آیه جمعه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←منابع) |
||
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[دائرة المعارف قرآن کریم]]، علی خراسانی، ج1، ص380. | * [[دائرة المعارف قرآن کریم]]، علی خراسانی، ج1، ص380. | ||
− | *برگزیده تفسیر | + | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، احمدعلى بابایى، ج5، ص183. |
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
[[رده:آیههای با عناوین خاص]] | [[رده:آیههای با عناوین خاص]] | ||
[[رده:آیات سوره جمعه]] | [[رده:آیات سوره جمعه]] |
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۳۸
آیه 9 سوره جمعه را كه در آن به حكم نماز جمعه پرداخته شده، «آیه جمعه» نامیدهاند.[۱] در این آیه از مؤمنان خواسته شده كه هنگام اذان ظهرِ روز جمعه، خرید و فروش را رها كرده به سوى ذكر خدا و نماز جمعه رهسپار شوند:
در شأن نزول آیه فوق و سه آیه بعد یا خصوص آخرین آیه این سوره، روایات مختلفی نقل شده و همه آنها از این معنی خبر میدهد که در یکی از سالها که مردم مدینه گرفتار خشکسالی و گرسنگی و افزایش نرخ اجناس شده بودند، «دحیه کلبی» با کاروانی از شام فرا رسید و با خود مواد غذائی آورده بود، در حالی که روز جمعه بود و پیامبر صلّی اللّه علیه وآله مشغول خطبه نماز جمعه بود. طبق معمول برای اعلام ورود کاروان طبل زدند و حتی بعضی دیگر آلات موسیقی را نواختند، مردم با سرعت خود را به بازار رساندند، در این هنگام مسلمانانی که در مسجد برای نماز اجتماع کرده بودند خطبه را رها کرده و برای تأمین نیازهای خود به سوی بازار شتافتند. تنها دوازده مرد و یک زن در مسجد باقی ماندند؛ پس آیه نازل شد و آنها را سخت مذمّت کرد. پیامبر صلّی اللّه علیه وآله فرمود: «اگر این گروه اندک هم میرفتند از آسمان سنگ بر آنها میبارید.»[۲]
در نقل دیگری در مورد شأن نزول این آیه آمده است كه پیش از هجرت پیامبر صلى الله علیه وآله به مدینه، انصار گفتند: یهودیان در هر هفته روز شنبه و نصارا یكشنبه را به عبادت اختصاص دادهاند. براى ما هم مناسب است روزى تعیین شود تا براى عبادت اجتماع كنیم. آنها «یوم العروبه» (نام روز جمعه پیش از اسلام) را براى این كار برگزیدند و نزد اسعد بن زراره اجتماع كردند. اسعد براى آنان نماز خواند و به آنان پند داد و آن روز را به دلیل اجتماعشان «جمعه» نامیدند و این آیه نازل شد.[۳]
پانویس
منابع
- دائرة المعارف قرآن کریم، علی خراسانی، ج1، ص380.
- برگزیده تفسیر نمونه، احمدعلى بابایى، ج5، ص183.