آیه اکمال
آیه اکمال بخشی از آیه 3 سوره مائده است که به خاطر عبارت «...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» در این آیه بدین نام شهرت پیدا نموده است:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيْرِاللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَ مَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ × الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا × فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»
گوشت مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده و به زجر كشته شده و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند و باقيمانده صيد حيوان درنده - مگر آن كه (به موقع به آن حيوان برسيد و) آن را سر ببريد - و حيواناتى كه روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مى شوند، (همه) بر شما حرام شده است و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه هاى تير مخصوص بختآزمايى تمام اين اعمال، فسق و گناه است - × امروز، كافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند بنابراين از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذيرفتم - × اما آنها كه در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد كه از گوشتهاى ممنوع بخورند) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
محتویات
نزول آیه
فریقین درباره زمان نزول این آیه تنها دو قول را مطرح کردهاند: نزول آن در حجةالوداع در روز عرفه و نزول آن در غدیرخم.[۱]
اختلافات در مقصود آیه
اصل اختلافی که در این آیه هست، درباره كلمه اليوم است كه مقصود كدام روز است؟ این روز با توجه به معنای آیه چهار خصوصیت دارد:
- روزی است که کافران از دین مسلمانان مایوس شدهاند.
- روز کامل شدن دین است.
- روز اتمام نعمت است.
- روز راضی شدن از این است که دین اسلام به عنوان دین جاودانه مسلمانان باشد.
و طبعاً جواب به این سوال از اهمیت بالایی برخوردار است که روزی با این خصوصیات ویژه و منحصر به فرد چه روزی است؟
نکتهای که در این آیه وجود دارد اينست كه از ماقبل و مابعد عبارات مورد بحث در آیه، هيچ چيزی كه دلالت بر آن روز بكند فهميده نمی شود. قبل از اين آيه دستورات ساده ای است راجع گوشتهای حلال و حرام... و آنگاه عبارت: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا»آمده و بعد از آن دو برمیگردد به ادامه مطلب و بیان میکند که خوردن گوشت حرام در صورت اضطرار مانعی ندارد: فمن اضطر فی مخمصة غير متجانف... يعنی آیه به شكلی است كه اگر قسمت مورد بحث را از وسط آن برداشته شود، ماقبل و مابعد آن به همديگر متصل می شود بدون اين كه كوچكترين خللی وارد شود. از این رو، در اين جا مفسرين اعم از شيعه و سنی در اين تلاش هستند كه مراد از "اليوم" را بدست آورند كه اين "روز" چه روزی است؟
نظرات مختلف درباره مقصود از "اليوم"
كلمه "يوم" يعنی روز، وقتی با "الف و لام" ذكر می شود گاهی به معنی آن روز است و گاهی به معنی امروز. به معنی "آن روز" در جايی بكار می رود كه قبلا يك روزی را نام بردهاند بعد می گويند در آن روز. ولی اگر بگوئيم فلان كس اليوم وارد شد يعنی همين امروز وارد شد.
نظرات مختلفی که در مورد مقصود از الیوم بیان گردیده است برخی با معنای «آن روز» و برخی با معنای «امروز» سازگار است:
الف) نظرات مختلف با بنا بر آن که معنی الیوم آن روز باشد.
برخی از گفتهها در مورد مقصود از کلمه الیوم، تنها با توجه به این که معنی الیوم "آن روز" گرفته شود، قابل طرح است. چرا که قائلین به آنها از تاریخ یا روایات شاهدی نیاوردهاند که دلالت کند بر آن که این آیه در آن روز نازل گردیده بلکه تنها با توجه به معنای آیه نظر خود را بیان نمودهاند.
1- روز بعثت:
برخی گفته اند كه مقصود از "اليوم" روز بعثت است روشن است که این عده معنی الیوم را "آن روز" میگیرند.
قرینهای که این عده میآورند عبارت «...رَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلامَ دِیناً» است و بزعم این عده روز آوردن دین توسط پیامبر (روز بعثت)، روزی است که خداوند به این که دین اسلام دین مردم باشد راضی گردیده است.
این نظر قائلین اندکی در اهل سنت دارد و سخن آنان جواب داده شده است به این که: شما اين سخن را به قرينه «... رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا» می گوئيد. اين درست است در صورتی كه جملات قبلش نبود زيرا صحبت اينست كه من امروز دين را به پايان رساندم و نعمت را به حد اتمام رساندم و حال آن كه روز بعثت روز شروع اين نعمت بوده است. «... رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا» نيز به اين عنوان است كه حالا كه اسلام كامل شد و نعمت اسلام تمام شد من اين (دين) را به عنوان آن اسلامی كه می خواهم، برای شما پسنديدم. پس "اليوم" نمی تواند روز بعثت باشد.[۲]
2- روز فتح مكه:
برخی گفته اند شايد مقصود از روزی كه قرآن اين همه به آن اهميت می دهد، روز بزرگ فتح مكه باشد. اين سخن نیز گذشته از اين كه هيچ قرينه و تاريخی آن را تأييد نمی كند به دلیل آن که بسياری از دستورات اسلام از جمله خود سوره مائده که احکام زیادی را در بیان نموده بعد از فتح مكه نازل شده است.
دلیل دیگری را نیز علامه طباطبائی در رد این قول بیان میکنند و آن این که: «الَّذِينَ كَفَرُوا...» با اطلاقی که دارد جمیع مشركين عرب را دربرمیگیرد، و حال آن که آنها همگی از دین مسلمانان مایوس نشده بودند. دليل بر آن این که بسیاری از مخالفتها و نیز بسیاری از عهد و پيمانهايى که برای عدم تعرض دو طرف به یگدیگر بسته شده بود. همچنان معتبر و محترم شمرده مى شد و مشركين عرب همچنان حج جاهليت را با آداب و رسوم خود انجام مى دادند، چنانچه زنها لخت و مكشوف العوره طواف مى كردند، تا آن كه رسول خدا صلی الله علیه و آله، امیرالمومنین علیهالسلام را با آيات سوره برائت بدانجا گسيل داشت و بقاياى رسوم جاهليت را ابطال نمود.[۳]
3- روز قرائت سوره برائت به وسيله اميرالمؤمنين در منی:
روز ديگری که احتمال آن داده شده است، روز قرائت سوره برائت به وسيله اميرالمؤمنين است در منی در سال نهم هجری. بعد از فتح مكه تا حدود یک سال بعد هنوز پيغمبر با كفار با شرايط صلح زندگی می كرد، قرارداد صلح بسته بود ولهذا آنها هم حق داشتند در خانه كعبه طواف كنند و در مكه باشند و نيز حق داشتند كه در حج مطابق رسوم خودشان شركت كنند، در سال نهم هجری سوره برائت نازل شد. بعد كه اين سوره نازل شد قرار شد كه اميرالمؤمنين برود اين سوره را در منی در مجمع عمومی بخواند كه از اين پس ديگر مشركين حق ندارند در مراسم حج شركت كنند و اين مراسم خاص مسلمين است و بس. به این مورد نیز اشکال شده است به این که گرچه مشركين عرب بعد از نزول سوره برائت و بر چيده شدن بساط شرك و رسوم جاهلیت از دين مسلمانان مايوس شدند، ولی باز دین با نزول این سوره کامل نگردید و فرائض و احکامی بعد از آن همچنان نازل شد.[۴]
ب) نظرات مختلف بنابر آن که معنی الیوم امروز باشد:
روشن است که با گرفتن معنای امروز برای آیه، با توجه به نقلهای گفته شده در مورد زمان نزول آیه که دو روز عرفه حجة الوداع و روز غدیر خم میباشد. دو وجه بیشتر که همین دو روز باشد در مورد مقصود الیوم در آیه متصور نیست.
1- روز عرفه، حجةالوداع:
قائلین به این نظر برخی از اهل سنت هستند و مستند آنها روایاتی است که در این مورد نقل شده است:
دروزه از مفسران اهل سنت در "تفسیر الحدیث" در ذیل این آیه میگوید: «طبری به ابن عباس و سدی و مجاهد و قتاده و ابن جریج نسبت داده است که میگفتند عبارت الیوم اکملت... به تنهایی یا با عبارت الیوم یئس... در حجةالوداع و در روز عرفه نازل شدند و پیامبر صلی الله علیه و سلم در حال ایراد خطبهاش برای مردم بود و این آیه هنگامی نازل شد که آن حضرت صحنه مقابل خود را نگریست و به جز تنها موحد دید و یک نفر مشرک مشاهده ننمود. پس حمد الهی به جا آورد و در این هنگام جبرئیل این تکه از آیه یا این دو تکه را بر او نازل نمود و آن حضرت بعد از آن به جز حدود 80 شب زنده نبود.
و از جمله روایاتی که طبری در این مورد نقل نموده این است که هنگامی که این آیه یا آن دو بخش از آن در روز حج اکبر نازل شد، عمر گریه کرد. پس پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود چه چیز تو را به گریه انداخت؟ گفت: گريه ام براى اين است كه دين ما رو به زيادت داشت ولى امروز كه دين كامل شد، فهميديم كه امر از اين به بعد رو به نقصان مى گذارد چون هيچ چيزى به كمال خود نمى رسد مگر آن كه از آن پس رو به نقصان مى رود، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: درست است.
و همچنین محاورهای را که بین عمر و کعبالاحبار رد و بدل شد، نقل نمود که بخاری و مسلم و ترمذی آن را این گونه نقل نمودهاند: مردی از یهود به عمر بن خطاب گفت: اگر این آیه: «...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» بر ما نازل میشد، آن را عید میگرفتیم. عمر گفت: که من میدانم چه روزی این آیه نازل شد. این آیه در روز عرفه که روز جمعه بود، نازل شد و در روایت طبری علاوه بر اسم کعب (به جای مردی از یهود) این تکه را هم در گفته عمر اضافه دارد: و هر دوی اینها به حمدالله برای ما عید است.[۵]
همان گونه که مشاهده میشود این اخبار در صدد اين هستند كه به مردم بفهمانند معناى نازل شدن آيه در روز عرفه، سال حجةالوداع اين است كه مردم متوجه شوكت دين بشوند و آن جمعيت يكپارچه را كه در موسم حج مشاهده مى كنند كه حتى يك مشرك در بين آنان نيست، سرسرى نپنداشته از كنار آن بىتفاوت نگذرند بلكه متوجه باشند كه اين همان اكمال دين و اتمام نعمت است.
از جمله کسانی که به نقد این روایات پرداخته، علامه طباطبائی رحمه الله صاحب تفسیر گرانقدر المیزان است. ایشان اولاً به کمک معنای لغوی "کمال" و استشهاد از آیات قرآن میفهماند که مراد از دین در آيه: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...»، مجموع معارف و احكام تشريع شده است و آیه در صدد آن است که بگوید امروز مطلبى بر آن معارف و احكام اضافه شده که مجموع آنها را کامل نموده است، حال آن که در عمر روايت در روایت فوق میگوید: "چون هيچ چيزى به كمال خود نمى رسد مگر آن كه از آن پس رو به نقصان مى رود"، ولذا نمى تواند منظورش از دين اين معارف باشد بلكه منظورش مراسم ظاهرى دين است كه مانند هر چيز ديگرى به تبع تحولاتى كه در عالم رخ مى دهد متحول مى شود، مانند تاريخ و اجتماع و اما دين محكوم به امثال اين سنت ها و نواميس جارى در عالم نمى شود مگر به نظر آن كسى كه اصلاً براى دين معنايى جز سنت اجتماعى قائل نيست. بله به نظر او، دين هم مانند ساير سنت هاى اجتماعى دستخوش حوادث مى گردد.
جواب دیگر علامه به این روایات این است که: چگونه ممكن است خداى تعالى دين را به خاطر صرف ظاهرش و اين كه همه مردم آن سرزمين به دو كلمه: "اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمدا رسول اللَّه" اقرار كرده اند، كامل بداند و صرف اين جهت را كه ديگر در مكه كسى نيست كه علنا بت بپرستد، كمال دين بخوانند و اين معنا را بر مردم منت بگذارد؟ با اين كه در بين همين گويندگان شهادتين كسانى بودند كه صد برابر خطرناك تر از مشركين و ضرر و فسادشان بيشتر از آنان بود و آن جمعيت منافقين بودند كه در ظاهر خود را از مسلمانان، مسلمان تر وانمود مى كردند و در باطن جلسات سرى براى رخنهكردن در داخل مسلمانان و بر هم زدن اوضاع آنان و كارشكنى در كارشان و داخل كردن رواياتى دروغين در بين رواياتشان و القاى شبهه در بين ساده لوحانشان تشكيل مى دادند و بیان قرآن و کثرت پرداختن به موضوع منافقین در جای جای آن نیز خود نشانگر این معناست.[۶]
اشکال دیگری که به این روایت شده است آن است که منابع اهل سنت من جمله تفسیر فخر رازی نوشتهاند. پیامبر بعد از نزول این آیه 81 روز یا 82 روز (یا مطابق با نقل بالا هشتاد شب) بیشتر زنده نبود.[۷]
2- روز غدیرخم:
منابع شیعه بلاتفاق نزول این آیه را در روز غدیرخم میداند. علامه امینی در کتاب الغدیر اسامی و گفتار شانزده نفر از دانشمندان اهل سنت را که حدیث نزول آیه در روز غدیر را نقل نمودهاند، آورده است.[۸]
روایت نزول آیه اکمال در روز غدیر به نقل حافظ ابونعيم اصفهاني، متوفي 430 در کتاب خود (ما نزل من القرآن في علي عليهالسلام) به نقل از ابی سعید خدری چنین است: پیامبر صلى الله علیه و آله مردم را در روز غدیرخم به امام علی علیهالسلام دعوت نمود. و امر کرد که هر چه خار و خاشاک زیر درخت بود بکنند و این واقعه در روز پنجشنبه بود.
على علیهالسلام را صدا زد، آنگاه بازوهاى او را گرفت و هر دو را بلند نمود، به حدى که مردم سفیدى زیر بغل رسول خدا صلى الله علیه و آله را مشاهده کردند. مردم متفرق نشدند تا این که این آیه نازل شد: «...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلامَ دِیناً»پس رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: الله اکبر بر کامل کردن دین و تمام نمودن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و به ولایت على بعد از من.
آنگاه فرمود: هر که من مولاى اویم پس على مولاى اوست، بار خدایا هر کس ولایت او را پذیرفت او را دوست بدار و هر که با او دشمنى نمود او را دشمن دار و هر کس او را یارى کرد، یارى کن و هر کس او را خوار کرد، خارش نما...[۹]
معنی اکمال دین در روز غدیر
فیض کاشانی در تفسیر صافی در تبیین آیه آورده است: در مجمع البیان از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده است که این آیه بعد از این که پیامبر، علی علیهالسلام را به هنگام بازگشت از غدیرخم در روز غدیرخم، علم و رایت خلق قرار داد، نازل گردید و این آخرین واجبی بود که خداوند نازل فرمود و پس از آن واجبی نازل نگردید.
سپس خود در توضیح آن میگوید: فرائض به ولایت کامل گردید چون پیامبر صلی الله علیه و آله همه آنچه را که خداوند از علم در نزد او به ودیعه گذاشته بود به علی علیهالسلام انتقال داد و سپس از طریق او به ذریهاش یکی پس از دیگری. پس هنگامی که آنها را در جای خود نشاند، مردم را از رجوع بدانها در حلال و حرام تمکن بخشید و این را به قیام یکی پس از دیگری استمرار داد و این گونه دین را کامل نمود و نعمت را تمام ساخت.[۱۰]
پانویس
- ↑ پژوهشی درباره مفاد آیه اکمال از دیدگاه فریقین، فتحالله نجارزادگان، طلوع، زمستان 1384، شماره 16.
- ↑ امامت و رهبری، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1375، چاپ هجدهم، ص 123.
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبائی، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم ، 1417 ق ، ج 5، ص 169.
- ↑ همان، همان ص.
- ↑ التفسير الحديث، محمد عزت دروزة، دار إحياء الكتب العربية، قاهره ، 1383 ق، ج 9، ص 27.
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج 5، ص 198 و 199.
- ↑ الغدیر، علامه امینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1375، چاپ ششم، ص 230.
- ↑ همان، ص 230 تا 238.
- ↑ خصائص الوحى المبین، ص 61 و 62 به نقل از کتاب ما نزل علىّ من القرآن از ابى نعیم اصفهانى.
- ↑ تفسير الصافي، فيض كاشانى، انتشارات الصدر، تهران ، 1415 ق ، ج2، ص10.