ولايت: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | موضوع «ولایت» از مهمترین مباحث قرآنى بشمار مىرود و این واژه با مشتقات فراوان آن، از پر استعمالترین واژههاى [[قرآن|قرآن کریم]] است. بنابر اعتقاد [[شیعه|شیعه]] پس از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله، [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام عهدهدار ولایت هستند. | |
− | + | ==ولایت در لغت== | |
− | + | ولایت در لغت از ماده «وَلْى»، بر وزن «فَلْس» به معناى نزدیکى است. چنانکه گویند: «تَبٰاعَدْنٰا بَعْدَ وَلْىٍ»؛ پس از نزدیکى دور شدیم.<ref>قاموس قرآن، سید علىاکبر قرشى، ج٧، ص٢۴۵، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران.</ref> | |
− | [[راغب اصفهانی|راغب]] | + | [[راغب اصفهانی|راغب]] مىگوید: «ولاء و توالى آن است که دو چیز یا بیشتر چنان بههم نزدیک باشند که میانشان چیز دیگرى نباشد؛ و به طور استعاره به نزدیکى، ولاء و توالى گویند. خواه (این نزدیک شدن) از حیث مکانى باشد یا از حیث دین یا از حیث صداقت، نصرت و اعتقاد». همچنین در ادامه مىگوید: «وِلایت»، به کسر واو به معناى نصرت و یارى رساندن است و به فتح واو به معناى تولى و سرپرستى امور مىباشد. سرانجام در یک اظهارنظر نهایى چنین گوید: «وَ حَقیقَتُهُ تَوَلِّى الْاَمْرِ»: حقیقت ولایت سرپرستى و تصدى امر است.<ref>مفردات راغب، ص۵٣٣، نشر المکتبة المرتضویه، تهران.</ref> |
− | + | مفسر کبیر، [[شیخ طبرسی|طبرسى]] نیز در معناى واژه ولایت گوید: «ولى از وَلىْ، به معناى نزدیکى بدون فاصله است و او کسى است که به تدبیر امور از دیگرى سزاوارتر است».<ref>ر.ک. تفسیر مجمع البیان، ج٢، (از ده جلدى)، ص٣۶۵- ٣۶۶؛ نشر کتابفروشى اسلامیه، تهران.</ref> | |
− | + | '''نتیجه:''' | |
− | + | ولایت به معناى لغوىاش، به معناى قرب و نزدیکى است اعم از قرب مادى یا معنوى، و سایر معانى ذکر شده براى آن به نوعى به همین معنا برمىگردند، چنانکه از توضیح مرحوم طبرسى درباره ولایت این مطلب بدست مىآید. | |
− | + | مفهوم قرب و نزدیکى از مفاهیم اضافى وابسته به دو طرف است، با این بیان که اگر چیزى کنار چیز دیگرى قرار گیرد، مىگویند: «وَلِیهُ»؛ نزدیک او شد، و از آنجا که اگر شخصى به شخصى یا به چیزى نزدیک بود، آن شخص یا چیز هم به او نزدیک خواهد بود، از این رو ولایت همچون اُخوّت یک اضافه متوافقة الطرفین است زیرا دو طرف این اضافه همانند. برخلاف اُبُوت و بنوّت و مانند آن که چون طرفین آن مخالف یکدیگرند، متخالفة الطرفین نام دارد. | |
− | + | بنابر معناى لغوى ولایت، اگر انسان ولى [[الله|خدا]] شد، خدا نیز باید ولىّ او باشد، چنانکه اگر خدا ولى کسى بود، او هم ولى خدا خواهد بود. چون این مقتضاى اضافه متوافقة الطرفین است. در حالى که چنین نیست زیرا قرب مطرح در قرآن، قرب خاصى است که ممکن است از یک طرف حاصل باشد ولى از طرف دیگر حاصل نباشد. بدین بیان که هر چند خداوند بنابر سیطره مطلقه ولائی اش بر آدم و عالم به کافر و مؤمن به طور یکسان نزدیک است: {{متن قرآن|«وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»}}؛<ref>و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! ([[سوره ق]]، آیه ١۶ )</ref> ولى از آن طرف این قرب در صورتى حاصل مىشود که انسان مؤمن شود و اعمال صالح و نیک را بجاى آورد و به اصطلاح [[تقوا|تقواى]] الهى را کسب کند تا بتواند به قرب الهى برسد: {{متن قرآن|«اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذینَ ٰآمَنُوا»}}،<ref>خدا ولى کسانى است که ایمان آوردند... ([[سوره بقره]]، آیه ٢۵٧ )</ref>، {{متن قرآن|«وَ هُوَ یتَوَلَّى الصّٰالِحینَ»}}<ref>و او همه صالحان را سرپرستى مىکند. ([[سوره اعراف]]، آیه ١٩۶ )</ref> در غیر این صورت، انسانهاى کافر نه تنها به خدا نزدیک نیستند بلکه به عکس، بسیار دورند: {{متن قرآن|«اُولٰئِک ینٰادَوْنَ مِنْ مَکاٰنٍ بَعیدٍ»}}.