عبدالله بن عمر: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
| (۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
| سطر ۱: | سطر ۱: | ||
| − | + | '''«عبدالله بن عمر»''' (م، ۷۴ ق)، فرزند [[عمر بن خطاب]]، در ده سالگی همراه پدرش مسلمان شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. او پس از مرگ [[عثمان بن عفان|عثمان]] با [[معاویه]] و پس از او [[یزید بن معاویه|یزید]] بیعت کرد و داستان [[بیعت]] خفّتبار او با [[حجاج بن یوسف|حجاج]] نیز در تاریخ نقل شده است. عبدالله بن عمر فردی زاهدنما بود و به عنوان [[صحابی]] پیر، تا سه نسل بعد از [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله شناخته میشد. | |
| − | == | + | ==ابن عمر در زمان پیامبر== |
| − | عبدالله بن عمر، کنیه | + | عبدالله بن عمر، [[کنیه|مکنّی]] به ابو عبدالرحمان، در حدود سال سوم [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] یا اندکی قبل از بعثت در [[مکه]]، به دنیا آمد. پدرش [[عمر بن خطاب]] (خلیفه دوم) و مادرش زینب بنت مظعون (خواهر [[عثمان بن مظعون]]) نام داشت. |
| − | + | عبدالله بن عمر با مسلمان شدن پدرش، در چهار سالگی مسلمان شد<ref>ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری ج۴، ص۱۴۳.</ref> و همراه [[مهاجرین]] از مکه به [[مدینه]] رفت و از [[صحابه]] [[پیامبر اسلام]] گردید. | |
| − | + | او نخستین بار در سن ۱۵ سالگی در [[غزوه احزاب|جنگ خندق]] شرکت جست و در [[صلح حدیبیه]] و [[فتح مکه]] نیز حاضر بود. وی را از فراریان [[جنگ موته]] دانستهاند که بر اثر آن در مدینه سخت سرزنش شد.<ref>ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۸۳.</ref> | |
| − | + | ==ابن عمر در زمان خلفا== | |
| − | + | عبدالله بن عمر در بعضی از جنگهای دوران خلفا مانند [[جنگ یرموک]] در سال ۱۵ هـ.ق و فتح آفریقا، و جنگ با [[مسیلمه کذاب|مسیلمه کذاب]]، در لشکرکشی مسلمانان به جرجان و طبرستان در سال ۳۰ هـ.ق و غیره شرکت داشت. | |
| − | او | + | گفته اند پدرش [[عمر بن خطاب]] در دوران [[خلافت]] خود، برای او سالانه ۵۰۰۰ درهم مقرری از [[بیت المال]] قرار داد؛<ref>یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳.</ref> و این، مقداری بود که به اصحاب [[جنگ بدر|بدر]] پرداخت میشد؛<ref>ابنعساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳، ص۲۳۸.</ref> درحالی که او از اصحاب بدر نبود. |
| − | + | ابن عمر بعد از [[عثمان بن عفان|عثمان]]، از [[بیعت]] با [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام سرپیچی کرد؛<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵.</ref> و آن را به هنگامی واگذاشت که همه مسلمانان بیعت کنند! اما هنگام [[احتضار]] از این کار خود پشیمان شد و گفت: تنها اشتباه من این بود که در کنار علی (علیهالسّلام) با گروه ستمگر نجنگیدم.<ref>ابناثیر جزری، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۸-۲۲۹؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۱-۲۳۲.</ref> یاری نکردن [[حق]] و خوار نکردن [[باطل]] دو ویژگی منفی او در نگاه [[امیرالمومنین|امیرمؤمنان]] بود.<ref>نهج البلاغه، انتشارات هجرت، ص۵۲۱؛ قصارالحکم: ۲۶۲.</ref> | |
| − | + | در عوض، او خلافت [[معاویه]] را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸.</ref> و آن هنگام که معاویه برای پسرش [[یزید بن معاویه|یزید]] بیعت می ستاند، ابن عمر ابتدا به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت و در مورد او گفت: «فاما عبدالله بن عمر، فرجل قد وقذته العباده و اذا لم یبق احد غیره بایعک»: اما عبدالله بن عمر، عبادت او را کشته است (به عبادت خدا انس گرفته) و اگر احدی غیر از او باقی نماند که بیعت نکرده باشد، با تو بیعت می کند.<ref>ر.ک: ابو مخنف، وقعة الطف، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۷ ش، ص۶۹.</ref> | |
| − | + | ===ابن عمر و امام حسین=== | |
| + | در آغاز خلافت [[یزید بن معاویه|یزید]] و پس از ورود [[امام حسین]] علیه السلام به [[مکه|مکه]]، ابن عمر برای ترغیب آن حضرت به بیعت با یزید، نزد ایشان رفت و گفت: از دشمنی دیرین این خاندان با شما آگاهی داری، مردم به او (یزید) روی آورده اند و درهم و دینار در دست اوست، در صورت مخالفت با او کشته می شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی می گردند. من از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند به خواری و ذلت ابدی مبتلا خواهند شد». پیشنهاد من این است که مانند همه مردم راه صلح پیش گیری!<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص ۱۹۰-۱۹۱؛ سخنان حسین بن علی، محمدصادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، ص۴۲.</ref> | ||
| − | + | امام در پاسخ پیشنهاد عبدالله بن عمر چنین فرمود: ابو عبدالرحمان! آیا نمی دانی پستی دنیا به اندازه ای است که سر [[حضرت یحیی علیه السلام|یحیی بن زکریا]] به زناکاری از زناکاران [[بنی اسرائیل]] هدیه داده شد. مگر نمی دانی که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع سپیده خورشید هفتاد پیامبر را به قتل رسانده و سپس در محل کار خویش می نشستند و به خرید و فروش می پرداختند، گویا که هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند؛ پروردگار تعجیل نفرمود و مدتی به آنان مهلت داد و سپس دست انتقام الهی با شدیدترین وجه گریبان آنان را گرفت و بسزای اعمالشان رساند. «اتّق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعنّ نصرتی؛ اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاریم دست برندار».<ref>ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، دارالاسوه، ۱۴۱۴ق، ص۱۰۲.</ref> | |
| − | + | اما ابن عمر دعوت حجت خدا را رد کرد و راهی [[مدینه]] شد و پس از شهادت امام، نامه ای به [[یزید بن معاویه|یزید]] نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش با وی بیعت کرد.<ref>ابن حجر، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، ج۱۳، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۷۱.</ref> | |
| − | در | + | در جریان شورش مردم مدینه، او ضمن نکوهش پیمان شکنی مردم، خطاب به خاندان خویش گفت: «اگر بدانم هر یک از شما دست از بیعت با یزید برداشته و از مخالفان او حمایت کرده اید، رابطه من با او قطع خواهد گردید».<ref>محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص۹۹.</ref> |
| − | + | ===بیعت با عبدالملک مروان=== | |
| + | در زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان]] و پس از تصرف [[مکه]] به دست [[حجاج بن یوسف]]، عبدالله بن عمر شبانه نزد حجاج رفت تا به وسیله او با عبدالملک بیعت نماید. او در توجیه شتاب خود این سخن [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله را یادآور شد که «هر کس بمیرد و پیشوایی نداشته باشد، به مرگ [[جاهلیت]] مرده است». و گفت: می ترسم شب را بدون امام به صبح برسانم! گویند که حجاج برای تحقیر ابن عمر پای خود را از فراش بیرون کرد و گفت: برای بیعت دست خود را بر روی پایم بگذار!<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۲؛ قاموس الرجال، شیخ محمدتقی شوشتری، ج۶، ص۵۴۱.</ref> | ||
| − | + | علت این رفتار حجاج آن بود که او این عمل عبدالله (بیعت پنهان شبانه) را برای آن تلقی کرد که خواسته مردم او را نبینند. [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] (م ۲۷۹)، بیعت عبدالله عمر را با عبدالملک بن مروان به خاطر ترس از جانش دانسته است.<ref>احمد بلاذرى، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref> | |
| − | + | ==خصوصیات اخلاقی و علمی== | |
| + | عبدالله بن عمر، علاقه زیادی به آثار به جا مانده از [[پیامبر اسلام|رسول گرامی اسلام]] از خود نشان می داد و خود را ملزم کرده بود به هر جایی که رسول الله صلی الله علیه و آله رفته، سر بزند و در جایی که پیامبر [[نماز]] خوانده، نماز بخواند. او بخاطر اینکه [[امام علی]] علیه السلام، برادرش را به خاطر قتل هرمزان مهدورالدم دانسته بود، با حضرت علی علیه السلام سر عداوت داشت. | ||
| − | ابن عمر | + | ابن عمر به [[زهد]] معروف بود، آنچنان که گفته اند هرگز دکمه پیراهن و لباسش را نمی بست. البته بیشتر «زاهدنمایی» می کرد تا «زهد ورزی» و به دلیل اعتقاد به «پرهیز از جنگ و خونریزی، هر چند که بر حق باشد» ضعف اعتقادی داشت. گفتهاند او تا پایان زندگی در هیچ سالی [[حج]] را ترک نکرد.<ref>ابنعساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۲۲.</ref> |
| − | در | + | وی مانند پدرش [[عمر بن خطاب]]، در تفکر دینی و سیاسی [[اهل سنت]]، از اهمیت برخوردار است. از طرفی فرزند خلیفه دوم و راوی [[احادیث]] نسبتاً زیادی است و اهل تسنن او را از بزرگان اهل حدیث دانسته و در مسائل فقهی به او استناد می کنند. عبدالله بن عمر در [[صحابه]] از کسانی است که به نقل روایت توجهی ویژه داشته<ref>ابنحجر عسقلانی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۱۶.</ref> و بخش عمدهای از احادیث مورد استناد اهل سنت، به نقل از اوست. حدود ۲۶۰۰ [[حدیث]] در «[[صحیح بخاری (کتاب)|صحیح بخاری]]» و «[[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]]» از او نقل شده است. |
| − | + | ابن عمر نسبت به پدرش عمر، بیشتر به [[سنت]] رسول خدا اهمیت می داد. به دلیل عمر طولانی اش در زمانی که از صحابه بزرگ هیچکس حیات نداشت، او به عنوان صحابی پیر تا ۳ نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد، از این رو از اواخر زمان [[معاویه]] بیشتر مورد توجه بود. | |
| − | + | ==وفات== | |
| − | + | عبدالله بن عمر در اواخر حیات خود، بیناییاش را از دست داد. او در سال ۷۴ هجری به دستور [[حجاج بن یوسف]] مضروب شد، و سرانجام در [[مکه]] در سن ۸۴ سالگی درگذشت و به نقلی در قبرستان مهاجران در [[فخّ]]، نزدیک مکه دفنش نمودند. علت این اقدام حجاج را خشم وی از عبدالله دانسته اند که او را به [[نماز]] خواندن امر کرده بود و در این میان با یکدیگر مشاجره کرده بودند.<ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۲۴۰.</ref> | |
| − | |||
| − | |||
| − | |||
| − | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
| − | <references/> | + | <references /> |
| − | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
| − | * | + | *[http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=17613 "عبدالله بن عمر"، دایرة المعارف طهور]، بازیابی: ۲ آذرماه ۱۳۹۲. |
| − | * | + | *[http://www.pajoohe.ir "عبدالله بن عمر"، معصومه اخلاقی، دانشنامه پژوهه]، بازیابی ۲ آذرماه ۱۳۹۲. |
| − | + | *"زیانکاران در حماسه کربلا"، محمد باقرپور امینی، پاسدار اسلام، شماره ۱۸۶. | |
| − | [[رده: | + | *"ابن عمر"، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۱. |
| + | [[رده:اصحاب پیامبر]][[رده:راویان حدیث]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۴۰
«عبدالله بن عمر» (م، ۷۴ ق)، فرزند عمر بن خطاب، در ده سالگی همراه پدرش مسلمان شد و پیش از او به مدینه هجرت کرد. او پس از مرگ عثمان با معاویه و پس از او یزید بیعت کرد و داستان بیعت خفّتبار او با حجاج نیز در تاریخ نقل شده است. عبدالله بن عمر فردی زاهدنما بود و به عنوان صحابی پیر، تا سه نسل بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله شناخته میشد.
محتویات
ابن عمر در زمان پیامبر
عبدالله بن عمر، مکنّی به ابو عبدالرحمان، در حدود سال سوم بعثت یا اندکی قبل از بعثت در مکه، به دنیا آمد. پدرش عمر بن خطاب (خلیفه دوم) و مادرش زینب بنت مظعون (خواهر عثمان بن مظعون) نام داشت.
عبدالله بن عمر با مسلمان شدن پدرش، در چهار سالگی مسلمان شد[۱] و همراه مهاجرین از مکه به مدینه رفت و از صحابه پیامبر اسلام گردید.
او نخستین بار در سن ۱۵ سالگی در جنگ خندق شرکت جست و در صلح حدیبیه و فتح مکه نیز حاضر بود. وی را از فراریان جنگ موته دانستهاند که بر اثر آن در مدینه سخت سرزنش شد.[۲]
ابن عمر در زمان خلفا
عبدالله بن عمر در بعضی از جنگهای دوران خلفا مانند جنگ یرموک در سال ۱۵ هـ.ق و فتح آفریقا، و جنگ با مسیلمه کذاب، در لشکرکشی مسلمانان به جرجان و طبرستان در سال ۳۰ هـ.ق و غیره شرکت داشت.
گفته اند پدرش عمر بن خطاب در دوران خلافت خود، برای او سالانه ۵۰۰۰ درهم مقرری از بیت المال قرار داد؛[۳] و این، مقداری بود که به اصحاب بدر پرداخت میشد؛[۴] درحالی که او از اصحاب بدر نبود.
ابن عمر بعد از عثمان، از بیعت با امام علی علیه السلام سرپیچی کرد؛[۵] و آن را به هنگامی واگذاشت که همه مسلمانان بیعت کنند! اما هنگام احتضار از این کار خود پشیمان شد و گفت: تنها اشتباه من این بود که در کنار علی (علیهالسّلام) با گروه ستمگر نجنگیدم.[۶] یاری نکردن حق و خوار نکردن باطل دو ویژگی منفی او در نگاه امیرمؤمنان بود.[۷]
در عوض، او خلافت معاویه را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد.[۸] و آن هنگام که معاویه برای پسرش یزید بیعت می ستاند، ابن عمر ابتدا به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت و در مورد او گفت: «فاما عبدالله بن عمر، فرجل قد وقذته العباده و اذا لم یبق احد غیره بایعک»: اما عبدالله بن عمر، عبادت او را کشته است (به عبادت خدا انس گرفته) و اگر احدی غیر از او باقی نماند که بیعت نکرده باشد، با تو بیعت می کند.[۹]
ابن عمر و امام حسین
در آغاز خلافت یزید و پس از ورود امام حسین علیه السلام به مکه، ابن عمر برای ترغیب آن حضرت به بیعت با یزید، نزد ایشان رفت و گفت: از دشمنی دیرین این خاندان با شما آگاهی داری، مردم به او (یزید) روی آورده اند و درهم و دینار در دست اوست، در صورت مخالفت با او کشته می شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی می گردند. من از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند به خواری و ذلت ابدی مبتلا خواهند شد». پیشنهاد من این است که مانند همه مردم راه صلح پیش گیری![۱۰]
امام در پاسخ پیشنهاد عبدالله بن عمر چنین فرمود: ابو عبدالرحمان! آیا نمی دانی پستی دنیا به اندازه ای است که سر یحیی بن زکریا به زناکاری از زناکاران بنی اسرائیل هدیه داده شد. مگر نمی دانی که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع سپیده خورشید هفتاد پیامبر را به قتل رسانده و سپس در محل کار خویش می نشستند و به خرید و فروش می پرداختند، گویا که هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند؛ پروردگار تعجیل نفرمود و مدتی به آنان مهلت داد و سپس دست انتقام الهی با شدیدترین وجه گریبان آنان را گرفت و بسزای اعمالشان رساند. «اتّق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعنّ نصرتی؛ اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاریم دست برندار».[۱۱]
اما ابن عمر دعوت حجت خدا را رد کرد و راهی مدینه شد و پس از شهادت امام، نامه ای به یزید نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش با وی بیعت کرد.[۱۲]
در جریان شورش مردم مدینه، او ضمن نکوهش پیمان شکنی مردم، خطاب به خاندان خویش گفت: «اگر بدانم هر یک از شما دست از بیعت با یزید برداشته و از مخالفان او حمایت کرده اید، رابطه من با او قطع خواهد گردید».[۱۳]
بیعت با عبدالملک مروان
در زمان خلافت عبدالملک بن مروان و پس از تصرف مکه به دست حجاج بن یوسف، عبدالله بن عمر شبانه نزد حجاج رفت تا به وسیله او با عبدالملک بیعت نماید. او در توجیه شتاب خود این سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله را یادآور شد که «هر کس بمیرد و پیشوایی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است». و گفت: می ترسم شب را بدون امام به صبح برسانم! گویند که حجاج برای تحقیر ابن عمر پای خود را از فراش بیرون کرد و گفت: برای بیعت دست خود را بر روی پایم بگذار![۱۴]
علت این رفتار حجاج آن بود که او این عمل عبدالله (بیعت پنهان شبانه) را برای آن تلقی کرد که خواسته مردم او را نبینند. بلاذری (م ۲۷۹)، بیعت عبدالله عمر را با عبدالملک بن مروان به خاطر ترس از جانش دانسته است.[۱۵]
خصوصیات اخلاقی و علمی
عبدالله بن عمر، علاقه زیادی به آثار به جا مانده از رسول گرامی اسلام از خود نشان می داد و خود را ملزم کرده بود به هر جایی که رسول الله صلی الله علیه و آله رفته، سر بزند و در جایی که پیامبر نماز خوانده، نماز بخواند. او بخاطر اینکه امام علی علیه السلام، برادرش را به خاطر قتل هرمزان مهدورالدم دانسته بود، با حضرت علی علیه السلام سر عداوت داشت.
ابن عمر به زهد معروف بود، آنچنان که گفته اند هرگز دکمه پیراهن و لباسش را نمی بست. البته بیشتر «زاهدنمایی» می کرد تا «زهد ورزی» و به دلیل اعتقاد به «پرهیز از جنگ و خونریزی، هر چند که بر حق باشد» ضعف اعتقادی داشت. گفتهاند او تا پایان زندگی در هیچ سالی حج را ترک نکرد.[۱۶]
وی مانند پدرش عمر بن خطاب، در تفکر دینی و سیاسی اهل سنت، از اهمیت برخوردار است. از طرفی فرزند خلیفه دوم و راوی احادیث نسبتاً زیادی است و اهل تسنن او را از بزرگان اهل حدیث دانسته و در مسائل فقهی به او استناد می کنند. عبدالله بن عمر در صحابه از کسانی است که به نقل روایت توجهی ویژه داشته[۱۷] و بخش عمدهای از احادیث مورد استناد اهل سنت، به نقل از اوست. حدود ۲۶۰۰ حدیث در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» از او نقل شده است.
ابن عمر نسبت به پدرش عمر، بیشتر به سنت رسول خدا اهمیت می داد. به دلیل عمر طولانی اش در زمانی که از صحابه بزرگ هیچکس حیات نداشت، او به عنوان صحابی پیر تا ۳ نسل بعد از پیامبر اسلام، شناخته می شد، از این رو از اواخر زمان معاویه بیشتر مورد توجه بود.
وفات
عبدالله بن عمر در اواخر حیات خود، بیناییاش را از دست داد. او در سال ۷۴ هجری به دستور حجاج بن یوسف مضروب شد، و سرانجام در مکه در سن ۸۴ سالگی درگذشت و به نقلی در قبرستان مهاجران در فخّ، نزدیک مکه دفنش نمودند. علت این اقدام حجاج را خشم وی از عبدالله دانسته اند که او را به نماز خواندن امر کرده بود و در این میان با یکدیگر مشاجره کرده بودند.[۱۸]
پانویس
- ↑ ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری ج۴، ص۱۴۳.
- ↑ ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۸۳.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳.
- ↑ ابنعساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳، ص۲۳۸.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵.
- ↑ ابناثیر جزری، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۸-۲۲۹؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۱-۲۳۲.
- ↑ نهج البلاغه، انتشارات هجرت، ص۵۲۱؛ قصارالحکم: ۲۶۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸.
- ↑ ر.ک: ابو مخنف، وقعة الطف، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۷ ش، ص۶۹.
- ↑ خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص ۱۹۰-۱۹۱؛ سخنان حسین بن علی، محمدصادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، ص۴۲.
- ↑ ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، دارالاسوه، ۱۴۱۴ق، ص۱۰۲.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، ج۱۳، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۷۱.
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص۹۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۲؛ قاموس الرجال، شیخ محمدتقی شوشتری، ج۶، ص۵۴۱.
- ↑ احمد بلاذرى، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، ج۱۰، ص۴۴۷.
- ↑ ابنعساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۲۲.
- ↑ ابنحجر عسقلانی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۱۶.
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۲۴۰.
منابع
- "عبدالله بن عمر"، دایرة المعارف طهور، بازیابی: ۲ آذرماه ۱۳۹۲.
- "عبدالله بن عمر"، معصومه اخلاقی، دانشنامه پژوهه، بازیابی ۲ آذرماه ۱۳۹۲.
- "زیانکاران در حماسه کربلا"، محمد باقرپور امینی، پاسدار اسلام، شماره ۱۸۶.
- "ابن عمر"، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۱.




