مترفین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{منبع الکترونیکی معتبر}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} "مترفین" اسم مفعول از باب اف...' ایجاد کرد)
 
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{منبع الکترونیکی معتبر}}
 
{{منبع الکترونیکی معتبر}}
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
 
  
"مترفین" اسم مفعول از باب افعال و از کلمۀ "تُرفه" به معنی وسعت دادن در نعمت است.<ref>. راغب اصفهانی؛ مفردات راغب، مادۀ «ترفه»</ref> وقتی گفته می‌شود:"اَتْرَفَ فلانَ" معنایش این است که فلانی نعمتش از حد گذشته است.
+
"مترفین" اسم مفعول از باب افعال و از کلمه "تُرفه" به معنی وسعت دادن در نعمت است.<ref>[[راغب اصفهانی]]؛ [[مفردات قرآن راغب|مفردات راغب]]، ماده «ترفه».</ref> وقتی گفته می‌شود: "اَتْرَفَ فلانَ" معنایش این است که فلانی نعمتش از حد گذشته است.
این واژه و مشتقات آن هشت مورد در قرآن مجید آمده است. اصل این واژه در کلام خدای سبحان و اولیای خدا یاد نشده مگر با ملامت و مذّمت.
 
از آنجایی که بسیاری از متنّعمان، غرق شهوات و هوسها می‌شوند، واژه "مترفین" در قرآن به معنی کسانی که مست و مغرور به نعمت شده و طغیان کرده‌اند آمده است و مصداق آن غالباً پادشاهان و جباران و ثروتمندان مستکبر و خود خواه است؛ آنهایی که با قیام انبیاء به دوران خودکامگیشان پایان داده می‌شد و منافع نامشروعشان به خطر می‌افتاد و مستضعفان از چنگال آنها رهایی می‌یافتند و به همین دلیل با انواع حیله‌ها و بهانه‌ها، به تخدیر و تحمیق مردم می‌پرداختند و امروزه نیز بیشترین فساد دنیا از همین "مترفین" سر چشمه می‌گیرد.<ref>. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، 1374 ش، ج 21، ص 38.</ref>
 
 
  
== ویژگیهای مترفین در قرآن: ==
+
این واژه و مشتقات آن هشت مورد در [[قرآن مجید]] آمده است. اصل این واژه در کلام خدای سبحان و اولیای خدا یاد نشده مگر با ملامت و مذّمت.
  
1- انکار توحید و معاد:
+
از آنجایی که بسیاری از متنّعمان، غرق [[شهوت رانی|شهوات]] و هوسها می‌شوند، واژه "مترفین" در قرآن به معنی کسانی که مست و مغرور به نعمت شده و طغیان کرده‌اند آمده است و مصداق آن غالباً پادشاهان و جباران و ثروتمندان مستکبر و خودخواه است؛ آنهایی که با قیام [[پيامبران|انبیاء]] به دوران خودکامگیشان پایان داده می‌شد و منافع نامشروعشان به خطر می‌افتاد و مستضعفان از چنگال آنها رهایی می‌یافتند و به همین دلیل با انواع حیله‌ها و بهانه‌ها، به تخدیر و تحمیق مردم می‌پرداختند و امروزه نیز بیشترین فساد دنیا از همین "مترفین" سر چشمه می‌گیرد.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی]]، [[تفسیر نمونه]]، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، 1374ش، ج21، ص38.</ref>
  
قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
+
==ویژگی های مترفین در قرآن==
  
«وَ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ »(مؤمنون/33)
+
*1- انکار [[توحید]] و[[ معاد]]: قرآن کریم در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|«وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ»}}؛([[سوره مؤمنون]]/33) اشرافیان (خودخواه) از قوم او ([[حضرت نوح علیه السلام|نوح]]) که کافر بودند و دیدار آخرت را تکذیب می‌کردند و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: این بشری است مثل شما از آنچه می‌خورید، می‌خورد و از آنچه می‌نوشید، می‌نوشد! (پس چگونه می‌تواند پیامبر باشد؟!)
«ولی اشرافیان (خودخواه) از قوم او (نوح) که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب می‌کردند، و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند:این بشری است مثل شما از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌نوشید می‌نوشد! (پس چگونه می‌تواند پیامبر باشد؟!)»
 
