صاحب بن عباد

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

صاحب بن عباد (۳۲۶-۳۸۵ ق)، ادیب و وزیر دانشمند شیعی بود. پشتکار و شوق صاحب به یادگیری علوم و فنون رایج در آن عصر، او را به فراگیری معارف گوناگون واداشت به گونه‌ای که در بسیاری از علوم صاحب‌نظر گردید. در عظمت شخصیت صاحب بن عباد همین بس که علامه امینی در شأن او می‌گوید: او از کسانی است که شرح حال نویس هر اندازه ادیب و سخندان باشد از بیان فضایل و مکارم او ناتوان بوده، زبانش در کام می‌خشکد.

زندگی‌نامه

ابوالقاسم اسماعیل بن عباد فرزند عباس ملقب به صاحب و مشهور به «صاحب بن عباد» به سال ۳۲۶ ق. در اصفهان دیده به جهان گشود.[۱] پدر و اجداد صاحب از بزرگان و سرشناسان اصفهان بوده و مرتبه وزارت داشتند. عباس پدر صاحب بدان مرتبه از بزرگی و احترام رسیده بود که مردم او را «شیخ امین» می‌گفتند.

پدرِ صاحب و همسرش نهایت کوشش خود را در تربیت فرزند خود بکار بستند. اولین استادِ صاحب، پدرش «عباد» بود که علاوه بر ایفای وظایف پدری، استادی مهربان و دلسوز برای وی به حساب می‌آمد. «صاحب» پس از فراگیری مقدمات به تحصیل فقه، حدیث، تفسیر، کلام و دیگر علوم رایج پرداخت.

پس از چندی که او خود را از اساتید و بزرگان اصفهان بی‌نیاز دید به «ری» که از مراکز علم و ادب آن زمان بود مهاجرت کرد و در آن شهر به حلقه درس «ابن عمید» وزیر دانشمند و شهیر آل بویه پیوست. ابن عمید توانایی «صاحب» در انشای متون ادبی را مشاهده کرد و او را از نویسندگان مقام وزارت قرار داد. کاردانی و توانایی صاحب در انجام این امور، راه پیشرفت را بر او هموار ساخت تا آنجا که چون رکن الدوله، فرزندش مؤیدالدوله را به حکومت اصفهان منصوب کرد، صاحب نیز در مقام دبیری او و نویسندگی وی به زادگاهش اصفهان بازگشت.[۲]

صاحب در اواخر عمر خویش، ناخوش و رنجور گشت و در بستر بیماری افتاد. او در بستر هم از مسائل کشور غافل نبود و از امور کشور با اطلاع می‌شد. مردم در ایام بیماری به عیادت او رفته، برای بهبودی‌اش روزی دوبار مقابل سرای او به درگاه خداوند دعا می‌کردند. ولی صاحب که از زندان تن به تنگ آمده، مشتاق لقای پروردگار خود بود سرانجام در شب جمعه ۲۴ صفر سال ۳۸۵ ق. در سن ۵۸ سالگی در «ری» از دنیا رفت.

تا تو ای ماه زیر خاک شدی خاک را بر سپهر فضل آمد

بامدادان مردم ری از ارتحال وزیر باوفای دیار خویش باخبر شدند. تمامی بازارهای شهر بسته گردید و دروازه‌های ری به هم آمد. جمعیتی انبوه در تشییع پیکر صاحب گرد آمدند. ابوالعباس ضبی از دانشمندان ری که شاگرد صاحب بود بر پیکر استاد نماز خواند. فخرالدوله و سران سپاه در حالی که جامه سیاه بر تن داشتند در مراسم عزای آن وزیر دانشمند، شرکت داشتند. مدتی تابوت صاحب در خانه‌اش در ری نهاده شد و سرانجام باشکوه و تجلیل فراوان به اصفهان انتقال داده و در زادگاهش به خاک سپرده شد. از آن پس مقبره صاحب زیارت‌گاه خاص و عام گردید و همه ساله افراد زیادی از شیفتگان اهل بیت علیهم‌السلام مقبره صاحب را زیارت و حاجات خود را در جوار مرقد او از خداوند طلب می‌کنند.[۳]

خبر ارتحال وزیر دانشور و دین‌پرور شیعه به سرعت در تمامی مراکز مهم جهان همچون بغداد و اصفهان انتشار یافت. دلسوختگان و آنان که از عمق فاجعه خبر داشتند آلام درونی و اندوه قلبی خویش را در اشعاری بر زبان آورده، مراثی جانسوزی در رثای این شخصیت فرزانه جهان اسلام سرودند. سید رضی شخصیت گرانقدر اسلام که معاصر صاحب بود، ۱۱۲ بیت در رثای صاحب از خود به یادگار گذاشت و ابوالفتح عثمان بن جنی شرحی بر آن ابیات در یک جلد تألیف نمود.

ویژگی‌های صاحب بن عباد

مذهب صاحب

بسیاری از بزرگان به تشیع و برخی به دوازده امامی بودن او تصریح کرده‌اند. سید بن طاووس، شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی، آقا بزرگ تهرانی، شیخ عباس قمی، علامه امینی و بسیاری دیگر از این جمله‌اند.

جز تصریح بزرگان، دقت در اشعاری که از صاحب باقی مانده و شور و شوق او به ولایت و دوستی ائمه معصومین علیهم‌السلام، بهترین شاهد بر تشیع این شخصیت بزرگ است،[۴] به نمونه ذیل دقت کنید:

ابا حسنٍ لو کان حبّک مدخلی جهنم، ان الفوز عند جحیمها

فکیف یخاف النار من هو مؤمن بأنّ امیرالمؤمنین قسیمها

ابا حسن، (ای امام همام) اگر دوستی تو مرا به دوزخ وارد سازد همانا که آتش جحیم، رستگاری مرا در پی خواهد داشت. آن کس که تو را تقسیم کننده بهشت و دوزخ داند چگونه از آتش آن هراسی دارد؟

اخلاق و سیره

تحقیق در احوال و آثار بزرگان و نوابغ علم و ادب و بررسی سجایا و ملکات اخلاقی آن‌ها، نقش بسزایی در شناساندن آنان ایفا می‌کند، بررسی کتب و مدارک مربوط به احوال و شرح زندگی صاحب نشانگر آن است که وی از مجلسی نیکو بهره داشته و به پشتوانه اخلاق پسندیده خود، بزرگان علم و ادب و عموم مردم را شیفته خود نموده بود.

کرم و جوانمردی از بارزترین صفات اخلاقی صاحب می‌باشد و حکایات بسیار در این باره از وی نقل شده است. او از تواضع و فروتنی نیز بهره فراوان داشت و به ویژه سادات و دانشمندان را گرامی می‌داشت. صاحب ضمن برخورداری از تواضع و فروتنی از جلالت قدر و بزرگی نیز بهره‌ برده بود. عفو و اغماض، فراست، شجاعت و بسیاری دیگر از محاسن اخلاقی را می‌توان در صاحب یافت.[۵]

سیاست و کشورداری

هنگامی که صاحب به مقام وزارت رسید، درصدد اصلاح امور برآمد و در اولین گام، بدعت‌های ناپسند و رسوم ظالمانه را برانداخت. او در اجرای عدالت و رفع ستم از مردم بسیار کوشا بود. وی همچنین آباد ساختن شهرها، مرمت و بازسازی ویرانی‌ها و بنای آثار نیک را نیز مورد عنایت قرار می‌داد؛ که می‌توان از رونق یافتن شهرهای قزوین، کاشان، قم و اصفهان یاد کرد. صاحب به شهر قم که در آن زمان پایگاه اصلی شیعیان بود توجه ویژه داشت. نویسنده تاریخ قم که این کتاب را به صاحب هدیه کرده است می‌گوید: «نزد صاحب چیزی گزیده‌تر از تصنیفی در اخبار شهر قم و اهل آن نیافتم».[۶]