<ref>آنها (کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مىشوند! ([[سوره فصلت]]، آیه ۴۴)</ref> | |
− | + | پس ولایتى که در [[قرآن کریم]] مطرح است به همان معناى ساده لغوى آن نیست تا از مقوله اضافه متوافقةالطرفین باشد و در نتیجه اگر خدا به کسى نزدیک بود او هم به همان نسبت به خدا نزدیک باشد زیرا این چنین روابط طرفینى تنها در اضافههاى اعتبارى است نه در اضافههاى واقعى قرآنى که از نوع اضافه اشراقى است. یعنى وقتى که در اثر [[ایمان]] و [[عبادت]] و [[تقوا]] دل بنده مؤمن متقى به نور ایمان روشن شد آنگاه است که ذات اقدس الهى بر دل مؤمن متقى تجلى مىکند و در اثر این اشراق درون، انسان مؤمن تحت ولایت الهى درآمده به او نزدیک مىشود.<ref>برگرفته از ولایت در قرآن، ج١، جوادى آملى، ص٣٧- ۴٢، مرکز نشر فرهنگى رجا.</ref> | |
− | |||
− | پس | ||
==ولایت در قرآن== | ==ولایت در قرآن== | ||
− | + | حقیقت ولایت در [[قرآن]] از جایگاه بلند اعتقادى و محتواى عمیق ارزشى برخوردار است و از ذخایر و گنجینههاى نهفته در درون و باطن عالم و آدم حکایت مىکند، که آن نیز از سرچشمه حقایق باطنى جهان و کنه وجود عالم و نیز مبدأ اعلاى فیض، یعنى وجود واجب تعالى فیضان کرده و جان و جهان را حیات بخشیده و بر هر آنچه هست، از مُلک و ملکوت، غیب و مشهود، تکوین و تشریع سیطره پیدا کرده است. | |
− | + | ولایت در قرآن، حکایت حقیقت آدمى است که استعدادهایش در اثر پیوند با ولایت بالذّات و مطلقه حق و [[عبادت]] و [[قرب الهی|قرب]] به او به منصّه ظهور رسیده است؛ تا آنجا که به غایت قصواى منزلت انسانى، یعنى «انسان کامل» که همان مقام «عبودیت و بندگى» است، رسیده است؛ و در نتیجه به مقامها و منصبهاى رفیع الهى [[نبوت|نبوّت]]، [[امامت]] و مانند آن دست یافته است.<ref>ولایت در قرآن (مجموعه سخنرانی ها و مقالات کنگره قرآن و ولایت)، مقاله حجةالاسلام والمسلمین ابراهیم زاده.</ref> | |
− | مقام امامت خلافت | + | مقام [[امامت]] خلافت کلّى الهى است و خلافتى است تکوینى که به آن جهت جمیع موجودات و ذرّات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. خداوند همان [[ولایت تکوینی|ولایت تکوینى]] و [[ولایت تشریعی|تشریعى]] که خودش دارد، همان ولایت را بدون این که جدا کند برای [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] و [[امام]] علیه السلام ثابت کرده است و فرموده: {{متن قرآن|«إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ...»}} و البته معلوم است که «ولایت خدا» اصلى و حقیقى است و ولایت امام علیه السلام تبعى است و از شئون ولایت خداوندى است و از آن مستقل و جدا نیست.<ref>انیس الموحدین، ملا محمدمهدى نراقى، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران، ۱۳۶۹، چاپ دوم، ص۱۳۰، حاشیه مصحح.</ref> |
− | لذا قرآن در آیات دیگری تصریح نموده که | + | لذا قرآن در آیات دیگری تصریح نموده که ولایت با همه اقسام و ابعادش بالاستقلال و بالاصاله از آنِ ذات اقدس اله که خالق و موجد جهان هستى و جهانیان است، مىباشد. از جمله آن آیات زیر است: {{متن قرآن|«اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِیٰاءَ فَاللّٰهُ هُوَ الْوَلِىُّ»}}؛<ref>[[سوره شوری]]، آیه٩ .</ref> آیا آنها غیرخدا را ولىّ خود برگزیدند؟! در حالى که ولى فقط خداست، {{متن قرآن|«هُنٰالِک الْوَلاٰیةُ لِلّٰهِ الْحَقِّ»}}.<ref>[[سوره کهف]]، آیه۴۴ .</ref> |
− | == | + | ==ولاء امامت == |
− | «ولاء امامت» | + | «ولاء امامت»<ref>ولاء امامت حاصل ولایت تکوینى اخص و مفاد آن است و نامى است که در لسان آیات و روایات به صاحبان این نوع ولایت داده شده است.</ref> یا [[امامت]] به معناى ولایت، چنانکه یادآور شدیم بالاترین مقام معنوى [[پیامبران|انبیاء]] و اوصیاست. آن، همان چیزى است که [[شیعه]] به آن معتقد بوده و بر آن پافشارى مىکند. شیعه با الهام از آیات [[قرآن کریم]] و مکتب [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام معتقد است در هر زمانى یک [[انسان]] کامل که حامل معنویت کلى انسانیت است، وجود دارد و او [[حجت]] خدا بر خلق است. شیعه براى چنین [[امام]] حامل [[ولایت تکوینی|ولایت تکوینى]] خاص الخاص، مقاماتى قایل است. از جمله آن مقامات، تسلط امام بر ضمایر و دلهاست. بدین معنا که امام از نظر شیعه یک روح کلى محیط بر همه روحها است. در بیشتر [[زیارت|زیارت هاى]] ائمه علیهم السلام بر این مقام والاى آنها تصریح شده است. به عنوان نمونه در [[اذن دخول]] حرم [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله و [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام مىخوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّک تَشْهَدُ مَقٰامى وَ تَسْمَعُ کلاٰمى وَ تَرُدَّ سَلاٰمى».<ref>ر.ک. امامت و رهبرى، شهید مطهرى، ص۵۵- ۵٧، انتشارات صدرا و ولاءها و ولایتها، ص٣۶-۴١ .</ref> گواهى مىدهم که شما جایگاه مرا مشاهده مىکنید، سخنم را مىشنوید و سلامم را پاسخ مىدهید!<ref>ر.ک. سیره نبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بیروت.</ref> |
− | + | [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله با استناد به چنین ولایتى که از جانب خداوند به او اعطا شده است در جریان [[واقعه غدیر|غدیر خم]]، مسلمانان را بر وجود چنین ولایت همهجانبهاى در وجود جانشین خویش [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السلام خاطر نشان ساخت و با بیانى روشن حجت را بر همگان تمام کرد. حضرتش نخست از مسلمانان پرسید: «اَلَسْتُ اَوْلىٰ بِکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ؟ قٰالُوا بَلىٰ»؛ آیا من از خود شما بر شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آرى. سپس فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاٰهُ فَهٰذٰا عَلِىٌّ مَوْلاٰهُ»؛ هر کس را که من مولا و صاحب اختیار اویم، على علیه السلام نیز مولا و صاحب اختیار اوست.<ref>ر.ک. سیره نبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بیروت.</ref> | |
− | + | [[شهيد مطهرى|استاد شهید مطهرى]] پس از نقل [[حدیث|حدیث]] مزبور در ذیل داستان غدیر مىنویسد: معلوم است که [پیامبر صلى الله علیه و آله] مىخواهد همان اولویت خویش بر نفوس را براى على علیه السلام تصویب کند.<ref>ر.ک. امامت و رهبرى، ص١٠۶ .</ref> | |
− | [[ | + | چنین ولایت مطلقه تکوینى براى همه [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام بوده و به حضرت على علیه السلام اختصاص ندارد، چنانکه [[امام صادق ]] علیه السلام فرمود: «وَلاٰیتُنٰا وَلاٰیةُ اللّٰهِ الَّتی لَمْ یبْعَثْ نَبِیاً قَطُّ اِلاّٰ بِهٰا»؛<ref>اصول کافى، ج١، ص۴٣٨، چاپ بیروت.</ref> ولایت ما همان ولایت خداست، ولایتى که هیچ پیامبرى جز بر آن برگزیده نشد. |
− | + | از جمله آیاتى که بر ولایت به معناى امامت تصریح کرده، آیه ابتلا است: {{متن قرآن|«وَ اِذِا ابْتَلىٰ اِبْرٰاهیمَ رَبُّهُ بِکلِمٰاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قٰالَ اِنّی جٰاعِلُک لِلنّٰاسِ اِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیتی قٰالَ لاٰینٰالُ عَهْدِى الظّٰالِمینَ»}}.<ref>[[سوره بقره]]، آیه١٢۴ .</ref> هنگامى که [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] را پروردگارش با وسایل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند بر او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم! ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز) امامانى قرار ده! خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمىرسد! | |
− | [[ | + | اجمال سخن درباره این آیه این است که [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] علیه السلام به چیزهایى آزمایش شده بود، هدف خداوند از این آزمایشها به طور مسلم شناخت او نبود زیرا این گونه آزمایشها از مقام خداوندى که بر همه چیز احاطه علمى دارد، بدور است بلکه هدف فراهم ساختن زمینه مساعد براى بروز استعدادهاى نهفته در درون ابراهیم علیه السلام جهت رسیدن به کمالات بالاى معنوى و مقامات عالى اخلاقى - انسانى مىباشد که او را شایسته دریافت مقام والاى امامت و رهبرى همهجانبه مادى و معنوى و نیز باطنى و ظاهرى کرده بود.<ref>ر.ک. تفسیرالمیزان، ج١، ص٢٧٠- ٢٧٣ و تفسیر نمونه، ج١، ص٣١۵، ٣١٧و٣٢٣ .</ref> |
− | + | ==ولایت، اتمام نعمت== | |
− | + | «ولایت» ارزندهترین نعمت الهى است که به بشر ارزانى گشته است. «ولایت» اکمال [[دین|دین]] و اتمام نعمت است. [[الله|خداوند]] سبحان در [[قرآن]] مىفرماید: {{متن قرآن|«اَلْیوْمَ اَکمَلْتُ لَکمْ دینکمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی»}}.<ref>[[سوره مائده]]، آیه٣ .</ref> | |
− | از | + | [[سوره مائده]] به اتّفاق مفسران، آخرین [[سوره|سورهاى]] است که نازل شده است. گرچه ممکن است برخى آیات آن متأخر از آیات سور دیگر نازل شده باشد.<ref>المیزان، ج۶، ص١۵٧ .</ref> |
− | + | بسیارى از اخبار منقول از راویان و مفسران شیعى و برخى از راویان [[اهل سنت|عامه]]، [[شأن نزول]] این آیه را واقعه [[غدیر خم|غدیرخم]] و نصب امیرمؤمنان علیه السلام به ولایت مسلمین و [[خلافت]] پیامبر صلى الله علیه و آله مىدانند.<ref>از جمله ر.ک: المیزان، ج۶، ص١٩٢- ١٩٧ .</ref> یعنى مقصود از اکمال دین و اتمام نعمت همان فریضه ولایت امیرمؤمنان است. | |
− | + | ==ولایت امام معصوم == | |
− | + | بنابر اعتقاد [[شیعه|شیعه]] پس از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله، [[ائمه اطهار|ائمه]] معصومین علیهم السلام عهدهدار حکومت و ولایت هستند و این مقام از سوى خداوند براى آنان ثابت است و اطاعت از آنان به حکم خدا و رسول واجب مىباشد. [[قرآن کریم]] مىفرماید: | |
+ | {{متن قرآن|«اِنَّمَا وَلِیکمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ ٰامَنُوا الَّذینَ یقیمونَ الصَّلاٰةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکعُونَ»}}.<ref>[[سوره مائده]]، آیه۵۵ .</ref> همانا ولى امر شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانى هستند که نماز به پا مىدارند و در حال رکوع، [[زکات]] مىدهند. | ||
− | + | در [[اسباب نزول|شأن نزول]] آیه چنین آمده است: [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله بعد از نزول این آیه از حاضران پرسید: کدامیک از شما در حال رکوع [[صدقه]] داده است؟ شخصى که انگشترى به او رسیده بود، در حالى که به امیرالمؤمنین [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السلام اشاره مىکرد، پاسخ داد: آن کس که نماز مىخواند، این انگشتر را به من داد.<ref>ولایت فقیه، چاپ سپاه، ص٢۵ .</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | در [[اسباب نزول|شأن نزول]] | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
*معیارهای اخلاقی در فقه امام جعفرصادق علیه السلام، محمدجواد مغنیه، ترجمه علی اکبر مهدی پور. | *معیارهای اخلاقی در فقه امام جعفرصادق علیه السلام، محمدجواد مغنیه، ترجمه علی اکبر مهدی پور. | ||
− | *ولایت در قرآن، جمعی از نویسندگان، | + | *ولایت در قرآن، جمعی از نویسندگان، ج۱، انتشارات زمزم هدایت. |
− | *فرهنگ قرآن، | + | *فرهنگ قرآن، ج۲۸. |
− | * | + | *انیس الموحدین، [[ملا محمد مهدی نراقی|ملا محمدمهدى نراقى]]، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران، ۱۳۶۹، چاپ دوم. |
[[رده:امامت]] | [[رده:امامت]] | ||
[[رده:واژگان قرآنی]] | [[رده:واژگان قرآنی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۳۹
موضوع «ولایت» از مهمترین مباحث قرآنى بشمار مىرود و این واژه با مشتقات فراوان آن، از پر استعمالترین واژههاى قرآن کریم است. بنابر اعتقاد شیعه پس از پیامبر صلى الله علیه و آله، ائمه علیهم السلام عهدهدار ولایت هستند.
محتویات
ولایت در لغت
ولایت در لغت از ماده «وَلْى»، بر وزن «فَلْس» به معناى نزدیکى است. چنانکه گویند: «تَبٰاعَدْنٰا بَعْدَ وَلْىٍ»؛ پس از نزدیکى دور شدیم.[۱]
راغب مىگوید: «ولاء و توالى آن است که دو چیز یا بیشتر چنان بههم نزدیک باشند که میانشان چیز دیگرى نباشد؛ و به طور استعاره به نزدیکى، ولاء و توالى گویند. خواه (این نزدیک شدن) از حیث مکانى باشد یا از حیث دین یا از حیث صداقت، نصرت و اعتقاد». همچنین در ادامه مىگوید: «وِلایت»، به کسر واو به معناى نصرت و یارى رساندن است و به فتح واو به معناى تولى و سرپرستى امور مىباشد. سرانجام در یک اظهارنظر نهایى چنین گوید: «وَ حَقیقَتُهُ تَوَلِّى الْاَمْرِ»: حقیقت ولایت سرپرستى و تصدى امر است.[۲]
مفسر کبیر، طبرسى نیز در معناى واژه ولایت گوید: «ولى از وَلىْ، به معناى نزدیکى بدون فاصله است و او کسى است که به تدبیر امور از دیگرى سزاوارتر است».[۳]
نتیجه:
ولایت به معناى لغوىاش، به معناى قرب و نزدیکى است اعم از قرب مادى یا معنوى، و سایر معانى ذکر شده براى آن به نوعى به همین معنا برمىگردند، چنانکه از توضیح مرحوم طبرسى درباره ولایت این مطلب بدست مىآید.
مفهوم قرب و نزدیکى از مفاهیم اضافى وابسته به دو طرف است، با این بیان که اگر چیزى کنار چیز دیگرى قرار گیرد، مىگویند: «وَلِیهُ»؛ نزدیک او شد، و از آنجا که اگر شخصى به شخصى یا به چیزى نزدیک بود، آن شخص یا چیز هم به او نزدیک خواهد بود، از این رو ولایت همچون اُخوّت یک اضافه متوافقة الطرفین است زیرا دو طرف این اضافه همانند. برخلاف اُبُوت و بنوّت و مانند آن که چون طرفین آن مخالف یکدیگرند، متخالفة الطرفین نام دارد.
بنابر معناى لغوى ولایت، اگر انسان ولى خدا شد، خدا نیز باید ولىّ او باشد، چنانکه اگر خدا ولى کسى بود، او هم ولى خدا خواهد بود. چون این مقتضاى اضافه متوافقة الطرفین است. در حالى که چنین نیست زیرا قرب مطرح در قرآن، قرب خاصى است که ممکن است از یک طرف حاصل باشد ولى از طرف دیگر حاصل نباشد. بدین بیان که هر چند خداوند بنابر سیطره مطلقه ولائی اش بر آدم و عالم به کافر و مؤمن به طور یکسان نزدیک است: «وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»؛[۴] ولى از آن طرف این قرب در صورتى حاصل مىشود که انسان مؤمن شود و اعمال صالح و نیک را بجاى آورد و به اصطلاح تقواى الهى را کسب کند تا بتواند به قرب الهى برسد: «اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذینَ ٰآمَنُوا»،[۵]، «وَ هُوَ یتَوَلَّى الصّٰالِحینَ»[۶] در غیر این صورت، انسانهاى کافر نه تنها به خدا نزدیک نیستند بلکه به عکس، بسیار دورند: «اُولٰئِک ینٰادَوْنَ مِنْ مَکاٰنٍ بَعیدٍ».[۷]
پس ولایتى که در قرآن کریم مطرح است به همان معناى ساده لغوى آن نیست تا از مقوله اضافه متوافقةالطرفین باشد و در نتیجه اگر خدا به کسى نزدیک بود او هم به همان نسبت به خدا نزدیک باشد زیرا این چنین روابط طرفینى تنها در اضافههاى اعتبارى است نه در اضافههاى واقعى قرآنى که از نوع اضافه اشراقى است. یعنى وقتى که در اثر ایمان و عبادت و تقوا دل بنده مؤمن متقى به نور ایمان روشن شد آنگاه است که ذات اقدس الهى بر دل مؤمن متقى تجلى مىکند و در اثر این اشراق درون، انسان مؤمن تحت ولایت الهى درآمده به او نزدیک مىشود.[۸]
ولایت در قرآن
حقیقت ولایت در قرآن از جایگاه بلند اعتقادى و محتواى عمیق ارزشى برخوردار است و از ذخایر و گنجینههاى نهفته در درون و باطن عالم و آدم حکایت مىکند، که آن نیز از سرچشمه حقایق باطنى جهان و کنه وجود عالم و نیز مبدأ اعلاى فیض، یعنى وجود واجب تعالى فیضان کرده و جان و جهان را حیات بخشیده و بر هر آنچه هست، از مُلک و ملکوت، غیب و مشهود، تکوین و تشریع سیطره پیدا کرده است.
ولایت در قرآن، حکایت حقیقت آدمى است که استعدادهایش در اثر پیوند با ولایت بالذّات و مطلقه حق و عبادت و قرب به او به منصّه ظهور رسیده است؛ تا آنجا که به غایت قصواى منزلت انسانى، یعنى «انسان کامل» که همان مقام «عبودیت و بندگى» است، رسیده است؛ و در نتیجه به مقامها و منصبهاى رفیع الهى نبوّت، امامت و مانند آن دست یافته است.[۹]
مقام امامت خلافت کلّى الهى است و خلافتى است تکوینى که به آن جهت جمیع موجودات و ذرّات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. خداوند همان ولایت تکوینى و تشریعى که خودش دارد، همان ولایت را بدون این که جدا کند برای پیغمبر و امام علیه السلام ثابت کرده است و فرموده: «إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ...» و البته معلوم است که «ولایت خدا» اصلى و حقیقى است و ولایت امام علیه السلام تبعى است و از شئون ولایت خداوندى است و از آن مستقل و جدا نیست.[۱۰]
لذا قرآن در آیات دیگری تصریح نموده که ولایت با همه اقسام و ابعادش بالاستقلال و بالاصاله از آنِ ذات اقدس اله که خالق و موجد جهان هستى و جهانیان است، مىباشد. از جمله آن آیات زیر است: «اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِیٰاءَ فَاللّٰهُ هُوَ الْوَلِىُّ»؛[۱۱] آیا آنها غیرخدا را ولىّ خود برگزیدند؟! در حالى که ولى فقط خداست، «هُنٰالِک الْوَلاٰیةُ لِلّٰهِ الْحَقِّ».[۱۲]
ولاء امامت
«ولاء امامت»[۱۳] یا امامت به معناى ولایت، چنانکه یادآور شدیم بالاترین مقام معنوى انبیاء و اوصیاست. آن، همان چیزى است که شیعه به آن معتقد بوده و بر آن پافشارى مىکند. شیعه با الهام از آیات قرآن کریم و مکتب اهل بیت علیهم السلام معتقد است در هر زمانى یک انسان کامل که حامل معنویت کلى انسانیت است، وجود دارد و او حجت خدا بر خلق است. شیعه براى چنین امام حامل ولایت تکوینى خاص الخاص، مقاماتى قایل است. از جمله آن مقامات، تسلط امام بر ضمایر و دلهاست. بدین معنا که امام از نظر شیعه یک روح کلى محیط بر همه روحها است. در بیشتر زیارت هاى ائمه علیهم السلام بر این مقام والاى آنها تصریح شده است. به عنوان نمونه در اذن دخول حرم پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام مىخوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّک تَشْهَدُ مَقٰامى وَ تَسْمَعُ کلاٰمى وَ تَرُدَّ سَلاٰمى».[۱۴] گواهى مىدهم که شما جایگاه مرا مشاهده مىکنید، سخنم را مىشنوید و سلامم را پاسخ مىدهید![۱۵]
رسول خدا صلى الله علیه و آله با استناد به چنین ولایتى که از جانب خداوند به او اعطا شده است در جریان غدیر خم، مسلمانان را بر وجود چنین ولایت همهجانبهاى در وجود جانشین خویش حضرت على علیه السلام خاطر نشان ساخت و با بیانى روشن حجت را بر همگان تمام کرد. حضرتش نخست از مسلمانان پرسید: «اَلَسْتُ اَوْلىٰ بِکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ؟ قٰالُوا بَلىٰ»؛ آیا من از خود شما بر شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آرى. سپس فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاٰهُ فَهٰذٰا عَلِىٌّ مَوْلاٰهُ»؛ هر کس را که من مولا و صاحب اختیار اویم، على علیه السلام نیز مولا و صاحب اختیار اوست.[۱۶]
استاد شهید مطهرى پس از نقل حدیث مزبور در ذیل داستان غدیر مىنویسد: معلوم است که [پیامبر صلى الله علیه و آله] مىخواهد همان اولویت خویش بر نفوس را براى على علیه السلام تصویب کند.[۱۷]
چنین ولایت مطلقه تکوینى براى همه ائمه علیهم السلام بوده و به حضرت على علیه السلام اختصاص ندارد، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «وَلاٰیتُنٰا وَلاٰیةُ اللّٰهِ الَّتی لَمْ یبْعَثْ نَبِیاً قَطُّ اِلاّٰ بِهٰا»؛[۱۸] ولایت ما همان ولایت خداست، ولایتى که هیچ پیامبرى جز بر آن برگزیده نشد.
از جمله آیاتى که بر ولایت به معناى امامت تصریح کرده، آیه ابتلا است: «وَ اِذِا ابْتَلىٰ اِبْرٰاهیمَ رَبُّهُ بِکلِمٰاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قٰالَ اِنّی جٰاعِلُک لِلنّٰاسِ اِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیتی قٰالَ لاٰینٰالُ عَهْدِى الظّٰالِمینَ».[۱۹] هنگامى که ابراهیم را پروردگارش با وسایل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند بر او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم! ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز) امامانى قرار ده! خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمىرسد!
اجمال سخن درباره این آیه این است که ابراهیم علیه السلام به چیزهایى آزمایش شده بود، هدف خداوند از این آزمایشها به طور مسلم شناخت او نبود زیرا این گونه آزمایشها از مقام خداوندى که بر همه چیز احاطه علمى دارد، بدور است بلکه هدف فراهم ساختن زمینه مساعد براى بروز استعدادهاى نهفته در درون ابراهیم علیه السلام جهت رسیدن به کمالات بالاى معنوى و مقامات عالى اخلاقى - انسانى مىباشد که او را شایسته دریافت مقام والاى امامت و رهبرى همهجانبه مادى و معنوى و نیز باطنى و ظاهرى کرده بود.[۲۰]
ولایت، اتمام نعمت
«ولایت» ارزندهترین نعمت الهى است که به بشر ارزانى گشته است. «ولایت» اکمال دین و اتمام نعمت است. خداوند سبحان در قرآن مىفرماید: «اَلْیوْمَ اَکمَلْتُ لَکمْ دینکمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی».[۲۱]
سوره مائده به اتّفاق مفسران، آخرین سورهاى است که نازل شده است. گرچه ممکن است برخى آیات آن متأخر از آیات سور دیگر نازل شده باشد.[۲۲]
بسیارى از اخبار منقول از راویان و مفسران شیعى و برخى از راویان عامه، شأن نزول این آیه را واقعه غدیرخم و نصب امیرمؤمنان علیه السلام به ولایت مسلمین و خلافت پیامبر صلى الله علیه و آله مىدانند.[۲۳] یعنى مقصود از اکمال دین و اتمام نعمت همان فریضه ولایت امیرمؤمنان است.
ولایت امام معصوم
بنابر اعتقاد شیعه پس از پیامبر صلى الله علیه و آله، ائمه معصومین علیهم السلام عهدهدار حکومت و ولایت هستند و این مقام از سوى خداوند براى آنان ثابت است و اطاعت از آنان به حکم خدا و رسول واجب مىباشد. قرآن کریم مىفرماید: «اِنَّمَا وَلِیکمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ ٰامَنُوا الَّذینَ یقیمونَ الصَّلاٰةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکعُونَ».[۲۴] همانا ولى امر شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانى هستند که نماز به پا مىدارند و در حال رکوع، زکات مىدهند.
در شأن نزول آیه چنین آمده است: رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از نزول این آیه از حاضران پرسید: کدامیک از شما در حال رکوع صدقه داده است؟ شخصى که انگشترى به او رسیده بود، در حالى که به امیرالمؤمنین على علیه السلام اشاره مىکرد، پاسخ داد: آن کس که نماز مىخواند، این انگشتر را به من داد.[۲۵]
پانویس
- ↑ قاموس قرآن، سید علىاکبر قرشى، ج٧، ص٢۴۵، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران.
- ↑ مفردات راغب، ص۵٣٣، نشر المکتبة المرتضویه، تهران.
- ↑ ر.ک. تفسیر مجمع البیان، ج٢، (از ده جلدى)، ص٣۶۵- ٣۶۶؛ نشر کتابفروشى اسلامیه، تهران.
- ↑ و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! (سوره ق، آیه ١۶ )
- ↑ خدا ولى کسانى است که ایمان آوردند... (سوره بقره، آیه ٢۵٧ )
- ↑ و او همه صالحان را سرپرستى مىکند. (سوره اعراف، آیه ١٩۶ )
- ↑ آنها (کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مىشوند! (سوره فصلت، آیه ۴۴)
- ↑ برگرفته از ولایت در قرآن، ج١، جوادى آملى، ص٣٧- ۴٢، مرکز نشر فرهنگى رجا.
- ↑ ولایت در قرآن (مجموعه سخنرانی ها و مقالات کنگره قرآن و ولایت)، مقاله حجةالاسلام والمسلمین ابراهیم زاده.
- ↑ انیس الموحدین، ملا محمدمهدى نراقى، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران، ۱۳۶۹، چاپ دوم، ص۱۳۰، حاشیه مصحح.
- ↑ سوره شوری، آیه٩ .
- ↑ سوره کهف، آیه۴۴ .
- ↑ ولاء امامت حاصل ولایت تکوینى اخص و مفاد آن است و نامى است که در لسان آیات و روایات به صاحبان این نوع ولایت داده شده است.
- ↑ ر.ک. امامت و رهبرى، شهید مطهرى، ص۵۵- ۵٧، انتشارات صدرا و ولاءها و ولایتها، ص٣۶-۴١ .
- ↑ ر.ک. سیره نبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بیروت.
- ↑ ر.ک. سیره نبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بیروت.
- ↑ ر.ک. امامت و رهبرى، ص١٠۶ .
- ↑ اصول کافى، ج١، ص۴٣٨، چاپ بیروت.
- ↑ سوره بقره، آیه١٢۴ .
- ↑ ر.ک. تفسیرالمیزان، ج١، ص٢٧٠- ٢٧٣ و تفسیر نمونه، ج١، ص٣١۵، ٣١٧و٣٢٣ .
- ↑ سوره مائده، آیه٣ .
- ↑ المیزان، ج۶، ص١۵٧ .
- ↑ از جمله ر.ک: المیزان، ج۶، ص١٩٢- ١٩٧ .
- ↑ سوره مائده، آیه۵۵ .
- ↑ ولایت فقیه، چاپ سپاه، ص٢۵ .
منابع
- معیارهای اخلاقی در فقه امام جعفرصادق علیه السلام، محمدجواد مغنیه، ترجمه علی اکبر مهدی پور.
- ولایت در قرآن، جمعی از نویسندگان، ج۱، انتشارات زمزم هدایت.
- فرهنگ قرآن، ج۲۸.
- انیس الموحدین، ملا محمدمهدى نراقى، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران، ۱۳۶۹، چاپ دوم.