حضرت داوود علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (حضرت داود علیه السلام را به حضرت داوود علیه السلام که قبلاً صفحهٔ تغییرمسیر بود، منتقل کرد)
(داود های مت را که اشتباه بود داوود کردم)
سطر ۱: سطر ۱:
'''کلیدواژه: حضرت داود'''
+
'''کلیدواژه: حضرت داوود'''
  
==وجه تسميه داود==
+
==وجه تسميه داوود==
  
داود غير[[عربى]] است چون معرفه و نيز عجمه يعنى غيرعربي می باشد، الف و لام معرفه و تنوين نمى  گيرد و گفته اند [[عبرانى]]  می باشد.<ref> ترجمه مفردات (خسروى حسينى سيد غلامرضا)، ج  1، ص: 404.</ref> آن حضرت را براى اين داود ناميدند كه جراحت دل خود را كه از ترك اولى به هم رسيده بود به مودت الهى مداوا كرد.<ref> [[حيوة القلوب]] ([[علامه مجلسى]])، ج2، ص899.</ref>
+
داوود غير[[عربى]] است چون معرفه و نيز عجمه يعنى غيرعربي می باشد، الف و لام معرفه و تنوين نمى  گيرد و گفته اند [[عبرانى]]  می باشد.<ref> ترجمه مفردات (خسروى حسينى سيد غلامرضا)، ج  1، ص: 404.</ref> آن حضرت را براى اين داوود ناميدند كه جراحت دل خود را كه از ترك اولى به هم رسيده بود به مودت الهى مداوا كرد.<ref> [[حيوة القلوب]] ([[علامه مجلسى]])، ج2، ص899.</ref>
  
==نسب حضرت داود==
+
==نسب حضرت داوود==
  
داود بن ايشى بن عويد بن باعز بن سلمون بن نحشون بن عمى نادب بن رام بن حصرون بن فارص بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن ابراهيم .<ref> [[تاريخ الأمم والملوك]] ([[محمد بن جرير طبرى]])، ج1، ص476.</ref>
+
داوود بن ايشى بن عويد بن باعز بن سلمون بن نحشون بن عمى نادب بن رام بن حصرون بن فارص بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن ابراهيم .<ref> [[تاريخ الأمم والملوك]] ([[محمد بن جرير طبرى]])، ج1، ص476.</ref>
  
==حضرت داود در قرآن==
+
==حضرت داوود در قرآن==
  
نام مبارك حضرت داود شانزده بار در [[قرآن]] آمده است. در سوره های: [[سوره بقره]] / [[سوره نساء]] / [[سوره مائده]] / [[سوره انعام]] / [[سوره اسراء]] / [[سوره انبياء]] / [[سوره نمل]] / [[سوره سبا]] / [[سوره ص]].
+
نام مبارك حضرت داوود شانزده بار در [[قرآن]] آمده است. در سوره های: [[سوره بقره]] / [[سوره نساء]] / [[سوره مائده]] / [[سوره انعام]] / [[سوره اسراء]] / [[سوره انبياء]] / [[سوره نمل]] / [[سوره سبا]] / [[سوره ص]].
  
 
* {{متن قرآن|«وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَ آتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا»}}: و پروردگار تو به هر كه و هر چه در آسمانها و زمين است داناتر است و در حقيقت بعضى از [[انبياء]] را بر بعضى برترى بخشيديم و به داوود [[زبور]] داديم. (سوره اسراء، آیه 55)
 
* {{متن قرآن|«وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَ آتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا»}}: و پروردگار تو به هر كه و هر چه در آسمانها و زمين است داناتر است و در حقيقت بعضى از [[انبياء]] را بر بعضى برترى بخشيديم و به داوود [[زبور]] داديم. (سوره اسراء، آیه 55)
  
===زبور حضرت داود علیه السلام===
+
===زبور حضرت داوود علیه السلام===
  
زبور داود عليه السلام حاوى 150 [[سوره]] بود كه [[احكام]] و [[حلال]] و [[حرام]]ى در آن ها ذكر نشده بود. فقط حاوى [[پند و اندرز]] بودند. چون حضرت داود صوت نيكوئى داشت لذا هرگاه به خواندن زبور شروع مي كرد انس و [[جن]] و پرنده و حيوان هاى وحشى نزد آن حضرت اجتماع مي نمودند حضرت داود مردى [[فروتن]] بود. و از دست رنج خود هزينه معيشت را تأمين مي كرد. زيرا زره داودى مي بافت و مي فروخت.
+
زبور داوود عليه السلام حاوى 150 [[سوره]] بود كه [[احكام]] و [[حلال]] و [[حرام]]ى در آن ها ذكر نشده بود. فقط حاوى [[پند و اندرز]] بودند. چون حضرت داوود صوت نيكوئى داشت لذا هرگاه به خواندن زبور شروع مي كرد انس و [[جن]] و پرنده و حيوان هاى وحشى نزد آن حضرت اجتماع مي نمودند حضرت داوود مردى [[فروتن]] بود. و از دست رنج خود هزينه معيشت را تأمين مي كرد. زيرا زره داوودى مي بافت و مي فروخت.
  
به عبارت دیگر زبور داود حاوى 150 مزمور بوده. و مزمور عبارت بود از يك فصلى كه حاوى سخنان داود بود كه از دشمن به خدا [[استغاثه]] مي كرد. و بر آنان [[نفرين]] مي نمود، و از خدا كمك مي خواست. و گاهى حاوى [[موعظه ]]هائى بودند كه در [[كنيسه]] مي كرد.<ref> [[تفسير آسان]]، (نجفى خمينى محمدجواد)، ج4، ص68.</ref>
+
به عبارت دیگر زبور داوود حاوى 150 مزمور بوده. و مزمور عبارت بود از يك فصلى كه حاوى سخنان داوود بود كه از دشمن به خدا [[استغاثه]] مي كرد. و بر آنان [[نفرين]] مي نمود، و از خدا كمك مي خواست. و گاهى حاوى [[موعظه ]]هائى بودند كه در [[كنيسه]] مي كرد.<ref> [[تفسير آسان]]، (نجفى خمينى محمدجواد)، ج4، ص68.</ref>
  
 
* {{متن قرآن|«وَ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ»}}: و داوود و سليمان را ياد كن هنگامى كه درباره آن كشتزار كه گوسفندان مردم شب  هنگام در آن چريده بودند داورى مى كردند و ما شاهد داورى آنان بوديم. (سوره انبیاء، آیه 78)
 
* {{متن قرآن|«وَ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ»}}: و داوود و سليمان را ياد كن هنگامى كه درباره آن كشتزار كه گوسفندان مردم شب  هنگام در آن چريده بودند داورى مى كردند و ما شاهد داورى آنان بوديم. (سوره انبیاء، آیه 78)
سطر ۲۵: سطر ۲۵:
 
* {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ عِلْمًا وَ قَالَا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ»}}: و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند [[ستايش]] خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است. (سوره نمل، آیه 15)
 
* {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ عِلْمًا وَ قَالَا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ»}}: و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند [[ستايش]] خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است. (سوره نمل، آیه 15)
  
* از جمله قدرت هاى [[معنوى]] كه خداوند به حضرت داود علیه السلام عطا کرد را در آیه های 17 تا 29 [[سوره ص]] بیان می کند.  
+
* از جمله قدرت هاى [[معنوى]] كه خداوند به حضرت داوود علیه السلام عطا کرد را در آیه های 17 تا 29 [[سوره ص]] بیان می کند.  
  
 
{{متن قرآن|«إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ × وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ × وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ...»}}: ما كوه ها را [[مسخر]] كرديم كه با او هر شامگاه و صبحگاه (خدا را) [[تسبيح]] مى  گفتند. × و پرندگان را به گرد او درآورده (رام كرديم) كه هر يك (از كوه ها و مرغان به آواى تسبيح و [[تقديس]] او) به سوى خدا بازگشت بسيار داشتند. × و سلطنت او را (به زيادى عده و عده) تقويت نموديم و او را [[حكمت]] (دانش  هاى عقلى و اجتماعى و [[شرايع دينى]]) و سخنانى فيصله  دهنده (ميان [[حق]] و [[باطل]]) عطا كرديم.
 
{{متن قرآن|«إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ × وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ × وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ...»}}: ما كوه ها را [[مسخر]] كرديم كه با او هر شامگاه و صبحگاه (خدا را) [[تسبيح]] مى  گفتند. × و پرندگان را به گرد او درآورده (رام كرديم) كه هر يك (از كوه ها و مرغان به آواى تسبيح و [[تقديس]] او) به سوى خدا بازگشت بسيار داشتند. × و سلطنت او را (به زيادى عده و عده) تقويت نموديم و او را [[حكمت]] (دانش  هاى عقلى و اجتماعى و [[شرايع دينى]]) و سخنانى فيصله  دهنده (ميان [[حق]] و [[باطل]]) عطا كرديم.
  
==حضرت داود در روايات==
+
==حضرت داوود در روايات==
  
* حضرت [[امام صادق]] عليه السلام مي فرمايد: خداى عليم به پيامبر [[بنى اسرائيل]] [[وحى]] كرد: آن كسى [[جالوت]] را خواهد كشت كه زره [[حضرت موسی]] به اندازه اندام او باشد. و وى مردى است از فرزندان [[لاوى بن يعقوب]] كه نامش: [[داود بن ايشا]] و گوسفند چران است مي باشد. ايشا داراى ده پسر بود كه حضرت داود كوچكتر از همه بود. هنگامى كه خدا [[طالوت]] را براى پادشاهى بنى اسرائيل برانگيخت و وى آنان را براى [[محاربه]] با جالوت جمع  آورى نمود نزد ايشا فرستاد و گفت: فرزندان خود را براى كارزار حاضر كن.
+
* حضرت [[امام صادق]] عليه السلام مي فرمايد: خداى عليم به پيامبر [[بنى اسرائيل]] [[وحى]] كرد: آن كسى [[جالوت]] را خواهد كشت كه زره [[حضرت موسی]] به اندازه اندام او باشد. و وى مردى است از فرزندان [[لاوى بن يعقوب]] كه نامش: [[داوود بن ايشا]] و گوسفند چران است مي باشد. ايشا داراى ده پسر بود كه حضرت داوود كوچكتر از همه بود. هنگامى كه خدا [[طالوت]] را براى پادشاهى بنى اسرائيل برانگيخت و وى آنان را براى [[محاربه]] با جالوت جمع  آورى نمود نزد ايشا فرستاد و گفت: فرزندان خود را براى كارزار حاضر كن.
  
 
وقتى آنان حاضر شدند طالوت زره حضرت موسى را بر تن هر يك از ايشان كه پوشانيد يا بلند بود، يا كوتاه! طالوت به: ايشا گفت: آيا فرزندى دارى كه او را بجاى گذاشته  باشى؟ گفت: آرى، كوچكترين فرزندم را بجاى نهاده ام تا گوسفندان را بچراند.
 
وقتى آنان حاضر شدند طالوت زره حضرت موسى را بر تن هر يك از ايشان كه پوشانيد يا بلند بود، يا كوتاه! طالوت به: ايشا گفت: آيا فرزندى دارى كه او را بجاى گذاشته  باشى؟ گفت: آرى، كوچكترين فرزندم را بجاى نهاده ام تا گوسفندان را بچراند.
  
طالوت به دنبال داود فرستاد تا آمد. هنگامى كه حضرت داود خواست بيايد فلاخن خود را نيز به همراه آورد. حضرت داود مي گويد: در بين راه هر يك از سه عدد سنگ مي گفتند: اى داود مرا برگير. آن بزرگوار آن ها را برگرفت و در ميان توبره خود نهاد، آن سنگ ها، سنگ فيروزه بودند. حضرت داود مردى پرجست و خيز و نيرومند و قوى بود. وقتى آن حضرت نزد طالوت آمد و طالوت زره حضرت موسى را بر بدن وى پوشانيد به اندازه قامتش درآمد.
+
طالوت به دنبال داوود فرستاد تا آمد. هنگامى كه حضرت داوود خواست بيايد فلاخن خود را نيز به همراه آورد. حضرت داوود مي گويد: در بين راه هر يك از سه عدد سنگ مي گفتند: اى داوود مرا برگير. آن بزرگوار آن ها را برگرفت و در ميان توبره خود نهاد، آن سنگ ها، سنگ فيروزه بودند. حضرت داوود مردى پرجست و خيز و نيرومند و قوى بود. وقتى آن حضرت نزد طالوت آمد و طالوت زره حضرت موسى را بر بدن وى پوشانيد به اندازه قامتش درآمد.
  
حضرت داود آمد و در برابر [[جالوت]] قرار گرفت. جالوت بر پشت فيل سوار بود و تاجى بر سر داشت و ياقوتى كه مي درخشيد بر پيشانيش بود و سپاهش در مقابلش قرار داشتند. حضرت داود يكى از آن سنگ ها را برگرفت و به ميمنه سپاه جالوت انداخت و آنان شكست خوردند. بعدا سنگ ديگرى به ميسره لشكر جالوت پرتاب نمود و ايشان هم شكست خوردند. سپس سومين سنگ را بسوى جالوت انداخت و آن سنگ پس از اين كه به پيشانى جالوت در موضع ياقوت رسيد به مغز سرش اصابت كرد و جالوت را نقش زمين نمود.<ref> تفسير آسان (نجفى خمينى محمد جواد)، ج2، ص113.</ref>
+
حضرت داوود آمد و در برابر [[جالوت]] قرار گرفت. جالوت بر پشت فيل سوار بود و تاجى بر سر داشت و ياقوتى كه مي درخشيد بر پيشانيش بود و سپاهش در مقابلش قرار داشتند. حضرت داوود يكى از آن سنگ ها را برگرفت و به ميمنه سپاه جالوت انداخت و آنان شكست خوردند. بعدا سنگ ديگرى به ميسره لشكر جالوت پرتاب نمود و ايشان هم شكست خوردند. سپس سومين سنگ را بسوى جالوت انداخت و آن سنگ پس از اين كه به پيشانى جالوت در موضع ياقوت رسيد به مغز سرش اصابت كرد و جالوت را نقش زمين نمود.<ref> تفسير آسان (نجفى خمينى محمد جواد)، ج2، ص113.</ref>
  
* درباره حضرت داود علیه السلام قصه اى را نقل كرده اند كه ناپسند بوده و موافق با مقام [[نبوت]] نمى  باشد می گویند که: حضرت داود بسيار [[نماز]] مى  خواند و مى  گفت: خدايا! تو ابراهيم را بر من فضيلت دادى و او را به عنوان خليل انتخاب كردى و موسى را بر من فضيلت دادى و او را (كليم) گردانيدى! خداوند فرمود: اى داود! ما ايشان را آزمايش كرديم و به اين مقام رسانيديم ولى تو را به مانند آنان آزمايش نكرديم، اگر بخواهى تو را هم امتحان مى كنيم؟
+
* درباره حضرت داوود علیه السلام قصه اى را نقل كرده اند كه ناپسند بوده و موافق با مقام [[نبوت]] نمى  باشد می گویند که: حضرت داوود بسيار [[نماز]] مى  خواند و مى  گفت: خدايا! تو ابراهيم را بر من فضيلت دادى و او را به عنوان خليل انتخاب كردى و موسى را بر من فضيلت دادى و او را (كليم) گردانيدى! خداوند فرمود: اى داوود! ما ايشان را آزمايش كرديم و به اين مقام رسانيديم ولى تو را به مانند آنان آزمايش نكرديم، اگر بخواهى تو را هم امتحان مى كنيم؟
  
داود گفت: آرى مرا هم امتحان كن، پس روزى كه او در محرابش بود كبوترى به چشمش خورد و خواست او را بگيرد، كبوتر به پنجره پرستشگاه پريد و داود به دنبال آن به پنجره درآمد در اين هنگام چشمش به زن «اوريا» افتاد كه او خود را مى  شست، پس دل به او بست و تصميم گرفت با او [[ازدواج]] كند. در يكى از جنگ ها دستور داد كه «اوريا» در پيشاپيش جبهه جلوتر از «تابوت سكينه» مشغول مبارزه شود، «اوريا» نيز چنين كرد و كشته شد، و چون عده وى تمام شد با همسر او ازدواج كرد و «سليمان» از او زاده شد، روزگار به كام داود مى  گذشت تا روزى كه در [[محراب]] خود مشغول [[عبادت]] بود، دو مرد را مشاهده كرد و از آنان هراسيد، آن دو به وى گفتند: نترس ما دو خصم هستيم كه بعضى بر بعض ديگر ستم كرده و آمده ايم كه تو درباره ما [[قضاوت]] كنى! يكى از آن دو مرد به ديگرى نگاه كرده و خنديد، در اين هنگام «داود» متوجه شد آن دو مرد دو [[فرشته]] مى  باشند كه خداوند به صورت دو خصم فرستاده تا «داود» را بر لغزش او متوجه كنند، پس در اين هنگام [[توبه]] كرده و گريه نمود تا جايى كه از آب چشم او گياهى روئيده شد.
+
داوود گفت: آرى مرا هم امتحان كن، پس روزى كه او در محرابش بود كبوترى به چشمش خورد و خواست او را بگيرد، كبوتر به پنجره پرستشگاه پريد و داوود به دنبال آن به پنجره درآمد در اين هنگام چشمش به زن «اوريا» افتاد كه او خود را مى  شست، پس دل به او بست و تصميم گرفت با او [[ازدواج]] كند. در يكى از جنگ ها دستور داد كه «اوريا» در پيشاپيش جبهه جلوتر از «تابوت سكينه» مشغول مبارزه شود، «اوريا» نيز چنين كرد و كشته شد، و چون عده وى تمام شد با همسر او ازدواج كرد و «سليمان» از او زاده شد، روزگار به كام داوود مى  گذشت تا روزى كه در [[محراب]] خود مشغول [[عبادت]] بود، دو مرد را مشاهده كرد و از آنان هراسيد، آن دو به وى گفتند: نترس ما دو خصم هستيم كه بعضى بر بعض ديگر ستم كرده و آمده ايم كه تو درباره ما [[قضاوت]] كنى! يكى از آن دو مرد به ديگرى نگاه كرده و خنديد، در اين هنگام «داوود» متوجه شد آن دو مرد دو [[فرشته]] مى  باشند كه خداوند به صورت دو خصم فرستاده تا «داوود» را بر لغزش او متوجه كنند، پس در اين هنگام [[توبه]] كرده و گريه نمود تا جايى كه از آب چشم او گياهى روئيده شد.
  
در نادرست بودن داستان فوق هيچ گونه شك و ترديدى نمى  باشد زيرا كه اين داستان موجب از ميان رفتن [[عدالت]] حضرت داود مى  باشد!! چگونه درست باشد كه بگوئيم [[پیامبران]] بى  عدالت بودند در حالى كه ايشان امينان بر [[وحى]] خدا و سفيران ميان مردم و خدا مى  باشند و آيا جايز است كه پيامبران داراى چنين صفتى باشند كه [[شهادت]] آنان مورد قبول نبوده و مردم از شنيدن اين سخن ايشان و قبول آن منزجر و متنفر باشند؟!
+
در نادرست بودن داستان فوق هيچ گونه شك و ترديدى نمى  باشد زيرا كه اين داستان موجب از ميان رفتن [[عدالت]] حضرت داوود مى  باشد!! چگونه درست باشد كه بگوئيم [[پیامبران]] بى  عدالت بودند در حالى كه ايشان امينان بر [[وحى]] خدا و سفيران ميان مردم و خدا مى  باشند و آيا جايز است كه پيامبران داراى چنين صفتى باشند كه [[شهادت]] آنان مورد قبول نبوده و مردم از شنيدن اين سخن ايشان و قبول آن منزجر و متنفر باشند؟!
  
از حضرت [[امام علی]] علیه السلام روايت شده كه فرمود: اگر كسى بگويد كه داود زن «اوريا» را تزويج كرد بايد بداند كه من درباره او دو حد جارى كرده و تازيانه مى  زنم، يكى براى اهانت به [[نبوت]] و ديگرى طبق قانون [[اسلام]]!
+
از حضرت [[امام علی]] علیه السلام روايت شده كه فرمود: اگر كسى بگويد كه داوود زن «اوريا» را تزويج كرد بايد بداند كه من درباره او دو حد جارى كرده و تازيانه مى  زنم، يكى براى اهانت به [[نبوت]] و ديگرى طبق قانون [[اسلام]]!
  
«[[ابومسلم]]» گويد: مانعى ندارد كه بگوئيم آن دو خصم واقعا دو مرد عادى بودند كه براى [[قضاوت]] به نزد «داود» آمده بودند و مسأله (ميش) نيز واقعيت داشته است و ترس و هراس داود هم به اين جهت بود كه آنان در غير وقت عادى و بدون اجازه بر وى داخل شده بودند و سرزنش از اين جهت بوده كه «داود» بدون شنيدن دليل طرف دوم به نفع اولى قضاوت كرده بود.<ref> ترجمه [[مجمع البيان في تفسير القرآن]]، ج21، ص91.</ref>
+
«[[ابومسلم]]» گويد: مانعى ندارد كه بگوئيم آن دو خصم واقعا دو مرد عادى بودند كه براى [[قضاوت]] به نزد «داوود» آمده بودند و مسأله (ميش) نيز واقعيت داشته است و ترس و هراس داوود هم به اين جهت بود كه آنان در غير وقت عادى و بدون اجازه بر وى داخل شده بودند و سرزنش از اين جهت بوده كه «داوود» بدون شنيدن دليل طرف دوم به نفع اولى قضاوت كرده بود.<ref> ترجمه [[مجمع البيان في تفسير القرآن]]، ج21، ص91.</ref>
  
* [[امام صادق]] عليه السلام فرمود: خداوند به داود پيغمبر عليه السلام وحى فرستاد كه تو بنده خوبى هستى، به شرطى كه از [[بيت المال]] مصرف شخصى نكنى. و كارى را با دست خودت انجام دهى و امرار معاش كنى. داود عليه السلام سخت گريست. خداوند عزوجل به آهن وحى كرد كه در برابر داود نرم شود و آهن نرم شد، حضرت داود عليه السلام نيز، هر روز زرهى مى  ساخت و به هزار درهم مى  فروخت و از مصرف كردن بيت المال بى  نياز گشت.<ref> گلچين صدوق (محمدحسين صفاخواه)، ج2، ص55.</ref>
+
* [[امام صادق]] عليه السلام فرمود: خداوند به داوود پيغمبر عليه السلام وحى فرستاد كه تو بنده خوبى هستى، به شرطى كه از [[بيت المال]] مصرف شخصى نكنى. و كارى را با دست خودت انجام دهى و امرار معاش كنى. داوود عليه السلام سخت گريست. خداوند عزوجل به آهن وحى كرد كه در برابر داوود نرم شود و آهن نرم شد، حضرت داوود عليه السلام نيز، هر روز زرهى مى  ساخت و به هزار درهم مى  فروخت و از مصرف كردن بيت المال بى  نياز گشت.<ref> گلچين صدوق (محمدحسين صفاخواه)، ج2، ص55.</ref>
  
* در [[حديث]] معتبر از حضرت امام صادق عليه السلام منقول است كه: حضرت داود عليه السلام چون به [[حج]] آمد و به [[عرفات]] حاضر شد و كثرت مردم را در عرفات مشاهده نمود به بالاى كوه رفت و تنها مشغول [[دعا]] شد، چون از [[مناسك حج]] فارغ شد، [[جبرئيل]] عليه السلام به نزد آن حضرت آمد و گفت: اى داود! پروردگار تو مى  فرمايد كه: چرا به كوه بالا رفتى؟ آيا گمان كردى كه صداى تو به سبب صداى ديگران بر من مخفى مى  باشد؟
+
* در [[حديث]] معتبر از حضرت امام صادق عليه السلام منقول است كه: حضرت داوود عليه السلام چون به [[حج]] آمد و به [[عرفات]] حاضر شد و كثرت مردم را در عرفات مشاهده نمود به بالاى كوه رفت و تنها مشغول [[دعا]] شد، چون از [[مناسك حج]] فارغ شد، [[جبرئيل]] عليه السلام به نزد آن حضرت آمد و گفت: اى داوود! پروردگار تو مى  فرمايد كه: چرا به كوه بالا رفتى؟ آيا گمان كردى كه صداى تو به سبب صداى ديگران بر من مخفى مى  باشد؟
  
پس جبرئيل داود عليه السّلام را برد بسوى جده، و از آن جا او را به دريا فروبرد به قدر چهل روز راه كه در صحرا راه روند تا به سنگى رسيد، پس سنگ را شكافت ناگاه در ميان آن سنگ كرمى ظاهر شد، پس گفت: اى داود! پروردگار تو مى  فرمايد كه: من صداى اين كرم را در ميان اين سنگ در قعر اين دريا مى  شنوم و از آن غافل نيستم پس گمان كردى كه اختلاط آوازها مرا مانع شنيدن آواز تو مى شود.<ref>حيوة القلوب (علامه مجلسى)، ج2، ص904.</ref>
+
پس جبرئيل داوود عليه السّلام را برد بسوى جده، و از آن جا او را به دريا فروبرد به قدر چهل روز راه كه در صحرا راه روند تا به سنگى رسيد، پس سنگ را شكافت ناگاه در ميان آن سنگ كرمى ظاهر شد، پس گفت: اى داوود! پروردگار تو مى  فرمايد كه: من صداى اين كرم را در ميان اين سنگ در قعر اين دريا مى  شنوم و از آن غافل نيستم پس گمان كردى كه اختلاط آوازها مرا مانع شنيدن آواز تو مى شود.<ref>حيوة القلوب (علامه مجلسى)، ج2، ص904.</ref>
  
==اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت داود==
+
==اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت داوود==
  
* یکی از فضایل حضرت داود [[احسان]] و نيكوكارى او می باشد. {{متن قرآن|«...و مِن ذُرِّيَّتِهِ داوودَ و سُلَيمنَ و اَيّوبَ... وكَذلِكَ نَجزِى المُحسِنين»}}. ([[سوره انعام]]، آیه84)
+
* یکی از فضایل حضرت داوود [[احسان]] و نيكوكارى او می باشد. {{متن قرآن|«...و مِن ذُرِّيَّتِهِ داوودَ و سُلَيمنَ و اَيّوبَ... وكَذلِكَ نَجزِى المُحسِنين»}}. ([[سوره انعام]]، آیه84)
  
