اولاد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۳۲: سطر ۳۲:
 
* عیسى بن صبیح گوید: [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکرى]] (علیه السلام) به من فرمود: فرزند دارى؟ گفتم: خیر. حضرت گفت: خداوندا وى را فرزندى روزى کن که بازوى او باشد که فرزند، نیکو بازوئى است. سپس آن جناب به این [[شعر]] تمثّل جست: من کان ذا عضُد یدرک ظلامته * انّ الذلیل الذى لیسَت له عضد.
 
* عیسى بن صبیح گوید: [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکرى]] (علیه السلام) به من فرمود: فرزند دارى؟ گفتم: خیر. حضرت گفت: خداوندا وى را فرزندى روزى کن که بازوى او باشد که فرزند، نیکو بازوئى است. سپس آن جناب به این [[شعر]] تمثّل جست: من کان ذا عضُد یدرک ظلامته * انّ الذلیل الذى لیسَت له عضد.
 
* امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: [[مرگ]] فرزند جگرسوز است.
 
* امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: [[مرگ]] فرزند جگرسوز است.
* امام صادق (علیه السلام) در [[تفسیر]] آیه {{متن قرآن|«...فَخَشینا أن یُرهقَهما طغیاناً و کفراً»}}<ref>[[سوره کهف|کهف]]، ۸۰.</ref> که مربوط به داستان [[حضرت موسی علیه السلام|موسى]] و [[حضرت خضر علیه السلام|خضر]] است فرمود: (خضر) بیم آن داشت که چون آن فرزند به سنّ رشد برسد پدر و مادر را به کفر بخواند و آنها از فرط علاقه به فرزند اجابت او کنند.
+
* امام صادق (علیه السلام) در [[تفسیر]] آیه {{متن قرآن|«...فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا»}}<ref>[[سوره کهف|کهف]]، ۸۰.</ref> که مربوط به داستان [[حضرت موسی علیه السلام|موسى]] و [[حضرت خضر علیه السلام|خضر]] است فرمود: (خضر) بیم آن داشت که چون آن فرزند به سنّ رشد برسد پدر و مادر را به کفر بخواند و آنها از فرط علاقه به فرزند اجابت او کنند.
 
* یکى از اصحاب امام صادق (علیه السلام) که نوزاد دخترى برایش متولد شده بود، روزى با اندوه فراوان و چهره اى به هم فشرده به نزد حضرت رفت. امام چون سبب اندوه از او پرسید و وى ماجرا بگفت، به وى فرمود: اگر خداوند به تو وحى مى کرد که ما اختیار این نوزاد را به خودت محول مى سازیم که پسر باشد یا دختر چه مى گفتى؟ وى گفت: مى گفتم خداوندا تو خود انتخاب کن. فرمود: اکنون خداوند همین را براى تو انتخاب نمود. سپس فرمود: هنگامى که آن عالم (خضر) که با موسى بود و آن کودک را بکشت و گفت: تا خداوند به پدر و مادرش فرزندى بهتر از او عطا فرماید خداوند دخترى به آنها داد که هفتاد پیغمبر از نسل او بوجود آمدند.
 
* یکى از اصحاب امام صادق (علیه السلام) که نوزاد دخترى برایش متولد شده بود، روزى با اندوه فراوان و چهره اى به هم فشرده به نزد حضرت رفت. امام چون سبب اندوه از او پرسید و وى ماجرا بگفت، به وى فرمود: اگر خداوند به تو وحى مى کرد که ما اختیار این نوزاد را به خودت محول مى سازیم که پسر باشد یا دختر چه مى گفتى؟ وى گفت: مى گفتم خداوندا تو خود انتخاب کن. فرمود: اکنون خداوند همین را براى تو انتخاب نمود. سپس فرمود: هنگامى که آن عالم (خضر) که با موسى بود و آن کودک را بکشت و گفت: تا خداوند به پدر و مادرش فرزندى بهتر از او عطا فرماید خداوند دخترى به آنها داد که هفتاد پیغمبر از نسل او بوجود آمدند.
 
* امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: انسان مسلمان را سه دوست مى باشد، یک دوستش به وى مى گوید: من در زندگى و پس از مرگ با تو همراهم، و آن عمل او است. دوست دیگرش مى گوید: من تا ترا به قبر سپارند با توام و سپس رهایت مى سازم، و آن فرزند است. دوست سوم به وى مى گوید: من تا مرگ با تو همراهم و چون بمیرى از تو جدا مى گردم، و آن مال او است که چون بمیرد به وارث منتقل مى شود.
 
* امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: انسان مسلمان را سه دوست مى باشد، یک دوستش به وى مى گوید: من در زندگى و پس از مرگ با تو همراهم، و آن عمل او است. دوست دیگرش مى گوید: من تا ترا به قبر سپارند با توام و سپس رهایت مى سازم، و آن فرزند است. دوست سوم به وى مى گوید: من تا مرگ با تو همراهم و چون بمیرى از تو جدا مى گردم، و آن مال او است که چون بمیرد به وارث منتقل مى شود.

نسخهٔ ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۶

واژه «أولاد» جمع «وَلد» از واژگان قرآنی و به معنای فرزندان است. در قرآن کریم از مال و فرزند به عنوان وسیله آزمایش انسان‌ها یاد شده است. در روایات متعددی نیز به فرزندآوری و رعایت حقوق فرزندان توصیه شده است.

اولاد در قرآن

در قرآن کریم از مال و فرزند به عنوان وسیله آزمایش انسان‌ها سخن به میان آمده است؛ مانند: «إِإِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ۚ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ»؛ مال و فرزند مایه آزمایش شمایند و اجر بزرگ به نزد خداوند است.[۱]

علت این تعبیر نسبت به مال و فرزند را در چند چیز می‌توان یافت:

۱. آنان می‌توانند وسیله‌ای باشند تا شیطان با استفاده از آنها انسان را فریب دهد: «... وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»؛[۲] و در ثروت و فرزندانشان شرکت کن. در این آیه شریفه یکی از راه‌های نفوذ شیطان و اسباب و وسائلى را که در وسوسه‌هاى خود به آن متوسل می‌شود، مال و فرزند دانسته شده است.

۲. در صورت دوری انسان از خدا، مال و فرزند به او سودی نمی‌رساند: «لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا...»؛[۳] هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهى حفظ نمی‌کند. از آن‌جا که انسان‌ها غالباً به اموال و فرزندان خود براى حل مشکلات تکیه می‌کنند، قرآن در این آیه شریفه چنین روش و رفتاری را رد می‌کند.

۳. اگر انسان توجه کافی نداشته باشد، مال و فرزند او را از یاد خدا دور می‌کند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»؛[۴] اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند. یکى از عوامل مهم نفاق، علاقه افراطى به اموال و فرزندان است؛ لذا در این آیه، مؤمنان را از چنین علاقه افراطى باز می‌دارد.

۴. گاه انسان‌ها مال و فرزند زیاد را وسیله‌ای برای فخرفروشی بر دیگران قرار می‌دهند: «...وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»؛[۵] همانا دنیا مایه ... افزون‌طلبى در اموال و فرزندان است‏. «وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ».[۶] و از آن‌جا که افزون‌طلبى در اموال و فرزندان در شدّت یافتن حب و علاقه به دنیا تأثیر زیادی دارد، از دل بستن به آنها نهی شده است.

اما در مقابل، آیاتی وجود دارد که اصل وجود فرزند را به ‌عنوان نعمتی الهی یاد می‌کند،[۷] و یا از فرزند به ‌عنوان بشارتی برای پدر و مادر یاد کرده است،[۸] و یا کشتن فرزندان به دلیل هراس از فقر را امر نکوهیده‌ای دانسته و به شدت از آن منع می‌کند: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ».[۹] در همین راستا است که پیامبران الهی مانند حضرت ابراهیم(علیه السلام) از خداوند متعال درخواست می‌کردند که به آنها فرزند عطا کند، و به جهت فرزند دار شدن در دوران پیری، از خداوند متعال تشکر می‌کند.[۱۰]

از جمع‌بندی بین این دو دسته از آیات می‌توان به این نتیجه رسید که آنچه اهمیت دارد، افزایش تعداد جمعیت نیکوکاران و صالحان است؛ لذا خداوند متعال نیز در آیه ۷۴ سوره فرقان یازدهمین ویژگى مؤمنان راستین را توجه خاص داشتن به فرزند با تربیت صحیح در میان خود بیان می‌کند.[۱۱] در نتیجه، با آن‌که مال و فرزند زیاد به تنهایی موجب نجات انسان نمی‌شود و همواره وسیله‌ای برای آزمایش انسان‌ها است؛ اما معنای آنچه گفته شد این نیست که لزوماً باید مال و فرزند کمتری داشت؛ بلکه تنها باید دقّت داشت که مال و فرزند، مانع ارتباط با خدا نشود و انسان‌های مؤمن نباید به داشتن آنها مغرور شده و به گونه‌ای آنها را پشتوانه خود پنداشته و نوعی بی‌نیازی و تکبّر نسبت به خدا در وجودشان حاصل شود. همچنین نباید آنان را دست‌مایه‌ای برای تکبر و تفاخر بر دیگران قرار دهند؛ لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «فرزند زیاد داشته باشید که من فردای قیامت به زیادی شما افتخار کنم».[۱۲]

قرآن کریم همچنین، پدر و مادر را از افراط در محبت فرزند برحذر داشته، مبادا این صفت موجب از میان رفتن دین آدمى گردد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»؛ اى مؤمنان مبادا اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا باز دارند و آنان که [به خاطر مال و فرزند از یاد خدا] غافل می شوند، زیانکارند.[۱۳]

همچنین می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ اى مسلمانان برخى از زنان و فرزندانتان دشمن شمایند، از آنها برحذر بوده خود را مواظب باشید و اگر از خطاهاى آنها درگذرید خداوند بخشاینده اى مهربان است.[۱۴] «شیخ طوسى» از قول ابن عباس می گوید: این آیه درباره عده اى از مسلمین نازل شده که در مکه مسلمان شدند و اراده هجرت به مدینه نمودند، ولى زنان و اولاد آن‌ها مانع شده بودند.

اولاد در روایات

  • پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: فرزند شایسته گلى است از گلهاى بهشت.
  • و فرمود: فرزندانتان را گرامى دارید و نیکو ادب کنید تا خداوند شما را مشمول رحمت خویش سازد.
  • امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: هرگز از خدایم فرزندانى خوش سیما و خوش اندام نخواستم، بلکه از خدایم فرزندانى خداپرست و خداترس خواستم که چون به آنها بنگرم که خدا را اطاعت مى کنند دلشاد گردم.
  • و فرمود: فرزند بد شرافت (خانواده) را ویران مى سازد و نیاکان را بدنام مى کند.
  • امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند عزّوجلّ بسا مردى را بر اثر محبت زیادى که به فرزند خود دارد بیامرزد.
  • حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: چون خدا خیر بنده اى را بخواهد، نمیرد تا جانشین خود را ببیند.
  • عیسى بن صبیح گوید: امام عسکرى (علیه السلام) به من فرمود: فرزند دارى؟ گفتم: خیر. حضرت گفت: خداوندا وى را فرزندى روزى کن که بازوى او باشد که فرزند، نیکو بازوئى است. سپس آن جناب به این شعر تمثّل جست: من کان ذا عضُد یدرک ظلامته * انّ الذلیل الذى لیسَت له عضد.
  • امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: مرگ فرزند جگرسوز است.
  • امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه «...فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا»[۱۵] که مربوط به داستان موسى و خضر است فرمود: (خضر) بیم آن داشت که چون آن فرزند به سنّ رشد برسد پدر و مادر را به کفر بخواند و آنها از فرط علاقه به فرزند اجابت او کنند.
  • یکى از اصحاب امام صادق (علیه السلام) که نوزاد دخترى برایش متولد شده بود، روزى با اندوه فراوان و چهره اى به هم فشرده به نزد حضرت رفت. امام چون سبب اندوه از او پرسید و وى ماجرا بگفت، به وى فرمود: اگر خداوند به تو وحى مى کرد که ما اختیار این نوزاد را به خودت محول مى سازیم که پسر باشد یا دختر چه مى گفتى؟ وى گفت: مى گفتم خداوندا تو خود انتخاب کن. فرمود: اکنون خداوند همین را براى تو انتخاب نمود. سپس فرمود: هنگامى که آن عالم (خضر) که با موسى بود و آن کودک را بکشت و گفت: تا خداوند به پدر و مادرش فرزندى بهتر از او عطا فرماید خداوند دخترى به آنها داد که هفتاد پیغمبر از نسل او بوجود آمدند.
  • امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: انسان مسلمان را سه دوست مى باشد، یک دوستش به وى مى گوید: من در زندگى و پس از مرگ با تو همراهم، و آن عمل او است. دوست دیگرش مى گوید: من تا ترا به قبر سپارند با توام و سپس رهایت مى سازم، و آن فرزند است. دوست سوم به وى مى گوید: من تا مرگ با تو همراهم و چون بمیرى از تو جدا مى گردم، و آن مال او است که چون بمیرد به وارث منتقل مى شود.
  • از حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) روایت است که عیسى بن مریم (علیه السلام) از کنار قبرى مى گذشت دریافت که صاحب قبر در عذاب است. سال آینده که باز از آنجا عبور نمود، وى را از عذاب آسوده یافت. از خداوند سبب پرسید، وحى آمد که وى فرزندى داشت که امسال راهى را ترمیم نمود و یتیمى را پناه داد، لذا به خاطر فرزندش وى را آمرزیدیم.
  • از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده که علماى بنى اسرائیل دو علم را از فرزندانشان پنهان مى داشتند: علم نجوم و علم طب، و آنها را از فراگیرى آن دو مانع مى شدند بدین جهت که سلاطین به آن دو علم نیازمند بودند و آنها بیم آن داشتند که مبادا از این رهگذر فرزندانشان به دربار سلاطین راه یابند و دینشان را از دست بدهند.
  • از حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) آمده که لعن کردن (و نفرین نمودن) به فرزند باعث فقر و پریشانى مى شود.
  • و از آن حضرت رسیده که از جمله حقوق فرزند بر پدر آن است که وى را به نامى نیکو موسوم سازد و نوشتن به وى بیاموزد و چون به حد بلوغ رسد وسائل ازدواج او را فراهم سازد.
  • و فرمود: بى‌زنانتان را زن بدهید تا خداوند اخلاقشان را نیکو کند و روزیشان را فراوان سازد و بر شخصیتشان بیفزاید.
  • از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روایت است که فرمود: هر که بخواهد بر سنّت من زندگى کند، بایستى به ازدواج تن دهد، که ازدواج از سنت من است، و فرزند را (از خدا) بخواهید که من فردا (ى قیامت) به کثرت پیروانم بر دیگر امتها مى بالم.[۱۶]
  • امام هادى (علیه السلام) فرمود: نافرمانى فرزند، به حقیقت فرزند را از دست دادن است.[۱۷]
  • امام سجاد (علیه السلام): از خوشبختى آدمى است که او را فرزندانى باشد که آنها را به یارى خویش بخواند.[۱۸]
  • امام صادق (علیه السلام): شخصى مى گفت: من به داشتن فرزند علاقه نداشتم، تا این که به مکه شرفیاب گشتم، در عرفات نوجوانى را به کنار خود دیدم که به حال گریه دعا مى کرد و مى گفت: خداوندا! پدرم، پدرم. این دعا و این حال آن نوجوان مرا به داشتن فرزند تشویق نمود.[۱۹]
  • در مواعظ لقمان به فرزندش آمده که اى فرزندم مردمان در گذشته جهت فرزندانشان مال و ثروت فراهم مى کردند. ولى نه آن مال اندوخته باقى ماند و نه آن فرزند زنده ماند. تو اى فرزندم بنده اى هستى مزدور، کارى به تو سپرده اند و مزدى برایت مقرر داشته اند، کارت را انجام ده و مزدت را بستان و در این دنیا مانند گوسفندى مباش که آن را به مرغزارى رها کنند، وى به خوردن علف سرگرم است و غافل از این که مرگ او هنگام فربه شدن او مى باشد. دنیا را بسان پلى بدان که از آن گذشته اى وهرگز بدان بازنخواهى گشت، چنین پل را نشاید تعمیر نمود، که به تو نگفته اند آن را بساز بلکه گفته اند از آن بگذر.

پانویس

  1. تغابن، ۱۵؛ انفال، ۲۸.
  2. اسراء، ۶۴.
  3. مجادله، ۱۷.
  4. منافقون، ۹.
  5. حدید، ۲۰.
  6. سبأ، ۳۵.
  7. نحل، ۷۲.
  8. هود، ۷۱.
  9. انعام، ۱۵۱؛ اسراء، ۳۱.
  10. ابراهیم، ۳۹.
  11. مکارم شیرازى، تفسیر نمونه‏، ج ۱۵، ص ۱۶۷.
  12. ابن شعبه حرانى، تحف العقول‏، ص ۱۰۵.
  13. منافقون، ۹.
  14. تغابن، ۱۴.
  15. کهف، ۸۰.
  16. مجلسی، بحارالانوار، ۱۰/۹۳.
  17. بحارالانوار، ۱۰۴ و ۵۰.
  18. بحارالانوار، ۱۰۴/۱۰۲.
  19. فیض کاشانی، الوافى، ۱۲/۱۹۶.

منابع