امام حسن عسکری علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{عالی}}
 
{{عالی}}
ابومحمد حسن بن علی عسکری علیهما السّلام (۲۳۱ یا ۲۳۲ - ۲۶۰ ه.ق) یازدهمین امام شیعیان است. ایشان فرزند [[ امام هادی علیه السلام ]] است و پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سال ۲۵۴ به امامت رسیدند. سالهای امامت ایشان در شهر سامرا و غالبا تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری شد. به نحوی که ارتباط آن حضرت با شیعیان بسیار محدود و تنها به وسیله وکیلان خاص آن حضرت بود.  
+
'''«ابومحمد حسن بن علی عسکری علیه‌السلام»''' (۲۳۲-۲۶۰ ق) یازدهمین [[امام]] شیعیان است. ایشان فرزند [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] (علیه‌السلام) است و پس از [[شهادت در راه خدا|شهادت]] پدر بزرگوارشان در سال ۲۵۴ هجری به [[امامت]] رسیدند. سالهای امامت امام عسکری در شهر [[سامرا]] و غالبا تحت کنترل شدید [[خلفای عباسی]] سپری شد؛ به نحوی که ارتباط آن حضرت با [[شیعه|شیعیان]] بسیار محدود و تنها با واسطه وکیلان خاص بود. امام حسن عسکری علیه‌السلام سرانجام در سال ۲۶۰ هجری به وسیله زهری که به دستور [[معتمد عباسی]] به ایشان داده شد به شهادت رسیدند. {{شناسنامه ائمه
 
+
|عنوان امام=امام حسن عسکری علیه السلام
آن حضرت در سال ۲۶۰ هجری به وسیله زهری که به دستور [[معتمد عباسی]] به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند. ایشان پدر حجت خدا بر زمین، [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف]] می باشند.
 
{{شناسنامه ائمه
 
|عنوان امام=امام حسن عسگری علیه السلام
 
 
|تصویر = پرونده:امام-حسن-عسکری.jpg
 
|تصویر = پرونده:امام-حسن-عسکری.jpg
 
|مقام=امام یازدهم
 
|مقام=امام یازدهم
 
|نام=حسن
 
|نام=حسن
|لقب=عسگری
+
|لقب=عسکری
 
|کنیه=ابومحمد
 
|کنیه=ابومحمد
 
|پدر=امام هادی علیه السلام
 
|پدر=امام هادی علیه السلام
 
|مادر=حدیثه خاتون
 
|مادر=حدیثه خاتون
|تاریخ ولادت=هشتم [[ربیع الثانی]] یا بیست و چهارم [[ربیع الاول]] سال دویست و سی و دو هجری.
+
|تاریخ ولادت=۸ [[ربیع الثانی]] یا ۲۴ [[ربیع الاول]] سال ۲۳۲ هجری.
|محل ولادت=مدینه
+
|محل ولادت=[[مدینه]]
 
|مدت امامت= ۶ سال  
 
|مدت امامت= ۶ سال  
 
|مدت عمر=۲۸ سال
 
|مدت عمر=۲۸ سال
|تاریخ شهادت=هشتم [[ربیع الاول]] سال دویست و شصت هجری.
+
|تاریخ شهادت=۸ [[ربیع الاول]] سال ۲۶۰ هجری.
 
|علت شهادت=مسمومیت توسط زهر  
 
|علت شهادت=مسمومیت توسط زهر  
|قاتل=معتمد خلیفه چهاردهم عباسی لعنت الله علیه
+
|قاتل=[[معتمد عباسی]] لعنت الله علیه
|محل دفن=سامرا
+
|محل دفن=[[سامرا]]
 
}}
 
}}
== ولادت ==
+
==ولادت==
منابع غالبا ولادت آن حضرت را  در ربیع الثانی سال ۲۳۲ در مدینه<ref>اخبار الدول، ص ۱۱۷؛ بحر الانساب، ص ۲؛ تحفۀالامام، ص ۸۶؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۵۸، ۲۶۶؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۱۳</ref>گفته اند اما در روز آن اختلاف دارند روز دهم <ref> مسار الشیعة، ص ۳۰</ref> یا هشتم <ref>اعلام الوری، ص ۳۶۷</ref> یا چهارم<ref>مصباح کفعمی، ص ۵۳۰</ref> ربیع الثانی تاریخ هایی است که ذکر شده است. <ref>کافی، ج ۱، ص ۵۰۳</ref> ابن خلّکان تولد ایشان را روز پنجشنبه یکی از ماههای سال ۲۳۱ دانسته و قول دیگری را نیز که ششم ربیع الآخر سال ۲۳۲ می‌باشد، نقل کرده است. <ref>وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۹۴</ref>  
+
امام حسن عسکری علیه السلام فرزند [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیه‌السلام، به گفته غالب منابع، در [[ماه ربیع الثانی|ربیع الثانی]] سال ۲۳۲ قمری در [[مدینه]] متولد شده اند،<ref>اخبار الدول، ص ۱۱۷؛ بحر الانساب، ص ۲؛ تحفۀالامام، ص ۸۶؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۵۸، ۲۶۶؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۱۳</ref> اما در روز آن اختلاف دارند؛ روز دهم<ref> مسار الشیعة، ص ۳۰</ref> یا هشتم<ref>اعلام الوری، ص ۳۶۷</ref> یا چهارم<ref>مصباح کفعمی، ص ۵۳۰</ref> ربیع الثانی، تاریخهایی است که ذکر شده است.<ref>کافی، ج ۱، ص ۵۰۳</ref> [[ابن خلکان|ابن خلّکان]] تولد ایشان را روز پنجشنبه یکی از ماههای سال ۲۳۱ دانسته و قول دیگری را نیز که ششم ربیع الآخر سال ۲۳۲ می‌باشد، نقل کرده است.<ref>وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۹۴</ref>
  
منابع نام مادر آن حضرت را حُدَیث یا حدیثه گفته اند.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳</ref> برخی منابع نیز سلیل را به عنوان نام ایشان مطرح نموده اند که ممکن است لقب او باشد<ref>کمال الدین، شیخ صدوق، ص۳٠٧؛اثبات الوصیة، ص: ۲۴۴</ref>.  در ستایش این بانو در روایتی از قول امام علی النقی علیه السلام آمده است: سلیل مسلولة من الآفات و العاهات و الأرجاس و الأنجاس (سلیل از آفتها، گزندها، پلیدیها و ناپاکیها محفوظ است‏.)<ref>اثبات الوصیة، على بن حسین مسعودى، ‏ ص ۲۴۴</ref>
+
احمد بن عبیدالله بن خاقان، خصوصیات ظاهری و رخسار حضرت عسکری را چنین توصیف می کند: «او فردی گندمگون، درشت چشم، نیکو قامت، خوبروی و خوش اندام بود و هیبت و جلالی تمام داشت».<ref>بحارالانوار، ج ۵۰ ، ص ۳۲۶</ref>  
  
== کنیه و القاب ==
+
برای مادر آن حضرت نیز نامهای متعددی در منابع بیان شده، از جمله: [[سوسن مادر امام حسن عسکری علیه السلام|سُوسَن]]، حُدَیْثه<ref>کلینی، کافی، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳</ref> و سَلیل<ref>کمال الدین، شیخ صدوق، ص۳٠٧؛اثبات الوصیة، ص: ۲۴۴</ref>، که ممکن است از القاب او باشد. در ستایش این بانوی گرامی در روایتی از قول [[امام هادی علیه السلام|امام علی النقی]] علیه السلام آمده است: «سلیل مسلولة من الآفات و العاهات و الأرجاس و الأنجاس»<ref>اثبات الوصیة، على بن حسین مسعودى، ‏ ص ۲۴۴</ref> (سلیل از آفتها، گزندها، پلیدیها و ناپاکیها محفوظ است‏).
[[پرونده:Emam_hadi_va_emam_asgri.jpg|۲۷۰px|thumb|left|مرقد مطهر امام حسن عسگری علیه السلام در سامرا،کنار پدر بزرگوارشان امام هادی علیه السلام ]]
 
  
کنیه آن حضرت «أبومحمد»  است و این کنیه را امام هادی علیه السلام بر ایشان نهاده اند<ref>اخبار الدول، ص ۱۱۷ . بحرالانساب، ص ۲. تحفۀالانام، ص ۸۶ و النجوم الزاهرة، ج ۳، ص ۳۲</ref> که اشاره به این دارد که فرزند آن حضرت امام منتظر است که روایات ائمه پیشین ایشان را همنام پیامبر معرفی نموده بودند.
+
==کنیه و القاب==
 +
 
 +
[[کنیه]] امام حسن عسکری علیه السلام «ابو محمد» است و این کنیه را [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیه السلام بر ایشان نهاده اند،<ref>اخبار الدول، ص ۱۱۷ . بحرالانساب، ص ۲. تحفۀالانام، ص ۸۶ و النجوم الزاهرة، ج ۳، ص ۳۲</ref> که اشاره به این دارد که فرزند ایشان، همان [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام منتظر]] است که روایات [[ائمه اطهار|ائمه]] پیشین ایشان را همنام [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله معرفی نموده بودند.
  
 
القاب آن حضرت که هر کدام آینه ی صفات برجسته و والای ایشان است، عبارتند از:
 
القاب آن حضرت که هر کدام آینه ی صفات برجسته و والای ایشان است، عبارتند از:
 +
 +
#'''عسکری''': [[سامرا]] یک منطقه نظامی به شمار می رفت و امام را به خاطر اقامت در آنجا (یا محله ای از آنجا) «عسکری» لقب دادند. لازم به ذکر است ، اگر در جایی لقب «عسکری» به تنهایی بکار رود مراد امام حسن عسکری است نه پدرشان (امام هادی علیه السلام).<ref>بحر الانساب، ص ۲.</ref>
 
#'''خالص''': ایشان از هر آلایش و پلیدی پاک بودند.<ref>اخبار الدول، ص ۱۱۷ و بحرالانساب، ص ۲</ref>
 
#'''خالص''': ایشان از هر آلایش و پلیدی پاک بودند.<ref>اخبار الدول، ص ۱۱۷ و بحرالانساب، ص ۲</ref>
#'''هادی''': ایشان نماد هدایت و نشانه ی راهیابی و حرکت در صراط مستقیم برای عالمیان بودند. <ref>بحرالانساب، ص ۲</ref>
+
#'''هادی''': ایشان نماد هدایت و نشانه راهیابی و حرکت در [[صراط]] مستقیم برای عالمیان بودند.<ref>بحرالانساب، ص ۲</ref>
#'''عسکری''': سامرا یک منطقه ی نظامی به شمار می رفت و امام را به خاطر اقامت در آنجا (یا محله ای از آنجا) «عسکری» لقب دادند. لازم به ذکر است همانطور که مورخان تصریح کرده اند اگر در جایی لقب «عسکری» به تنهایی بکار رود مراد امام حسن عسکری است نه پدرشان. <ref>بحرالانساب، ص ۲</ref>  
+
#'''زکی''': ایشان شریف ترین و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند، جان و دل خود را پاک کرده در راه اعمال نیک پرورش داده بودند.<ref>تحفۀالانام، ص ۸۷ . بحار، ج ۵۰ ، ص ۲۳۶ (و در اخبارالدول و کتب دیگر، الخالص آمده است).</ref>
#'''زکی''': ایشان شریف ترین و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند جان و دل خود را پاک کرده در راه اعمال نیک پرورش داده بودند. <ref>تحفۀالانام، ص ۸۷ . بحار، ج ۵۰ ، ص ۲۳۶ (و در اخبارالدول و کتب دیگر، الخالص آمده است).</ref>  
+
#'''خاص''': خداوند ایشان را با فضائل و اجابت [[دعا]]، ویژه و خاص خود گردانیده بود.<ref>تحفۀالانام، ص ۸</ref>
#'''خاص''': خداوند ایشان را با فضائل و اجابت دعا، ویژه و خاص خود گردانیده بود. <ref>تحفۀالانام، ص ۸</ref>
+
#'''صامت''': ایشان غالبا خاموش بودند و جز به یاد خدا، تعلیم و حکمت گویی، لب نمی گشودند.<ref>تحفۀالانام، ص ۸</ref>
#'''صامت''': ایشان خاموش بودند و جز به یاد خدا، تعلیم و حکمت گویی، لب نمی گشودند. <ref>تحفۀالانام، ص ۸</ref>  
+
#'''سراج''': ایشان چراغی بودند در تیرگی ها و مردم را به صلاح و [[تقوا]] راهنمایی می کردند.<ref>جوهرة الکلام، ص ۱</ref>
#'''سراج''': ایشان چراغی بودند در تیرگی ها و مردم را به صلاح و تقوا راهنمایی می کردند. <ref>جوهرة الکلام، ص ۱</ref>
+
#'''تقی''': ایشان پرهیزگارترین انسان زمان خود بودند و بیش از هر کس پاسدار احکام [[دین]] و متکی به پروردگار به شمار می رفتند.<ref>سفینۀالبحار، ج ۱، ص ۲۵۹</ref>
#'''تقی''': ایشان پرهیزگارترین انسان زمان خود بودند و بیش از هر کس پاسدار احکام دین و متکی به پروردگار به شمار می رفتند. <ref>سفینۀالبحار، ج ۱، ص ۲۵۹</ref>  
+
#'''ابن الرضا''': عنوانی است که [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] و امام عسکری علیهما السّلام هر دو به آن شهرت یافته اند.<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۲۱؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۳۶؛ نور الابصار، ص ۱۶۶</ref>
#'''ابن الرضا''' عنوانی است که امام جواد و امام عسکری علیهما السّلام هر دو به آن شهرت یافته اند. <ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۲۱؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۳۶؛ نور الابصار، ص ۱۶۶</ref>
 