* داود عليه السلام، مظهر [[صبر]] و مقاومت و الگوى صابران و بردباران تاريخ بیان شده است. {{متن قرآن|«اِصبِر عَلى ما يَقولونَ واذكُر عَبدَنا داوودَ ذَاالاَيدِ اِنَّهُ اَوّاب»}}. ([[سوره ص]]، آیه 17)
+
* داوود عليه السلام، مظهر [[صبر]] و مقاومت و الگوى صابران و بردباران تاريخ بیان شده است. {{متن قرآن|«اِصبِر عَلى ما يَقولونَ واذكُر عَبدَنا داوودَ ذَاالاَيدِ اِنَّهُ اَوّاب»}}. ([[سوره ص]]، آیه 17)
  
* [[حكمت]] داود عليه السلام که خداوند به وى عطاء کرد. {{متن قرآن|«...و قَتَلَ داوودُ جالوتَ وءاتهُ اللّهُ المُلكَ والحِكمَةَ...»}}. ([[سوره بقره]]، آیه 251)
+
* [[حكمت]] داوود عليه السلام که خداوند به وى عطاء کرد. {{متن قرآن|«...و قَتَلَ داوودُ جالوتَ وءاتهُ اللّهُ المُلكَ والحِكمَةَ...»}}. ([[سوره بقره]]، آیه 251)
  
* داود عليه السلام، داورى [[عادل]] در رسيدگى به امور اجتماعى، در نظر مردم عصر خود بود. {{متن قرآن|«اِذ دَخَلوا عَلى داوودَ فَفَزِعَ مِنهُم قالوا لاتَخَف خَصمانِ بَغى بَعضُنا عَلى بَعض فَاحكُم بَينَنا بِالحَقِّ...»}}. (سوره ص، آیه 22)
+
* داوود عليه السلام، داورى [[عادل]] در رسيدگى به امور اجتماعى، در نظر مردم عصر خود بود. {{متن قرآن|«اِذ دَخَلوا عَلى داوودَ فَفَزِعَ مِنهُم قالوا لاتَخَف خَصمانِ بَغى بَعضُنا عَلى بَعض فَاحكُم بَينَنا بِالحَقِّ...»}}. (سوره ص، آیه 22)
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ ‏۱۱ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۲۹

کلیدواژه: حضرت داوود

وجه تسميه داوود

داوود غيرعربى است چون معرفه و نيز عجمه يعنى غيرعربي می باشد، الف و لام معرفه و تنوين نمى گيرد و گفته اند عبرانى می باشد.[۱] آن حضرت را براى اين داوود ناميدند كه جراحت دل خود را كه از ترك اولى به هم رسيده بود به مودت الهى مداوا كرد.[۲]

نسب حضرت داوود

داوود بن ايشى بن عويد بن باعز بن سلمون بن نحشون بن عمى نادب بن رام بن حصرون بن فارص بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن ابراهيم .[۳]

حضرت داوود در قرآن

نام مبارك حضرت داوود شانزده بار در قرآن آمده است. در سوره های: سوره بقره / سوره نساء / سوره مائده / سوره انعام / سوره اسراء / سوره انبياء / سوره نمل / سوره سبا / سوره ص.

  • «وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَ آتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا»: و پروردگار تو به هر كه و هر چه در آسمانها و زمين است داناتر است و در حقيقت بعضى از انبياء را بر بعضى برترى بخشيديم و به داوود زبور داديم. (سوره اسراء، آیه 55)

زبور حضرت داوود علیه السلام

زبور داوود عليه السلام حاوى 150 سوره بود كه احكام و حلال و حرامى در آن ها ذكر نشده بود. فقط حاوى پند و اندرز بودند. چون حضرت داوود صوت نيكوئى داشت لذا هرگاه به خواندن زبور شروع مي كرد انس و جن و پرنده و حيوان هاى وحشى نزد آن حضرت اجتماع مي نمودند حضرت داوود مردى فروتن بود. و از دست رنج خود هزينه معيشت را تأمين مي كرد. زيرا زره داوودى مي بافت و مي فروخت.

به عبارت دیگر زبور داوود حاوى 150 مزمور بوده. و مزمور عبارت بود از يك فصلى كه حاوى سخنان داوود بود كه از دشمن به خدا استغاثه مي كرد. و بر آنان نفرين مي نمود، و از خدا كمك مي خواست. و گاهى حاوى موعظه هائى بودند كه در كنيسه مي كرد.[۴]

  • «وَ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ»: و داوود و سليمان را ياد كن هنگامى كه درباره آن كشتزار كه گوسفندان مردم شب هنگام در آن چريده بودند داورى مى كردند و ما شاهد داورى آنان بوديم. (سوره انبیاء، آیه 78)
  • «وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ عِلْمًا وَ قَالَا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ»: و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است. (سوره نمل، آیه 15)
  • از جمله قدرت هاى معنوى كه خداوند به حضرت داوود علیه السلام عطا کرد را در آیه های 17 تا 29 سوره ص بیان می کند.

«إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ × وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ × وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ...»: ما كوه ها را مسخر كرديم كه با او هر شامگاه و صبحگاه (خدا را) تسبيح مى گفتند. × و پرندگان را به گرد او درآورده (رام كرديم) كه هر يك (از كوه ها و مرغان به آواى تسبيح و تقديس او) به سوى خدا بازگشت بسيار داشتند. × و سلطنت او را (به زيادى عده و عده) تقويت نموديم و او را حكمت (دانش هاى عقلى و اجتماعى و شرايع دينى) و سخنانى فيصله دهنده (ميان حق و باطل) عطا كرديم.

حضرت داوود در روايات

  • حضرت امام صادق عليه السلام مي فرمايد: خداى عليم به پيامبر بنى اسرائيل وحى كرد: آن كسى جالوت را خواهد كشت كه زره حضرت موسی به اندازه اندام او باشد. و وى مردى است از فرزندان لاوى بن يعقوب كه نامش: داوود بن ايشا و گوسفند چران است مي باشد. ايشا داراى ده پسر بود كه حضرت داوود كوچكتر از همه بود. هنگامى كه خدا طالوت را براى پادشاهى بنى اسرائيل برانگيخت و وى آنان را براى محاربه با جالوت جمع آورى نمود نزد ايشا فرستاد و گفت: فرزندان خود را براى كارزار حاضر كن.

وقتى آنان حاضر شدند طالوت زره حضرت موسى را بر تن هر يك از ايشان كه پوشانيد يا بلند بود، يا كوتاه! طالوت به: ايشا گفت: آيا فرزندى دارى كه او را بجاى گذاشته باشى؟ گفت: آرى، كوچكترين فرزندم را بجاى نهاده ام تا گوسفندان را بچراند.

طالوت به دنبال داوود فرستاد تا آمد. هنگامى كه حضرت داوود خواست بيايد فلاخن خود را نيز به همراه آورد. حضرت داوود مي گويد: در بين راه هر يك از سه عدد سنگ مي گفتند: اى داوود مرا برگير. آن بزرگوار آن ها را برگرفت و در ميان توبره خود نهاد، آن سنگ ها، سنگ فيروزه بودند. حضرت داوود مردى پرجست و خيز و نيرومند و قوى بود. وقتى آن حضرت نزد طالوت آمد و طالوت زره حضرت موسى را بر بدن وى پوشانيد به اندازه قامتش درآمد.

حضرت داوود آمد و در برابر جالوت قرار گرفت. جالوت بر پشت فيل سوار بود و تاجى بر سر داشت و ياقوتى كه مي درخشيد بر پيشانيش بود و سپاهش در مقابلش قرار داشتند. حضرت داوود يكى از آن سنگ ها را برگرفت و به ميمنه سپاه جالوت انداخت و آنان شكست خوردند. بعدا سنگ ديگرى به ميسره لشكر جالوت پرتاب نمود و ايشان هم شكست خوردند. سپس سومين سنگ را بسوى جالوت انداخت و آن سنگ پس از اين كه به پيشانى جالوت در موضع ياقوت رسيد به مغز سرش اصابت كرد و جالوت را نقش زمين نمود.[۵]

  • درباره حضرت داوود علیه السلام قصه اى را نقل كرده اند كه ناپسند بوده و موافق با مقام نبوت نمى باشد می گویند که: حضرت داوود بسيار نماز مى خواند و مى گفت: خدايا! تو ابراهيم را بر من فضيلت دادى و او را به عنوان خليل انتخاب كردى و موسى را بر من فضيلت دادى و او را (كليم) گردانيدى! خداوند فرمود: اى داوود! ما ايشان را آزمايش كرديم و به اين مقام رسانيديم ولى تو را به مانند آنان آزمايش نكرديم، اگر بخواهى تو را هم امتحان مى كنيم؟

داوود گفت: آرى مرا هم امتحان كن، پس روزى كه او در محرابش بود كبوترى به چشمش خورد و خواست او را بگيرد، كبوتر به پنجره پرستشگاه پريد و داوود به دنبال آن به پنجره درآمد در اين هنگام چشمش به زن «اوريا» افتاد كه او خود را مى شست، پس دل به او بست و تصميم گرفت با او ازدواج كند. در يكى از جنگ ها دستور داد كه «اوريا» در پيشاپيش جبهه جلوتر از «تابوت سكينه» مشغول مبارزه شود، «اوريا» نيز چنين كرد و كشته شد، و چون عده وى تمام شد با همسر او ازدواج كرد و «سليمان» از او زاده شد، روزگار به كام داوود مى گذشت تا روزى كه در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد را مشاهده كرد و از آنان هراسيد، آن دو به وى گفتند: نترس ما دو خصم هستيم كه بعضى بر بعض ديگر ستم كرده و آمده ايم كه تو درباره ما قضاوت كنى! يكى از آن دو مرد به ديگرى نگاه كرده و خنديد، در اين هنگام «داوود» متوجه شد آن دو مرد دو فرشته مى باشند كه خداوند به صورت دو خصم فرستاده تا «داوود» را بر لغزش او متوجه كنند، پس در اين هنگام توبه كرده و گريه نمود تا جايى كه از آب چشم او گياهى روئيده شد.

در نادرست بودن داستان فوق هيچ گونه شك و ترديدى نمى باشد زيرا كه اين داستان موجب از ميان رفتن عدالت حضرت داوود مى باشد!! چگونه درست باشد كه بگوئيم پیامبران بى عدالت بودند در حالى كه ايشان امينان بر وحى خدا و سفيران ميان مردم و خدا مى باشند و آيا جايز است كه پيامبران داراى چنين صفتى باشند كه شهادت آنان مورد قبول نبوده و مردم از شنيدن اين سخن ايشان و قبول آن منزجر و متنفر باشند؟!

