جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

قصه هابیل و قابیل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
"هابیل و قابیل" نام دو فرزند از فرزندان [[حضرت آدم]] ابوالبشر است؛ نام این دو برادر در [[قرآن]] نیامده بلکه با تعبیر "إبنی آدم" از آن دو یاد شده که خطاب به پیامبر اسلام می­فرماید: {{متن قرآن|«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ»}}<ref>[[سوره مائده]]/27.</ref>؛ و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آن­ها بخوان.
+
{{خوب}}
 +
"هابیل و قابیل" نام دو فرزند از فرزندان [[حضرت آدم]] ابوالبشر است؛ نام این دو برادر در [[قرآن]] نیامده بلکه با تعبیر "إبنَی آدم" از آن دو یاد شده که خطاب به [[پیامبر اسلام]] می­ فرماید: {{متن قرآن|«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ»}}<ref>[[سوره مائده]]/۲۷.</ref>. اما در روایات نام آنها بیان شده که نامشان، "هابیل و قابیل" بوده است.<ref>عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه؛ ‌تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ ق،‌ چاپ چهارم، ج۱، ص۶۱۰.</ref>
  
اما در روایات نام آنها بیان شده كه نامشان، "هابیل و قابیل" بوده است.<ref>عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه؛ ‌تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى، قم، اسماعیلیان، 1415 ق،‌ چاپ چهارم، ج1، ص610.</ref>
+
==داستان هابیل و قابیل در قرآن==
  
==داستان هابیل و قابیل در قرآن==
+
ماجرای آن دو برادر در آیات ۲۷ إلی ۳۱ [[سوره­ مائده]] به این صورت آمده است:
  
ماجرای آن دو برادر در آیات 27 إلی 31 [[سوره­ مائده]] آمده است:
+
{{متن قرآن| «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (۲۷) لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (۲۸) إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ (۲۹) فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ (۳۰) فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ (۳۱)}}
  
{{متن قرآن|وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ (27) لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‏ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ (28) إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي‏ وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمينَ (29) فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ (30) فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ قالَ يا وَيْلَتى‏ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي‏ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31)}}
+
۲۷. و داستانِ دو پسر آدم [هابیل و قابیل‏] را به درستى بر آنان بخوان، آنگاه که قربانى‏‌اى به پیش آوردند، پس، از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد.
 +
[قابیل‏] گفت: بى‏ گمان تو را خواهم کشت. [هابیل‏] گفت: خدا تنها از کسانى مى‏‌پذیرد که پارسایند.
 +
۲۸. اگر تو دستت را به سویم گشایى تا مرا بکشى، من هرگز دستم را به سویت نمى‌‏گشایم تا تو را بکشم؛ من از خدایى مى‌‏ترسم که جهانیان را پرورد.
 +
۲۹. من مى‌‏خواهم تو با گناهِ من و گناهِ خویش بازگردى، و از دوزخیان باشى، و این سزاى کسانى است که ستمکارند.
 +
۳۰. پس نفسِ او کشتنِ برادرش را براى وى آراست، و او را کشت، و از زیانکاران گردید.
 +
۳۱. پس خدا کلاغى را برانگیخت که زمین را همى کاوید، تا به وى بنمایاند که چگونه جسدِ برادرش را بپوشاند. [قابیل‏] گفت: واى بر من، آیا ناتوانم که همانند این کلاغ جسدِ برادرم را بپوشانم؟ و بدین‏سان از پشیمان شدگان گردید.
  
27. و داستانِ دو پسر آدم [هابيل و قابيل‏] را به درستى بر آنان بخوان، آنگاه كه قربانى‏‌اى به پيش آوردند، پس، از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد.
 
[قابيل‏] گفت: بى‏ گمان تو را خواهم كشت. [هابيل‏] گفت: خدا تنها از كسانى مى‏‌پذيرد كه پارسايند.
 
28. اگر تو دستت را به سويم گشايى تا مرا بكشى، من هرگز دستم را به سويت نمى‌‏گشايم تا تو را بكشم؛ من از خدايى مى‌‏ترسم كه جهانيان را پرورد.
 
29. من مى‌‏خواهم تو با گناهِ من و گناهِ خويش بازگردى، و از دوزخيان باشى، و اين سزاى كسانى است كه ستمكارند.
 
30. پس نفسِ او كشتنِ برادرش را براى وى آراست، و او را كشت، و از زيانكاران گرديد.
 
31. پس خدا كلاغى را برانگيخت كه زمين را همى كاويد، تا به وى بنماياند كه چگونه جسدِ برادرش را بپوشاند. [قابيل‏] گفت: واى بر من، آيا ناتوانم كه همانند اين كلاغ جسدِ برادرم را بپوشانم؟ و بدين‏سان از پشيمان شدگان گرديد.
 
 
از آنجا که جزئیات این داستان در قرآن کریم ذکر نشده، از دیرباز در میان مفسران مسلمان بر سر چند و چون آن اختلافات گسترده‌ای دیده می‌شود.
 
از آنجا که جزئیات این داستان در قرآن کریم ذکر نشده، از دیرباز در میان مفسران مسلمان بر سر چند و چون آن اختلافات گسترده‌ای دیده می‌شود.
==علت قربانی==
+
===علت قربانی===
چیزی که از قرآن در این مورد فهمیده می شود این است که قابیل بخاطر حسادت به برادر که قربانی اش پذیرفته شده بود دست به قتل او زد اما آیه در خصوص اینکه علت قربانی نمودن دو برادر چه بود چیزی نگفته است.  
+
چیزی که از قرآن در این مورد فهمیده می شود این است که قابیل بخاطر [[حسد|حسادت]] به برادر که قربانی اش پذیرفته شده بود دست به قتل او زد اما [[آیه]] در خصوص اینکه علت قربانی نمودن دو برادر چه بود چیزی نگفته است.  
 
 
در این مورد آنچه در تفاسیر مختلف آمده و شهرت پیدا نموده است آن است که سبب اصلی تقدیم قربانی، همسرگزینی برای دو برادر است چرا که آنها هر کدام با یکی از خواهرانشان دوقلو بودند و چون موقع ازدواج آنها شد حضرت آدم علیه السلام از طرف خدا مامور شد که خواهر هم قلوی قابیل را به ازدواج هابیل و هم قلوی هابیل را به ازدواج قابیل در آورد اما قابیل که خواهر هم قلوی  خود را زیباتر می دید اعتراض نمود و پدر برای حل منازعه از آنها خواست تا هرکدام چیزی را در راه خدا قربانی کنند، قربانی هر یک از آنها قبول شد او با هم قلوی قابیل ازدواج کند. در جواب این خواسته پدر هابیل که دامدار بود گوسفندی چاق و قابیل که کشاورز بود خوشه ای گندم برای قربانی آورد که خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قربانی قابیل را رد نمود. <ref>جامع البيان فى تفسير القرآن، طبری، ج‏6، ص: 121</ref>
 
  
اما این داستان در روایتی از [[امام صادق]] علیه­السلام که زراره ناقل آن است به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. زراره به امام علیه السلام عرض كرد: مردم عقیده دارند كه قابیل، هابیل را به این دلیل به قتل رساند كه آدم خواهر قابیل لوزا را كه دخترى زیبا بود به هابیل داد و اقلیما را كه زشت بود به قابیل تزویج نمود؛ سپس خداوند تزویج خواهر بر برادر را حرام فرمود؛ لذا این جریان سبب شد که قابیل نسبت به برادرش هابیل كینه ورزى نمود و او را به قتل رسانید.  
+
در این مورد آنچه در تفاسیر مختلف آمده و شهرت پیدا نموده است آن است که سبب اصلی تقدیم قربانی، همسرگزینی برای دو برادر است چرا که آنها هر کدام با یکی از خواهرانشان دوقلو بودند و چون موقع ازدواج آنها شد [[حضرت آدم علیه السلام|حضرت آدم]] علیه السلام از طرف خدا مامور شد که خواهر هم قلوی قابیل را به ازدواج هابیل و هم قلوی هابیل را به ازدواج قابیل در آورد اما قابیل که خواهر هم قلوی  خود را زیباتر می دید اعتراض نمود و پدر برای حل منازعه از آنها خواست تا هرکدام چیزی را در راه خدا قربانی کنند، قربانی هر یک از آنها قبول شد او با هم قلوی قابیل ازدواج کند. در جواب این خواسته پدر، هابیل که دامدار بود گوسفندی چاق و قابیل که کشاورز بود خوشه ای گندم برای قربانی آورد که خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قربانی قابیل را رد نمود. <ref>جامع البیان فى تفسیر القرآن، طبری، ج‏۶، ص: ۱۲۱</ref>
  
حضرت در جواب این سخن زراره می­فرماید: این عقیده، نادرست و سخیف است كه با كمال بى­شرمى چنین نسبت ناروائى به حضرت آدم، اولین پیغمبر و خلیفه­ی خدا می­دهند و حال آن كه ده هزار سال پیش از خلقت آدم خداوند به قلم قدرت، حوادث و امورى را كه تا روز قیامت در عالم باید جارى شود، در لوح محفوظ نوشته و حلال­ها و حرام­ها‌ تعین نموده که از جمله­ی محرّمات، ازدواج برادر با خواهر و فرزند با مادر است كه تا روز قیامت حرام خواهد بود.<ref>عیاشى، محمد بن مسعود؛ كتاب التفسیر، ج1، ص312 و تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص610.</ref>
+
اما این داستان در روایتی از [[امام صادق]] علیه ­السلام که [[زرارة بن اعين شيبانى|زراره]] ناقل آن است به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. زراره به امام علیه السلام عرض کرد: مردم عقیده دارند که قابیل، هابیل را به این دلیل به قتل رساند که آدم خواهر قابیل لوزا را که دخترى زیبا بود به هابیل داد و اقلیما را که زشت بود به قابیل تزویج نمود؛ سپس خداوند تزویج خواهر بر برادر را حرام فرمود؛ لذا این جریان سبب شد که قابیل نسبت به برادرش هابیل کینه ورزى نمود و او را به قتل رسانید.  
  
در این روایت امام صادق علیه السلام در خصوص علت قربانی فرزندان آدم می فرمایند: خداوند به آدم [[وحى]] فرمود كه اختصاصات [[نبوت]] را به هابیل تسلیم نماید و إسم اعظم را به او تعلیم دهد و او را وصى خود قرار بدهد؛ قابیل چون از حیث سنی بزرگ­تر از هابیل بود و خود را شایسته‌تر از برادرش می­دانست، به هابیل حسادت كرد.
+
حضرت در جواب این سخن زراره می ­فرماید: این عقیده، نادرست و سخیف است که با کمال بى ­شرمى چنین نسبت ناروائى به حضرت آدم، اولین پیغمبر و خلیفه خدا می ­دهند و حال آن که ده هزار سال پیش از خلقت آدم خداوند به قلم قدرت، حوادث و امورى را که تا روز [[قیامت]] در عالم باید جارى شود، در [[لوح محفوظ]] نوشته و [[حلال|حلال­ها]] و [[حرام|حرام­ها‌]] تعیین نموده که از جمله­ محرّمات، [[ازدواج]] برادر با خواهر و فرزند با مادر است که تا روز قیامت حرام خواهد بود.<ref>عیاشى، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر، ج۱، ص۳۱۲ و تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص۶۱۰.</ref>
  
[[حضرت آدم]] بنا به­ فرمان خداوند به آن دو برادر دستور داد كه در راه خدا قربانى كنند؛ قربانی هر كدام مورد قبول واقع شد وصى و جانشین پدر گردد؛ نتیجه­ی آزمایش الهی به نفع هابیل شد به همین سبب حسادت قابیل شعله­ور شد.<ref>عیاشى، محمد بن مسعود؛ كتاب التفسیر، تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى،‌ تهران، چاپخانه علمیه، 1380ق، ج1، ص312 و تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص610. </ref>
+
در این روایت امام صادق علیه السلام در خصوص علت قربانی فرزندان آدم می فرمایند: خداوند به آدم [[وحى]] فرمود که اختصاصات [[نبوت]] را به هابیل تسلیم نماید و [[اسم اعظم]] را به او تعلیم دهد و او را وصى خود قرار بدهد؛ قابیل چون از حیث سنی بزرگ­تر از هابیل بود و خود را شایسته‌تر از برادرش می­ دانست، به هابیل حسادت کرد. [[حضرت آدم]] بنا به­ فرمان خداوند به آن دو برادر دستور داد که در راه [[خدا]] قربانى کنند؛ قربانی هر کدام مورد قبول واقع شد وصى و جانشین پدر گردد؛ نتیجه­ آزمایش الهی به نفع هابیل شد به همین سبب حسادت قابیل شعله ­ور شد.<ref>عیاشى، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر، تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى،‌ تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۱۲ و تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص۶۱۰. </ref>
  
== نحوه­ ی پذیرش قربانی==
+
===نحوه­ پذیرش قربانی===
  
در قرآن کریم از نحوه­ی پذیرش قربانی نیز سخن به میان نیامده، بلکه به طور مطلق فرموده:{{متن قرآن|«...فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ»}}<ref>[[سوره مائده]]/27.</ref>؛ ...اما از یكى پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد.
+
در قرآن کریم از نحوه­ پذیرش قربانی نیز سخن به میان نیامده، بلکه به طور مطلق فرموده:{{متن قرآن|«...فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ»}}<ref>[[سوره مائده]]/۲۷.</ref>؛ ...اما از یکى پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد.
  
در روایات این­گونه آمده كه قربانی هر كس را آتش سوزاند، قربانی او پذیرفته شده است؛ بنابراین وقتی هابیل و قابیل قربانی خود را تقدیم كردند، ‌آتشی نازل شد و قربانی هابیل را سوزاند و معلوم شد كه از بین این دو قربانی، قربانی هابیل پذیرفته شده و قربانی قابیل مورد قبول واقع نشده است.<ref>طبرسى، فضل بن حسن؛‌ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق با مقدمه­ی محمدجواد بلاغى، تهران، ناصر خسرو، ‌1372ش‌، چاپ سوم، ج3، ص283.</ref>
+
در روایات این­گونه آمده که قربانی هر کس را آتش سوزاند، قربانی او پذیرفته شده است؛ بنابراین وقتی هابیل و قابیل قربانی خود را تقدیم کردند، ‌آتشی نازل شد و قربانی هابیل را سوزاند و معلوم شد که از بین این دو قربانی، قربانی هابیل پذیرفته شده و قربانی قابیل مورد قبول واقع نشده است.<ref>طبرسى، فضل بن حسن؛‌ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق با مقدمه­ی محمدجواد بلاغى، تهران، ناصر خسرو، ‌۱۳۷۲ش‌، چاپ سوم، ج۳، ص۲۸۳.</ref>
  
==چگونگی آموزش کلاغ به قابیل ==
+
===چگونگی آموزش کلاغ به قابیل===
گرچه در قرآن از یک کلاغ بیشتر سخن به میان نیامده است اما در برخی روایات آمده است آن هنگام که  قاتل نمی‌دانست چگونه مدرک جرم خویش نهان کند. دو زاغ نزد او آمدند و با هم درگیر شدند و چنان جنگیدند که یکی کشته شد. سپس آن که زنده ماند، گودالی کند و جسد را در آن دفن نمود و قایبل از عمل آنان یاد گرفت که با جسد برادر خود چه کند.  
+
گرچه در [[قرآن]] از یک کلاغ بیشتر سخن به میان نیامده است اما در برخی روایات آمده است آن هنگام که  قاتل نمی‌دانست چگونه مدرک جرم خویش نهان کند، دو زاغ نزد او آمدند و با هم درگیر شدند و چنان جنگیدند که یکی کشته شد. سپس آن که زنده ماند، گودالی کند و جسد را در آن دفن نمود و قابیل از عمل آنان یاد گرفت که با جسد برادر خود چه کند.  
  
بسیاری از مفسران متقدم و متاخر همین حکایت را نقل کرده‌اند<ref>مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره 21، شماره 57، بهار و تابستان 1394</ref> اما برخی مفسران منازعۀ دو کلاغ و قتل و دفن یکی توسط دیگری را مردود شمرده، و معتقد بوده‌اند که خدا تنها یک زاغ را برانگیخت و از جایی که عادت غراب فحص و جستجو در زمین و دفن اشیاء است، زاغی جلوی چشمان قابیل چنین کرد و قابیل از او نحوۀ خاکسپاری را فراگرفت <ref>فخر رازی، ج11، ص209، نقل از مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره 21، شماره 57، بهار و تابستان 1394</ref>
+
بسیاری از مفسران متقدم و متاخر همین حکایت را نقل کرده‌اند<ref>مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره ۲۱، شماره ۵۷، بهار و تابستان ۱۳۹۴</ref> اما برخی مفسران منازعۀ دو کلاغ و قتل و دفن یکی توسط دیگری را مردود شمرده، و معتقد بوده‌اند که خدا تنها یک زاغ را برانگیخت و از جایی که عادت غراب فحص و جستجو در زمین و دفن اشیاء است، زاغی جلوی چشمان قابیل چنین کرد و قابیل از او نحوۀ خاکسپاری را فراگرفت.<ref>فخر رازی، ج۱۱، ص۲۰۹، نقل از مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره ۲۱، شماره ۵۷، بهار و تابستان ۱۳۹۴</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38010 هابیل و قابیل، یوسف دهقان، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 30 دی 1391.
+
 
*مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره 21، شماره 57، بهار و تابستان 1394
+
* یوسف دهقان، هابیل و قابیل، [http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 30 دی 1391.
* ترجمه قرآن، محمود صلواتى
+
*مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره 21، شماره 57، بهار و تابستان 1394.
 +
*ترجمه قرآن، محمود صلواتى.
  
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}
  
 
[[رده:قصه‌های قرآنی]]
 
[[رده:قصه‌های قرآنی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۸

"هابیل و قابیل" نام دو فرزند از فرزندان حضرت آدم ابوالبشر است؛ نام این دو برادر در قرآن نیامده بلکه با تعبیر "إبنَی آدم" از آن دو یاد شده که خطاب به پیامبر اسلام می­ فرماید: «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ»[۱]. اما در روایات نام آنها بیان شده که نامشان، "هابیل و قابیل" بوده است.[۲]

داستان هابیل و قابیل در قرآن

ماجرای آن دو برادر در آیات ۲۷ إلی ۳۱ سوره­ مائده به این صورت آمده است:

«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (۲۷) لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (۲۸) إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ (۲۹) فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ (۳۰) فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ (۳۱)

۲۷. و داستانِ دو پسر آدم [هابیل و قابیل‏] را به درستى بر آنان بخوان، آنگاه که قربانى‏‌اى به پیش آوردند، پس، از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد. [قابیل‏] گفت: بى‏ گمان تو را خواهم کشت. [هابیل‏] گفت: خدا تنها از کسانى مى‏‌پذیرد که پارسایند. ۲۸. اگر تو دستت را به سویم گشایى تا مرا بکشى، من هرگز دستم را به سویت نمى‌‏گشایم تا تو را بکشم؛ من از خدایى مى‌‏ترسم که جهانیان را پرورد. ۲۹. من مى‌‏خواهم تو با گناهِ من و گناهِ خویش بازگردى، و از دوزخیان باشى، و این سزاى کسانى است که ستمکارند. ۳۰. پس نفسِ او کشتنِ برادرش را براى وى آراست، و او را کشت، و از زیانکاران گردید. ۳۱. پس خدا کلاغى را برانگیخت که زمین را همى کاوید، تا به وى بنمایاند که چگونه جسدِ برادرش را بپوشاند. [قابیل‏] گفت: واى بر من، آیا ناتوانم که همانند این کلاغ جسدِ برادرم را بپوشانم؟ و بدین‏سان از پشیمان شدگان گردید.

از آنجا که جزئیات این داستان در قرآن کریم ذکر نشده، از دیرباز در میان مفسران مسلمان بر سر چند و چون آن اختلافات گسترده‌ای دیده می‌شود.

علت قربانی

چیزی که از قرآن در این مورد فهمیده می شود این است که قابیل بخاطر حسادت به برادر که قربانی اش پذیرفته شده بود دست به قتل او زد اما آیه در خصوص اینکه علت قربانی نمودن دو برادر چه بود چیزی نگفته است.

در این مورد آنچه در تفاسیر مختلف آمده و شهرت پیدا نموده است آن است که سبب اصلی تقدیم قربانی، همسرگزینی برای دو برادر است چرا که آنها هر کدام با یکی از خواهرانشان دوقلو بودند و چون موقع ازدواج آنها شد حضرت آدم علیه السلام از طرف خدا مامور شد که خواهر هم قلوی قابیل را به ازدواج هابیل و هم قلوی هابیل را به ازدواج قابیل در آورد اما قابیل که خواهر هم قلوی خود را زیباتر می دید اعتراض نمود و پدر برای حل منازعه از آنها خواست تا هرکدام چیزی را در راه خدا قربانی کنند، قربانی هر یک از آنها قبول شد او با هم قلوی قابیل ازدواج کند. در جواب این خواسته پدر، هابیل که دامدار بود گوسفندی چاق و قابیل که کشاورز بود خوشه ای گندم برای قربانی آورد که خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قربانی قابیل را رد نمود. [۳]

اما این داستان در روایتی از امام صادق علیه ­السلام که زراره ناقل آن است به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. زراره به امام علیه السلام عرض کرد: مردم عقیده دارند که قابیل، هابیل را به این دلیل به قتل رساند که آدم خواهر قابیل لوزا را که دخترى زیبا بود به هابیل داد و اقلیما را که زشت بود به قابیل تزویج نمود؛ سپس خداوند تزویج خواهر بر برادر را حرام فرمود؛ لذا این جریان سبب شد که قابیل نسبت به برادرش هابیل کینه ورزى نمود و او را به قتل رسانید.

حضرت در جواب این سخن زراره می ­فرماید: این عقیده، نادرست و سخیف است که با کمال بى ­شرمى چنین نسبت ناروائى به حضرت آدم، اولین پیغمبر و خلیفه خدا می ­دهند و حال آن که ده هزار سال پیش از خلقت آدم خداوند به قلم قدرت، حوادث و امورى را که تا روز قیامت در عالم باید جارى شود، در لوح محفوظ نوشته و حلال­ها و حرام­ها‌ تعیین نموده که از جمله­ محرّمات، ازدواج برادر با خواهر و فرزند با مادر است که تا روز قیامت حرام خواهد بود.[۴]

در این روایت امام صادق علیه السلام در خصوص علت قربانی فرزندان آدم می فرمایند: خداوند به آدم وحى فرمود که اختصاصات نبوت را به هابیل تسلیم نماید و اسم اعظم را به او تعلیم دهد و او را وصى خود قرار بدهد؛ قابیل چون از حیث سنی بزرگ­تر از هابیل بود و خود را شایسته‌تر از برادرش می­ دانست، به هابیل حسادت کرد. حضرت آدم بنا به­ فرمان خداوند به آن دو برادر دستور داد که در راه خدا قربانى کنند؛ قربانی هر کدام مورد قبول واقع شد وصى و جانشین پدر گردد؛ نتیجه­ آزمایش الهی به نفع هابیل شد به همین سبب حسادت قابیل شعله ­ور شد.[۵]

نحوه­ پذیرش قربانی

در قرآن کریم از نحوه­ پذیرش قربانی نیز سخن به میان نیامده، بلکه به طور مطلق فرموده:«...فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ»[۶]؛ ...اما از یکى پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد.

در روایات این­گونه آمده که قربانی هر کس را آتش سوزاند، قربانی او پذیرفته شده است؛ بنابراین وقتی هابیل و قابیل قربانی خود را تقدیم کردند، ‌آتشی نازل شد و قربانی هابیل را سوزاند و معلوم شد که از بین این دو قربانی، قربانی هابیل پذیرفته شده و قربانی قابیل مورد قبول واقع نشده است.[۷]

چگونگی آموزش کلاغ به قابیل

گرچه در قرآن از یک کلاغ بیشتر سخن به میان نیامده است اما در برخی روایات آمده است آن هنگام که قاتل نمی‌دانست چگونه مدرک جرم خویش نهان کند، دو زاغ نزد او آمدند و با هم درگیر شدند و چنان جنگیدند که یکی کشته شد. سپس آن که زنده ماند، گودالی کند و جسد را در آن دفن نمود و قابیل از عمل آنان یاد گرفت که با جسد برادر خود چه کند.

بسیاری از مفسران متقدم و متاخر همین حکایت را نقل کرده‌اند[۸] اما برخی مفسران منازعۀ دو کلاغ و قتل و دفن یکی توسط دیگری را مردود شمرده، و معتقد بوده‌اند که خدا تنها یک زاغ را برانگیخت و از جایی که عادت غراب فحص و جستجو در زمین و دفن اشیاء است، زاغی جلوی چشمان قابیل چنین کرد و قابیل از او نحوۀ خاکسپاری را فراگرفت.[۹]

پانویس

  1. سوره مائده/۲۷.
  2. عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه؛ ‌تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ ق،‌ چاپ چهارم، ج۱، ص۶۱۰.
  3. جامع البیان فى تفسیر القرآن، طبری، ج‏۶، ص: ۱۲۱
  4. عیاشى، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر، ج۱، ص۳۱۲ و تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص۶۱۰.
  5. عیاشى، محمد بن مسعود؛ کتاب التفسیر، تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى،‌ تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۱۲ و تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص۶۱۰.
  6. سوره مائده/۲۷.
  7. طبرسى، فضل بن حسن؛‌ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق با مقدمه­ی محمدجواد بلاغى، تهران، ناصر خسرو، ‌۱۳۷۲ش‌، چاپ سوم، ج۳، ص۲۸۳.
  8. مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره ۲۱، شماره ۵۷، بهار و تابستان ۱۳۹۴
  9. فخر رازی، ج۱۱، ص۲۰۹، نقل از مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره ۲۱، شماره ۵۷، بهار و تابستان ۱۳۹۴

منابع

  • یوسف دهقان، هابیل و قابیل، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 30 دی 1391.
  • مژگان سرشار، داستان هابیل و قابیل در تفاسیر اسلامی: نمونه‌ای از کاربرد ادبیات کتاب مقدس برای فهم مبهمات قرآن کریم، صحیفه مبین، دوره 21، شماره 57، بهار و تابستان 1394.
  • ترجمه قرآن، محمود صلواتى.
قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن