مستعصم (خلیفه عباسی): تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | با درگذشت [[مستنصر]]، پسرش ابواحمد عبدالله ملقب به | + | با درگذشت [[مستنصر]]، پسرش ابواحمد عبدالله ملقب به «المستعصم بالله» در سال ۶۴۰ قمری بر تخت [[خلافت]] نشست و مدت ۱۶ سال و ۸ ماه حکومت نمود. [[ابن علقمی|ابن العلقمی]]، وزیر دانشمند و [[شیعه]] مذهب او بوده است. دربار این آخرین خلیفه [[حکومت بنی عباس|عباسی]]، محل کشمکش و نزاع بین امیران و پیروان مذاهب مختلف بود. |
==اوضاع دربار مستعصم== | ==اوضاع دربار مستعصم== | ||
− | مستعصم در | + | مستعصم عباسی به خواندن کتاب علاقه نشان میداد و در ۶۴۲ قمری، وزارت خویش را به مؤیدالدین مشهور به [[ابن علقمی|ابن العلقمی]] که مذهب [[شیعه]] داشت، سپرد. او به هواداری از اهل تشیع برخاست و در مقابل، ابوبکر پسر مستعصم به هواخواهی از [[اهل سنت]] قد برافراشت و بر اهل تشیع ناروایی های زیادی رواداشت. به همین دلیل ابن العلقمی از خلیفه رنجید و زمانی که هلاکو آهنگ [[بغداد]] را نمود، دربار خلافت گرفتار چنددستگی و ناسازگاری های خانمان برانداز بود. |
− | == | + | ==قتل مستعصم و انقراض عباسیان== |
− | هلاکوخان مغول بعد از حمله به [[ایران]] از همدان نمایندگانی نزد خلیفه فرستاد و نمایندگانی از [[بغداد]] به خدمت هلاکو آمدند. هلاکو از خلیفه درخواست کرد که بر علیه [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] با او همداستان شود ولی درخواست او بدون پاسخ ماند. خلیفه از این فرصت مناسب استفاده نکرد و در | + | هلاکوخان مغول بعد از حمله به [[ایران]]، از همدان نمایندگانی نزد [[خلیفه]] فرستاد و نمایندگانی از [[بغداد]] به خدمت هلاکو آمدند. هلاکو از خلیفه درخواست کرد که بر علیه [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] با او همداستان شود ولی درخواست او بدون پاسخ ماند. خلیفه از این فرصت مناسب استفاده نکرد و در مقابل، مغول ها به سوی بغداد سرازیر شدند. |
− | خلیفه که در آن زمان توان گردآوری نیرو و پایداری نداشت با سپاهی کوچک که برای دفاع گسیل داشته بود، به آسانی شکست خورد و مغولان دست به چپاول شهر زدند و دیوارهای آن را ویران نمودند. کوشک خلیفه چپاول شد و خلیفه را با شماری زیاد از خویشانش به بیرون شهر برده و همه را به قتل رساندند. در برخی از تواریخ آمده که خلیفه را در نمد پیچیده و آنقدر مالیدند تا درگذشت. | + | خلیفه که در آن زمان توان گردآوری نیرو و پایداری نداشت با سپاهی کوچک که برای دفاع گسیل داشته بود، به آسانی شکست خورد و مغولان دست به چپاول شهر زدند و دیوارهای آن را ویران نمودند. کوشک خلیفه چپاول شد و خلیفه را با شماری زیاد از خویشانش به بیرون شهر برده و همه را به قتل رساندند. در برخی از تواریخ آمده که خلیفه را در نمد پیچیده و آنقدر مالیدند تا درگذشت. سن او بنا به گفته حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، ۴۶ سال و سه ماه بوده است. بدین ترتیب با مرگ مستعصم، سلسله [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] پس از حدود ۵۰۰ سال سیادت مادی، مذهبی و دینی، فروپاشید و از میان رفت. |
− | + | مغولان چهل شبانه روز شهر را آزاد گذاشتند و سپاهیان به قتل و غارت و آتش سوزی پرداختند و شهر از مردم خالی شد. آنان به گنج های مادی و ادبی و علمی که در قرنهای گذشته در بغداد گرد آمده بود، دست یافتند. | |
− | + | [[سید بن طاووس]] در [[اقبال الاعمال (کتاب)|اقبال]] می نویسد: این واقعه در دوشنبه ۲۸ [[ماه محرم|محرم]] بود و من نیز در بغداد در خانه خودم به مفیدیه بودم... و ما آن شب را که شب خوف و وحشت بود، بیتوته کردیم و خداوند ما را سالم نگاه داشت از آن هولها، و پیوسته در حمایت الهى بودیم تا آنکه پادشاه زمین در ماه [[صفر]] مرا طلبید و مرا والى گردانید بر [[علویان|علویین]] و علما و زهّاد، و با من هزار نفر از جانب خود همراه کرد که ما را نگاهدارى کنند تا به [[حله|حلّه]] برسیم... . | |
− | == | + | ==منابع== |
− | *دانشنامه رشد | + | *دانشنامه رشد. |
+ | *[https://tarikh.inoor.ir/fa/event/page/FF8FK/%D9%82%D8%AA%D9%84_%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D8%B5%D9%85_%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C پایگاه جامع تاریخ]. | ||
{{خلفای بنی عباس}} | {{خلفای بنی عباس}} | ||
[[رده:خلفای عباسی]] | [[رده:خلفای عباسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۰۹
با درگذشت مستنصر، پسرش ابواحمد عبدالله ملقب به «المستعصم بالله» در سال ۶۴۰ قمری بر تخت خلافت نشست و مدت ۱۶ سال و ۸ ماه حکومت نمود. ابن العلقمی، وزیر دانشمند و شیعه مذهب او بوده است. دربار این آخرین خلیفه عباسی، محل کشمکش و نزاع بین امیران و پیروان مذاهب مختلف بود.
اوضاع دربار مستعصم
مستعصم عباسی به خواندن کتاب علاقه نشان میداد و در ۶۴۲ قمری، وزارت خویش را به مؤیدالدین مشهور به ابن العلقمی که مذهب شیعه داشت، سپرد. او به هواداری از اهل تشیع برخاست و در مقابل، ابوبکر پسر مستعصم به هواخواهی از اهل سنت قد برافراشت و بر اهل تشیع ناروایی های زیادی رواداشت. به همین دلیل ابن العلقمی از خلیفه رنجید و زمانی که هلاکو آهنگ بغداد را نمود، دربار خلافت گرفتار چنددستگی و ناسازگاری های خانمان برانداز بود.
قتل مستعصم و انقراض عباسیان
هلاکوخان مغول بعد از حمله به ایران، از همدان نمایندگانی نزد خلیفه فرستاد و نمایندگانی از بغداد به خدمت هلاکو آمدند. هلاکو از خلیفه درخواست کرد که بر علیه اسماعیلیان با او همداستان شود ولی درخواست او بدون پاسخ ماند. خلیفه از این فرصت مناسب استفاده نکرد و در مقابل، مغول ها به سوی بغداد سرازیر شدند.
خلیفه که در آن زمان توان گردآوری نیرو و پایداری نداشت با سپاهی کوچک که برای دفاع گسیل داشته بود، به آسانی شکست خورد و مغولان دست به چپاول شهر زدند و دیوارهای آن را ویران نمودند. کوشک خلیفه چپاول شد و خلیفه را با شماری زیاد از خویشانش به بیرون شهر برده و همه را به قتل رساندند. در برخی از تواریخ آمده که خلیفه را در نمد پیچیده و آنقدر مالیدند تا درگذشت. سن او بنا به گفته حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، ۴۶ سال و سه ماه بوده است. بدین ترتیب با مرگ مستعصم، سلسله عباسیان پس از حدود ۵۰۰ سال سیادت مادی، مذهبی و دینی، فروپاشید و از میان رفت.
مغولان چهل شبانه روز شهر را آزاد گذاشتند و سپاهیان به قتل و غارت و آتش سوزی پرداختند و شهر از مردم خالی شد. آنان به گنج های مادی و ادبی و علمی که در قرنهای گذشته در بغداد گرد آمده بود، دست یافتند.
سید بن طاووس در اقبال می نویسد: این واقعه در دوشنبه ۲۸ محرم بود و من نیز در بغداد در خانه خودم به مفیدیه بودم... و ما آن شب را که شب خوف و وحشت بود، بیتوته کردیم و خداوند ما را سالم نگاه داشت از آن هولها، و پیوسته در حمایت الهى بودیم تا آنکه پادشاه زمین در ماه صفر مرا طلبید و مرا والى گردانید بر علویین و علما و زهّاد، و با من هزار نفر از جانب خود همراه کرد که ما را نگاهدارى کنند تا به حلّه برسیم... .
منابع
- دانشنامه رشد.
- پایگاه جامع تاریخ.
خلفای بنی عباس |
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656) |