 
از استدلال آنها که گفتند:او مانند سایر مردم است چون مثل انسان می‌خورد و می‌نوشد، معلوم می‌شود که برای انسان غیر از خوردن و نوشیدن که از خواصّ حیوانات است کمال و فضیلت دیگری سراغ نداشتند. تنها خوشبختی بشر را در این می‌دانستند که همانند حیوانات در بهره‌وری از انواع لذّات آزاد باشد.<ref>. طباطبائی، محمد حسین؛ المیزان ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش، ج 15، ص 42.</ref> هم چنان که قرآن کریم در وصف این گونه مردم فرموده:
 
«أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ »(اعراف/179)
 
«آنان همچون چهارپایانند »
 
  
و نیز فرموده:
+
از استدلال آنها که گفتند: او مانند سایر مردم است چون مثل انسان می‌خورد و می‌نوشد، معلوم می‌شود که برای انسان غیر از خوردن و نوشیدن که از خواص حیوانات است کمال و فضیلت دیگری سراغ نداشتند. تنها خوشبختی بشر را در این می‌دانستند که همانند حیوانات در بهره‌وری از انواع لذّات آزاد باشد.<ref>[[علامه طباطبايى|محمدحسین طباطبائی]]، [[المیزان فی تفسیر القرآن|المیزان]]، ترجمه [[سید محمدباقر موسوی همدانی]]، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، ج15، ص42.</ref>
  
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ...»(محمد/12)
+
همچنان که قرآن کریم در وصف این گونه مردم فرموده: {{متن قرآن|«أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ»}}؛ ([[سوره اعراف]]/179) آنان همچون چهارپایانند. و نیز فرموده: {{متن قرآن|«وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ ...»}}؛([[سوره محمد]]/12) کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می‌گیرند و همچون چهارپایان می‌خورند...
«کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می‌گیرند و همچون چهارپایان می‌خورند...»
 
 
2- تقلید کورکورانه از آئین گذشتگان خود:
 
  
مترفین جوامع به هنگام خطر افتادن اسباب عیش و نوش و خوشگذرانی خویش بدون توجه به منطق و براهین وحیانیِ پیامبران الهی از سنّت‌های
+
*2- تقلید کورکورانه از آئین گذشتگان خود: مترفین جوامع به هنگام خطر افتادن اسباب عیش و نوش و خوشگذرانی خویش بدون توجه به منطق و براهین وحیانیِ پیامبران الهی از سنّت‌های متحجّر گذشتگان خود دم می‌زدند.
متحجّر گذشتگان خود دم می‌زدند:
 
  
«وَ کَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَی آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ »(زخرف/23)
+
{{متن قرآن|«وَكَذَٰلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ»}}؛([[سوره زخرف]]/23) و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذارکننده‌ای نفرستادیم مگر این که ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می‌کنیم.
  
«و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذار کننده‌ای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور گفتند:ما پدران خود خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می‌کنیم.»
+
در آیه موردِ بحث، این گفتارِ "اِنّا وَجَدْنا علی امّة..." را از توانگران اهل آبادی ها نقل کرده و آن بدان جهت است که طبع تنّعم و نازپروردگی انسان را وادار می‌کند از بار سنگین تحقیق، شانه خالی نموده دست به دامن تقلید کورکورانه شود.<ref>همان، ج18، ص138.</ref>
 
در آیه موردِ بحث، این گفتارِ "اِنّا وَجَدْنا علی امّة..." را از توانگران اهل آبادیها نقل کرده و آن بدان جهت است که طبع تنّعم و ناز پروردگی انسان را وادار می‌کند از بار سنگین تحقیق، شانه خالی نموده، دست به دامن تقلید کورکورانه شود.<ref>. همان، ج 18، ص 138.</ref>
 
  
همچنین از گفتار ذکر شده معلوم می‌شود گرایش به مادّی گری و دنیا طلبی قدرت اندیشه (خرد) را تضعیف، و آدمی را به سمت تقلید کورکورانه سوق می‌دهد.<ref>. هاشمی رفسنجانی، اکبروجمعی ازمحققان مرکز فرهنگ ومعارف قرآن؛ تفسیر راهنما، قم، بوستان کتاب 1381 چاپ اول،ج17ص45</ref>
+
همچنین از گفتار ذکر شده معلوم می‌شود گرایش به مادّی گری و [[دنیا]]طلبی قدرت اندیشه (خرد) را تضعیف و آدمی را به سمت تقلید کورکورانه سوق می‌دهد.<ref>[[علی اکبر هاشمی رفسنجانی|هاشمی رفسنجانی]]، اکبر و جمعی از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن؛ [[تفسیر راهنما]]، قم، بوستان کتاب 1381 چاپ اول، ج17، ص45.</ref>
  
از اینکه در جوامع شرک پیشه، تنها سخن مرفّهان ذکر گردیده با آنکه اندیشه شرک مختص آنان نبوده است می‌توان استفاده کرد که آنان، نقش اصلی را در تعیین گرایشهای جامعه داشته‌اند.<ref>. همان، ص 46.</ref>  
+
از این که در جوامع شرک پیشه، تنها سخن مرفّهان ذکر گردیده با آنکه اندیشه [[شرک]] مختص آنان نبوده است، می‌توان استفاده کرد که آنان نقش اصلی را در تعیین گرایشهای جامعه داشته‌اند.<ref>همان، ص46.</ref>  
  
همچنین از آیه استفاده می‌شود اشراف گرایی در نسل آدمی تأثیر می‌گذارد و اخلاق و اعتقاد آنان را طوری می‌سازد که در مقام مخالفت با جریانهای برخاسته از عقل و وحی برمی‌آیند و هر سخن حقی را که با هواهای نفسانی آنان همسویی نداشته باشد نمی‌پذیرند.
+
همچنین از آیه استفاده می‌شود اشراف گرایی در نسل آدمی تأثیر می‌گذارد و [[اخلاق]] و اعتقاد آنان را طوری می‌سازد که در مقام مخالفت با جریانهای برخاسته از [[عقل]] و [[وحی]] برمی‌آیند و هر سخن حقی را که با هواهای نفسانی آنان همسویی نداشته باشد، نمی‌پذیرند.
  
3- ملاک و معیار قرار دادن ثروت و امکانات مادّی:
+
*3- ملاک و معیار قرار دادن ثروت و امکانات مادّی:
  
«وَ قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ »(سبأ/35)
+
{{متن قرآن|«وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ»}}؛ ([[سوره سبأ]]/35) و (آنها که مَستِ ناز و نعمت بودند) گفتند اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!
«و (آنها که مَستِ ناز و نعمت بودند) گفتند اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانۀ علاقۀ خدا به ماست) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»
 
 
4- ظلم و جرم:
 
«وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَ کَانُواْ مُجْرِمِینَ »(هود/116)
 
«و آنان که ستم می‌کردند، از تنّعم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار بودند (و نابود شدند)!»
 
 
از جملۀ «کانوا مجرمین» بر می‌آید که مردمان خوشگذران و پیرو لذّات، مردمانی بودند که به جرم و بزهکاری عادت کرده و در انجام آن پافشاری می کردند.<ref>. طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش، ج 5، ص 309.</ref>
 
  
5- فسق:
+
*4- [[ظلم]] و جرم:
از خصوصیّات دیگر مترفین، فسق یعنی از حد و حقوق حقّه خارج شدن است:
 
«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا »(اسراء/16)
 
«و هنگامی که بخواهیم، شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می‌داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می‌کوبیم.»
 
 
== پی‌آمدهای اتراف و خوشگذرانی: ==
 
  
1- استیصال و عذاب دنیوی:
+
{{متن قرآن|«وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ»}}؛([[سوره هود]]/116) و آنان که ستم می‌کردند، از تنّعم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار بودند (و نابود شدند)!
«و َکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً... لَا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلَی مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ »(انبیاء/ 11-13)
+
 
«چه بسیار آبادیهای ستمگری را درهم شکستیم و بعد از آنها، قوم دیگری روی کار آوردیم، هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند (گفتیم:) فرار نکنید و به زندگی پرناز و نعمت و به مسکن‌های پر زرق و برقتان باز گردید! شاید (سائلان بیایند و) از شما تقاضا کنند (شما هم آنان را محروم باز گردانید!)»
+
از جمله «كَانُوا مُجْرِمِينَ» برمی‌آید که مردمان خوشگذران و پیرو لذّات، مردمانی بودند که به جرم و بزهکاری عادت کرده و در انجام آن پافشاری می کردند.<ref>[[شیخ طبرسی|طبرسی]]؛ [[مجمع البیان|مجمع البیان فی تفسیرالقرآن]]، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش، ج5، ص309.</ref>
+
 
2- گرفتاریها و عذاب اخروی:
+
*5- [[فسق]]:
«حَتَّی إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِیهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ یَجْأَرُونَ »(مؤمنون/ 64)
+
 
«تا زمانی که متنّعمان مغرور را در چنگال عذاب گرفتار سازیم در این هنگام، ناله های دردناک و استغاثه آمیز سر می‌دهند!»
+
از خصوصیات دیگر مترفین، فسق یعنی از حد و حقوق حقّه خارج شدن است: {{متن قرآن|«وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا»}}؛([[سوره اسراء]]/16) و هنگامی که بخواهیم، شهر و دیاری را هلاک کنیم. نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می‌داریم سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می‌کوبیم.
 +
 
 +
==پی‌آمدهای اتراف و خوشگذرانی==
 +
 
 +
*1- استیصال و [[عذاب]] دنیوی:
 +
 
 +
{{متن قرآن|«وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً... لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَىٰ مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ»}}؛([[سوره انبیاء]] 11-13) چه بسیار آبادی های ستمگری را درهم شکستیم و بعد از آنها قوم دیگری روی کار آوردیم، هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند (گفتیم:) فرار نکنید و به زندگی پرناز و نعمت و به مسکن‌های پرزرق و برقتان بازگردید! شاید (سائلان بیایند و) از شما تقاضا کنند (شما هم آنان را محروم باز گردانید!)
 +
 
 +
*2- گرفتاری ها و عذاب اخروی:
 +
 
 +
{{متن قرآن|«حَتَّىٰ إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ»}}؛([[سوره مؤمنون]]/64) تا زمانی که متنّعمان مغرور را در چنگال عذاب گرفتار سازیم در این هنگام، ناله های دردناک و استغاثه آمیز سر می‌دهند!
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
== منابع ==
+
 
*کاظم احمدزاده، مترفین دسترس در [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33016 پژوهشکده باقرالعلوم بخش  فرهنگ علوم انساني و اسلامي] تاریخ بازیابی:16 آذرماه 1392.
+
==منابع==
 +
 
 +
*کاظم احمدزاده، مترفین، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 16 آذرماه 1392.
 +
 
 +
[[رده: واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۳۷

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


"مترفین" اسم مفعول از باب افعال و از کلمه "تُرفه" به معنی وسعت دادن در نعمت است.[۱] وقتی گفته می‌شود: "اَتْرَفَ فلانَ" معنایش این است که فلانی نعمتش از حد گذشته است.

این واژه و مشتقات آن هشت مورد در قرآن مجید آمده است. اصل این واژه در کلام خدای سبحان و اولیای خدا یاد نشده مگر با ملامت و مذّمت.

از آنجایی که بسیاری از متنّعمان، غرق شهوات و هوسها می‌شوند، واژه "مترفین" در قرآن به معنی کسانی که مست و مغرور به نعمت شده و طغیان کرده‌اند آمده است و مصداق آن غالباً پادشاهان و جباران و ثروتمندان مستکبر و خودخواه است؛ آنهایی که با قیام انبیاء به دوران خودکامگیشان پایان داده می‌شد و منافع نامشروعشان به خطر می‌افتاد و مستضعفان از چنگال آنها رهایی می‌یافتند و به همین دلیل با انواع حیله‌ها و بهانه‌ها، به تخدیر و تحمیق مردم می‌پرداختند و امروزه نیز بیشترین فساد دنیا از همین "مترفین" سر چشمه می‌گیرد.[۲]

ویژگی های مترفین در قرآن

  • 1- انکار توحید ومعاد: قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ»؛(سوره مؤمنون/33) اشرافیان (خودخواه) از قوم او (نوح) که کافر بودند و دیدار آخرت را تکذیب می‌کردند و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: این بشری است مثل شما از آنچه می‌خورید، می‌خورد و از آنچه می‌نوشید، می‌نوشد! (پس چگونه می‌تواند پیامبر باشد؟!)

از استدلال آنها که گفتند: او مانند سایر مردم است چون مثل انسان می‌خورد و می‌نوشد، معلوم می‌شود که برای انسان غیر از خوردن و نوشیدن که از خواص حیوانات است کمال و فضیلت دیگری سراغ نداشتند. تنها خوشبختی بشر را در این می‌دانستند که همانند حیوانات در بهره‌وری از انواع لذّات آزاد باشد.[۳]

همچنان که قرآن کریم در وصف این گونه مردم فرموده: «أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ»؛ (سوره اعراف/179) آنان همچون چهارپایانند. و نیز فرموده: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ ...»؛(سوره محمد/12) کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می‌گیرند و همچون چهارپایان می‌خورند...

  • 2- تقلید کورکورانه از آئین گذشتگان خود: مترفین جوامع به هنگام خطر افتادن اسباب عیش و نوش و خوشگذرانی خویش بدون توجه به منطق و براهین وحیانیِ پیامبران الهی از سنّت‌های متحجّر گذشتگان خود دم می‌زدند.

«وَكَذَٰلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ»؛(سوره زخرف/23) و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذارکننده‌ای نفرستادیم مگر این که ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می‌کنیم.

در آیه موردِ بحث، این گفتارِ "اِنّا وَجَدْنا علی امّة..." را از توانگران اهل آبادی ها نقل کرده و آن بدان جهت است که طبع تنّعم و نازپروردگی انسان را وادار می‌کند از بار سنگین تحقیق، شانه خالی نموده دست به دامن تقلید کورکورانه شود.[۴]

همچنین از گفتار ذکر شده معلوم می‌شود گرایش به مادّی گری و دنیاطلبی قدرت اندیشه (خرد) را تضعیف و آدمی را به سمت تقلید کورکورانه سوق می‌دهد.[۵]

از این که در جوامع شرک پیشه، تنها سخن مرفّهان ذکر گردیده با آنکه اندیشه شرک مختص آنان نبوده است، می‌توان استفاده کرد که آنان نقش اصلی را در تعیین گرایشهای جامعه داشته‌اند.[۶]

همچنین از آیه استفاده می‌شود اشراف گرایی در نسل آدمی تأثیر می‌گذارد و اخلاق و اعتقاد آنان را طوری می‌سازد که در مقام مخالفت با جریانهای برخاسته از عقل و وحی برمی‌آیند و هر سخن حقی را که با هواهای نفسانی آنان همسویی نداشته باشد، نمی‌پذیرند.

  • 3- ملاک و معیار قرار دادن ثروت و امکانات مادّی:

«وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ»؛ (سوره سبأ/35) و (آنها که مَستِ ناز و نعمت بودند) گفتند اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!

«وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ»؛(سوره هود/116) و آنان که ستم می‌کردند، از تنّعم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار بودند (و نابود شدند)!

از جمله «كَانُوا مُجْرِمِينَ» برمی‌آید که مردمان خوشگذران و پیرو لذّات، مردمانی بودند که به جرم و بزهکاری عادت کرده و در انجام آن پافشاری می کردند.[۷]

از خصوصیات دیگر مترفین، فسق یعنی از حد و حقوق حقّه خارج شدن است: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا»؛(سوره اسراء/16) و هنگامی که بخواهیم، شهر و دیاری را هلاک کنیم. نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می‌داریم سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می‌کوبیم.

پی‌آمدهای اتراف و خوشگذرانی

  • 1- استیصال و عذاب دنیوی:

«وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً... لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَىٰ مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ»؛(سوره انبیاء 11-13) چه بسیار آبادی های ستمگری را درهم شکستیم و بعد از آنها قوم دیگری روی کار آوردیم، هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند (گفتیم:) فرار نکنید و به زندگی پرناز و نعمت و به مسکن‌های پرزرق و برقتان بازگردید! شاید (سائلان بیایند و) از شما تقاضا کنند (شما هم آنان را محروم باز گردانید!)

  • 2- گرفتاری ها و عذاب اخروی:

«حَتَّىٰ إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ»؛(سوره مؤمنون/64) تا زمانی که متنّعمان مغرور را در چنگال عذاب گرفتار سازیم در این هنگام، ناله های دردناک و استغاثه آمیز سر می‌دهند!

پانویس

  1. راغب اصفهانی؛ مفردات راغب، ماده «ترفه».
  2. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، 1374ش، ج21، ص38.
  3. محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، ج15، ص42.
  4. همان، ج18، ص138.
  5. هاشمی رفسنجانی، اکبر و جمعی از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن؛ تفسیر راهنما، قم، بوستان کتاب 1381 چاپ اول، ج17، ص45.
  6. همان، ص46.
  7. طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش، ج5، ص309.


منابع