وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً (36)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 427
چون حق تعالى در آيات متقدمه امر فرمود بندگان را به مكارم اخلاق در امر يتامى و ازواج و عيال، بعد از آن بيان اخلاق حميده و محاسن پسنديده نمود در باب احسان؛ و به جهت آنكه محاسن افعال و محامد خصال، بدون عبادت ذات احديت بر وجه وحدانيت و تنزيه او از شرك در معبوديت مثمر مثبوت نبود، لذا بر طريق عطفيت اوّل امر به توحيد مىفرمايد:
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً: و بپرستيد و عبادت كنيد خدا را به وحدانيت، و تعظيم نمائيد او را در معبوديت، و شريك قرار مدهيد به او در عبادت چيزى را؛ زيرا ذات اقدس الهى، منعم حقيقى است كه اعطاى نعم وافره ظاهرى و باطنى به انسان مرحمت فرموده، و عقل سليم عبادت و اطاعت چنين منعمى را لازم شمارد.
تبصره: در اين آيه شريفه ده قسم اخلاق حسنه را ذكر فرموده:
اول: امر به عبادت. و عبادت عبارت از هر فعل و ترك كه اتيان شود به آن به مجرد امر الهى، و داخل است در آن جميع اعمال قلوب و تمام افعال جوارح.
پس تخصيص به توحيد ندارد.
دوم: امر به اخلاص در عبادت به نهى از شرك، زيرا كسى كه عبادت كند با خدا غير را، مشرك باشد و عبادتش خالص نيست، و شرك هم مانند توحيد، درجات دارد.
در كافى به حذف اساتيد: عن بريد العجلىّ عن ابى جعفر قال: سئلته عن ادنى ما يكون به العبد مشركا قال: فقال: من قال للنّواة: انّها حصاة، و للحصاة:
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 428
انّها نواة ثمّ دان به. «1» بريد عجلى روايت كند كه سؤال نمودم از حضرت باقر عليه السّلام ادنى مرتبهاى را كه بنده مشرك شود، حضرت فرمود: كسى كه بگويد هسته خرما سنگريزه است، و به سنگريزه بگويد كه هسته خرما است.
پس عبادت خدا را به آن نمايد و اعتقاد و اظهار كند كه آن از جانب اللّه است.
شيخ بهائى فرموده: شايد مراد اين است كه كسى معتقد شود شيئى را از دين، و حال آنكه در واقع از دين نباشد. و عبادت خدا را به آن نمايد، پس او ادنى مرتبه شرك را داراست، گرچه آن شىء جزئى باشد مثل اعتقاد هسته خرما را سنگريزه.
مجلسى (رحمه اللّه) فرمايد: «ثمّ دان به» اشاره است به اينكه شرك، وقتى باشد كه عبادت خدا را به آن نمايد و اعتقاد و اظهار كند كه از جانب الهى است. به عبارت ديگر تشريع، و بدعت باشد؛ به خلاف آنكه گويد فلان امر اين است و حال آنكه چنين نباشد، لكن نسبتش را به خدا ندهد و ممكن است گفته شود: در تشبيه «نواة» به «حصاة» اشعار است به اينكه آن شيئى از ضروريات دين باشد، مانند هسته خرما و سنگريزه كه ضرورى و هر كسى آن را شناسد. لكن ساير اخبار اين باب دلالت دارد بر اعم بودن آن. پس هر كه ابداع و احداث كند در دين چيزى را، پس او مشرك است، زيرا شريك نموده بر ذات الهى و شرك آورده به مقام اقدس سبحانى، چه متابعت كرده در اين امر، شيطان يا ساير طواغيت يا نفس و هوى را. و اين شرك به معنى اعم باشد.
وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً: سيّم اخلاق حسنه آنكه: برّ و نيكوئى كنيد به پدر و مادر نيكوئى كردنى به قول و فعل. از آيه شريفه معلوم مىشود حق تعظيم والدين، كه مقارن ساخته به عبادت و توحيد و ذات اقدس خود. و اخبار كثيره وارد شده از جمله:
1- «كافى» به حذف اساتيد عن محمّد بن مروان قال قال ابو عبد اللّه
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الشرك، صفحه 397، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 429
عليه السّلام: ما يمنع الرّجل منكم ان يبرّ والديه حيّين و ميّتين، يصلّى عنهما و يصوم عنهما ... فيكون الّذى صنع لهما، و له مثل ذلك فيزيده اللّه عزّ و جلّ ببرّه و صلته خيرا كثيرا. محمد بن مروان روايت كند از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود:
چه منع كند مردى را از شما اينكه نيكوئى كند والدين خود را، زنده باشند آن دو يا مرده. بعد بيان برّ را نسبت به آنها فرمايد كه: نماز گزارد از قبل آن دو، و حج نمايد از طرف آنها، و روزه بدارد به نيت آنان. پس ثواب عملى كه بجا آورده براى والدين او است؛ و براى او هم مثل آن ثواب باشد. پس زياد فرمايد خداوند عز و جل به سبب برّ و صله او، خير كثيرى را.
2- عن «هشام بن سالم» عن ابى عبد اللّه عليه السّلام قال جاء رجل الى النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقال: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من ابرّ؟ قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امّك. قال: ثمّ من؟ قال امّك قال: ثمّ من؟ قال امّك قال: ثمّ من؟ قال: اباك. «1» هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: آمد مردى خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد: به كه نيكوئى نمايم؟ فرمود: مادرت را، تا سه مرتبه؛ در مرتبه چهارم فرمود: پدرت را.
3- اكبر الكبائر الشّرك باللّه و عقوق الوالدين.
4- الخصال- بسند معتبر عن الصّادق عليه السّلام قال قال امير المؤمنين عليه السّلام: من احزن والديه فقد عقّهما. امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: هر كه محزون نمايد والدين را، پس بتحقيق عاق شود آنها را.
«العياشى» عنهما فى هذه الاية انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم احد الوالدين و علىّ عليه السّلام الاخر. «2» چهارم اخلاق حسنه: وَ بِذِي الْقُرْبى چهارم- اخلاق حسنه عشره: وَ بِذِي الْقُرْبى: و نيكوئى به خويشان
«1» همان مدرك، باب البر بالوالدين، صفحه 159، حديث 7.
«2» تفسير عيّاشى، جلد 1، صفحه 241، حديث 129، از امام باقر عليه السّلام.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 430
نزديك به صله رحم:
1- كافى به حذف اسانيد عن ابى حمزه قال: قال ابو جعفر عليه السّلام صلة الارحام تزكّى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تيسّر الحساب و تنسئ فى الاجل. «1» ابو حمزه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كند كه فرمود: صله ارحام، تزكيه نمايد اعمال را، و نموّ دهد اموال را، و دفع كند بلاها را، و آسان گرداند حساب را، و تأخير اندازد موت را.
2- عن جابر عن ابى جعفر عليه السّلام قال قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اوصى الشّاهد من امّتى و الغائب منهم و من فى اصلاب الرّجال و ارحام النّساء الى يوم القيمة ان يصل الرّحم و لو كان منه على مسيرة سنة فانّ ذلك من الدّين. «2» جابر از حضرت باقر عليه السّلام روايت كند كه فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: وصيت مىكنم حاضر از امت خود و غائب از ايشان و كسى كه در اصلاب رجال و ارحام نساء باشد تا روز قيامت اينكه: صله نمايد رحم را و اگرچه دور باشد از او فاصله يك سال راه. پس بدرستى كه اين از لوازم دين است.
پنجم محسنات: وَ الْيَتامى: و به يتيمان به دلنوازى و سازگارى و ترحم و احسان نسبت به آنها. ابن عباس گويد: احسان به يتامى آنكه مدارا كند به آنها و تربيت نمايد ايشان را و مسح كند سرشان را. و اگر وصى آنها باشد، پس بايد مبالغه نمايد در حفظ اموال آنان.
ششم خصائل مأموره: وَ الْمَساكِينِ: و احسان به فقرا كه بر قوت سال قادر نباشند، به صدقات و زكوات.
در ليلة الاسرى ذات اقدس الهى به حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خطاب فرمايد: يا احمد، بدرستى كه محبت براى خدا، آن محبت فقرا و تقرب
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب صلة الرّحم، صفحه 150، حديث 4.
تفسير اثنا عشرى ج2 431
«2» همان مدرك، صفحه 151، حديث 5.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 431
به ايشان است. حضرت عرض كرد: يا رب كيستند فقرا؟ فرمود: كسانيند كه راضى شوند به قليل رزق و صبر نمايند بر گرسنگى و شكر نمايند بر نعمت و شكايت ننمايند گرسنگى و تشنگى خود را و دروغ نگويند به زبانهاى خود و غضب نكنند بر پروردگار به تنگى و عسرت و مغموم نشوند به آنچه فوت شود از ايشان، و مسرور نگردند به آنچه عطا شود به ايشان. يا احمد، دوستى من، دوستى با فقراست. پس نزديك بشو به فقرا و تقرب جوى مجلس آنان را به نزديك شدن، و دورى كن اغنيا را و دور بدار مجلس آنان را از خود، پس بدرستى كه فقرا دوستان من باشند.
هفتم صفات محسنه: وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى: و احسان به همسايگان خويش، كه هم حق جوار و هم حق قرابت دارند. و مرحمت و شفقت نمودن به آنان، يا نيكوئى به كسانى كه قرب جوار دارند.
1- الكافى عن الباقر عليه السّلام: حدّ الجوار اربعون دارا من كلّ جانب من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله. «1» 2- عن الصّادق عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:
كلّ اربعين دارا جيران من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله. «2» 3- حسن الجوار يزيد فى الرّزق. «3» 4- حسن الجوار يعمر الدّيار و يزيد فى الاعمار. «4» 1- در كافى حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: حد جوار و همسايه، چهل خانه است از هر طرفى پيش از رو و پشت سر و از راست و از چپ.
2- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر چهل خانهاى، همسايه باشند از پيش رو و پشت سر و
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب العشرة، باب حدّ الجوار، صفحه 669، حديث 2.
«2» همان مدرك، حديث اوّل.
«3» همان مدرك، باب حقّ الجوار، صفحه 666، حديث 3.
«4» همان مدرك، صفحه 667، حديث 8.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 432
راست و چپ.
3 و 4- و ايضا فرمود: نيكوئى همسايهها، زياد نمايد در رزق؛ و فرمود:
نيكوئى همسايهها، معمور گرداند شهرها را و زياد نمايد عمرها را.
و ايضا حضرت كاظم عليه السّلام فرمايد: نيست نيكوئى همسايهها بازداشتن اذيت، و لكن حسن جوار، صبر نمودن تو باشد بر اذيت.
در منهج- مروى است كه مردى خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض نمود: يا رسول اللّه قلبم سخت شده و از رقت و نرمى دور گشته.
فرمود: بر پدر و مادر نيكوئى كن و مسكينان را طعام بده و دست به سر يتيمان كش و اطعام كن آنها را و با همسايهاى كه اقربا و يا بيگانهاند صله و عطا نما، و ايشان را مرنجان. عرض كرد: يا رسول اللّه حق همسايه بر همسايه چه چيز است؟ فرمود: حقوق او آنكه اگر تو را دعوت كند، اجابت كنى. و اگر فقير شود، دستگيرى او نمائى. و اگر قرض خواهد، بدهى. و اگر خيرى به او رسد، تهنيت گوئى. و در مصيبت، او را تعزيت نمائى. و در فوت، به جنازه او حاضر شوى. و ديوار بر بالاى ديوار او بلند نكنى تا منع باد كند از او، و او را مرنجانى به منع مطبوخات خود.
هفتم- از خصال ممدوحه مأموره: وَ الْجارِ الْجُنُبِ: و نيكى به همسايه بيگانه كه خويشى ندارند، يا همسايه دور، يا به همسايه كافر.
در تفسير صافى- قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: الجيران ثلثة فجار له ثلثة حقوق: حقّ الجوار و حقّ القرابة و حقّ الاسلام، و جار له حقّان: حقّ الجوار و حقّ الاسلام، و جار له حقّ واحد: حقّ الجوار و هو المشرك من اهل الكتاب. «1» فرمود:
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: همسايه سه طايفهاند: يكى آن كه او را سه حق است بر تو: حق همسايه و حق قرابت و حق اسلام؛ و او خويشى است كه همسايه باشد، چه او هم حق جوار و هم حق قرابت و هم حق اسلام دارد. دوم:
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 450.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 433
همسايهاى كه دو حق دارد: حق همسايگى و حق اسلام، و او همسايه مسلمان است. سوم: آنكه او را حق همسايگى فقط است، و او همسايه مشرك اهل كتاب باشد.
هشتم از محسنات اخلاقيه: وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ: و احسان به همنشين و هم صحبت. زمخشرى گفته: مراد، مصاحب است، و يمكن رفيق در سفر، يا شريك در تعلم علم، يا آموختن حرفه و صنعت باشد. يا همنشين در مسجد و مجلس، يا زوجه يا خادم، يا غير آن كه نيكوئى نمايد به آنها به مهربانى، موعظه، نصيحت، امر به معروف، نهى از منكر.
فى الكافى به حذف اساتيد عن شعيب العقر قوفى، قال: سمعت ابا عبد اللّه عليه السّلام يقول لأصحابه: اتّقوا اللّه و كونوا اخوة بررة متحابّين فى اللّه متواصلين متراجمين، تزاوروا و تلاقوا و تذاكروا امرنا و احيوه. «1» حضرت صادق عليه السّلام فرمايد به اصحاب خود: بترسيد مخالفت خدا را، و باشيد برادران خير خواه، و دوستى كننده در راه خدا، مواصله كننده رحم نماينده، زيارت كنيد و ملاقات نمائيد يكديگر را و مذاكره نمائيد امر ما را و زنده نمائيد آن را.
علامه مجلسى رحمه الله فرمايد: مراد به امر ايشان، امامت و دلايل و فضائل و صفات ائمه هدى است، يا اعم از آن؛ و روايت اخبار و نشر آثار و مذاكره علوم ايشان و زنده كردن علوم آنها به تعاهد و نوشتن و روايت نمودن و حفظ آنها از اندراس، و اين اظهر باشد.
نهم از صفات محسنه: وَ ابْنِ السَّبِيلِ: و نيكوئى و احسان به راهگذران و غريبان، اگر چه در شهر خود غنى بوده باشند. ابن عباس گويد: مراد، اكرام مهمانان است.
1- در جامع الاخبار- عن النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: الضّيف دليل
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 175، باب التراحم و التعاطف، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 434
الجنّة. «1» 2- عنه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اذا اراد اللّه بقوم خيرا اهدى اليهم هديّة، قالوا و ما تلك الهديّة؟ قال الضّيف ينزل برزقه و يرتحل بذنوب اهل البيت. «2» فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: مهمان دليل و راهنماى بهشت است.
و نيز فرمود: هرگاه خدا اراده خيرى به قومى فرمايد، مىفرستد به آنها هديه. عرض كردند: چيست آن هديه؟ فرمود: مهمان وارد شود بر رزق خود، و آلوده شود به گناه اهل خانه، يعنى سبب محو سيّئات اهل خانه شود.
دهم از محسنات حميده: وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ: و احسان به بندگان و پرستاران كه در تصرف شما باشند.
در منهج- أبو ذر غفارى روايت كند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غلامى به من بخشيد، و فرمود: او را نيكو دار و طعامى كه خود مىخورى، به او ده و آنچه خود مىپوشى، او را بپوشان. روزى پيراهنى داشتم، آن را پاره، و نصف به او دادم و نصف را پوشيده، به مسجد رفتم. حضرت فرمود: پيراهن را چرا پاره كردى؟ واقعه را به عرض رسانيدم. فرمود: احسنت، او را نيكو دار. به خانه آمدم، غلام را آزاد نمودم. در مراجعت، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: غلام را چه كردى؟ گفتم: او را به رضاى الهى آزاد كردم. فرمود:
خدا تو را اجر مرحمت فرمايد. «3» و نيز حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: آخرين سخن رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين بود كه: الصّلوة و ما ملكت ايمانكم. «4» إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً: بدرستى كه خداوند دوست نمىدارد به اعطاى ثواب، هر كه را باشد «مختال»، يعنى خرامنده به تكبر كه ننگ دارد از احسان به والدين
«1» بحار الانوار، جلد 75، صفحه 460، حديث 14.
«2» مدرك ياد شده، صفحه 461.
«3» منهج الصادقين، جلد 3، صفحات 24- 25.
«4» نماز بخوانيد و زير دستان خود را نيكو داريد. مدرك ياد شده.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 435
و اقارب و همسايه و مهمانان و غلامان. «فخور» يعنى نازنده و خود ستاينده كه تفاخر كند بر ايشان و حقوق الهى را ادا نكند و به احسان به خلق نپردازد.
تحقيق: شبههاى نيست كه اين آيه مجتمع و متضمن بيان اركان اسلام و تنبيه بر مكارم اخلاق است. و هر كه به دقت تدبر نمايد و به فكرت تذكر كند، البته او را غنى گرداند از موعظه و هادى شود به علوم كثيره. امام قشيرى گفته:
هرگاه همسايه مستحق احسان تو باشد، پس حق همسايه نفس كه دل است، به طريق اولى خواهد بود، كه خواطر متفرقه و خيالات رديه را از او بازدارى، و با همسايه دل كه روح است احسان نمائى و او را از مساكنت با مكونات و مجاورت با موجودات منع كنى، و همسايه روح كه سر است، از غيبت بواطن شهودات و حجابات مكاشفات مانع شوى، و از همه اولىتر آنكه از سرّ فرمايش «وَ هُوَ مَعَكُمْ» غافل نگردى.