مجمل و مبین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
از جمله مباحثی که در علم اصول و آن هم در بخش الفاظ از آن سخن به میان می آید مبحث مجمل و مبین است . به طور مختصر مجمل لفظی است که در آن ابهامی برای مخاطب وجود داشته باشد و او به مراد متکلم نرسد.و مبین نقطه مقابل آن است لفظی است که مخاطب به مراد متکلم می رسد .لبیته لازم به ذکر است در علوم قرآن نیز از مجل و مبین نیز سخن به میان آمده ولی با بیان دیگر که در این نوشتار قصد آن نیست .
+
از جمله مباحثی که در [[اصول فقه‌‌‌‌|علم اصول]] و آن هم در بخش الفاظ از آن سخن به میان می آید مبحث مجمل و مبین است. به طور مختصر مجمل لفظی است که در آن ابهامی برای مخاطب وجود داشته باشد و او به مراد متکلم نرسد. و مبین نقطه مقابل آن است، لفظی است که مخاطب به مراد متکلم می رسد. در [[علوم قرآن]] نیز از مجمل و مبین سخن به میان آمده ولی با بیان دیگر که در این نوشتار قصد آن نیست.
  
 
==بیان مجمل و مبین==  
 
==بیان مجمل و مبین==  
  
لفظى که به حسب فهم عرف ،  معنى آن به خودى خود آشکار نباشد بنام مجمل و لفظى که معنى آن به نظر عرف آشکار و هویدا باشد بنام مبین خوانده مى شود .  
+
لفظى که به حسب فهم عرف، معنى آن به خودى خود آشکار نباشد بنام مجمل، و لفظى که معنى آن به نظر عرف آشکار و هویدا باشد بنام مبین خوانده مى شود.
اجمال و تبیین گرچه نسبت به فعل و ترک  ، بلکه نسبت به تقریر نیز ، چنانکه گفته شده , قابل تصور و وقوع است لیکن منظور از اجمال و تبیین در این مقام این است که به لفظ , مربوط باشد .  
+
 +
اجمال و تبیین گرچه نسبت به فعل و ترک، بلکه نسبت به تقریر نیز، چنانکه گفته شده، قابل تصور و وقوع است لیکن منظور از اجمال و تبیین در این مقام این است که به لفظ، مربوط باشد.
  
 
==منشا اجمال==
 
==منشا اجمال==
  
امورى که منشأ اجمال لفظ مى باشد همان است که در منطق از اسباب مغالطه به شمار رفته است. این امور به طور کلى بر دو گونه است :  
+
امورى که منشأ اجمال لفظ مى باشد همان است که در [[منطق]] از اسباب مغالطه به شمار رفته است. این امور به طور کلى بر دو گونه است:
  
1 - آنکه به لفظ مفرد , مربوط است .  
+
1 - آنکه به لفظ مفرد مربوط است.
  
2 - آنکه به جمله و لفظ مرکب ارتباط دارد .  
+
2 - آنکه به جمله و لفظ مرکب ارتباط دارد.
  
 
==منشا اجمال الفاظ مفرد==
 
==منشا اجمال الفاظ مفرد==
 
   
 
   
از جمله چیزهایى که وجود آنها در الفاظ مفرد , موجب اجمال مگردد امور زیر است :  
+
از جمله چیزهایى که وجود آنها در الفاظ مفرد، موجب اجمال می گردد امور زیر است:
1 - اشتراک لفظى , ذاتى باشد مانند لفظ عین در عربى و بار در فارسى یا عرضى مانند لفظ مختار در عربى و لفظ شیرین در فارسى .
 
  
2 - اشتراک معنوى در صورتى که از مشترک معنوى مصداقى معین منظور باشد آیه و جاء رجل من اقصى المدینة  را براى این قسم مثال زده اند .
+
1 - اشتراک لفظى، ذاتى باشد مانند لفظ عین در عربى و بار در فارسى، یا عرضى مانند لفظ مختار در عربى و لفظ شیرین در فارسى.
  
3 - تعدد مجازات و تساوى آنها از حیث خفاء و ظهور در موردى که نسبت به اراده معنى حقیقى آنها قرینه صارفه موجود باشد. مانند اینکه گفته شود : ستاره درخشانى با من سخن گفت ، چه با تصریح به سخن گفتن آن، بطور یقین ستاره آسمان از آن خواسته نشده بلکه انسانى از آن منظور است . لیکن ممکن است به مناسبت درخشندگى جمال باطن , انسانى دانا از آن خواسته شده باشد یا به مناسبت جمال ظاهر , انسانى زیبا اراده گردیده باشد از این رو مجمل است .  
+
2 - اشتراک معنوى، در صورتى که از مشترک معنوى مصداقى معین منظور باشد؛ آیه «و جاء رجل من اقصى المدینة یسعی» ([[سوره قصص|قصص]]، 20) را براى این قسم مثال زده اند.
 +
 
 +
3 - تعدد مجازات و تساوى آنها از حیث خفاء و ظهور در موردى که نسبت به اراده معنى حقیقى آنها قرینه صارفه موجود باشد. مانند اینکه گفته شود: ستاره درخشانى با من سخن گفت، چه با تصریح به سخن گفتن آن، بطور یقین ستاره آسمان از آن خواسته نشده بلکه انسانى از آن منظور است. لیکن ممکن است به مناسبت درخشندگى جمال باطن، انسانى دانا از آن خواسته شده باشد یا به مناسبت جمال ظاهر، انسانى زیبا اراده گردیده باشد از این رو مجمل است.
  
 
==اسباب اجمال ترکیب==
 
==اسباب اجمال ترکیب==
  
از جمله چیزهایى که وجود آنها موجب اجمال ترکیب شمرده شده چند امر زیراست :  
+
از جمله چیزهایى که وجود آنها موجب اجمال ترکیب شمرده شده چند امر زیر است:
1 - مجهول بودن مخصص مانند اینکه گفته شود : همه دانشمندان جز چند تن از ایشان در صورتى که مراد چند تن معین باشد باید گرامى داشته شوند و مانند این آیه : احلت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلى علیکم
+
 +
1 - مجهول بودن مخصص مانند اینکه گفته شود: همه دانشمندان جز چند تن از ایشان، در صورتى که مراد چند تن معین باشد باید گرامى داشته شوند و مانند این آیه: «احلت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلى علیکم».
 +
 
 +
2 - مردد بودن مرجع ضمیر مانند: مثال معروف درباب مغالطه «کل ما یعلمه الانسان فهو کما یعلمه» و مانند: «من بنته فى بیته» و مانند: «الا فالعنوه».
  
2 - مردد بودن مرجع ضمیر مانند: مثال معروف درباب مغالطه کل ما یعلمه الانسان فهو کما یعلمه  و مانند: من بنته فى بیته و مانند: الا فالعنوه
+
3 - مردد بودن لفظى میان تأکید و تأسیسى مانند: لفظ اربعة که یکى از ظرفاء در پاسخ از عدد خلفاى اسلامى گفته است .
  
3 - مردد بودن لفظى میان تأکید و تأسیسى مانند: لفظ اربعة  که یکى از ظرفاء در پاسخ از عدد خلفاى اسلامى گفته است .  
+
4 - مردد بودن موصوف مانند: اینکه در عربى گفته شود «زید طبیب ماهر».
  
4 - مردد بودن موصوف مانند: اینکه در عربى گفته شود زید طبیب ماهر.  
+
5 - مردد بودن منظور از جمله موصول مانند: «او یعفو الذى بیده عقدة النکاح» ([[سوره بقره|بقره]]، 237).
  
5 - مردد بودن منظور از جمله موصول مانند: او یعفو الذى بیده عقده النکاح
+
در آیات و روایات موارد بسیاریست که به اتفاق همه دانشمندان یا به گفته برخى از ایشان داراى اجمال است که از آن جمله علاوه بر مثال هایى که در بالا یاد شد چند مورد زیر نقل مى شود:
در آیات و روایات موارد بسیاریست که به اتفاق همه دانشمندان یا به گفته برخى از ایشان داراى اجمال است که از آن جمله علاوه بر مثال هایى که در بالا یاد شد چند مورد زیر نقل مى شود :  
 
  
1 - آیه سرقت - والسارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما  - که به عقیده سید مرتضى و بسیارى از علماء عامه در لفظ ید اجمال است. چه لفظ ید چنانکه بر همه دست گفته مى شود بر بسیارى از قسمتهاى آن نیز گفته مى شود و به اعتقاد برخى دیگر در لفظ قطع نیز اجمال است چه لفظ قطع، هم به معنى جدا کردن استعمال شده و هم به معنى مجروح ساختن .  
+
1 - آیه سرقت -«والسارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما» ([[سوره مائده|مائده]]، 38)- که به عقیده [[سید مرتضی|سید مرتضى]] و بسیارى از علماء [[اهل سنت|عامه]] در لفظ ید اجمال است. چه لفظ ید چنانکه بر همه دست گفته مى شود بر بسیارى از قسمتهاى آن نیز گفته مى شود و به اعتقاد برخى دیگر در لفظ قطع نیز اجمال است چه لفظ قطع، هم به معنى جدا کردن استعمال شده و هم به معنى مجروح ساختن .
  
2 - آیه مسح سر  - وامسحوا برؤسکم  - که علماء شیعه به استناد دلالت حرف با  بر تبعیض , و تصریح حدیث صحیح , مسح را نسبت به بعضى از قسمت سر واجب دانسته اند و علماى مالى چون استعمال با را در لغت عرب به معنى تبعیض انکار کرده گفته اند : باید همه سر مسح شود لیکن علماى حنفى چون بودن با را به معنى تبعیض انکار نداشته اند تنها از لحاظ معلوم نبودن اندازه آن بعض که باید از سر مسح گردد آیه را مجمل دانسته اند .  
+
2 - آیه مسح سر  -«وامسحوا برؤسکم» (مائده، 6)- که علماء [[شیعه]] به استناد دلالت حرف باء بر تبعیض، و تصریح [[حدیث]] صحیح، مسح را نسبت به بعضى از قسمت سر واجب دانسته اند و علماى مالى چون استعمال با را در لغت عرب به معنى تبعیض انکار کرده گفته اند: باید همه سر مسح شود لیکن علماى [[حنفی|حنفى]] چون بودن باء را به معنى تبعیض انکار نداشته اند تنها از لحاظ معلوم نبودن اندازه آن بعض که باید از سر مسح گردد آیه را مجمل دانسته اند.
  
3 - آیه تیمم - فتیمموا صعیدا طیبا  - چه , به حسب لغت , آشکار نیست که آیا مراد از لفظ صعید خصوص خاک است یا مطلق روى زمین ، خاک باشد یا سنگ ؟
+
3 - آیه تیمم -«فتیمموا صعیدا طیبا» (مائده، 6)- چه به حسب لغت آشکار نیست که آیا مراد از لفظ صعید خصوص خاک است یا مطلق روى زمین، خاک باشد یا سنگ؟
  
4 - حدیثت نبوى معروف لا صلوة الا بفاتحة الکتاب و لا نکاح الا بولى و امثال این عبارات که به عقیده برخى مردد است میان نفى ذات و فى صحت و نفى فضیلت مثلا .  
+
4 - حدیث نبوى معروف «لا صلوة الا بفاتحة الکتاب و لا نکاح الا بولى» و امثال این عبارات که به عقیده برخى مردد است میان نفى ذات و فى صحت و نفى فضیلت مثلا.
از آنچه گفته شد دانسته مى شود که گفتگو در پیرامون اینکه آیا تکلیف به مجمل جائز است یا نه ؟ به کلى بیهوده است زیرا تنها چیزى که براى جائز نبودن آن توهم شده قبح صدور تکلیفى است که منظور از آن به طور کامل آشکار نباشد. لیکن این توهم در خور توجه نیست چه آشکار بودن تکلیف هنگامى ضرورت و لزوم مى یابد که وقت عمل به آن فرار سد نه پیش از آن. پس اگر براى این که مکلف پیش از رسیدن وقت کار خود را براى انجام دادن آن آماده سازد و از همه جهت حاضر باشد تکلیفى بطور اجمال به وى متوجه گردد نه تنها این تکلیف قبیح نیست، بلکه پسندیده هم هست. بعلاوه چنانکه دانسته شد آیات و روایات بسیار، که از این قبیل مى باشد , صادر گشته پس چنانکه مانعى عقلى براى صدور چنین تکلیفى موجود نیست از لحاظ شرعى نیز مانعى ندارد و در وقوع آن تردیدى نمى باشد.
+
 
 +
از آنچه گفته شد دانسته مى شود که گفتگو در پیرامون اینکه آیا تکلیف به مجمل جائز است یا نه؟ به کلى بیهوده است زیرا تنها چیزى که براى جائز نبودن آن توهم شده قبح صدور تکلیفى است که منظور از آن به طور کامل آشکار نباشد. لیکن این توهم درخور توجه نیست، چه آشکار بودن تکلیف هنگامى ضرورت و لزوم مى یابد که وقت عمل به آن فرار سد نه پیش از آن. پس اگر براى این که مکلف پیش از رسیدن وقت کار خود را براى انجام دادن آن آماده سازد و از همه جهت حاضر باشد تکلیفى بطور اجمال به وى متوجه گردد، نه تنها این تکلیف قبیح نیست، بلکه پسندیده هم هست. بعلاوه چنانکه دانسته شد آیات و روایات بسیار، که از این قبیل مى باشد صادر گشته، پس چنانکه مانعى عقلى براى صدور چنین تکلیفى موجود نیست از لحاظ شرعى نیز مانعى ندارد و در وقوع آن تردیدى نمى باشد.
  
 
==منبع==  
 
==منبع==  
  
تقریرات اصول فقه دکتر محمود شهابی خراسانی . نویسنده : عباس فربد
+
تقریرات اصول فقه، دکتر محمود شهابی خراسانی، عباس فربد.
 +
{{فقه/اصول فقه}}
 +
 
 +
[[رده:اصطلاحات اصول فقه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۲۴

از جمله مباحثی که در علم اصول و آن هم در بخش الفاظ از آن سخن به میان می آید مبحث مجمل و مبین است. به طور مختصر مجمل لفظی است که در آن ابهامی برای مخاطب وجود داشته باشد و او به مراد متکلم نرسد. و مبین نقطه مقابل آن است، لفظی است که مخاطب به مراد متکلم می رسد. در علوم قرآن نیز از مجمل و مبین سخن به میان آمده ولی با بیان دیگر که در این نوشتار قصد آن نیست.

بیان مجمل و مبین

لفظى که به حسب فهم عرف، معنى آن به خودى خود آشکار نباشد بنام مجمل، و لفظى که معنى آن به نظر عرف آشکار و هویدا باشد بنام مبین خوانده مى شود.

اجمال و تبیین گرچه نسبت به فعل و ترک، بلکه نسبت به تقریر نیز، چنانکه گفته شده، قابل تصور و وقوع است لیکن منظور از اجمال و تبیین در این مقام این است که به لفظ، مربوط باشد.

منشا اجمال

امورى که منشأ اجمال لفظ مى باشد همان است که در منطق از اسباب مغالطه به شمار رفته است. این امور به طور کلى بر دو گونه است:

1 - آنکه به لفظ مفرد مربوط است.

2 - آنکه به جمله و لفظ مرکب ارتباط دارد.

منشا اجمال الفاظ مفرد

از جمله چیزهایى که وجود آنها در الفاظ مفرد، موجب اجمال می گردد امور زیر است:

1 - اشتراک لفظى، ذاتى باشد مانند لفظ عین در عربى و بار در فارسى، یا عرضى مانند لفظ مختار در عربى و لفظ شیرین در فارسى.

2 - اشتراک معنوى، در صورتى که از مشترک معنوى مصداقى معین منظور باشد؛ آیه «و جاء رجل من اقصى المدینة یسعی» (قصص، 20) را براى این قسم مثال زده اند.

3 - تعدد مجازات و تساوى آنها از حیث خفاء و ظهور در موردى که نسبت به اراده معنى حقیقى آنها قرینه صارفه موجود باشد. مانند اینکه گفته شود: ستاره درخشانى با من سخن گفت، چه با تصریح به سخن گفتن آن، بطور یقین ستاره آسمان از آن خواسته نشده بلکه انسانى از آن منظور است. لیکن ممکن است به مناسبت درخشندگى جمال باطن، انسانى دانا از آن خواسته شده باشد یا به مناسبت جمال ظاهر، انسانى زیبا اراده گردیده باشد از این رو مجمل است.

اسباب اجمال ترکیب

از جمله چیزهایى که وجود آنها موجب اجمال ترکیب شمرده شده چند امر زیر است:

1 - مجهول بودن مخصص مانند اینکه گفته شود: همه دانشمندان جز چند تن از ایشان، در صورتى که مراد چند تن معین باشد باید گرامى داشته شوند و مانند این آیه: «احلت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلى علیکم».

2 - مردد بودن مرجع ضمیر مانند: مثال معروف درباب مغالطه «کل ما یعلمه الانسان فهو کما یعلمه» و مانند: «من بنته فى بیته» و مانند: «الا فالعنوه».

3 - مردد بودن لفظى میان تأکید و تأسیسى مانند: لفظ اربعة که یکى از ظرفاء در پاسخ از عدد خلفاى اسلامى گفته است .

4 - مردد بودن موصوف مانند: اینکه در عربى گفته شود «زید طبیب ماهر».

5 - مردد بودن منظور از جمله موصول مانند: «او یعفو الذى بیده عقدة النکاح» (بقره، 237).

در آیات و روایات موارد بسیاریست که به اتفاق همه دانشمندان یا به گفته برخى از ایشان داراى اجمال است که از آن جمله علاوه بر مثال هایى که در بالا یاد شد چند مورد زیر نقل مى شود:

1 - آیه سرقت -«والسارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما» (مائده، 38)- که به عقیده سید مرتضى و بسیارى از علماء عامه در لفظ ید اجمال است. چه لفظ ید چنانکه بر همه دست گفته مى شود بر بسیارى از قسمتهاى آن نیز گفته مى شود و به اعتقاد برخى دیگر در لفظ قطع نیز اجمال است چه لفظ قطع، هم به معنى جدا کردن استعمال شده و هم به معنى مجروح ساختن .

2 - آیه مسح سر -«وامسحوا برؤسکم» (مائده، 6)- که علماء شیعه به استناد دلالت حرف باء بر تبعیض، و تصریح حدیث صحیح، مسح را نسبت به بعضى از قسمت سر واجب دانسته اند و علماى مالى چون استعمال با را در لغت عرب به معنى تبعیض انکار کرده گفته اند: باید همه سر مسح شود لیکن علماى حنفى چون بودن باء را به معنى تبعیض انکار نداشته اند تنها از لحاظ معلوم نبودن اندازه آن بعض که باید از سر مسح گردد آیه را مجمل دانسته اند.

3 - آیه تیمم -«فتیمموا صعیدا طیبا» (مائده، 6)- چه به حسب لغت آشکار نیست که آیا مراد از لفظ صعید خصوص خاک است یا مطلق روى زمین، خاک باشد یا سنگ؟

4 - حدیث نبوى معروف «لا صلوة الا بفاتحة الکتاب و لا نکاح الا بولى» و امثال این عبارات که به عقیده برخى مردد است میان نفى ذات و فى صحت و نفى فضیلت مثلا.

از آنچه گفته شد دانسته مى شود که گفتگو در پیرامون اینکه آیا تکلیف به مجمل جائز است یا نه؟ به کلى بیهوده است زیرا تنها چیزى که براى جائز نبودن آن توهم شده قبح صدور تکلیفى است که منظور از آن به طور کامل آشکار نباشد. لیکن این توهم درخور توجه نیست، چه آشکار بودن تکلیف هنگامى ضرورت و لزوم مى یابد که وقت عمل به آن فرار سد نه پیش از آن. پس اگر براى این که مکلف پیش از رسیدن وقت کار خود را براى انجام دادن آن آماده سازد و از همه جهت حاضر باشد تکلیفى بطور اجمال به وى متوجه گردد، نه تنها این تکلیف قبیح نیست، بلکه پسندیده هم هست. بعلاوه چنانکه دانسته شد آیات و روایات بسیار، که از این قبیل مى باشد صادر گشته، پس چنانکه مانعى عقلى براى صدور چنین تکلیفى موجود نیست از لحاظ شرعى نیز مانعى ندارد و در وقوع آن تردیدى نمى باشد.

منبع

تقریرات اصول فقه، دکتر محمود شهابی خراسانی، عباس فربد.

فقه/اصول فقه
اصول فقه مبحث الفاظ: مشتق، اوامر، نواهی، مفاهیم، عام و خاص ، مطلق و مقید ، مجمل و مبین منابع اصول فقه
ملازمات عقلیه: مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه
مباحث حجت: کتاب، سنت، اجماع، حجیت ظواهر، شهرت، سیره ، قیاس، تعادل و تراجیح
مباحث اصول عملیه :اصل برائت، اصل احتیاط، اصل تخییر، اصل استصحاب
پیوندهای مرتبط: رده:اصول فقه | رده:اصولیون | رده:منابع اصول فقه | رده:اصطلاحات اصول فقه قواعد فقهی | احکام