آیه 56 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<55 آیه 56 سوره قصص 57>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

(ای رسول ما، با آنکه تو هادی خلقی) چنین نیست که هر کس را تو دوست بداری هدایت توانی کرد لیکن خدا هر که را خواهد هدایت می‌کند و او به حال آنان که قابل هدایتند آگاه‌تر است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

You cannot guide whomever you wish, but [it is] Allah [who] guides whomever He wishes, and He knows best those who are guided.

معانی کلمات آیه

«إِنَّکَ لا تَهْدِی ...»: مراد این است که پیغمبر، تبلیغ و ارائه طریق می‌نماید و بس. توفیق هدایت و ایصال به مطلوب در دست خداوند است.

نزول

«شیخ طوسى» گویند: اين آيه از آن جهت نازل گرديد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله حريص بر ايمان آوردن قوم خود بوده و خيلى ميل داشت كه آنان ايمان بياورند و تابع دين او باشند، مخصوصاً اصرار او درباره اقارب و خويشاوندان بيشتر بوده.

از ابن عباس و مجاهد و حسن بصرى و قتاده و ديگران روايت شده كه اين آيه درباره ابوطالب نازل شده است ولى از امامين باقر و صادق عليهم‌السلام روايت گرديده است كه ابوطالب مسلمان بوده است.[۱]

چنان كه اجماع اماميه بر اين عقيده‌اند و اختلافى در آن نيست و اين موضوع را با ادله قطعيه كه موجب علم است، ثابت نمايند.[۲][۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «56»

(اى پيامبر!) همانا تو نمى‌توانى هر كه را دوست دارى هدايت كنى (و به مقصد برسانى)، بلكه اين خداوند است كه هر كس را بخواهد هدايت مى‌كند و او به ره‌يافتگان آگاه‌تر است.

نکته ها

مضمون اين آيه كه در مقام دلدارى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، در آيات ديگر وبا بيانات وتعابير مختلف تكرار شده است، از جمله در سوره‌ى يوسف مى‌خوانيم: «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ» «1»، اى پيامبر! هر چند به هدايت آنان حريص باشى، باز اكثر مردم ايمان نمى‌آورند، يا در سوره‌ى بقره آمده است: «لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» «2» هدايت‌پذيرى مردم بر عهده‌ى تو نيست وخداوند، هر كه را بخواهد، هدايت مى‌فرمايد.

در جلد پنجم تفسير درّالمنثور (از تفاسير اهل سنّت) رواياتى به اين مضمون نقل شده است كه در آستانه‌ى فوت ابوطالب، پدر حضرت على عليهما السلام، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به نزد او حاضر شد و اسلام را بر او عرضه فرمود؛ امّا او نپذيرفت و اين آيه نازل شد!!

ما با قطع نظر از اين‌كه شأن نزول آيه چيست و آيا اصلًا ارتباطى با پدر بزرگوار اميرالمؤمنين على عليه السلام دارد يا خير، (كه با اندك تأمّلى، عدم اين ارتباط ثابت مى‌شود، زيرا آيه در ادامه‌ى بحث پيرامون گروهى از مؤمنان اهل كتاب در مقابل مشركان مكّه است) كمى به بحث پيرامون اين روايات و ايمان حضرت ابوطالب مى‌پردازيم.

علّامه‌ى امينى، صاحب كتاب گرانقدر «الغدير» در جلد هشتم اين كتاب از صفحه‌ى 19 به بعد با نقد و ردّ تمامى اين روايات مجعول و با استناد به منابع تاريخى، معتقد است كه‌

«1». يوسف، 103.

«2». بقره، 272.

جلد 7 - صفحه 75

راويان اين‌گونه روايات، در زمان فوت حضرت ابوطالب يا اطفالى شيرخوار بودند و يا همچون ابوهريره، هنوز اسلام نياورده بودند.

همچنين ايشان از صفحه 330 تا 410 همان جلد، به دلايل مؤمن بودن حضرت ابوطالب مى‌پردازد و صدها شعر از خود آن حضرت، ده‌ها خاطره و چهل حديث از اهل‌بيت پيامبر ذكر مى‌كند كه حاكى از ايمان او به خداوند و رسول اللّه صلى الله عليه و آله است. بعضى از اين دلائل عبارتند از:

1. سخنان پيامبر و ائمّه معصومين عليهم السلام پيرامون ايمان او.

2. حزن و اندوه پيامبر صلى الله عليه و آله در فوت او.

3. دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله بالاى منبر، به ابوطالب وتشييع جنازه‌ى او.

4. حديث پيامبر صلى الله عليه و آله كه من شفيع والدين و عمويم ابوطالب در قيامت هستم.

5. وصيّت‌نامه او مبنى بر حمايت بنى‌هاشم از پيامبر اسلام.

6. سفارش او به همسر و فرزندش جعفر، براى حمايت از پيامبر صلى الله عليه و آله و توجّه به اسلام ونماز.

7. حمايت‌هاى بيدريغ او از پيامبر كه در شب‌هاى خطرناك، جاى خواب آن حضرت را با جاى خواب فرزندش على عليه السلام عوض مى‌كرد وفرزندش را در معرض خطر قرار مى‌داد.

8. زندگى فاطمه بنت اسد با ابوطالب كه در اسلام او شكّى نيست، زيرا اگر ابوطالب مسلمان نبود، نبايد زن مسلمان همسرش باشد.

9. اشعار فراوان او كه از اقرارش به اسلام حكايت دارد.

البتّه نبايد فراموش كرد كه تنها گناه نابخشودنى او اين است كه پدر على عليه السلام است! و دشمنان آن‌حضرت چه بودجه‌هايى را در راه ضربه‌زدن به آن حضرت هزينه كردند و رواياتى را جَعل نمودند و براى اين‌كه ميان ابوطالب پدر حضرت على عليهما السلام و ابوسفيان پدر معاويه تعادلى برقرار كنند، سابقه‌ى شرك را تهمت زدند.

پیام ها

1- وظيفه‌ى انبيا ابلاغ پيام‌هاى الهى و ارائه‌ى راه است. پذيرفتن يا عدم پذيرش مردم ربطى به آن بزرگواران ندارد. «إِنَّكَ لا تَهْدِي»

جلد 7 - صفحه 76

2- پيامبران، براى هدايت منحرفان سوز وشور داشتند. «مَنْ أَحْبَبْتَ»

3- هدايت، كار خداوند است كه فقط شامل دلهاى پاك و آماده مى‌شود. «وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي»

4- خواست خداوند بر اساس حكمت و علم اوست. «يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ»

پانویس

  1. پرش به بالا صاحب مجمع البيان چنين گويد، گويند كه اين آيه درباره ابوطالب نازل شده و پيامبر به ايمان آوردن او علاقمند بوده و بر عكس از ايمان آوردن وحشى قاتل حمزه بدش مى‌آمده سپس درباره وحشى و ايمان آوردن او آيه 53 سوره زمر «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» نازل گرديد و نيز گويند كه ابوطالب ايمان نياورد و وحشى ايمان آورد و اين موضوع را از ابن عباس روايت كنند البته درباره اين موضوع بايد تأمل كرد زيرا جائز نيست كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با اراده پروردگار مخالفت كند، همچنانى كه جائز نيست با اوامر و نواهى او مخالفت نمايد و اگر خداوند بنا به پندار عده‌اى ايمان ابوطالب را اراده نكرده و بلكه اراده كفر او را نموده ولى رسول خدا ايمان ابوطالب را اراده نموده و مايل به آن بوده است. در اينجا منتهاى اختلاف بين اراده خدا و اراده رسول او پيدا مي‌شود و در واقع بنا به عقيده مخالفين بايد گفت: خدا به رسول خويش مى‌گويد كه تو ايمان ابوطالب را اراده نمودهاى ولى ما چنين چيزى را نخواسته‌ايم با وجود بر اين كه تكفّل تو را به عهده داشته است و در عين حال ايمان آوردن وحشى قاتل حمزه را كراهت داشتى زيرا عموى تو حمزه را كشته است ولى من كه خدا هستم ايمان آوردن وحشى را اراده نموده و آن را خواسته‌ام (بديهى است كه ابراز چنين عقيده‌اى كه موافق با عقايد برادران اهل سنت و جماعت درباره ابوطالب و ايمان نياوردن اوست مخالفت با عقل و منطق است، مؤلف) در صورتى كه اجماع اهل البيت بر آنست كه ابوطالب با حالت اسلام وفات يافته است و روايات در اين باره زياد است مخصوصاً از اشعار خود ابوطالب كه حكايت از ايمان و اسلام آوردن او مي‌نمايد و در آن تصديق به نبوت رسول خدا صلى الله عليه و آله و وحدانيت پروردگار نموده است يگانه دليل بر ايمان و اسلام اوست.
  2. پرش به بالا مسلم در صحيح خود و ديگران از علماء عامّه از ابوهريرة نقل نمايند كه پيامبر به عموى خود گفت: بگو لا اله الّا اللّه و من براى تو در قيامت شهادت خواهم داد. ابوطالب در جواب گفت: اگر عيب‌جوئى زنان قريش نبود و موضوع اسلام مرا حمل بر جزع و ناتوان بودن نمي‌نمودند هر آينه چشمانت را به ايمان خود روشن مي‌كردم سپس اين آيه نازل گرديد و نيز نسائى در سنن خود و ابن عساكر در تاريخ دمشق از ابوسعيد بن رافع نقل نمايند كه گفت: از عبدالله بن عمر درباره اين آيه سؤال كردم و گفتم: آيا اين آيه درباره ابوطالب و ابو جهل نازل شده است؟ در جواب گفت: آرى، (دو حديثى كه صاحبان صحيح و سنن نقل نموده‌اند و درباره آن به عدم ايمان آوردن ابوطالب استدلال نموده‌اند، بايد دانست كه سلسله روايات آن به اشخاصى بازگشت مي‌نمايد كه در اين مورد بخصوص ذى صلاحيت نبوده‌اند زيرا ابوهريرة به دروغ گفتن معروف بوده و به خاطر دروغ گفتن خويش به دستور عمر بن الخطاب خليفه دوم اسلام به حد شرعى تازيانه خوردن مجازات گرديد و عبدالله بن عمر نيز كسى است كه با پسر همين ابوطالب در موضوع خلافت مخالفت ورزيده و با او به عنوان خليفه مسلمين بيعت ننمود و البته كسى كه با پسر چنين نظر ناموافقى داشته باشد با پدر او به طريق اولى نظر موافق نخواهد داشت، مؤلف).
  3. پرش به بالا در تفسير على بن ابراهيم چنين ذكر شده كه اين آيه درباره ابوطالب نازل گرديده زيرا پيامبر به وى فرمود كه شهادت لا اله الّا اللّه را بر زبان جارى سازد و نيز فرمود در صورت گفتن لا اله الّا اللّه در روز قيامت وسيله خير و خوبى و نفع از براى او خواهد گرديد. ابوطالب در جواب گفت: اى برادرزاده، من به كار خود و به كيفيت اوضاع و احوال خود واقف‌تر و داناترم و وقتى كه وفات يافت برادرش عباس در نزد پيامبر شهادت داد كه ابوطالب هنگام وفات كلمه لا اله الّا اللّه را بر زبان جارى ساخت. پيامبر فرمود: من از او ذكر اين كلمه را نشنيده‌ام و اميدوارم براى او در روز قيامت نافع باشم سپس فرمود: در روز قيامت در مقام محمود از پدر و مادر و عمّ خود شفاعت خواهم نمود، - و نيز در تفسير برهان از محمد بن يعقوب كلينى و او بعد از چهار واسطه از امام صادق عليه‌السلام نقل نمايد كه فرمود: مثل ابوطالب مانند مثل اصحاب كهف است كه ايمان خود را پنهان مي‌داشتند و به صورت ظاهر مشرك مي‌نمودند و خداوند دو بار به آنان اجر و پاداش عطا خواهد فرمود چنان كه ابن بابويه نيز بعد از شش واسطه از مفضل بن عمر او از امام صادق عليه‌السلام هم اين موضوع را با ذكر مسلمان بودن ابوطالب روايت كرده است و نيز ابن بابويه بعد از شش واسطه از اصبغ بن نباته نقل نمايد كه گفت: از امام على مرتضى عليه‌السلام شنيدم كه فرمود: به خدا سوگند كه پدرم ابوطالب و جد من عبدالمطلب و نيز هاشم و عبدمناف در مدت عمر خويش بت‌پرستى نكردند سپس از امام سؤال كردند كه آنان بر چه دينى بوده‌اند؟ فرمود: در خانه كعبه بر دين ابراهيم نماز مى‌گذاردند و متمسك به آئين او بوده‌اند، - ابن طاووس در كتاب طرائف خود گويد: عجيب‌ترين موضوعى كه متعصبين از دشمنان اهل البيت شايع كرده‌اند آنست كه گويند: ابوطالب ايمان نياورده و مسلمان نبوده است و اين آيه بدين سبب براى او نازل شده است در صورتى كه ابوالمجد بن رشادت در كتاب نزول القرآن خود از قول حسن بن فضل چنين گويد: ابوطالب در مكه با عنوان اسلام از دنيا رحلت نموده و اين آيه درباره حرث بن نعمان بن عبدمناف نازل شده كه پيامبر به وى علاقمند بود و تمايل داشت كه مسلمان بشود. حرث روزى به پيامبر چنين گفت: ما مي‌دانيم كه تو بر حق مى‌باشى و آنچه كه براى تو نازل شده حق و درست است ولى چيزى كه نفرات خود ما را خوار و زبون خواهند داشت و ما نيز در اقليت قرار خواهيم گرفت و ما طاقت تحمل چنين خوارى را نخواهيم داشت سپس اين آيه نازل گرديد.

منابع