از حضرت امام علی علیه السلام روايت شده كه فرمود: اگر كسى بگويد كه داوود زن «اوريا» را تزويج كرد بايد بداند كه من درباره او دو حد جارى كرده و تازيانه مى زنم، يكى براى اهانت به نبوت و ديگرى طبق قانون اسلام!

«ابومسلم» گويد: مانعى ندارد كه بگوئيم آن دو خصم واقعا دو مرد عادى بودند كه براى قضاوت به نزد «داوود» آمده بودند و مسأله (ميش) نيز واقعيت داشته است و ترس و هراس داوود هم به اين جهت بود كه آنان در غير وقت عادى و بدون اجازه بر وى داخل شده بودند و سرزنش از اين جهت بوده كه «داوود» بدون شنيدن دليل طرف دوم به نفع اولى قضاوت كرده بود.[۶]

  • امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به داوود پيغمبر عليه السلام وحى فرستاد كه تو بنده خوبى هستى، به شرطى كه از بيت المال مصرف شخصى نكنى. و كارى را با دست خودت انجام دهى و امرار معاش كنى. داوود عليه السلام سخت گريست. خداوند عزوجل به آهن وحى كرد كه در برابر داوود نرم شود و آهن نرم شد، حضرت داوود عليه السلام نيز، هر روز زرهى مى ساخت و به هزار درهم مى فروخت و از مصرف كردن بيت المال بى نياز گشت.[۷]
  • در حديث معتبر از حضرت امام صادق عليه السلام منقول است كه: حضرت داوود عليه السلام چون به حج آمد و به عرفات حاضر شد و كثرت مردم را در عرفات مشاهده نمود به بالاى كوه رفت و تنها مشغول دعا شد، چون از مناسك حج فارغ شد، جبرئيل عليه السلام به نزد آن حضرت آمد و گفت: اى داوود! پروردگار تو مى فرمايد كه: چرا به كوه بالا رفتى؟ آيا گمان كردى كه صداى تو به سبب صداى ديگران بر من مخفى مى باشد؟

پس جبرئيل داوود عليه السّلام را برد بسوى جده، و از آن جا او را به دريا فروبرد به قدر چهل روز راه كه در صحرا راه روند تا به سنگى رسيد، پس سنگ را شكافت ناگاه در ميان آن سنگ كرمى ظاهر شد، پس گفت: اى داوود! پروردگار تو مى فرمايد كه: من صداى اين كرم را در ميان اين سنگ در قعر اين دريا مى شنوم و از آن غافل نيستم پس گمان كردى كه اختلاط آوازها مرا مانع شنيدن آواز تو مى شود.[۸]

اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت داوود

  • یکی از فضایل حضرت داوود احسان و نيكوكارى او می باشد. «...و مِن ذُرِّيَّتِهِ داوودَ و سُلَيمنَ و اَيّوبَ... وكَذلِكَ نَجزِى المُحسِنين». (سوره انعام، آیه84)
  • داوود عليه السلام، مظهر صبر و مقاومت و الگوى صابران و بردباران تاريخ بیان شده است. «اِصبِر عَلى ما يَقولونَ واذكُر عَبدَنا داوودَ ذَاالاَيدِ اِنَّهُ اَوّاب». (سوره ص، آیه 17)
  • حكمت داوود عليه السلام که خداوند به وى عطاء کرد. «...و قَتَلَ داوودُ جالوتَ وءاتهُ اللّهُ المُلكَ والحِكمَةَ...». (سوره بقره، آیه 251)
  • داوود عليه السلام، داورى عادل در رسيدگى به امور اجتماعى، در نظر مردم عصر خود بود. «اِذ دَخَلوا عَلى داوودَ فَفَزِعَ مِنهُم قالوا لاتَخَف خَصمانِ بَغى بَعضُنا عَلى بَعض فَاحكُم بَينَنا بِالحَقِّ...». (سوره ص، آیه 22)

پانویس

  1. ترجمه مفردات (خسروى حسينى سيد غلامرضا)، ج 1، ص: 404.
  2. حيوة القلوب (علامه مجلسى)، ج2، ص899.
  3. تاريخ الأمم والملوك (محمد بن جرير طبرى)، ج1، ص476.
  4. تفسير آسان، (نجفى خمينى محمدجواد)، ج4، ص68.
  5. تفسير آسان (نجفى خمينى محمد جواد)، ج2، ص113.
  6. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج21، ص91.
  7. گلچين صدوق (محمدحسين صفاخواه)، ج2، ص55.
  8. حيوة القلوب (علامه مجلسى)، ج2، ص904.

منابع

  • حيوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، 1384 ش.
  • ترجمه مجمع البيان، مترجمان، تهران: فراهانى، اول، 1360 ش.
  • تفسير آسان، محمدجواد نجفى خمينى؛ تهران: انتشارات اسلاميه، اول، 1398 ق.
  • تاريخ الأمم والملوك، محمد بن جرير طبرى؛ بيروت : دارالتراث ، دوم، 1387.
  • ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، سيد غلامرضا خسروى حسينى؛ تهران: مرتضوى، دوم، 1375 ش.
  • گلچين صدوق، محمدحسين صفاخواه؛ تهران: فيض كاشانى، اول، 1376 ش.