صاحب در دوران وزارت خود اقتصاد کشور و مردم را رونق بخشید و دارایی خزانه دولت را به مرتبه‌ای عالی رساند. او به ورزش نیز توجه بسیار داشت و ورزشکاران را مورد تشویق خود قرار می‌داد. کارهای دیوان را جز به اهل فضل و دانش نمی‌سپرد و هر زمان آگاه می‌شد که فردی شایسته و کاردان بیکار می‌باشد یک شغل از کسانی را که چند شغل داشتند، می‌گرفت و به او واگذار می‌کرد.[۷]

علم‌آموزی و دانش‌گستری

صاحب بن عباد در محیطی شیفته علم و ادب پای به جهان گذارد و تا آخرین لحظات حیات دمی از علم‌آموزی و دانش‌گستری غفلت نورزید. کوشش صاحب در آموختن، محدود به زمان معین نبود به گونه‌ای که حتی پس از رسیدن به مقام وزارت نیز کسب علم و معرفت را فراموش نکرد. او چه در ایام اقامت در شهرهای اصفهان، بغداد و ری و چه در مسافرت همیشه با برخی از دانشمندان و بزرگانِ علم همراه بود و حتی در مأموریت‌های نظامی نیز مجلس بحث و گفتگو تشکیل می‌داد.

فراهم آوردن زمینه‌های گسترش علم در میان عموم مردم از سیاست‌های مهم صاحب در دوران وزارت بود. او در پی این مهم دانشمندانی را از بغداد به اصفهان و ری فراخواند. صاحب می‌دانست که آباد شدن کشور و رونق اقتصاد در نخستین مرحله متوقف بر آن است که مردم از زنجیر جهل و نادانی رهیده، روشنایی دانش و فضیلت را درک کنند.

صاحب به تألیفات اهل قلم عنایت و توجه ویژه داشت و هرگاه از تألیف کتابی جدید آگاهی می‌یافت با سعی و کوشش فراوان نسخه‌ای از آن فراهم می‌کرد و برای مطالعه در کتابخانه خویش قرار می‌داد. او در نتیجه تلاش فراوان توانست کتابخانه‌ای عظیم و کم‌نظیر تشکیل دهد. کتابخانه صاحب، بیشتر آثار و تألیفات علمی آن دوران را دربر داشت و دانشوران و نویسندگان متعدد از آن گنجینه ارزشمند استفاده می‌بردند. «مقدسی» جغرافیدان پرآوازه و مشهور قرن چهارم، یکی از کسانی است که به تصریح خودش استفاده فراوان و بهره بسیار از کتابخانه بزرگ صاحب برده است. فهرست نام کتاب‌های موجود در کتابخانه مذکور حاوی ده جلد و برای حمل کتاب‌ها به تعدادی زیاد شتر نیاز بود. به گفته برخی مدارک میزان کتاب‌های موجود در کتابخانه صاحب در ری، که با قرن دهم میلادی مقارن بوده است برابر مجموع کتاب‌های موجود در کتابخانه‌های اروپا برآورد شده است.

صاحب، مقام بزرگان دین و علم و ادب را گرامی می‌داشت و از احترام به آنان کوچکترین مضایقه‌ای نمی‌کرد. برخی از بزرگان به خدمتش حاضر شده، در شمار همراهان او درمی‌آمدند و برخی دیگر با نامه‌نگاری به وی اظهار ارادت می‌کردند؛ همانند صابی نویسنده مشهور آن دوران، سید رضی نیز قصیده‌هایی در بغداد سروده و صاحب را مدح گفته است.

کتاب‌هایی نیز توسط برخی از دانشمندان به نام صاحب نوشته شده و به او هدیه گردید، از جمله:

  1. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام: از شیخ صدوق رحمه الله
  2. کتاب رجال، از حسین بن علی بن بابویه برادر شیخ صدوق
  3. تاریخ قم، از حسن بن محمد قمی
  4. لطایف المعارف، از ثعالبی (ادیب مشهور)
  5. الصاحبی، از ابن فارس
  6. تهذیب، از قاضی عبدالعزیز جرجانی
  7. الحجر، از ابوجعفر احمد بن أبی سلیمان.[۸]

