شفاء (اسامی و اوصاف قرآن)
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
«شفاء» (به کسر شین) در معنای بهبود و درمان بیماری، و نیز سبب بهبود و درمان بکار میرود. قرآن کریم در سه آیه واژه «شفاء» را بکار برده است:
- «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ...»؛ و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل میکنیم. (سوره اسراء/۸۲) این آیه به «آیه شِفاء» معروف است.
- «یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ...»؛ ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینههاست آمده است. (سوره یونس/۵۷)
- «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاء...»؛ بگو این (کتاب) برای کسانی که ایمان آوردهاند، رهنمود و درمانی است.(سوره فصلت/۴۴)
خدای متعال در آیات یاد شده قرآن را به عنوان شفای آنچه در دلها و افکار است، معرفی نموده؛ اگر ذات قرآن شفا باشد، هیچ مرضی در آن راه نمییابد و هرگاه شخصی به قرآن مراجعه کند بدون شفا بازنمیگردد.
دارو به طور معمول وسیله شفای بیمار است، ولی چه بسا بیمارانی که دارو مصرف میکنند، با این حال شفا و بهبودی نمییابند، پس ذات دارو شفا نیست، بلکه مقتضی شفا است. خدای سبحان درباره قرآن نمیفرماید که قرآن داروست، بلکه فرموده او شفاست و اثر شفابخشی اش قطعی است.
از این روی هر کسی به محضر قرآن حاضر شود و آن را بفهمد، بپذیرد و عمل کند، به یقین امراض درونی اش از بین میرود؛ مگر آن که خود مریض به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعه اش از روی میل نباشد و یا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفابخش آن را نپذیرد و یا به آن عمل نکند و یا عملش نادرست باشد و...
خداوند متعال درباره همین قرآن میفرماید: «... وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا»؛ (سوره اسراء، آیه ۸۲) و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمیافزاید. پس همین قرآن که برای مومنان شفا و رحمت است، برای تبهکاران خسارت است. قرآن نوری است که درک آن برای نابینایان دشوار است و به این جهت از این نور الهی استفاده نمیکنند. «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاء وَالَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیهِمْ عَمًى»؛ (سوره فصلت، آیه ۴۴) بگو: این (کتاب) برای کسانی که ایمان آوردهاند هدایت و درمان است ولی کسانی که ایمان نمیآورند، در گوشهایشان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمیبینند.
اگر بیماری با خوردن میوه پرآب و شیرین و شاداب بیماریش تشدید شود، مشکل از ناحیه آن میوه نیست، بلکه سبب محرومیت و افزایش رنجوری او دستگاه هاضمه بیمار است. قرآن همانند آن میوه شیرین و ترو تازهای است که انسان مستعد و سالم با هضم آن رشد و تکامل مییابد و شخصی که قلب بیماری دارد به جهت بیماری خودش از آن محروم میشود. لجاجت و سرسختی ظالمان در برابر قرآن سبب شدت مریض آنها میشود. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا». (سوره بقره، آیه ۱۰) در دلهای آنان یک نوع بیماری است خداوند بر بیماری آنان افزوده.
حضرت امیرمومنان علیه السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به عنوان طبیب انسانها این طور معرفی میکند: «طبیب دوّار بطبه» و طبیب واقعی کسی است که به سراغ بیماران برود و در پی معالجه آنان باشد، بدین گونه که هم علت بیماری و هم چگونگی پیشگیری از آن تا قبل از ابتلا و هم درمان بعد از ابتلا را به مردم بگوید، نه این که منتظر بنشیند تا هر کس بیمار شد او را درمان کند.
قرآن کریم که مدعی شفابخشی است، صبر نمیکند تا هر که بیمار شد مداوایش کند، بلکه در مقام پیشگیری از مرض نیز کوشا است تا انسانها به امراض فکری و قلبی دچار نگردند. قرآن در مرحله نخست به انسانها درباره بیماری هشدار میدهد و اگر کسی در اثر عدم توجه به این هشدارها بیمار شود راه درمان را در اختیارش میگذارد و اگر او باز توجه نکرد او را بحال خودش رها میسازد تا به صورت طبیعی مرضش تشدید شود و به موت قلب و روح دچار گردد.
قرآن کریم هم ضعفها و مرضهای مربوط با حکمت نظری را با برهان و استدلال شفا میدهد و هم مرضهای مربوط به حکمت عملی را با تهذیب و تصفیه دل بهبود میبخشد. بدین سان هم بیماریهای اعتقادی و هم اخلاقی را درمان میکند و طبق روایات، بیماریهای جسمی را نیز برای معتقدان به آن شفا میبخشد. (قرآن در قرآن، جوادی آملی، ج۱، ص۲۳۴)
درباره علت نامگذاری قرآن به شفاء، سه وجه در تفسیر ابولفتوح رازی آمده است: «یکی آن که بر دست آن کس که ظاهر شد، دلیل نبوت و صدق او کرد تا مردم از حیرت ضلالت به او هدایت یافتند و خلاص، چون بیمار که از علت شفا یابد. وجه دوم آن که در او بیان است و ادله واضحه که صاحب شک و شبهت چون در او نظر کند به علم رسد و علم، شک او را زایل گرداند و چون قدیم تعالی شک و نفاق را به بیماری تشبیه کرد فی قوله: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» أی: شک و نفاق. و وجه سوم آن که ممتنع نبود که مردم به او تبرک کنند و استشفاء و به او طلب شفا کنند».
و نیز در روایات آمده است: هر کس با قرآن شفا نجوید و نخواهد، خدا او را شفا نخواهد داد؛ لذا به قرآن «شافی» نیز گفتهاند.