محمد بن عبدالله حمیری قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
«حِمْیری قمی»  
+
'''«محمد حِمْیری قمی»''' فرزند [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى]]، از [[محدث|محدثان]] نامدار [[شیعه]] اهل [[قم]] در قرن سوم هجری است. وی به واسطه نائبان [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] (علیه‌السلام)، با آن حضرت در ارتباط بود و نامه‌هایی در مسائل شرعی ارسال می‌کرد و امام هم جواب می‌داد. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] ضمن توثیق محمد حمیرى، کتابهایی را برای او برمی‌شمرد، از جمله: کتاب الحقوق، الاوائل، ابلیس و جنوده، الاحتجاج. [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]] صاحب «[[کامل الزیارات|کامل الزیارات]]» از شاگردان اوست.
 
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = 
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  قرن سوم هجری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]]، [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]،...
 +
|شاگردان = [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]]، علی بن حسین بن شاذویه، احمد بن هارون، حسن بن حمزه طبری،...
 +
|آثار = کتاب الحقوق، الاوائل، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج،...
 +
}}
 
==ولادت و خاندان==
 
==ولادت و خاندان==
تاریخ دقیق ولادت محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى قمى مبهم است و در مآخذ و مدارک مطلبی ذکر نشده است. حمیری اهل [[قم]] و منسوب به قبیله ای در [[یمن]] به نام «حِمْیر» است. در [[مجمع البحرین (کتاب)|مجمع البحرین]] می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل یمن است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند.» برخی از خاندان حمیری از یمن به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت.  
+
تاریخ دقیق ولادت محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى در مآخذ و مدارک ذکر نشده است. حمیری اهل [[قم]] و منسوب به قبیله ای در [[یمن]] به نام «حِمْیر» است. در [[مجمع البحرین (کتاب)|مجمع البحرین]] می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل یمن است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند.» برخی از خاندان حمیری از یمن به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت.  
  
خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حميرى قمى]] از اصحاب [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس، [[شیخ طوسی]] او را در شمار [[محدث|محدثان]] و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] روایت نقل نکرده اند. البته طبق آنچه گفته خواهد شد، او با ناحیه مقدسه [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) ارتباط داشته، ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.  
+
خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى قمى]] از اصحاب [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس، [[شیخ طوسی]] او را در شمار [[محدث|محدثان]] و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] روایت نقل نکرده اند. البته طبق آنچه گفته خواهد شد، او با ناحیه مقدسه [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) ارتباط داشته، ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.  
  
 
محمد بن عبدالله، سه برادر دیگر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آنها با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]] (علیه السلام) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند.»<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۲.</ref>
 
محمد بن عبدالله، سه برادر دیگر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آنها با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]] (علیه السلام) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند.»<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۲.</ref>
  
از تاریخ و مکان رحلت محمد حمیری، چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ قمری زنده بود.
+
از تاریخ و مکان رحلت محمد حمیری، چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ قمری زنده بوده است.
  
 
==اساتید و شاگردان==
 
==اساتید و شاگردان==
 
نام چندانی از استادان این [[محدث]] بزرگوار در تذکره ها و تراجم [[علم رجال|رجال]]، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایی نداشته است. این اساتید عبارتند از:
 
نام چندانی از استادان این [[محدث]] بزرگوار در تذکره ها و تراجم [[علم رجال|رجال]]، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایی نداشته است. این اساتید عبارتند از:
  
*۱. [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]] (پدر بزرگوارش): او از یاران [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) و نویسنده کتاب معروف «[[قرب الاسناد (کتاب)|قرب الاسناد]]» است.
+
*[[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]] (پدر بزرگوارش): او از یاران [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) و نویسنده کتاب معروف «[[قرب الاسناد (کتاب)|قرب الاسناد]]» است.
*۲. [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]: او دانشمند مورد وثوق [[شیعه]] و مؤلف کتاب معروف «[[المحاسن]]» است.
+
*[[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]: او دانشمند مورد وثوق [[شیعه]] و مؤلف کتاب معروف «[[المحاسن]]» است.
  
محمد بن عبدالله قمی در حوزه تعلیم به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:
+
همچنین، محمد بن عبدالله قمی خود در حوزه تعلیم به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:
  
*۱. علی بن حسین بن شاذویه: شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم [[شیخ صدوق]] قرار دارد.
+
*علی بن حسین بن شاذویه: شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم [[شیخ صدوق]] قرار دارد.
*۲. احمد بن هارون: از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «[[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمه]]» را از وی نقل می کند.
+
*احمد بن هارون: از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «[[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمه]]» را از وی نقل می کند.
*۳. [[جعفر بن محمد بن قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]]: او استاد [[شیخ مفید]] است. نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه [[حدیث]] و [[فقه]]، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از اینها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «[[كامل الزیارات|کامل الزیارات]]» از این جناب است.»<ref>رجال نجاشی، ص ۹۰.</ref>
+
*[[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]]: او استاد [[شیخ مفید]] است. نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه [[حدیث]] و [[فقه]]، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از اینها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «[[کامل الزیارات|کامل الزیارات]]» از این جناب است.»<ref>رجال نجاشی، ص ۹۰.</ref>
*۴. حسن بن حمزه علوی حسینی طبری: از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در «[[الأمالى شیخ مفید (کتاب)|امالی]]» از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.<ref>امالی، ص ۲۵۳ حدیث ۳.</ref> [[شیخ طوسی]] درباره اش چنین می گوید: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.<ref>الفهرست، ص ۵۲.</ref>
+
*حسن بن حمزه علوی حسینی طبری: از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در «[[الأمالى شیخ مفید (کتاب)|امالی]]» از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.<ref>امالی، ص ۲۵۳ حدیث ۳.</ref> [[شیخ طوسی]] درباره اش چنین می گوید: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.<ref>الفهرست، ص ۵۲.</ref>
*۵. علی بن حاتم بن ابی حاتم.
+
*علی بن حاتم بن ابی حاتم.
  
 
==از منظر عالمان==
 
==از منظر عالمان==
 
اکثر رجال شناسان معروف، از این محدّث به خوبی یاد کرده اند:  
 
اکثر رجال شناسان معروف، از این محدّث به خوبی یاد کرده اند:  
  
* [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثان مورد اعتماد است و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استادم، [[ابن غضائری|احمد بن حسین غضائری]] برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۱.</ref>
+
*[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثان مورد اعتماد است و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استادم، [[ابن غضائری|احمد بن حسین غضائری]] برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۱.</ref>
* [[شیخ طوسی]] (متوفای ۴۶۰) در سه جا از کتاب [[رجال شیخ طوسی (کتاب)|رجال]] خود از وی نام برده است.<ref>رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ و ۴۹۵ و ۵۱۳.</ref>
+
*[[شیخ طوسی]] (متوفای ۴۶۰) در سه جا از کتاب [[رجال شیخ طوسی (کتاب)|رجال]] خود از وی نام برده است.<ref>رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ و ۴۹۵ و ۵۱۳.</ref>
* [[علامه حلی|علامه حلّی]] (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»<ref>خلاصه علّامه، ص ۱۵۷.</ref>
+
*[[علامه حلی|علامه حلّی]] (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»<ref>خلاصه علّامه، ص ۱۵۷.</ref>
  
 
==ارتباط با امام زمان==
 
==ارتباط با امام زمان==
محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و فقیهان [[شیعه]] است که گرایش عمیقی به [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]](علیه السلام) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران امام زمان، با آن حضرت رابطه برقرار کرد، خدمت ایشان [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعات]] و نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم جواب می داد. وی در سه نوبت خدمت امام زمان نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ قمری بود.<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.</ref>
+
محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و فقیهان [[شیعه]] است که گرایش عمیقی به [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]](علیه السلام) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران امام زمان، با آن حضرت رابطه برقرار کرد، خدمت ایشان نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم در [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعاتی]] جواب می داد. وی در سه نوبت خدمت امام زمان نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ قمری بود.<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.</ref>
  
 
او در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت مهدی، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»
 
او در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت مهدی، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»
سطر ۴۰: سطر ۵۰:
 
اینک گزیده ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن حضرت ذکر می شود:
 
اینک گزیده ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن حضرت ذکر می شود:
  
* ۱. بعضی از اصحاب ما (شیعه) می گویند که [[سجده]] شکر، [[بدعت]] و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن [[نماز]] واجب یا بعد از خواندن [[نافله های شبانه روز|نافله ها]]، سجده شکر به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از [[استحباب|مستحبات]] مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.»<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳08.</ref>
+
* بعضی از اصحاب ما (شیعه) می گویند که [[سجده]] شکر، [[بدعت]] و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن [[نماز]] واجب یا بعد از خواندن [[نافله های شبانه روز|نافله ها]]، سجده شکر به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از [[استحباب|مستحبات]] مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.»<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۸.</ref>
* ۲. آیا در [[بهشت]] هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنین بود: «در آنجا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»
+
* آیا در [[بهشت]] هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنین بود: «در آنجا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»
* ۳. آیا مرد می تواند با دختر زن خود [[ازدواج]] کند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که ربیبه او حساب می شود، جایز نیست».<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳13.</ref>
+
* آیا مرد می تواند با دختر زن خود [[ازدواج]] کند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که "ربیبه" او حساب می شود، جایز نیست».<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۳.</ref>
* ۴. [[نماز جعفر طيار|نماز جعفر طیار]] را می شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جایز است.»<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳15.</ref>
+
* [[نماز جعفر طیار|نماز جعفر طیار]] را می شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جایز است.»<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۵.</ref>
  
 
==آثار و تألیفات==
 
==آثار و تألیفات==
 
[[شیخ طوسی]] می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»<ref>فهرست طوسی، ص ۱۵۶.</ref> مرحوم [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۴.</ref>
 
[[شیخ طوسی]] می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»<ref>فهرست طوسی، ص ۱۵۶.</ref> مرحوم [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۴.</ref>
  
همچنین «مسائل حمیری»، یعنی مجموع مطالبی که این محدّث عظیم از [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]](ع) سؤال کرد، حدود 67 سؤال است که ناظر به ابواب مختلف [[فقه]] و مسائل دینی است.<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.</ref> این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع [[شیعه]] است و اصحاب [[فتوا]]، مطابق این روایات و سؤالات فتوا می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.
+
همچنین «مسائل حمیری»، یعنی مجموع مطالبی که این محدّث عظیم از [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]](ع) سؤال کرد، حدود ۶۷ سؤال است که ناظر به ابواب مختلف [[فقه]] و مسائل دینی است.<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.</ref> این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع [[شیعه]] است و اصحاب [[فتوا]]، مطابق این روایات و سؤالات فتوا می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.
  
 
==برگزیده‌ای از روایات==
 
==برگزیده‌ای از روایات==
سطر ۵۵: سطر ۶۵:
 
این روایت را با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) نقل می کند: در زمانی که [[سلمان فارسی|سلمان]] از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم گرزها و پتک هایی از آهن است.» ([[سوره حج|حج]] - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به [[عیادت بیماران|عیادتش]] رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای [[عزرائیل]]، ای فرشته مرگ! با بردار من مدارا کن... .<ref>امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ ص ۳۸۶-۳۸۵.</ref>
 
این روایت را با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) نقل می کند: در زمانی که [[سلمان فارسی|سلمان]] از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم گرزها و پتک هایی از آهن است.» ([[سوره حج|حج]] - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به [[عیادت بیماران|عیادتش]] رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای [[عزرائیل]]، ای فرشته مرگ! با بردار من مدارا کن... .<ref>امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ ص ۳۸۶-۳۸۵.</ref>
  
'''مظلومیت سیدالشهدا(ع):'''
+
'''مظلومیت سیدالشهداء (ع):'''
  
 
از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]](ع) زهر داده شده بود، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر [[بنی امیه]] نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»<ref>امالی صدوق، ص ۱۰۱، مجلس ۲۴.</ref>
 
از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]](ع) زهر داده شده بود، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر [[بنی امیه]] نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»<ref>امالی صدوق، ص ۱۰۱، مجلس ۲۴.</ref>
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<br />
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*[[ستارگان حرم]]، "محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى"، نوشته ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، جلد ۷.
* ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، "محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى قمى"، [[ستارگان حرم]]، جلد 7.
 
 
 
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن چهارم]]
 
[[رده:علمای قرن چهارم]]
<references />
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۰۵

«محمد حِمْیری قمی» فرزند عبدالله بن جعفر حمیرى، از محدثان نامدار شیعه اهل قم در قرن سوم هجری است. وی به واسطه نائبان امام زمان (علیه‌السلام)، با آن حضرت در ارتباط بود و نامه‌هایی در مسائل شرعی ارسال می‌کرد و امام هم جواب می‌داد. نجاشی ضمن توثیق محمد حمیرى، کتابهایی را برای او برمی‌شمرد، از جمله: کتاب الحقوق، الاوائل، ابلیس و جنوده، الاحتجاج. جعفر بن محمد بن قولویه قمی صاحب «کامل الزیارات» از شاگردان اوست.

نام کامل محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى
زادگاه قم
وفات قرن سوم هجری

Line.png

اساتید

عبدالله بن جعفر حمیری قمی، احمد بن محمد بن خالد برقی،...

شاگردان

جعفر بن محمد بن قولویه قمی، علی بن حسین بن شاذویه، احمد بن هارون، حسن بن حمزه طبری،...

آثار

کتاب الحقوق، الاوائل، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج،...

ولادت و خاندان

تاریخ دقیق ولادت محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى در مآخذ و مدارک ذکر نشده است. حمیری اهل قم و منسوب به قبیله ای در یمن به نام «حِمْیر» است. در مجمع البحرین می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل یمن است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند.» برخی از خاندان حمیری از یمن به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت.

خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش عبدالله بن جعفر حمیرى قمى از اصحاب امام عسکری(ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس، شیخ طوسی او را در شمار محدثان و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از امامان معصوم روایت نقل نکرده اند. البته طبق آنچه گفته خواهد شد، او با ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر(ع) ارتباط داشته، ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.

محمد بن عبدالله، سه برادر دیگر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. نجاشی درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آنها با حضرت ولی عصر (علیه السلام) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند.»[۱]

از تاریخ و مکان رحلت محمد حمیری، چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ قمری زنده بوده است.

اساتید و شاگردان

نام چندانی از استادان این محدث بزرگوار در تذکره ها و تراجم رجال، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایی نداشته است. این اساتید عبارتند از:

همچنین، محمد بن عبدالله قمی خود در حوزه تعلیم به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:

  • علی بن حسین بن شاذویه: شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم شیخ صدوق قرار دارد.
  • احمد بن هارون: از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» را از وی نقل می کند.
  • جعفر بن محمد بن قولویه قمی: او استاد شیخ مفید است. نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه حدیث و فقه، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از اینها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «کامل الزیارات» از این جناب است.»[۲]
  • حسن بن حمزه علوی حسینی طبری: از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در «امالی» از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.[۳] شیخ طوسی درباره اش چنین می گوید: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.[۴]
  • علی بن حاتم بن ابی حاتم.

از منظر عالمان

اکثر رجال شناسان معروف، از این محدّث به خوبی یاد کرده اند:

  • نجاشی درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثان مورد اعتماد است و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با حضرت ولی عصر(ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استادم، احمد بن حسین غضائری برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»[۵]
  • شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰) در سه جا از کتاب رجال خود از وی نام برده است.[۶]
  • علامه حلّی (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»[۷]

ارتباط با امام زمان

محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و فقیهان شیعه است که گرایش عمیقی به امام مهدی(علیه السلام) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران امام زمان، با آن حضرت رابطه برقرار کرد، خدمت ایشان نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم در توقیعاتی جواب می داد. وی در سه نوبت خدمت امام زمان نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ قمری بود.[۸]

او در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت مهدی، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»

در آخر یکی از نامه ها که حضرت جوابش را می دهد، او را این گونه دعا می کند: «خداوند برای تو و برادرانت خیر دنیا و آخرت را جمع فرماید.»[۹]

اینک گزیده ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن حضرت ذکر می شود:

  • بعضی از اصحاب ما (شیعه) می گویند که سجده شکر، بدعت و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن نماز واجب یا بعد از خواندن نافله ها، سجده شکر به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از مستحبات مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.»[۱۰]
  • آیا در بهشت هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنین بود: «در آنجا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»
  • آیا مرد می تواند با دختر زن خود ازدواج کند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که "ربیبه" او حساب می شود، جایز نیست».[۱۱]
  • نماز جعفر طیار را می شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جایز است.»[۱۲]

آثار و تألیفات

شیخ طوسی می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»[۱۳] مرحوم نجاشی هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.[۱۴]

همچنین «مسائل حمیری»، یعنی مجموع مطالبی که این محدّث عظیم از امام عصر(ع) سؤال کرد، حدود ۶۷ سؤال است که ناظر به ابواب مختلف فقه و مسائل دینی است.[۱۵] این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع شیعه است و اصحاب فتوا، مطابق این روایات و سؤالات فتوا می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.

برگزیده‌ای از روایات

ایمان یک جوان:

این روایت را با واسطه از امام صادق(ع) نقل می کند: در زمانی که سلمان از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم گرزها و پتک هایی از آهن است.» (حج - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به عیادتش رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای عزرائیل، ای فرشته مرگ! با بردار من مدارا کن... .[۱۶]

مظلومیت سیدالشهداء (ع):

از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به امام حسن(ع) زهر داده شده بود، امام حسین(ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر بنی امیه نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»[۱۷]

پانویس

  1. رجال نجاشی، ص ۲۵۲.
  2. رجال نجاشی، ص ۹۰.
  3. امالی، ص ۲۵۳ حدیث ۳.
  4. الفهرست، ص ۵۲.
  5. رجال نجاشی، ص ۲۵۱.
  6. رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ و ۴۹۵ و ۵۱۳.
  7. خلاصه علّامه، ص ۱۵۷.
  8. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.
  9. غیبت شیخ طوسی، ص ۳۳۹؛ احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۰۳.
  10. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۸.
  11. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۳.
  12. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۵.
  13. فهرست طوسی، ص ۱۵۶.
  14. رجال نجاشی، ص ۲۵۴.
  15. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.
  16. امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ ص ۳۸۶-۳۸۵.
  17. امالی صدوق، ص ۱۰۱، مجلس ۲۴.

منابع

  • ستارگان حرم، "محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى"، نوشته ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، جلد ۷.