مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

عمرو بن عاص: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{خوب}}
 +
'''عَمرو بن عاص''' از دشمنان سر سخت [[پیامبر اسلام]] بود که در سال هشتم هجری کمی پیش از [[فتح مکه]] [[اسلام]] آورد. او از طرف [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان]] والی [[فلسطین]] و [[مصر]] بود. تا اینکه عثمان او را از ولایت مصر عزل نمود. پس از قتل عثمان او به [[معاویه]] پیوست و در جریان نزاع او با [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام نقش پر رنگی داشت. از جمله نقشه [[قرآن]] به نیزه کردن و ماجرای حکمیت را طراحی نمود. او در سالهای پایانی عمرش از طرف معاویه حاکم مصر شد و در سال ۴۳ هجری در همانجا درگذشت.
 +
 
 
==خاندان==
 
==خاندان==
[[عاص بن وائل]]، پدر عمروعاص، از [[قبيله بني سهم]] [[قريش]] بود و کسی بود که پیامبر را ابتر (مقطوع النسل) خواند و در جواب او [[سوره کوثر]] نازل گردید.<ref>ابن اثیر، الکامل، ج2، ص73</ref> و مادرش نابغه نام داشت که زنی شهره به ناپاکی بود.<ref>الفتوح، ترجمه، ص1025؛ تاریخ طبری، ج4، ص356؛ در الکامل ابن اثیر آمده است که در جریان حکمیت عمرو بن عاص نزد على حاضر شد كه عهد نامه حكميت را در حضور على بنويسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحيم. اين عهدنامه امير المؤمنين است كه خود درخواست كرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنويسيد زيرا او امير شماست هرگز امير ما نخواهد بود. احنف گفت نام امير المؤمنين را محو مكنيد. من از اين مى‌‏ترسم كه اگر لقب امير المؤمنين را بزدائيد ديگر اين لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نكنيد و لو اينكه تمام مردم يك ديگر را بكشند. على هم از قبول پيشنهاد عمرو در پاك كردن نام خود مدتى از يك روز خوددارى كرد. سپس اشعث رسيد و گفت اين نام را محو كن. على گفت الله اكبر. اين سنت به آن بدعت شباهت دارد.
+
[[عاص بن وائل]]، پدر عمروعاص، از قبیله بنی سهم [[قریش]] بود و کسی بود که [[پیامبر اسلام|پیامبر]] را [[ابتر]] (مقطوع النسل) خواند و در جواب او [[سوره کوثر]] نازل گردید.<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۷۳</ref> و مادرش نابغه نام داشت که زنی مشهور به ناپاکی بود.<ref>الفتوح، ترجمه، ص۱۰۲۵؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۶.</ref>
  
من در جنگ حديبيه كاتب پيغمبر بودم. پيغمبر فرمود بنويس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نيستى. نام خود و نام پدر خويش را بنويس پيغمبر بمن فرمود آنرا محو كن (رسول الله) من گفتم نمى‏توانم آنرا پاك كنم بمن گفت آن كلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود كلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند اين دچار خواهى شد و ترا بمحو كلمه وادار خواهند كرد.
+
==دشمنی با پیامبر اکرم==
  
عمرو گفت سبحان الله ما بكفار تشبيه ميشويم و حال اينكه مؤمن هستيم على گفت اى فرزند نابغه (زن معروف) تو كى توانستى يار فاسقين نباشى و از دشمنى مؤمنين بپرهيزى؟ عمرو گفت بخدا سوگند هرگز من پس از امروز با تو در يك انجمن نخواهم نشست تا ابد على گفت من اميدوارم انجمن من از تو و مانند تو هميشه پاك و مصون باشد(الكامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج10، ص107)</ref>
+
عمروعاص یکی از دشمنان سرسخت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در [[مکه]] به شمار می ‌رفت. وی برای آزار پیامبر هفتاد بیت شعر سروده بود و رسول خدا او را اینچنین نفرین فرمود: «خداوندا! عمرو مرا هجو کرده، ولی من شاعر نیستم و شاعری زیبنده من نیست تا پاسخش را به شعر بگویم. پس او را در برابر هر یک از حروف شعرش هزار بار لعنت کن».<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج‏۶، ص۲۹۱</ref>
  
==دشمنی با پیامبر==
+
هنگامی که نخستین گروه از مسلمانان برای گریز از آزار [[مشرکان]]، به [[حبشه]] هجرت کردند، بزرگان [[قریش]] عمروعاص را به سرپرستی گروهی به حبشه فرستادند تا از نجاشی بخواهد مسلمانان را تسلیم کند؛ ولی نجاشی نپذیرفت و عمرو عاص و همراهانش دست خالی بازگشتند.<ref>اسدالغابه، ج ۳، ص۷۴۱و۷۴۲</ref>
  
عمروعاص يکي از دشمنان سرسخت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در [[مکه]] به شمار مي ‌رفت. براي آزار پيامبر هفتاد بيت شعر سروده بود و رسول خدا او را اینچنين نفرین فرمود: «خداوندا! عمرو مرا هجو کرده، ولي من شاعر نيستم و شاعري زيبنده من نيست تا پاسخش را به شعر بگويم. پس او را در برابر هر يک از حروف شعرش هزار بار لعنت کن».<ref>ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج‏6، ص291</ref>
+
==مسلمان شدن عمرو عاص==
  
هنگامي که نخستين گروه از [[مسلمانان]] براي گريز از آزار [[مشرکان]]، به [[حبشه]] هجرت کردند، بزرگان [[قريش]] عمروعاص را به سرپرستي گروهي به حبشه فرستادند تا از [[نجاشي]] بخواهد مسلمانان را تسليم کند؛ ولي نجاشي نپذيرفت و عمرو عاص و همراهانش دست خالي بازگشتند.<ref>اسدالغابه، ج 3، ص741و742</ref>
+
عمروعاص از کسانی بود که در [[مسجدالحرام]]، شکمبه شتری را بر سر [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله انداختند. وی سرانجام اندکی پیش از [[فتح مکه]] در سال هشتم هجری مسلمان شد، و به این شرط که بدی‌ های گذشته‌اش بخشوده شود با رسول خدا بیعت کرد.
  
==مسلمان شدن عمرو بن عاص==
+
گفته شده پیامبر پس از مسلمان شدن عمرو، او را به فرماندهی [[سریه ذات السلاسل]] براى دفع حمله قبیله قضاعه و بلىّ فرستاد<ref>الطبقات، ج۲، ص ۹۹</ref> و در هنگامی که به ملوک اطراف [[شبه جزیره عربستان|جزیرة العرب]] نامه فرستاد و آنها را به [[اسلام]] دعوت نمود عمرو را به همراه نامه ای به سمت پادشاه [[عمان]] فرستاد.<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج۲، ص۱۰۶۴</ref>
  
عمروعاص از کساني بود که در [[مسجدالحرام]]، شکمبه شتري را بر سر رسول خدا انداختند. وي سرانجام اندکي پيش از [[فتح مکه]] در سال هشتم هجري مسلمان شد و به اين شرط که بدي‌ هاي گذشته‌اش بخشوده شود با رسول خدا بيعت کرد.
+
عمروعاص در دوران خلافت [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] از نزدیک‌ ترین افراد به آنان محسوب می ‌شد و در فتح [[شام]] از فرماندهان سپاه بود. در دوران عمر مدتی والی [[فلسطین]] شد و سپس مامور فتح [[مصر]] گردید. پس از فتح مصر خودش والی آن جا شد و تا چند سال پس از مرگ عمر در این سمت باقی بود. تا اینکه [[عثمان بن عفان|عثمان]] او را عزل کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الکبرى، ج‏۷، ص۳۴۲</ref> عمروعاص پس از عزل از حکومت مصر به [[مدینه]] آمد و زبان به طعن عثمان گشود تا اینکه  عثمان او را فراخواند و بین آنها مشاجره ای پیش آمد.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۶</ref> هنگامی که مردم بر عثمان شورش کردند، عمرو عاص از مدینه به شام رفت و در مزرعه خود به نام سبع که در فلسطین بود مقیم شد تا هنگامی که عثمان کشته شد.<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الکبرى، ج‏۷، ص۳۴۲</ref>
  
پيامبر پس از مسلمان شدن عمرو، او را به فرماندهي [[سريه ذات السلاسل]] براى دفع حمله قبيله قضاعه و بلىّ فرستاد<ref>الطبقات، ج2، ص 99</ref> و در هنگامی که به ملوک اطراف جزیره العرب نامه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت نمود او را به همراه نامه ای به سمت پادشاه [[عمان]] فرستاد.<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج2، ص1064</ref>
+
==دشمنی با امیرالمؤمنین==
  
عمروعاص در دوران خلافت [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] از نزديک‌ ترين افراد به آنان محسوب مي ‌شد و در [[فتح شام]] از فرماندهان سپاه بود. در دوران عمر مدتي والي [[فلسطين]] شد و سپس مامور [[فتح مصر]] گرديد. پس از فتح مصر خودش والي آن جا شد و تا چند سال پس از مرگ عمر در اين سمت باقي بود. تا اینکه عثمان او را عزل کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الكبرى، ج‏7، ص342</ref> عمروعاص پس از عزل از حکومت مصر به مدینه آمد و زبان به طعن عثمان گشود تا اینکه  عثمان او را فراخواند و بین آنها مشاجره ای پیش آمد.<ref>تاریخ طبری، ج4، ص356</ref> هنگامی که مردم بر عثمان شورش كردند، عمرو عاص از مدينه به شام رفت و در مزرعه خود به نام سبع كه در فلسطين بود مقيم شد تا هنگامی که عثمان کشته شد.<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الكبرى، ج‏7، ص342</ref>
+
عمرو عاص پس از قتل [[عثمان]] به دعوت [[معاویه]] به شام رفت و به این شرط که معاویه پس از چیره شدن بر [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]] حکومت [[مصر]] را به او بدهد با او بر علیه امام علی علیه السلام همکاری نمود.<ref>دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص۱۹۵.</ref> وی بسیار باهوش و از زیرکان عرب بود و تمام زیرکی و هوش خود را برای مقابله با [[امام علی]] علیه السلام به کار گرفت؛ معاویه به مشورت او در شام تبلیغ کرد که علی(ع) قاتل عثمان است و با بهانه کردن خون عثمان زمینه را برای جنگ با علی(ع) و اعلام ادعای [[خلافت]] خود فراهم کرد.<ref>دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص۱۹۴-۱۹۸.</ref>
  
==دشمنی با امام علی علیه السلام==
+
عمرو در [[جنگ صفین]]، فرماندهی کل سواره نظام معاویه را بر عهده داشت.<ref>اخبارالطوال، ترجمه، ص۲۱۳.</ref> در یکی از روزهای جنگ امام على علیه السلام بر او حمله کرد و چون خواست شمشیر خود را بر او فرود آورد، عمرو خود را از اسب فروافکند و یکى از پاهاى خود را بلند کرد و عورتش آشکار شد و على (ع) روى خود را از او برگرداند و رهایش کرد و چون عمرو عاص پیش معاویه برگشت، معاویه به او گفت خدا را شکر کن و از سیاهى نشیمنگاه خود سپاسگزار باش.<ref>اخبارالطوال، ترجمه، ص۲۱۹.</ref>
  
عمرو عاص پس از قتل [[عثمان]] به دعوت [[معاويه]] به شام رفت و به این شرط که معاویه پس از چیره شدن بر علی بن ابطالب حکومت مصر را به او بدهد با او بر علیه امام علی علیه السلام همکاری نمود.<ref>دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص۱۹۵.</ref> وي بسيار باهوش و از زيرکان عرب بود و تمام زيرکي و هوش خود را براي مقابله با [[امام علی]] عليه السلام به کار گرفت؛ معاویه به مشورت او در شام تبلیغ کرد که علی(ع) قاتل عثمان است و با بهانه کردن خون عثمان زمینه را برای جنگ با علی(ع) و اعلام ادعای خلافت خود باز کرد.<ref>دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص۱۹۴-۱۹۸.</ref>
+
در بحبوحه جنگ صفین هنگامی که سپاهیان [[معاویه]] در پی حملات [[مالک اشتر]]، شکست را بسیار نزدیک می‌‏دیدند، معاویه برای راه چاره، دست به دامن [[عمرو بن عاص|عمرو عاص]] شد.<ref>نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۱۰.</ref> و به نیرنگ او سپاهیانش [[قرآن]]‌‏ها را بر نیزه کردند و ندا دادند: «اکه شما را به کتاب خدا و حکم به آنچه در آن است فرا‌می‌خوانیم.» با این حیله‌ در میان سپاه امام علی(ع) دودستگی پدید آمد، و سرانجام گروهی از سپاهیان امام علیه السلام آن حضرت را مجبور کردند که به آنچه آنان حکمیت قرآن می گفتند تن در دهد.<ref>أبو حاتم تمیمی، السیرة النبویة و أخبار الخلفاء، ج‏۲، ص۵۴۳</ref> در جریان حکمیت عمرو بن عاص نماینده اهل شام شد و در جریان مذاکره [[ابو موسی اشعری]] را که نماینده گروه یاد شده از سپاهیان [[عراق]] بود را فریب داد و او راضی نمود که هر دو معاویه و حضرت علی علیه السلام را از خلافت عزل کنند و نفر سومی توسط شورای منتخب تعیین گردد. اما پس از آنکه ابوموسی بر بالای منبر، خلع خلافت امام علی علیه‌السلام را اعلام کرد، عمرو بن عاص معاویه را به خلافت تعیین نمود.<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۱۹۴.</ref>
  
عمرو در جنگ صفین، فرماندهی کل سواره نظام معاویه را بر عهده داشت.<ref>اخبارالطوال، ترجمه، ص۲۱۳.</ref> در یکی از روزهای جنگ امام على علیه السلام بر او حمله كرد و چون خواست شمشیر خود را بر او فرود آورد عمرو خود را از اسب فروافكند و يكى از پاهاى خود را بلند كرد و عورتش آشكار شد و على (ع) روى خود را از او برگرداند و رهايش كرد و چون عمرو عاص پيش معاويه برگشت، معاويه به او گفت خدا را شكر كن و از سياهى نشيمنگاه خود سپاسگزار باش.<ref>اخبارالطوال، ترجمه، ص۲۱۹.</ref>
+
در الکامل [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] آمده است که: در جریان حکمیت، عمرو بن عاص نزد [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] حاضر شد که عهد نامه حکمیت را در حضور آن حضرت بنویسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحیم. این عهدنامه [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] است که خود درخواست کرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنویسید زیرا او امیر شماست و هرگز امیر ما نخواهد بود. احنف گفت نام امیر المؤمنین را محو مکنید. من از این مى‌‏ترسم که اگر لقب امیر المؤمنین را بزدائید دیگر این لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نکنید و لو اینکه تمام مردم یک دیگر را بکشند. على هم از قبول پیشنهاد عمرو در پاک کردن نام خود مدتى از یک روز خوددارى کرد. سپس [[اشعث بن قیس|اشعث]] رسید و گفت این نام را محو کن. على گفت الله اکبر. این سنت به آن [[بدعت]] شباهت دارد. من در [[صلح حدیبیه|حدیبیه]] کاتب پیغمبر بودم. [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] فرمود: بنویس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نیستى. نام خود و نام پدر خویش را بنویس. پیغمبر بمن فرمود آنرا محو کن. من گفتم نمى‏ توانم آنرا پاک کنم پس بمن گفت آن کلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود کلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند این دچار خواهى شد و ترا بمحو کلمه وادار خواهند کرد. عمرو گفت سبحان الله، ما بکفار تشبیه می شویم و حال اینکه مؤمن هستیم. على گفت اى فرزند نابغه (زن معروف) تو کى توانستى یار فاسقین نباشى و از دشمنى مؤمنین بپرهیزى؟ عمرو گفت بخدا سوگند هرگز من پس از امروز با تو در یک انجمن نخواهم نشست تا ابد. على گفت من امیدوارم انجمن من از تو و مانند تو همیشه پاک و مصون باشد.<ref>الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج۱۰، ص۱۰۷.</ref>
 
+
==حکومت مصر==
ماجراي [[حکميت]] نيز با حيله ‌عمروعاص شروع شد و با حيله عمروعاص به فرجام رسيد.
+
در سال ۳۸ هجری عمرو بن عاص در راس سپاهی روانه [[مصر]] شد و توانست این شهر را تصرف نموده و [[محمد بن ابی بکر|محمد بن ابی‌بکر]] عامل امام علی علیه السلام در مصر را به شهادت برساند.<ref>سیره معصومان ،ج‏۴، ص۶۹۰</ref> سپس او از سوی معاویه حاکم مصر شد و معاویه [[خراج]] آن شهر را به او بخشید و بر این سمت باقی بود تا در سال ۴۳ هجری درگذشت.<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الکبرى، ج‏۷، ص۳۴۲</ref>
 
 
عمروعاص پس از شهادت [[محمد بن ابی بکر]] از سوي معاويه حاکم مصر شد و بر اين سمت باقي بود تا در سال 43 هجري درگذشت.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
*ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
 
*ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
 
*ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
 
*ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
 
*ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
 
*ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
*ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
+
*ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
*[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%DA%E3%D1%E6+%DA%C7%D5&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامه رشد]
+
*ابن مزاحم، نصر، وقعة صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، قم، منشورات مکتبة المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
 +
*ابوحاتم تمیمى‏، السیرة النبویة و أخبار الخلفاء، بیروت‏، الکتب الثقافیة، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق‏.
 +
*[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%DA%E3%D1%E6+%DA%C7%D5&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامه رشد].
 
*طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمدأبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
 
*طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمدأبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
 
+
*مستوفى قزوينى، تاريخ گزيده، حمد الله بن ابى بكر بن احمد، تحقيق عبد الحسين نوايى، تهران، امير كبير، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
  
 
[[رده:دشمنان امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:دشمنان امام علی علیه السلام]]
سطر ۴۷: سطر ۴۸:
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
|شناسه= ضعیف
+
|شناسه= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= خوب
|کفایت منابع و پی نوشت ها= ضعیف
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
|جامعیت= متوسط
+
|جامعیت= خوب
 
|رعایت اختصار= خوب
 
|رعایت اختصار= خوب
 
|سیر منطقی= خوب
 
|سیر منطقی= خوب
|کیفیت پژوهش= متوسط
+
|کیفیت پژوهش= خوب
 
|رده= دارد
 
|رده= دارد
 
}}
 
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۷

عَمرو بن عاص از دشمنان سر سخت پیامبر اسلام بود که در سال هشتم هجری کمی پیش از فتح مکه اسلام آورد. او از طرف ابوبکر و عمر و عثمان والی فلسطین و مصر بود. تا اینکه عثمان او را از ولایت مصر عزل نمود. پس از قتل عثمان او به معاویه پیوست و در جریان نزاع او با امام علی علیه السلام نقش پر رنگی داشت. از جمله نقشه قرآن به نیزه کردن و ماجرای حکمیت را طراحی نمود. او در سالهای پایانی عمرش از طرف معاویه حاکم مصر شد و در سال ۴۳ هجری در همانجا درگذشت.

خاندان

عاص بن وائل، پدر عمروعاص، از قبیله بنی سهم قریش بود و کسی بود که پیامبر را ابتر (مقطوع النسل) خواند و در جواب او سوره کوثر نازل گردید.[۱] و مادرش نابغه نام داشت که زنی مشهور به ناپاکی بود.[۲]

دشمنی با پیامبر اکرم

عمروعاص یکی از دشمنان سرسخت رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه به شمار می ‌رفت. وی برای آزار پیامبر هفتاد بیت شعر سروده بود و رسول خدا او را اینچنین نفرین فرمود: «خداوندا! عمرو مرا هجو کرده، ولی من شاعر نیستم و شاعری زیبنده من نیست تا پاسخش را به شعر بگویم. پس او را در برابر هر یک از حروف شعرش هزار بار لعنت کن».[۳]

هنگامی که نخستین گروه از مسلمانان برای گریز از آزار مشرکان، به حبشه هجرت کردند، بزرگان قریش عمروعاص را به سرپرستی گروهی به حبشه فرستادند تا از نجاشی بخواهد مسلمانان را تسلیم کند؛ ولی نجاشی نپذیرفت و عمرو عاص و همراهانش دست خالی بازگشتند.[۴]

مسلمان شدن عمرو عاص

عمروعاص از کسانی بود که در مسجدالحرام، شکمبه شتری را بر سر رسول خدا صلی الله علیه و آله انداختند. وی سرانجام اندکی پیش از فتح مکه در سال هشتم هجری مسلمان شد، و به این شرط که بدی‌ های گذشته‌اش بخشوده شود با رسول خدا بیعت کرد.

گفته شده پیامبر پس از مسلمان شدن عمرو، او را به فرماندهی سریه ذات السلاسل براى دفع حمله قبیله قضاعه و بلىّ فرستاد[۵] و در هنگامی که به ملوک اطراف جزیرة العرب نامه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت نمود عمرو را به همراه نامه ای به سمت پادشاه عمان فرستاد.[۶]

عمروعاص در دوران خلافت ابوبکر و عمر از نزدیک‌ ترین افراد به آنان محسوب می ‌شد و در فتح شام از فرماندهان سپاه بود. در دوران عمر مدتی والی فلسطین شد و سپس مامور فتح مصر گردید. پس از فتح مصر خودش والی آن جا شد و تا چند سال پس از مرگ عمر در این سمت باقی بود. تا اینکه عثمان او را عزل کرد.[۷] عمروعاص پس از عزل از حکومت مصر به مدینه آمد و زبان به طعن عثمان گشود تا اینکه عثمان او را فراخواند و بین آنها مشاجره ای پیش آمد.[۸] هنگامی که مردم بر عثمان شورش کردند، عمرو عاص از مدینه به شام رفت و در مزرعه خود به نام سبع که در فلسطین بود مقیم شد تا هنگامی که عثمان کشته شد.[۹]

دشمنی با امیرالمؤمنین

عمرو عاص پس از قتل عثمان به دعوت معاویه به شام رفت و به این شرط که معاویه پس از چیره شدن بر علی بن ابی طالب حکومت مصر را به او بدهد با او بر علیه امام علی علیه السلام همکاری نمود.[۱۰] وی بسیار باهوش و از زیرکان عرب بود و تمام زیرکی و هوش خود را برای مقابله با امام علی علیه السلام به کار گرفت؛ معاویه به مشورت او در شام تبلیغ کرد که علی(ع) قاتل عثمان است و با بهانه کردن خون عثمان زمینه را برای جنگ با علی(ع) و اعلام ادعای خلافت خود فراهم کرد.[۱۱]

عمرو در جنگ صفین، فرماندهی کل سواره نظام معاویه را بر عهده داشت.[۱۲] در یکی از روزهای جنگ امام على علیه السلام بر او حمله کرد و چون خواست شمشیر خود را بر او فرود آورد، عمرو خود را از اسب فروافکند و یکى از پاهاى خود را بلند کرد و عورتش آشکار شد و على (ع) روى خود را از او برگرداند و رهایش کرد و چون عمرو عاص پیش معاویه برگشت، معاویه به او گفت خدا را شکر کن و از سیاهى نشیمنگاه خود سپاسگزار باش.[۱۳]

در بحبوحه جنگ صفین هنگامی که سپاهیان معاویه در پی حملات مالک اشتر، شکست را بسیار نزدیک می‌‏دیدند، معاویه برای راه چاره، دست به دامن عمرو عاص شد.[۱۴] و به نیرنگ او سپاهیانش قرآن‌‏ها را بر نیزه کردند و ندا دادند: «اکه شما را به کتاب خدا و حکم به آنچه در آن است فرا‌می‌خوانیم.» با این حیله‌ در میان سپاه امام علی(ع) دودستگی پدید آمد، و سرانجام گروهی از سپاهیان امام علیه السلام آن حضرت را مجبور کردند که به آنچه آنان حکمیت قرآن می گفتند تن در دهد.[۱۵] در جریان حکمیت عمرو بن عاص نماینده اهل شام شد و در جریان مذاکره ابو موسی اشعری را که نماینده گروه یاد شده از سپاهیان عراق بود را فریب داد و او راضی نمود که هر دو معاویه و حضرت علی علیه السلام را از خلافت عزل کنند و نفر سومی توسط شورای منتخب تعیین گردد. اما پس از آنکه ابوموسی بر بالای منبر، خلع خلافت امام علی علیه‌السلام را اعلام کرد، عمرو بن عاص معاویه را به خلافت تعیین نمود.[۱۶]

در الکامل ابن اثیر آمده است که: در جریان حکمیت، عمرو بن عاص نزد حضرت على حاضر شد که عهد نامه حکمیت را در حضور آن حضرت بنویسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحیم. این عهدنامه امیرالمؤمنین است که خود درخواست کرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنویسید زیرا او امیر شماست و هرگز امیر ما نخواهد بود. احنف گفت نام امیر المؤمنین را محو مکنید. من از این مى‌‏ترسم که اگر لقب امیر المؤمنین را بزدائید دیگر این لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نکنید و لو اینکه تمام مردم یک دیگر را بکشند. على هم از قبول پیشنهاد عمرو در پاک کردن نام خود مدتى از یک روز خوددارى کرد. سپس اشعث رسید و گفت این نام را محو کن. على گفت الله اکبر. این سنت به آن بدعت شباهت دارد. من در حدیبیه کاتب پیغمبر بودم. پیغمبر فرمود: بنویس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نیستى. نام خود و نام پدر خویش را بنویس. پیغمبر بمن فرمود آنرا محو کن. من گفتم نمى‏ توانم آنرا پاک کنم پس بمن گفت آن کلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود کلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند این دچار خواهى شد و ترا بمحو کلمه وادار خواهند کرد. عمرو گفت سبحان الله، ما بکفار تشبیه می شویم و حال اینکه مؤمن هستیم. على گفت اى فرزند نابغه (زن معروف) تو کى توانستى یار فاسقین نباشى و از دشمنى مؤمنین بپرهیزى؟ عمرو گفت بخدا سوگند هرگز من پس از امروز با تو در یک انجمن نخواهم نشست تا ابد. على گفت من امیدوارم انجمن من از تو و مانند تو همیشه پاک و مصون باشد.[۱۷]

حکومت مصر

در سال ۳۸ هجری عمرو بن عاص در راس سپاهی روانه مصر شد و توانست این شهر را تصرف نموده و محمد بن ابی‌بکر عامل امام علی علیه السلام در مصر را به شهادت برساند.[۱۸] سپس او از سوی معاویه حاکم مصر شد و معاویه خراج آن شهر را به او بخشید و بر این سمت باقی بود تا در سال ۴۳ هجری درگذشت.[۱۹]

پانویس

  1. ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۷۳
  2. الفتوح، ترجمه، ص۱۰۲۵؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۶.
  3. ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج‏۶، ص۲۹۱
  4. اسدالغابه، ج ۳، ص۷۴۱و۷۴۲
  5. الطبقات، ج۲، ص ۹۹
  6. قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج۲، ص۱۰۶۴
  7. ابن سعد، الطبقات‏ الکبرى، ج‏۷، ص۳۴۲
  8. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۶
  9. ابن سعد، الطبقات‏ الکبرى، ج‏۷، ص۳۴۲
  10. دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص۱۹۵.
  11. دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص۱۹۴-۱۹۸.
  12. اخبارالطوال، ترجمه، ص۲۱۳.
  13. اخبارالطوال، ترجمه، ص۲۱۹.
  14. نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۱۰.
  15. أبو حاتم تمیمی، السیرة النبویة و أخبار الخلفاء، ج‏۲، ص۵۴۳
  16. مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۱۹۴.
  17. الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج۱۰، ص۱۰۷.
  18. سیره معصومان ،ج‏۴، ص۶۹۰
  19. ابن سعد، الطبقات‏ الکبرى، ج‏۷، ص۳۴۲

منابع

  • ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
  • ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
  • ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
  • ابن مزاحم، نصر، وقعة صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، قم، منشورات مکتبة المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • ابوحاتم تمیمى‏، السیرة النبویة و أخبار الخلفاء، بیروت‏، الکتب الثقافیة، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق‏.
  • دانشنامه رشد.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمدأبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
  • مستوفى قزوينى، تاريخ گزيده، حمد الله بن ابى بكر بن احمد، تحقيق عبد الحسين نوايى، تهران، امير كبير، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.