فضیل بن عیاض: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|اثر آفرینان}} '''''ابوعلی فضیل شیخ الاسلام فضیل عیاض''''' قر...' ایجاد کرد)
 
 
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[اثر آفرینان]]}}
+
'''«فُضَیل بن عیاض»''' (۱۰۵-۱۸۷ ق)، صوفى، عارف و محدث نامدار مسلمان در قرن دوم هجری است. فضیل در جوانى راهزنى مى‌کرد؛ اما در پی حادثه‌ای [[توبه]] کرد و به فراگیرى علم و [[حدیث]] پرداخت و یکى از پیشگامان [[تصوف]] گردید.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''فُضَیل بن عیاض'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = ۱۰۵ قمری
 +
|زادگاه = سمرقند
 +
|وفات =  ۱۸۷ قمری
 +
|مدفن = [[مکه]]، [[قبرستان معلاة]]
 +
|اساتید =  [[اعمش]]، [[ابن ابی لیلی|ابن ابى‌ لیلى]]، حمید طویل، یحیى بن سعید انصارى، [[سفیان ثوری]]،...
 +
|شاگردان = ابن‌ مبارک، یحیى بن سعید قطان، ابن‌ عیینه، اصمعى، [[شافعی|شافعى]]، [[بشر حافی|بشر حافى]]،...
 +
|آثار = حجاب الأقطار،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
 +
ابوعلی فُضیل بن عیاض تمیمی، در اصل از ولایت مرو [[خراسان]] بود. گفته شده که او در سال ۱۰۱ یا ۱۰۵ قمری در سمرقند یا ابیورد ولادت نمود و در منطقه دینور نشو و نما یافت.
  
'''''ابوعلی فضیل شیخ الاسلام فضیل عیاض'''''
+
فضیل در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند. در سبب تحول او گفته شده: روزی از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دختر، «فضیل» را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد. در این هنگام بود که صوت [[قرآن]] دلنشینی از خانه مجاور شنید. مردی این [[آیه]] شریفه را می خواند: {{متن قرآن|«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ...»}}؛<ref>[[سوره حدید]]، ۱۶.</ref> آیا هنوز وقت آن نرسیده که دلهای مردم با ایمان با یاد خدا خاشع شود؟! شنیدن این آیه، چنان تحولی در درون فضیل به وجود آورد که بی اختیار گفت: «بَلى وَاللّهِ قَدْ آنَ...»؛ به خدا سوگند وقت آن رسیده است... . پس فوراً از دیوار پایین آمد و از گناهی که در نظر داشت چشم پوشید. همین تذکر سبب شد که فضیل از تمام آلودگی ها، خود را نجات دهد و دست از دزدی و [[گناه]] بشوید.<ref>آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۴، ص۱۵۱.</ref>
  
قرن: 2
+
در همان شب که این دگرگونی در درون فضیل پدید آمده و او را سرگردان و منقلب ساخته بود، گذرش به کاروانسرایی افتاد که کاروانی در آن فرود آمده و بار انداخته بود. فضیل در گوشه ای خزید و سر به گریبان، بر گذشته پر گناه خود افسوس می خورد. در آن حال شنید که کاروانیان درباره ساعت حرکت سخن می گویند. یکی از کاروانیان می گفت: امشب حرکت نکنید و بگذارید هوا روشن شود، زیرا فضیل بر سر راه است و خطر او قافله را تهدید می کند. سخن اضطراب آمیز کاروانیان، آتشی در دل فضیل برافروخت و از اینکه جنایات او، این چنین مردم را مضطرب و پریشان ساخته به شدت متأثر شد و از جا برخاست و گفت: مردم بدانید من فضیل بن عیاضم و آسوده خاطر باشید که دیگر فضیل دزدی نمی کند و سر راه را بر کاروانیان نمی بندد. او به درگاه خدا بازگشته و از گناه خود [[توبه]] کرده است.
  
(تو 105-101 وف 187 ق)
+
برخی نام فضیل را در ردیف راویان [[اهل سنت]] ثبت کرده‌اند،<ref>احمد نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۰.</ref> اما برخی دیگر برآن‌اند که وی [[شیعه]] بوده و [[تقیه]] می‌کرده است.<ref>عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۱۴.</ref>
  
محدث صوفى، عارف و زاهد. در [[خراسان]] به دنیا آمد. روزگار جوانى فضیل در نزدیكى ابیورد و میان ابیورد و مرو سپرى گردید. وى در جوانى مدتى راهزنى مى‌كرد. سپس [[توبه]] كرد و در [[كوفه]] به فراگیرى [[حدیث]] و علم پرداخت و یكى از پیشگامان تصوف گردید.
+
گفته شده فضیل بنا بر توصیه [[امام جعفرصادق|امام صادق]] علیه السلام از سیاست دوری گزید و به انزوا رفت و تا آخر عمرش مجاور [[مکه]] شد.<ref>فضیل عیاض از رهزنی تا رهروی، فریدالدین رادمهر، ص۳۴.</ref> فضیل بن عیاض سرانجام، در مکه در ماه [[ماه محرم|محرم]] سال ۱۸۷ قمری در سن ۸۲ سالگی درگذشت و در [[قبرستان معلاة]] (قبرستان [[ابوطالب]]) به خاک سپرده شد.  
  
از استادان وى: امام جعفرصادق علیه السلام، اعمش، ابن ابى‌لیلى، حمید طویل، یحیى بن سعید انصارى و بسیارى دیگر بودند. او مدتى در كوفه تحت تربیت سفیان ثورى نیز قرار گرفت. یكبار در [[مكه]] به هارون‌الرشید، خلیفه مقتدر عباسى اندرز داد و این كار باعث شد كه در [[بغداد]] نزد صوفیه و زهاد محبوب شود و حتى مورد احترام امام احمد حنبل نیز قرار گرفت.
+
==جایگاه علمی==
 +
برخی از استادان فضیل بن عیاض عبارتند از: [[اعمش]]، [[ابن ابی لیلی|ابن ابى‌ لیلى]]، حمید طویل، یحیى بن سعید انصارى. او مدتى در [[کوفه]] تحت تربیت [[سفیان ثوری]] نیز قرار گرفت. برخی علمای [[شیعه]] مانند [[شیخ طوسی]]، فضیل را از اصحاب و راویان موثق [[امام جعفرصادق|امام صادق]] علیه السلام برشمرده اند. فضیل دارای دست نوشته‌ای از امام صادق علیه‌السلام بود که سلیمان بن داود آن را روایت کرده است.<ref>علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۳۸۷؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۴، ص۱۵۱.</ref>
  
ابن‌مبارك، یحیى بن سعید قطان، ابن‌مهدى، ابن‌عیینه، اصمعى، شافعى، بشر حافى، عبدالصمد ابن مردویه، عبدوه مروزى و حسین بن داوود بلخى و بسیارى دیگر از وى حدیث روایت كرده‌اند. بخارى، مسلم، ابن‌داوود، نسائى و ترمذى در «صحاح» خود به نقل حدیث از وى پرداخته‌اند. فضیل در [[مكه]] وفات یافت. از سخنان اوست: به عزت پروردگار سوگند كه اگر در آتشم كند امیدم به وى از دست نرود؛ بیم برتر از امید است مادام كه انسان از صحت و سلامت برخوردار است و چون به كام [[مرگ]] افتد امید برتر خواهد بود.
+
همچنین ابن‌ مبارک، یحیى بن سعید قطان، ابن‌ مهدى، ابن‌ عیینه، اصمعى، [[شافعی|شافعى]]، [[بشر حافی|بشر حافى]]، عبدالصمد ابن مردویه، عبدوه مروزى و حسین بن داوود بلخى از وى [[حدیث]] روایت کرده‌اند. [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخارى]]، [[مسلم بن حجاج نیشابوری|مسلم]]، [[ابو داوود سجستانی|ابو داوود]]، [[احمد بن شعیب نسائی|نسائى]] و [[محمد بن عیسی ترمذی|ترمذى]] نیز در کتب خود به نقل حدیث از وى پرداخته‌اند.  
  
 +
[[عطار نیشابوری]] در «[[تذکرة الاولیاء (کتاب)|تذکرة الاولیاء]]» در وصف احوال او می گوید: «آن مقدم تائبان، آن معظم نایبان، آن آفتاب کرم و احسان، آن دریای [[ورع]] و [[عرفان]]، آن از کون کرده اعراض، پیر وقت فضل عیاض رحمة الله علیه، از کبار مشایخ بود و عیار طریقت بود، و ستوده اقران و مرجع قوم بود و در ریاضات و کرامات شأنی رفیع داشت و در ورع و [[معرفت]] بی همتا بود...». عطار سپس سخنانی از او نقل می کند: «... وگفت: به خدای اگر [[آخرت]] از سفالی بودی باقی و [[دنیا]] از زَر فانی، سزا بودی که رغبت خلق به سفال باقی بودی، فکیف که دنیا نیست الا سفال فانی، و آخرت زَر باقی... وگفت: حقیقت [[توکل]] آن است که به غیرالله امید ندارد و از غیر الله نترسد. وگفت: متوکل آن بود که واثق بود به خدای عزوجل که نه خدایرا در هرچه کند متهم دارد و نه شکایت کند. یعنی ظاهر و باطن یک رنگ بود در تسلیم».
 +
 +
همچنین از سخنان اوست: «به عزت پروردگار سوگند که اگر در آتشم کند امیدم به وى از دست نرود؛ بیم برتر از امید است، مادام که انسان از صحت و سلامت برخوردار است و چون به کام [[مرگ]] افتد امید برتر خواهد بود». یک بار در [[مکه]] به [[هارون الرشید|هارون‌الرشید]]، خلیفه [[حکومت بنی عباس|عباسى]] اندرز داد و این کار باعث شد که در [[بغداد]] نزد [[تصوف|صوفیه]] و زهاد محبوب شود و حتى مورد احترام [[احمد بن حنبل]] نیز قرار گرفت.
 +
 +
«حجاب الأقطار»، مناجاتی است از فضیل که برای رفع سوء قصد و [[چشم زخم]] می‌خواندند. فضیل در تألیف «حجاب الأقطار» به سنت [[امام صادق]](ع) و سایر معصومین(ع) اقتدا کرده است.<ref>فضیل عیاض از رهزنی تا رهروی، فریدالدین رادمهر، ص۱۲۳.</ref>
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
* [[انجمن مفاخر فرهنگی]]، [[اثرآفرینان]]، ج4، ص299.
 
  
[[رده:محدثان]]
+
*[[اثرآفرینان]]، [[انجمن مفاخر فرهنگی]]، ج۴، ص۲۹۹.
[[رده:عارفان]]
+
*[https://www.porseman.com/article/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%B6%D9%8A%D9%84-%D8%B9%D9%8A%D8%A7%D8%B6/138750 "داستان توبه فضیل عیاض"، سایت پرسمان].
 +
*"ذکر فضیل عیاض"، تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری.
 +
*"فضیل بصری"، دائرةالمعارف مؤلفان اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، ج۱، ص۶۱۶.
 +
*فضیل عیاض از رهزنی تا رهروی، فریدالدین رادمهر.
 +
[[رده:علمای قرن دوم]]
 +
[[رده:عارفان]][[رده:محدثان]][[رده:راویان حدیث]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۴۸

«فُضَیل بن عیاض» (۱۰۵-۱۸۷ ق)، صوفى، عارف و محدث نامدار مسلمان در قرن دوم هجری است. فضیل در جوانى راهزنى مى‌کرد؛ اما در پی حادثه‌ای توبه کرد و به فراگیرى علم و حدیث پرداخت و یکى از پیشگامان تصوف گردید.

نام کامل فُضَیل بن عیاض
زادروز ۱۰۵ قمری
زادگاه سمرقند
وفات ۱۸۷ قمری
مدفن مکه، قبرستان معلاة

Line.png

اساتید

اعمش، ابن ابى‌ لیلى، حمید طویل، یحیى بن سعید انصارى، سفیان ثوری،...

شاگردان

ابن‌ مبارک، یحیى بن سعید قطان، ابن‌ عیینه، اصمعى، شافعى، بشر حافى،...

آثار

حجاب الأقطار،...

زندگی‌نامه

ابوعلی فُضیل بن عیاض تمیمی، در اصل از ولایت مرو خراسان بود. گفته شده که او در سال ۱۰۱ یا ۱۰۵ قمری در سمرقند یا ابیورد ولادت نمود و در منطقه دینور نشو و نما یافت.

فضیل در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند. در سبب تحول او گفته شده: روزی از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دختر، «فضیل» را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد. در این هنگام بود که صوت قرآن دلنشینی از خانه مجاور شنید. مردی این آیه شریفه را می خواند: «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ...»؛[۱] آیا هنوز وقت آن نرسیده که دلهای مردم با ایمان با یاد خدا خاشع شود؟! شنیدن این آیه، چنان تحولی در درون فضیل به وجود آورد که بی اختیار گفت: «بَلى وَاللّهِ قَدْ آنَ...»؛ به خدا سوگند وقت آن رسیده است... . پس فوراً از دیوار پایین آمد و از گناهی که در نظر داشت چشم پوشید. همین تذکر سبب شد که فضیل از تمام آلودگی ها، خود را نجات دهد و دست از دزدی و گناه بشوید.[۲]

در همان شب که این دگرگونی در درون فضیل پدید آمده و او را سرگردان و منقلب ساخته بود، گذرش به کاروانسرایی افتاد که کاروانی در آن فرود آمده و بار انداخته بود. فضیل در گوشه ای خزید و سر به گریبان، بر گذشته پر گناه خود افسوس می خورد. در آن حال شنید که کاروانیان درباره ساعت حرکت سخن می گویند. یکی از کاروانیان می گفت: امشب حرکت نکنید و بگذارید هوا روشن شود، زیرا فضیل بر سر راه است و خطر او قافله را تهدید می کند. سخن اضطراب آمیز کاروانیان، آتشی در دل فضیل برافروخت و از اینکه جنایات او، این چنین مردم را مضطرب و پریشان ساخته به شدت متأثر شد و از جا برخاست و گفت: مردم بدانید من فضیل بن عیاضم و آسوده خاطر باشید که دیگر فضیل دزدی نمی کند و سر راه را بر کاروانیان نمی بندد. او به درگاه خدا بازگشته و از گناه خود توبه کرده است.

برخی نام فضیل را در ردیف راویان اهل سنت ثبت کرده‌اند،[۳] اما برخی دیگر برآن‌اند که وی شیعه بوده و تقیه می‌کرده است.[۴]

گفته شده فضیل بنا بر توصیه امام صادق علیه السلام از سیاست دوری گزید و به انزوا رفت و تا آخر عمرش مجاور مکه شد.[۵] فضیل بن عیاض سرانجام، در مکه در ماه محرم سال ۱۸۷ قمری در سن ۸۲ سالگی درگذشت و در قبرستان معلاة (قبرستان ابوطالب) به خاک سپرده شد.

جایگاه علمی

برخی از استادان فضیل بن عیاض عبارتند از: اعمش، ابن ابى‌ لیلى، حمید طویل، یحیى بن سعید انصارى. او مدتى در کوفه تحت تربیت سفیان ثوری نیز قرار گرفت. برخی علمای شیعه مانند شیخ طوسی، فضیل را از اصحاب و راویان موثق امام صادق علیه السلام برشمرده اند. فضیل دارای دست نوشته‌ای از امام صادق علیه‌السلام بود که سلیمان بن داود آن را روایت کرده است.[۶]

همچنین ابن‌ مبارک، یحیى بن سعید قطان، ابن‌ مهدى، ابن‌ عیینه، اصمعى، شافعى، بشر حافى، عبدالصمد ابن مردویه، عبدوه مروزى و حسین بن داوود بلخى از وى حدیث روایت کرده‌اند. بخارى، مسلم، ابو داوود، نسائى و ترمذى نیز در کتب خود به نقل حدیث از وى پرداخته‌اند.

عطار نیشابوری در «تذکرة الاولیاء» در وصف احوال او می گوید: «آن مقدم تائبان، آن معظم نایبان، آن آفتاب کرم و احسان، آن دریای ورع و عرفان، آن از کون کرده اعراض، پیر وقت فضل عیاض رحمة الله علیه، از کبار مشایخ بود و عیار طریقت بود، و ستوده اقران و مرجع قوم بود و در ریاضات و کرامات شأنی رفیع داشت و در ورع و معرفت بی همتا بود...». عطار سپس سخنانی از او نقل می کند: «... وگفت: به خدای اگر آخرت از سفالی بودی باقی و دنیا از زَر فانی، سزا بودی که رغبت خلق به سفال باقی بودی، فکیف که دنیا نیست الا سفال فانی، و آخرت زَر باقی... وگفت: حقیقت توکل آن است که به غیرالله امید ندارد و از غیر الله نترسد. وگفت: متوکل آن بود که واثق بود به خدای عزوجل که نه خدایرا در هرچه کند متهم دارد و نه شکایت کند. یعنی ظاهر و باطن یک رنگ بود در تسلیم».

همچنین از سخنان اوست: «به عزت پروردگار سوگند که اگر در آتشم کند امیدم به وى از دست نرود؛ بیم برتر از امید است، مادام که انسان از صحت و سلامت برخوردار است و چون به کام مرگ افتد امید برتر خواهد بود». یک بار در مکه به هارون‌الرشید، خلیفه عباسى اندرز داد و این کار باعث شد که در بغداد نزد صوفیه و زهاد محبوب شود و حتى مورد احترام احمد بن حنبل نیز قرار گرفت.

«حجاب الأقطار»، مناجاتی است از فضیل که برای رفع سوء قصد و چشم زخم می‌خواندند. فضیل در تألیف «حجاب الأقطار» به سنت امام صادق(ع) و سایر معصومین(ع) اقتدا کرده است.[۷]

پانویس

  1. سوره حدید، ۱۶.
  2. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۴، ص۱۵۱.
  3. احمد نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۰.
  4. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۱۴.
  5. فضیل عیاض از رهزنی تا رهروی، فریدالدین رادمهر، ص۳۴.
  6. علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۳۸۷؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۴، ص۱۵۱.
  7. فضیل عیاض از رهزنی تا رهروی، فریدالدین رادمهر، ص۱۲۳.

منابع

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه