فقه شیعه در دوره حضور ائمه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فقه شیعه در دوره حضور ائمه علیهم‌السلام -یعنی از رحلت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله تا پایان غیبت صغرى (۳۲۹ ق)-، چندان نیازی به اجتهاد نداشت، زیرا بیشتر احکام را مستقیماً از قول و فعل ائمه دریافت می‌کرد. در این دوره، امامان علیهم‌السلام خود به تبیین احکام و حل مشکلات شرعی می‌پرداختند و فقیهان از میان اصحاب خود را تربیت می‌کردند و گاهی نیز شيوه اجتهاد را به آنان مى‌آموختند.

اجتهاد در دوره ائمه

در عصر ائمه علیهم‌السلام گرچه به علت رحلت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله باب اجتهاد در نزد اهل سنت مفتوح شد، ولى شیعه به دلیل حضور امامان، به اجتهاد نیازى پیدا نکردند، زیرا به عقیده آنان، اقوال و افعال و تقریرات امامان به منزله قول و فعل و تقریر پیامبر صلى الله علیه وآله است و در حجیّت آن جاى هیچ گونه تردیدى وجود ندارد.

تلاش های ائمه اطهار(علیهم‌السلام) برای تبیین احکام و معارف و حل مشکلات امت اسلامی و صیانت از شریعت، نمودهای متفاوتی داشت که یکی از آنها پرورش فقهایی از میان اصحاب و شاگردان خود بوده است. آن حضرات برخى از شاگردان برجسته خود را كه از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در اين فن و استخراج احكام دينى تشويق مى‏ كردند.

ائمه در مسائل فقهی به صراحت وظیفه خود را بیان اصول و قواعد کلی دانسته و تفریع و استنتاج احکام جزئی را به‌ عهده‌ پیروان‌ خویش گذارده‌ اند. امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: «إنَّمَا عَلَينَا أن نُلقِى إلَيكُمُ الأُصُولَ وَ عَلَيكُم أَن تَفَرَّعُوا»؛[۱] (بر ماست كه اصول [و كليات احكام] را بر شما القا كنيم و بر شماست كه فروعات آن را خود به دست آوريد).

گاه نيز به برخى از شاگردان برجسته خود دستور مى دادند براى مردم فتوا دهند. يكى از همين نمونه ها، دستور حضرت علی(عليه السلام) به قُثّم بن عبّاس فرماندار آن حضرت در مكه است كه فرمود: «اِجْلِسْ لَهُمُ اَلْعَصْرَيْنِ فَأَفْتِ اَلْمُسْتَفْتِيَ وَ عَلِّمِ اَلْجَاهِلَ وَ ذَاكِرِ اَلْعَالِمَ‏»؛[۲] (صبح و عصر براى رسيدگى به امور مردم، مجلسى فراهم ساز! به آنان كه فتوا خواهند، فتوا ده، جاهلان را بياموز و با دانشمندان به بحث و گفتگو بپرداز). نمونه ديگر، توصيه امام باقر(عليه السلام) به ابان بن تغلب است كه فرمود: «اِجْلِسْ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُك‏‏»؛[۳] (در مسجد مدينه بنشين و براى مردم فتوا بده! زيرا من دوست دارم همانند تو در ميان شيعيان ديده شود).

گاهى نیز به مردم اجازه مى دادند مسائل دينى خود را از شاگردان شايسته و مورد اعتماد اين مكتب فرا گيرند. همان گونه كه امام رضا(عليه السلام) در پاسخ كسى كه از آن حضرت سؤال كرد که آیا به علت عدم دسترسى به امام(ع) مى تواند مسائل دينى خود را از یونس بن عبدالرحمن بپرسد، فرمود: آرى مى توانى.

ائمه اهل بیت(علیهم السلام) گاهی نیز شيوه اجتهاد را به شاگردان خويش مى آموختند؛ به عنوان نمونه می توان به پاسخ امام صادق(عليه السلام) به پرسش عبدالاعلى، درباره نحوه مسح بر ناخن پايى كه مجروح شده و پارچه اى بر آن گذاشته شده است، اشاره کرد. امام عليه السلام فرمود: «يُعْرَفُ هذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: "ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ"[۴] امْسَحْ عَلَيْه‏»؛[۵] (اين مورد و همانند آن، از كتاب خدا فهميده مى شود: «در دين [اسلام] خدا كار سنگين و سختى بر شما قرار نداد». بنابراين بر همان پارچه [[[جبیره]]] مسح كن).

بر این اساس می توان گفت که ائمه(علیهم السلام) نوعی اجتهاد و افتای محدود را میان اصحاب خویش تشویق‌ می‌کردند. در این نگرش،‌ اجتهاد،‌ همزمان با نفی رأی و قیاس ـ در اصطلاح رایج سنّی آن ـ بـه معنای تلاش برای استخراج احکام از اصول کلّی، مقایسه عام و خاص، مطلق و مقید،‌ و سنجش اسناد روایات و ترجیح یکی بر دیگری و مسائلی از این قبیل، مورد تأکید قرار می‌گرفت.

در این دوره به خاطر دسترسی مردم به ائمه، همگان به حكم شرعى واقعى می توانستند دست بیابند. معنای علم فقه نیز در این دوره تاریخی در فراگيرى سنت و احاديث، حفظ و نقل آنها و فتوا دادن بر اساس آنچه كه از آيات قرآن و احاديث به طور روشن به دست مى آمد، خلاصه مى شد.

درباره معنای مصطلح اجتهاد یعنی «رد فروع بر اصول» نیز می توان گفت که در اين دوره جز در مواردی، جایی برای مصداق یافتن اجتهاد وجود نداشت. مثلاً اگر به دلیل دوری مسافت یا دلایل دیگر، دسترسی به ائمه(علیهم السلام) ممکن نبود، ناگزیر بودند به خبر ثقه عمل کنند، زیرا براى ایشان دسترسى به قول یا فعل یا تقریر پیامبر یا امامان به طورى که علم وجدانى حاصل کنند ممکن نبود؛ و یا ناگزیر بودند به ظواهر قرآن یا حدیث نبوى و یا روایات امامان علیهم‌السلام عمل کنند و یا در موارد فقدان نصّ یا اجمال و یا تعارض نصوص به آن چه عقل آنان حکم مى‌کرد، از اصل برائت یا اصل احتیاط و غیره عمل کنند.[۶]

تدوین احادیث فقهی در دوره ائمه

اهل تسنن تا سالیانی پس از رحلت پیامبر اکرم به دستور و فشار خلفا - که علل آن خود جای بحث مستقل دارد - از کتابت و تدوین حدیث دوری می‌نمودند، ولی شیعیان به ترغیب و تشویق ائمه اطهار علیهم‌السلام اهتمام بلیغی به جمع احادیث پیامبر و ائمه داشتند ولذا نگارش کتاب‌های زیادی در این دوران گزارش شده است. در این دوره حديث و فقه با هم آميخته بود و مسائل فقهى بر اساس احاديث و غالبا به صورت غير منظم تدوين و با اسنادش ذكر مى شد.

نگارش احادیث در بین شیعیان از همان زمان صدور آن‌ها از لسان مبارک ائمه هدی علیهم‌السلام متداول بوده است و بسیاری از اصحاب ائمه احادیث شنیده‌ شده را در دفاتری ثبت می‌نمودند که به آن‌ها کتاب یا اصل اطلاق می‌شد. این اقدام که با توصیه آینده‌نگرانه اهل بیت علیهم‌السلام صورت می‌گرفت، نقش بسزایی در حفظ دقیق احادیث داشت و این نگاشته‌ها در کنار منقولات، پایه تألیفات فقهی بعدی مانند: «الکافى»، «من لایحضره الفقیه»، «الاستبصار» و «تهذیب الاحکام» قرار گرفت.

از برکت غناى این منابع، فقهاى پس از دوران ائمه علیهم‌السلام نیز از فروافتادن در شیوه‌هاى نادرست و خطرناک اجتهاد همچون قیاس و استحسان و دیگر نمودهاى اجتهاد به رأى که جماعتى از فقهاى عامه به علت کم آوردن نصوص به آن روى آوردند، در امان ماندند.[۷]

تنها کسانى که از ثقات با اختلاف مقالاتشان از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده اند، چهار هزار تن بوده اند و نیز گفته شده از میان شاگردان حضرتش چهارصد کتاب از احادیثى که آن جناب تدریس و املاء مى فرموده، پرداختند که از آن‌ها به «اصول اربعمائه» تعبیر می‌شود.[۸]

پانویس

  1. وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج ١٨ ص ٤١.
  2. نهج البلاغه، نامه ۶۷.
  3. وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج ١٩ ص ٣١٧.
  4. سوره حج، ۷۸.
  5. وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج ١ ص ٤٦٤.
  6. ابوالقاسم گرجى، تاریخ فقه و فقها، مؤسسه سمت، تهران، سوم، ۱۴۲۱ ق، ص ۱۱۷.
  7. علی‌اکبر کلانتری، اصول اربعمائه یا نخستین مرحله فقه شیعه.
  8. کاظم مدیرشانچی، علم الحدیث، بخش سیر تدوین حدیث در شیعه.

منابع

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه