مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ملاصدرا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تلفیق با منبع جدید)
 
(۲۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
+
{{خوب}}
 +
'''«صدرالدین محمد شیرازى»''' (۱۰۵۰-۹۷۹ ق)، معروف به «صدرالمتألهین» و «ملاصدرا»، فیلسوف بزرگ [[شیعه]] و صاحب مکتب [[فلسفه|فلسفى]] «[[حکمت متعالیه|حکمت متعالیه]]» است. صدرالمتألهین در [[اصفهان]] تحصیل نمود و [[شیخ بهائی]] و [[ميرداماد|میرداماد]] برجسته‌ترین اساتید او بودند. علمای بزرگی مانند [[فیض کاشانی]] و [[فیاض لاهیجی]] از شاگردان او هستند. از ملاصدرا تألیفات ارزشمندی برجای مانده است، از جمله [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار اربعه]] و [[تفسير ملاصدرا (کتاب)|تفسیر القرآن الکریم]].
  
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازى(م 1050 قمعروف به '''صدرالمتألهین''' و '''ملاصدرا'''، فیلسوف بزرگ جهان [[اسلام]] و صاحب مكتب فلسفى «حكمت متعالیه» است. از او تالیفات عدیده ای که غالب آنها به شیوه فلسفی نگاشته شده است برجای مانده است.
+
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = صدرالدین محمد شیرازى
 +
|تصویر=
 +
|زادروز =  ۹۷۹ قمری
 +
|زادگاه =  شیراز
 +
|وفات =    ۱۰۵۰ قمری
 +
|مدفن = 
 +
|اساتید =  [[شیخ بهایی|شیخ بهائی‌]]، [[میرداماد|میرداماد]]،...
 +
|شاگردان =  [[ملا عبد الرزاق لاهيجى|فیاض لاهیجی]]، [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]]، شیخ حسین تنکابنى، ملا محمد ایروانى،...
 +
|آثار = [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار اربعه]]، [[تفسیر القران الکریم|تفسیر القرآن الکریم]]، [[الشواهد الربوبیه (کتاب)|الشواهد الربوبیه]]، [[اللمعات المشرقیه (کتاب)|اللمعات المشرقیه]]،[[المبدا و المعاد (ملاصدرا)|المبدا و المعاد]]، [[العرشیه (کتاب)|العرشیه]]،...  
 +
}}
  
== زندگی نامه ==
+
==زندگی‌نامه==
 +
ولادت ملاصدرا در سال ۹۷۹ بوده است.<ref> بر اساس تحقیق محمد خواجوی مصحح کتاب تفسیر او که در ابتدای چاپ کتاب (مقدمه) آمده است.</ref> پدرش میرزا ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی از کارگزاران ولایت فارس یا بازرگانی سرشناس و امین در بازار بود. وی با انتخاب معلمان و اساتید خوب و مجرب در تربیت یگانه فرزندش کوشید و در آموزش علوم متعارف زمان کوتاهی نکرد تا آن که در ۱۶ سالگی او را به کار تجارت به [[بصره]] فرستاد و محمد در مدت سه ماهی که آنجا بود به [[زیارت]] [[عتبات عالیات|عتبات]] نیز مشرف شد و با شنیدن خبر مرگ پدر به [[شیراز]] برگشت و مدتی مشغول رسیگی به امور دارایی های پدر شد اما در همه این مدت دل در گرو تحصیل داشت تا سرانجام با سپردن مغازه و املاک پدر به دایی خود که مردی درستکار بود برای ادامه تحصیل راهی [[اصفهان]] شد.<ref>هانری کربن، ملاصدرا، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص۲۸.</ref>
  
ملا صدرا بنا به نقلی در ظهر روز نهم جمادی الاولی سال 980 ق دیده به جهان گشود<ref>. ملاصدرا، هانری كربن، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص 9. </ref> پدرش میرزاابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی از كارگزاران ولایت فارس یا بازرگانی سرشناس و امین در بازار بود. وی با انتخاب معلمان و اساتید خوب و مجرب در تربیت یگانه فرزندش كوشید و در آموزش علوم متعارف زمان كوتاهی نكرد تا آنكه در 16 سالگی او را به كار تجارت به بصره فرستاد و محمد در مدت سه ماهی كه آنجا بود به زیارت عتبات نیز مشرف شد و با شنیدن خبر مرگ پدر به شیراز برگشت و مدتی مشغول رسیگی به امور داراییهای پدر شد اما در همه این مدت دل در گرو تحصیل داشت تا سرانجام با سپردن مغازه و املاك پدر به دایی خود كه مردی درستكار بود برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد.<ref>. ملاصدرا، ص 28. </ref>
+
اصفهان در زمان او پایتخت ایران و مرکز فرهنگی آن بود. او در این شهر از محضر دو استاد برجسته حکمت یعنی شیخ بهائی و میرداماد بهره گرفت و به تکمیل معارف عقلی و نقلی پرداخت که در علوم عقلی بیشتر از میرداماد و در علوم نقلی بیشتر از شیخ بهائی استفاده علمی برد.
  
همان گونه كه روال عادی حوزه‌های علمیه آن زمان بوده است به احتمال قوی صدرا علاوه بر فقه و اصول و دیگر علوم اسلامی متعارف، علوم دیگری چون ریاضیات و نجوم و طب و هیئت و ... بخصوص منطق و فلسفه را در شیراز آغاز نموده و به مرحله‌ای رسانده كه مجبور شده است برای تكمیل رشته‌های مورد علاقه خود به مسافرت و حضور در محضر اساتید مشهور نواحی دیگر اقدام نماید.  
+
ملاصدرا پس از چندی به کهک قم رفت و گوشه انزوا گزید. برخی گفته اند او قبل از رفتن به کهک قم به شیراز بازگشته بود و از آنجا به کهک رفت. در این مورد آیت الله سید ابوالحسن قزوینی در شرح حال ملاصدرا می نویسد: ... پس از مراجعت به شیراز چنانچه عادت دیرینه ابنای عصر قدیم و حدیث همین است محسود بعضی از مدعیان علم قرار گرفت و به قدری مورد تعدی و ایذاء و اهانت آنان قرار گرفت که در نتیجه از شیراز خارج و در نواحی قم در یکی از قرا منزل گزید و به ریاضات شرعیه از ادای [[نافله های شبانه روز|نوافل]] و [[مستحب|مستحبات]] اعمال و [[صوم|صیام]] روز و قیام در شب، اوقات خود را صرف می نمود.<ref name="abrar">[http://www.ghadeer.org/Book/1242/191270 گلشن ابرار، ج۱ ، مقاله "ملاصدرا؛ خورشید اندیشه" از محمود لطیفی]</ref>
  
كسانی كه به زندگی صدرالمتألهین پرداخته‌اند مقصد او را از شیراز به اصفهان نوشته‌اند اما به احتمال زیاد باید با ورود شاه عباس به شیراز در سال 998 كه قاعدتاً شیخ بهایی نیز همراه او بوده است صدرالمتألهین جوان با شیخ بهایی آشنا شده و بهمراه آنان یا مدتی پس از آنان به پایتخت كه در آن تاریخ قزوین بوده، آمده باشد. در این مورد نسخه دست نویس ملاصدرا از روی نسخه اصلی كتاب حدیقه هلالیه شیخ بهایی كه شرح دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است راهگشاست. زیرا در پایان نسخه و پس از اتمام كتاب نوشته است: «عبده الراجی صدرالدین محمد شیرازی محروسه قزوین شهر ذی‌الحجه سنه الف و خمس من الهجره النبویه». معلوم می‌شود كه ملاصدرا در تاریخ 1005 و شاید قبل از آن در قزوین مشغول تحصیل بوده و تا حدی با استادش آشنایی داشته كه از روی كتابهای او نسخه برداری می‌نموده است. بنابراین می‌توان گفت یك سال پس از این تاریخ و با انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان صدرالمتألهین نیز راهی اصفهان شده باشد.
+
اما هانری کربن می نویسد: ملاصدرا پس از کسب درجهٔ [[اجتهاد]]، به تدریس در مدرسهٔ خواجه اصفهان پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به [[بدعت|بدعت‌گذاری]] در دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند. بدین سان ملاصدرا از اصفهان تبعید شد و از آن‌جا راهی کهک قم گشت.<ref>هانری کربن، ملاصدرا: فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی، ترجمه ذبیح‌الله… منصوری،انتشارات جاویدان، ۱۳۶۱ ش، ص ۱۳۸ و ۱۳۹</ref>
  
در عصر صدرالمتألهین اصفهان و پس از آن قزوین پایتخت و مركز علمی ایران بود و اكثر اساتید بزرگ در این شهرها اقامت داشتند و جاذبه ویژه‌ای برای دانش دوستان داشت.
+
;ملاصدرا در کهک قم
  
صدرالمتألهین ابتدا در محضر درس شیخ الاسلام شهر بهاء الحق والدین محمد بن عبد الصمد عاملی ـ معروف به شیخ بهائی‌ـ كه در علوم نقلی مورد اعتماد و دانشمند زمان و برنای عصر خویش بود حاضر شد و سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده كم نظیر و علامه رهرو ذیفنون عصر بنا نهاده شد و تكمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی و الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی سید بزرگوار و پاك نهاد حكیم الهی و فقیه ربانی امیر محمد باقر بن شمس الدین مشهور به ـ میر داماد ـ عهده‌دار گشت. این نوجوان خوش استعداد و پرشور حدیث و درایه و رجال و فقه و اصول را از شیخ بهائی و فلسفه و كلام و عرفان و دیگر علوم ذوقی را از محضر میرداماد آموخت و علوم طبیعی و ریاضی و نجوم و هیئت را نیز از محضر این دو استاد و احتمالاً نزد حكیم ابوالقاسم میرفندرسكی عارف زاهد و ریاضی‌دان بنام عصر فرا گرفت.  
+
سال ورود و مدت اقامت ملاصدرا در کهک همانند ورود و اقامتش در اصفهان بخوبی روشن نیست. از تطبیق و انطباق بعضی یادداشتها می توان نتیجه گرفت که بین سالهای ۱۰۲۵ تا ۱۰۳۹ یعنی در حدود ۱۵ سال در کهک بوده است.<ref name="abrar" /> تبعید ملاصدرا علی رغم دلگیر نمودن او، برکت بسیاری برایش داشت و باعث شد که او بتواند در انزوا به تفکر و راز و نیاز با خالق خویش بپردازد و واردات غیبی یکی پس از دیگری به او رو بیاورد.
  
ملاصدرا از دانشمندان كم نظیری بود كه از همراهی با صاحبان قدرت و زندگی با اهل دنیا و دنیاپرستان و تعریف و تمجید شاهان صفوی بیزار بود و عظمت روحی كه در او وجود داشت به او اجازه سرفرود آوردن در برابر مقامات پست دنیایی را نمی‌داد. و البته دنیا طلبان نیز چنین مزاحمی را نمی‌توانستند تحمل كنند و او را از حسادت و توهین و تهمت خود در امان نمی‌گذاشتند. صدرالمتألهین پس از طی مراحل علمی در اصفهان و احتمالاً آغاز حسادتها و مخالفتها به زادگاه خود باز می‌گردد تا شاید در حمایت خانواده و خویشان خود بتواند در امان باشد.  
+
او در مقدمه [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] در این خصوص می گوید:
 +
با گمنامی و شکسته حالی به گوشه ای خزیدم. دل از آرزوها بریدم و با خاطری شکسته با ادای واجبات کمر بستم و کوتاهیهای گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم. زیرا اظهارنظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه و تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی که گوش می شنود و چشم می بیند چگونه چنین فراغتی ممکن است... ناچار از آمیزش و همراهی با مردم دل کندم و از انس با آنان مایوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی اعتنا شدم. آنگاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم.<ref name="abrar" />
  
تاریخ بازگشت صدرالمتألهین به شیراز همچون كوچ قبلی و بعدی او از این شهر معلوم نیست. همچنانكه از مدت اقامت و فعالیتهای علمی و اجتماعی او در این مرحله اطلاعی نداریم و احتمالاً در همین سالها كه باید بین سالهای 1010 تا 1020 باشد الله وردی خان فرمانروای شجاج و آگاه و دلسوز فارس تصمیم می‌گیرد تا مدرسه‌ای مخصوص به نام ملاصدرا بنا كند و آن مدرسه را پایگاه علوم عقلی در منطقه قرار دهد. اما اجل او را مهلت نمی‌دهد و در سال 1021 قبل از اتمام مدرسه به قتل می‌رسد و مقارن همین احوال ملاصدرا نیز در اثر ناسازگاری علمای شیراز و شروع آزار و اذیت و اهانت او ناگزیر به ترك شیراز و بازگشت به اصفهان می‌شود و یا به گفته آیه الله سید ابوالحسن قزوینی از همان جا به نواحی قم عزیمت می‌نماید. ایشان در شرح حال ملاصدرا می‌نویسد:
+
صدر المتالهین در طی نامه ای از کهک نیز به استادش [[میرداماد|میرداماد]] وضع روحی خود را چنین ترسیم می کند:
 +
و اما احوال فقیر بر حسب معیشت روزگار و اوضاع دنیا به موجبی است که اگر خالی از صعوبتی و شدتی نیست... اما بحمدالله که [[ایمان]] به سلامت است و در اشراقات علمیه و افاضات قدسیه و واردات الهیه... خللی واقع نگشته... از حرمان ملازمت کثیر السعاده بی نهایت متحسر و محزون است. روی طالع سیاه که قریب هفت هشت سال است که از ملازمت استاد الاماجد و رئیس الاعاظم محروم مانده ام و به هیچ روی ملازمت آن مفتخر اهل دانش و بینش میسر نمی شود... به واسطه کثرت وحشت از صحبت مردم وقت و ملازمت خلوات و مداومت بر افکار و اذکار بسی از معانی لطیفه و مسائل شریفه مکشوف خاطر علیل و ذهن کلیل گشته... .<ref>گلشن ابرار، ج۱ ، مقاله "ملاصدرا؛ خورشید اندیشه" از محمود لطیفی به نقل از مجله فرهنگ ایران زمین ، ج ۱۳، ص ۸۴ ـ ۱۰۰٫</ref>
  
« ... پس از مراجعت به شیراز چنانچه عادت دیرینه ابنای عصر قدیم و حدیث همین است محسود بعضی از مدعیان علم قرار گرفت و به قدری مورد تعدی و ایذاء و اهانت آنان قرار گرفت كه در نتیجه از شیراز خارج و در نواحی قم در یكی از قُرا منزل گزید و به ریاضات شرعیه از ادای نوافل و مستحبات اعمال و صیام روز و قیام در شب، اوقات خود را صرف می‌نمود».<ref>. یادنامه ملاصدرا، نشر دانشگاه تهران، ص 2. </ref>  
+
ملاصدرا در این ایام چون به مشکلی علمی بر می خورد به زیارت [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|حضرت معصومه]] سلام الله علیها می آمد و از آن حضرت در آن مورد مدد می خواست. مرحوم [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمی]] در این باره می نویسد: «بدان که چنان که از بعضی از اساتید خود شنیدم، مرحوم ملاصدرا به واسطه بعضی گرفتاری ها، از مکان خود به دارالایمان قم، که حرم آل محمد و [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام است مهاجرت کرد و به حکمِ: «آنگاه که فتنه ها و بلایا فراگیر شد، پس بر شما باد به قم و اطراف و نواحی آن؛ چرا که بلایا از آن، برداشته شده است.» پناه برد به روستایی از روستاهای اطراف قم که در چهار فرسخی قم واقع است و نامش کهک می باشد، و گاهی که برخی از مطالب علمی بر او مشکل می شد، از کهک به زیارت حضرت سیده جلیله فاطمه معصومه علیها السلام مشرف می شده، و از آن حرم، فیض بر او افاضه می شده است.<ref>قمی، شیخ عباس. الفوائد الرضویه، تحقیق: ناصر باقری بیدهندی، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۵، ج ۲، ص۶۱۸</ref>
  
==مراحل حيات علمى ==
+
استاد [[علامه حسن زاده آملی|حسن زاده آملی]] درباره این سخن پیرامون ملاصدرا می نویسد: «جناب استادم «علامه رفیعی قزوینی» در اولِ رساله ای که درباره حرکت جوهری نوشته، فرمود: در حاشیه «اسفارِ» خطی که به خط مرحوم «میرزا علی اکبر حِکمی یزدی» است، به نقل از ملاصدرا آمده است: «هنگامی که این مطالب را در این مقام می نویسم، در کهک که یکی از روستاهای قم است، می باشم، پس به زیارت دختر [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسی بن جعفر]] علیه السلام به قم رفتم، تا از آن بانو کمک بطلبم و این زمان، روز جمعه بود. پس با یاری خدای تعالی این موضوع برای من کشف شد.<ref>حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل به معقول، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۶، ص۱۱۷ و ۱۱۸</ref>
با بررسى زندگى علمى صدر المتالهين، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخيص است كه گذر از اين مراحل از او فيلسوفى بزرگ پديد آورده است.
 
  
مرحله اول دوره شاگردى اوست كه دوره بحث و بررسى نظريه‌هاى متكلمان و فلاسفه و گفت و گوهاى آنها است. معلوم مى‌شود هنوز روش عرفانى او شكل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسير سوره واقعه به همين نكته اشاره دارد در گذشته به بحث و تكرار، اشتغال فراوان داشتم و كتابهاى حكما و فلاسفه را بسيار مى‌خواندم تا آنجا كه مى‌پنداشتم به دانشى دست يافته‌ام اما هنگامى كه به يافته‌هاى خود نظر كردم، با وجود اينكه در باره مبدا و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امكان و حدوث و همچنين بخشى از مسائل در باره نفس انسانى بسيارى مطالب مى‌دانستم، دريافتم كه با دانش واقعى و حقيقت هستى كه جز از طريق مكاشفه و ذوق به دست نمى‌آيد، بيگانه هستم.
+
;بازگشت به شیراز
مراد او از دانش واقعى، مكاشفات عرفانى است. در مقدمه اسفار، از اينكه در ابتداى عمر خود، در گرايش به روش اهل بحث(يعنى فلاسفه و متكلمان) زياده‌روى كرده پشيمانى خود را بيان نموده است از اينكه بخشى از عمر خود را در جست و جوى نظريه‌هاى فلاسفه و متكلمان مجادله‌گر و نازك‌انديشى‌هاى آنان هدر دادم و به فراگيرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مى‌كنم.
 
هر چند او پشيمانى خود را از هدر دادن اين دوره بيان داشته اما در دوره آخر عمر خود كه دوره نگارش آثارش است و در اين آثار روش بحثى(فلسفى كلامى) و روش عرفانى را جمع كرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است. ما در بخشى ديگر(مكتب علمى او) از آن سخن خواهيم گفت. علاوه بر اين، در اين دوره او فقط روش بحثى را در پيش نگرفته بلكه آميخته‌اى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفكر خود قرار داده است، هر چند هنوز در انديشه او اين روش شكل نگرفته بوده، چنان كه در آن دوره قائل به وحدت وجود بود و رساله طرح الكونين را در باره وحدت وجود نوشته است.
 
به دليل بيان علمى همين نظريه‌ها و خوددارى نكردن از اظهار علنى آنها از سوى مردم در تنگنا قرار گرفته و عرصه بر او تنگ شده بود. چنان كه خود در نوشته‌هايش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با اين مشكلات شروع مى‌شود.
 
مرحله دوم اين مرحله، دوره گوشه‌نشينى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت در بعضى از كوههاى دوردست واقع در كهك، از روستاهاى قم، مى‌باشد. اين گوشه‌نشينى مدت پانزده سال به طول انجاميد.
 
صدر المتالهين داستان اين دوره از حيات خود را در مقدمه اسفار بيان نموده است. چنان كه خود مى‌گويد چون از سوى مردم در تنگنا بود و از اهل دانش و معرفت كسى را نمى‌يافت و نظريه‌هاى اشتباه، بسيار رواج داشت از مردم دورى گزيد و به كوهستان پناه برد و به عبادت خداوند مشغول گرديد، نه ديگر درسى القا مى‌كرد و نه به تاليفى مى‌پرداخت. وى علت اين امر را با عباراتى آهنگين، چنان كه روش نوشتن اوست، اين گونه بيان مى‌كند إذ التصرف فى العلوم و الصناعات و إفادة المباحث و دفع المعضلات و تبيين المقاصد و رفع المشكلات مما يحتاج إلى تصفية الفكر، و تهذيب الخيال عما يوجب الملال و الاختلال، و استقامة الأوضاع و الأحوال مع فراغ البال، و من أين يحصل للإنسان مع هذه المكاره التي يسمع و يرى من أهل الزمان و يشاهد مما يكب عليه الناس في هذا الأوان، من قلة الإنصاف و كثرة الاعتساف و خفض الأعالي و الأفاضل، و رفع الأداني و الأراذل، و ظهور الجاهل الشرير، و العامي النكير على صورة العالم النحرير و هيأة الحبر الخبير، إلى غير ذلك من القبائح و المفاسد. . زيرا آموزش و نوشتن در باره علوم و فنون و سود جستن از مباحث و برطرف نمودن مشكلات و آشكار نمودن هدفها، امرى است كه احتياج به آمادگى فكرى و آسودگى خيال از آنچه موجب تشويش فكرى است دارد و نيز پايدارى و اوضاع مناسب را مى‌طلبد. و با وجود اين امور ناپسندى كه انسان از مردم زمانه مى‌بيند و مى‌شنود و مشاهده مى‌كند ديگر براى انسان فرصتى در جهت گفت و گو و پاسخ‌گويى به شبهات باقى نمى‌ماند چه رسد به اينكه مشكلات را برطرف نمايد. چنانكه مردم به امور بى‌ارزش سرگرم مى‌شوند و خودكامگى در بين آنها رواج مى‌يابد، عالمان پايگاه اجتماعى مناسبى ندارند و ناشايستگان در بالاترين مقام جاى مى‌گيرند و تاليف و نوشتن به دست بى‌دانشان مى‌افتد و بسيارى زشتيها و كاستيهاى ديگر كه مشاهده مى‌شود. چنان كه بعضى از برادران فارسى زبانم سروده‌ اند:
 
{{بیت|از سخن پر در مكن همچون صدف هر گوش را| قفل گوهر ساز ياقوت زمردپوش را}}
 
{{بیت|در جواب هر سؤالى حاجت گفتار نيست|چشم بينا عذر مى‌خواهد لب خاموش را}}<ref> اسفار، ج 1، ص 7. </ref>
 
  
و بدين گونه از مردمان زمان خود و گويى از مردم زمانهاى ديگر گله مى‌كند ولى چگونگى بى‌انصافى‌ها و خودكامگى‌هايى كه با آن برخورد مى‌كند روشن نيست. لكن به هر حال آن چنان در فشار و تنگنا قرار مى‌گيرد كه يا مى‌بايست با دست خالى به مخالفانش حمله كند يا در برابر حادثه‌اى تاريك و پر ابهام شكيبايى پيشه كند و چون انديشيد بهتر آن ديد كه به عنوان پيروى از امير المؤمنين(ع) صبر پيشه كند و راه بردبارى در پيش گيرد، خار در چشم، و استخوان درگلو. پس، از تماس با مردم خوددارى كرد و مدت زمانى طولانى گوشه‌نشينى برگزيد و گفتيم كه اين انزوا پانزده سال طول كشيد. او در اين زمان دراز جز عبادت و مجاهده و رياضت، اشتغالى نداشت و به طور طبيعى تمام توجه او به خداوند بود و براى برطرف نمودن دشوارى‌ها به درگاه او دعا مى‌نمود.  
+
ملاصدار پس از چندی از کهک قم به شیراز رفت. بعضی از تراجم نویسان علت بازگشت به شیراز را به امر شاه صفوی دانسته اند ولی اکثر آنان نوشته اند که امامقلی خان حاکم شیراز صدر المتالهین دعوت نمود تا به وطن خود برگردد و در مدرسه ای که پدرش الله وردیخان به خاطر ملاصدرا بنا کرده به تعلیم و تدریس و تربیت طلاب بپردازد.<ref name="abrar" />
  
وى بر اين باور است كه انسان با مجاهده و رياضت طولانى و حركت به سوى خدا و دورى از غير او و پيوستن به خداوند متعال، كه نتيجه آن پاكى درونى و برطرف نمودن پرده‌هاى نفسانى است، مى‌تواند به علم لدنى و مكاشفه دست يابد. لذا نتيجه آن گوشه‌نشينى را چنين بيان كرده است بر اثر مجاهدت‌هاى طولانى، جانم مشتعل شد و قلبم بر اثر كثرت رياضت‌ها، به شدت ملتهب گرديد و انوار ملكوت بر آن تابيدن گرفت و رموز عالم جبروت بر آن وارد شد و انوار احديت به آن پيوست و الطاف الهى آن را پشتيبانى و مدد كرد. در نتيجه به رموزى كه تا كنون آگاه نبودم آگاه شدم و رموز و نكته‌هاى نابى كه از برهان برايم كشف نشده بود آشكار شد، بلكه آنچه را پيش از اين با برهان به آن آگاه شده بودم همراه با مطالب جديد، بالعيان مشاهده كردم. اين مطلب را در بسيارى از نوشته‌هاى خود تكرار مى‌كند و چون بر اثر آن گوشه‌نشينى، اين حالت نفسانى براى او پديد مى‌آيد، سومين دوره از زندگانيش شروع مى‌شود.
+
از کتاب سه اصل ـ که گویا در همان زمان در شیراز و بفارسی نوشته شده، و به علمای زمان خود اعم از فیلسوف و متکلم و [[فقیه|فقیه]] و طبیعیدان حمله های سخت نموده ـ چنین برمی آید که در آن دوره نیز مانند دوره اول اقامت در شیراز زیر فشار بدگوئیها و بدخوئیهای دانشمندان همشهری خود بوده است ولی اینبار مقاوم شده و تصمیم داشته در برابر فشار آنها پایداری کند و مکتب خود را برپا و معرفی و نشر نماید.<ref>[http://www.mullasadra.org/new_site/persian/Mullasadra/zendegi/zendegi.htm زندگی نامه ملاصدرا، پایگاه بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بخش "از کرسی استادی تا گوشه انزوا"]</ref>
  
مرحله سوم زندگی ملاصدرا، دوره نوشتن كتابها است، زيرا خداى سبحان به او الهام كرد كه از آنچه در دوره دوم بدست آورده است، به آنان كه خواهان دانش هستند سهمى برساند. صدر المتالهين همت خود را صرف نوشتن مى‌كند و چنان كه خود مى‌گويد اكنون زمان نوشتن كتاب است و اين خواست خداوند است كه به اين زمان موكول گرديده است.
+
;فرزندان ملاصدرا
  
پس با آنكه پيش از اين چنين تصميمى نداشت شروع به نوشتن مى‌كند و كتاب اسفار را مى‌نگارد و اين اولين كتابش پس از آن گوشه‌نشينى طولانى است و چنين برمى‌آيد كه آن را در همان محل گوشه‌نشينى خود نوشته است. <ref> ر. ك حاشيه سفينة البحار، 2، </ref> و پيش از آن تا آنجا كه ما به دست آورديم جز سه رساله ننوشته بود زيرا خود، به اين سه اثر در اسفار اشاره كرده است و آنها عبارت‌اند از رسالة طرح الكونين(10/1)، و رسالة حل الإشكالات الفلكية في الإرادة الجزافيه(176/1)، و رسالة حدوث العالم(233/1),هر چند اشاره به اين نوشته‌هاى سه‌گانه در اسفار، دليل بر تقدم تاليف آنها بر اسفار نيست، زيرا در رساله حدوث نيز به همين كتاب اسفار و الشواهد الربوبيه كه گفته‌اند آخرين اثر اوست، اشاره دارد. شايد اشاره به كتابهاى ديگر پس از گذشتن مدتى از نوشتن كتاب صورت گرفته و بر آن افزوده شده است. بنا بر اين اشاره به كتابى در متن كتاب ديگر، دليلى بر تقدم آن اثر نيست. گمان مى‌كنم تنها نوشته‌اى كه تاليف آن بر تاليف اسفار تقدم داشته و در دوره نخست قرار گرفته است، رساله سريان الوجود است كه در باره آن در جاى مناسب صحبت خواهد شد، زيرا مشتمل بر نظريه‌هايى است كه در اسفار به آن نظريه‌ها اشاره‌اى نداشته است، چنان كه مى‌پندارم كه اين همان رساله طرح الكونين است.
+
فرزندان صدرالمتألهین که هر یک از [[علوم اسلامی]] بهره‌ای وافی برده و از نامداران جهان [[اسلام]] محسوب می‌شوند جلوه دیگری از روح الهی آن فیلسوف وارسته می‌باشد که در نظام خانواده تجلی یافته است.
 
به هر حال، كتاب اسفار نخستين نوشته ملاصدرا در دوره سوم زندگى اوست و آن را به همه آنچه نزد اوست از افكار و نظريه‌هاى جديد و مكاشفات عرفانى، آراسته است و پس از اسفار، هر كتابى كه نوشته از عبارات آن گرفته شده است. به همين دليل گفتيم اسفار، اساس ديگر نوشته‌هاى اوست، حتى كتابهاى تفسيرى كه نوشته چنانكه از آنها ظاهر مى‌شود به منظور تطبيق فلسفه خود با قرآن كريم بوده است. خوب است پيش از آنكه در باره نوشته‌هاى او سخن بگوييم از مكتب علمى او كه ديگران را به آن دعوت مى‌كرد ذكرى كنيم.  
 
  
 +
۱. اولین فرزند این خانواده ام کلثوم [[بدریه دختر ملاصدرا|بدریه]] در سال ۱۰۱۹ به دنیا آمد و دانش و بینش و علم و [[فلسفه]] را از پدر آموخت و در سال ۱۰۳۴ به عقد [[ملا عبد الرزاق لاهيجى|ملاعبدالرزاق لاهیجی]] (فیاض) درآمد. او همچنان در محضر همسرش به تحصیل ادامه داد تا در اکثر علوم متعارف سرآمد همگنان شد به نحوی که در مجالس دانشمندان شرکت می‌نمود و با آنان به مباحثه می‌پرداخت.<ref>مستدرک اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۳.</ref>
  
==آثار صدر المتالهین==
+
۲. محمدابراهیم، ابوعلی حکیمی اندیشمند و عارفی سالک و [[محدث|محدثی]] والامقام است که در سال ۱۰۲۱ به دنیا آمد و در محضر پدر به تحصیل پرداخت. کتابهای متعدد نگاشت و کتابی نیز به نام عروه الوثقی در تفسیر [[آیة الکرسی|آیه الکرسی]] به زبان فارسی نوشت ولی آنچنانکه از بعضی نوشته‌هایش پیداست و عده‌ای از تراجم نویسان تصریح نموده‌اند در اواخر عمر بشدت از فلسفه رویگردان شد و بر فلاسفه تاخت.<ref>مقدمه معادن الحکمه، چاپ انتشارات کتابخانه آیه الله مرعشی، ص ۱۵.</ref>
  
صدرالمتألهین از نویسندگان خوش قلم و پركار در فلسفه اسلامی است و آثار قلمی او لطیف و در كمال فصاحت و بلاغت است و به تعبیر یكی از اساتید صاحبنظر، در گذشته تاریخ فرهنگی شیعه دو نفر در حسن تعبیر و شیوایی قلم بی نظیر بوده‌اند و شاید در آینده هم نظیری نداشته باشند؛ شهید ثانی زین الدین جبل عاملی كه در فقه قلم شیرین و جذاب و روانی دارد و صدرالمتألهین شیرازی كه فلسفه را با بیانی روان و قلمی شیوا تقریر نموده است.  
+
۳. [[زبیده دختر ملا صدرای شیرازی|زبیده خاتون]] متولد ۱۰۲۴، سومین فرزند صدرالمتألهین، عالمی ادیب و فاضل و حافظ [[قرآن]]، همسر دانشمند بزرگ میرزا معین الدین فسائی و مادر علامه ادیب میرزا کمال الدین فسائی (میرزا کمالا) داماد [[محمدتقی مجلسی|مجلسی اول]] است. او [[حدیث]] و [[تفسیر قرآن]] را از پدر و خواهر بزرگ خود آموخت و در ادبیات استاد فرزند خود بود.<ref>اعیان الشیعه، ج۳، ص۸۳ (مستدرک).</ref>
  
تألیفات ملاصدرا كه بیش از چهل عنوان كتاب و هر یك در نوع خود شاهكاری بی‌نظیر یا كم نظیر می‌باشد به جز رساله سه اصل در علم اخلاق و چند نامه جملگی به زبان عربی (زبان رسمی مراكز علمی آن عصر) نوشته شده و دارای نثری روشن و فصیح و مسجع و برای آموزش فلسفه وعرفان بسیار آسان و سهل است. در میان آثار فلسفی او بخشی خصلت عرفانی بارزتری دارند و بعضی دارای لحن برهانی و استدلالی تر هستند، هر چند كه از تمامی آنها بوی عرفان به مشام می‌رسد.  
+
۴. زینب سومین دختر صدرالمتألهین است که عالمی فاضل و متکلمی اندیشمند و فیلسوفی عارف و عابد و زاهد و از ستارگان درخشان فصاحت و [[بلاغت]] و ادب بود. در محضر پدر و برادرش بهره‌ها برد و پس از ازدواج با جناب [[فیض کاشانی]] تحصیل خود را در محضر همسرش به کمال رساند. سال تولد زینب در کتب تراجم نیامده ولی تاریخ وفاتش را ۱۰۹۷ نوشته‌اند.<ref>همان.</ref>
  
از ویژگیهای بسیار مهم نوشته‌های ملاصدرا كه از دستاوردهای انحصاری خود او است تطبیق بین مفاهیم و بیانات شرع و براهین فلسفی است به نحوی كه در هیچ مسأله فلسفی تا استشهاد بر آیات قرآن و آثار معصومین ننماید نظر قاطع خود را ابراز نمی‌دارد. او همواره در كتابهایش افتخار می‌كند كه هیچ كس را ندیده كه همچون خود او اسرار قرآن كریم و سنت معصومین را فهمیده باشد. تمام نوشته‌های فلسفی او پر از آیات قرآن و روایات است و تمام تفاسیرش سرشار از برداشتهای عرفانی و عقلی است و او در این تطبیق یگانه پیشتاز است و در این روش نظیری ندارد. البته پس از او شاگرد بی‌نظیرش فیض كاشانی این شیوه را از استاد آموخته و آن را گسترده و زیبا به كار برده است.  
+
۵. دومین پسر صدرالمتألهین نظام الدین احمد دانشمندی ادیب و حکیمی متأله و شاعری عارف است که در سال ۱۰۳۱ در شهر [[کاشان]] به دنیا آمد و در [[رجب]] ۱۰۷۴ وفات یافت. وی کتابی به نام مضمار دانش به زبان فارسی دارد.<ref>مقدمه معادن الحکمه، ص۱۵.</ref>
  
نوشته‌های صدالمتألهین در مجموع از ویژگیهایی چون جامعیت، داوری مصلحانه بین آراء مختلف، استفاده از عقل و ذوق و وحی در حل مبهمات، احاطه بر آراء گذشتگان، و در آخر سهل و ممتنع نویسی برخوردار است.  
+
۶. آخرین فرزند صدرالمتألهین معصومه خاتون همسر علامه بزرگ میرزا قوام الدین تبریزی از شاگردان به نام صدرالمتألهین و حاشیه نویس کتاب [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] است. او در تاریخ ۱۰۳۳ به دنیا آمد و ۱۰۹۳ وفات یافت. بانویی دانشمند و ادب دوست، حدیث شناس و عابد و زاهد و حافظ [[قرآن کریم]] بود که در محضر پدر و سپس خواهرانش زبیده و ام کلثوم علوم و معارف روز را فراگرفت.<ref>اعیان الشیعه، همان.</ref>
  
به تعبیر علامه حسن زاده آملی كتاب اسفار اربعه امّ الكتاب مؤلفات ملاصدراست كه در اواخر دوره اقامتش در كهك شروع به تألیف آن نموده و از نظر دامنه و گسترش مطالب بی‌گمان بر شفای بوعلی سینا و فتوحات مكیّه ابن عربی مقدم است. «این كتاب به یك معنا نقطه اتصال و حلقه جامع دایره المعارف مشائی ابن سینا و اقیانوس اسرار باطنی ابن عربی است و به تعبیر دیگر، هم اوج هزار سال تفكر و تأمل دانشمندان و حكمای اسلامی است و هم شالوده بنای عقلانی تازه و اصیلی است كه از متن معارف اسلامی سرچشمه گرفته است».<ref>. تاریخ فلسفه در اسلام، انتشارات سمت، ج ص 496. </ref>  
+
==شاگردان ==
 +
ملاصدرا در کهک قم شاگردان برجسته ای تربیت نمود و برخی تألیفات خود را در آنجا نگاشت. وی در شیراز نیز به تدریس فلسفه و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و حدیث اشتغال یافت و شاگردانی را پرورش داد. دو تن از شاگردان معروف او بنام [[ملا عبد الرزاق لاهيجى|فیاض لاهیجی]] و [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]] هستند که هر دو داماد ملاصدرا شدند و از جانب استاد ملقب به فیض و فیاض گردیدند و مکتب او را ترویج کردند.<ref>[http://www.mullasadra.org/new_site/persian/Mullasadra/zendegi/zendegi.htm زندگی نامه ملاصدرا، پایگاه بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بخش "از کرسی استادی تا گوشه انزوا"]</ref> از دیگر شاگردان او شیخ حسین تنکابنى، ملا محمد ایروانى، ابوالولى شیرازى و قوام‌الدین احمد پسر صدرا مى‌باشند.<ref> انجمن مفاخر فرهنگی، اثر آفرینان، ج ۵، ص ۲۸۵. </ref>
  
صدرالمتألهین در این كتاب بزرگ با صراحت تمام رابطه حكمت و دین و عقل و وحی را بیان می‌دارد كه: «حاشا الشریعه الحقه الالهیه البیضاء ان تكون احكامها مصادمه للمعارف الیقینیه الضروریه و تباً لفلسفه تكون قوانینها غیر مطابقه للكتاب و السنه».<ref>. اسفار، ج 8، ص 303. </ref> حاشا كه احكام و مقررات بر حق و تابناك شرعی با معارف بدیهی و یقینی عقلانی، ناهماهنگ باشد و نابود باد فلسفه و حكمتی كه قواعد و یافته‌هایش مطابق با كتاب الهی و سنت نبوی نباشد.  
+
==آثار و تألیفات==
 +
تألیفات ملاصدرا که بیش از چهل عنوان کتاب است به جز رساله سه اصل در علم [[اخلاق]] و چند نامه جملگی به زبان عربی (زبان رسمی مراکز علمی آن عصر) نوشته شده است در میان آثار فلسفی او بخشی خصلت عرفانی بارزتری دارند و بعضی دارای لحن برهانی و استدلالی تر هستند، هر چند که از تمامی آنها بوی عرفان به مشام می‌رسد.
  
صدرالمتألهین در درك ظاهر و فهم اسرار قرآن و حدیث تبحّری ویژه داشت و گرچه در اكثر كتب فلسفی خود به قرآن و حدیث تمسك نموده و گاهی نیز به شرح آیات و احادیث پرداخته اما كتابهایی نیز به تفسیر آیات و احادیث اختصاص داده و سوره‌های سجده، یس، واقعه، حدید، جمعه، طارق، اعلی، زلزال و سوره بقره تا آیه 65 و آیه الكرسی و آیه نور و ... را تفسیر نموده كه از تفاسیر ارزشمند فلسفی به شمار می‌آیند و تاكنون چندین بار چاپ شده است.  
+
از ویژگیهای بسیار مهم نوشته‌های ملاصدرا که از دستاوردهای انحصاری خود او است تطبیق بین مفاهیم و بیانات [[شرع]] و براهین فلسفی است به نحوی که در هیچ مسأله فلسفی تا استشهاد بر آیات [[قرآن]] و آثار [[معصوم|معصومین]] ننماید نظر قاطع خود را ابراز نمی‌دارد. او همواره در کتابهایش افتخار می‌کند که هیچ کس را ندیده که همچون خود او اسرار قرآن کریم و [[سنت]] معصومین را فهمیده باشد. تمام نوشته‌های فلسفی او پر از [[آیه|آیات]] قرآن و [[روایت|روایات]] است و تمام تفاسیرش سرشار از برداشت های عرفانی و عقلی است و او در این تطبیق یگانه پیشتاز است و در این روش نظیری ندارد. البته پس از او شاگرد بی‌نظیرش فیض کاشانی این شیوه را از استاد آموخته و آن را گسترده و زیبا بکار برده است.  
  
شرح اصول كافی مرحوم آخوند نیز اولین شرحی است كه بر كتاب بی‌نظیر اصول كافی پس از حدود شش قرن نوشته شده و سنت شرح نویسی بر روایات عمیق اعتقادی را باب نموده و بدون شك یكی از مهمترین متون اعتقادی شیعی دوره صفوی است كه در هماهنگی بین حكمت و عرفان و وحی یكی از بهترین و بلكه اولین كلید است و مؤلف كتاب روضات الجنات در مورد این كتاب می‌گوید: «و عندی انّه ارفع شرح كتب علی احادیث اهل البیت علیهم السّلام و ارجحها فائده و اجلّها قدراً.»<ref>. روضات الجنات، ج 4، ص 120. </ref>
+
از آثار او می توان به موارد زیر اشاره نمود
  
صدرالمتالهین در سیر نوشتاری خود ابتدا حكیمی عقلانی است كه شرح هدایه را می‌نویسد و شفای بوعلی را حاشیه می‌زند و پس از طی مراحل سلوك و معرفت عارفی متكی بر وحی است كه با قدرت الهی و هدایت نبوی و بیان علوی و با قدمِ قلم سفرهای چهارگانه را طی می‌كند و اسفار اربعه می‌نویسد و در آخر كار تمام همّ خود را بر فهم و درك و تبیین قرآن و روایات اهل بیت علیهم السّلام متمركز می‌نماید و آخر كار نیز در یك دستش قلم تفسیر سوره بقره و در دست دیگرش برگه‌های شرح كتاب الحجه اصول كافی است كه به دیدار محبوب می‌شتابد.  
+
*[[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار اربعه]]: به تعبیر [[علامه حسن زاده آملی]] کتاب [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار اربعه]] امّ الکتاب مؤلفات ملاصدراست که در اواخر دوره اقامتش در کهک شروع به تألیف آن نموده و از نظر دامنه و گسترش مطالب بی‌گمان بر «[[شفا (کتاب)|شفا»]]<nowiki/>ی [[ابن سینا|بوعلی سینا]] و «[[فتوحات مکیه (کتاب)|فتوحات مکیّه]]» [[محیی الدین ابن عربی|ابن عربی]] مقدم است. «این کتاب به یک معنا نقطه اتصال و حلقه جامع دایره المعارف مشائی ابن سینا و اقیانوس اسرار باطنی ابن عربی است و به تعبیر دیگر، هم اوج هزار سال تفکر و تأمل دانشمندان و حکمای اسلامی است و هم شالوده بنای عقلانی تازه و اصیلی است که از متن معارف اسلامی سرچشمه گرفته است».<ref>تاریخ فلسفه در اسلام، انتشارات سمت، ج۱، ص۴۹۶.</ref>
 +
*[[التصور و التصدیق (کتاب)|التصور و التصدیق]]
 +
*[[الشواهد الربوبیه (کتاب)|الشواهد الربوبیه]]
 +
*[[العرشیه (کتاب)|العرشیه]]
 +
*[[اللمعات المشرقیه (کتاب)|اللمعات المشرقیه]]
 +
*[[المبدا و المعاد (ملاصدرا)|المبدا و المعاد]]
 +
*[[تفسير ملاصدرا (کتاب)|تفسير القرآن الکریم]]: صدرالمتألهین در درک ظاهر و فهم اسرار [[قرآن]] و [[حدیث]] تبحّری ویژه داشت و گرچه در اکثر کتب فلسفی خود به قرآن و حدیث تمسک نموده و گاهی نیز به شرح آیات و احادیث پرداخته اما کتابهایی نیز به [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیات و احادیث اختصاص داده و [[سوره‌ سجده]]، [[سوره یس]]، [[سوره واقعه]]، [[سوره حدید]]، [[سوره جمعه]]، [[سوره طارق]]، [[سوره اعلی]]، [[سوره زلزال]] و [[سوره بقره]] تا آیه ۶۵ و [[آیه الکرسی]] و [[آیه نور]] و... را تفسیر نموده که از تفاسیر ارزشمند فلسفی به شمار می‌آیند. این تفسیر با عنوان "[[تفسیر القران الکریم|تفسیر القرآن الکریم]]" تاکنون چندین بار چاپ شده است.
 +
*[[سه رساله اصل (کتاب)|سه رساله]]
 +
*[[المشاعر (کتاب)|المشاعر]]
 +
*شرح اصول کافی: شرح [[اصول کافی|اصول کافی]] ملاصدرا اولین شرحی است که بر کتاب بی‌نظیر اصول کافی پس از حدود شش قرن نوشته شده و سنت شرح نویسی بر روایات عمیق اعتقادی را باب نموده و بدون شک یکی از مهمترین متون اعتقادی شیعی دوره [[صفویه|صفوی]] است که در هماهنگی بین حکمت و عرفان یکی از بهترین و بلکه اولین کلید است. مؤلف کتاب [[روضات الجنات (کتاب)|روضات الجنات]] در مورد این کتاب می‌گوید: «و عندی انّه ارفع شرح کتب علی احادیث اهل البیت علیهم السّلام و ارجحها فائده و اجلّها قدراً».<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۱۲۰.</ref>
  
==خاندان ملاصدرا==
 
  
صدرالمتالهین داماد میرزا ضیاء الدین محمد بن محمود الرازی مشهور به ضیاء العرفاء پدر زن شاه مرتضی والد فیض كاشانی است. و بدین ترتیب باید گفت فیض پیش از آشنائی علمی با صدرالمتألهین با او ارتباط خویشاوندی داشته و دختر ملاصدرا، دختر خاله فیض بوده است.
+
==وفات ==
  
فرزندان صدرالمتألهین كه هر یك از علوم اسلامی بهره‌ای وافی برده و از نامداران جهان اسلام محسوب می‌شوند جلوه دیگری از روح الهی آن فیلسوف وارسته می‌باشد كه در نظام خانواده تجلی یافته است.  
+
حکیم ملاصدرا در طول عمر خود هفت بار با پای پیاده به [[حج]] مشرف شد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر  در شهر [[بصره]] دار فانی را وداع گفت.<ref name="abrar" />
  
1. اولین فرزند این خانواده ام كلثوم در سال 1019 به دنیا آمد و دانش و بینش و علم و فلسفه را از پدر آموخت و در سال 1034 به عقد ملاعبدالرزاق لاهیجی (فیاض) درآمد. او همچنان در محضر همسرش به تحصیل ادامه داد تا در اكثر علوم متعارف سرآمد همگنان شد به نحوی كه در مجالس دانشمندان شركت می‌نمود و با آنان به مباحثه می‌پرداخت.<ref>. مستدرك اعیان الشیعه، ج 3، ص 43. </ref>  
+
بنا بر مشهور ملاصدرا در سال ۱۰۵۰ قمری درگذشته‌است، اما مطابق یادداشت‌های نوه او به نام محمد علم‌الهدی (فرزند [[فیض کاشانی]])، سال صحیح درگذشت وی ۱۰۴۵ قمری بوده‌است، و گسست ناگهانی و ناقص ماندن برخی نوشته‌های وی مانند تفسیر قرآن و شرح اصول کافی در حدود سال ۱۰۴۴ قمری (۱۶۳۴ میلادی)، تاییدکننده این ادعاست.<ref>[http://www.mullasadra.org/new_site/persian/Mullasadra/zendegi/zendegi.htm زندگی نامه ملاصدرا، پایگاه بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بخش "از کرسی استادی تا گوشه انزوا"]</ref>
  
2. محمد ابراهیم، ابوعلی حكیمی اندیشمند و عارفی سالك و محدثی والا مقام است كه در سال 1021 به دنیا آمد و در محضر پدر به تحصیل پرداخت. كتابهای متعدد نگاشت و كتابی نیز به نام عروه الوثقی در تفسیر آیه الكرسی به زبان فارسی نوشت ولی آنچنانكه از بعضی نوشته‌هایش پیداست و عده‌ای از تراجم نویسان تصریح نموده‌اند در اواخر عمر بشدت از فلسفه رویگردان شد و بر فلاسفه تاخت.<ref>. مقدمه معادن الحكمه، چاپ انتشارات كتابخانه آیه الله مرعشی، ص 15. </ref>
+
بنابر گفته نوه وی، علم‌الهدی، او را در سمت چپ صحن [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام|حرم علی بن ابی‌طالب]] دفن نمودند.<ref>[http://www.mullasadra.org/new_site/persian/Mullasadra/zendegi/zendegi.htm زندگی نامه ملاصدرا، پایگاه بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بخش "از کرسی استادی تا گوشه انزوا"]</ref>
 
 
3. زبیده خاتون متولد 1024، سومین فرزند صدرالمتألهین، عالمی ادیب و فاضل و حافظ قرآن، همسر دانشمند بزرگ میرزا معین الدین فسائی و مادر علامه ادیب میراز كمال الدین فسائی (میرزا كمالا) داماد مجلسی اول است. او حدیث و تفسیر قرآن را از پدر و خواهر بزرگ خود آموخت و در ادبیات استاد فرزند خود بود.<ref>. اعیان الشیعه، ج 3، ص 83 (مستدرك). </ref>
 
 
 
4. زینب سومین دختر صدرالمتألهین است كه عالمی فاضل و متكلمی اندیشمند و فیلسوفی عارف و عابد و زاهد و از ستارگان درخشان فصاحت و بلاغت و ادب بود. در محضر پدر و برادرش بهره‌ها برد و پس از ازدواج با جناب فیض كاشانی تحصیل خود را در محضر همسرش به كمال رساند. سال تولد زینب در كتب تراجم نیامده ولی تاریخ وفاتش را 1097 نوشته‌اند.<ref>. همان. </ref>
 
 
 
5. دومین پسر صدر المتألهین نظام الدین احمد دانشمندی ادیب و حكیمی متأله و شاعری عارف است كه در سال 1031 در شهر كاشان به دنیا آمد و در رجب 1074 وفات یافت. وی كتابی به نام مضمار دانش به زبان فارسی دارد.<ref>. مقدمه معادن الحكمه، ص 15. </ref>
 
 
 
6. آخرین فرزند صدرالمتألهین معصومه خاتون همسر علامه بزرگ میرزا قوام الدین نیریزی از شاگردان به نام صدرالمتألهین و حاشیه نویس كتاب اسفار است. او در تاریخ 1033 به دنیا آمد و 1093 وفات یافت. بانویی دانشمند و ادب دوست، حدیث شناس و عابد و زاهد و حافظ قرآن كریم بود كه در محضر پدر و سپس خواهرانش زبیده و ام كلثوم علوم و معارف روز را فرا گرفت.<ref>. اعیان الشیعه همان</ref>  
 
 
 
==وفات==
 
 
 
حكیم ملاصدرا در طول عمر 71 ساله‌اش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف كعبه دل صفا بخشید و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه‍. ق در شهر بصره دارفانی را وداع گفت
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
محمود لطيفي، "ملا صدرا؛ طلوع خورشید" از كتاب گلشن ابرار، ج1، ص204.
 
  
مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه 3)، بخش اطلاعات جانبی
+
*[http://www.ghadeer.org/Book/1242/191270 گلشن ابرار، ج۱، مقاله "ملاصدرا؛ خورشید اندیشه" از محمود لطيفي].
  
==پيوندها==
+
* مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه ۳)، بخش اطلاعات جانبی.
 +
* [[اثر آفرینان (کتاب)|اثر آفرینان]]، انجمن مفاخر فرهنگی.
 +
* صدرالدین شیرازى، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ۲، ۱۳۶۱ش.
  
[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=39176&scope=0jH3eGvUjamlayOjRkEqjjG17pDdVqSQ&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%B5%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%87%D9%8A%D9%86%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%A8%D9%86%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85%E2%80%8F&field=authorMain&collectionPID=&lang=&count=20&execute=true کتاب تفسير القرآن الكريم( صدرا)]
+
*هانری کربن، ملاصدرا: فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی، ترجمه ذبیح‌الله… منصوری، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۱ ش.
 +
*حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل به معقول، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۶.
  
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
سطر ۱۰۲: سطر ۱۰۷:
 
[[رده:مفسرین قرآن]]
 
[[رده:مفسرین قرآن]]
 
[[رده:ملاصدرا]]
 
[[رده:ملاصدرا]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۵

«صدرالدین محمد شیرازى» (۱۰۵۰-۹۷۹ ق)، معروف به «صدرالمتألهین» و «ملاصدرا»، فیلسوف بزرگ شیعه و صاحب مکتب فلسفى «حکمت متعالیه» است. صدرالمتألهین در اصفهان تحصیل نمود و شیخ بهائی و میرداماد برجسته‌ترین اساتید او بودند. علمای بزرگی مانند فیض کاشانی و فیاض لاهیجی از شاگردان او هستند. از ملاصدرا تألیفات ارزشمندی برجای مانده است، از جمله اسفار اربعه و تفسیر القرآن الکریم.

نام کامل صدرالدین محمد شیرازى
زادروز ۹۷۹ قمری
زادگاه شیراز
وفات ۱۰۵۰ قمری

Line.png

اساتید

شیخ بهائی‌، میرداماد،...

شاگردان

فیاض لاهیجی، فیض کاشانی، شیخ حسین تنکابنى، ملا محمد ایروانى،...

آثار

اسفار اربعه، تفسیر القرآن الکریم، الشواهد الربوبیه، اللمعات المشرقیه،المبدا و المعاد، العرشیه،...


زندگی‌نامه

ولادت ملاصدرا در سال ۹۷۹ بوده است.[۱] پدرش میرزا ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی از کارگزاران ولایت فارس یا بازرگانی سرشناس و امین در بازار بود. وی با انتخاب معلمان و اساتید خوب و مجرب در تربیت یگانه فرزندش کوشید و در آموزش علوم متعارف زمان کوتاهی نکرد تا آن که در ۱۶ سالگی او را به کار تجارت به بصره فرستاد و محمد در مدت سه ماهی که آنجا بود به زیارت عتبات نیز مشرف شد و با شنیدن خبر مرگ پدر به شیراز برگشت و مدتی مشغول رسیگی به امور دارایی های پدر شد اما در همه این مدت دل در گرو تحصیل داشت تا سرانجام با سپردن مغازه و املاک پدر به دایی خود که مردی درستکار بود برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد.[۲]

اصفهان در زمان او پایتخت ایران و مرکز فرهنگی آن بود. او در این شهر از محضر دو استاد برجسته حکمت یعنی شیخ بهائی و میرداماد بهره گرفت و به تکمیل معارف عقلی و نقلی پرداخت که در علوم عقلی بیشتر از میرداماد و در علوم نقلی بیشتر از شیخ بهائی استفاده علمی برد.

ملاصدرا پس از چندی به کهک قم رفت و گوشه انزوا گزید. برخی گفته اند او قبل از رفتن به کهک قم به شیراز بازگشته بود و از آنجا به کهک رفت. در این مورد آیت الله سید ابوالحسن قزوینی در شرح حال ملاصدرا می نویسد: ... پس از مراجعت به شیراز چنانچه عادت دیرینه ابنای عصر قدیم و حدیث همین است محسود بعضی از مدعیان علم قرار گرفت و به قدری مورد تعدی و ایذاء و اهانت آنان قرار گرفت که در نتیجه از شیراز خارج و در نواحی قم در یکی از قرا منزل گزید و به ریاضات شرعیه از ادای نوافل و مستحبات اعمال و صیام روز و قیام در شب، اوقات خود را صرف می نمود.[۳]

اما هانری کربن می نویسد: ملاصدرا پس از کسب درجهٔ اجتهاد، به تدریس در مدرسهٔ خواجه اصفهان پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به بدعت‌گذاری در دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند. بدین سان ملاصدرا از اصفهان تبعید شد و از آن‌جا راهی کهک قم گشت.[۴]

ملاصدرا در کهک قم

سال ورود و مدت اقامت ملاصدرا در کهک همانند ورود و اقامتش در اصفهان بخوبی روشن نیست. از تطبیق و انطباق بعضی یادداشتها می توان نتیجه گرفت که بین سالهای ۱۰۲۵ تا ۱۰۳۹ یعنی در حدود ۱۵ سال در کهک بوده است.[۳] تبعید ملاصدرا علی رغم دلگیر نمودن او، برکت بسیاری برایش داشت و باعث شد که او بتواند در انزوا به تفکر و راز و نیاز با خالق خویش بپردازد و واردات غیبی یکی پس از دیگری به او رو بیاورد.

او در مقدمه اسفار در این خصوص می گوید: با گمنامی و شکسته حالی به گوشه ای خزیدم. دل از آرزوها بریدم و با خاطری شکسته با ادای واجبات کمر بستم و کوتاهیهای گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم. زیرا اظهارنظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه و تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی که گوش می شنود و چشم می بیند چگونه چنین فراغتی ممکن است... ناچار از آمیزش و همراهی با مردم دل کندم و از انس با آنان مایوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی اعتنا شدم. آنگاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم.[۳]

صدر المتالهین در طی نامه ای از کهک نیز به استادش میرداماد وضع روحی خود را چنین ترسیم می کند: و اما احوال فقیر بر حسب معیشت روزگار و اوضاع دنیا به موجبی است که اگر خالی از صعوبتی و شدتی نیست... اما بحمدالله که ایمان به سلامت است و در اشراقات علمیه و افاضات قدسیه و واردات الهیه... خللی واقع نگشته... از حرمان ملازمت کثیر السعاده بی نهایت متحسر و محزون است. روی طالع سیاه که قریب هفت هشت سال است که از ملازمت استاد الاماجد و رئیس الاعاظم محروم مانده ام و به هیچ روی ملازمت آن مفتخر اهل دانش و بینش میسر نمی شود... به واسطه کثرت وحشت از صحبت مردم وقت و ملازمت خلوات و مداومت بر افکار و اذکار بسی از معانی لطیفه و مسائل شریفه مکشوف خاطر علیل و ذهن کلیل گشته... .[۵]

ملاصدرا در این ایام چون به مشکلی علمی بر می خورد به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها می آمد و از آن حضرت در آن مورد مدد می خواست. مرحوم محدث قمی در این باره می نویسد: «بدان که چنان که از بعضی از اساتید خود شنیدم، مرحوم ملاصدرا به واسطه بعضی گرفتاری ها، از مکان خود به دارالایمان قم، که حرم آل محمد و اهل بیت علیهم السلام است مهاجرت کرد و به حکمِ: «آنگاه که فتنه ها و بلایا فراگیر شد، پس بر شما باد به قم و اطراف و نواحی آن؛ چرا که بلایا از آن، برداشته شده است.» پناه برد به روستایی از روستاهای اطراف قم که در چهار فرسخی قم واقع است و نامش کهک می باشد، و گاهی که برخی از مطالب علمی بر او مشکل می شد، از کهک به زیارت حضرت سیده جلیله فاطمه معصومه علیها السلام مشرف می شده، و از آن حرم، فیض بر او افاضه می شده است.[۶]

استاد حسن زاده آملی درباره این سخن پیرامون ملاصدرا می نویسد: «جناب استادم «علامه رفیعی قزوینی» در اولِ رساله ای که درباره حرکت جوهری نوشته، فرمود: در حاشیه «اسفارِ» خطی که به خط مرحوم «میرزا علی اکبر حِکمی یزدی» است، به نقل از ملاصدرا آمده است: «هنگامی که این مطالب را در این مقام می نویسم، در کهک که یکی از روستاهای قم است، می باشم، پس به زیارت دختر موسی بن جعفر علیه السلام به قم رفتم، تا از آن بانو کمک بطلبم و این زمان، روز جمعه بود. پس با یاری خدای تعالی این موضوع برای من کشف شد.[۷]

بازگشت به شیراز

ملاصدار پس از چندی از کهک قم به شیراز رفت. بعضی از تراجم نویسان علت بازگشت به شیراز را به امر شاه صفوی دانسته اند ولی اکثر آنان نوشته اند که امامقلی خان حاکم شیراز صدر المتالهین دعوت نمود تا به وطن خود برگردد و در مدرسه ای که پدرش الله وردیخان به خاطر ملاصدرا بنا کرده به تعلیم و تدریس و تربیت طلاب بپردازد.[۳]

از کتاب سه اصل ـ که گویا در همان زمان در شیراز و بفارسی نوشته شده، و به علمای زمان خود اعم از فیلسوف و متکلم و فقیه و طبیعیدان حمله های سخت نموده ـ چنین برمی آید که در آن دوره نیز مانند دوره اول اقامت در شیراز زیر فشار بدگوئیها و بدخوئیهای دانشمندان همشهری خود بوده است ولی اینبار مقاوم شده و تصمیم داشته در برابر فشار آنها پایداری کند و مکتب خود را برپا و معرفی و نشر نماید.[۸]

فرزندان ملاصدرا

فرزندان صدرالمتألهین که هر یک از علوم اسلامی بهره‌ای وافی برده و از نامداران جهان اسلام محسوب می‌شوند جلوه دیگری از روح الهی آن فیلسوف وارسته می‌باشد که در نظام خانواده تجلی یافته است.

۱. اولین فرزند این خانواده ام کلثوم بدریه در سال ۱۰۱۹ به دنیا آمد و دانش و بینش و علم و فلسفه را از پدر آموخت و در سال ۱۰۳۴ به عقد ملاعبدالرزاق لاهیجی (فیاض) درآمد. او همچنان در محضر همسرش به تحصیل ادامه داد تا در اکثر علوم متعارف سرآمد همگنان شد به نحوی که در مجالس دانشمندان شرکت می‌نمود و با آنان به مباحثه می‌پرداخت.[۹]

۲. محمدابراهیم، ابوعلی حکیمی اندیشمند و عارفی سالک و محدثی والامقام است که در سال ۱۰۲۱ به دنیا آمد و در محضر پدر به تحصیل پرداخت. کتابهای متعدد نگاشت و کتابی نیز به نام عروه الوثقی در تفسیر آیه الکرسی به زبان فارسی نوشت ولی آنچنانکه از بعضی نوشته‌هایش پیداست و عده‌ای از تراجم نویسان تصریح نموده‌اند در اواخر عمر بشدت از فلسفه رویگردان شد و بر فلاسفه تاخت.[۱۰]

۳. زبیده خاتون متولد ۱۰۲۴، سومین فرزند صدرالمتألهین، عالمی ادیب و فاضل و حافظ قرآن، همسر دانشمند بزرگ میرزا معین الدین فسائی و مادر علامه ادیب میرزا کمال الدین فسائی (میرزا کمالا) داماد مجلسی اول است. او حدیث و تفسیر قرآن را از پدر و خواهر بزرگ خود آموخت و در ادبیات استاد فرزند خود بود.[۱۱]

۴. زینب سومین دختر صدرالمتألهین است که عالمی فاضل و متکلمی اندیشمند و فیلسوفی عارف و عابد و زاهد و از ستارگان درخشان فصاحت و بلاغت و ادب بود. در محضر پدر و برادرش بهره‌ها برد و پس از ازدواج با جناب فیض کاشانی تحصیل خود را در محضر همسرش به کمال رساند. سال تولد زینب در کتب تراجم نیامده ولی تاریخ وفاتش را ۱۰۹۷ نوشته‌اند.[۱۲]

۵. دومین پسر صدرالمتألهین نظام الدین احمد دانشمندی ادیب و حکیمی متأله و شاعری عارف است که در سال ۱۰۳۱ در شهر کاشان به دنیا آمد و در رجب ۱۰۷۴ وفات یافت. وی کتابی به نام مضمار دانش به زبان فارسی دارد.[۱۳]

۶. آخرین فرزند صدرالمتألهین معصومه خاتون همسر علامه بزرگ میرزا قوام الدین تبریزی از شاگردان به نام صدرالمتألهین و حاشیه نویس کتاب اسفار است. او در تاریخ ۱۰۳۳ به دنیا آمد و ۱۰۹۳ وفات یافت. بانویی دانشمند و ادب دوست، حدیث شناس و عابد و زاهد و حافظ قرآن کریم بود که در محضر پدر و سپس خواهرانش زبیده و ام کلثوم علوم و معارف روز را فراگرفت.[۱۴]

شاگردان

ملاصدرا در کهک قم شاگردان برجسته ای تربیت نمود و برخی تألیفات خود را در آنجا نگاشت. وی در شیراز نیز به تدریس فلسفه و تفسیر و حدیث اشتغال یافت و شاگردانی را پرورش داد. دو تن از شاگردان معروف او بنام فیاض لاهیجی و فیض کاشانی هستند که هر دو داماد ملاصدرا شدند و از جانب استاد ملقب به فیض و فیاض گردیدند و مکتب او را ترویج کردند.[۱۵] از دیگر شاگردان او شیخ حسین تنکابنى، ملا محمد ایروانى، ابوالولى شیرازى و قوام‌الدین احمد پسر صدرا مى‌باشند.[۱۶]

آثار و تألیفات

تألیفات ملاصدرا که بیش از چهل عنوان کتاب است به جز رساله سه اصل در علم اخلاق و چند نامه جملگی به زبان عربی (زبان رسمی مراکز علمی آن عصر) نوشته شده است در میان آثار فلسفی او بخشی خصلت عرفانی بارزتری دارند و بعضی دارای لحن برهانی و استدلالی تر هستند، هر چند که از تمامی آنها بوی عرفان به مشام می‌رسد.

از ویژگیهای بسیار مهم نوشته‌های ملاصدرا که از دستاوردهای انحصاری خود او است تطبیق بین مفاهیم و بیانات شرع و براهین فلسفی است به نحوی که در هیچ مسأله فلسفی تا استشهاد بر آیات قرآن و آثار معصومین ننماید نظر قاطع خود را ابراز نمی‌دارد. او همواره در کتابهایش افتخار می‌کند که هیچ کس را ندیده که همچون خود او اسرار قرآن کریم و سنت معصومین را فهمیده باشد. تمام نوشته‌های فلسفی او پر از آیات قرآن و روایات است و تمام تفاسیرش سرشار از برداشت های عرفانی و عقلی است و او در این تطبیق یگانه پیشتاز است و در این روش نظیری ندارد. البته پس از او شاگرد بی‌نظیرش فیض کاشانی این شیوه را از استاد آموخته و آن را گسترده و زیبا بکار برده است.

از آثار او می توان به موارد زیر اشاره نمود


وفات

حکیم ملاصدرا در طول عمر خود هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر در شهر بصره دار فانی را وداع گفت.[۳]

بنا بر مشهور ملاصدرا در سال ۱۰۵۰ قمری درگذشته‌است، اما مطابق یادداشت‌های نوه او به نام محمد علم‌الهدی (فرزند فیض کاشانی)، سال صحیح درگذشت وی ۱۰۴۵ قمری بوده‌است، و گسست ناگهانی و ناقص ماندن برخی نوشته‌های وی مانند تفسیر قرآن و شرح اصول کافی در حدود سال ۱۰۴۴ قمری (۱۶۳۴ میلادی)، تاییدکننده این ادعاست.[۱۹]

بنابر گفته نوه وی، علم‌الهدی، او را در سمت چپ صحن حرم علی بن ابی‌طالب دفن نمودند.[۲۰]

پانویس

  1. بر اساس تحقیق محمد خواجوی مصحح کتاب تفسیر او که در ابتدای چاپ کتاب (مقدمه) آمده است.
  2. هانری کربن، ملاصدرا، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص۲۸.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ گلشن ابرار، ج۱ ، مقاله "ملاصدرا؛ خورشید اندیشه" از محمود لطیفی
  4. هانری کربن، ملاصدرا: فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی، ترجمه ذبیح‌الله… منصوری،انتشارات جاویدان، ۱۳۶۱ ش، ص ۱۳۸ و ۱۳۹
  5. گلشن ابرار، ج۱ ، مقاله "ملاصدرا؛ خورشید اندیشه" از محمود لطیفی به نقل از مجله فرهنگ ایران زمین ، ج ۱۳، ص ۸۴ ـ ۱۰۰٫
  6. قمی، شیخ عباس. الفوائد الرضویه، تحقیق: ناصر باقری بیدهندی، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۵، ج ۲، ص۶۱۸
  7. حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل به معقول، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۶، ص۱۱۷ و ۱۱۸
  8. زندگی نامه ملاصدرا، پایگاه بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بخش "از کرسی استادی تا گوشه انزوا"
  9. مستدرک اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۳.
  10. مقدمه معادن الحکمه، چاپ انتشارات کتابخانه آیه الله مرعشی، ص ۱۵.
  11. اعیان الشیعه، ج۳، ص۸۳ (مستدرک).
  12. همان.
  13. مقدمه معادن الحکمه، ص۱۵.
  14. اعیان الشیعه، همان.
  15. زندگی نامه ملاصدرا، پایگاه بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بخش "از کرسی استادی تا گوشه انزوا"
  16. انجمن مفاخر فرهنگی، اثر آفرینان، ج ۵، ص ۲۸۵.
  17. تاریخ فلسفه در اسلام، انتشارات سمت، ج۱، ص۴۹۶.
  18. روضات الجنات، ج۴، ص۱۲۰.
  19. زندگی نامه ملاصدرا، پایگاه بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بخش "از کرسی استادی تا گوشه انزوا"
  20. زندگی نامه ملاصدرا، پایگاه بنیاد حکمت اسلامی صدرا، بخش "از کرسی استادی تا گوشه انزوا"

منابع

  • مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نورالحکمه (نسخه ۳)، بخش اطلاعات جانبی.
  • اثر آفرینان، انجمن مفاخر فرهنگی.
  • صدرالدین شیرازى، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ۲، ۱۳۶۱ش.
  • هانری کربن، ملاصدرا: فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی، ترجمه ذبیح‌الله… منصوری، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۱ ش.
  • حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل به معقول، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۶.