرش نماز خواند. پس از برگزاری مراسم باشکوه [[تشییع جنازه|تشییع]] و خواندن نماز، جسد آن فقیه فقید در منزلش و در کنار مسجدی که در آن نماز می‌‌خواند، مقابل در مدرسه‌ای که در آن تدریس می‌‌کرد، به خاک سپرده شد.<ref> وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 964.</ref> برای گرامیداشت یاد او، قبه‌ای بر مزارش بنا شد. هم‌اکنون مزار او در کوچه جنب حرم مطهر کاظمین توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌‌کند.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 5، زندگینامه "محقق اعرجی" از علي احمدي.
+
 
* محمد عابدی، عالمان خدمتگزار، مجله مبلغان، بهمن و اسفند 1382، شماره 50، صفحه 130، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3834/29354?ParentID=77790 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی، 13 اردیبهشت 1393.
+
*تلخيص از مجموعه [[گلشن ابرار]]، جلد 5، زندگینامه "محقق اعرجی" از علي احمدي.
 +
*محمد عابدی، عالمان خدمتگزار، مجله مبلغان، بهمن و اسفند 1382، شماره 50، صفحه 130، در دسترس در [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3834/29354?ParentID=77790 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی، 13 اردیبهشت 1393.
  
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۶

سید محسن اعرجی یکی از عالمان بزرگ شیعه در قرن سیزدهم هجری است. او بافضیلت ترین مراجع عالی‌قدر عصر خود و از مفاخر روزگارش بود.

نسب

نسب سید محسن اعرجی با بیست واسطه به حضرت امام زین العابدین علیه‌السلام می‌‌رسد.

ولادت

سید محسن در خانواده‌ای روحانی در شهر بغداد، دیده به جهان گشود. پدرش سید حسن از روحانیان حوزه علمیه و مادرش زنی علویه و پاکدامن بود. از تاریخ تولد او اطلاع دقیقی در دست نیست.

تحصیلات

سید محسن پس از گذارندن مراحل کودکی و نوجوانی به کسب و تجارت روی آورد و در بغداد مشغول تجارت شد. وی در کنار تجارت، لغت عرب و علوم عربی را تدریس می‌‌کرد و تا چهل سالگی در این حرفه مشغول فعالیت بود و پس از آن برای کسب معارف علوم دینی به نجف اشرف هجرت کرد. وی در نجف اشرف پس از اتمام مقدمات در درس آیات عظام و دانشوران بزرگ حوزه‌ی نجف شرکت کرد. همزمان با این مرجع عالی‌قدر، عالمان بسیار بزرگی چون: سید محمدمهدی بحرالعلوم، سید مهدی شهرستانی، ملا محمدهادی نراقی و شیخ جعفر کاشف الغطاء ظهور کردند. به همین دلیل قدر و منزلت سید محسن اعرجی پوشیده مانده و رجال شناسان به ابعاد زندگی وی نپرداخته‌اند.

استادان

  1. وحید بهبهانی (1118-1205 هـ.ق)[۱]
  2. سید محمدمهدی بحرالعلوم (1113-1212)[۲]
  3. شیخ جعفر کاشف الغطا (1154-1227 هـ.ق)[۳]
  4. شیخ سلیمان بن معتوق عاملی (متوفی 1227 هـ.ق)

شاگردان

بسیاری از طلاب و فضلا توانستند از محفل پربار درس سید محسن اعرجی استفاده کنند، مهمترین شاگردان سید محسن عبارتند از:

  1. سید محمدباقر شفتی (1175-1260 هـ.ق)
  2. سید عبدالله شبر کاظمی‌‌ (1188-1242 هـ.ق)
  3. شیخ محمدعلی بلاغی (متوفی 1234 هـ.ق)
  4. شیخ عبدالحسین اعسم (1157-1247 هـ.ق)
  5. سید صدرالدین عاملی[۴]
  6. شیخ محمدتقی اصفهانی، صاحب حاشیه بر معالم
  7. سید هاشم پسر سید راضی
  8. سید ابراهیم اعرجی

سفر حج

در طول تاریخ شیعه، اکثر عالمان شیعه توفیق تشرف به خانه خدا و به جا آوردن مناسک حج را داشته‌اند. آیت الله سید محسن اعرجی نیز در سال (1199 هـ.ق) به همراه استادش، شیخ جعفر کاشف الغطا، سید محمدجواد، صاحب «مفتاح الکرامه» و شیخ محمدعلی اعسم، به مکه مکرمه مشرف شد.[۵]

کرامات

  • 1. عده‌ای از سادات کاظمین به حضور سید محسن اعرجی رسیدند و از او درخواست کردند تا برای یکی از تجار بغداد حواله‌ای یادداشت کند تا خمس مالش را به آن‌ها بدهد. سید محسن هم نوشت و به آن‌ها داد. سادات نزد تاجر آمدند و حواله را به او دادند. تاجر که از مریدان سید محسن بود، به محض این که فهمید نامه از کیست، آن را بوسید و بر دیدگاه گذاشت و مبلغ مذکور را به آن‌ها تقدیم کرد و در دفتر محاسبات خود، یادداشت کرد. این تاجر شریکی داشت، پس از واقعه در روزی از روزها که دفتر را ورق می‌‌زد، مشاهده کرد که شریکش بدون اجازه او مبلغی را به عنوان خمس به سادات داده است، ناراحت شد و به تاجر گفت: من در این مبلغ با تو شریک نمی‌‌شوم و باید خودت همه آن‌ها را بپردازی. تاجر هم قبول کرد. شب آن روز شریک در خواب دید، امام علی علیه‌السلام به او فرمود: تو حواله فرزندم محسن را قبول نکردی؟ بگیر این هم سهم تو! نصف مبلغ را بگیر. پس، از خواب پرید و با کمال تعجب مشاهده کرد مقداری پول در دامنش ریخته شده است. وی پس از این خواب از عملش پشیمان شد.[۶]
  • 2. زائری برای زیارت امام جواد و امام هادی علیهاالسلام به کاظمین مشرف شد. هنگامی‌‌ که به شهر رسید متوجه شد پولی که برای خرجی سفر با خود برداشته است، نیست و دزدان آن را به غارت برده‌اند. ناراحت و غمگین به حرم مطهر کاظمین پناهنده شده و شروع به دعا کردن نمود. در همان حال سید محسن اعرجی به او نزدیک شد و دستش را به طرف وی دراز کرد و مبلغ را در دستش گذاشت. زائر که متعجب شده بود به سید گفت: چه کسی به تو خبر داد که پول‌هایم به سرقت رفته است؟ غیر از خدا هیچ کس نمی‌‌دانست. سید محسن در حالی که به قبر مطهر اشاره کرد، فرمود: صاحب این قبر به من خبر داد.[۷]
  • 3. شیخ زین العابدین سلماسی می‌‌گوید: شبی از شب‌ها، در خواب دیدم، برخی از علمای بزرگ در منزل سید محسن اعرجی اجتماع کرده‌اند و سید محسن اعرجی در صدر مجلس نشسته و با آن‌ها گفتگو می‌‌کند. پس از لحظاتی سید محسن به آن‌ها گفت: نمی‌‌خواهیم برویم. با این جمله همگی بلند شدند و به طرف حرم مطهر کاظمین حرکت کردند و از باب قریشی خارج شدند و به طرف بیرون شهر حرکت کردند، سید محسن به من گفت: برگرد. در جواب گفتم: دوست دارم همراه شما باشم. سید محسن فرمود: حالا وقت آمدن تو نیست، تو و پسرم سید کاظم برگردید. علت را پرسیدم، جواب داد: ما می‌‌رویم ریشه عامل فساد در دین را قطع کنیم. گفتم: منظورتان چه کسی است؟ جواب داد: شیخ احمد احسایی.[۸] در این لحظه از خواب پریدم و فردای آن روز سراغ شیخ احمد را گرفتم، گفتند به زیارت خانه خدا رفته است و پس از مدتی خبر مرگ او به گوشم رسید. شب وفات او همان شبی بود که من آن خواب را دیده بودم.[۹]

ویژگی‌ها

1. زهد

اکثر عالمان شیعه به تبعیت از اهل بیت علیهم‌السلام، در نهایت زهد و ساده‌زیستی زندگی می‌‌کردند، سید محسن اعرجی نیز نسبت به زخارف دنیا بی‌اعتنا و بسیار زاهد بود. سید صدرالدین عاملی، شاگرد سید محسن، نقل می‌‌کند که: همه عالمان عصر سید محسن، بر زهد وی غبطه می‌‌خوردند. او زاهدترین و عابدترین افراد بود. در کتاب‌های رجالی نقل شده است که از شدت زهد، شمعدانی نداشت که شمع را روی آن بگذارد؛ به ناچار آن را روی خشت و یا کلوخی می‌‌گذاشت.[۱۰]

2. خویشتن‌داری

سید محسن اعرجی با وجود این که از مال دنیا چیزی نداشت؛ ولی هر پولی را قبول نمی‌‌کرد و در این رابطه بسیار محتاط بود. میرزا حسین، فرزند میرزا خلیل تهرانی نجفی، از پدرش نقل می‌‌کند: فتحعلی شاه قاجار شاه ایران، چهارصد تومان همراه ملا باشی برای سید محسن اعرجی فرستاد. ملا باشی به کاظمین آمد و سراغ سید محسن را گرفت، مردم او را به منزل سید راهنمایی کردند. ملا باشی به درب منزل سید محسن آمد و در زد، فرزند سید محسن درب را باز کرد و سراغ سید محسن را گرفت. فرزند سید محسن پیغام ملا باشی را رساند و برگشت و به او گفت: آقا فرمودند حالا وقت ملاقات نیست. ملا باشی گفت: به ایشان بگویید چهارصد تومان هدیه از طرف شاه ایران برای ایشان آورده‌ام. سید محسن پیغام فرستاد که به او بگویید: برگردد و او را به حضور نپذیرفت. ملا باشی که بسیار تعجب کرده بود و دنبال راهی می‌‌گشت که هر طور شده هدیه را به او دهد. لذا به مردم گفت: چگونه می‌‌توانم او را ببینم؟ آن‌ها گفتند: منتظر بمان هنگامی‌‌ که برای اقامه نماز از منزلش بیرون می‌‌آید کارت را بگو.

به محض این که چشم سید محسن به ملا باشی افتاد گفت: قبول نمی‌‌کند، قبول نمی‌‌کند. مرا با اموال سلطان چکار؟ سپس به ملاباشی اشاره کرد و فرمود: این اموال مال فقراست. نه مال تو، این آقا (حاج مشکی) وکیل فقراست، پولی که برای من آورده بودی به ایشان بده تا به فقرا بدهد. ملاباشی چهارصد تومان به او داد و از زبان سید محسن اعرجی روی کاغذ نوشت: هدیه سلطان فتحعلی شاه قاجار به دستم رسید، خداوند ملکش را پایدار گرداند. کاغذ را به سید داد تا امضا کند! وقتی سید از محتوای نامه باخبر شد به شدت ناراحت شد و به ملا باشی فرمود: دروغ می‌‌گویی! تو هم از عمال اویی! آیا من برای دوام سلطنت ظالمی‌‌ دعا می‌‌کنم؟ آن گاه دستور داد بنویسد: چهارصد تومان از طرف سلطان فتحعلی شاه واصل و به فقرا اهدا گردید.[۱۱]

3. رسیدگی به فقرا

یکی از خصوصیات نیکوی سید محسن که آن را از اجداد طاهرینش به ارث برده بود، کمک به نیازمندان و فقرا بود. با وجود این که وی لحظه‌ای بیکار نبود و مدام در حال تدریس، تألیف یا تحصیل بود، از این مهم غافل نمی‌‌شد و در حد توان به فقرا خدمت می‌‌کرد. شیخ زین‌العابدین سلماسی در این رابطه خاطره ذیل را نقل کرده است: همراه پدرم میرزا ابراهیم برای زیارت امام جواد و امام کاظم علیهماالسلام رفتیم. پس از زیارت، به دیدار سید محسن اعرجی رفته و پس از احوالپرسی به منزلگاهمان برگشتیم، پدرم طبقی خرمای اعلا به یکی از خدام داد تا برای سید محسن ببرد. پس از مدتی خادم برگشت و گفت: طبق خرما را به سید دادم و او به خادمش دستور داد تا آن را برای فلان منزل ببرند.

پدرم طبقی دیگر برای سید محسن فرستاد، این بار هم سید محسن طبق را به کس دیگری هدیه داد، پدرم برای سومین بار طبق خرما را به خادم داد و گفت: از طرف من به سید محسن بگو که راضی نیستم این طبق را به کسی بدهی! پس از لحظاتی خادم آمد و گفت: پیغامتان را به او رساندم؛ ولی سید محسن بسیار ناراحت شد و بار دیگر هم آن را به فقیری هدیه داد.[۱۲]

و گفته اند زمانی که همسر علوی محقق دید شوهرش در ضعف و ناتوانی است، از پول ریسندگی خود مقداری برنج عنبر بو همراه با اندکی گوشت مرغ تهیه کرد. وقتی غذای مذکور را نزد سید حاضر کرد، سید گفت: راستش را بگو، این غذا را به جهت اینکه شوهرت هستم درست کرده ای یا به خاطر سید و عالم بودنم؟

همسرش گفت: به خدا سوگند در تهیه این غذا جز رضای خدا نظر دیگری نداشتم. دیدم شما که از علمای آل محمد هستید، این گونه ناتوان شده اید، خواستم قوتی در بدن شما به وجود آید.

سید گفت: اجازه می دهی با این غذا هر طور بخواهم عمل کنم؟ وقتی همسرش تسلیم شد، سید اعرجی آنها را برای یتیمانی که در همان نزدیکی زندگی می کردند، فرستاد و گفت: آیا این عده از یتیمان در تمام عمرشان چنین غذایی خورده اند؟... اگر آنها از این غذا بخورند به نفع من و تو است و قوت و نیرو از خدای تواناست «لاحول ولاقوة الا بالله».

4. احترام به استاد

یکی از رموز موفقیت عالمان دینی، احترام فوق‌العاده آنان به استاد است. احترام به استاد اثر وضعی عمیقی بر پیشرفت در درس و اخلاق شاگردان داشته و دارد. سید محسن اعرجی به استادان خود احترام می‌‌گذاشت و هنگامی‌‌ که به حضور آن‌ها مشرف می‌‌شد با حالت خضوع و خشوع برخورد می‌‌کرد.

شخص محمدحسن آل‌یاسین در این باره می‌‌گوید: سید محسن هر روز که از اوراد و اذکار روزمره خود فارغ می‌‌شد به ناحیه‌ای که شیخ جعفر کاشف الغطا، استادش در آن جا سکونت داشت می‌‌رفت و برایش دعا می‌‌کرد و به منزلش برمی‌‌گشت. وی این عمل را همیشه انجام می‌‌داد. چه وقتی که استادش در آن جا حضور داشت و چه وقتی که برای اموری به ایران مسافرت می‌‌کرد.[۱۳]

همین رابطه شاگرد با استاد، باعث شد که شیخ جعفر کاشف الغطا علاقه زیادی به سید محسن نشان دهد. هنگامی‌‌ که سید محسن فوت کرد، شیخ جعفر در ایران حضور داشت، هنگامی‌‌ که به کاظمین برگشت و خبر فوت شاگردش را شنید بسیار ناراحت شد و بر سر مزارش حاضر شد و خود را روی قبر او انداخت و به شدت گریه کرد و در همان حال فرمود: مرگم نزدیک شده است، تاکنون هم که زنده مانده‌ام با دعای سید محسن بوده است. آن گاه به اطرافیان گفت: من بزودی زود به سید محسن ملحق خواهم شد و همان طوری که خودش گفته بود نتوانست فراق شاگردش را تحمل کند و پس از شش ماه دار فانی را وداع گفت.[۱۴]

ذوق شعری

سید محسن اعرجی علاوه بر این که به عنوان فقیه و عالم اصولی در کاظمین معروف بود و توانست سالیانی دراز در حوزه علمیه کاظمین را رونق بخشد، ذوق شعری نیز داشت. مجموع اشعار وی، در دیوان شعرش موجود است. وی قصیده‌ای طولانی و غراء در رثای امام علی علیه‌السلام سروده است که به قصیده «دالیه»[۱۵] معروف است. ابیاتی از این قصیده:


دموع بدی فوق الخدود خدودها و نار غدا بین الضلوع و قودها[۱۶]

اتملک سادات الانام عبیدها و تخضع فی اسر الکلاب اسودها

و تبتز اولاد النبی حقوق‌ها جهارا و تدمی‌‌بعد ذاک خدودها

اشک‌هایی بر گونه آشکار می‌‌شد و آتشی در درون سینه‌ها پدید آمد. آیا باید سروران بشریت دربند بزرگان قرار گیرند و شیران به اسارت سگان درآیند؟ و حقوق فرزندان پیامبر سلب شود و گونه‌های آنان آشکار خونین گردد و...

سید محمد، نوه سید حیدر کاظمی‌‌ قضیه‌ای نقل می‌‌کند که نشان می‌‌دهد، این قصیده مورد قبول امام علی علیه‌السلام واقع شده و ایشان این قصیده را پذیرفته‌اند. وی نقل می‌‌کند: هر هفته روزهای پنج شنبه یا جمعه برای امام حسین علیه‌السلام مجلس روضه‌خوانی تشکیل می‌‌دادم. روزی از روزها، روضه‌خوان مجلس تأخیر کرد به حدی که حاضرین خواستند جلسه را ترک کنند، پس از ساعتی، روضه‌خوان آمد. پس از مراسم، عده‌ای علت تأخیرش را پرسیدند در جواب گفت: امام علی علیه‌السلام را در خواب دیدم که به من امر کردند قصیده دالیه سید محسن بغدادی[۱۷] را بخوانم. از خواب بیدار شدم و پس از پرس‌ و جو از دوستان آن را یافتم و با خود عهد کردم تا آن را حفظ نکنم در جلسه حاضر نشوم، لذا دیر شد.[۱۸]

آثار

  1. وسائل الشیعه الی احکام الشریعه
  2. درر البهیه فی الفقه الامامیه
  3. المحصول فی الاصول
  4. المهذب الصافی
  5. سلاله الاجتهاد فی الفقه
  6. فواید علم الرجال
  7. کتاب فی الصلاه
  8. دیوان شعر[۱۹]
  9. ارجوزه در فقه موسوم به «الفیه فقهیه»
  10. اصاله البرائه
  11. تلخیص الاستبصار
  12. حواشی علی وافی
  13. عده الرجال
  14. تزییف مقدمات الحدائق
  15. المعتصم
  16. شرح معاملات الکفایه
  17. تلخیص الاستبصار
  18. رساله فی مناظره شیخ الطائفه
  19. حواشی علی کتاب الفیومی
  20. اجوبه المسائل
  21. غررالفواید و دررالقلاید فی نفایس المسائل الفقیه

رحلت

سید محسن اعرجی در نود سالگی به مرض استسقا مبتلا شد و با همان مرض از دنیا رفت. سید عبدالحسین اعسم، شاگرد سید محسن اعرجی نقل می‌‌کند: برای ملاقات بر سید محسن وارد شدم، دیدم در گوشه‌ای نشسته است و در کنارش کتاب تذکره علامه، باز است و او کاغذی در دست دارد و مطالبی را یادداشت می‌‌کند و در همان حال گریه هم می‌‌کند. به او گفتم: آقای من، چرا گریه می‌‌کنی؟ چرا با این حال مرض می‌‌نویسی؟ در جوابم فرمود: گریه‌ام از این است که عمرم در علم اصول صرف شد و نتوانستم درباره فقه کتابی بنویسم. گفتم: شما که کتاب‌های متعددی در باب فقه نگاشته‌اید. در حالی که گریه می‌‌کرد در جوابم فرمود، مگر نمی‌‌بینی که علامه در هر فنی از فقه کتابی نگاشته است.[۲۰]

سرانجام این عالم ربانی پس از نود سال زندگی پرافتخار و خدمت به اسلام و مسلمانان، در سال (1227 هـ.ق) فوت کرد. در تاریخ وفاتش، عبارات گوناگونی گفته‌اند از جمله:

  1. بموتک محسن مات الصلاح
  2. نعمت المدارس و العلوم لمحسن
  3. جنه الفردوس دارالمحسن.[۲۱]

شیعیان شهر بغداد و کاظمین به محض شنیدن خبر فوت سید محسن اعرجی، به طرف بیت آن مرحوم حرکت کردند. بازاریان با تعطیل کردن مغازه‌ها به جمیع ملحق شدند. شیعیان داغدار پیکر آن مرحوم را تشییع کردند، آن گاه فرزند بزرگ ایشان، سید کاظم اعرجی بر جنازه پدرش نماز خواند. پس از برگزاری مراسم باشکوه تشییع و خواندن نماز، جسد آن فقیه فقید در منزلش و در کنار مسجدی که در آن نماز می‌‌خواند، مقابل در مدرسه‌ای که در آن تدریس می‌‌کرد، به خاک سپرده شد.[۲۲] برای گرامیداشت یاد او، قبه‌ای بر مزارش بنا شد. هم‌اکنون مزار او در کوچه جنب حرم مطهر کاظمین توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌‌کند.

پانویس

  1. همان، ج 1، ص 122/ ر.ک: گلشن ابرار، ج 1، ص 277.
  2. ر.ک: گلشن ابرار، ج1، ص294.
  3. معارف الرجال فی تراجم العلماء، ج 1، ص 152.
  4. ریحانه الادب، ج 5، ص 236.
  5. معارف الرجال، ج 2، ص 172.
  6. وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 948.
  7. همان، ص 949.
  8. شیخ احمد احسایی فرزند زین‌العابدین احسایی در سال (1166 هـ.ق) در احساء به دنیا آمد. پس از دوران کودکی برای تحصیل علوم دینی راهی نجف اشرف شد و از محضر بزرگانی چون: وحید بهبهانی و سید محمدمهدی بحرالعلوم استفاده کرد. وی سر سلسله فرقه ضاله شیخیه است که عقایدی خلاف عقاید شیعه امامیه دارند. به اعتقاد شیخ احمد احسایی و پیروانش، روح اهل بیت عصمت و طهارت پس از شهادت، در بدن فرد دیگر قرار می‌‌گیرد و به این دنیا بازمی‌‌گردد. شیخ احمد احسایی این عقیده را از آیین هندو گرفته است. اصول دین از نظر شیخ احمد، چهارتاست (توحید، نبوت، امامت، اعتقاد به رکن رابع «شیعه کامل») وی سید کاظم رشتی که از شاگردان شیخ احمد بود، فرقه شیخیه را رهبری کرد. (تاریخ جامع بهائیت)
  9. وسایل الشیعه، الی احکام الشریعه، ص 964.
  10. ریحانه الادب، ج 5، ص 236.
  11. وسایل الشیعه، سید محسن اعرجی، ص 952.
  12. همان، ص 951.
  13. همان، ص 950.
  14. همان، ص 951.
  15. علت این که به قصیده «دالیه» معروف شده زیرا قافیه آن حرف «دال» است.
  16. وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، سید محسن اعرجی، ص 964.
  17. بغدادی از القاب سید محسن اعرجی است.
  18. همان، ص 949.
  19. مع علماء النجف الاشرف، سید محمد غروی، ج1، ص368.
  20. وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 963.
  21. مع علماء النجف الاشرف، ج 1، ص 638.
  22. وسایل الشیعه الی احکام الشریعه، ص 964.

منابع

  • تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد 5، زندگینامه "محقق اعرجی" از علي احمدي.
  • محمد عابدی، عالمان خدمتگزار، مجله مبلغان، بهمن و اسفند 1382، شماره 50، صفحه 130، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی، 13 اردیبهشت 1393.