ابن عباد هر سال پنج هزار دینار به بغداد می‌فرستاد تا بین فقها و ادبیان آن دیار تقسیم گردد. برخی از دانشمندان و ادبیان ملازم صاحب بدین قرار بودند:

  1. ابوالقاسم زعفرانی
  2. ابوالقاسم بن أبی العلاء
  3. ابوالعباس ضبّی
  4. ابوسعید رستمی
  5. ابودلف خزرجی
  6. ابومحمد خازن اصفهانی
  7. بدیع الزمان همدانی و بسیاری دیگر.[۹]

یاقوت در معجم الأدباء می‌گوید: صاحب بن عباد را پانصد شاعر صاحب دیوان مدح گفتند و از صاحب نقل شده که گفته است مرا به صد هزار بیت فارسی و عربی مدح گفته‌اند.

او دانشمندان و بزرگان مکه و مدینه را نیز مورد الطاف خود قرار می‌داد و هر سال با کاروان حجاج برای هر یک به فراخور شأنش هدایایی می‌فرستاد. حکایات و وقایع متعدد از روابط نیک صاحب بن عباد و بزرگان معاصرش در مدارک و مآخذ نقل شده که حاکی از بزرگواری و ستایش معاصران او نسبت به صاحب بن عباد می‌باشد.

در یکی از این وقایع هلال بن هارون صابی حرانی نویسنده نامی عصر خود که نزدیک به نود سال در خدمت خلفا و وزرا متصدی دیوان رسائل بود و شعرای عراق او را همچون رؤسا مدح می‌گفتند، در نامه‌ای که خطاب به صاحب نوشته است می‌گوید: «هنگامی که صحیفه‌ام را در دستان آورنده آن گذاردم، بر آن نامه بوسه زدم زیرا می‌دانستم که پس از وصول، چشمان مبارک تو بر آن خواهد افتاد».

ثعالبی نیز در توصیف اهمیت جلسات صاحب با ادبا و بزرگان می‌گوید: «در این گونه مجالس ثمرات عقول و افکار و ذوق‌های مختلف بر صاحب عرضه می‌شد و از نتایج این اجتماعات بود که سخن صاحب در فصاحت و بلاغت به مرز سحر رسید و داخل در حد اعجاز گردید و نظم و نثرش چون خورشید در همه آفاق پرتوافکن شد و شرق و غرب را فراگرفت».[۱۰]

فعالیت‌های علمی

صاحب در دانش‌هایی چون علوم قرآن و تفسیر، حدیث، کلام، لغت، نحو، عروض، نقد ادبی، تاریخ و طب تسلط و تبحر داشت.[۱۱]

الف. تألیفات:

آثار متعددی در زمینه علوم فوق از صاحب باقی مانده که بدین شرح است:

  1. کتاب الإبانه(در علم کلام)
  2. الأقناع (در عروض)
  3. الأمثال السائره (در علوم ادبی)
  4. التذکره (در کلام و اصول دین)
  5. دیوان اشعار
  6. رسائل صاحب (مباحث اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی)
  7. رساله‌ای در فضایل حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام
  8. رساله‌ای در علم طب
  9. عنوان المعارف
  10. الفرق بین الضاد والظاء
  11. الکشف عن مساویء شعر المتنبیء
  12. المحیط (در علم لغت)
  13. المنظومه الفریده

مؤلفاتی که تمامی آن‌ها در دست نیست عبارت‌اند از:

  1. الأنوار
  2. الروزنامجه
  3. السفینه
  4. نهج السبیل
  5. اسماءالله و صفاته
  6. الاعیاد و فضائل النیروز
  7. الأمامه
  8. تاریخ الملک و اختلاف الدول
  9. التعلیل
  10. جوهره الجمهره
  11. الحجر
  12. الزیّدیه
  13. الشواهد
  14. الفصول المهذبه للعقول
  15. القضاء والقدر
  16. الوزراء
  17. الوقف والابتداء
  18. الکافی فی الترسل و برخی دیگر.[۱۲]

ب. اساتید صاحب:

از مشخصات تمامی اساتید صاحب اطلاع دقیق در دسترس نیست. برخی از اساتید مهم وی عبارت‌اند از:

  1. عباد (پدر او)
  2. ابن عمید
  3. ابن فارس
  4. ابوالفضل عباس بن محمد نحوی مشهور به صدام
  5. ابوسعید حسن بن عبدالله سیرافی
  6. ابوبکر محمد بن یعقوب
  7. قاضی ابوبکر احمد بن کامل
  8. ابوزکریا یحیی بن عدی
  9. ابوعمر صباغ.[۱۳]

ج. شاگردان صاحب:

اسامی برخی از شاگردان او بدین شرح است:

  1. شیخ عبدالقاهر جرجانی
  2. ابوبکر بن مقری
  3. قاضی ابوطیب طبری
  4. ابوالفضل محمد بن ابراهیم نسوی شافعی
  5. ابوبکر علی ذکوانی[۱۴]

د. سروده‌های صاحب:

او که از هوش و ذکاوت سرشاری، بهره داشت، توانست به عنوان یگانه روزگار دارای اشعار نیکو و در فصاحت و بلاغت در شعر و نثر به کمال و شهرت برسد و همیشه دربارش از شعرا و ادبا موج می زد.

او بارها بر اشعار "متنبی" شاعر زبردست عرب خرده می گرفت، و همیشته شیفته اشعار "سید رضی" و مقام بلند ادبی او بود، تا جائی که شخصی را به بغداد فرستاد تا اشعار سید رضی را برایش بیاورد. در آن زمان که "سید رضی" ۲۶ سال داشت، قصیده ای بیشتر از ۱۲۰ بیت نغز و دلکش در توصیف قلم و کمالات "صاحب بن عباد" سرود، که هم اکنون در دیوان او موجود است. تمام دانشمندان معاصرش، این نابغه نامی را به عالی ترین وصف ستوده اند از جمله، ثعالبی در «تیمة الدهر» می نویسد که نمی دانم با چه عبارتی مقام بلند او را در علم و ادب، و جلال شأنش را در جود و کرم و نیکوئی های بی پایانش را شرح دهم ثعالبی این کتاب را در شرح حال صاحب و شعرای عصر او نوشته است. یاقوت حموی می گوید: پانصد شاعر در مدح او شعر سروده اند. شیخ صدوق فقیه و محدث عالیقدر شیعه هم به خاطر خصال معنوی و ارادتی که صاحب به ائمه معصومین علیهم السلام داشت، او را بزرگ می شمرد و می گوید من کتاب «عیون اخبار الرضا» را برای کتابخانه او که امید است به وجود او، پایدار باشد، نوشتم. زیرا چیزی سراغ ندارم که نزد او از علوم اهل بیت، نفیس تر و بهتر باشد.

صاحب در تمامی ابواب و فنون شعر از قبیل مدح، وصف، رثاء، هجاء، هذل، مواعظ و غیره اشعاری سروده و در هر فن قدرت طبع خود را با آوردن معانی نو و مضامین تازه و دقیق آشکار ساخته است. او اشعار متعددی در وصف ائمه به خصوص امام علی علیه‌السلام و در بیان مقام والای آنان سروده است. صاحب در مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام ۲۷ قصیده سروده که در هر یک از قصیده‌ها یکی از حروف بکار نرفته است. (صنعت حذف) قصیده بیست و هشتم که از حرف واو خالی بود ناتمام ماند. ابن شهر آشوب در معالم العلماء صاحب را در شمار شعرای شیعی آورده و اشعاری از وی نقل کرده و او را از شعرایی دانسته که در بیان تشیع و علاقه خود به خاندان اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله بی‌پروا بوده‌اند.

ه. نثر صاحب:

صاحب در فن نویسندگی و کتابت نیز مهارتی عجیب داشت و در این زمینه خود دارنده سبک و روش بود. ثعالبی منشأت صاحب را از حیث زیبایی لفظ و معنی به سرحد سحر و اعجاز نزدیک می‌دانست. صاحب نوشته‌های خود را به آیات قرآن، امثال و پندها و کلمات و اشعار شعرای مشهوری مزین می‌ساخت. جمله «ایّها القاضی بِقُمْ قد عَزلناک فَقُمْ».[۱۵]

ای قاضی شهر قم، همانا تو را از قضاوت برکنار نموده‌ایم، پس از جای خود برخیز، از جمله‌های ادبی مشهور صاحب است. توقیعات[۱۶] متعدد صاحب نیز از دیگر نشانه‌های فصاحت و بلاغت و مهارت او در فنون ادبی می‌باشد.

و. صاحب و زبان فارسی:

برخی گمان می‌کنند صاحب با ترجیح ادبیات عرب بر ادبیات، فارسی تعصب به خرج می‌داده است و حال آن که بررسی احوال او این باور را تکذیب می‌کند. بهترین شاهد و دلیل ما، ارتباط صاحب با شعرای پارسی‌گویی همچون بندار رازی غضائری و جنیدی و احترام ویژه صاحب و تکریم آنان می‌باشد.

تحقیق و تأمل در آنچه مدارک گفته‌اند نشان می‌دهد که صاحب هیچ‌گاه با زبان فارسی و فارسی زبانان مخالف نبوده است، بلکه وی با نژادپرستی و کفر و بازگشت به مجوسیت که به بهانه دفاع از زبان فارسی انجام می‌شد، دشمنی می‌ورزید. او از ترویج و توسعه مجوسیت نگران بود، به ویژه که در دولت آل بویه برخی بزرگان دیالمه بر کیش زردشتی باقی بودند و در منصب‌های مهم قرار داشتند و صاحب به دلیل پای‌بندی به دین و مذهب خود از آن‌ها دلگیر بود. از همین رو گاهی در بیان دلتنگی از آن‌ها سخن می‌گفت و نمی‌توان این موضع‌گیری‌ها را مخالفت با زبان فارسی شمرد.[۱۷]

پانویس

  1. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج ۱، ص ۲۰۶؛ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج ۳، ص ۱۱۵.
  2. صاحب بن عباد، شرح حال و آثار، احمد بهمن‌یار، ص ۳۷؛ معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۶، ص ۲۲۱.
  3. مرقد صاحب عباد در میدان طوقچی، جنب مزار آیت الله طیب واقع است.
  4. برای آگاهی کامل از اشعار صاحب ر.ک: الغدیر، علامه امینی (ترجمه)، ج۷، ص۱۰۳؛ اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۳۵۳، یتیمه الدهر، ثعالبی، ج ۳، ص ۲۴۷.
  5. صاحب بن عباد، شرح حال و آثار، ص ۷۲.
  6. همان، ص ۶۸، ۷۰.
  7. همان، ص ۶۸.
  8. همان.
  9. همان، ص ۱۴۳.
  10. همان.
  11. صاحب بن عباد حیاته و ادبه، ص ۱۵۴، ۱۶۹ و ۱۲۵؛ معجم الادباء، ج ۶، ص ۲۵۲ و ۲۷۸.
  12. معجم الادباء، ج ۶، ص ۲۶۰؛ الغدیر، ج ۷، ص ۸۷؛ صاحب بن عباد حیاته و ادبه، ص ۱۹۷؛ صاحب بن عباد، شرح احوال و آثار، ص ۲۱.
  13. وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۲۸.
  14. اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۳۵۱؛ صاحب بن عباد، شرح احوال و آثار، ص ۱۲۰.
  15. این جمله را صاحب به قاضی شهر قم که تخلف ورزیده و رشوه ستانده بود، نوشته است. (ر.ک: صاحب بن عباد شرح احوال و آثار، ص ۱۹۴، ۲۰۰).
  16. توقیع، جوابی است که بزرگان در ذیل نوشته‌های دادخواهان و کسانی که به آن‌ها عریضه تقدیم می‌داشتند می‌نوشتند. توقیع با عبارتی موجز و مختصر که از فصاحت و بلاغت برخودار بود نوشته می‌شد.
  17. همان، ص ۱۰۲.

منابع

  • تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه "صاحب بن عباد" از سعید بابایی.

پيوندها