  
== شمایل امام ==
+
==اوصاف امام حسن عسکری==
احمد بن عبیدالله بن خاقان، خصوصیات ظاهری و رخسار حضرت را چنین توصیف می کند: «امام گندمگون، درشت چشم، نیکوقامت، خوبروی و خوش اندام بود و هیبت و جلالی تمام داشت»<ref>بحارالانوار، ج ۵۰ ، ص ۳۲۶</ref>
+
'''دانش امام:'''
  
همچنین گروهی رخسار امام را گندمگون مایل به سپید دانسته اند.<ref>بحار، ج ۵۰ ، ص ۲۳۸ و اخبار الدول، ص ۱</ref>
+
از [[حدیث|احادیث]] نقل شده از امام حسن عسکری علیه السلام آشکار می گردد که ایشان همچون [[ائمه اطهار|امامان]] دیگر به مدد ارتباط با عالم غیب، از آگاهی و دانشی غیبی برخوردار بوده است و به نظر می رسد آن حضرت بیش از امامان دیگر، از این آگاهی به صورت «ابزار هدایت» استفاده می‌کردند.<ref>طبسی، محمد جواد، حیاة الامام العسکری علیه‌السلام، ص۱۲۱.</ref> چنانچه در بسیاری از روایات نقل شده از آن حضرت راوی ابراز داشته است که من فلان مطلب به ذهنم رسید، یا فلان تقاضا را در ذهن داشتم و امام بدون آنکه من کلامی بگویم در آن مورد چنین گفت یا تقاضای مالی و غیره مرا همانگونه که در ذهن داشتم پاسخ داد.<ref>رجوع کنید: بحار الانوار، جلد ۵۰، بخش مربوط به زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، باب معجزاته و معالی أموره صلوات الله علیه‏ (ص۲۴۷-۳۰۶)</ref>
  
==دوران کودکی==
+
در مواردی علم آن حضرت در زمینه های مختلف برای دیگران از غیر اصحاب آن حضرت نیز ثابت شده بود. به عنوان نمونه «بطریق» شاگرد «بختیشوع» پزشک [[مسیحیت|مسیحی]] از استاد خود نقل نموده است که به او درباره آن حضرت گفت: «بدان که او داناترین فرد روزگار ماست که بر زمین زندگی می کند».<ref>بحارالانوار، ج۵۰ ، ص۲۶۰</ref>
هنگامی که امام حسن عسگری علیه السلام در دوران طفولیت به سر می برد متوکل پدرش امام هادی علیه السلام را به شهر سامراء منتقل نمود و لذا آن حضرت از کودکی در سامرا بودند.  
 
  
از داستانی که از دوران کودکی آن حضرت نقل شده است مشخص می گردد که آن حضرت از همان ابتدا از علمی الهی برخوردار بوده اند:
+
'''عبادت و تهجد:'''
  
روزی شخصی امام حسن عسکری علیه‏ السلام را در آن هنگام که کودک بود مشاهده کرد که در کنار عده ای از کودکان که بازی می‏ کردند ایستاده است و گریه می‏ کند. او پنداشت که امام بخاطر نداشتن بازیچه ای که در دست کودکان دیگر است می گرید، از این رو نزد حضرت رفت و گفت: «ناراحت نباش، ای پسر رسول خدا! من برایت یک اسباب بازی می ‏خرم!»
+
امام حسن عسکری علیه السلام عابدترین فرد زمان خود بود و بیش از همه به اطاعت [[خداوند]] و انجام دستورات الهی می پرداخت؛ شبها را با [[تلاوت قرآن]]، [[نماز]] و [[سجده|سجود]] برای خدا تا بامداد سرمی کرد. محمد شاکری می گوید: «امام در [[محراب]] می نشست و به سجده می رفت و من می خوابیدم و بیدار می شدم، لیکن ایشان همچنان در حال سجده بودند».<ref>دلائل الامامۀ، ص ۲</ref>
  
آن حضرت ناراحت شده و گفت: ما را برای بازی نیافریده اند
+
'''جود و بخشش:'''
  
آن مرد حیرت کرد و گفت: پس برای چه آفریده اند؟
+
یکی دیگر از صفات بارز امام علیه السلام، [[سخاوت]] و بخشش ایشان بود؛ ایشان بخشنده ترین مردم بود و وکلایی در بیشتر مناطق اسلامی تعیین فرموده بود تا حقوق شرعیه را از مردم وصول کرده به فقیران، تهیدستان و درماندگان بدهند و با آنان عهد کرده بود که این اموال را در راه خیر و حل اختلافات میان مسلمین و دیگر موارد مفید صرف کنند. یکی از موارد بخشندگی امام را مورخان چنین نقل کرده اند: «محمد بن علی بن ابراهیم بن [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی بن جعفر]] می گوید: دستانمان خالی و روزگارمان سخت شده بود، پدرم به من گفت: ما را نزد این مرد (امام عسکری) که وصف بخشش و سخاوت او را شنیده‌ایم ببر. به او گفتم: آیا او را می شناسی؟ گفت: او را نمی شناسم و تاکنون او را هرگز ندیده ام. ما نیز به قصد دیدار امام راه افتادیم. در میانه راه پدرم گفت: چقدر خوب است که ایشان به ما پانصد درهم عطا کند؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک و یکصد درهم برای مخارج. من هم با خود گفتم: ای کاش! به من نیز سیصد درهم ببخشد؛ با صد درهم الاغی بخرم و با صد درهم مخارج خود را تأمین کنم و صد درهم دیگر را خرج پوشاک کنم و به سوی منطقه «جبل» بروم. هنگامی که به خانه حضرت رسیدیم، غلام ایشان به سوی ما خارج شد و گفت: علی بن ابراهیم و فرزندش محمد داخل شوند، همینکه وارد شدیم و بر حضرت سلام کردیم، ایشان به پدرم گفتند: یا علی! چرا تا کنون نزد ما نیامده ای؟ آقای من از اینکه شما را با این حال دیدار کنم خجالت می کشیدم. اندکی درنگ کردیم و سپس خارج شدیم. غلام حضرت به دنبال ما آمد و به پدرم کیسه ای پول داد و گفت: این پانصد درهم است؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک و صد درهم برای مخارج. سپس کیسه ی دیگری به من داد و گفت این سیصد درهم است، صد درهم را برای الاغ خریدن خرج کن و صد درهم برای پوشاک و صد درهم برای مخارج. به سوی «جبل» نیز مرو بلکه به «سوراء»<ref>سوراء: جایی که گفته میشود کنار بغداد است و خود بغداد نیز گفته شده است. معجم البلدان، ط دار صادر، ج ۳، ص</ref> روانه شو. محمد نیز راه سوراء را پیش گرفت و در آنجا وضع مالی او خوب شده و از توانگران [[علویان|علوی]] گشت».<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۲</ref>
 +
==دوران امامت==
  
فرمود: برای دانش و پرستش.
+
با [[شهادت امام هادی علیه السلام|شهادت امام هادی]] علیه السّلام در سال ۲۵۴ ق، امام عسکری علیه السّلام به سمت [[امامت]] شیعیان [[اثنى عشریه|اثنی عشری]] منصوب گردید. روایاتی که در وصیت [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیه السّلام درباره امامت فرزندش وارد شده، در بسیاری از کتب [[حدیث]] و تاریخ [[شیعه]]، به چشم می خورد.<ref>الغیبه، طوسی، ص ۱۲۰- ۱۲۲؛ کشف الغمّه، ج ۲، صص ۴۰۴- ۴۰۷؛ الارشاد، ص ۳۳۵؛ روضه الواعظین، ص ۲۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۲۳۹- ۲۴۶</ref> امام هادی در وصف فرزند خویش می فرمایند: «فرزندم ابومحمد اصیل ترین چهره‌ی خاندان نبوی و استوارترین حجت است. او بزرگ فرزندانم و جانشین من است و امامت و احکام آن به سوی او بازمی گردد».<ref>اعیان الشیعه، ج ۴، ق ۳، ص ۲</ref>
  
مرد با تعجب پرسید: از کجا این را می گویی؟
+
===نحوه ارتباط شیعیان با امام عسکری===
 +
از برخی روایات فهمیده می شود که در زندگی امام حسن حداقل دورانی وجود داشته که امکان دیدار مستقیم با آن بزرگوار در خانه‌اش نبوده است و شیعیان معمولاً در مسیری که امام به مرکز حکومت رفت و آمد می کرد، توفیق زیارت چهره آن حضرت را داشته اند. در کتاب «[[الغیبة شیخ طوسی (کتاب)|الغیبه طوسی]]» آمده است که در یوم النوبه (روز مراجعه امام به مرکز حکومت) شور و شعفی در میان مردم پدید می آمد و خیابانها مملوّ از جمعیت می شد. آن گاه که امام در خیابان حضور می یافت، هیاهو خاموش می شد و امام از میان مردم عبور می کرد.<ref>طوسی، الغیبه، ص ۲۵۱</ref>
  
فرمود: «زیرا خداوند فرموده:  
+
علی بن جعفر از حلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دار الخلافه برود، ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی بدین مضمون به ما رسید: ألّا یسلمنّ علیّ أحد و لا یشیر الیّ بیده و لا یؤمئ فإنّکم لا تؤمنون علی أنفسکم.<ref>الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۳۹؛ الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۲۰۷</ref>
 +
کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا که در امان نیستید!
  
«افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون»<ref>سوره مومنون،آیه۱۱۵</ref>
+
این روایت به خوبی نشان می دهد که دستگاه [[خلافت]] تا چه حد روابط امام با شیعیانش را زیر نظر داشته و آن را کنترل می کرده است.
  
«آیا گمان می‏کنید که شما را بیهوده (و برای بازی) آفریده ایم و شما به ما بازگشت نمی کنید؟»
+
در چنین وضعیتی امام تنها از طریق وکلا با شیعیان ارتباط داشت و آنها مسوولیت رد و بدل کردن نامه‌های شیعیان به امام یا وکیل ارشد آن حضرت و همچنین جمع آوری اموال مربوط به امام از تمامی مناطق شیعه نشین و رساندن آن به امام را بر عهده داشتند. [[عثمان بن سعید عمری|عثمان بن سعید]]، شخصیت موجّه و شناخته شده شیعی، وکیل ارشد امام بود و همه اموال به دست او می رسید.<ref>طوسی، الغیبه، ص ۳۵۴</ref> فرزند او [[محمد بن عثمان عمرى|محمّد بن عثمان]] نیز منصب وکالت را به عهده داشت.<ref>همان، ص ۴۰۰</ref> [[احمد بن اسحاق اشعری قمی|احمد بن اسحاق اشعری]]، از عالمان بزرگ [[قم]] و از اصحاب خاص امام حسن عسکری علیه السلام وکیل آن حضرت در ناحیه قم بود.<ref>طوسی، الفهرست، ص ۶۳</ref> و از وکلای [[بغداد]] می توان به [[ریان بن صلت|ریان بن صلت بغدادی اشعری]] اشاره کرد.<ref>طوسی، الفهرست، ص ۲۹۵</ref> وکیل آن حضرت در [[کوفه]]، ایوب بن نوح بن دراج بود<ref>طوسی، ص ۴۹۶</ref> و علی بن جعفر همانی برمکی از وکلای [[مکه]]<ref>مجلسی، زندگانی حضرت جـواد و عـسکریین عـلیه السلام، ص ۱۹۵</ref> و عبداللّه بن حمدویه بیهقی از وکلای حضرتش در بیهق و نیشابور بود.<ref>طوسی،الغیبه، ص ۲۶۸</ref> <ref>نقش امام حسن عسکری علیه السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه، فرزند وحی،جمال دارابی،فرشته، سفینه، شماره ۳۷، صفحه ۱۲۲</ref>
  
... او گفت: «با آنکه کودک هستی و گناهی بر تو نیست چرا اینگونه منقلب هستی و از خدا می‏ترسی؟»
+
===موقعیت امام عسکری در سامرا===
 +
امام عسکری علیه السّلام اگرچه بسیار جوان بود، ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و [[اخلاق|اخلاقی]]، به ویژه رهبری [[شیعه|شیعیان]] و اعتقاد بی شائبه آنان به امام و احترام بی چون و چرای مردم از وی، شهرت فراوانی پیدا کرده بود.
  
حضرت فرمود: مادرم را دیدم که می خواست با چند قطعه هیزم ضخیم آتشی بر پا کند. پس برای روشن کردن آن هیزم های بزرگ، هیزمهای کوچکی را روشن کرد گریه من از این جهت است که مبادا ما جزئی از آن هیزم های ریز و کوچک دوزخیان قرار گیریم!» <ref>احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج‏۲۹، ص۶۵، نقل با تلخیص</ref>
+
[[سعد بن عبدالله اشعری قمی]] از علمای معروف شیعه می گوید:
 +
در [[ماه شعبان|شعبان]] سال ۲۷۸ ق - هیجده سال پس از رحلت امام عسکری علیه السّلام - در مجلس احمد بن عبیدالله بن خاقان - که آن روزها مسئولیت [[خراج]] قم را بر عهده داشت و به آل محمد و مردم [[قم]] نیز عداوت می ورزید - نشسته بودیم. سخن از طالبیون ساکن [[سامرا]] و مذهب و موقعیت آنان در پیش حاکم به میان آمد، احمد گفت: من کسی از [[علویان]] را چون حسن بن علی عسکری علیه السّلام در [[سامرا]] ندیده و نشنیده بودم که این چنین به وقار و عفاف و زیرکی و بزرگ منشی در میان اهل بیت خود شناخته شده و پیش سلطان و [[بنی هاشم]] محترم باشد، چنان که او را بر افراد مسن حتی امراء و وزراء و منشیان نیز برتری می دادند. روزی من بالای سر پدرم ایستاده بودم؛ آن روز پدرم برای دیدار با مردم نشسته بود. یکی از حاجبان وارد شد و گفت: ابن الرضا در بیرون در ایستاده ‏است. پدرم با صداى بلندى گفت: او را اجازه ورود بدهید و آن حضرت وارد شد... وقتى پدرم او را دید چند قدم به سوى او رفت، -کارى که ندیده بودم با کسى حتى امرا و ولات عهد انجام بدهد-. وقتى به او نزدیک شد، دست به گردنش انداخت و صورت و پیشانى او را بوسید. آنگاه دستش را گرفت و در جاى خود نشاند. پدرم خود روبروى او نشست و با وى به گفتگو پرداخت. در سخنان خود، او را با [[کنیه]] -که حاکى از احترام او بود- مورد خطاب قرار مى‏ داد و مرتب مى‏ گفت: پدر و مادرم فدایت... . شب هنگام نزد پدرم رفتم... و از وى پرسیدم: پدر! آن شخص که امروز آن همه اجلال و احترامش نمودى، چه کسى بود که حتى پدر و مادرت را فداى او مى‏ کردى؟ گفت: او ابن الرضا، امام [[رافضى|رافضیان]] بود؛ آنگاه ساکت شد. چند لحظه بعد سکوتش را شکست و ادامه داد: فرزندم اگر روزى [[خلافت]] از دست [[بنى عباس]] بیرون رود، در میان بنى هاشم، جز او کسى شایستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فضل، صیانت نفس، [[زهد]]، [[عبادت]] و اخلاق نیکو، سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را دیده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نیکوکار و فاضل. با شنیدن این سخنان آتش خشم سرتاسر وجودم را فرا گرفت. در عین حال حس کنجکاویم براى شناختن او برانگیخته شد. از هر کس از بنى هاشم، منشیان، قضات، فقها، حتى مردم عادى که درباره ‏اش سؤال مى ‏کردم، او را در نزد آنان در نهایت جلالت و بزرگوارى و مقدم بر سایر افراد اهل بیت مى ‏یافتم. همه مى ‏گفتند: او امام رافضیان است. از آن پس اهمیت وى پیش من رو به فزونى گذاشت؛ زیرا دوست و دشمن او را به نیکى مى ‏ستودند. ...<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۲۵؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ الغیبه، طوسی، صص ۱۳۱- ۱۳۲؛ کمال الدین، ج ۱، ص ۴۰- ۴۱؛ اعلام الوری، صص ۳۵۷- ۳۵۹؛ الارشاد، ص ۳۳۸- ۳۴۰؛ کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۰۷</ref>
  
== خلفای معاصر با امام ==
+
این روایت با توجه به راوى آن که خود یکى از معاندان سر سخت [[اهل البیت|اهل بیت]] بوده، موقعیت اخلاقى و اجتماعى امام را در میان عامه مردم و حتى خواص نشان مى‌‏دهد.
#[[متوکل]] (۲۳۲ تا ۲۴۶)
 
#[[منتصر]] (۲۴۶ تا ۲۴۸)
 
#[[مستعین]] (۲۴۸ تا ۲۵۲)
 
#[[معتز]] (۲۵۲ تا ۲۵۵)
 
#[[مهتدى]] (۲۵۵ تا ۲۵۶)
 
#[[معتمد]] (۲۵۶ تا ۲۷۹)
 
  
== دوران امامت ==
+
===محدودیت‌ها و فشارهای خلفای عباسی===
 +
[[خلفای عباسی]] معاصر امام حسن عسکری علیه السلام عبارت بودند از: [[متوکل]] (۲۳۲ تا ۲۴۶)، [[منتصر]] (۲۴۶ تا ۲۴۸)، [[مستعین]] (۲۴۸ تا ۲۵۲)، [[معتز]] (۲۵۲ تا ۲۵۵)، [[مهتدى]] (۲۵۵ تا ۲۵۶) و [[معتمد]] (۲۵۶ تا ۲۷۹). امام عسکری تحت فشارها و محدودیتهای زیادی از طرف این خلفا زندگی می کرد، چرا که در آن دوران، شیعه به صورت یک قدرت عظیم در [[عراق]] درآمده بود و این باعث می شد که خلفا احساس خطر کنند.<ref>معارف، مجید. پژوهشی در تاریخ حدیث شـیعه، تهران، موسسه فرهنگی و هنری ضریح، ۱۳۷۶ ش، ص ۳۷۳</ref> روشن است که امام عسکری علیه السلام همانند سایر [[ائمه اطهار|امامان]]، در صورت داشتن اختیار و آزادی، نه [[سامرا]]، بلکه [[مدینه]] را برای زندگی انتخاب می کردند. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا جز نوعی بازداشت از طرف [[خليفه|خلیفه]] قابل توجیه نیست. به همین جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.<ref>الغیبه، طوسی، ص ۱۲۹، در بعضی نسخه ها «دار العامه» آمده که گویا منظور همان «دار الخلافه» است.</ref>
  
با شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴، امام عسکری علیه السّلام به سمت امامت شیعیان اثنی عشری منصوب گردید. روایاتی که در وصیت  امام هادی علیه السّلام درباره امامت فرزندش وارد شده، در بسیاری از کتب حدیث و تاریخ شیعه، به چشم می خورد.<ref>الغیبه، طوسی، ص ۱۲۰- ۱۲۲؛ کشف الغمّه، ج ۲، صص ۴۰۴- ۴۰۷؛ الارشاد، ص ۳۳۵؛ روضه الواعظین، ص ۲۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۲۳۹- ۲۴۶</ref>.امام هادی (علیه السلام) در وصف فرزند خویش می فرمایند: «فرزندم ابومحمد اصیل ترین چهره ی خاندان نبوی و استوارترین حجت است. او بزرگ فرزندانم و جانشین من است و امامت و احکام آن به سوی او بازمی گردد»<ref>اعیان الشیعه، ج ۴، ق ۳، ص ۲</ref>
+
روایات زیادی نیز درباره بازداشت و زندانی شدن امام عسکری علیه السّلام وجود دارد که البته از جهاتی با یکدیگر ناسازگارند. علت این امر، افزون بر این که می تواند اشاره به تعدّد بازداشت آن حضرت باشد، اشتباه مردم در نام خلفا نیز هست. این بازداشت ها عبارت اند از:
  
=== محدودیت ها و فشارهای خلفای عباسی بر امام ===
+
*خبری درباره زندانی شدن آن حضرت در دوران [[مستعین]] (۲۴۸-۲۵۲) در دست است. صیمری در کتاب «الاوصیاء» نقل کرده است که مستعین دستور بازداشت امام عسکری علیه السّلام و آوردن وی به [[کوفه]] را به سعید حاجب داد. ابو الهیثم بن سیابه ضمن نامه ای که به امام نوشت، از این خبر اظهار نگرانی کرد. امام در جواب وی نوشتند: پس از سه روز فرجی حاصل خواهد شد. سه روز بعد، مستعین خلع شد و خطر رفع گردید.<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۳۱۲- ۳۱۳ از مهج الدعوات ابن طاووس.</ref> این خبر در منابع دیگر درباره [[معتز|معتز عباسی]] نقل شده است.
امام حسن عسگری علیه السلام تحت فشارها و محدودیتهای زیادی از طرف خلفای عباسی زندگی می کرد چرا که در آن دوران شـیعه بـه صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بـود و این باعث می شد که خلفاء احـساس خـطر کنند. <ref>معارف، مجید. پژوهشی در تاریخ حدیث شـیعه، تهران، موسسه فرهنگی و هنری ضریح، ۱۳۷۶ ش، ص ۳۷۳</ref> روشن است که امام عسکری علیه السّلام همانند سایر امامان، در صورت داشتن اختیار و آزادی، نه سامرا بلکه مدینه را برای زندگی انتخاب می کردند. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست. به همین جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.<ref>الغیبه، طوسی، ص ۱۲۹، در بعضی نسخه ها «دار العامه» آمده که گویا منظور همان «دار الخلافه» است.</ref>
+
*معتز، دیگر خلیفه سختگیر [[عباسیان|عباسی]]، امام عسکری و برادرش [[جعفر کذاب|جعفر]] را زندان کرده است. با توجه به شهادت [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیه السّلام در سال ۲۵۴ و امامت فرزندش، آمدن دو برادر به زندان باید در سال ۲۵۴ یا ۲۵۵ باشد. صالح بن وصیف از ایادی عباسیان که حراست امام را در زندان بر عهده داشت، از طرف برخی شخصیتهای عباسی به سختگیری بر آن حضرت و آزار وی تشویق می‌شد که در پاسخ آنها گفت: قد وکّلت به رجلین شرّ من قدّرت علیه فقد صارا من العباده و الصّلاه الی أمر عظیم. دو تن که آنها را بدترین مردم می دانستم بر او مأمور کردم ولی آنان چنان تحت تأثیر امام عسکری قرار گرفتند که در [[عبادت]] و [[نماز]] به حد والایی رسیدند.<ref>الارشاد، ج۲، ص ۳۳۴؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۱۴؛ روضه الواعظین، ص ۲۴۸</ref> مدارکی حاکی از آن است که شخص امام در زندان به طور دائم [[روزه]] بوده اند.<ref> نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الفصول المهمه، ص ۲۸۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۱۲</ref>
 +
*خبری هم درباره دوران [[مهتدى|مهتدی]] (۲۵۵-۲۵۶) موجود است. این خلیفه مدعی بود که او «[[عمر بن عبدالعزیز|عمر بن عبد العزیزِ]]» عباسیان است.<ref>المنتظم، ج ۱۲، ص ۸۳ (حوادث سال ۲۵۵)</ref> [[ابوهاشم جعفري|ابوهاشم جعفری]] گفته است: در دوران مهتدی، هنگامی که در زندان بودم، امام عسکری علیه السّلام را به زندان آوردند. با کشته شدن مهتدی در سال ۲۵۶ ق. خدا جان او را از خطر مرگ رهانید؛ زیرا خلیفه قصد کشتن آن حضرت را داشت.<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳ از مهج الدعوات، ص ۳۴۳؛ الغیبه، طوسی، ص ۱۲۳</ref>
 +
*بار دیگر که امام زندانی شد، در عصر [[معتمد|معتمد عباسی]] (۲۵۶-۲۷۹) بوده است. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ ق. در زندان معتمد عباسی بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ معتمد که درباره امام از وی سؤالاتی نموده، چنین گفته است: همواره روزها روزه دار و شبها مشغول نماز است.<ref>بحارالأنوار،ج ۵۰،ص ۴۱۳ از مهج الدعوات،ص ۳۴۴.</ref>
  
===نحوه ارتباط شیعیان با امام عسکری علیه السلام===
+
==اصحاب امام حسن عسکری==
از برخی روایات فهمیده می شود که در زندگی امام حداقل دورانی وجود داشته که امکان دیدار مستقیم با آن بزرگوار در خانه‌اش نبوده است و شیعیان معمولاً در مسیری که امام به مرکز حکومت رفت و آمد می کرد، توفیق زیارت چهره آن حضرت را داشته اند. در کتاب الغیبه آمده است که در یوم النـوبه (روز مـراجعه امـام بـه مرکز حکومت) شـور و شـعفی در میان مردم پدید می آمد و خیابانها مملو از جمعیت می شد. آن گاه که امام در خیابان حضور می یافت، هیاهو خاموش می شد و امـام از مـیان مـردم عبور می کرد. <ref>طوسی، الغیبه، ص ۲۵۱</ref>
+
برخی از اصحاب و شاگردان ممتاز امام حسن عسکری علیه السلام عبارتند از:
  
علی بن جعفر از حلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دار الخلافه برود ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی بدین مضمون به ما رسید:
+
*[[حسین بن اشکیب قمی|حسین بن اشکیب سمرقندى‌]]: نجاشى تألیفات او را بر شمرده که در میان آنها کتابى با عنوان «الرد على الزیدیة» به چشم مى‌ خورد.<ref>رجال النجاشى، ص ۴۴، ش ۸۸</ref>
 +
*[[محمد بن خالد برقى|محمد بن خالد برقى‌]]
 +
*[[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد برقی]]: کتاب «[[المحاسن (کتاب)|المحاسن]]» وى دائرة المعارفى مشتمل بر [[حدیث|احادیث]] امامان در تمامى زمینه‌هاى مختلف معارف دینى از قبیل: [[اخلاق]]، [[تفسیر]] و جز آن بوده است.
 +
*حسن بن موسى خشاب: از اصحاب امام عسکرى علیه السّلام تألیفاتى از خود باقى گذاشته که کتاب «الرد على الواقفیه» از آن جمله است.
 +
*[[احمد بن اسحاق اشعری قمی|احمد بن اسحاق اشعری]]: او نماینده ویژه و مورد اعتماد امام عسکری علیه السلام در شهر [[قم]] بود. او وجوهات جمع آوری شده را در سفرهای متعدد به حضور امام علیه السلام تقدیم می کرد و مسائل مردم قم را نزد امام می برد و پاسخ می گرفت. احمد بن اسحاق به جز امام یازدهم، به حضور [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] و [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیهماالسلام نیز رسیده است و نیز جواب نامه هایی از طرف [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] (عجل الله تعالی فرجه) دریافت داشته است.<ref>احمد بن اسحاق، نماینده ویژه امام عسکری علیه السلام، مجله  مبلغان، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۷، شماره ۱۰۲ </ref>
 +
*[[احمد بن محمد بن مطهر]]: او مأمور کارهای امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بود.<ref>منتهی الآمال، ج۲، ص۴۷۳.</ref>
 +
*[[ابوهاشم جعفری|ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری]]: او از نسل جناب [[جعفر طیار|جعفر طیار]] ـ علیه السلام ـ و از بزرگان دودمان خویش و اهل [[بغداد]] بود، در خدمت [[ائمه اطهار|ائمه]] ـ علیهم السلام ـ مقام و منزلتی بزرگ داشت، امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهم السلام ـ را درک کرد و در اوایل [[غیبت صغری|غیبت صغری]] از ناحیه [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]] ـ علیه السلام ـ از وکلا و کارگزاران نیز بوده است.<ref>سید کاظم ارفع، سیره عملی اهل بیت (ع)، ج۱۳، ص۴۳</ref>
 +
*[[ابو سهل نوبختی|ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی]]: او اهل نوبخت و بزرگ متکلیمن بغداد و بزرگ طایفه نوبختیه محسوب می شد. کتب زیادی تصنیف کرده و از جمله کتاب انوار در تواریخ ائمه اطهار علیهم السلام. [[ابن ندیم|ابن ندیم]] در کتاب [[فهرست ابن ندیم (کتاب)|الفهرست]] می نویسد که ابوسهل کتابهای بسیاری تألیف کرده که بعضی از آنها به خط خود اوست و درباره علم [[علم کلام|کلام]] و [[فلسفه]] می باشد و کتابی هم در باب [[امامت]] نوشته است و جمعی از ناقلین فلسفه مثل ابوعثمان دمشقی و اسحق و ثابت از وجود او استفاده می کردند.<ref>منتهی الآمال، ج۲، ص ۴۷۶.</ref>
 +
*[[عثمان بن سعید عمروی|عثمان بن سعید عَمْری]]: او از بزرگان اصحاب و وکلاء امام هادی و امام حسن عسکری و [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام قائم]] ـ علیهم السلام ـ می باشد، از سن یازده سالگی در خدمت حضرت امام هادی ـ علیه السلام ـ نشو و نما یافته و رابط و واسطه میان مردم و امام هادی و امام عسکری بود و در زمان غیبت صغری توفیق پیدا نمود تا از [[نواب اربعه|نوّاب]] امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ گردد.<ref>سید کاظم ارفع، سیره عملی اهل بیت (ع)، ج۱۳، ص۴۴</ref>
  
ألّا یسلمنّ علیّ أحد و لا یشیر الیّ بیده و لا یؤمئ فإنّکم لا تؤمنون علی أنفسکم. <ref>الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۳۹؛ الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۲۰۷</ref>
+
==تفسیر منسوب به امام عسکری==
کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا که در امان نیستید!.
+
«[[تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام|تفسیر منسوب به امام حسن عسکری]]» کتاب [[تفسیر قرآن|تفسیرى]] است که به امام عسکرى علیه السّلام نسبت داده شده و شامل تفسیر [[سوره حمد]] و قسمتى از [[سوره بقره]] است.  
  
این روایت به خوبی نشان می دهد که دستگاه خلافت تا چه حد روابط امام با شیعیانش را زیر نظر داشته و آن را کنترل می کرده است.
+
البته این کتاب از ابتداى طرح آن در محافل علمى، از قرن چهارم تا به امروز، مورد قضاوتهاى گوناگونى قرار گرفته است.
 +
شمارى از عالمان، آن را از آثار امام دانسته و [[احادیث|احادیثى]] نیز از آن نقل کرده‌اند.
 +
اما برخى دیگر آن را [[حدیث جعلی|جعلی]] و ساختگى شمرده و آن را فاقد اعتبار علمى دانسته‌اند. بخشى از این قضاوتها متکى به [[سند حدیث|سند]] کتاب است؛ زیرا دو نفر به نامهاى یوسف بن محمد بن زیاد و محمد بن سیار، اساس روایت آن هستند که افرادی مجهول می باشند و در کتب [[علم رجال|رجالی]] شرح حالی از آنها نیامده است. واسطه این دو و [[شیخ صدوق]] نیز، محمد بن قاسم استرآبادى است، که او نیز همانند دو راوی بلاواسطه تفسیر، توثیق نشده است، گرچه شیخ صدوق به او اعتماد داشته است.<ref>لطفی، مهدی، تفسیر امام حسن عسکری(ع)، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۷۴۲-۷۴۴</ref>
  
در چنین وضعیتی امام تنها از طریق وکلا با شیعیان ارتباط داشت و آنها مسوولیت رد و بدل کردن نامه‌های شیعیان به امـام یا وکیل ارشد آن حضرت و همچنین جمع آوری امـوال مـربوط بـه امام از تمامی مناطق شیعه نشین و رساندن آن به امام را بر عهده داشتند. عثمان بن سعید، شخصیت موجّه و شناخته شده شیعی، وکیل ارشد امـام بـود و همه اموال به دست او می رسید.<ref>طوسی، الغیبه، ص ۳۵۴</ref> فرزند او محمّد بن عثمان نیز منصب وکالت را بـه عـهده داشـت.<ref>همان، ص ۴۰۰</ref> احمدبن اسحاق اشعری، از عالمان بزرگ قم و از اصحاب خاص امام حسن عسکری علیه السلام وکیل آن حضرت در نـاحیه قـم بود.<ref>طوسی، الفهرست، ص ۶۳</ref> و از وکلای بغداد می توان به ریان بن صلت بغدادی خراسانی اشعری اشـاره کرد.<ref>طوسی، الفهرست، ص ۲۹۵</ref> وکیل آن حـضرت در کوفه ایوب بن نوح بن دراج بود<ref>طوسی، ص ۴۹۶</ref> و علی بن جعفر همانی برمکی از وکلای مکه<ref>مجلسی، زندگانی حضرت جـواد و عـسکریین عـلیه السلام، ص ۱۹۵</ref> و عبداللّه بن حمدویه بیهقی از وکلای حضرتش در بیهق و نیشابور بود.<ref>طوسی،الغیبه، ص ۲۶۸</ref> <ref>نقش امام حسن عسکری علیه السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه، فرزند وحی،جمال / دارابی،فرشته، سفینه، شماره ۳۷، صفحه ۱۲۲</ref>
+
البته [[ابن شهر آشوب]] نیز در کتاب [[معالم العلماء (کتاب)|معالم العلماء]]، تفسیری ۱۲۰ جلدی را در زمره کتابهای حسن بن خالد برقى دانسته،<ref> معالم العلماء، ص ۳۴.</ref> که عبارت آن چنین است: «حسن بن خالد برقى اخو محمد بن خالد، من کتبه: تفسیر العسکرى من املاء الامام علیه السلام، مائة و عشرون مجلدة». این تفسیر اکنون بر جای نمانده است.
  
=== موقعیت امام در سامرا ===
+
==احادیثی از امام حسن عسکری==
امام عسکری علیه السّلام اگر چه بسیار جوان بود، ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی، به ویژه رهبری شیعیان و اعتقاد بی شائبه آنان به امام و احترام بی چون و چرای مردم از وی، شهرت فراوانی پیدا کرده بود.
+
'''حکمت روزه:'''
  
سعد بن عبد الله اشعری از علمای معروف شیعه می گوید:
+
جعفر بن محمد بن حمزه علوی از حضرت عسکری علیه السلام درباره حکمت تشریع [[روزه]] پرسش کرد و امام پاسخ داد: «فرض الله تعالی الصوم لیجد الغنی مسّ الجوع فیحنو علی الفقیر...».<ref>کشف الغمۀ، ج ۳، ص ۱۹۳ و من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴</ref> خداوند متعال روزه را واجب کرد تا دولتمندان، فشار گرسنگی را حس کنند و بر فقیران دل بسوزانند و آنان را دستگیری کنند... .  
در شعبان سال ۲۷۸- هیجده سال پس از رحلت امام علیه السّلام- در مجلس احمد بن عبید الله بن خاقان- که آن روزها مسئولیت خراج قم را بر عهده داشت و به آل محمد و مردم قم نیز عداوت می ورزید- نشسته بودیم. سخن از طالبیون ساکن سامرا و مذهب و موقعیت آنان در پیش حاکم به میان آمد، احمد گفت: من کسی از علویان را چون حسن بن علی عسکری علیه السّلام در سامرا ندیده و نشنیده بودم که این چنین به وقار و عفاف و زیرکی و بزرگ منشی در میان اهل بیت خود شناخته شده و پیش سلطان و بنی هاشم محترم باشد، چنان که او را بر افراد مسن حتی امراء و وزراء و منشیان نیز برتری می دادند. روزی من بالای سر پدرم ایستاده بودم؛ آن روز پدرم برای دیدار با مردم نشسته بود. یکی از حاجبان وارد شد و گفت: ابن الرضا در بیرون در ایستاده ‏است. پدرم با صداى بلندى گفت: او را اجازه ورود بدهید و آن حضرت وارد شد...
 
  
وقتى پدرم او را دید چند قدم به سوى او رفت، کارى که ندیده بودم با کسى حتى امرا و ولات عهد انجام بدهد. وقتى به او نزدیک شد، دست به گردنش انداخت و صورت و پیشانى او را بوسید. آنگاه دستش را گرفت و در جاى خود نشاند.
+
'''دوستی و دشمنی نیکان:'''
  
پدرم خود روبروى او نشست و با وى به گفتگو پرداخت. در سخنان خود، او را با کنیه -که حاکى از احترام او بود- مورد خطاب قرار مى‏ داد و مرتب مى‏ گفت: پدر و مادرم فدایت.... شب هنگام نزد پدرم رفتم... و از وى پرسیدم: پدر! آن شخص که امروز آن همه اجلال و احترامش نمودى، چه کسى بود که حتى پدر و مادرت را فداى او مى‏ کردى؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضیان بود؛ آنگاه ساکت شد. چند لحظه بعد سکوتش را شکست و ادامه داد: فرزندم اگر روزى خلافت از دست بنى عباس بیرون رود، در میان بنى هاشم، جز او کسى شایستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فضل، صیانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نیکو سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را دیده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نیکوکار و فاضل. با شنیدن این سخنان آتش خشم سرتاسر وجودم را فرا گرفت. در عین حال حس کنجکاویم براى شناختن او برانگیخته شد.
+
«حبّ الابرار للأبرار فضیلة للأبرار، و بغض الفجار للأبرار زین للأبرار، و بغض الأبرار للفجار خزی للفجار...».<ref>المجالس السنیۀ، ج ۲، ص ۶</ref> دوستی نیکان نسبت به یکدیگر برایشان فضیلت است و بغض بدکرداران نسبت به نیکان زیور و زینت آنان است، لیکن بغض نیکان نسبت به بدکاران مایه ی خواری بدکاران است... .
  
از هر کس از بنى هاشم، منشیان، قضات، فقها، حتى مردم عادى که درباره ‏اش سؤال مى ‏کردم او را در نزد آنان در نهایت جلالت و بزرگوارى و مقدم بر سایر افراد اهل بیت مى ‏یافتم. همه مى ‏گفتند: او امام رافضیان است. از آن پس اهمیت وى پیش من رو به فزونى گذاشت؛ زیرا دوست و دشمن او را به نیکى مى ‏ستودند. ...<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۲۵؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ الغیبه، طوسی، صص ۱۳۱- ۱۳۲؛ کمال الدین، ج ۱، ص ۴۰- ۴۱؛ اعلام الوری، صص ۳۵۷- ۳۵۹؛ الارشاد، ص ۳۳۸- ۳۴۰؛ کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۰۷</ref>
+
'''دروغ کلید پلیدی‌ها:'''
  
این روایت با توجه به راوى آن که خود یکى از معاندان سر سخت اهل بیت بوده، موقعیت اخلاقى و اجتماعى امام را در میان عامه مردم و حتى خواص نشان مى‌‏دهد.
+
«جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی بَیتٍ، وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکذِب».‏<ref>نزهة الناظر و تنبیه الخواطر، ص ۱۴۵</ref> همه‌ی پلیدی‌ها در خانه‌ای گذارده شده و کلید همه‌ی آنها «[[دروغ]]» قرار داده شده است.
  
=== بازداشت های امام ===
+
'''تفکر:'''
روایات زیادی درباره بازداشت امام عسکری علیه السّلام وجود دارد که البته از جهاتی با یکدیگر ناسازگارند. علت این امر، افزون بر این که می تواند اشاره به تعدّد بازداشت آن حضرت باشد، اشتباه مردم در نام خلفا نیز هست.این بازداشت ها عبارت اند از:
 
#خبری درباره زندانی شدن آن حضرت در دوران مستعین (۲۴۸- ۲۵۲) در دست است. صیمری در کتاب «الاوصیاء» نقل کرده است که مستعین دستور بازداشت امام عسکری علیه السّلام و آوردن وی به کوفه را به سعید حاجب داد. ابو الهیثم بن سیابه ضمن نامه ای که به امام نوشت، از این خبر اظهار نگرانی کرد. امام در جواب وی نوشتند: پس از سه روز فرجی حاصل خواهد شد. سه روز بعد، مستعین خلع شد و خطر رفع گردید.<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۳۱۲- ۳۱۳ از مهج الدعوات ابن طاووس.</ref> این خبر در منابع دیگر درباره معتز نقل شده است.
 
#معتز دیگر خلیفه سختگیر عباسی امام عسکری و برادرش جعفر را زندان کرده است. با توجه به شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ و امامت فرزندش، آمدن دو برادر به زندان باید در سال ۲۵۴ یا ۲۵۵ باشد. صالح بن وصیف از ایادی عباسیان که حراست امام را در زندان بر عهده داشت، از طرف برخی شخصیتهای عباسی به سختگیری بر آن حضرت و آزار وی تشویق می‌شد که در پاسخ آنها گفت: قد وکّلت به رجلین شرّ من قدرت علیه فقد صارا من العباده و الصّلاه الی أمر عظیم. دو تن که آنها را بدترین مردم می دانستم بر او مأمور کردم ولی آنان چنان تحت تأثیر امام عسکری قرار گرفتند که در عبادت و نماز به حد والایی رسیدند.<ref>الارشاد، ج۲، ص ۳۳۴؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۱۴؛ روضه الواعظین، ص ۲۴۸</ref>مدارکی حاکی از آن است که شخص امام در زندان به طور دائم روزه بوده اند. <ref> نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الفصول المهمه، ص ۲۸۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۱۲</ref>
 
#خبری هم درباره دوران مهتدی (۲۵۵- ۲۵۶) موجود است. این خلیفه مدعی بود که عمر بن عبد العزیز عباسیان است.<ref>المنتظم، ج ۱۲، ص ۸۳ (حوادث سال ۲۵۵)</ref> ابو هاشم جعفری گفته است: در دوران مهتدی، هنگامی که در زندان بودم، امام عسکری علیه السّلام را به زندان آوردند. با کشته شدن مهتدی در سال ۲۵۶ خدا جان او را از خطر مرگ رهانید؛ زیرا خلیفه قصد کشتن آن حضرت را داشت.<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳ از مهج الدعوات، ص ۳۴۳؛ الغیبه، طوسی، ص ۱۲۳</ref>
 
#بار دیگر که امام زندانی شد در عصر معتمد عباسی (۲۵۶- ۲۷۹) بوده است. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ ق در زندان معتمد عباسی بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ معتمد که درباره امام از وی سؤالاتی نموده، چنین گفته است: همواره روزها روزه دار و شبها مشغول نماز است.<ref>بحارالأنوار،ج ۵۰،ص ۴۱۳ از مهج الدعوات،ص ۳۴۴.</ref>
 
  
== شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) ==
+
«لَیْسَتِ العِبادةُ کثرةُ الصّیامِ و الصّلاة، و اِنَّما العبادةُ کثرَةُ التّفکُّرِ فی امرِ الله».<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۷۳</ref> عبادت، روزه و [[نماز]] بسیار نیست؛ بلکه عبادت، [[تفکر]] بسیار در امر خداوند است.
مطابق با نقل شیخ صدوق آن حضرت را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند.<ref>شیخ صدوق، الإعتقادات، ج۱، ص۹۹</ref> و منابع تاریخ شهادت آن حضرت را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفته‌اند. <ref>موسوعة الإمام العسکري علیه السلام، ج۱، ص۱۳۴ و۱۳۵</ref> از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هاله‌اى از غم و بهت‌زدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبید الله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده:
 
  
:وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مى‌زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.<ref> کمال الدین، ج ۱، ص ۴۳؛ نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الغیبه، طوسى، ص ۱۳۲</ref>
+
'''شب زنده داری:'''
  
== اصحاب امام حسن عسکری ==
+
«إنّ الوُصولَ الی اللهِ سفَرٌ لا یُدرَکُ إلا بامْتِطاء اللّیل».<ref>اعلام الدّین، ص ۳۱۱</ref> همانا رسیدن به خدا، سفری است که جز با مرکب قرار دادن شب ([[شب زنده داری]])‌ نمی توان به آن دست یافت.
برخي از اصحاب و شاگردان ممتاز امام حسن عسكری عليه السلام عبارتند از:
 
#[[حسین بن اشکیب سمرقندى‌]]: نجاشى تألیفات او را بر شمرده که در میان آنها کتابى با عنوان «الرد على الزیدیة» به چشم مى‌ خورد.<ref>رجال النجاشى، ص ۴۴، ش ۸۸</ref>
 
#[[محمد بن خالد برقى‌]]
 
#ا[[حمد بن محمد برقی]]: کتاب «المحاسن» وى دائرة المعارفى مشتمل بر احادیث امامان در تمامى زمینه‌هاى مختلف معارف دینى از قبیل: اخلاق، تفسیر و جز آن بوده است.
 
#[[حسن بن موسى خشاب]]: از اصحاب امام عسکرى علیه السّلام تألیفاتى از خود باقى گذاشته که کتاب «الرد على الواقفیه» از آن جمله است.
 
#[[احمد بن اسحاق اشعری]]: او نماینده ویژه و مورد اعتماد امام عسکری علیه السلام در شهر قم بود. او وجوهات جمع آوری شده را در سفرهای متعدد به حضور امام علیه السلام تقدیم می کرد و مسائل مردم قم را نزد امام مي برد و پاسخ مي گرفت. احمد بن اسحاق به جز امام یازدهم، به حضور امام جواد و امام هادی نیز رسیده است و نیز جواب نامه هایی از طرف امام زمان (عج) دریافت داشته است.<ref>احمد بن اسحاق، نماینده ویژه امام عسکری علیه السلام، مجله  مبلغان، فروردین و اردیبهشت 1387، شماره 102 </ref>
 
#احمد بن محمد بن مطهر:او مأمور كارهاي امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ بود.<ref>منتهي الآمال، ج2، ص473.</ref>
 
#ابوهاشم [[داوود بن قاسم جعفری]]: او از نسل جناب جعفر طيار ـ عليه السلام ـ و از بزرگان دودمان خويش و اهل بغداد بود، در خدمت ائمه ـ عليهم السلام ـ مقام و منزلتي بزرگ داشت، امام جواد و امام هادي و امام حسن عسكري ـ عليهم السلام ـ را درك كرد و در اوايل غيبت صغري از ناحيه امام عصر ـ عليه السلام ـ از وكلا و كارگزاران نيز بوده است.<ref>سيد كاظم ارفع، سيره عملي اهل بيت (ع)، ج13، ص43</ref>
 
#[[ابو سهل نوبختی|ابوسهل اسماعيل بن علي نوبختی]]: او اهل نوبخت و بزرگ متكليمن بغداد و بزرگ طايفه نوبختيه محسوب مي شد. كتب زيادي تصنيف كرده و از جمله كتاب انوار در تواريخ ائمه اطهار عليهم السلام. ابن نديم در كتاب فهرست مي نويسد كه ابوسهل كتابهاي بسياري تأليف كرده كه بعضي از آنها به خط خود اوست و درباره علم كلام و فلسفه مي باشد و كتابي هم در باب امامت نوشته است و جمعي از ناقلين فلسفه مثل ابو عثمان دمشقي و اسحق و ثابت از وجود او استفاده مي كردند.<ref>منتهي الآمال، ج2، ص 476.</ref>
 
#ابو عمرو [[عثمان بن سعید عمروی|عثمان بن سعيد عَمْري]]: او از بزرگان اصحاب و وكلاء امام هادي و امام حسن عسكري و امام قائم ـ عليهم السلام ـ مي باشد، از سن يازده سالگي در خدمت حضرت امام هادي ـ عليه السلام ـ نشو و نما يافته و رابط و واسطه ميان مردم و امام هادي و امام عسكري بود و در زمان غیبت صغری توفیق پیدا نمود تا نايب اول امام عصر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ گردد.<ref>سيد كاظم ارفع، سيره عملي اهل بيت (ع)، ج13، ص44</ref>
 
  
== اوصاف و ویژگی های امام حسن عسکری علیه السلام ==
+
==شهادت امام حسن عسکری==
=== دانش امام ===
+
[[پرونده:Emam_hadi_va_emam_asgri.jpg|thumb|left|مرقد مطهر امام حسن عسکری علیه‌السلام کنار پدر بزرگوارشان امام هادی علیه‌السلام، در سامرا]]
از احادیث نقل شده از آن حضرت آشکار می گردد که آن حضرت همچون امامان دیگر به مدد ارتباط با عالم غیب، از آگاهی و دانشی غیبی برخوردار بوده است و و به نظر می رسد آن حضرت بیش از امامان دیگر، از این آگاهی به صورت «ابزار هدایت» استفاده می‌کردند.<ref>طبسی، محمد جواد، حیاة الامام العسکری علیه‌السلام، ص۱۲۱.</ref> چنانچه در بسیاری از روایات نقل شده از آن حضرت راوی ابراز داشته است که من فلان مطلب به ذهنم رسید یا فلان تقاضا را در ذهن داشتم و امام بدون آنکه من کلامی بگویم در آن مورد چنین گفت یا تقاضای مالی و غیره مرا همانگونه که در ذهن داشتم پاسخ داد.<ref>رجوع کنید: بحار الانوار، جلد ۵۰، بخش مربوط به زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، باب معجزاته و معالي أموره صلوات الله عليه‏ (ص۲۴۷-۳۰۶)</ref>
+
مطابق با نقل [[شیخ صدوق]]، امام حسن عسکرى علیه السلام را [[معتمد|معتمد عباسی]] با خوراندن سم به ایشان به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رساند.<ref>شیخ صدوق، الإعتقادات، ج۱، ص۹۹</ref> منابع، تاریخ [[شهادت امام حسن عسکری علیه السلام|شهادت امام عسکری]] را هشتم [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] سال ۲۶۰ هجری گفته‌اند.<ref>موسوعة الإمام العسکری علیه السلام، ج۱، ص۱۳۴ و۱۳۵</ref> از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در [[سامرا]] بود، هنگام رحلتش هاله‌اى از غم و بهت‌زدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبیدالله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده:
  
در مورادی علم آن حضرت در زمینه های مختلف برای دیگران از غیر اصحاب آن حضرت نیز ثابت شده بود. به عنوان نمونه «بطریق» شاگرد «بختیشوع» پزشک مسیحی از استاد خود نقل نموده است که به او درباره آن حضرت گفت: «بدان که او داناترین فرد روزگار ماست که بر زمین زندگی می کند» <ref>بحارالانوار، ج۵۰ ، ص۲۶۰</ref>  
+
:وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مى‌زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، [[بنی هاشم|بنى هاشم]]، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.<ref> کمال الدین، ج ۱، ص ۴۳؛ نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الغیبه، طوسى، ص ۱۳۲</ref>
  
=== عبادت های امام حسن عسکری (علیه السلام) ===
+
==پانویس==
امام حسن عسکری - علیه السلام - عابدترین فرد زمان خود بود و بیش از همه به اطاعت خداوند و انجام دستورات الهی می پرداخت؛ شبها را با تلاوت قرآن، نماز و سجود برای خدا تا بامداد سرمی کرد. محمد شاکری می گوید: «امام در محراب می نشست و به سجده می رفت و من می خوابیدم و بیدار می شدم لیکن ایشان همچنان در حال سجده بودند» <ref>دلائل الامامۀ، ص ۲</ref>
+
<references />
 +
==منابع==
  
=== جود و بخشش ===
+
*زندگانى امام حسن عسکرى علیه السلام‌، باقر شریف قرشى، مترجم سید حسن اسلامى، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۷۵ش.
یکی دیگر از صفات بارز امام - علیه السلام - سخاوت و بخشش ایشان بود؛ ایشان بخشنده ترین مردم بودند و وکلایی در بیشتر مناطق اسلامی تعیین فرموده بودند تا حقوق شرعیه را از مردم وصول کرده به فقیران، تهیدستان و درماندگان بدهند و با آنان عهد کرده بود که این اموال را در راه خیر و حل اختلافات میان مسلمین و دیگر موارد مفید صرف کنند. یکی از موارد بخشندگی امام را مورخان چنین نقل کرده اند: «محمد بن علی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفر می گوید: دستانمان خالی و روزگارمان سخت شده بود پدرم به من گفت: ما را نزد این مرد - امام حسن عسکری - که وصف بخشش و سخاوت او را شنیده‌ایم ببر، به او گفتم: آیا او را می شناسی؟ گفت: او را نمی شناسم و تا کنون او را هرگز ندیده ام. ما نیز به قصد دیدار امام راه افتادیم در میانه راه پدرم گفت: چقدر خوب است که ایشان به ما پانصد درهم عطا کند؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک (آرد) و یکصد درهم برای مخارج. من هم با خود گفتم: ای کاش! به من نیز سیصد درهم ببخشد؛ با صد درهم الاغی بخرم و با صد درهم مخارج خود را تأمین کنم و صد درهم دیگر را خرج پوشاک کنم و به سوی منطقه ی «جبل» بروم. هنگامی که به خانه حضرت رسیدیم غلام ایشان به سوی ما خارج شد و گفت: علی بن ابراهیم و فرزندش محمد داخل شوند، همینکه وارد شدیم و بر حضرت سلام کردیم ایشان به پدرم گفتند: یا علی! چرا تا کنون نزد ما نیامده ای؟  آقای من از اینکه شما را با این حال دیدار کنم خجالت می کشیدم. اندکی درنگ کردیم و سپس خارج شدیم. غلام حضرت به دنبال ما آمد و به پدرم کیسه ای پول داد و گفت: این پانصد درهم است؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک (آرد) و صد درهم برای مخارج. سپس کیسه ی دیگری به من داد و گفت این سیصد درهم است صد درهم را برای الاغ خریدن خرج کن و صد درهم برای پوشاک و صد درهم برای مخارج. به سوی «جبل» نیز مرو بلکه به «سوراء» <ref>سوراء: جایی که گفته میشود کنار بغداد است و خود بغداد نیز گفته شده است. معجم البلدان، ط دار صادر، ج ۳، ص</ref>روانه شو. محمد نیز راه سوراء را پیش گرفت و در آنجا وضع مالی او خوب شده از توانگران علوی گشت»<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۲</ref>
+
*حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان، انصاریان، قم‌، ۱۳۸۱ ش‌‌.
== [[تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام]] ==
+
*[[احقاق الحق (کتاب)|احقاق الحق و ازهاق الباطل]]، قاضی نورالله شوشتری.
کتاب تفسیرى به امام عسکرى علیه السّلام نسبت داده شده که شامل تفسیر سوره حمد و قسمتى از سوره بقره است. این کتاب از ابتداى طرح آن در محافل علمى، از قرن چهارم تا به امروز، مورد قضاوتهاى گوناگونى قرار گرفته است.
+
*نقش امام حسن عسکری علیه‌السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه، فرشته جمال دارابی، سفینه، شماره ۳۷.
شمارى از عالمان آن را از آثار امام دانسته و احادیثى نیز از آن نقل کرده‌اند.
 
برخى دیگر آن را ساختگى شمرده و آن را فاقد اعتبار علمى دانسته‌اند. بخشى از این قضاوتها متکى به سند کتاب است؛ زیرا دو نفر به نامهاى یوسف بن محمد بن زیاد، و محمد بن سیار، اساس روایت آن هستند که افرادی مجهول هستند و در کتب رجالی شرح حالی از آنها نیامده است. واسطه این دو و شیخ صدوق نیز، محمد بن قاسم استرآبادى است، که او نیز همانند دو راوی بلاواسطه تفسیر توثیق نشده است گرچه شیخ صدوق به او اعتماد داشته است.<ref>لطفی، مهدی، تفسیر امام حسن عسکری(ع)، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۷۴۲-۷۴۴</ref>
 
  
البته ابن شهر آشوب نیز در کتاب معالم العلماء تفسیری ۱۲۰ جلدی را در زمره کتابهای حسن بن خالد برقى دانسته است.<ref> معالم العلماء، ص ۳۴: عبارت چنین است: حسن بن خالد برقى، اخو محمد بن خالد، من کتبه: تفسیر العسکرى من املاء الامام علیه السلام، مائة و عشرون مجلدة.</ref> که این تفسیر بر جای نمانده است.
 
 
== چند حدیث از امام حسن عسکری (علیه السلام) ==
 
=== حکمت روزه ===
 
جعفر بن محمد بن حمزه ی علوی از حضرت درباره ی حکمت تشریع روزه پرسش کرد و امام پاسخ داد: «فرض الله تعالی الصوم لیجد الغنی مس الجوع فیحنو علی الفقیر...» <ref>کشف الغمۀ، ج ۳، ص ۱۹۳ و من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴</ref> .
 
 
خداوند متعال روزه را واجب کرد تا دولتمندان، فشار گرسنگی را حس کنند و بر فقیران دل بسوزانند و آنان را دستگیری کنند...
 
 
=== دوستی و دشمنی نیکان ===
 
حب الابرار للأبرار فضیله للأبرار، و بغض الفجار للأبرار زین للأبرار، و بغض الأبرار للفجار خزی للفجار... <ref>المجالس السنیۀ، ج ۲، ص ۶</ref>
 
 
دوستی نیکان نسبت به یکدیگر برایشان فضیلت است و بغض بدکرداران نسبت به نیکان زیور و زینت آنان است، لیکن بغض نیکان نسبت به بدکاران مایه ی خواری بدکاران است....
 
 
===دروغ کلید پلیدی‌ها===
 
 
جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِي بَيْتٍ، وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْكَذِب‏<ref>نزهة الناظر و تنبیه الخواطر، ص 145</ref>
 
 
همه‌ی پلیدی‌ها در خانه‌ای گذارده شده و کلید همه‌ی آنها، «دروغ» قرار داده شده است
 
 
===تفکر===
 
لَیْسَتِ العِبادةُ کثرةُ الصّیامِ و الصّلاة، و اِنَّما العبادةُ کثرَةُ التّفکُّرِ فی امرِ الله<ref>بحارالانوار، ج75، ص 373</ref>
 
 
عبادت، روزه و نماز بسیار نیست؛ بلکه عبادت، تفکر بسیار در امر خداوند است.
 
 
===شب زنده داری===
 
إنّ الوُصولَ الی اللهِ سفَرٌ لا یُدرَکُ إلا بامْتِطاعِ اللّیل<ref>اعلام الدّین، ص 311</ref>
 
 
همانا رسیدن به خدا، سفری است که جز با مرکب قرار دادن شب (شب زنده داری)‌ نمی توان به آن دست یافت.
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
 
==منابع==
 
*زندگانى امام حسن عسکرى علیه السلام‌، باقر شریف قرشى / مترجم سید حسن اسلامى، جامعه مدرسین، قم ۱۳۷۵ ش
 
*حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان ،انصاریان، قم‌، ۱۳۸۱ ش‌‌
 
*احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نور الله شوشتری
 
*نقش امام حسن عسکری علیه السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه، فرزند وحی،جمال / دارابی،فرشته، سفینه، شماره ۳۷
 
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 
  
 
{{شناختنامه امام حسن عسکری (ع)}}
 
{{شناختنامه امام حسن عسکری (ع)}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۰

«ابومحمد حسن بن علی عسکری علیه‌السلام» (۲۳۲-۲۶۰ ق) یازدهمین امام شیعیان است. ایشان فرزند امام هادی (علیه‌السلام) است و پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سال ۲۵۴ هجری به امامت رسیدند. سالهای امامت امام عسکری در شهر سامرا و غالبا تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری شد؛ به نحوی که ارتباط آن حضرت با شیعیان بسیار محدود و تنها با واسطه وکیلان خاص بود. امام حسن عسکری علیه‌السلام سرانجام در سال ۲۶۰ هجری به وسیله زهری که به دستور معتمد عباسی به ایشان داده شد به شهادت رسیدند.

امام-حسن-عسکری.jpg
مقام امام یازدهم
نام حسن
القاب عسکری
کنیه ابومحمد
پدر امام هادی علیه السلام
مادر حدیثه خاتون
زادروز ۸ ربیع الثانی یا ۲۴ ربیع الاول سال ۲۳۲ هجری.
زادگاه مدینه
مدت امامت ۶ سال
مدت عمر ۲۸ سال
تاریخ شهادت ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری.
علت شهادت مسمومیت توسط زهر
قاتل معتمد عباسی لعنت الله علیه
مدفن سامرا


ولادت

امام حسن عسکری علیه السلام فرزند امام هادی علیه‌السلام، به گفته غالب منابع، در ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه متولد شده اند،[۱] اما در روز آن اختلاف دارند؛ روز دهم[۲] یا هشتم[۳] یا چهارم[۴] ربیع الثانی، تاریخهایی است که ذکر شده است.[۵] ابن خلّکان تولد ایشان را روز پنجشنبه یکی از ماههای سال ۲۳۱ دانسته و قول دیگری را نیز که ششم ربیع الآخر سال ۲۳۲ می‌باشد، نقل کرده است.[۶]

احمد بن عبیدالله بن خاقان، خصوصیات ظاهری و رخسار حضرت عسکری را چنین توصیف می کند: «او فردی گندمگون، درشت چشم، نیکو قامت، خوبروی و خوش اندام بود و هیبت و جلالی تمام داشت».[۷]

برای مادر آن حضرت نیز نامهای متعددی در منابع بیان شده، از جمله: سُوسَن، حُدَیْثه[۸] و سَلیل[۹]، که ممکن است از القاب او باشد. در ستایش این بانوی گرامی در روایتی از قول امام علی النقی علیه السلام آمده است: «سلیل مسلولة من الآفات و العاهات و الأرجاس و الأنجاس»[۱۰] (سلیل از آفتها، گزندها، پلیدیها و ناپاکیها محفوظ است‏).

کنیه و القاب

کنیه امام حسن عسکری علیه السلام «ابو محمد» است و این کنیه را امام هادی علیه السلام بر ایشان نهاده اند،[۱۱] که اشاره به این دارد که فرزند ایشان، همان امام منتظر است که روایات ائمه پیشین ایشان را همنام پیامبر صلی الله علیه وآله معرفی نموده بودند.

القاب آن حضرت که هر کدام آینه ی صفات برجسته و والای ایشان است، عبارتند از:

  1. عسکری: سامرا یک منطقه نظامی به شمار می رفت و امام را به خاطر اقامت در آنجا (یا محله ای از آنجا) «عسکری» لقب دادند. لازم به ذکر است ، اگر در جایی لقب «عسکری» به تنهایی بکار رود مراد امام حسن عسکری است نه پدرشان (امام هادی علیه السلام).[۱۲]
  2. خالص: ایشان از هر آلایش و پلیدی پاک بودند.[۱۳]
  3. هادی: ایشان نماد هدایت و نشانه راهیابی و حرکت در صراط مستقیم برای عالمیان بودند.[۱۴]
  4. زکی: ایشان شریف ترین و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند، جان و دل خود را پاک کرده در راه اعمال نیک پرورش داده بودند.[۱۵]
  5. خاص: خداوند ایشان را با فضائل و اجابت دعا، ویژه و خاص خود گردانیده بود.[۱۶]
  6. صامت: ایشان غالبا خاموش بودند و جز به یاد خدا، تعلیم و حکمت گویی، لب نمی گشودند.[۱۷]
  7. سراج: ایشان چراغی بودند در تیرگی ها و مردم را به صلاح و تقوا راهنمایی می کردند.[۱۸]
  8. تقی: ایشان پرهیزگارترین انسان زمان خود بودند و بیش از هر کس پاسدار احکام دین و متکی به پروردگار به شمار می رفتند.[۱۹]
  9. ابن الرضا: عنوانی است که امام جواد و امام عسکری علیهما السّلام هر دو به آن شهرت یافته اند.[۲۰]

اوصاف امام حسن عسکری

دانش امام:

از احادیث نقل شده از امام حسن عسکری علیه السلام آشکار می گردد که ایشان همچون امامان دیگر به مدد ارتباط با عالم غیب، از آگاهی و دانشی غیبی برخوردار بوده است و به نظر می رسد آن حضرت بیش از امامان دیگر، از این آگاهی به صورت «ابزار هدایت» استفاده می‌کردند.[۲۱] چنانچه در بسیاری از روایات نقل شده از آن حضرت راوی ابراز داشته است که من فلان مطلب به ذهنم رسید، یا فلان تقاضا را در ذهن داشتم و امام بدون آنکه من کلامی بگویم در آن مورد چنین گفت یا تقاضای مالی و غیره مرا همانگونه که در ذهن داشتم پاسخ داد.[۲۲]

در مواردی علم آن حضرت در زمینه های مختلف برای دیگران از غیر اصحاب آن حضرت نیز ثابت شده بود. به عنوان نمونه «بطریق» شاگرد «بختیشوع» پزشک مسیحی از استاد خود نقل نموده است که به او درباره آن حضرت گفت: «بدان که او داناترین فرد روزگار ماست که بر زمین زندگی می کند».[۲۳]

عبادت و تهجد:

امام حسن عسکری علیه السلام عابدترین فرد زمان خود بود و بیش از همه به اطاعت خداوند و انجام دستورات الهی می پرداخت؛ شبها را با تلاوت قرآن، نماز و سجود برای خدا تا بامداد سرمی کرد. محمد شاکری می گوید: «امام در محراب می نشست و به سجده می رفت و من می خوابیدم و بیدار می شدم، لیکن ایشان همچنان در حال سجده بودند».[۲۴]

جود و بخشش:

یکی دیگر از صفات بارز امام علیه السلام، سخاوت و بخشش ایشان بود؛ ایشان بخشنده ترین مردم بود و وکلایی در بیشتر مناطق اسلامی تعیین فرموده بود تا حقوق شرعیه را از مردم وصول کرده به فقیران، تهیدستان و درماندگان بدهند و با آنان عهد کرده بود که این اموال را در راه خیر و حل اختلافات میان مسلمین و دیگر موارد مفید صرف کنند. یکی از موارد بخشندگی امام را مورخان چنین نقل کرده اند: «محمد بن علی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفر می گوید: دستانمان خالی و روزگارمان سخت شده بود، پدرم به من گفت: ما را نزد این مرد (امام عسکری) که وصف بخشش و سخاوت او را شنیده‌ایم ببر. به او گفتم: آیا او را می شناسی؟ گفت: او را نمی شناسم و تاکنون او را هرگز ندیده ام. ما نیز به قصد دیدار امام راه افتادیم. در میانه راه پدرم گفت: چقدر خوب است که ایشان به ما پانصد درهم عطا کند؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک و یکصد درهم برای مخارج. من هم با خود گفتم: ای کاش! به من نیز سیصد درهم ببخشد؛ با صد درهم الاغی بخرم و با صد درهم مخارج خود را تأمین کنم و صد درهم دیگر را خرج پوشاک کنم و به سوی منطقه «جبل» بروم. هنگامی که به خانه حضرت رسیدیم، غلام ایشان به سوی ما خارج شد و گفت: علی بن ابراهیم و فرزندش محمد داخل شوند، همینکه وارد شدیم و بر حضرت سلام کردیم، ایشان به پدرم گفتند: یا علی! چرا تا کنون نزد ما نیامده ای؟ آقای من از اینکه شما را با این حال دیدار کنم خجالت می کشیدم. اندکی درنگ کردیم و سپس خارج شدیم. غلام حضرت به دنبال ما آمد و به پدرم کیسه ای پول داد و گفت: این پانصد درهم است؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک و صد درهم برای مخارج. سپس کیسه ی دیگری به من داد و گفت این سیصد درهم است، صد درهم را برای الاغ خریدن خرج کن و صد درهم برای پوشاک و صد درهم برای مخارج. به سوی «جبل» نیز مرو بلکه به «سوراء»[۲۵] روانه شو. محمد نیز راه سوراء را پیش گرفت و در آنجا وضع مالی او خوب شده و از توانگران علوی گشت».[۲۶]

دوران امامت

با شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ ق، امام عسکری علیه السّلام به سمت امامت شیعیان اثنی عشری منصوب گردید. روایاتی که در وصیت امام هادی علیه السّلام درباره امامت فرزندش وارد شده، در بسیاری از کتب حدیث و تاریخ شیعه، به چشم می خورد.[۲۷] امام هادی در وصف فرزند خویش می فرمایند: «فرزندم ابومحمد اصیل ترین چهره‌ی خاندان نبوی و استوارترین حجت است. او بزرگ فرزندانم و جانشین من است و امامت و احکام آن به سوی او بازمی گردد».[۲۸]

نحوه ارتباط شیعیان با امام عسکری

از برخی روایات فهمیده می شود که در زندگی امام حسن حداقل دورانی وجود داشته که امکان دیدار مستقیم با آن بزرگوار در خانه‌اش نبوده است و شیعیان معمولاً در مسیری که امام به مرکز حکومت رفت و آمد می کرد، توفیق زیارت چهره آن حضرت را داشته اند. در کتاب «الغیبه طوسی» آمده است که در یوم النوبه (روز مراجعه امام به مرکز حکومت) شور و شعفی در میان مردم پدید می آمد و خیابانها مملوّ از جمعیت می شد. آن گاه که امام در خیابان حضور می یافت، هیاهو خاموش می شد و امام از میان مردم عبور می کرد.[۲۹]

علی بن جعفر از حلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دار الخلافه برود، ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی بدین مضمون به ما رسید: ألّا یسلمنّ علیّ أحد و لا یشیر الیّ بیده و لا یؤمئ فإنّکم لا تؤمنون علی أنفسکم.[۳۰] کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا که در امان نیستید!

این روایت به خوبی نشان می دهد که دستگاه خلافت تا چه حد روابط امام با شیعیانش را زیر نظر داشته و آن را کنترل می کرده است.

در چنین وضعیتی امام تنها از طریق وکلا با شیعیان ارتباط داشت و آنها مسوولیت رد و بدل کردن نامه‌های شیعیان به امام یا وکیل ارشد آن حضرت و همچنین جمع آوری اموال مربوط به امام از تمامی مناطق شیعه نشین و رساندن آن به امام را بر عهده داشتند. عثمان بن سعید، شخصیت موجّه و شناخته شده شیعی، وکیل ارشد امام بود و همه اموال به دست او می رسید.[۳۱] فرزند او محمّد بن عثمان نیز منصب وکالت را به عهده داشت.[۳۲] احمد بن اسحاق اشعری، از عالمان بزرگ قم و از اصحاب خاص امام حسن عسکری علیه السلام وکیل آن حضرت در ناحیه قم بود.[۳۳] و از وکلای بغداد می توان به ریان بن صلت بغدادی اشعری اشاره کرد.[۳۴] وکیل آن حضرت در کوفه، ایوب بن نوح بن دراج بود[۳۵] و علی بن جعفر همانی برمکی از وکلای مکه[۳۶] و عبداللّه بن حمدویه بیهقی از وکلای حضرتش در بیهق و نیشابور بود.[۳۷] [۳۸]

موقعیت امام عسکری در سامرا

امام عسکری علیه السّلام اگرچه بسیار جوان بود، ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی، به ویژه رهبری شیعیان و اعتقاد بی شائبه آنان به امام و احترام بی چون و چرای مردم از وی، شهرت فراوانی پیدا کرده بود.

سعد بن عبدالله اشعری قمی از علمای معروف شیعه می گوید: در شعبان سال ۲۷۸ ق - هیجده سال پس از رحلت امام عسکری علیه السّلام - در مجلس احمد بن عبیدالله بن خاقان - که آن روزها مسئولیت خراج قم را بر عهده داشت و به آل محمد و مردم قم نیز عداوت می ورزید - نشسته بودیم. سخن از طالبیون ساکن سامرا و مذهب و موقعیت آنان در پیش حاکم به میان آمد، احمد گفت: من کسی از علویان را چون حسن بن علی عسکری علیه السّلام در سامرا ندیده و نشنیده بودم که این چنین به وقار و عفاف و زیرکی و بزرگ منشی در میان اهل بیت خود شناخته شده و پیش سلطان و بنی هاشم محترم باشد، چنان که او را بر افراد مسن حتی امراء و وزراء و منشیان نیز برتری می دادند. روزی من بالای سر پدرم ایستاده بودم؛ آن روز پدرم برای دیدار با مردم نشسته بود. یکی از حاجبان وارد شد و گفت: ابن الرضا در بیرون در ایستاده ‏است. پدرم با صداى بلندى گفت: او را اجازه ورود بدهید و آن حضرت وارد شد... وقتى پدرم او را دید چند قدم به سوى او رفت، -کارى که ندیده بودم با کسى حتى امرا و ولات عهد انجام بدهد-. وقتى به او نزدیک شد، دست به گردنش انداخت و صورت و پیشانى او را بوسید. آنگاه دستش را گرفت و در جاى خود نشاند. پدرم خود روبروى او نشست و با وى به گفتگو پرداخت. در سخنان خود، او را با کنیه -که حاکى از احترام او بود- مورد خطاب قرار مى‏ داد و مرتب مى‏ گفت: پدر و مادرم فدایت... . شب هنگام نزد پدرم رفتم... و از وى پرسیدم: پدر! آن شخص که امروز آن همه اجلال و احترامش نمودى، چه کسى بود که حتى پدر و مادرت را فداى او مى‏ کردى؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضیان بود؛ آنگاه ساکت شد. چند لحظه بعد سکوتش را شکست و ادامه داد: فرزندم اگر روزى خلافت از دست بنى عباس بیرون رود، در میان بنى هاشم، جز او کسى شایستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فضل، صیانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نیکو، سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را دیده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نیکوکار و فاضل. با شنیدن این سخنان آتش خشم سرتاسر وجودم را فرا گرفت. در عین حال حس کنجکاویم براى شناختن او برانگیخته شد. از هر کس از بنى هاشم، منشیان، قضات، فقها، حتى مردم عادى که درباره ‏اش سؤال مى ‏کردم، او را در نزد آنان در نهایت جلالت و بزرگوارى و مقدم بر سایر افراد اهل بیت مى ‏یافتم. همه مى ‏گفتند: او امام رافضیان است. از آن پس اهمیت وى پیش من رو به فزونى گذاشت؛ زیرا دوست و دشمن او را به نیکى مى ‏ستودند. ...[۳۹]

این روایت با توجه به راوى آن که خود یکى از معاندان سر سخت اهل بیت بوده، موقعیت اخلاقى و اجتماعى امام را در میان عامه مردم و حتى خواص نشان مى‌‏دهد.

محدودیت‌ها و فشارهای خلفای عباسی

خلفای عباسی معاصر امام حسن عسکری علیه السلام عبارت بودند از: متوکل (۲۳۲ تا ۲۴۶)، منتصر (۲۴۶ تا ۲۴۸)، مستعین (۲۴۸ تا ۲۵۲)، معتز (۲۵۲ تا ۲۵۵)، مهتدى (۲۵۵ تا ۲۵۶) و معتمد (۲۵۶ تا ۲۷۹). امام عسکری تحت فشارها و محدودیتهای زیادی از طرف این خلفا زندگی می کرد، چرا که در آن دوران، شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و این باعث می شد که خلفا احساس خطر کنند.[۴۰] روشن است که امام عسکری علیه السلام همانند سایر امامان، در صورت داشتن اختیار و آزادی، نه سامرا، بلکه مدینه را برای زندگی انتخاب می کردند. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست. به همین جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.[۴۱]

روایات زیادی نیز درباره بازداشت و زندانی شدن امام عسکری علیه السّلام وجود دارد که البته از جهاتی با یکدیگر ناسازگارند. علت این امر، افزون بر این که می تواند اشاره به تعدّد بازداشت آن حضرت باشد، اشتباه مردم در نام خلفا نیز هست. این بازداشت ها عبارت اند از:

  • خبری درباره زندانی شدن آن حضرت در دوران مستعین (۲۴۸-۲۵۲) در دست است. صیمری در کتاب «الاوصیاء» نقل کرده است که مستعین دستور بازداشت امام عسکری علیه السّلام و آوردن وی به کوفه را به سعید حاجب داد. ابو الهیثم بن سیابه ضمن نامه ای که به امام نوشت، از این خبر اظهار نگرانی کرد. امام در جواب وی نوشتند: پس از سه روز فرجی حاصل خواهد شد. سه روز بعد، مستعین خلع شد و خطر رفع گردید.[۴۲] این خبر در منابع دیگر درباره معتز عباسی نقل شده است.
  • معتز، دیگر خلیفه سختگیر عباسی، امام عسکری و برادرش جعفر را زندان کرده است. با توجه به شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ و امامت فرزندش، آمدن دو برادر به زندان باید در سال ۲۵۴ یا ۲۵۵ باشد. صالح بن وصیف از ایادی عباسیان که حراست امام را در زندان بر عهده داشت، از طرف برخی شخصیتهای عباسی به سختگیری بر آن حضرت و آزار وی تشویق می‌شد که در پاسخ آنها گفت: قد وکّلت به رجلین شرّ من قدّرت علیه فقد صارا من العباده و الصّلاه الی أمر عظیم. دو تن که آنها را بدترین مردم می دانستم بر او مأمور کردم ولی آنان چنان تحت تأثیر امام عسکری قرار گرفتند که در عبادت و نماز به حد والایی رسیدند.[۴۳] مدارکی حاکی از آن است که شخص امام در زندان به طور دائم روزه بوده اند.[۴۴]
  • خبری هم درباره دوران مهتدی (۲۵۵-۲۵۶) موجود است. این خلیفه مدعی بود که او «عمر بن عبد العزیزِ» عباسیان است.[۴۵] ابوهاشم جعفری گفته است: در دوران مهتدی، هنگامی که در زندان بودم، امام عسکری علیه السّلام را به زندان آوردند. با کشته شدن مهتدی در سال ۲۵۶ ق. خدا جان او را از خطر مرگ رهانید؛ زیرا خلیفه قصد کشتن آن حضرت را داشت.[۴۶]
  • بار دیگر که امام زندانی شد، در عصر معتمد عباسی (۲۵۶-۲۷۹) بوده است. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ ق. در زندان معتمد عباسی بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ معتمد که درباره امام از وی سؤالاتی نموده، چنین گفته است: همواره روزها روزه دار و شبها مشغول نماز است.[۴۷]

اصحاب امام حسن عسکری

برخی از اصحاب و شاگردان ممتاز امام حسن عسکری علیه السلام عبارتند از:

  • حسین بن اشکیب سمرقندى‌: نجاشى تألیفات او را بر شمرده که در میان آنها کتابى با عنوان «الرد على الزیدیة» به چشم مى‌ خورد.[۴۸]
  • محمد بن خالد برقى‌
  • احمد بن محمد برقی: کتاب «المحاسن» وى دائرة المعارفى مشتمل بر احادیث امامان در تمامى زمینه‌هاى مختلف معارف دینى از قبیل: اخلاق، تفسیر و جز آن بوده است.
  • حسن بن موسى خشاب: از اصحاب امام عسکرى علیه السّلام تألیفاتى از خود باقى گذاشته که کتاب «الرد على الواقفیه» از آن جمله است.
  • احمد بن اسحاق اشعری: او نماینده ویژه و مورد اعتماد امام عسکری علیه السلام در شهر قم بود. او وجوهات جمع آوری شده را در سفرهای متعدد به حضور امام علیه السلام تقدیم می کرد و مسائل مردم قم را نزد امام می برد و پاسخ می گرفت. احمد بن اسحاق به جز امام یازدهم، به حضور امام جواد و امام هادی علیهماالسلام نیز رسیده است و نیز جواب نامه هایی از طرف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) دریافت داشته است.[۴۹]
  • احمد بن محمد بن مطهر: او مأمور کارهای امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ بود.[۵۰]
  • ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری: او از نسل جناب جعفر طیار ـ علیه السلام ـ و از بزرگان دودمان خویش و اهل بغداد بود، در خدمت ائمه ـ علیهم السلام ـ مقام و منزلتی بزرگ داشت، امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهم السلام ـ را درک کرد و در اوایل غیبت صغری از ناحیه امام عصر ـ علیه السلام ـ از وکلا و کارگزاران نیز بوده است.[۵۱]
  • ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی: او اهل نوبخت و بزرگ متکلیمن بغداد و بزرگ طایفه نوبختیه محسوب می شد. کتب زیادی تصنیف کرده و از جمله کتاب انوار در تواریخ ائمه اطهار علیهم السلام. ابن ندیم در کتاب الفهرست می نویسد که ابوسهل کتابهای بسیاری تألیف کرده که بعضی از آنها به خط خود اوست و درباره علم کلام و فلسفه می باشد و کتابی هم در باب امامت نوشته است و جمعی از ناقلین فلسفه مثل ابوعثمان دمشقی و اسحق و ثابت از وجود او استفاده می کردند.[۵۲]
  • عثمان بن سعید عَمْری: او از بزرگان اصحاب و وکلاء امام هادی و امام حسن عسکری و امام قائم ـ علیهم السلام ـ می باشد، از سن یازده سالگی در خدمت حضرت امام هادی ـ علیه السلام ـ نشو و نما یافته و رابط و واسطه میان مردم و امام هادی و امام عسکری بود و در زمان غیبت صغری توفیق پیدا نمود تا از نوّاب امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ گردد.[۵۳]

تفسیر منسوب به امام عسکری

«تفسیر منسوب به امام حسن عسکری» کتاب تفسیرى است که به امام عسکرى علیه السّلام نسبت داده شده و شامل تفسیر سوره حمد و قسمتى از سوره بقره است.

البته این کتاب از ابتداى طرح آن در محافل علمى، از قرن چهارم تا به امروز، مورد قضاوتهاى گوناگونى قرار گرفته است. شمارى از عالمان، آن را از آثار امام دانسته و احادیثى نیز از آن نقل کرده‌اند. اما برخى دیگر آن را جعلی و ساختگى شمرده و آن را فاقد اعتبار علمى دانسته‌اند. بخشى از این قضاوتها متکى به سند کتاب است؛ زیرا دو نفر به نامهاى یوسف بن محمد بن زیاد و محمد بن سیار، اساس روایت آن هستند که افرادی مجهول می باشند و در کتب رجالی شرح حالی از آنها نیامده است. واسطه این دو و شیخ صدوق نیز، محمد بن قاسم استرآبادى است، که او نیز همانند دو راوی بلاواسطه تفسیر، توثیق نشده است، گرچه شیخ صدوق به او اعتماد داشته است.[۵۴]

البته ابن شهر آشوب نیز در کتاب معالم العلماء، تفسیری ۱۲۰ جلدی را در زمره کتابهای حسن بن خالد برقى دانسته،[۵۵] که عبارت آن چنین است: «حسن بن خالد برقى اخو محمد بن خالد، من کتبه: تفسیر العسکرى من املاء الامام علیه السلام، مائة و عشرون مجلدة». این تفسیر اکنون بر جای نمانده است.

احادیثی از امام حسن عسکری

حکمت روزه:

جعفر بن محمد بن حمزه علوی از حضرت عسکری علیه السلام درباره حکمت تشریع روزه پرسش کرد و امام پاسخ داد: «فرض الله تعالی الصوم لیجد الغنی مسّ الجوع فیحنو علی الفقیر...».[۵۶] خداوند متعال روزه را واجب کرد تا دولتمندان، فشار گرسنگی را حس کنند و بر فقیران دل بسوزانند و آنان را دستگیری کنند... .

دوستی و دشمنی نیکان:

«حبّ الابرار للأبرار فضیلة للأبرار، و بغض الفجار للأبرار زین للأبرار، و بغض الأبرار للفجار خزی للفجار...».[۵۷] دوستی نیکان نسبت به یکدیگر برایشان فضیلت است و بغض بدکرداران نسبت به نیکان زیور و زینت آنان است، لیکن بغض نیکان نسبت به بدکاران مایه ی خواری بدکاران است... .

دروغ کلید پلیدی‌ها:

«جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی بَیتٍ، وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکذِب».‏[۵۸] همه‌ی پلیدی‌ها در خانه‌ای گذارده شده و کلید همه‌ی آنها «دروغ» قرار داده شده است.

تفکر:

«لَیْسَتِ العِبادةُ کثرةُ الصّیامِ و الصّلاة، و اِنَّما العبادةُ کثرَةُ التّفکُّرِ فی امرِ الله».[۵۹] عبادت، روزه و نماز بسیار نیست؛ بلکه عبادت، تفکر بسیار در امر خداوند است.

شب زنده داری:

«إنّ الوُصولَ الی اللهِ سفَرٌ لا یُدرَکُ إلا بامْتِطاء اللّیل».[۶۰] همانا رسیدن به خدا، سفری است که جز با مرکب قرار دادن شب (شب زنده داری)‌ نمی توان به آن دست یافت.

شهادت امام حسن عسکری

مرقد مطهر امام حسن عسکری علیه‌السلام کنار پدر بزرگوارشان امام هادی علیه‌السلام، در سامرا

مطابق با نقل شیخ صدوق، امام حسن عسکرى علیه السلام را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند.[۶۱] منابع، تاریخ شهادت امام عسکری را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفته‌اند.[۶۲] از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هاله‌اى از غم و بهت‌زدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبیدالله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده:

وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مى‌زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.[۶۳]

پانویس

  1. اخبار الدول، ص ۱۱۷؛ بحر الانساب، ص ۲؛ تحفۀالامام، ص ۸۶؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۵۸، ۲۶۶؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۱۳
  2. مسار الشیعة، ص ۳۰
  3. اعلام الوری، ص ۳۶۷
  4. مصباح کفعمی، ص ۵۳۰
  5. کافی، ج ۱، ص ۵۰۳
  6. وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۹۴
  7. بحارالانوار، ج ۵۰ ، ص ۳۲۶
  8. کلینی، کافی، ۱۳۹۱ق، ج۱، ص۵۰۳؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۱۳
  9. کمال الدین، شیخ صدوق، ص۳٠٧؛اثبات الوصیة، ص: ۲۴۴
  10. اثبات الوصیة، على بن حسین مسعودى، ‏ ص ۲۴۴
  11. اخبار الدول، ص ۱۱۷ . بحرالانساب، ص ۲. تحفۀالانام، ص ۸۶ و النجوم الزاهرة، ج ۳، ص ۳۲
  12. بحر الانساب، ص ۲.
  13. اخبار الدول، ص ۱۱۷ و بحرالانساب، ص ۲
  14. بحرالانساب، ص ۲
  15. تحفۀالانام، ص ۸۷ . بحار، ج ۵۰ ، ص ۲۳۶ (و در اخبارالدول و کتب دیگر، الخالص آمده است).
  16. تحفۀالانام، ص ۸
  17. تحفۀالانام، ص ۸
  18. جوهرة الکلام، ص ۱
  19. سفینۀالبحار، ج ۱، ص ۲۵۹
  20. مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۲۱؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۳۶؛ نور الابصار، ص ۱۶۶
  21. طبسی، محمد جواد، حیاة الامام العسکری علیه‌السلام، ص۱۲۱.
  22. رجوع کنید: بحار الانوار، جلد ۵۰، بخش مربوط به زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام، باب معجزاته و معالی أموره صلوات الله علیه‏ (ص۲۴۷-۳۰۶)
  23. بحارالانوار، ج۵۰ ، ص۲۶۰
  24. دلائل الامامۀ، ص ۲
  25. سوراء: جایی که گفته میشود کنار بغداد است و خود بغداد نیز گفته شده است. معجم البلدان، ط دار صادر، ج ۳، ص
  26. کشف الغمه، ج ۳، ص ۲
  27. الغیبه، طوسی، ص ۱۲۰- ۱۲۲؛ کشف الغمّه، ج ۲، صص ۴۰۴- ۴۰۷؛ الارشاد، ص ۳۳۵؛ روضه الواعظین، ص ۲۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۲۳۹- ۲۴۶
  28. اعیان الشیعه، ج ۴، ق ۳، ص ۲
  29. طوسی، الغیبه، ص ۲۵۱
  30. الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۳۹؛ الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۲۰۷
  31. طوسی، الغیبه، ص ۳۵۴
  32. همان، ص ۴۰۰
  33. طوسی، الفهرست، ص ۶۳
  34. طوسی، الفهرست، ص ۲۹۵
  35. طوسی، ص ۴۹۶
  36. مجلسی، زندگانی حضرت جـواد و عـسکریین عـلیه السلام، ص ۱۹۵
  37. طوسی،الغیبه، ص ۲۶۸
  38. نقش امام حسن عسکری علیه السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه، فرزند وحی،جمال دارابی،فرشته، سفینه، شماره ۳۷، صفحه ۱۲۲
  39. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۲۵؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ الغیبه، طوسی، صص ۱۳۱- ۱۳۲؛ کمال الدین، ج ۱، ص ۴۰- ۴۱؛ اعلام الوری، صص ۳۵۷- ۳۵۹؛ الارشاد، ص ۳۳۸- ۳۴۰؛ کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۰۷
  40. معارف، مجید. پژوهشی در تاریخ حدیث شـیعه، تهران، موسسه فرهنگی و هنری ضریح، ۱۳۷۶ ش، ص ۳۷۳
  41. الغیبه، طوسی، ص ۱۲۹، در بعضی نسخه ها «دار العامه» آمده که گویا منظور همان «دار الخلافه» است.
  42. بحار الانوار، ج ۵۰، صص ۳۱۲- ۳۱۳ از مهج الدعوات ابن طاووس.
  43. الارشاد، ج۲، ص ۳۳۴؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۱۴؛ روضه الواعظین، ص ۲۴۸
  44. نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الفصول المهمه، ص ۲۸۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۵۱۲
  45. المنتظم، ج ۱۲، ص ۸۳ (حوادث سال ۲۵۵)
  46. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳ از مهج الدعوات، ص ۳۴۳؛ الغیبه، طوسی، ص ۱۲۳
  47. بحارالأنوار،ج ۵۰،ص ۴۱۳ از مهج الدعوات،ص ۳۴۴.
  48. رجال النجاشى، ص ۴۴، ش ۸۸
  49. احمد بن اسحاق، نماینده ویژه امام عسکری علیه السلام، مجله مبلغان، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۷، شماره ۱۰۲
  50. منتهی الآمال، ج۲، ص۴۷۳.
  51. سید کاظم ارفع، سیره عملی اهل بیت (ع)، ج۱۳، ص۴۳
  52. منتهی الآمال، ج۲، ص ۴۷۶.
  53. سید کاظم ارفع، سیره عملی اهل بیت (ع)، ج۱۳، ص۴۴
  54. لطفی، مهدی، تفسیر امام حسن عسکری(ع)، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۷۴۲-۷۴۴
  55. معالم العلماء، ص ۳۴.
  56. کشف الغمۀ، ج ۳، ص ۱۹۳ و من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴
  57. المجالس السنیۀ، ج ۲، ص ۶
  58. نزهة الناظر و تنبیه الخواطر، ص ۱۴۵
  59. بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۷۳
  60. اعلام الدّین، ص ۳۱۱
  61. شیخ صدوق، الإعتقادات، ج۱، ص۹۹
  62. موسوعة الإمام العسکری علیه السلام، ج۱، ص۱۳۴ و۱۳۵
  63. کمال الدین، ج ۱، ص ۴۳؛ نور الابصار، ص ۱۶۸؛ الغیبه، طوسى، ص ۱۳۲

منابع

  • زندگانى امام حسن عسکرى علیه السلام‌، باقر شریف قرشى، مترجم سید حسن اسلامى، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۷۵ش.
  • حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان، انصاریان، قم‌، ۱۳۸۱ ش‌‌.
  • احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نورالله شوشتری.
  • نقش امام حسن عسکری علیه‌السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه، فرشته جمال دارابی، سفینه، شماره ۳۷.
چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی