جعل حدیث: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی ««حدیث جعلی» یا «حدیث موضوع» به معنی حدیث ساختگی، بخشی از احادیث ضعیف محسوب م...» ایجاد کرد)
 
 
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
«حدیث جعلی» یا «حدیث موضوع» به معنی حدیث ساختگی، بخشی از احادیث ضعیف محسوب می شوند.
+
'''«حدیث جعلی»''' یا «حدیث موضوع» -به معنی [[حدیث]] ساختگی-، روایتی است که به [[اهل بیت|معصومین]] (علیهم‌السلام) به [[دروغ]] نسبت داده شده و از جمله [[حدیث ضعیف|احادیث ضعیف]] محسوب می‌شود. در طول تاریخ ادیان الهی، همیشه مردمانی دروغ‌ساز بوده‌اند که با اهداف گوناگون و در اثر عوامل مختلف مانند [[تعصب|تعصبات]] مذهبی، انحرافات عقیدتی، تقرب به حاکمان جور، [[غلو|غلوّ]] در مذهب و عقاید، و کسب مال یا مقام، دست به تحریف حقایق و جعل احادیث می‌زدند.
  
 
==پیشینه جعل حدیث==
 
==پیشینه جعل حدیث==
بر پایه حدیثی از امام علی علیه‌السلام [۱][۲][۳] وضع و جعل در عهد پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله آغاز شد.
+
مطابق [[حدیث|حدیثی]] از [[امام علی]] علیه‌السلام وضع و جعل در عهد [[پیامبر]] صلی‌اللّه‌علیه‌وآله آغاز شد. طبق حدیث مذکور، در زمان پیامبر به آن حضرت روایات دروغین نسبت می‌دادند، تا آن‌جا که پیامبر به خطابه ایستاد و به مردم هشدار داد که نسبت‌دهندگان دروغ به او بسیار شده‌اند و بدانند که جایگاهشان [[دوزخ]] خواهد بود: «قَدْ کثُرَتْ عَلَی الْکذَابَةُ فَمَنْ کذِبَ عَلَیّ مُتِعَمِّداً فَلْیتَبَوَّأَ مَقْعَدَه مِنَ النّارِ».<ref>نهج‌البلاغة؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۶۲.</ref> سپس امیر مؤمنان علیه‌السلام افزود که این رفتار ناشایست، پس از آن حضرت، گسترش نیز یافت.
طبق حدیث مذکور، در زمان پیامبر به آن حضرت روایات دروغین نسبت می‌دادند، تا آن‌جا که پیامبر به خطابه ایستاد و به مردم هشدار داد که نسبت‌دهندگان دروغ به او بسیار شده‌اند و بدانند که جایگاهشان دوزخ خواهد بود. سپس امیر مؤمنان علیه‌السلام افزود که این رفتار ناشایست، پس از آن حضرت، گسترش نیز یافت.
 
  
اما عالمان و محدثان اهل‌سنت از حدیث یاد شده آغاز و انجام را روایت نکرده و به نقل «مَن کَذَب علیَّ...» (هرکس بر من دروغ ببندد...» بسنده کرده‌اند. در عین حال، این نقل را با طرق بسیار گزارش کرده و حتی بر تواتر آن تأکید کرده‌اند. [۴][۵]
+
اما عالمان و محدثان [[اهل سنت]] از حدیث یاد شده آغاز و انجام را روایت نکرده و به نقل «مَن کَذب علیَّ...» (هرکس بر من دروغ ببندد...» بسنده کرده‌اند. در عین حال، این نقل را با طرق بسیار گزارش کرده و حتی بر [[تواتر]] آن تأکید کرده‌اند.<ref>ابن ‌جوزی، کتاب الموضوعات، ج۱، ص۵۶ـ۵۷</ref>
  
در میان عالمان اهل‌سنت، شیخ محمد عبده از کسانی است که آغاز جعل و وضع را روزگار رسول‌اللّه می‌دانست. [۶]
+
در میان عالمان اهل‌سنت، شیخ [[محمد عبده]] از کسانی است که آغاز جعل و وضع را روزگار رسول‌اللّه صلی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌دانست.<ref>محمد حمزه، الحدیث النبوی و مکانته فی الفکر الاسلامی الحدیث، ج۱، ص۱۳۳</ref>
  
ابوزهو نیز، گو این‌که جریان وضع و جعل را به شکل گسترده آن، پس از «فتنه» (واقعه قتل عثمان) می‌داند اما وجود آن را در زمان رسول‌اللّه نفی نمی‌کند. [۷][۸]
+
ابوزهو نیز، گو این‌که جریان وضع و جعل را به شکل گسترده آن، پس از «فتنه» (واقعه قتل [[عثمان]]) می‌داند، اما وجود آن را در زمان رسول‌اللّه نفی نمی‌کند.<ref>محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۸۰.</ref>
  
پژوهشیان دیگر غالباً وضع و جعل را در هنگام بروز «فتنه» و حتی بعد از آن می‌دانند، تا به‌روزگار صحابیان جریان جعل و وضع و مآلاً کذب بر رسول‌اللّه نسبت داده نشود، چرا که لازمه این امر آلوده شدن ساحت برخی از صحابیان به کذب و مخدوش شدن آموزه «عدالت صحابه» است. [۹][۱۰]
+
پژوهشیان دیگر غالباً وضع و جعل را در هنگام بروز «فتنه» و حتی بعد از آن می‌دانند، تا به‌ روزگار [[صحابه]] جریان جعل و وضع و در نتیجه کذب بر رسول‌اللّه نسبت داده نشود، چرا که لازمه این امر آلوده شدن ساحت برخی از صحابیان به کذب و مخدوش شدن آموزه «عدالت صحابه» است.<ref>محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۸۰؛ عمر فلّاته، الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۷۵.</ref>
  
از همان روزگار پس از رحلت پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله، و به‌ویژه در دوران امویان ، جریانی شکل گرفت که بر پایه تکذیب و تردید و تشریک ، در مقام انکار فضائل و مناقب اهل‌بیت پیامبر اکرم و به‌ویژه امام علی علیه‌السلام برآمد.
+
پس از [[رحلت پیامبر اسلام]](ص) و وفات بسیاری از یاران راستین او از جمله [[امام علی]](ع) و سیطره [[بنی امیه|امویان]]، بازار حدیث سازی رونق گرفت و احادیث نادرستی درباره فضائل صحابیان و نکوهش [[علویان]] و [[اهل بیت]](ع) و باورهایی مانند [[جبر]] و... جعل و نشر شدند. در این دوره جریانی شکل گرفت که بر پایه تکذیب و تردید، در مقام انکار فضائل و مناقب اهل‌بیت پیامبر و به‌ویژه امام علی علیه‌السلام برآمد. گام نخست آنان تکذیب بود، اگر امکان نداشت، در چگونگی روایت و محتوا و مفهوم احادیث نبوی ایجاد تردید می‌کرد و اگر این نیز دشوار بود، همگون آن فضیلت یا با اندک مشابهتی برای دیگران برمی‌ساخت. [[معاویه]] فضیلت‌سازی و فضیلت‌ستیزی را به مثابه مرام‌نامه رسمی آن روز ابلاغ کرد.<ref>ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۴۴-۴۵.</ref>
گام نخست آنان تکذیب بود، اگر امکان نداشت، در چگونگی روایت و محتوا و مفهوم احادیث نبوی ایجاد تردید می‌کرد و اگر این نیز دشوار بود، همگون آن فضیلت یا با اندک مشابهتی برای دیگران برمی‌ساخت.
 
معاویه فضیلت‌سازی و فضیلت‌ستیزی را به مثابه مرام‌نامه رسمی آن روز ابلاغ کرد. [۱۶]
 
  
==آثار نوشته شده در وضع و جعل==
+
در مورد آغازگری معاویه نسبت به جعل حدیث –آن هم جعل روایاتی در فضائل خلفای سه گانه و مذمت علی علیه‌السلام- اسناد روشنی وجود دارد، از جمله، [[ابن ابی الحدید]] به نقل از ابوالحسن مدائنی (م، ۲۲۵ ق) می گوید: «پس از عام الجماعه – یعنی [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح امام حسن]] علیه‌السلام – معاویه دستور العمل واحدی برای کارگزاران خود ارسال نمود و در مورد منع مردم از نقل فضائل علی علیه السلام و نیز اظهار [[لعن]] و بیزاری از آن حضرت فرمانی صادر کرد؛ در این فرمان آمده بود: بنگرید هر کس درباره [[عثمان]] منقبتی نقل کند وی را گرامی دارید و او را به خود نزدیک گردانید، در نتیجه ی این فرمان مردم به نقل فضائلی درباره عثمان مبادرت کردند و با توجه به صله و عطاهای معاویه در این باره به مبالغه پرداختند...، روزگاری به همین منوال سپری گردید تا آن که معاویه خطاب به کارگزاران خود بخشنامه دیگری صادر کرد و در آن متذکر شد: نقل حدیث درباره عثمان و در هر مکانی فراوان شده، چون نامه من به دست شما رسید از مردم دعوت کنید تا درباره دیگر [[صحابه]] از جمله خلفای اولیه ([[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]) روایاتی نقل کنند، خصوصا در مقابل هر حدیثی که مردم درباره [[ابوتراب]] (علی علیه‌السلام) نقل می کنند، حدیثی هم در فضیلت صحابه نقل کنند...».<ref>ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۴۴-۴۶.</ref>
از جمله پژوهش‌های مهم در روزگار معاصر، بررسی جریان وضع و جعل است.
 
این بحث و فحص ، خود نوعی موضع‌گیری و پاسخ‌دهی یا پاسخ‌یابی در برابر خاورشناسان و کسانی است که بر آن طریق رفته‌اند، چرا که آنان این فرضیه را پیش کشیدند که چون حدیث یک قرن تمام نگاشته نشد، پس از آن، راویان از « حفظ » نه از روی نوشته) گزارش می‌کردند و می‌توانستند هر سخنی را به جای حدیث عرضه کنند. [۱۱][۱۲]
 
  
در این بخش، منابعی گزارش می‌شود که موضوع اصلی آن‌ها وضع و جعل حدیث است که برخی احادیث جعلی در آن گردآوری شده است، از جمله:
+
همچنین ابوجعفر اسکافی گفته است: «معاویه عده ای از [[صحابه]] و جماعتی از [[تابعان]] را ترغیب نمود که اخبار زشت و قبیحی درباره [[حضرت علی]] علیه السلام نقل کنند، اخباری که متضمن طعن و نکوهش علی علیه السلام و اظهار برائت از آن حضرت باشد. معاویه برای آنان جوایزی قرار داد تا آنها به چنین کاری ترغیب شدند... این راویان از طبقه صحابه: [[ابوهریره]]، [[عمرو بن عاص]] و مغیرة بن شعبه و از تابعان عروة بن زبیره بودند».<ref> شرح نهج البلاغه ج ۴ ص ۶۳.</ref>
 +
==اقسام جاعلان حدیث==
 +
 
 +
به گفته [[عبدالرحمان بن جوزی]]، کسانی که از روی عمد و قصد، جعل [[حدیث]] می‌کردند، سه دسته‌اند:
 +
 
 +
*دسته اول، آنان که حدیثی را به غلط یا اشتباه نقل کرده، سپس به اشتباه خود پی می‌بردند؛ ولی از تصحیح اشتباه خود سرباز می‌زدند و بر خطای خود پافشاری می‌نمودند؛ مبادا رسوا شوند و به آنان نسبت خطا و اشتباه داده شود.
 +
 
 +
*دسته دوم، آنان که از راویان دروغ‌پرداز و ضعیف -با اینکه آنان را بر این صفت می‌شناخته‌اند- روایت کرده‌اند، ولی در نام‌های آنان [[تدلیس در احادیث|تدلیس]] کرده‌اند که گناه، متوجه این جاعلان تدلیس‌گر است.
  
الاربعون الودعانیه، نوشته ابونصر محمد بن علی‌ بن ودعان موصلی (متوفی ۴۹۴) از کتب قدمی در این موضوع است.
+
*دسته سوم، گروهی که آگاهانه و از روی اراده، آشکار به جعل حدیث پرداخته‌اند. در این دسته، بعضی چون زنادقه به منظور ایجاد [[فساد]] در [[شریعت]] و القای شبهه در قلوب مؤمنین و بازیچه قراردادن [[دین]] به این کار دست می‌زدند؛ امثال ابن ابی‌العوجاء، که به تنهایی چهار هزار حدیث جعل کرده و برخی افراد دیگر که تعداد زیادی حدیث ساختند و در آن [[حرام]] خدا را [[حلال]] و حلال خدا را حرام نمایاندند. برخی چون گروه‌های [[تعصب|متعصب]] جاهلی که در راستای یاری مذهب و مرام خویش به جعل حدیث می‌پرداختند و چنان می‌پنداشتند که این کار رواست. بعضی دیگر، صوفیان زاهدمآب بودند که احادیثی در نوید و بیم خلق ساختند تا به پندار خویش مردم را بر انجام نیکوکاری و وانهادن بدکاری برانگیزند. مفهوم این کار این بود که شریعت ناقص و نیازمند تکمیل است و اینان با این عمل به تکمیل شریعت همت گمارده‌اند. گروه دیگر کسانی بودند که جعل سند برای هر کلام نیکو را جایز می‌شمردند. محمد بن خالد از پدرش روایت می‌کند که گفت: از محمد بن سعید شنیدم که می‌گفت: اگر کلامی که نقل می‌کنید سخنی نیکو باشد اشکالی ندارد برای آن سند جعل کنید. عده‌ای دیگر جهت نزدیک شدن به دربار سلاطین یا به دست آوردن عطا و بخششی، به جعل حدیث اقدام می‌کردند. از قبیل غیاث بن ابراهیم که حدیث «لا سبق الا فی... جناح» (یعنی: شرط‌بندی نشاید جز در چند چیز، از جمله پرنده، که مقصود کبوتر است.) را برای نزدیک شدن به دستگاه [[مهدی (خلیفه عباسی)|مهدی عباسی]] جعل کرد؛ چون می‌دانست او کبوتربازی را دوست می‌دارد. پاره‌ای، حدیث را در جواب پرسش کنندگان به گونه‌ای جعل می‌کردند که نزد آنان از جایگاه و منزلت والایی برخوردار گردند. برخی هم حدیث را در ستایش یا نکوهش بعضی از مردم در جهت نیل به اهداف مختلفی می‌ساختند؛ همچون احادیث جعل شده در ستایش یا نکوهش [[شافعی]] و [[ابوحنیفه]]. عده‌ای هم احادیث عجیب و غریب جعل می‌کردند تا نظر مردم را به خود جلب کنند؛ همچون داستان‌سرایان (قصّاصون) که بیشترین سهم را در جعل حدیث داشتند. احادیثی با ظاهری آراسته و دلپسند جعل می‌کردند که در کتب صحاح، چنین احادیثی کمتر یافت می‌شود.  
  
«الموضوعات» اثر ابوالفرج بن الجوزی (508-897ق)
+
ابن جوزی می افزاید: بدون شک اینان انسان‌هایی فرومایه‌اند که از چشم خلق افتاده‌اند و نه دنیا دارند و نه [[آخرت]]. گروهی از این افسانه‌سرایان به‌غایت نیرنگ‌باز بودند؛ چون حدیث را می‌پرداختند و به هر کس که می‌خواستند به‌ویژه شخصیت‌های جاافتاده و دارای منزلت اسناد می‌دادند. جعفر بن محمد طیالسی می‌گوید: [[احمد بن حنبل]] و یحیی بن معین در مسجد الرصافه (در بغداد) نماز گزاردند. قصاصی (قصه‌پرداز) پیش روی آنان بپا خواست و گفت: احمد بن حنبل و یحیی بن معین از عبدالرزاق از معمر از قتاده از انس برایمان روایت کردند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) فرمود: هر کس بگوید لا اله الا الله خداوند برای هر کلمه آن پرنده‌ای می‌آفریند که منقارش از طلا و پرش از مرجان است... و داستان را تا حدود بیست ورق نقل کرد. احمد با تعجب به یحیی نگریست و یحیی به او. احمد به یحیی گفت: تو چنین حدیثی را برای او نقل کرده‌ای؟ یحیی گفت: به خدا سوگند این قصه را اکنون می‌شنوم. چون داستان سرایی‌اش پایان یافت و از بخشش مردم بهره‌مند شد به انتظار کمک دیگران، در گوشه‌ای نشست. یحیی به او اشاره کرد که جلو بیاید؛ او هم به گمان دریافت بخشش جلو آمد، یحیی به وی گفت: چه کسی برای تو چنین حدیثی نقل کرده است؟ گفت: احمد بن حنبل و یحیی بن معین. یحیی جواب داد: من یحیی هستم و این هم احمد؛ هرگز چنین حدیثی در احادیث رسول خدا نشنیده‌ام و تو اگر چاره‌ای جز دروغ گفتن نداری، از زبان دیگران دروغ جعل کن! گفت: تو یحیی بن معین هستی؟ گفت: آری، جواب داد: بسیار شنیده بودم یحیی بن معین مرد احمقی است ولی تا این ساعت یقین پیدا نکرده بودم. یحیی خطاب به وی گفت: چگونه دانستی من احمق هستم؟ گفت: از آنجا که تو گمان می‌کنی در جهان یحیی بن معین و احمد بن حنبل جز شما دو نفر نیست. من این حدیث را از ۱۷ نفر به نام احمد بن حنبل و یحیی بن معین نوشته‌ام. احمد آستین خود را بر چهره نهاد و گفت: ماجرا را رها کن تا برخیزد و به گونه‌ای که گویا آن دو را مسخره می‌کرد از جا برخاست.<ref>ابن جوزی، عبدالرحمن، الموضوعات، ج۱، ص۴۶-۳۵.</ref>
  
«اللئالیء المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة» اثر جلال الدین سیوطی (849-911ق)
+
==آثاری درباره احادیث جعلی==
 +
از جمله پژوهش‌های مهم حدیثی، بررسی جریان وضع و جعل است. این بحث و فحص، خود نوعی موضع‌گیری و پاسخ‌دهی یا پاسخ‌یابی در برابر خاورشناسان و کسانی است که بر آن طریق رفته‌اند، چرا که آنان این فرضیه را پیش کشیدند که چون [[حدیث]]، یک قرن تمام نگاشته نشد، پس از آن، راویان از «حفظ» (و نه از روی نوشته) گزارش می‌کردند و می‌توانستند هر سخنی را به جای حدیث عرضه کنند.<ref>مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ج۱، ص۹۲.</ref>
  
الاخبار الدخیلة، از شیخ محمدتقی شوشتری ( تهران ۱۳۹۰)، محقق ، محدّث و رجالی بزرگ شیعه صاحب قاموس‌الرجال. بر این کتاب یک جلدی، پس از چاپ با کمک علی‌اکبر غفاری، یک مستدرک سه جلدی افزوده شد. [۱۳]
+
در این بخش، منابعی گزارش می‌شود که موضوع اصلی آن‌ها وضع و جعل حدیث است که برخی احادیث جعلی در آن گردآوری شده است، از جمله:
  
«الدر الملتقط فی تبیین الغلط» اثر حسن بن محمد معروف به صاغانی (577- 650 ق
+
*«الاربعون الودعانیه»، نوشته ابونصر محمد بن علی‌ بن ودعان موصلی (متوفی ۴۹۴) از کتب قدیمی در این موضوع است.
  
الموضوعات فی الآثار و الأخبار، تألیف هاشم معروف حسنی . [۱۴ این کتاب از معدود آثار مستقلی است که به جریان وضع پرداخته و این پدیده را در میراث حدیثی اسلامی واقع‌بینانه و به دور از گرایش‌های مسلکی و مذهبی گزارش کرده است.
+
*«الموضوعات»، اثر [[عبدالرحمان بن جوزی]] (۵۰۸-۸۹۷ ق)
  
الوضع فی الحدیث، از عمر بن حسن عثمان فلّاته (دمشق ۱۴۰۱، ۳ج)، مفصّل‌‌ترین کتاب در موضوع جعل و وضع در حدیث است.
+
*«اللئالی المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة»، اثر [[جلال الدین سیوطی]] (۸۴۹-۹۱۱ ق)
  
الرسائل العشر فی الأحادیث الموضوعة فی کتب السنة ، سیدعلی حسینی‌ میلانی (قم ۱۴۲۸). کتاب الرسائل با سمت و سوی حذف فضائل اهل‌بیت نگاشته شده و مشتمل است بر ده رساله درباره ده حدیث برساخته با همان آهنگِ یاد شده، مانند حدیث «اصحابی کالنجوم».
+
*«الأخبار الدخیلة»، اثر شیخ [[محمدتقی شوشتری]] (۱۲۸۱-۱۳۷۲ ش)، محقق، محدّث و رجالی بزرگ شیعه صاحب «[[قاموس الرجال]]». بر کتاب «الاخبار الدخیلة»، پس از چاپ با کمک علی‌اکبر غفاری، یک مستدرک سه جلدی افزوده شد.<ref>محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیلة، ج۱، ص۱۶۸ـ۱۶۹</ref>
  
الوضّاعون و احادیثهم الموضوعة من کتاب الغدیر للشیخ الأمینی، فراهم آورده سیدرامی یوزبکی (۱۹۹۹). عبدالحسین امینی ، نویسنده پرآوازه کتاب الغدیر ، در مواردی از کتاب خود به موضوع «جعل وضع» در حدیث پرداخته است.
+
*«الدرّ الملتقط فی تبیین الغلط»، اثر حسن بن محمد معروف به صاغانی (۵۷۷-۶۵۰ ق)
  
موسوعة الأحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة، از علی‌حسن علی حلبی و همکاران (ریاض ۱۴۱۹، ۱۶ج).
+
*«الموضوعات فی الآثار و الأخبار»، تألیف هاشم معروف الحسنی. این کتاب از معدود آثار مستقلی است که به جریان وضع پرداخته و این پدیده را در میراث حدیثی اسلامی واقع‌بینانه و به دور از گرایش‌های مسلکی و مذهبی گزارش کرده است.
این کتاب گسترده‌‌ترین مجموعه حاوی احادیث موضوع و ضعیف است، با ذکر منابع و مصادر آن‌ها.
 
  
==پانویس==
+
*«الوضع فی الحدیث»، اثر عمر بن حسن عثمان فلّاته، مفصّل‌‌ترین کتاب در موضوع جعل و وضع در حدیث است.
 +
 
 +
*«الرسائل العشر فی الأحادیث الموضوعة فی کتب السنة»، اثر سید علی حسینی‌ میلانی. کتاب الرسائل با سمت و سوی حذف فضائل [[اهل بیت]] نگاشته شده و مشتمل است بر ده رساله درباره ده حدیث برساخته با همان آهنگِ یاد شده، مانند حدیث «اصحابی کالنجوم».
  
+
*«الوضّاعون و احادیثهم الموضوعة من کتاب الغدیر للشیخ الأمینی»، تألیف سید رامی یوزبکی. [[علامه امینی]]، نویسنده پرآوازه کتاب «[[الغدیر]]»، در مواردی از کتاب خود به موضوع «جعل و وضع» در حدیث پرداخته است.
۱. ↑ علی‌ بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم (بی‌تا).
 
۲. ↑ ابن ‌شاذان، مختصر اثبات الرجعة، ج۱، ص۲۰۲، از باسم موسوی، در تراثنا، سال ۴، ش ۲ (ربیع‌الآخر ـ جمادی‌الآخره ۱۴۰۹).
 
۳. ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۶۲.   
 
۴. ↑ ابن ‌جوزی، کتاب الموضوعات، ج۱، ص۵۶ـ۵۷، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۶ـ ۱۹۶۸.
 
۵. ↑ محمد جمال‌الدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج۱، ص۱۷۹، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷، چاپ افست ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.
 
۶. ↑ محمد حمزه، الحدیث النبوی و مکانته فی الفکر الاسلامی الحدیث، ج۱، ص۱۳۳، بیروت ۲۰۰۵.
 
۷. ↑ محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۸۰، او، عنایة الامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
 
۸. ↑ محمدعلی مهدوی‌راد، تدوین الحدیث عند الشیعة الامامیة: بدایته المبکّرفی عهدالرسول و مصیره حتی الکلینی، ج۱، ص۱۹۷ـ۱۹۸، بیروت ۱۴۲۷.
 
۹. ↑ مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ج۱، ص۹۳، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
 
۱۰. ↑ عمر فلّاته، الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۷۵، دمشق ۱۴۰۱.
 
۱۱. ↑ مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ج۱، ص۹۲ به بعد، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
 
۱۲. ↑ اکرم عمری، بحوث فی تاریخ السنة المشرفة، ج۱، ص۱۰ به بعد، بغداد ۱۹۷۲.
 
۱۳. ↑ محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیلة، ج۱، ص۱۶۸ـ۱۶۹، علق علیه علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۰.
 
۱۴. ↑ ابن ‌سعد (بیروت).
 
۱۵. ↑ هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ج۱، ص۹۶، بیروت ۱۹۷۳.
 
۱۶. ↑ ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۴۴۴۵، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بی‌تا).   
 
۱۷. ↑ ابن ‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۵، ص۱۴، تهران:انتشارات اسماعیلیان، (بی‌تا).   
 
۱۸. ↑ علی حسن حلبی، ابراهیم طه قیسی، ج۱، ص۴۹، و حمدی محمد مراد، موسوعة الاحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة، ریاض ۱۴۱۹.
 
۱۹. ↑ ذهبی، ج۱۹، ص۱۶۴ـ۱۶۷.
 
۲۰. ↑ ابن ‌ودعان، الاربعون الودعانیة، ج۱، ص۱۹۰، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، در میراث حدیث شیعه، دفتر ۱۷، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم:دارالحدیث، ۱۳۸۶ش.  
 
  
 +
*«موسوعة الأحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة»، اثر علی‌حسن علی حلبی. این کتاب گسترده‌‌ترین مجموعه حاوی احادیث موضوع و ضعیف است، با ذکر منابع و مصادر آن‌ها.
  
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*"وضع و جعل"، دانشنامه جهان اسلام، شماره ۵۸۷۷.
*دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «وضع و جعل»، شماره۵۸۷۷.  
+
*تفسیر و مفسران، محمدهادی معرفت، ج۲، ص۴۸.  
*چگونه می توان روایات جعلی را از غیر جعلی تشخیص داد؟ پرسمان قرآن
+
*"جعل حدیث ابزاری در مقابل تشیع"، سایت مجمع جهانی شیعه‌شناسی.   
 +
*"چگونه می‌توان روایات جعلی را از غیر جعلی تشخیص داد؟"، سایت پرسمان قرآن.
 +
[[رده:اصطلاحات حدیثی]][[رده:اقسام خبر واحد]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۱۱

«حدیث جعلی» یا «حدیث موضوع» -به معنی حدیث ساختگی-، روایتی است که به معصومین (علیهم‌السلام) به دروغ نسبت داده شده و از جمله احادیث ضعیف محسوب می‌شود. در طول تاریخ ادیان الهی، همیشه مردمانی دروغ‌ساز بوده‌اند که با اهداف گوناگون و در اثر عوامل مختلف مانند تعصبات مذهبی، انحرافات عقیدتی، تقرب به حاکمان جور، غلوّ در مذهب و عقاید، و کسب مال یا مقام، دست به تحریف حقایق و جعل احادیث می‌زدند.

پیشینه جعل حدیث

مطابق حدیثی از امام علی علیه‌السلام وضع و جعل در عهد پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله آغاز شد. طبق حدیث مذکور، در زمان پیامبر به آن حضرت روایات دروغین نسبت می‌دادند، تا آن‌جا که پیامبر به خطابه ایستاد و به مردم هشدار داد که نسبت‌دهندگان دروغ به او بسیار شده‌اند و بدانند که جایگاهشان دوزخ خواهد بود: «قَدْ کثُرَتْ عَلَی الْکذَابَةُ فَمَنْ کذِبَ عَلَیّ مُتِعَمِّداً فَلْیتَبَوَّأَ مَقْعَدَه مِنَ النّارِ».[۱] سپس امیر مؤمنان علیه‌السلام افزود که این رفتار ناشایست، پس از آن حضرت، گسترش نیز یافت.

اما عالمان و محدثان اهل سنت از حدیث یاد شده آغاز و انجام را روایت نکرده و به نقل «مَن کَذب علیَّ...» (هرکس بر من دروغ ببندد...» بسنده کرده‌اند. در عین حال، این نقل را با طرق بسیار گزارش کرده و حتی بر تواتر آن تأکید کرده‌اند.[۲]

در میان عالمان اهل‌سنت، شیخ محمد عبده از کسانی است که آغاز جعل و وضع را روزگار رسول‌اللّه صلی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌دانست.[۳]

ابوزهو نیز، گو این‌که جریان وضع و جعل را به شکل گسترده آن، پس از «فتنه» (واقعه قتل عثمان) می‌داند، اما وجود آن را در زمان رسول‌اللّه نفی نمی‌کند.[۴]

پژوهشیان دیگر غالباً وضع و جعل را در هنگام بروز «فتنه» و حتی بعد از آن می‌دانند، تا به‌ روزگار صحابه جریان جعل و وضع و در نتیجه کذب بر رسول‌اللّه نسبت داده نشود، چرا که لازمه این امر آلوده شدن ساحت برخی از صحابیان به کذب و مخدوش شدن آموزه «عدالت صحابه» است.[۵]

پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) و وفات بسیاری از یاران راستین او از جمله امام علی(ع) و سیطره امویان، بازار حدیث سازی رونق گرفت و احادیث نادرستی درباره فضائل صحابیان و نکوهش علویان و اهل بیت(ع) و باورهایی مانند جبر و... جعل و نشر شدند. در این دوره جریانی شکل گرفت که بر پایه تکذیب و تردید، در مقام انکار فضائل و مناقب اهل‌بیت پیامبر و به‌ویژه امام علی علیه‌السلام برآمد. گام نخست آنان تکذیب بود، اگر امکان نداشت، در چگونگی روایت و محتوا و مفهوم احادیث نبوی ایجاد تردید می‌کرد و اگر این نیز دشوار بود، همگون آن فضیلت یا با اندک مشابهتی برای دیگران برمی‌ساخت. معاویه فضیلت‌سازی و فضیلت‌ستیزی را به مثابه مرام‌نامه رسمی آن روز ابلاغ کرد.[۶]

در مورد آغازگری معاویه نسبت به جعل حدیث –آن هم جعل روایاتی در فضائل خلفای سه گانه و مذمت علی علیه‌السلام- اسناد روشنی وجود دارد، از جمله، ابن ابی الحدید به نقل از ابوالحسن مدائنی (م، ۲۲۵ ق) می گوید: «پس از عام الجماعه – یعنی صلح امام حسن علیه‌السلام – معاویه دستور العمل واحدی برای کارگزاران خود ارسال نمود و در مورد منع مردم از نقل فضائل علی علیه السلام و نیز اظهار لعن و بیزاری از آن حضرت فرمانی صادر کرد؛ در این فرمان آمده بود: بنگرید هر کس درباره عثمان منقبتی نقل کند وی را گرامی دارید و او را به خود نزدیک گردانید، در نتیجه ی این فرمان مردم به نقل فضائلی درباره عثمان مبادرت کردند و با توجه به صله و عطاهای معاویه در این باره به مبالغه پرداختند...، روزگاری به همین منوال سپری گردید تا آن که معاویه خطاب به کارگزاران خود بخشنامه دیگری صادر کرد و در آن متذکر شد: نقل حدیث درباره عثمان و در هر مکانی فراوان شده، چون نامه من به دست شما رسید از مردم دعوت کنید تا درباره دیگر صحابه از جمله خلفای اولیه (ابوبکر و عمر) روایاتی نقل کنند، خصوصا در مقابل هر حدیثی که مردم درباره ابوتراب (علی علیه‌السلام) نقل می کنند، حدیثی هم در فضیلت صحابه نقل کنند...».[۷]

همچنین ابوجعفر اسکافی گفته است: «معاویه عده ای از صحابه و جماعتی از تابعان را ترغیب نمود که اخبار زشت و قبیحی درباره حضرت علی علیه السلام نقل کنند، اخباری که متضمن طعن و نکوهش علی علیه السلام و اظهار برائت از آن حضرت باشد. معاویه برای آنان جوایزی قرار داد تا آنها به چنین کاری ترغیب شدند... این راویان از طبقه صحابه: ابوهریره، عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و از تابعان عروة بن زبیره بودند».[۸]

اقسام جاعلان حدیث

به گفته عبدالرحمان بن جوزی، کسانی که از روی عمد و قصد، جعل حدیث می‌کردند، سه دسته‌اند:

  • دسته اول، آنان که حدیثی را به غلط یا اشتباه نقل کرده، سپس به اشتباه خود پی می‌بردند؛ ولی از تصحیح اشتباه خود سرباز می‌زدند و بر خطای خود پافشاری می‌نمودند؛ مبادا رسوا شوند و به آنان نسبت خطا و اشتباه داده شود.
  • دسته دوم، آنان که از راویان دروغ‌پرداز و ضعیف -با اینکه آنان را بر این صفت می‌شناخته‌اند- روایت کرده‌اند، ولی در نام‌های آنان تدلیس کرده‌اند که گناه، متوجه این جاعلان تدلیس‌گر است.
  • دسته سوم، گروهی که آگاهانه و از روی اراده، آشکار به جعل حدیث پرداخته‌اند. در این دسته، بعضی چون زنادقه به منظور ایجاد فساد در شریعت و القای شبهه در قلوب مؤمنین و بازیچه قراردادن دین به این کار دست می‌زدند؛ امثال ابن ابی‌العوجاء، که به تنهایی چهار هزار حدیث جعل کرده و برخی افراد دیگر که تعداد زیادی حدیث ساختند و در آن حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نمایاندند. برخی چون گروه‌های متعصب جاهلی که در راستای یاری مذهب و مرام خویش به جعل حدیث می‌پرداختند و چنان می‌پنداشتند که این کار رواست. بعضی دیگر، صوفیان زاهدمآب بودند که احادیثی در نوید و بیم خلق ساختند تا به پندار خویش مردم را بر انجام نیکوکاری و وانهادن بدکاری برانگیزند. مفهوم این کار این بود که شریعت ناقص و نیازمند تکمیل است و اینان با این عمل به تکمیل شریعت همت گمارده‌اند. گروه دیگر کسانی بودند که جعل سند برای هر کلام نیکو را جایز می‌شمردند. محمد بن خالد از پدرش روایت می‌کند که گفت: از محمد بن سعید شنیدم که می‌گفت: اگر کلامی که نقل می‌کنید سخنی نیکو باشد اشکالی ندارد برای آن سند جعل کنید. عده‌ای دیگر جهت نزدیک شدن به دربار سلاطین یا به دست آوردن عطا و بخششی، به جعل حدیث اقدام می‌کردند. از قبیل غیاث بن ابراهیم که حدیث «لا سبق الا فی... جناح» (یعنی: شرط‌بندی نشاید جز در چند چیز، از جمله پرنده، که مقصود کبوتر است.) را برای نزدیک شدن به دستگاه مهدی عباسی جعل کرد؛ چون می‌دانست او کبوتربازی را دوست می‌دارد. پاره‌ای، حدیث را در جواب پرسش کنندگان به گونه‌ای جعل می‌کردند که نزد آنان از جایگاه و منزلت والایی برخوردار گردند. برخی هم حدیث را در ستایش یا نکوهش بعضی از مردم در جهت نیل به اهداف مختلفی می‌ساختند؛ همچون احادیث جعل شده در ستایش یا نکوهش شافعی و ابوحنیفه. عده‌ای هم احادیث عجیب و غریب جعل می‌کردند تا نظر مردم را به خود جلب کنند؛ همچون داستان‌سرایان (قصّاصون) که بیشترین سهم را در جعل حدیث داشتند. احادیثی با ظاهری آراسته و دلپسند جعل می‌کردند که در کتب صحاح، چنین احادیثی کمتر یافت می‌شود.

ابن جوزی می افزاید: بدون شک اینان انسان‌هایی فرومایه‌اند که از چشم خلق افتاده‌اند و نه دنیا دارند و نه آخرت. گروهی از این افسانه‌سرایان به‌غایت نیرنگ‌باز بودند؛ چون حدیث را می‌پرداختند و به هر کس که می‌خواستند به‌ویژه شخصیت‌های جاافتاده و دارای منزلت اسناد می‌دادند. جعفر بن محمد طیالسی می‌گوید: احمد بن حنبل و یحیی بن معین در مسجد الرصافه (در بغداد) نماز گزاردند. قصاصی (قصه‌پرداز) پیش روی آنان بپا خواست و گفت: احمد بن حنبل و یحیی بن معین از عبدالرزاق از معمر از قتاده از انس برایمان روایت کردند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) فرمود: هر کس بگوید لا اله الا الله خداوند برای هر کلمه آن پرنده‌ای می‌آفریند که منقارش از طلا و پرش از مرجان است... و داستان را تا حدود بیست ورق نقل کرد. احمد با تعجب به یحیی نگریست و یحیی به او. احمد به یحیی گفت: تو چنین حدیثی را برای او نقل کرده‌ای؟ یحیی گفت: به خدا سوگند این قصه را اکنون می‌شنوم. چون داستان سرایی‌اش پایان یافت و از بخشش مردم بهره‌مند شد به انتظار کمک دیگران، در گوشه‌ای نشست. یحیی به او اشاره کرد که جلو بیاید؛ او هم به گمان دریافت بخشش جلو آمد، یحیی به وی گفت: چه کسی برای تو چنین حدیثی نقل کرده است؟ گفت: احمد بن حنبل و یحیی بن معین. یحیی جواب داد: من یحیی هستم و این هم احمد؛ هرگز چنین حدیثی در احادیث رسول خدا نشنیده‌ام و تو اگر چاره‌ای جز دروغ گفتن نداری، از زبان دیگران دروغ جعل کن! گفت: تو یحیی بن معین هستی؟ گفت: آری، جواب داد: بسیار شنیده بودم یحیی بن معین مرد احمقی است ولی تا این ساعت یقین پیدا نکرده بودم. یحیی خطاب به وی گفت: چگونه دانستی من احمق هستم؟ گفت: از آنجا که تو گمان می‌کنی در جهان یحیی بن معین و احمد بن حنبل جز شما دو نفر نیست. من این حدیث را از ۱۷ نفر به نام احمد بن حنبل و یحیی بن معین نوشته‌ام. احمد آستین خود را بر چهره نهاد و گفت: ماجرا را رها کن تا برخیزد و به گونه‌ای که گویا آن دو را مسخره می‌کرد از جا برخاست.[۹]

آثاری درباره احادیث جعلی

از جمله پژوهش‌های مهم حدیثی، بررسی جریان وضع و جعل است. این بحث و فحص، خود نوعی موضع‌گیری و پاسخ‌دهی یا پاسخ‌یابی در برابر خاورشناسان و کسانی است که بر آن طریق رفته‌اند، چرا که آنان این فرضیه را پیش کشیدند که چون حدیث، یک قرن تمام نگاشته نشد، پس از آن، راویان از «حفظ» (و نه از روی نوشته) گزارش می‌کردند و می‌توانستند هر سخنی را به جای حدیث عرضه کنند.[۱۰]

در این بخش، منابعی گزارش می‌شود که موضوع اصلی آن‌ها وضع و جعل حدیث است که برخی احادیث جعلی در آن گردآوری شده است، از جمله:

  • «الاربعون الودعانیه»، نوشته ابونصر محمد بن علی‌ بن ودعان موصلی (متوفی ۴۹۴) از کتب قدیمی در این موضوع است.
  • «الأخبار الدخیلة»، اثر شیخ محمدتقی شوشتری (۱۲۸۱-۱۳۷۲ ش)، محقق، محدّث و رجالی بزرگ شیعه صاحب «قاموس الرجال». بر کتاب «الاخبار الدخیلة»، پس از چاپ با کمک علی‌اکبر غفاری، یک مستدرک سه جلدی افزوده شد.[۱۱]
  • «الدرّ الملتقط فی تبیین الغلط»، اثر حسن بن محمد معروف به صاغانی (۵۷۷-۶۵۰ ق)
  • «الموضوعات فی الآثار و الأخبار»، تألیف هاشم معروف الحسنی. این کتاب از معدود آثار مستقلی است که به جریان وضع پرداخته و این پدیده را در میراث حدیثی اسلامی واقع‌بینانه و به دور از گرایش‌های مسلکی و مذهبی گزارش کرده است.
  • «الوضع فی الحدیث»، اثر عمر بن حسن عثمان فلّاته، مفصّل‌‌ترین کتاب در موضوع جعل و وضع در حدیث است.
  • «الرسائل العشر فی الأحادیث الموضوعة فی کتب السنة»، اثر سید علی حسینی‌ میلانی. کتاب الرسائل با سمت و سوی حذف فضائل اهل بیت نگاشته شده و مشتمل است بر ده رساله درباره ده حدیث برساخته با همان آهنگِ یاد شده، مانند حدیث «اصحابی کالنجوم».
  • «الوضّاعون و احادیثهم الموضوعة من کتاب الغدیر للشیخ الأمینی»، تألیف سید رامی یوزبکی. علامه امینی، نویسنده پرآوازه کتاب «الغدیر»، در مواردی از کتاب خود به موضوع «جعل و وضع» در حدیث پرداخته است.
  • «موسوعة الأحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة»، اثر علی‌حسن علی حلبی. این کتاب گسترده‌‌ترین مجموعه حاوی احادیث موضوع و ضعیف است، با ذکر منابع و مصادر آن‌ها.

پانویس

  1. نهج‌البلاغة؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۶۲.
  2. ابن ‌جوزی، کتاب الموضوعات، ج۱، ص۵۶ـ۵۷
  3. محمد حمزه، الحدیث النبوی و مکانته فی الفکر الاسلامی الحدیث، ج۱، ص۱۳۳
  4. محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۸۰.
  5. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۸۰؛ عمر فلّاته، الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۷۵.
  6. ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۴۴-۴۵.
  7. ابن ‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۱، ص۴۴-۴۶.
  8. شرح نهج البلاغه ج ۴ ص ۶۳.
  9. ابن جوزی، عبدالرحمن، الموضوعات، ج۱، ص۴۶-۳۵.
  10. مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ج۱، ص۹۲.
  11. محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیلة، ج۱، ص۱۶۸ـ۱۶۹

منابع

  • "وضع و جعل"، دانشنامه جهان اسلام، شماره ۵۸۷۷.
  • تفسیر و مفسران، محمدهادی معرفت، ج۲، ص۴۸.
  • "جعل حدیث ابزاری در مقابل تشیع"، سایت مجمع جهانی شیعه‌شناسی.
  • "چگونه می‌توان روایات جعلی را از غیر جعلی تشخیص داد؟"، سایت پرسمان قرآن.
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه