فقه شیعه در دوره حضور ائمه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اجتهاد در دوره ائمه

این دوره از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله آغاز مى‌شود و تا پایان غیبت صغرى (۳۲۹ ه‍ـ) ادامه مى‌یابد. در این عصر گرچه به علت رحلت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله باب اجتهاد در نزد اهل سنت مفتوح شد، ولى شیعه به دلیل حضور امامان به اجتهاد نیازى پیدا نکردند، چه به عقیده آنان، اقوال، افعال و تقریرات امامان به منزله قول، فعل و تقریر پیامبر صلى الله علیه و آله است و در حجیّت آن جاى هیچ گونه تردیدى وجود ندارد.

البته کسانى که به علت دورى و یا جهات دیگر به آن بزرگواران دسترسى نداشتند به صورت ساده‌اى در مسائل اجتهاد مى‌کردند. مثلاً ناگزیر بودند به خبر ثقه عمل کنند زیرا براى ایشان دسترسى به نفس قول یا فعل یا تقریر پیامبر یا امامان به طورى که علم وجدانى حاصل کنند ممکن نبود و یا ناگزیر بودند به ظواهر قرآن یا حدیث نبوى و یا روایات امامان علیهم‌السلام عمل کنند و یا در موارد فقد نص یا اجمال و یا تعارض نصوص به آن چه عقل آنان حکم مى‌کرد، از اصل برائت یا احتیاط و غیره عمل کنند.[۱]

نگارش و تدوین حدیث در شیعه

اهل تسنن تا سالیانی پس از رحلت پیامبر اکرم به دستور و فشار خلفا که - علل آن خود جای بحث مستقل دارد - از کتابت و تدوین حدیث دوری می‌نمودند، ولی شیعیان به ترغیب و تشویق ائمه اطهار علیهم‌السلام اهتمام بلیغی به جمع احادیث پیامبر و ائمه علیهم‌السلام داشتند ولذا نگارش کتاب‌های زیادی در این دوران گزارش شده است.

نگارش احادیث در بین شیعیان از همان زمان صدور آن‌ها از لسان مبارک ائمه هدی علیهم‌السلام متداول بوده است و بسیاری از اصحاب ائمه احادیث شنیده‌شان را در دفاتری ثبت می‌نمودند که به آن‌ها کتاب یا اصل اطلاق می‌شد. این اقدام که با توصیه آینده نگرانه اهل بیت علیهم‌السلام صورت می‌گرفت نقش بسزایی در حفظ دقیق احادیث داشت و این نگاشته‌ها در کنار منقولات پایه تألیفات بعدی مانند: کافى، من لایحضره الفقیه، الاستبصار و تهذیب الاحکام قرار گرفت و از برکت غناى این منابع، فقهاى پس از دوران ائمه علیهم‌السلام نیز از فروافتادن در شیوه‌هاى نادرست و خطرناک اجتهاد همچون قیاس و استحسان و دیگر نمودهاى اجتهاد به رأى که جماعتى از فقهاى عامه به علت کم آوردن نصوص به آن روى آوردند، در امان ماندند. [۲]

تنها کسانى که از ثقات با اختلاف مقالاتشان از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده اند چهار هزار تن بوده اند و نیز گفته شده از میان شاگردان حضرتش چهارصد کتاب از احادیثى که جنابش تدریس و املاء مى فرموده، پرداختند که از آن‌ها به اصول اربعمائه تعبیر می‌شود.[۳]

پانویس

  1. ابوالقاسم گرجى، تاریخ فقه و فقها، مؤسسه سمت، تهران-ایران، سوم، ۱۴۲۱ ه‍ـ.ق، ص ۱۱۷.
  2. علی‌اکبر کلانتری، اصول اربعمائه یا نخستین مرحله فقه شیعه، فقه، ش ۲۵، ۲۶، (پاییز، زمستان ۱۳۷۹)، پورتال علوم انسانی، بازیابی: ۲۰ تیر ۱۳۹۱.
  3. کاظم مدیرشانچی، علم الحدیث، بخش سیر تدوین حدیث در شیعه، اندیشه قم، بازیابی: ۲۰ تیر ۱۳۹۱.