آیه 37 سوره نساء
<<36 | آیه 37 سوره نساء | 38>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
همان گروه که بخل میورزند و مردم را به بخل وادار میکنند و آنچه را که خدا از فضل خود به آنها بخشیده (از آیات و احکام آسمانی) کتمان میکنند. و ما برای کافران عذابی خوارکننده مهیّا داشتهایم.
کسانی که [از انفاق اموالشان در راه خدا] بخل می ورزند، و مردم را به بخل فرمان می دهند، و آنچه را خدا از فضل خود به آنان داده پنهان می کنند، [کافرند] و ما برای کافران عذابی خوارکننده آماده کرده ایم.
همان كسانى كه بخل مىورزند، و مردم را به بخل وامىدارند، و آنچه را خداوند از فضل خويش بدانها ارزانى داشته پوشيده مىدارند. و براى كافران عذابى خواركننده آماده كردهايم.
آنان كه بخل مىورزند و مردم را به بخل وا مىدارند و مالى را كه خدا به آنها داده است پنهان مىكنند. و ما براى كافران عذابى خواركننده مهيا ساختهايم.
آنها کسانی هستند که بخل میورزند، و مردم را به بخل دعوت میکنند، و آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، کتمان مینمایند. (این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته؛) و ما برای کافران، عذاب خوارکنندهای آماده کردهایم.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
يبخلون: بخل: ضد سخاوت. يعنى امساك و خرج نكردن در محلى كه بايد خرج شود.
اعتدنا: آماده كرده ايم. عتاد: آماده شدن. اعتاد: آماده كردن.
مهين: خوار كننده. هون و هوان به معنى ذلت و خوارى است . اهانت: خوار كردن .[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسى» گوید: ابن عباس و مجاهد و سدى و ابن زيد گويند: درباره يهود نازل گرديده، موقعى كه از اظهار علم و ابراز صفات پيامبر در تورات بخل مى ورزيدند.
جبائى و بلخى گويند: درباره هر كسى است كه صفت بخل داشته باشد[۳].[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً «37»
(متكبّران خودبرتربين) كسانى هستند كه (هم خود) بخل مىورزند و (هم) مردم را به بخل فرمان مىدهند و آنچه را كه خدا از فضل خود به آنان بخشيده پنهان مىدارند. و ما براى كفرانكنندگان نعمتها عذابى خواركننده آماده كردهايم.
«1». تفسير عيّاشى، ج 1، ص 241.
جلد 2 - صفحه 68
نکته ها
بخل، علاوه بر بخل ورزيدن در اموال و نبخشيدن به ديگران، شامل بخل نسبت به علم، آبرو، قدرت و امكانات نيز مىشود.
پیام ها
1- امراض روحى انسان، گسترش يافتنى است. افراد بخيل، دوست دارند ديگران هم بخيل باشند. «يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ»
2- بخيل از محبّت خدا محروم است. لا يُحِبُ ... مُخْتالًا- الَّذِينَ يَبْخَلُونَ
3- از نشانههاى تكبّر و فخرفروشى، بخل كردن است. «مُخْتالًا فَخُوراً الَّذِينَ يَبْخَلُونَ»
4- اظهار نعمتهاى الهى نوعى شكر و كتمان آن يك نوع ناسپاسى و كفران است. «يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ»
5- بخيل، براى ترك احسان فقرنمايى مىكند. «يَبْخَلُونَ و يَكْتُمُونَ»
6- نعمتها فضل خداست، نه تنها نتيجهى تلاش وتدبير ما. «آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
7- اگر بدانيم نعمتها از اوست بخل نمىكنيم. «آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
8- بخل، گاهى مىتواند زمينه ساز كفر باشد. يَبْخَلُونَ ... لِلْكافِرِينَ در آيهاى ديگر آمده است: «وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» «1»
9- كيفر تكبّر ورزيدن در دنيا، تحقير در آخرت است. «مُخْتالًا- مهين»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً (37)
چون اختيال و فخر، مانع احسانند به اقارب و جيران و غيره، لذا بعد بر سبيل بدليّت از قوله مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً، مىفرمايد:
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ: مختال فخور كسانيند كه بخل مىورزند، يا بخيلى كنند به آنچه حق تعالى به ايشان مرحمت فرموده، يعنى اخراج حقوق واجبه نكنند از زكات و خمس و غير آن.
فى الفقيه عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: ليس البخيل من ادّى الزّكاة المفروضة من ماله و اعطى النّائبة فى قومه انّما البخيل حقّ البخيل من لم يؤدّ الزّكوة المفروضة من ماله و لم يعط النّائبة فى قومه و هو يبذّر فيما سوى ذلك. در من لا يحضره الفقيه فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: نيست
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 436
بخيل كسى كه ادا كند زكات مال خود را و عطا كند عطيه را به (مصيبت رسيده از) قوم خود، بلكه بخيل حقيقت بخيل، كسى است كه ادا نكند زكات واجبه را و عطا نكند عطيه را به (مصيبت رسيده از) قوم خود، و حال آنكه تبذير نمايد در سواى آن. «1» وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ: و امر مىكنند مردمان را به بخل و منع حقوقات واجبه، وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ: و كتمان و مخفى كنند از خلق، آنچه عطا فرموده خدا ايشان را از فضل و بخشش خود از غنا و ثروت. اين جماعت سزاوارند به هر ملامتى، و مستحقند به هر سرزنشى.
فى الفقيه عن الصّادق عليه السّلام: البخيل يبخل بما فى يده و الشّحيح يشحّ بما فى ايدى النّاس و على ما فى يديه حتّى لا يرى فى ايدى النّاس شيئا الّا تمنّى ان يكون له بالحلّ و الحرام و لا يقنع بما رزقه اللّه. «2» فى الخصال عن النّبىّ: صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خصلتان لا يجتمعان فى المسلم البخل و سوء الخلق. «3» حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: بخيل، بخل نمايد به آنچه در دست او باشد. و حريص حرص زند به آنچه در دست مردم و آنچه در يد خود است، حتى نبيند در دست مردم چيزى را مگر آنكه تمنا كند كه براى او باشد به حلال يا حرام، و قناعت نكند به آنچه روزى فرمايد او را خدا.
و نيز فرمود: دو وصف جمع نشود در مسلم، بخل و سوء خلق.
در منهج از سعيد بن جبير مروى است كه اين آيه در باره كسانى نازل شد كه بعلم، بخل كنند و اخفاى آن كنند از طالبان علم؛ و اولى آنكه آيه را بر عموم نعم حمل نمود.
«1» نور الثقلين، جلد 1، ص 481، حديث 250.
«2» مدرك ياد شده، حديث 251.
«3» مدرك ياد شده، حديث 249.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 437
ابن عباس گويد: اسامة بن حبيب، و بحرز بن عمر، و رفاعة بن زيد يهودى، انصار را به طريق نصيحت مىگفتند: مال خود را به اين مرد، يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ياران و مهاجران ندهيد كه در اندك زمانى فقير و محتاج گرديد و مآل كار آنها معلوم نيست. آيه شريفه نازل شد كه حق تعالى دوست ندارد اين جماعت را كه بخل مىورزند و مردمان را به بخل امر كنند و صفات پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه در تورات به ايشان انعام نموده كتمان نمايند.
وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ: و مهيا و آماده كردهايم براى كافر نعمتان و تاركين اداى حقوق و كاتمين عطاى الهى و نعوت حضرت رسالت پناهى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، عَذاباً مُهِيناً: عذابى خوار كننده كه عذاب نار جحيم باشد.
تعريض: وضع ظاهر در موضع مضمر كه «اعتدنا لهم» باشد، اشعار است به آنكه هر كه شأن او بخل و امر كند مردمان را به بخل، و كتمان عطاى الهى نمايد، كافر نعمت؛ و هر كافر نعمتى، مستحق عذاب مهين باشد، همچنانكه خوار ساخته نعمت الهى را به بخل و اخفار. روزى عمران حصين، جامهاى قيمتى از خز مصرى كه مثل آن يافت نمىشد پوشيده، از خانه بيرون آمده آن را به مردم نمود. بعد ديگر نپوشيد. سبب پرسيدند، گفت: خواستم فرمايش پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را اطاعت كنم كه فرمود: اذا انعم اللّه على عبد نعمة احبّ ان يرى عليه: «1» هرگاه حق تعالى به بنده نعمتى عطا فرمايد، دوست دارد كه آن را بر او مشاهده نمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً (37)
جلد 2 صفحه 55
ترجمه
آنانكه بخل ميكنند و امر مينمايند مردم را به بخل و پنهان ميدارند آنچه را داد آنها را خداوند از فضل خود و مهيا كرديم از براى كافران عذابى خوار كننده..
تفسير
يكى از مفاسد تكبّر و مفاخره بر خلق آنستكه كسيكه داراى اين دو صفت باشد بجمع مال كه مايه تكبر است اعتناء تام پيدا ميكند لذا از انفاق در راه خدا خوددارى نموده دوستان خود را هم باين امر ترغيب مينمايد و متوجه بحال فقرا و زير دستان نميشود و ترحم بر آنها نميكند و براى رفع توقع آنها منكر مال خود ميشود و اگر احيانا انفاقى نمايد براى خود نمائى و تكميل جهت مفاخره است لذا خداوند اين آيه و آيه بعد از اين را مبين اين دو صفت فرموده گفتهاند بخل سه مرتبه دارد مرتبه اول آنستكه شخص مال خود را بكسى نميدهد مرتبه دوم آنستكه نميتواند به بيند كسى بكس ديگر چيزى ميدهد مرتبه سوم آنستكه از نفس احسان متنفر است اگر چه بخودش باشد پناه بخدا از اين مرتبه كه اگر بخودش هم چيزى بدهند بدش بيايد و در فقيه از پيغمبر (ص) روايت نموده كه بخيل كسى است كه زكوة واجب خود را ادا ننمايد و باقوام خود عطائى نكند و در ماسواى اين دو تبذير نمايد و از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه بخيل كسى است كه مال خود را بكسى ندهد و شحيح كسى است كه طمع بمال مردم داشته باشد كه هر چه در دست مردم مىبيند بخواهد از راه حلال يا حرام بدست آورد و قناعت بآنچه خداوند مرزوق او فرموده ننمايد و اين قبيل اشخاص كفران نعمت خداوند را نمودهاند كه مال خدا را با خلق خدا صرف ننمودند و نعمت خدا را كه بآنها تفضّل فرموده از مال و علم از بندگان خدا مخفى نموده و بموقع صرف ننمودند خداوند هم براى آنها عذابى تهيه فرموده كه آنها را خوار و ذليل كند و از نخوت و غرور و كبر بياندازد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ يَبخَلُونَ وَ يَأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخلِ وَ يَكتُمُونَ ما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ وَ أَعتَدنا لِلكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً (37)
كساني که بخل ميكنند و مردم را هم امر ببخل مينمايند و آنچه خدا از بود بآنها داده مخفي ميدارند و كتمان ميكنند و خداوند مهيا فرمود براي خوار كنندهاي.
جلد 5 - صفحه 79
اينکه آيه شريفه مشتمل بر چهار جمله است: 1- الَّذِينَ يَبخَلُونَ كلمه موصول بدل مُختالًا فَخُوراً است يا عطف بيان يا صفت آنها است، و بخل در مقابل جود و سخا است و آن منع از انفاق است چه انفاق مالي که منصرف لفظ است از انفاقات واجبه مثل زكاة و خمس و حقوق النّاس و بذل در حج واجب و انفاق واجب النفقه و غير اينها از واجبات ماليه و چه اتفاق علم و جاه و انحاء ديگر از انفاقات و از انفاقات مستحبه مثل صدقات و هدايا و تحف و ضيافات و نحو اينها.
و بخل از اخلاق بسيار پست است و بسا موجب كفر ميشود اگر منشأ انكار واجبات گردد، يا فسق اگر مجرد ترك واجبات باشد. و بدتر از بخل شح و لوم است که ديگران را هم امر ببخل ميكند.
وَ يَأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخلِ که جمله 2- است و اينکه بسيار نزديكتر بكفر است و امروز بسياري هستند که نكوهش ميكنند از كساني که زكاة يا خمس يا حج واجب ميروند بخصوص زنها نسبت بشوهرها که تو بسيار گرفتاري داري بايد دخترها را شوهر دهي، پسرها را تزويج كني، آبروداري كني، پيري داري، دامادداري داري و چه و چرا خمس و زكاة ميدهي باين مفت خورها يا باعراب موش خور چرا حج ميروي، که اينکه نحو كلمات خيلي نزديك بكفر است.
3- وَ يَكتُمُونَ ما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ چنان داد نيستي و نداري او بلند است که ارباب توقع را از خود دور كند و مورد مذمت ديگران واقع نشود و همچنين انكار ساير نعم الهي. در مجمع ميگويد
(ورد في الحديث اذا انعم اللّه علي عبده نعمة احب ان يري اثرها عليه)
و يكي از اقسام شكر نعمت اظهار نعمت است بلي كتمان مال از ظالم و غاصب و سارق و قطاع طريق مانعي ندارد بلكه بسا واجب باشد لذا در حديث است
استر ذهبك و ذهابك و مذهبك عن اخيك
و بدترين اقسام كتمان، كتمان حق است مثل يهود و نصاري که حقانيت پيغمبر اسلام صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را
جلد 5 - صفحه 80
فهميدند و در كتب خود ديدند و مع ذلک كتمان كردند.
4- جمله وَ أَعتَدنا لِلكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً و اينکه جمله اولا دلالت دارد بر اينكه مختال فخور بخيل آمر ببخل كاتم نعمت كافر است يا در حكم كفر است.
و ثانيا بر اينكه عذاب اينها قبلا مهيا شده بواسطه كلمه (اعتدنا). و ثالثا بر اينكه عذاب آنها مجرد عذاب جسماني نيست بلكه عذاب روحي هم دارند بواسطه كلمه (مهينا) که مورد اهانت و خفت و ذلت و حقارت ميشوند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 37)
انفاقهای ریایی و الهی
این آیه در حقیقت، دنباله آیات پیش و اشاره به افراد متکبر و خودخواه است «آنها کسانی هستند که (نه تنها خودشان از نیکی کردن به مردم) بخل میورزند، بلکه مردم را نیز به بخل دعوت میکنند» (الَّذِینَ یبخَلُونَ وَ یأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخلِ).
علاوه بر این سعی دارند «آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنان داده کتمان کنند» مبادا افراد اجتماع از آنها توقعی پیدا کنند (وَ یکتُمُونَ ما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ).
سپس سر انجام و عاقبت کار آنها را چنین بیان میکند که: «ما برای کافران عذاب خوارکنندهای مهیا ساختهایم» (وَ أَعتَدنا لِلکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً).
شاید سرّ تعبیر به «کافرین» آن باشد که «بخل» غالبا از کفر سر چشمه میگیرد، زیرا افراد بخیل، در واقع ایمان کامل به مواهب بیپایان پروردگار نسبت به نیکوکاران ندارند، و این که میگوید: «عذاب آنها خوارکننده است» برای این است که جزای «تکبر» و «خود برتربینی» را از این راه ببینند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ صاحب روض الجنان از ابن عباس و ابن زيد نقل كند كه يهوديان مزبور عبارت بودند از: كروم بن زيد و اسامة بن حبيب و نافع بن ابىنافع و بحر بن عمرو و حى بن اخطب و رفاعة بن زيد بن التابوت كه نزد انصار مى آمدند و مى گفتند: مال خود را براى محمد و يارانش خرج نكنيد كه فقير خواهيد شد. چنان كه طبرى صاحب جامع البيان نيز از طريق ابن اسحق از محمد بن ابىمحمد او از عكرمة يا سعيد او از ابن عباس روايت نموده است و نيز در تفسير ابن ابىحاتم از سعيد بن جبير نقل شده كه علماء بنىاسرائيل درباره علم خود بخل مى ورزيدند و اين آيه نازل گرديده است.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 196.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.