حضرت ذوالکفل علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (درج الگو)
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
ذوالكفل یکی از پيامبران الهى و از برگزيدگان خداوند می باشد. صبر این پیامبر، عاملى مؤثر در بهره مندى از رحمت الهى بود. او باخود عهد كرده بود كه روزها را روزه بگيرد و شب ها را به عبادت بپردازد، و تنها از روى حق قضاوت نمايد و جز براى رضاى خداوند خشمگين نشود و تا آخر به آن چه متكفل شده و تعهد كرده بود وفادار ماند، لذا او را «ذَاالْكِفْلِ» يعنى «داراى تعهد» ناميدند.
+
'''«حضرت ذوالکفل علیه السلام»''' طبق نظر مشهور، یکی از پیامبران [[بنى اسرائیل]] بوده است. نام او در [[قرآن|قرآن کریم]] دو بار ذکر گردیده و از صابرین و صالحین شمرده شده است. در مورد وجه تسمیه «ذوالکفل» و شخصیت او، روایتها و نظرات مختلفی وجود دارد.  
  
==وجه تسميه ذوالکفل==
+
==وجه تسمیه ذوالکفل==
  
در اين كه چرا او "ذوالكفل" ناميده شده، با توجه به اين كه "كفل" هم به معنى نصيب آمده و هم به معنى [[كفالت]] و عهده دارى، احتمالات مختلفى داده اند:
+
در این که چرا او "ذوالکفل" نامیده شده، با توجه به این که "کفل" هم به معنى نصیب آمده و هم به معنى [[کفالت]] و عهده دارى، احتمالات مختلفى داده اند؛ گاهی گفته اند چون گروهى از انبیاء [[بنى اسرائیل]] را کفالت کرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود، او را به این اسم نامیدند.<ref> تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ج۱۹، ص۳۱۲.</ref> و گاه گفته اند: چون [[الله|خداوند]] نصیب وافرى از [[ثواب]] و رحمتش به او مرحمت فرمود "ذاالکفل" یعنى "صاحب بهره وافى" نامیده شد. و گاه گفته  اند چون تعهد کرده بود که شبها را به [[عبادت]] برخیزد و روزها را [[روزه]] دارد و هنگام [[قضاوت]] هرگز خشم نگیرد و بر سر این عهد و پیمان باقیماند این لقب به او داده شد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۴۸۳.</ref>
  
گاه گفته اند: چون خداوند نصيب وافرى از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود "ذاالكفل" يعنى "صاحب بهره وافى" ناميده شد. و گاه گفته  اند چون تعهد كرده بود كه شبها را به [[عبادت]] برخيزد و روزها را [[روزه]] دارد و هنگام [[قضاوت]] هرگز خشم نگيرد و بر سر اين عهد و پيمان باقيماند اين لقب به او داده شد.
+
در روایتی آمده است که: از [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلى الله علیه و آله سؤال نمودند از حال ذوالکفل، فرمود: «مردى بود از [[حضر موت|حضرموت]] و نام او «عویدیا ابن ادریم» (ذوالکفل) بود و پیغمبرى پیش از او بود که او را [[حضرت یسع علیه السلام|یسَع]] مى گفتند، روزى گفت: چه کسی جانشین من مى شود که بعد از من هدایت مردم نماید؛ به شرط آن که به [[غضب]] نیاید، و به شرط آن که روزها [[روزه]] باشد و شب ها به [[عبادت]] بیدار باشد و از کسى به خشم نیاید؟ پس عویدیا برخاست و گفت: من اینکار را انجام می‌دهم. پس باز یسع این سخن را اعاده کرد، باز آن جوان برخاست و گفت: من اینکار را انجام می‌دهم. پس یسع وفات نمود و خدا عویدیا را به جاى او بعد از او پیغمبر گردانید، او در اول روز میان مردم حکم مى کرد. روزى [[شیطان]] به اتباع خود گفت: کیست که او را از عهد خود برگرداند و او را به خشم آورد؟ یکى از شیاطین که او را «ابیض» مى گفتند، گفت: من این کار را مى کنم. [[ابلیس]] گفت: برو و سعى کن شاید او را به خشم آورى. چون ذوالکفل از حکم میان مردم فارغ شد رفت به خانه خود و خوابید که استراحت کند، ابیض آمد و فریاد کرد که: من مظلومم. ذوالکفل گفت: به خصم خود بگو به نزد من بیاید. گفت: به گفته من نمى آید. پس انگشتر خود را به او داد که: این نشانه را به او بنما و بگو که بیاید. ابیض رفت و ذوالکفل امروز خواب نتوانست کرد، و شب هم خواب نکرد. روز دیگر چون از قضا فارغ شد رفت که بخوابد، ابیض آمد فریاد کرد که: بر من ظلم کرده است کسى و انگشتر تو را بردم قبول نکرد که بیاید. پس دربان ذوالکفل به او گفت: بگذار استراحت کند که دیروز و دیشب خواب نکرده است. ابیض گفت: نمى‌شود، من مظلومم مى‌باید که رفع ظلم از من بکند. پس حاجب رفت و ذوالکفل را اعلام کرد، ذوالکفل نامه اى نوشت به او داد که برود و خصم خود را حاضر کند. امروز نیز خواب نکرد، شب را به عبادت احیا کرد. چون روز سوم از قضا فارغ شد به رختخواب رفت که بخوابد، باز ابیض آمد و فریاد کرد که: نامه تو را خصم من قبول نکرد. پس آن حضرت برخاست از براى او بیرون آمد دست او را گرفت و همراه او روانه شد در روز بسیار گرمى؛ چون ابیض این صبر را از آن حضرت مشاهده کرد از او ناامید شد و دست خود را از دست آن حضرت جدا کرد و ناپیدا شد. پس به این سبب او را ذوالکفل گفتند که متکفل آن [[وصیت]] شد و به عمل آورد».<ref>حیوة القلوب، علامه مجلسی، ج۲، ص۸۵۱.</ref>
  
و گاه گفته اند چون گروهى از انبياء [[بنى اسرائيل]] را كفالت كرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود او را به اين اسم ناميدند.<ref> [[تفسير نمونه]]، (مكارم شيرازى ناصر) ج19، ص312.</ref> مدت عمرش معلوم نيست و در ده فرسخى [[كوفه]] مدفون است.<ref>[[الفين]]/ترجمه وجدانى، ص 1009.</ref>
+
==ذوالکفل در قرآن==
  
==نسب ذوالکفل==
+
نام «ذا الکفل» در [[قرآن|قرآن کریم]] دو بار آمده است:
  
اما ذوالكفل كه درباره شخصيت او و اختلاف نظرات به [[امام رضا]] عليه السلام نسبت داده شده كه او [[يوشع بن نون]] است. و برخى گفته اند: او [[حضرت الیاس]] است و بعضى او را [[حضرت زکریا]] مى دانند. و بعضى گفته اند: او مرد صالحى بود و [[نبى]] نبود، ولى به نبى وقتش قول داد كه روزها را [[روزه]] بگيرد و شب ها را عبادت كند، خشم نورزد و به [[حق]] عمل نمايد به قول خودش وفا كرد.
+
*{{متن قرآن|«وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَاالْکفْلِ کلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ»}} و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه از شکیبایان بودند. ([[سوره انبیاء]]، آیه ۸۵)
 +
*{{متن قرآن|«وَاذْکرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیسَعَ وَ ذَاالْکفْلِ وَ کلٌّ مِّنْ الْأَخْیارِ»}} و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را به یاد آور که همه از نیکانند. ([[سوره ص]]، آیه ۴۸)
  
بعضى گفته اند: او نبى بود و خداوند داستان او را بازگو نكرده است، بعضى گفته اند: او «[[حضرت یسع]]» است كه با الياس بود، اما او آن «يسع» نيست كه خداوند او را در [[قرآن]] ذكر كرده است كه او براى پادشاه ستمگرى تعهد كرد كه اگر [[توبه]] كند داخل [[بهشت]] مى شود. و نامه اى هم در همين مورد به او داد كه گفته  اند: اسم او كنعان بوده و به همين جهت او ذاالكفل يعنى صاحب كفايت ناميده شد.
+
در آیه ۸۵ سوره انبیاء، خداى سبحان به رسولش خبر می دهد که این پیامبران و آنچه را که از نعمتها به آنها عطاء نمودیم و تمام اینها از صابران بودند که بر بلاهاى گوناگون و بر مشقت هاى طاعات و عبادات و اذیت هایى که دشمنان [[دین]] به آنها می نمودند صبر و استقامت می نمودند.<ref>مخزن العرفان در تفسیر قرآن، سیده نصرت امین، ج۸، ص۲۹۴.</ref> سپس در آیه ۸۶ سوره انبیاء، بزرگترین موهبت الهى را در برابر این صبر و استقامت براى آنان چنین بیان مى کند: {{متن قرآن|«وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ»}} و ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم، چرا که آنها از صالحان بودند.<ref>برگزیده تفسیر نمونه، بابایى احمد على، ج۳، ص۱۸۵.</ref>
  
به خبر نسبت داده شده كه او از [[پیامبران]] [[مرسل]] بود. و بعد از [[سليمان بن داود]] بود و «كفل» به معناى ضعف و دو برابر بودن است، چون [[ثواب]] او به جهت شرافتش در مقايسه با اهل زمانش دو برابر بود، به معناى نصيب و كفالت هم مى آيد و همه ى اين معانى در اين جا مناسب است.<ref>ترجمه [[بيان السعادة]] (خانى رضا/حشمت الله رياضى)، ج9، ص406.</ref>
+
هر چند بعضی معتقدند که ذا الکفل یکی از صالحان بوده، اما ظاهر آیات قرآن او را در ردیف پیامبران بزرگ می شمرد و بیشتر به نظر می رسد که او از پیامبران [[بنی اسرائیل]] بوده است.<ref>تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۱۳، ص ۴۸۳.</ref> صاحب [[مجمع البیان]] از کتاب «نبوت» [[حضرت عبدالعظیم حسنى]] نقل کرده که به [[امام جواد علیه السلام|جواد الائمه]] علیه السلام نوشتم و از ذا الکفل سؤال کردم که اسمش چه بود؟ آیا از مرسلین بود؟ امام در جواب نوشتند: خداوند صد و بیست چهار هزار نفر پیغمبر مبعوث کرده است، از آنها سیصد و سیزده نفر مرسل بودند، ذوالکفل از آنهاست و بعد از [[حضرت سلیمان علیه السلام|سلیمان بن داود]] زندگى مى کرد، مانند [[حضرت داوود علیه السلام|حضرت داود]] در میان مردم [[قضاوت]] مى کرد، خشمگین نشد مگر از براى خدا، نامش «ادویا پسر ادارین» بود.<ref> تفسیر أحسن الحدیث، سید على اکبر قرشى، ج۶، ص۵۴۲.</ref>
 
 
در [[مجمع البيان]] از كتاب [[نبوت]] از [[حضرت عبدالعظيم حسنى]] نقل كرده كه به أبى جعفر [[جواد الائمه]] عليه السلام نوشتم و از ذى الكفل سؤال كردم كه اسمش چه بود؟ آيا از مرسلين بود؟ امام در جواب نوشتند: خداوند صد و بيست چهار هزار نفر پيغمبر مبعوث كرده است، از آن ها سيصد و سيزده نفر مرسل بودند، ذوالكفل  از آن هاست و بعد از سليمان بن داود زندگى مى كرد، مانند داود در ميان مردم [[قضاوت]] مى كرد، خشمگين نشد مگر از براى خدا نامش «ادويا پسر ادارين» بود. <ref> [[تفسير أحسن الحديث]] (قرشى سيد على اكبر)، ج6، ص542.</ref>
 
 
 
==حضرت ذوالکفل در قرآن==
 
 
 
ذوالکفل، نام يکي از [[پیامبران]]، که در [[قرآن]] دو بار نام او آمده است.
 
 
 
# {{متن قرآن|«وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَاالْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ»}} و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را ياد كن كه همه از شكيبايان بودند. ([[سوره انبياء]]، آیه85)
 
# {{متن قرآن|«وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَ ذَاالْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِّنْ الْأَخْيَارِ»}} و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور كه همه از نيكانند. ([[سوره ص]]، آیه 48)
 
 
 
در سوره انبیاء آیه 85 خداى [[سبحان]] به رسولش خبر مي دهد كه اين پيمبران و آنچه را كه از نعمت ها به آن ها عطاء نموديم و تمام اينها از [[صابران]] بودند كه بر بلاهاى گوناگون و بر مشقت هاى طاعات و عبادات و اذيت هايى كه دشمنان [[دين]] به آنها مي نمودند صبر و استقامت مي نمودند.<ref>[[مخزن العرفان در تفسير قرآن]](بانوى اصفهانى سيده [[نصرت امين]])، ج8، ص294.</ref>
 
 
 
سپس در آیه 86، سوره انبیاء بزرگترين [[موهبت الهى]] را در برابر اين صبر و استقامت براى آنان چنين بيان مى كند: {{متن قرآن|«وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ»}} و ما آنها را در رحمت خود داخل كرديم، چرا كه آنها از [[صالحان]] بودند.<ref>[[برگزيده تفسير نمونه]]([[بابايى احمد على]])، ج3، ص185.</ref>
 
 
 
==حضرت ذوالکفل در روایات==
 
 
 
[[ابن بابويه]] رحمه الله به سند ديگر روايت كرده است كه: از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم سؤال نمودند از حال ذوالكفل، فرمود: مردى بود از [[حضرموت]] و نام او «عويديا» بود و پدرش «ادريم» بود و پيغمبرى پيش از او بود كه او را يسع مى گفتند، روزى گفت: كى [[خليفه]] من مى شود كه بعد از من [[هدايت]] مردم نمايد. به شرط آن كه به [[غضب]] نيايد؟ به شرط آن كه روزها [[روزه]] باشد و شب ها به [[عبادت]] بيدار باشد و از كسى به خشم نيايد.
 
 
 
پس عويديا برخاست و گفت: من مى  كنم. پس باز يسع اين سخن را اعاده كرد، باز آن جوان برخاست و گفت: من مى  كنم. پس يسع وفات نمود و خدا عويديا را به جاى او بعد از او پيغمبر گردانيد، او در اول روز ميان مردم حكم مى كرد. روزى [[شيطان]] به اتباع خود گفت: كيست كه او را از عهد خود برگرداند و او را به خشم آورد؟ يكى از شياطين كه او را «[[ابيض]]» مى گفتند، گفت: من اين كار را مى كنم.
 
 
 
[[ابليس]] گفت: برو و سعى كن شايد او را به خشم آورى. چون ذوالكفل از حكم ميان مردم فارغ شد رفت به خانه خود و خوابيد كه استراحت كند، ابيض آمد و فرياد كرد كه: من مظلومم. ذوالكفل گفت: به خصم خود بگو به نزد من بيايد. گفت: به گفته من نمى آيد. پس انگشتر خود را به او داد كه: اين نشانه را به او بنما و بگو كه بيايد. ابيض رفت و ذوالكفل امروز خواب نتوانست كرد، و شب هم خواب نكرد.
 
 
 
روز ديگر چون از قضا فارغ شد رفت كه بخوابد، ابيض آمد فرياد كرد كه: بر من ظلم كرده است كسى و انگشتر تو را بردم قبول نكرد كه بيايد. پس دربان ذوالكفل به او گفت: بگذار استراحت كند كه ديروز و ديشب خواب نكرده است. ابيض گفت: نمى  شود، من مظلومم مى  بايد كه رفع ظلم از من بكند. پس حاجب رفت و ذوالكفل را اعلام كرد، ذوالكفل نامه اى نوشت به او داد كه برود و خصم خود را حاضر كند. امروز نيز خواب نكرد، شب را به عبادت احيا كرد. چون روز سوم از قضا فارغ شد به رختخواب رفت كه بخوابد، باز ابيض آمد و فرياد كرد كه: نامه تو را خصم من قبول نكرد.
 
 
 
پس آن حضرت برخاست از براى او بيرون آمد دست او را گرفت و همراه او روانه شد در روز بسيار گرمى كه اگر گوشت را به آفتاب مى  گذاشتند بريان مى شد، چون ابيض اين صبر را از آن حضرت مشاهده كرد از او نااميد شد و دست خود را از دست آن حضرت جدا كرد و ناپيدا شد.
 
 
 
پس به اين سبب او را ذوالكفل گفتند كه متكفل آن [[وصيت]] شد و به عمل آورد. حق تعالى قصه او را براى آن حضرت ياد فرمود: كه آن حضرت نيز صبر نمايد بر آزارهاى امت چنانچه پيغمبران پيش از او صبر كردند.<ref>[[حيوة القلوب]] ([[علامه مجلسی]])، ج2، ص851.</ref>
 
 
 
==اخلاق و فضائل و ويژگي هاي ذوالكفل==
 
 
 
# طبق آیه 48، [[سوره ص]] ذوالكفل، از برگزيدگان خداوند می باشد. {{متن قرآن|«وذَاالكِفلِ و كُلٌّ مِنَ الاَخيار»}}
 
# صبر ذوالكفل، عاملى مؤثر در بهره مندى از [[رحمت الهى]]: {{متن قرآن|«وذَاالكِفلِ كُلٌّ مِنَ الصّابرين × و اَدخَلنهُم فى رَحمَتِنا...»}}. ([[سوره انبياء]]، آیه های 85 و 86)
 
# در آیه 85 سوره انبياء، ذوالكفل در شمار [[صابران]] آمده است: {{متن قرآن|«وذَاالكِفلِ كُلٌّ مِنَ الصّابرين»}}.
 
# همچنین در آیات 85 تا 90 سوره انبیاء اوصاف دیگری از ذوالكفل را بیان می کند. مثل پيشگامى ذوالكفل، در كارهاى خير و این که ذوالكفل، از خاشعان درگاه خداوند می باشد و برخوردارى ذوالكفل از رحمت الهى و این که [[تقوا]]ى ذوالكفل موجب نيك فرجامى و خوش عاقبتى وى شده است.
 
# همچنین در آیات 48 تا 50 سوره ص، در مورد آرامش كامل ذوالكفل در باغ هاى بهشتى [[پاداش اخروى]] وى آمده و همچنین برخوردارى ذوالكفل از آشاميدني هاى بهشتى و باغ هاى جاويدان بهشتى و ميوه هاى فراوان بهشتى و همسران زيبا و جذاب بهشتى آمده است.
 
# اين پيامبر الهى با خود عهد كرده بود كه روزها را [[روزه]] بگيرد و شب  ها را به [[عبادت]] بپردازد، و تنها از روى [[حق]] [[قضاوت]] نمايد و جز براى رضاى خداوند خشمگين نشود و تا آخر به آن چه متكفل شده و تعهد كرده بود وفادار ماند، او را «ذَاالْكِفْلِ» يعنى «داراى تعهد» ناميدند.<ref> [[تفسير نور]] (قرائتى محسن)، ج7، ص487.</ref>
 
 
 
==محل دفن حضرت ذوالکفل==
 
 
 
چنان كه مشهور است [[قبر]] او در مسير [[كربلا]] به [[نجف]] قرار دارد.<ref> تفسير نور (قرائتى محسن)، ج7، ص487.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، اول، 1374 ش.
+
 
* ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/حشمت الله رياضى؛ تهران: انتشارات دانشگاه پيام  نور، اول، 1372 ش.
+
*تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى؛ تهران: دارالکتب الإسلامیة، اول، ۱۳۷۴ ش.
* تفسير أحسن الحديث، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: بنياد [[بعثت]]، سوم، 1377 ش.
+
*ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، حشمت الله ریاضى؛ تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۲ ش.
* مخزن العرفان در تفسير قرآن، بانوى اصفهانى سيده نصرت امين؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361 ش.
+
*تفسیر أحسن الحدیث، سید على اکبر قرشى؛ تهران: بنیاد بعثت، سوم، ۱۳۷۷ ش.
* برگزيده تفسير نمونه، احمد على بابايى؛ تهران: دارالكتب الاسلاميه، سیزدهم، 1382 ش.
+
*مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوى اصفهانى سیده نصرت امین؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ ش.
* حيوة القلوب، [[علامه مجلسى ]]؛ قم : سرور، ششم ، 1384 ش .
+
*برگزیده تفسیر نمونه، احمد على بابایى؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، سیزدهم، ۱۳۸۲ ش.
* تفسير نور، محسن قرائتى؛ تهران: مركز فرهنگى درس هايى از [[قرآن]]، یازدهم، 1383 ش.
+
*حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش.
* الفين/ترجمه وجدانى، جعفر وجدانى؛ تهران، سعدى و محمودى، اول.
+
*تفسیر نور، محسن قرائتى؛ تهران: مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، یازدهم، ۱۳۸۳ ش.
 +
*الفین، ترجمه وجدانى، جعفر وجدانى؛ تهران، سعدى و محمودى، چاپ اول.
 
{{پیامبران}}
 
{{پیامبران}}
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۲

«حضرت ذوالکفل علیه السلام» طبق نظر مشهور، یکی از پیامبران بنى اسرائیل بوده است. نام او در قرآن کریم دو بار ذکر گردیده و از صابرین و صالحین شمرده شده است. در مورد وجه تسمیه «ذوالکفل» و شخصیت او، روایتها و نظرات مختلفی وجود دارد.

وجه تسمیه ذوالکفل

در این که چرا او "ذوالکفل" نامیده شده، با توجه به این که "کفل" هم به معنى نصیب آمده و هم به معنى کفالت و عهده دارى، احتمالات مختلفى داده اند؛ گاهی گفته اند چون گروهى از انبیاء بنى اسرائیل را کفالت کرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود، او را به این اسم نامیدند.[۱] و گاه گفته اند: چون خداوند نصیب وافرى از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود "ذاالکفل" یعنى "صاحب بهره وافى" نامیده شد. و گاه گفته اند چون تعهد کرده بود که شبها را به عبادت برخیزد و روزها را روزه دارد و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و بر سر این عهد و پیمان باقیماند این لقب به او داده شد.[۲]

در روایتی آمده است که: از حضرت رسول صلى الله علیه و آله سؤال نمودند از حال ذوالکفل، فرمود: «مردى بود از حضرموت و نام او «عویدیا ابن ادریم» (ذوالکفل) بود و پیغمبرى پیش از او بود که او را یسَع مى گفتند، روزى گفت: چه کسی جانشین من مى شود که بعد از من هدایت مردم نماید؛ به شرط آن که به غضب نیاید، و به شرط آن که روزها روزه باشد و شب ها به عبادت بیدار باشد و از کسى به خشم نیاید؟ پس عویدیا برخاست و گفت: من اینکار را انجام می‌دهم. پس باز یسع این سخن را اعاده کرد، باز آن جوان برخاست و گفت: من اینکار را انجام می‌دهم. پس یسع وفات نمود و خدا عویدیا را به جاى او بعد از او پیغمبر گردانید، او در اول روز میان مردم حکم مى کرد. روزى شیطان به اتباع خود گفت: کیست که او را از عهد خود برگرداند و او را به خشم آورد؟ یکى از شیاطین که او را «ابیض» مى گفتند، گفت: من این کار را مى کنم. ابلیس گفت: برو و سعى کن شاید او را به خشم آورى. چون ذوالکفل از حکم میان مردم فارغ شد رفت به خانه خود و خوابید که استراحت کند، ابیض آمد و فریاد کرد که: من مظلومم. ذوالکفل گفت: به خصم خود بگو به نزد من بیاید. گفت: به گفته من نمى آید. پس انگشتر خود را به او داد که: این نشانه را به او بنما و بگو که بیاید. ابیض رفت و ذوالکفل امروز خواب نتوانست کرد، و شب هم خواب نکرد. روز دیگر چون از قضا فارغ شد رفت که بخوابد، ابیض آمد فریاد کرد که: بر من ظلم کرده است کسى و انگشتر تو را بردم قبول نکرد که بیاید. پس دربان ذوالکفل به او گفت: بگذار استراحت کند که دیروز و دیشب خواب نکرده است. ابیض گفت: نمى‌شود، من مظلومم مى‌باید که رفع ظلم از من بکند. پس حاجب رفت و ذوالکفل را اعلام کرد، ذوالکفل نامه اى نوشت به او داد که برود و خصم خود را حاضر کند. امروز نیز خواب نکرد، شب را به عبادت احیا کرد. چون روز سوم از قضا فارغ شد به رختخواب رفت که بخوابد، باز ابیض آمد و فریاد کرد که: نامه تو را خصم من قبول نکرد. پس آن حضرت برخاست از براى او بیرون آمد دست او را گرفت و همراه او روانه شد در روز بسیار گرمى؛ چون ابیض این صبر را از آن حضرت مشاهده کرد از او ناامید شد و دست خود را از دست آن حضرت جدا کرد و ناپیدا شد. پس به این سبب او را ذوالکفل گفتند که متکفل آن وصیت شد و به عمل آورد».[۳]

ذوالکفل در قرآن

نام «ذا الکفل» در قرآن کریم دو بار آمده است:

  • «وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَاالْکفْلِ کلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ» و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه از شکیبایان بودند. (سوره انبیاء، آیه ۸۵)
  • «وَاذْکرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیسَعَ وَ ذَاالْکفْلِ وَ کلٌّ مِّنْ الْأَخْیارِ» و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را به یاد آور که همه از نیکانند. (سوره ص، آیه ۴۸)

در آیه ۸۵ سوره انبیاء، خداى سبحان به رسولش خبر می دهد که این پیامبران و آنچه را که از نعمتها به آنها عطاء نمودیم و تمام اینها از صابران بودند که بر بلاهاى گوناگون و بر مشقت هاى طاعات و عبادات و اذیت هایى که دشمنان دین به آنها می نمودند صبر و استقامت می نمودند.[۴] سپس در آیه ۸۶ سوره انبیاء، بزرگترین موهبت الهى را در برابر این صبر و استقامت براى آنان چنین بیان مى کند: «وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ» و ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم، چرا که آنها از صالحان بودند.[۵]

هر چند بعضی معتقدند که ذا الکفل یکی از صالحان بوده، اما ظاهر آیات قرآن او را در ردیف پیامبران بزرگ می شمرد و بیشتر به نظر می رسد که او از پیامبران بنی اسرائیل بوده است.[۶] صاحب مجمع البیان از کتاب «نبوت» حضرت عبدالعظیم حسنى نقل کرده که به جواد الائمه علیه السلام نوشتم و از ذا الکفل سؤال کردم که اسمش چه بود؟ آیا از مرسلین بود؟ امام در جواب نوشتند: خداوند صد و بیست چهار هزار نفر پیغمبر مبعوث کرده است، از آنها سیصد و سیزده نفر مرسل بودند، ذوالکفل از آنهاست و بعد از سلیمان بن داود زندگى مى کرد، مانند حضرت داود در میان مردم قضاوت مى کرد، خشمگین نشد مگر از براى خدا، نامش «ادویا پسر ادارین» بود.[۷]

پانویس

  1. تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ج۱۹، ص۳۱۲.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۴۸۳.
  3. حیوة القلوب، علامه مجلسی، ج۲، ص۸۵۱.
  4. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، سیده نصرت امین، ج۸، ص۲۹۴.
  5. برگزیده تفسیر نمونه، بابایى احمد على، ج۳، ص۱۸۵.
  6. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۱۳، ص ۴۸۳.
  7. تفسیر أحسن الحدیث، سید على اکبر قرشى، ج۶، ص۵۴۲.

منابع

  • تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى؛ تهران: دارالکتب الإسلامیة، اول، ۱۳۷۴ ش.
  • ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، حشمت الله ریاضى؛ تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۲ ش.
  • تفسیر أحسن الحدیث، سید على اکبر قرشى؛ تهران: بنیاد بعثت، سوم، ۱۳۷۷ ش.
  • مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوى اصفهانى سیده نصرت امین؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ ش.
  • برگزیده تفسیر نمونه، احمد على بابایى؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، سیزدهم، ۱۳۸۲ ش.
  • حیوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، ۱۳۸۴ ش.
  • تفسیر نور، محسن قرائتى؛ تهران: مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، یازدهم، ۱۳۸۳ ش.
  • الفین، ترجمه وجدانى، جعفر وجدانى؛ تهران، سعدى و محمودى، چاپ اول.
پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن