محمد بن عبدالله حمیری قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۴ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
آنچه به یک شهر یا کشور اعتبار و اهمیت می بخشد و موقعیت آن را در نزد صاحبان خرد و دانش بالا می برد، ظهور مردان بزرگ و فرهنگ پروری است که از آن سرزمین بر می خیزند و دانش و معرفت بشری را گامی به پیش می برند. شهر [[قم]] همواره و در طول قرن ها و عصرها و در مقاطع متفاوت فرهنگی و اجتماعی، محل خیزش انسان هایی دانشمند و فرهیخته و علاقمند به آموزه های دینی و مکتی بوده و هست.
+
'''«محمد حِمْیری قمی»''' فرزند [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى]]، از [[محدث|محدثان]] نامدار [[شیعه]] اهل [[قم]] در قرن سوم هجری است. وی به واسطه نائبان [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] (علیه‌السلام)، با آن حضرت در ارتباط بود و نامه‌هایی در مسائل شرعی ارسال می‌کرد و امام هم جواب می‌داد. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] ضمن توثیق محمد حمیرى، کتابهایی را برای او برمی‌شمرد، از جمله: کتاب الحقوق، الاوائل، ابلیس و جنوده، الاحتجاج. [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]] صاحب «[[کامل الزیارات|کامل الزیارات]]» از شاگردان اوست.  
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = 
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  قرن سوم هجری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]]، [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]،...
 +
|شاگردان = [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]]، علی بن حسین بن شاذویه، احمد بن هارون، حسن بن حمزه طبری،...
 +
|آثار = کتاب الحقوق، الاوائل، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
 +
تاریخ دقیق ولادت محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى در مآخذ و مدارک ذکر نشده است. حمیری اهل [[قم]] و منسوب به قبیله ای در [[یمن]] به نام «حِمْیر» است. در [[مجمع البحرین (کتاب)|مجمع البحرین]] می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل یمن است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند.» برخی از خاندان حمیری از یمن به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت.  
  
در این مقاله می کوشیم که با یکی از چهره های برجسته و شاخص محدثان شیعی آشنا شویم؛ بزرگ مردی که نامش محمد، کنیه اش ابوجعفر و معروف به «حِمْیری قمی» است.(۱)
+
خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى قمى]] از اصحاب [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس، [[شیخ طوسی]] او را در شمار [[محدث|محدثان]] و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] روایت نقل نکرده اند. البته طبق آنچه گفته خواهد شد، او با ناحیه مقدسه [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) ارتباط داشته، ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.  
  
== حِمیَر ==
+
محمد بن عبدالله، سه برادر دیگر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آنها با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]] (علیه السلام) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۲.</ref>
حمیری اهل قم و منسوب به قبیله ای در یمن به نام «حِمْیر» است. در مجمع البحرین می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل [[یمن]] است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند(۲)
 
  
صاحب [[لسان العرب]] چنین می نگارد: «حمیر بزرگ خاندان طائفه حمیر بود و او حمیر بن سبأ است.»(۳)
+
از تاریخ و مکان رحلت محمد حمیری، چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ قمری زنده بوده است.
  
دکتر محمد معین در کتاب ارزشمندش می گوید: «حمیر شهر و ناحیه ای در یمن که در مغرب شهر صنعای امروزی است.»(۴)
+
==اساتید و شاگردان==
 +
نام چندانی از استادان این [[محدث]] بزرگوار در تذکره ها و تراجم [[علم رجال|رجال]]، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایی نداشته است. این اساتید عبارتند از:
  
و حسن عمید می نویسد: «حمیر یکی از قبائل معتبر عرب قحطانیه که در یمن سکونت داشته و دولت های کوچکی تشکیل داده اند، مهمترین دولت های آنان یکی دولت سبأ و دیگری تبایعه بود که در قرن ششم میلادی منقرض شده اند.»(۵)
+
*[[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]] (پدر بزرگوارش): او از یاران [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) و نویسنده کتاب معروف «[[قرب الاسناد (کتاب)|قرب الاسناد]]» است.
 +
*[[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]: او دانشمند مورد وثوق [[شیعه]] و مؤلف کتاب معروف «[[المحاسن]]» است.
  
به هر صورت حمیر چه نام قبیله یا اسم منطقه و شهری در یمن باشد، برخی از خاندان حمیری از یمن - بنابر عللی که در جای خود باید مورد تحقیق قرار گیرد. - به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت که یکی از معروفترین آنان همین [[محدث]] بزرگوار است و دیگری پدر عظیم الشأن او که از بزرگان و عالمان قم به حساب می آمد .
+
همچنین، محمد بن عبدالله قمی خود در حوزه تعلیم به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:
  
== ولادت ==
+
*علی بن حسین بن شاذویه: شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم [[شیخ صدوق]] قرار دارد.
همان گونه که تاریخ دقیق و قطعی ولادت عده زیادی از فقیهان و محدثان بزرگ تاریخ [[شیعه]]، در هاله ای از ابهام قرار دارد، تاریخ ولادت این عالم بزرگوار هم، مبهم است و در مآخذ و مدارک مطلبی ذکر نشده است. مورخان نیز متعرض این موضوع نشده اند؛ البته آنچه مهم است، شناخت شخصیت مورد نظر است تا دستمایه ای باشد برای شناخت بیشتر مردانی که قبل از ما در راه دین و مذهب و نشر آثار [[اهل البیت|اهل بیت]](ع) زحمت ها و رنج های فراوانی را متحمل شده اند، تا مذهب راستین اسلام جاودان بماند.
+
*احمد بن هارون: از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «[[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمه]]» را از وی نقل می کند.
 +
*[[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]]: او استاد [[شیخ مفید]] است. نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه [[حدیث]] و [[فقه]]، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از اینها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «[[کامل الزیارات|کامل الزیارات]]» از این جناب است.»<ref>رجال نجاشی، ص ۹۰.</ref>
 +
*حسن بن حمزه علوی حسینی طبری: از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در «[[الأمالى شیخ مفید (کتاب)|امالی]]» از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.<ref>امالی، ص ۲۵۳ حدیث ۳.</ref> [[شیخ طوسی]] درباره اش چنین می گوید: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.<ref>الفهرست، ص ۵۲.</ref>
 +
*علی بن حاتم بن ابی حاتم.
  
== اساتید ==
+
==از منظر عالمان==
یکی از عواملی که به شخصیت انسان شکل می دهد و در آن تأثیر فراوان بر جای می گذارد، استاد است. آری! استاد است که می تواند علاوه بر انتقال یافته های علمی خود به شاگرد، در حوزه [[تزکیه نفس|تهذیب]] و اخلاق نیز، پرورش دهنده روح او باشد و انسان هایی را در حوزه عقل و دانش و تهذیب و طهارت روح تربیت کند.
+
اکثر رجال شناسان معروف، از این محدّث به خوبی یاد کرده اند:
  
نام چندانی از استادان این محدث بزرگوار در تذکره های و تراجم [[علم رجال|رجال]]، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایت نداشته است. این اساتید عبارتند از :
+
*[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثان مورد اعتماد است و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استادم، [[ابن غضائری|احمد بن حسین غضائری]] برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۱.</ref>
 +
*[[شیخ طوسی]] (متوفای ۴۶۰) در سه جا از کتاب [[رجال شیخ طوسی (کتاب)|رجال]] خود از وی نام برده است.<ref>رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ و ۴۹۵ و ۵۱۳.</ref>
 +
*[[علامه حلی|علامه حلّی]] (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»<ref>خلاصه علّامه، ص ۱۵۷.</ref>
  
۱. پدر بزرگوارش، [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]]: که استاد اصلی او است.(۶) عبدالله بن جعفر نویسنده کتاب معروف و معتبر «قرب الاسناد» است. درباره اش نوشته اند: «بزرگ قمی ها، شخصیت برجسته عالمان قم و از یاران حضرت امام عسکری(ع) بود که عمر پربرکت خویش را در راه اعتلای مذهب اهل بیت و ترویج مبانی دین به پایان برد.»
+
==ارتباط با امام زمان==
 +
محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و فقیهان [[شیعه]] است که گرایش عمیقی به [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]](علیه السلام) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران امام زمان، با آن حضرت رابطه برقرار کرد، خدمت ایشان نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم در [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعاتی]] جواب می داد. وی در سه نوبت خدمت امام زمان نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ قمری بود.<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.</ref>
  
[[شیخ طوسی]]، در رجال و فهرست از او تجلیل می کند و به شخصیت وی ارج می نهد. [[علامه حلی|علّامه حلّی]] نیز ضمن ستایش، به او اعتماد کامل دارد.(۷)
+
او در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت مهدی، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»
  
۲. [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]: (۸) او دانشمند برجسته و مؤلف کتاب معروف «[[المحاسن]]» است که از زمان تألیف تا روزگار ما مورد اعتماد تمام دین شناسان است. جدّ ایشان اهل [[کوفه]] بود و مدتی، هنگام بروز حادثه شهادت [[زید بن علی بن الحسین|زید بن علی]](ع) در زندان ستمگران گرفتار بود؛ ولی در زندان به شهادت رسید. در این هنگام خالد همراه پدرش، عبدالرحمن به قم آمد.(۹)
+
در آخر یکی از نامه ها که حضرت جوابش را می دهد، او را این گونه دعا می کند: «خداوند برای تو و برادرانت خیر دنیا و آخرت را جمع فرماید.»<ref>غیبت شیخ طوسی، ص ۳۳۹؛ احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۰۳.</ref>
  
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره احمد بن محمد بن خالد می گوید: «او مورد وثوق و اعتماد است.» البته یک نقطه ضعفی نیز بر او وارد کرده اند و می گویند وی از افرادی که چندان وثاقت آنان مشخص نبود، روایت نقل می کرد. همین موضوع باعث شد که [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسی]] - که شخص اول قم بود - او را از قم تبعید کند؛ ولی هنگام مرگش با سر و پای برهنه دنبال پیکر احمد بن محمد بن خالد برقی حرکت می کرد و از کار خود پشیمان شده بود.(۱۰) در تاریخ رحلت او دو قول است؛ سال ۲۷۴ یا سال ۲۸۰، که مرحوم نجاشی در کتاب خود به هر دو قول اشاره کرده است.(۱۱)
+
اینک گزیده ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن حضرت ذکر می شود:
  
== شاگردان ==
+
* بعضی از اصحاب ما (شیعه) می گویند که [[سجده]] شکر، [[بدعت]] و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن [[نماز]] واجب یا بعد از خواندن [[نافله های شبانه روز|نافله ها]]، سجده شکر به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از [[استحباب|مستحبات]] مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.»<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۸.</ref>
تعلیم و تربیت دو عنصر برجسته و بنیادی مکتب اسلام است. محمد بن عبدالله در این حوزه به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:
+
* آیا در [[بهشت]] هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنین بود: «در آنجا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»
 +
* آیا مرد می تواند با دختر زن خود [[ازدواج]] کند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که "ربیبه" او حساب می شود، جایز نیست».<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۳.</ref>
 +
* [[نماز جعفر طیار|نماز جعفر طیار]] را می شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جایز است.»<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۵.</ref>
  
۱. علی بن حسین بن شاذویه: (۱۲) شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم [[شیخ صدوق]] قرار دارد.
+
==آثار و تألیفات==
 +
[[شیخ طوسی]] می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»<ref>فهرست طوسی، ص ۱۵۶.</ref> مرحوم [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۴.</ref>
  
۲. احمد بن هارون:(۱۳) از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «[[كمال الدین و تمام النعمة|اکمال الدین و اتمام النعمه]]» را از وی نقل می کند که این خود نشان دهنده عظمت این محدّث توانا است.(۱۴)
+
همچنین «مسائل حمیری»، یعنی مجموع مطالبی که این محدّث عظیم از [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]](ع) سؤال کرد، حدود ۶۷ سؤال است که ناظر به ابواب مختلف [[فقه]] و مسائل دینی است.<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.</ref> این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع [[شیعه]] است و اصحاب [[فتوا]]، مطابق این روایات و سؤالات فتوا می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.
  
۳. [[جعفر بن محمد بن قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]]:(۱۵) مرحوم نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه [[حدیث]] و [[فقه]]، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از این ها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «[[كامل الزیارات|کامل الزیارات]]» از این جناب است.»(۱۶) او استاد [[شیخ مفید]] است. وی، مخصوصاً در کتاب «امالی» نام این استاد را بارها ذکر کرده و از او روایت نقل می کند.(۱۷)
+
==برگزیده‌ای از روایات==
 
 
۴. حسن بن حمزه علوی حسینی طبری:(۱۸) از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در امالی از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.(۱۹) شیخ طوسی که شاگرد با واسطه اوست، درباره اش چنین اظهار نظر کرده است: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.(۲۰)
 
 
 
۵. علی بن حاتم بن ابی حاتم.(۲۱)
 
 
 
== از منظر بزرگان ==
 
برای پی بردن به شخصیت علمی و فرهنگی یک عالم و محدّث، اظهار نظرهای دانشمندان و بزرگان تاریخ و تراجم درباره آنان راهگشا است، که در نهایت موجب می شود ابعاد شخصیتی آن فرد کاملا روشن و آشکار شود؛ بنابراین باید گفته ها و نظرها درباره محمد بن عبدالله حمیری را مورد ملاحظه قرار داد. قریب به اتفاق تمام رجال شناسان معروف، که ترجمه این محدّث را مورد بررسی قرار داده اند، از وی به خوبی یاد کرده اند؛ به عنوان نمونه، مرحوم نجاشی (متوفای در سال ۴۵۰) درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثانی است مورد اعتماد و وثاقت و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استاد من، [[ابن غضائری|احمد بن حسین غضائری]] برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»(۲۲)
 
 
 
شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ه. ق) در سه جا از کتاب رجال از وی نام برده است.(۲۳)
 
 
 
علّامه حلّی (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»(۲۴)
 
 
 
== گرایش ولایی ==
 
محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و [[فقیه|فقیهان]] شیعه است که گرایش عمیقی به حضرت ولی عصر(ع) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران حضرت، با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]](ع) رابطه برقرار کرد، خدمت آن عزیز، نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم جواب می داد .
 
 
 
در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»
 
 
 
در آخر یکی از نامه  ها که حضرت جوابش را می دهد، او را این گونه دعا می کند: « خداوند برای تو و برادرانت خیر دنیا و آخرت را جمع فرماید.»(۲۵)
 
 
 
== توقیعات ==
 
[[توقیعات امام زمان (عج)|توقیع]] به نامه هایی می گویند که در عصر غیبت صغری، امام عصر(ع) به بعضی از شیعیان خاصّ خود می نوشت.(۲۶)
 
 
 
اینک پاره ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن بزرگوار را می خوانیم:
 
 
 
۱. بعضی از اصحاب ما - شیعه - می گویند که سجده شکر [[بدعت]] و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن نماز واجب یا بعد از خواندن نافله های مغرب، سجده شکر به جا آورد؟
 
 
 
امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از [[استحباب|مستحبات]] مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.» (۲۷)
 
 
 
۲. آیا در [[بهشت]] هم زاد و ولد وجود دارد؟
 
 
 
جواب حضرت چنین بود: «در آن جا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»
 
 
 
۳. آیا مرد می تواند با دختر زن خود ازدواج کند؟
 
 
 
جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که ربیبه او حساب می شود، جایز نیست».(۲۸)
 
 
 
۴. [[نماز جعفر طيار|نماز جعفر طیار]](ع) را می شود در مسافرت خواند؟
 
 
 
جواب: «جایز است.»(۲۹)
 
 
 
این بود گزیده ای از موارد متعدد سؤالات و جواب های حضرت.
 
 
 
== صحابی امام ==
 
آن طور که در این نوشتار اشارت رفت، پدر این بزرگوار، [[عبدالله بن جعفر حمیری]] از اصحاب [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس شیخ طوسی او را در شمار محدثان و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از امامان معصوم روایت نقل نکرده اند.
 
 
 
طبق آنچه گفته شد، او با ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر(ع) ارتباط داشته؛ ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.
 
 
 
== معرّفی آثار ==
 
یکی از نشانه های قدرت علمی یک محدث و عالم، آثار و تألیفاتی است که از خود به یادگار می گذارد. عالم متبحّر و معروف شیعه، شیخ طوسی می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»(۳۰)
 
 
 
رجال شناس نقّاد و برجسته، مرحوم نجاشی هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.(۳۱)
 
 
 
مرحوم نجاشی قطعه جالبی را نقل می کند که نشان دهنده حافظه قوی مرحوم حمیری است. او از قول استادش، علی بن حاتم نقل می کند: «محمد بن عبدالله حمیری به من گفت: علت این که من این کتاب ها را نوشتم این بود که جستجو و بررسی کردم فهرست کتاب های مساحت را که احمد بن محمد بن خالد برقی نوشته بود و آن ها را به دست آوردم. همه آن ها را نوشتم؛ ولی این کتاب ها که در بردارنده شش کتاب بود، گم شد و از بین رفت. هیچ نسخه ای از آنها به دست من نیامد. از برادران شیعه خودم در قم، بغداد و ری سوال کردم؛ ولی متأسفانه بی فایده بود و پیدا نشد؛ لذا به اصول و مصنفاتی که علمای ما نوشته بودند، مراجعه کردم و این شش کتاب را از آن اصول و تألیفات استخراج کردم و هر حدیث را در جای مناسب خود قرار دادم.»(۳۲)
 
 
 
== مسائل حمیری ==
 
مجموع مطالبی که این محدّث عظیم شیعه از امام عصر(ع) سؤال کرد، حدود شصت و هفت سؤال است که ناظر به ابواب مختلف فقه و مسائل دینی است. وی در سه نوبت خدمت امام نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ ق بود.(۳۳)
 
 
 
این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع شیعه است و اصحاب فتوا، مطابق این روایات و سؤالات [[فتوا]] می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.(۳۴)
 
 
 
== خاندان ==
 
خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش از بزرگان و خودش از محدّثان و فقیهان نامور قم بود. علاوه بر این ها محمد سه برادر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. نجاشی درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آن ها با ولی عصر(عج) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند.»(۳۵)
 
 
 
== رحلت و مدفن ==
 
از تاریخ رحلت بزرگ مرد فقه و حدیث، محمد بن عبدالله چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ ق زنده بود. سرزمینی هم که او در آن جا سر بر خاک تیره نهاد، نیز نامشخص است.
 
 
 
== برگزیده ای از روایات ==
 
 
'''ایمان یک جوان:'''
 
'''ایمان یک جوان:'''
  
این روایت را با واسطه از حضرت [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) نقل می کند: در زمانی که [[سلمان فارسی|سلمان]] از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم کُرزها و پتک هایی از آهن است.» ([[سوره حج|حج]] - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به عیادتش رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای عزرائیل، ای فرشته مرگ! با برداد من مدارا کن... .(۳۶)
+
این روایت را با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) نقل می کند: در زمانی که [[سلمان فارسی|سلمان]] از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم گرزها و پتک هایی از آهن است.» ([[سوره حج|حج]] - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به [[عیادت بیماران|عیادتش]] رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای [[عزرائیل]]، ای فرشته مرگ! با بردار من مدارا کن... .<ref>امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ ص ۳۸۶-۳۸۵.</ref>
 
 
'''مظلومیت سیدالشهدا(ع):'''
 
 
 
از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]](ع) زهر داده شده بود، حضرت [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر بنی امیه نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»(۳۷)
 
 
 
== پانویس ==
 
۱. رجال نجاشی، ص ۲۵۱؛ فهرست شیخ طوسی، ص ۱۵۶؛ خلاصه علّامه، ص ۱۵۷؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰ ص ۳۳۹
 
 
 
۲. ماده حَمَرَ .
 
 
 
۳. لسان العرب، ج ۳ص ۳۲۹
 
 
 
۴. اعلام، ج ۲ص ۶۸
 
 
 
۵. فرهنگ اطلاعات، حسن عمید، ص ۳۸۲
 
 
 
۶. امالی صدوق، ص ۴۲و ۱۰۱؛ امالی مفید، ص ۱۳۰
 
 
 
۷. تنقیح المقال، ج ۲ص ۱۷۶؛ نجاشی، ص ۱۶۹؛ فهرست، ص ۱۲۸؛ معالم العلما، ص ۶۵
 
 
 
۸. امالی صدوق، ج ۷ ص ۴۲
 
 
 
۹ و ۱۰. رجال نجاشی، ص ۵۵
 
 
 
۱۱. مقدمه فاضل ارموی بر کتاب محاسن برقی.
 
 
 
۱۲. رجال نجاشی، ص ۵۶
 
 
 
۱۳. امالی صدوق، ص ۸۸حدیث۷
 
 
 
۱۴. همان، ص ۴۲حدیث ۷
 
 
 
۱۵. تنقیح المقال، ج ۳ص ۹۹
 
 
 
۱۶. امالی مفید، ص ۱۳۶حدیث ۴
 
 
 
۱۷. نجاشی، ص ۹۰و مقدمه کامل الزیارات، از استاد محمد علی غروی، ص ۵
 
 
 
۱۸. امالی، ص ۱۲ ۱۱ ۹و چند روایت دیگر .
 
 
 
۱۹. همان، ص ۲۵۳حدیث ۳
 
 
 
۲۰. فهرست، ص ۵۲
 
 
 
۲۱. رجال نجاشی، ص ۲۵۲
 
 
 
۲۲. همان ، ص ۲۵۱
 
 
 
۲۳. رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ ۴۹۵و ۵۱۳
 
 
 
۲۴. خلاصه علّامه، ص ۱۵۷
 
 
 
۲۵. غیبت شیخ طوسی، ص ۳۳۹؛ احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۰۳
 
 
 
۲۶. نگاه شود به احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۲۲ - ۲۹۶
 
 
 
۲۷. همان، ص ۳۰۸
 
 
 
۲۸. همان، ص ۳۱۳
 
 
 
۲۹. همان، ص ۳۱۵
 
 
 
۳۰. فهرست، ص ۱۵۶
 
 
 
۳۱ و ۳۲. رجال نجاشی، ص ۲۵۴
 
 
 
۳۳ و ۳۴. احتجاج طبرسی، ج ۲ص۳۰۹
 
 
 
۳۵. رجال نجاشی، ص ۲۵۲
 
 
 
۳۶. امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ص ۳۸۶و ۳۸۵
 
  
۳۷. امالی صدوق، ص ۱۰۱ مجلس ۲۴
+
'''مظلومیت سیدالشهداء (ع):'''
  
== منبع ==
+
از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]](ع) زهر داده شده بود، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر [[بنی امیه]] نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»<ref>امالی صدوق، ص ۱۰۱، مجلس ۲۴.</ref>
ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، "محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى قمى"، [[ستارگان حرم]]، جلد 7
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*[[ستارگان حرم]]، "محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى"، نوشته ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، جلد ۷.
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن چهارم]]
 
[[رده:علمای قرن چهارم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۰۵

«محمد حِمْیری قمی» فرزند عبدالله بن جعفر حمیرى، از محدثان نامدار شیعه اهل قم در قرن سوم هجری است. وی به واسطه نائبان امام زمان (علیه‌السلام)، با آن حضرت در ارتباط بود و نامه‌هایی در مسائل شرعی ارسال می‌کرد و امام هم جواب می‌داد. نجاشی ضمن توثیق محمد حمیرى، کتابهایی را برای او برمی‌شمرد، از جمله: کتاب الحقوق، الاوائل، ابلیس و جنوده، الاحتجاج. جعفر بن محمد بن قولویه قمی صاحب «کامل الزیارات» از شاگردان اوست.

نام کامل محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى
زادگاه قم
وفات قرن سوم هجری

Line.png

اساتید

عبدالله بن جعفر حمیری قمی، احمد بن محمد بن خالد برقی،...

شاگردان

جعفر بن محمد بن قولویه قمی، علی بن حسین بن شاذویه، احمد بن هارون، حسن بن حمزه طبری،...

آثار

کتاب الحقوق، الاوائل، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج،...

ولادت و خاندان

تاریخ دقیق ولادت محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى در مآخذ و مدارک ذکر نشده است. حمیری اهل قم و منسوب به قبیله ای در یمن به نام «حِمْیر» است. در مجمع البحرین می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل یمن است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند.» برخی از خاندان حمیری از یمن به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت.

خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش عبدالله بن جعفر حمیرى قمى از اصحاب امام عسکری(ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس، شیخ طوسی او را در شمار محدثان و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از امامان معصوم روایت نقل نکرده اند. البته طبق آنچه گفته خواهد شد، او با ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر(ع) ارتباط داشته، ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.

محمد بن عبدالله، سه برادر دیگر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. نجاشی درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آنها با حضرت ولی عصر (علیه السلام) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند.»[۱]

از تاریخ و مکان رحلت محمد حمیری، چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ قمری زنده بوده است.

اساتید و شاگردان

نام چندانی از استادان این محدث بزرگوار در تذکره ها و تراجم رجال، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایی نداشته است. این اساتید عبارتند از:

همچنین، محمد بن عبدالله قمی خود در حوزه تعلیم به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:

  • علی بن حسین بن شاذویه: شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم شیخ صدوق قرار دارد.
  • احمد بن هارون: از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» را از وی نقل می کند.
  • جعفر بن محمد بن قولویه قمی: او استاد شیخ مفید است. نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه حدیث و فقه، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از اینها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «کامل الزیارات» از این جناب است.»[۲]
  • حسن بن حمزه علوی حسینی طبری: از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در «امالی» از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.[۳] شیخ طوسی درباره اش چنین می گوید: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.[۴]
  • علی بن حاتم بن ابی حاتم.

از منظر عالمان

اکثر رجال شناسان معروف، از این محدّث به خوبی یاد کرده اند:

  • نجاشی درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثان مورد اعتماد است و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با حضرت ولی عصر(ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استادم، احمد بن حسین غضائری برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»[۵]
  • شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰) در سه جا از کتاب رجال خود از وی نام برده است.[۶]
  • علامه حلّی (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»[۷]

ارتباط با امام زمان

محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و فقیهان شیعه است که گرایش عمیقی به امام مهدی(علیه السلام) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران امام زمان، با آن حضرت رابطه برقرار کرد، خدمت ایشان نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم در توقیعاتی جواب می داد. وی در سه نوبت خدمت امام زمان نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ قمری بود.[۸]

او در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت مهدی، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»

در آخر یکی از نامه ها که حضرت جوابش را می دهد، او را این گونه دعا می کند: «خداوند برای تو و برادرانت خیر دنیا و آخرت را جمع فرماید.»[۹]

اینک گزیده ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن حضرت ذکر می شود:

  • بعضی از اصحاب ما (شیعه) می گویند که سجده شکر، بدعت و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن نماز واجب یا بعد از خواندن نافله ها، سجده شکر به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از مستحبات مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.»[۱۰]
  • آیا در بهشت هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنین بود: «در آنجا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»
  • آیا مرد می تواند با دختر زن خود ازدواج کند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که "ربیبه" او حساب می شود، جایز نیست».[۱۱]
  • نماز جعفر طیار را می شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جایز است.»[۱۲]

آثار و تألیفات

شیخ طوسی می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»[۱۳] مرحوم نجاشی هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.[۱۴]

همچنین «مسائل حمیری»، یعنی مجموع مطالبی که این محدّث عظیم از امام عصر(ع) سؤال کرد، حدود ۶۷ سؤال است که ناظر به ابواب مختلف فقه و مسائل دینی است.[۱۵] این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع شیعه است و اصحاب فتوا، مطابق این روایات و سؤالات فتوا می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.

برگزیده‌ای از روایات

ایمان یک جوان:

این روایت را با واسطه از امام صادق(ع) نقل می کند: در زمانی که سلمان از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم گرزها و پتک هایی از آهن است.» (حج - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به عیادتش رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای عزرائیل، ای فرشته مرگ! با بردار من مدارا کن... .[۱۶]

مظلومیت سیدالشهداء (ع):

از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به امام حسن(ع) زهر داده شده بود، امام حسین(ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر بنی امیه نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»[۱۷]

پانویس

  1. رجال نجاشی، ص ۲۵۲.
  2. رجال نجاشی، ص ۹۰.
  3. امالی، ص ۲۵۳ حدیث ۳.
  4. الفهرست، ص ۵۲.
  5. رجال نجاشی، ص ۲۵۱.
  6. رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ و ۴۹۵ و ۵۱۳.
  7. خلاصه علّامه، ص ۱۵۷.
  8. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.
  9. غیبت شیخ طوسی، ص ۳۳۹؛ احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۰۳.
  10. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۸.
  11. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۳.
  12. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۵.
  13. فهرست طوسی، ص ۱۵۶.
  14. رجال نجاشی، ص ۲۵۴.
  15. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.
  16. امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ ص ۳۸۶-۳۸۵.
  17. امالی صدوق، ص ۱۰۱، مجلس ۲۴.

منابع

  • ستارگان حرم، "محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى"، نوشته ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، جلد ۷.