منابع و پی نوشتهای متوسط
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن علقمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«محمد بن احمد علقمی» معروف به «ابن علقمی» (۶۵۶-۵۹۱ ق)، وزیر شیعه مذهب و دانشمند «مستعصم» آخرین خلیفه عباسی در قرن هفتم قمری بود. او وزیری کاردان و شایسته و در مملکت داری صاحب بصیرت بود و خدمات شایانی انجام داد. مورخان شیعه وی را شخصیتی عالم، متدین و نیکوکار دانسته‌اند.

ولادت

مؤيدالدين محمد بن احمد بن محمد، معروف به ابن علقمی‌، ملقب به مؤیدالدین و مکنی به ابوطالب بود و در سال ۵۹۱ یا ۵۹۳ هـ.ق دیده به جهان گشود.

برخی از مورخان ابن علقمی را ایرانی و اهل قم دانسته‌اند،[۱] لیکن ابن طقطقی که در این باره به تفصیل بیشتری سخن گفته، ابن علقمی را از طایفۀ بنی اسد و از شهر نیل عراق دانسته است که پدر بزرگش نهری موسوم به علقمی در کنار فرات حفر کرد و از‌این‌روی این نام بر او نهاده شد.[۲] به همین دلیل برخی علما مانند محدث قمی[۳] با عنوان ابن علقمی ‌بغدادی از وی یاد کرده‌اند.

مذهب ابن علقمی

ابن علقمی به مذهب شیعه امامیه اعتقاد راسخ داشت. ابن کثیر شامی، از مورخان اهل سنت، می‌نویسد: «او از رافضیان بوده است».

ابن عماد حنبلی در «شذرات الذهب» تصریح می‌کند: ابن علقمی‌ مرد بسیار فاضل، اما در عقیده و مرام تشیع خود بسیار متعصب و تندرو بود.[۴] در میان علمای شیعه نیز مرحوم قاضی شهید، شیعه بودن او را مسلم دانسته است و محدث قمی ‌از وی با عبارت «ابن علقمی‌ وزیر بغدادی و شیعه»[۵] یاد می‌کند.

مورخ معروف صاحب کتاب «النجوم الزاهره» نیز ابن علقمی‌ را حریص به ساقط کردن دولت بنی عباس می‌دانست و معتقد بود که ابن علقمی‌ می‌خواهد حکومت را به دست علویان بسپارد.

شخصیت علمی و ادبی

ابن علقمی در اوان جوانی در حله، ادب و نحو را نزد ابن ایوب عمیدالرؤساء ـ از دانشمندان شیعی ـ فراگرفت. سپس به بغداد رفت و نزد ابوالبقاء عبدالله بن حسین عُکبری به آموزش قرائت پرداخت و آنگاه نزد دایی خود عضدالدین ابونصر مبارک بن ضحاک قمی که اهل فضل و از بزرگان دولت عباسی و استاددار خلیفه مستنصر بود، شتافت. ابن علقمی چندی در دستگاه او به سر برد و سپس در دیوان ابنیه به نیابت وی گمارده شد و در آنجا به آموختن فن انشاء و رسایل دیوان پرداخت.

با این که ابن علقمی ‌از رجال سیاسی و دولتی بود، در عین حال یکی از چهره‌های فرهیخته و فرهنگ دوست نیز شمرده شده است. او به دانش و اعتلای آن، اهمیت فراوان می‌داد به همین دلیل تمام مورخین، شخصیت فرهنگی و علمی‌ او را قبول دارند، حتی بعضی از علمای عامه که عبارات تندی بر ضد وی بکار برده‌اند، نتوانسته‌اند این بُعد مهم از شخصیت او را انکار کنند. ابن کثیر شامی‌ که نویسنده‌ای متعصب و مخالف سرسخت ابن علقمی ‌است، درباره اثرش می‌نویسد: «او در امر انشاء و نویسندگی و شعر و ادب، از افراد بسیار فاضل بود».[۶] مؤلف «الوافی» نیز درباره‌اش می‌گوید: «در نزد ابن علقمی ‌فضائل زیادی بود[۷] در زمینه نویسندگی و ادب و فرهنگ، ولی او یک شیعه انقلابی پرشور و رافضی بود».[۸]

ابن علقمی از فاضلان عصر خود بود، شعر می‌سرود و در نگارش نثر عربی استاد بود. در خوشنویسی مهارت داشت و در تشویق عالمان کوشا بود. خود کتابخانه‌ای داشت که ۰۰۰‘۱۰ جلد کتاب نفیس در آن نگهداری می‌شد. دو نمونه از اشعار ابن علقمی در دست است. از اشارۀ فیض کاشانی برمی‌آید که ابن علقمی کتابی نیز در مناقب تدوین کرده بوده است.[۹]

ابن علقمی در برابر دانشمندان و اهل فرهنگ و ادب مراتب احترام را به جا می‌آورد و با مردمان دانش‌پژوه و افراد صاحب زهد و تقوی رفتار کریمانه داشت و برای رُشد دانش و علم در جامعه اسلامی ‌آنان را تشویق می‌کرد، لذا نوشته‌اند: وزیر به علماء و افراد با تقوی بسیار علاقه‌مند بود.[۱۰] ابن ابی الحدید معتزلی، کتاب «شرح نهج‌البلاغه» خود را که از مهمترین شرح‌های این کتاب شریف است، به تشویق و تأیید این وزیر علم‌دوست نوشته و در مقدمه کتابش از ابن علقمی ‌بسیار ستایش کرده است و تعابیری درباره او بکار برده که گویای بزرگی مقام این وزیر بافرهنگ است.[۱۱] ابن علقمی‌ در برابر این خدمت بزرگ «ابن ابی الحدید» هزار دینار زر سرخ و خلعت‌ها به او هدیه کرد.[۱۲][۱۳]

یکی دیگر از عالمان بزرگ اهل سنت به نام «حسن بن محمد صغانی» کتاب «العُباب الزاخر و اللُباب الفاخر» را به نام او نوشت و مدح و ثنای فراوانی از این وزیر شیعه کرد.[۱۴][۱۵]

دوران وزارت

پس از درگذشت مستنصر، در ۶۴۰ قمری مستعصم به جای او نشست. ابن ناقدِ وزیر بیمار بود و ابن علقمی هم ناگزیر بدین امر تن در داد و بدین سان مقام خود را حفظ کرد. سه سال بعد ابن ناقد درگذشت و در ۸ ربیع الاول ۶۴۳ق. ابن علقمی به جایش نشست. وزارت ابن علقمی ۱۴ سال یعنی تا پایان دورۀ عباسیان (۶۵۵ ق) به درازا کشید.

دوران وزارت ابن علقمی به سبب ضعف مستعصم و آشفتگی اوضاع و نیز تضادهایی که در بین صاحبان مناصب وجود داشت، خالی از درگیریها و تشنجات نبود. امیران لشکر و دیگر بزرگان عصر با وزیر که بر مذهب تشیع بود، عناد می‌ورزیدند.[۱۶]

اداره کشور در حد وزارت نیازمند تجربه و کفایت و سیاستمداری است که این صفت در ابن علقمی‌ به طرز بارزی ظهور یافته بود. «محمد بن شکر کتبی» صریحاً اعلام می‌کند که این وزیر مستعصم، وزیری باکفایت، مطلع و آشنا به امور مملکت‌داری بود.[۱۷] مرحوم محدث قمی‌ نیز همین نظر را در کتاب «الکنی والالقاب» بازگو می‌کند.[۱۸] وزیر کاردان شیعی کارهای عام‌المنفعه زیادی انجام داد، از جمله به ساختن مساجد، مدارس دینی، بیمارستان، آب انبار و پل‌ها رو می‌آورد.

در دوران مستعصم مغولان چندبار آهنگ بغداد کردند. در ذی الحجۀ ۶۵۵ ق. هلاکوخان مغول به حوالی بغداد رسید و از خلیفه خواست سه تن از بزرگان دولت یعنی وزیر، سلیمان شاه و دواتدار را نزد وی فرستد و سپس خود نزد او آید. در محرم ۶۵۶ هلاکو بغداد را در محاصره گرفت. ابن علقمی به تنهایی نزد وی رفت، از‌این‌رو رقیبان او چنین شهرت دادند که وزیر با مغولان همراه است و با آنان مکاتبه می‌دارد. به گفتۀ وصاف الحضرة ـ که در نقل این حوادث، به ابن علقمی با نظر دشمنی می‌نگریسته است ـ رسولان او پی در پی نزد هلاکو آمد و شد داشتند و او را به گشودن بغداد ترغیب می‌کردند. چندی پس از آن وزیر همراه با خلیفه پیش هلاکو رفت و اندکی بعد نیز خلیفه به قتل رسید، اما ابن علقمی مورد توجه قرار گرفت و خانه‌اش در شهر دارالامان گردید و گروهی در آنجا از تیغ بی‌امان مغولان به سلامت جستند.[۱۹] چون کار تسخیر بغداد و نابودی دستگاه خلافت به انجام رسید، هلاکو ابن علقمی را دیگر بار به وزارت برگزید و خود از شهر بیرون رفت.[۲۰]

وفات

ابن علقمی پس از سقوط حکومت بنی عباس توسط سپاه مغول‌، در سال ۶۵۶ هجری در بغداد وفات یافت. محل دفن او دقیقاً معلوم نیست، با این حال برخی گفته‌اند او را در گورستان شیعیان دفن کرده‌اند؛[۲۱] که ظاهرا مقصود از گورستان شیعیان، مقابر قریش در کاظمین می باشد.

پانویس

  1. خواندمیر، دستورالوزراء، ۹۹.
  2. ابن طقطقی، الفخری، ص ۴۵۵.
  3. الکنی والالقاب، ص ۹.
  4. شذرات الذهب، ج ۳، ص ۲۷۲.
  5. الکنی والالقاب، ج ۱، ص ۳۵۰.
  6. البدایه والنهایه، ج ۱۴-۱۳، ص ۲۲۴.
  7. الوافی، ج ۳، ص ۲۵۴.
  8. و کان عنده فضیله، فی الاشاء کان شیعیا جلدا رافضیا.
  9. المحجة البیضاء، ۴ / ۲۵۳.
  10. همان، کان محبا للعلماء والزّهاد و.
  11. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۴.
  12. منتخب التواریخ، ج ۳، ص ۵۱۲.
  13. مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۴۶۰.
  14. همان.
  15. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۴.
  16. وصاف الحضرة، ۱۵.
  17. الوافی، ج ۳، ص ۲۵۴.
  18. الکنی والالقاب، ج ۱، ص ۲۵۰.
  19. ابن فوطی، ۳۲۶.
  20. ابن خلدون، ۵ / ۱۱۵۰.
  21. انه دفن فی صبور الروافض. (ابن کثیر، البدایه والنهایه، ۱۳ / ۲۱۳).

منابع