قرآن: ریشه ر ح م: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «<tabber> قاموس قرآن= ==رحم در قاموس قرآن== (بفتح اوّل و كسر دوّم) رحم زن. محل رشد جن...» ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
<tabber>
+
==معنی رحم==
  
 +
=== رحم در قاموس قرآن ===
 +
(بفتح اوّل و کسر دوّم) رحم زن. محل رشد جنین. جمع آن ارحام است «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ» [[سوره آل عمران|آل عمران]]: ۶.
  
قاموس قرآن=
+
«وَ ینَزِّلُ الْغَیثَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ» [[سوره لقمان|لقمان]]: ۳۴.
==رحم در قاموس قرآن==
 
(بفتح اوّل و كسر دوّم) رحم زن. محل رشد جنين. جمع آن ارحام است «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ» آل عمران: 6. «وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ» لقمان: 34.
 
رحم بمعناى فوق در قرآن هميشه جمع آمده است. بقوم و خويش از آنجهت رحم و ارحام گفته‌اند كه آنها از يك رحم خارج شده‌اند (مفردات) يعنى ريشه همه يك رحم است. ذو رحم يعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام يعنى صاحبان قرابت.
 
«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» نساء: 1. يعنى از خدا و از ارحام بترسيد و قطع رحم نكنيد، مراد از ارحام، خويشان است.
 
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ» انفال: 75. نظير اين آيه، آيه ششم احزاب است كه فرموده «النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‌ أَوْلِيائِكُمْ                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 69
 
مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً»
 
.
 
بموجب اين دو آيه وارث شخص متوفّى فقط ارحام اوست نه ديگران و در ميان ارحام هم بعضى از بعض ديگر برتر است و با وجود ارحام نزديك ارحام ديگر ارث نمى‌برند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمى‌برند مؤمنين و مهاجران و غيرهم با آنكه دوست و رفيق و برادر پيمانى شخص‌اند باز حقّى در ارث ندارند مگر آنكه بطور احسان چيزى بآنها داده شود و اينكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنين‌اند اينها هيچ يك سبب ارث نميشوند و تركه فقط مال ارحام است.
 
در الميزان از درّ المنثور نقل ميكند كه ابن عباس گويد: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ميان صحابه برادرى افكند و گفت كه بعضى از بعضى ارث ببرند تا اين آيه نازل شد «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» و توارث با نسب بر قرار گرديد.
 
در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه با برادرى ارث مى‌بردند (تا آيه آنرا نسخ كرد).
 
الميزان ذيل آيه دوم ميگويد: اين آيه توارثى را كه در صدر اسلام بوسيله هجرت و موالات در دين بود نسخ ميكند.
 
اهل بيت عليهم السلام با آيه «أُولُوا الْأَرْحامِ» آنطور كه گذشت فتوى داده‌اند در صافى از كافى نقل ميكند چون يكى از غلامان آزاد كرده على عليه السّلام فوت ميكرد و وارث داشت امام چيزى از تركه او اخذ نميكرد و ميفرمود: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ».
 
(رحمة): مهربانى «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» اسراء: 24.
 
بال تواضع را براى آنها از روى مهربانى بخوابان. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» روم: 21.
 
راغب ميگويد: رحمت مهربانى و رقتّى است كه مقتضى احسان است                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 70
 
نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بكار ميرود مثل: رحم اللّه فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب لذاست كه روايت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدميان رقّت قلب و عاطفه است.
 
در الميزان ذيل تفسير بسمله ميگويد:
 
رحمت انفعال و تأثر خاصى است كه در وقت ديدن محتاج عارض قلب ميشود و شخص را برفع احتياج و نقيصه طرف وادار ميكند اين معنى بحسب تحليل بعطاء و فيض بر ميگردد و بهمين معنى خداوند سبحان با رحمت توصيف ميشود. يعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زيرا در ذات بارى انفعال نيست.
 
طبرسى در موارد بسيارى از جمله در تفسير سوره حمد و ذيل آيه 157 بقره رحمت را نعمت معنى كرده است و در سوره حمد پس از ذكر قول ابن عباس ميگويد: خدا با رقّت و انفعال توصيف نميشود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد).
 
زمخشرى در تفسير بسمله گويد:
 
اگر گوئى معنى توصيف خدا با رحمت يعنى چه؟ با آنكه رحمت بمعنى عاطفه و مهربانى است؟ گويم: آن مجاز است از انعام خدا ببندگانش چون فرمانروا آنگاه كه بمردم مهربان باشد بآنها انعام و احسان ميكند.
 
كوتاه سخن آنكه رحمت بمعنى مهربانى و رقت قلب است كه از ديدن شخص محتاج عارض ميشود و شخص را باحسان واميدارد ولى در خدا فقط بمعنى احسان و نعمت است كه خدا با رقّت و انفعال توصيف نميشود.
 
در نهج البلاغه خطبه 177 فرموده «رحيم لا يوصف بالرّقّة».
 
«مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ ...» انعام: 16. هر كه آنروز عذاب از وى دفع شود خدا احسانش كرده است «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ ...» عنكبوت: 21. هر كه را                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 71
 
خواهد عذاب كند و هر كه را خواهد مى‌بخشد و از عذاب نجاتش ميدهد.
 
«أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» بقره: 157. آنانرا از پروردگارشان عنايات و احسانى است. «وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ ...» انعام: 133. خداى تو بى نياز و صاحب احسان و نعمت است.
 
«خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» كهف:
 
81. رحم (بر وزن قفل) در اكثر كتب لغت مثل (رحم) بمعنى مهربانى است چنانكه در قاموس، صحاح، اقرب، نهايه و غيره آمده است لذا رحم در آيه بمعنى مهربانى است نه از رجم بمعنى قرابت معنى «أَقْرَبَ رُحْماً» يعنى نزديكتر از جهت مهر و عاطفه.
 
بنا بر آنچه گذشت همه نعمتهاى خدا رحمت اواند و بعضى از چيزها در قرآن بخصوص با كلمه رحمت توصيف شده‌اند كه ذيلا ببعضى اشاره ميشود:
 
1- بهشت «وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَتِ اللَّهِ» آل عمران:
 
107. 2- قرآن «وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‌ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» اعراف: 52.
 
3- تورات «وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً» هود: 17.
 
4- نبوّت «يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً» هود: 63.
 
5- پيغمبر «وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا» مريم: 21.
 
«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» انبياء: 107.
 
6- باران «فَانْظُرْ إِلى‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» روم:
 
50. ايضا 46 روم.
 
خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده و رحمتش بتمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» انعام: 54. «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» غافر: 7.
 
«وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» اعراف: 151.                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 72
 
انبياء: 83. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» يوسف: 64 و 92.
 
ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است يكى رحمت عام كه شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غيره است چنانكه فرموده «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ» اعراف:
 
156. «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» غافر: 7. و يكى رحمت خاصّ كه مخصوص اهل ايمان است و ديگران در آن سهيم نيستند مثل «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» بقره:
 
157. «وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ» بقره 105. «وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً» احزاب: 43.
 
(رحمن): از نامهاى خداوند سبحان است و غير خدا با آن توصيف نميشود.
 
و 169 بار در قرآن مجيد آمده است صد و سيزده بار در اوّل سوره‌ها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آيات.
 
اكثريت قريب باتفاق اهل لغت و تفسير آنرا كلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته‌اند و احسان كننده و نعمت دهنده معنى كرده‌اند.
 
در صحاح ميگويد: رحمن و رحيم دو اسم‌اند مشتق از رحمت مثل ندمان و نديم و هر دو بيك معنى‌اند و چون صيغه دو اسم مختلف باشد تكرار آنها بر وجه تأكيد جايز است چنانكه گفته‌اند: جاد مجد تنها فرق آنست كه رحمن مختص بخداست بخلاف رحيم.
 
راغب نيز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را كسيكه رحمتش بهر چيز وسعت داده و رحيم را كثير الرحمة معنى كرده است.
 
ابن اثير در نهايه گويد: رحمن و رحيم هر دو از رحمت مشتق‌اند مثل ندمان و نديم و هر دو صيغه مبالغه‌اند و رحمن از رحيم رساتر است. رحمن اسم خاصّ خداست غير خدا با آن توصيف نميشود بر خلاف رحيم.
 
طبرسى فرموده: رحمن و رحيم براى مبالغه‌اند و هر دو از رحمت مشتق ميباشند جز آنكه وزن فعلان در                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 73
 
مبالغه از فعيل رساتر است. همچنين است قول زمخشرى و بيضاوى كه هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحيم رساتر گفته‌اند.
 
المنار گويد: رحمن صيغه مبالغه است دلالت بر كثرت دارد و رحيم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و اين دو تأكيدهم نيستند بلكه هر يك معنى مستقل دارد. الميزان نيز مانند المنار رحمن را صيغه مبالغه و رحيم را صفت مشبهه گرفته و گويد: لذا مناسب است كه رحمن دلالت بر رحمت كثيره كند كه بر مؤمن و كافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اكثرا در اين معنى بكار رفته ...
 
و لذا مناسب است كه رحيم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد كه بر مؤمن افاضه ميشود چنانكه فرموده «وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً» احزاب: 43 ... و براى همين است كه گفته‌اند: رحمن بر مؤمن و كافر عموميّت دارد و رحيم خاصّ مؤمن است. صدوق رحمه اللّه در كتاب توحيد بعد از ذكر معناى رحمن فرموده:
 
رحمن براى جميع عالم و رحيم فقط براى مؤمنان است.
 
خلاصه سخن آنكه: رحمن و رحيم هر دو از رحمت مشتقّ‌اند و هر دو صيغه مبالغه و يا رحمن صيغه مبالغه و رحيم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صيغه مبالغه و رحيم را صفت مشبهه بگيريم تا تكرار لازم نيايد و نيز خيلى جالب است كه گفته شود رحمن دلالت بر كثرت و رحيم دلالت بر دوام دارد.
 
ناگفته نماند يكى از مختّصات «رحمن» آنست كه در قرآن هر جا كلمه رحمن آمده ميشود بجاى آن «اللّه» ذكر كرد و بالعكس بر خلاف نامهاى ديگر خدا. مثلا در جاى «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ» بقره:
 
163. ميشود گفت «هو اللّه الرّحيم» و بجاى «وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» رعد:                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 74
 
30. ميشود گفت: «و هم يكفرون باللَّه» «إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ»
 
«إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» مريم: 18- 26. «إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ» مريم: 58.
 
در آيات فوق نيز ميشود بجاى رحمن اللّه گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمن در قرآن چنين است.
 
از طرف ديگر ميشود بجاى اللّه رحمن گذاشت چنانكه آمده «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» بقره: 116. «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» مريم: 88. هر يك بجاى ديگرى است «إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ» انعام: 40 و 47. «إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مريم:
 
45. در اين دو آيه نيز يكى بجاى ديگرى آمده و متعلق هر دو عذاب است در آيه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» اسراء: 110. نيز هر دو مساوى آمده‌اند.
 
«جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ» مريم: 61. «أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» مريم: 78.
 
نظير اين دو آيه چنين است «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... جَنَّاتِ عَدْنٍ» توبه: 72. «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً» بقره: 80.
 
اين مطلب نشان ميدهد كه رحمن با اللّه مساوى و هر دو بيك معنى‌اند نه اينكه رحمن صفتى از صفات خدا باشد.
 
اين مطلب كه گفته شد در صفات ديگر عموميّت ندارد «مثلا در جاى «وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً» احزاب:
 
43. نميشود گفت «و كان بالمؤمنين اللَّه» و در جاى «وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» بقره: 160. نميشود گفت «و انا التواب اللَّه» همچنين ساير اسماء حسنى كه دلالت بر معناى خاصّ دارند.
 
از طرف ديگر رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحيم پيوسته در موارد رحمت بكار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غيره استعمال گرديده مثل «وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» رعد: 30. «إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» مريم: 26. «إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مريم:                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 75
 
45. «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً» مريم: 91 و 92. ملاحظه ميشود كه اين موارد محل رحمت نيستند بلكه محل عذاب و اقتدار و كفراند.
 
«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌» طه:
 
5. «وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ ...» طه 90 «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ» طه:
 
108 «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً» فرقان:
 
26. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» فرقان: 63.
 
«وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» زخرف: 20 «ما تَرى‌ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» ملك: 3. «لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ» نباء: 38، ملاحظه اين آيات و غيره شكى نميگذارد در اينكه رحمن با اللّه مساوى است و همچون اوصاف ديگر خدا نميباشد كه بيك معنى خاصّ دلالت داشته باشد.
 
اين سخن مؤيد آنست كه رحمن مثل اللّه از نامهاى خداست و وصف نيست و از رحمت مشتق نميباشد و عربى نيست بلكه دخيل است. و در غير لغت عربى بمعنى اللّه و خدا و «گاد» انگليسى ميباشد.
 
طريحى در مجمع البحرين ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل كرده كه وقت نشستن كشتى گفت «رهمان اتقن» و گويد: معنايش آنست پروردگارا احسان كن.
 
اين جمله ميرساند كه رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى اللّه ميباشد. طبرسى رحمه اللّه گويد: از ثعلب حكايت شده كه رحمن عربى نيست و از لغات ديگر است و با آيه «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ» كه كفار مكه آنرا انكار ميكردند استدلال كرده ولى طبرسى آنرا قبول نميكند و ميگويد:
 
اين لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است شنفرى گفته الا ضربت تلك الفتاة هجينها الا قضب الرحمن ربى يمينها و سلامة بن جندل گفته است:
 
و ما يشاء الرحمن يعقد و يطلق                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 76
 
ولى فرمايش طبرسى رحمه اللّه سخن پيشين ما را كه رحمن با اللّه مساوى استعمال شده است و مانند صفات ديگر خاصّ نيست رد نميكند دو شعر فوق در تفسير ابن كثير ذيل آيه بسمله نيز نقل شده است و نيز ابن كثير از ابن انبارى از مبرّد نقل ميكند كه رحمن عبرانى است و عربى نيست و از زجاج از احمد بن يحيى نقل كرده كه رحيم عربى و رحمن عبرانى است لذا ميان آندو در (بسمله) جمع شده است.
 
حبيب اللّه نوبخت در كتاب ديوان دين ص 103 از كتاب المزهر و اتقان سيوطى نقل نموده كه رحمن عبرى و معرّب رخمان است و در ص 129 ميگويد: كلمه رحمن چنانكه در كتاب المزهر آمده و نيز در ضمن معربات ابن نقيب، لغتى است معرّب و عبرى و نظير رخمان.
 
آيه 60 سوره فرقان نيز مؤيد و يا دليل اين مطلب است «وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً» كلمه «وَ مَا الرَّحْمنُ» اگر از روى عناد نباشد ميرساند كه آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نميدانستند كه رحمن از نامهاى خداست در مجمع از زجاج نقل ميكند: كه رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در كتب قبلى ذكر شده و (عرب) آنرا از نامهاى خدا نميدانستند بآنها گفته شد كه رحمن از نامهاى خداست.
 
در جريان صلح حديبيّه نقل شده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بعلى عليه السّلام فرمود:
 
بنويس بسم اللّه الرحمن الرحيم. سهيل بن عمرو و مشركان گفتند: ما رحمن را نمى‌شناسيم مگر صاحب يمامه (مسيلمه كذاب) بنويس: بسمك اللّهم. اين سخن نيز حاكى از عدم شناسائى آنها از رحمن است.
 
ابن كثير در تفسير بسمله گويد:
 
اين سخن را از روى عناد و لجاجت گفته‌اند و گرنه رحمن در اشعارشان مذكور است آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. الميزان گويد:                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 77
 
«وَ مَا الرَّحْمنُ» سؤال از هويّت و ماهيت است و اين از آنها مبالغه در تجاهل و استكبارى است نسبت بخداوند.
 
و خلاصه آنكه: لفظ رحمن يا غير عربى است و بمعنى اللّه ميباشد و از اين جهت هر يك در جاى ديگرى واقع ميشوند و معنى بسم اللّه الرحمن الرحيم چنين ميشود: بنام خدا، خدائيكه مهربان است. و يا بواسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بكار ميرود ولى اين اشكال ميماند كه در قرآن پيوسته در مواقع رحمت بكار نرفته است.
 
(رحيم): مهربان. از اسماء حسنى است و دويست و بيست و هفت بار در قرآن بكار رفته است صد و سيزده بار در ضمن بسمله و صد و چهار ده بار در اثناء آيات و آن بر خدا و غير خدا اطلاق ميشود چنانكه درباره حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله آمده «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» توبه: 128. در تمام قرآن فقط يكمورد فوق آمده و در موارد ديگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن بعكس رحمن فقط در موارد رحمت بكار رفته است.
 
وصف رحيم مخصوص براى آخرت نيست بلكه بيشتر آيات عموميّت آنرا ميرساند «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» بقره:
 
173. «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» فصلت:
 
2. و ده‌ها آيه ديگر و اگر بگوئيم رحيم يعنى خدائيكه فقط براى مؤمنان رحيم است آنهم در قيامت. اين سخن را قرآن تصديق نميكند در دعاى 54 صحيفه سجّاديه آمده «يا رحمن الدّنيا و الآخرة و رحيمهما» چنانكه ملاحظه ميشود هر دو درباره دنيا و آخرت بكار رفته است. رحيم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان كننده است و چون بر غير خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد.                        قاموس قرآن، ج‌3، ص: 78
 
مولا امير المؤمنين صلوات اللّه و سلامه عليه در خطبه 177 نهج البلاغه در وصف خدا فرموده «بصير لا يوصف بالحاسّة رحيم لا يوصف بالرّقّة» يعنى خدا بيناست ولى نميشود گفت چشم دارد.
 
رحيم است ولى با رقت و تأثر و انفعال توصيف نميشود.
 
صدوق رحمه اللّه در توحيد در معنى رحيم فرموده: معنى رحمت نعمت است و راحم بمعنى منعم است ...
 
معناى رحمت (در خدا) رقّت نيست كه آن از خدا منتفى است فقط بشخص رقيق القلب رحيم گويند كه بسيار رحم كننده باشد.
 
مرحمت نيز بمعنى رحمت است «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» بلد: 17. جمع رحيم در قرآن رحماء آمده «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» فتح: 29
 
|-|
 
التحقیق=
 
==رحم در التحقیق فی کلمات القرآن الکریم==
 
رحم:
 
مصبا- رحمنا اللّه و أنا لنا رحمته الّتى وسعت كلّ شي‌ء، و رحمت زيدا رحما و رحمة و مرحمة: إذا رققت له و حننت. و الفاعل راحم، و في المبالغة رحيم، و جمعه رحماء. و في الحديث- انّما يرحم اللّه من عباده الرحماء. و الرحم: موضع تكوين الولد، و يخفّف بسكون الحاء مع فتح الراء و مع كسرها أيضا، و في لغة تكسر الحاء اتباعا لكسرة الراء، ثمّ سمّيت القرابة و الوصلة من جهة الولاء رحما. فالرحم خلاف الأجنبىّ، و الرحم أنثى في المعنيين، و قيل مذكّر، و هو الأكثر في القرابة.
 
مقا- رحم: أصل واحد يدلّ على الرقّة و العطف و الرأفة.
 
يقال من ذلك رحمه يرحمه: إذا رقّ له و تعطّف عليه. و الرحم و الرحمة و المرحمة: بمعنى. و الرحم: علاقة القرابة، ثمّ سمّيت رحم الأنثى رحما من هذا، لأنّ منها ما يكون ما يرحم و يرقّ له من ولد.
 
الاشتقاق 58- قال أبو عبيدة: رحمان فعلان من الرحمة، و رحيم فعيل منها، مثل ندمان و نديم. عن ابن الكلبي: الرحمن صفة منفردة للّه تبارك و تعالى، لا يوصف به غيره، ألا ترى أنّك تقول رجل رحيم القلب و كن بى رحيما، و لا يقال كن بى رحمانا. و الدليل على ذلك- قل ادعوا اللّه أو ادعوا الرحمن- فأضاف الرحمن الى اسمه جلّ و عزّ، و هذا اسم لم يعرف في الجاهليّة. قال ابن الكلبي: و قد سمّت العرب في الجاهليّة عبد الرحمن و الرحم: اشتقاقها من الرحمة- تقول العرب- بيني و بين فلان رحم و رحم، و الرحم مؤنّثة.                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 90
 
الفروق- 16- الفرق بين النعمة و الرحمة: أنّ الرحمة الإنعام على المحتاج اليه. و ليس كذلك النعمة، لأنّك إذا أنعمت بمال تعطيه ايّاه فقد أنعمت عليه، و لا تقول انّك رحمته.
 
الفرق بين الرحمن و الرحيم: انّ الرحيم مبالغة لعدوله، و انّ الرحمان اشدّ مبالغة، لأنّه أشدّ عدولا.
 
و غيره خلقة، و الرحمة فعل الراحم، و الناس يقولون رقّ عليه فرحمه يجعلون الرقّة سبب الرحمة.
 
الفرق بين الرأفة و الرحمة: أنّ الرأفة أبلغ من الرحمة.
 
و الفرق بين اللطف و التوفيق ص 179: أنّ اللطف هو فعل تسهل به طاعة اللّه على العبد، و التوفيق فعل ما تتّفق معه الطاعة، و التوفيق يحدث قبل الطاعة بوقت، و اللطف قد يتقدّم الفعل بأوقات يسيرة، و لا يكون التوفيق ثوابا لأنّه يقع قبل الفعل، و لا يكون الّا لما حسن من الأفعال. و اللطف يكون التدبير الّذى ينفذ في صغير الأمور و كبيرها، و الفرق بين اللطف و الرفق ص 180: أنّ الرفق هو اليسر في الأمور و السهولة في التوصّل اليها و خلافه العنف و هو التشديد في التوصّل الى المطلوب، و أصل الرفق في اللغة النفع.
 
و الفرق بين الانعام و الإحسان ص 158: أنّ الانعام لا يكون الّا على الغير و هو متضمّن بالشكر. و يجوز احسان الإنسان الى نفسه، و لا تقول منعم على نفسه، و الإحسان متضمّن بالحمد و يجوز حمد الحامد لنفسه. و يكون من                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 91
 
الإحسان ما هو ضرر مثل تعذيب اللّه تعالى أهل النار.
 
و الفرق بين الفضل و الإحسان ص 159: أنّ الإحسان قد يكون واجبا و غير واجب. و الفضل لا يكون واجبا على أحد.
 
قع- (رحميم) شفقة، رأفة، رحمة، عطف، حبّ.
 
(رحمان) رحيم، رءوف، رءوم، حنون، شفيق.
 
و التحقيق
 
أنه ظهر من هذه الكلمات المنقولة امور نشير اليها:
 
1- أنّ هذه المادّة مذكورة في اللغة العبريّة باختلاف في الهيئة، كما في سائر الكلمات المشتركة المسبوقة فيها، بل كانت قريبة منها لفظا و معنا في اللغة السريانيّة (أراميّة) أيضا.
 
و هذا الاشتراك لا يوجب كون كلمة الرحمن عبريّة، كما قال به بعضهم.
 
2- انّ اطلاق كلمة الرحمن على اللّه المتعال: إذا كان معرّفا باللّام، و قد نقلنا الكلمة العبريّة [ها رحمان‌] مرادا بها اللّه المتعال، إذا ذكرت بحرف ها بدلا عن لام التعريف. و امّا نفس الكلمة بلا لام و منكّرا: فلا اشكال في التسمية بها في غير اللّه المتعال. و هذا نظير كلمة إلاه- بلا لام فيطلق على كلّ من يعبد حقّا أو باطلا.
 
و أمّا خصوصيّة مفهومه: فهي كما في سائر أسمائه الحسنى، و لا تراد تلك المفاهيم الحقيقيّة عند التسمية بها غيره تعالى و لا يتوجّه اليها.
 
3- و قد خلط أهل المعاجم حقيقة مفهوم هذه المادّة كما في سائر الموادّ                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 92
 
و ذكروا لها معاني- الرقّة، الرأفة، اللطف، الرفق، العطوفة، الحبّ، الشفقّة، الحنّة، و غيرها. من دون تدقيق و تمييز بينها.
 
و قد عرفت خصوصيّة كلّ واحد منها: فانّ النظر في الرقّة الى ما يقابل الغلظة، و في اللطف الى الدقّة و التوجّه الى الخصوصيّات، و في العطوفة الى التمايل و جلب التوجّه، و في الرأفة الى شفقّة شديدة، و في الحبّ الى مطلق المحبّة، و في الحنّة الى رقّة مخصوصة كما سبق في مادّتها.
 
فالرقّة توجد في القلب أوّلا، ثمّ يحصل اللطف، ثمّ العطوفة، ثمّ الحنّة، ثمّ المحبّة، ثمّ الشفقّة، ثمّ الرأفة، ثمّ الرحمة.
 
فالرحمة: انّما هي تجلّى الرأفة و ظهور الحنّة و الشفقّة، و في مقام التعلّق و الاظهار، و يلاحظ فيها الخير و الصلاح، و لو أوجدت كراهة أو ألما أو ابتلاء، كما في إسقاء الدواء المرّ للمريض.
 
و أمّا الإحسان و الانعام و الإفضال: فيصدق في مواردها الرحمة، مع خصوصيّات و قيود ملحوظة فيه، و كلّ واحد منها نوع من الرحمة.
 
و سنزيد خصوصيّة كلّ من هذه الموادّ في محلّها فراجعه.
 
3- و الفرق بين صيغة الرحمن و الرحيم: هو اختلاف وزنهما و ما يختصّ بكلّ من الهيئتين، فانّ الفعيل يدلّ على اللزوم و يبنى للدلالة على الثبوت، كالحميد و العزيز و الكريم و المجيد و البصير. و فعلان يدلّ على ملأ و حرارة و وفور، مادّيّا أو معنويّا، كما في الشبعان و ريّان و عطشان و صديان و جوعان، و في المعنوىّ- غضبان و غيران و لهفان، أى الممتلأ من هذه الصفات.
 
فالرحمن: من امتلأ رحمة، و لمّا كان امتلاء كلّ شي‌ء بحسبه، فيكون                        حقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 93
 
امتلاء الحقّ المتعال عبارة عن فعليّة الرحمة الكليّة الواسعة لجميع الموجودات و قاطبة الممكنات فيه تعالى، و هذا إذا أطلقت هذه الصيغة معرّفة باللام- عليه تعالى، و قد ذكر في القرآن الكريم في 57 موردا، كلّها معرّفا و مرادا بها اللّه المتعال.
 
و أمّا عموميّة الرحمة و سعتها: يقول اللّه تعالى-. رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ ...،
 
. كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ...،. فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ ...،
 
. رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً- 40/ 7.
 
فالرحمة في مقام التكوين و الخلق: كما في-. أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ ...،
 
. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا ...،. ما تَرى‌ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ ...
 
. يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ ...،. وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ.
 
و في مقام الهداية كما في-. هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ ...،. وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ ...،. وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ.
 
و في مقام إيجاد يلزم في الحياة كما في-. أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً .... وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ...،. وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ.
 
و في مقام رفع الموانع كما في-. لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ ...،. نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا ...،. وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرِينَ.
 
و في مقام رفع الضرر كما في- رب انى. مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ...،
 
. وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ.
 
و في مقام المغفرة و العفو كما في-. وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا ...،. وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ ...،. أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا.                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 94
 
و في مقام التفضّل كما في-. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‌ مِنْكُمْ ...،. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ.
 
و في مقام رفع الموانع الروحي كما في-. وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ ...،
 
. إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي.
 
و في مقام التوفيق و الإصلاح كما في-. وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ.
 
و في مقام إيجاد مقدّمات للرحمة كما في-. كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ...،. وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.
 
و قد يذكر الرحمة في ما سوى اللّه الرحمن كما في-. وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ...
 
. وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ ...،. وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ...،. أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً- 28/ 81.
 
و قد يكون موضوع خارجىّ مصداقا للرحمة كما في-. وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ، أى القرآن،. وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا- 9/ 61.
 
و ممّا يدلّ على سريان الرحمة و عموميّتها: انّها يذكر في مورد العذاب و يرجى نزولها كما في-. يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ ...،. رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ ...،. لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ- 27/ 46.
 
نعم يستثنى من عموميّة الرحمة: إذا كانت موجبة للفساد و منتجة خلاف المطلوب كما قال تعالى-. وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ- 23/ 75.
 
و في مقابل هذا الاستثناء: تعبير في حقّ المؤمنين المتّقين بما يدلّ على غاية تشريفهم و كمال تجليلهم في نزول الرحمة، فيعبّر بإدخال هؤلاء في رحمته فيقول تعالى-. فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ- 45/ 30،. وَ أَدْخَلْناهُ (لوطا)                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 95
 
. فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ- 21/ 75،. وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ- 21/ 86،. فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ- 4/ 175.
 
فظهر أنّ الرحمة فيض منبسط و نور متّسع و محيط بجميع عالم الوجود سماء و أرضا ظاهرا و باطنا إيجادا و إبقاء مادّيّا و روحانيّا، و نور الرحمة في سريانه و نفوذه و جريانه و شموله كنور الوجود المنبسط منه تعالى شأنه و عظم برهانه، ففي كلّ مورد ورد نور الوجود منه تعالى يلازمه نور الرحمة. و في كلّ مورد أحاط به علمه الواسع المحيط يحيط به الرحمة الواسعة-. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...،. رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً- 40/ 7.
 
و هذا المقام: مقام الرحمانيّة الالهيّة المنبسطة التامّة المحيطة، و كما أنّ- لنور الوجود بل للنور الحسّى مراتب شدّة و ضعفا، كذلك للرحمة الحقّه، فكلّ فرد من موجودات سماويّة أو أرضيّة يستفيد من الرحمة المنبسطة على حسب استعداده الذاتي و الفعلى، الى أن يصل في الكمال الى درجة فوق الاستفادة و هو مقام الصالحين، فيدخلهم اللّه عزّ و جلّ في رحمته الخالصة النافذة. و الى أن ينتهى في الضعف و النزول الى حدّ لا يستفاد فيه الّا من الرحمة العموميّة فقط.
 
. يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ- 29/ 21.
 
. وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ- 7/ 151.
 
ثمّ انّ للرحمة منزلتين: منزلة بسط أوّليّة تساوق نور الوجود المنبسط، و منزلة ظهور ثانوية تتعلّق بالموجودات بعد الوجود، في مقام الربوبيّة و الهداية و الفضل و الإصلاح و التكميل و الإكرام و الانعام و ادامة المحبّة و الحنّة.                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 96
 
و الى المنزلة الاولى ناظر قوله تعالى-. الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‌ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ- 67/ 4،. أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ- 43/ 45،. ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ- 25/ 59،. وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ- 25/ 60،. قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ- 17/ 110،. إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً- 19/ 93.
 
فانّ الخلق و الالوهيّة و الاستواء على العرش و السجدة و الدعوة و العبوديّة:
 
كلّها في تلك المرتبة، و لا اشكال في ارادة مطلق مفهوم الرحمانيّة الشاملة على المرحلتين. و أمّا التعبير بهذه المادّة: اشارة الى جهة الوصف و الرحمة- أيضا الداعية الى تحقيق العبوديّة و الالوهيّة و السجدة و الدعوة.
 
فذكر هذا الاسم في موارده: يدلّ على تعليل و إتيان حجّة و برهان يناسبها المورد- و قد يقال إنّ تعليق حكم بالوصف مشعر بالعليّة.
 
و الى المنزلة الثانويّة يشير قوله عزّ و جلّ-. يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا، يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا- 19/ 45،. قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا- 19/ 75،. وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ- 26/ 5،. عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ- 59/ 22،. الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ- 55/ 1،. تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- 41/ 2- فانّ البعد و الشطن و و اتّباع الشيطان و ولايته و الضلالة و الهداية و الطاعة و الاعراض و التعليم و و التنزيل و الذكر و الآيات: كلّها في هذه المرتبة.
 
و لا يخفى أنّ الشيطان انسيّا أو من الجنّ: مشمول للرحمة الأوّلية المنبسطة،                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 97
 
و أمّا الرحمة الثانويّة: فقد جعل نفسه محرومة عنها و مبعدة، و الشطن بمعنى البعد، فالشيطان في مقابل الرحمن، و هو المظهر التامّ للمرتبة النازلة من البعد، و من أعرض الرحمن و عصاه: فهو من أولياء الشيطان، و يكون من المحرومين و المبعدين عن هذه الرحمة الظاهرة المتعلّقة بالموجودات-. وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ- 43/ 36.
 
و لا يخفى أنّ تطبيق المنزلتين على الآيات الكريمة المذكورة و غيرها:
 
يراد منه النظر الأوّلى الى الحيثية الأوّليّة من المنزلتين أو الحيثيّة الثانويّة، و ليس المراد نفى الدلالة الى حيثيّة اخرى أو تخصيص الدلالة عليها.
 
و قد يكون النظر الى الحيثيّتين معا في عرض واحد، و يراد من الكلمة عموم المعنى و مطلق المفهوم الشامل على المنزلتين، كما في قوله تعالى و تبارك. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ...،. وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ...،. قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ- 21/ 42.
 
و أمّا الرحيم: قلنا إنّ الصيغة تدلّ على الثبوت و اتّصاف الذات بالوصف على سبيل اللزوم، فانّ الكسرة تدلّ على رسوخ و ثبوت زائد، و الياء من حروف المدّ تدلّ على امتداد في الاتّصاف، و هذا هو الفارق بين فعل و فعيل كخشن و شريف، و هكذا صيغة فعل و فعلان كصعب و عطشان فانّ الألف و النون تدلّان على ظهور امتداد و توسعة في الاتّصاف.
 
فالرحيم هو ذو رحمة ثابتة راسخة لا سعة فيها كمّا، و على هذا يقال انّه رحيم بالمؤمنين أو رحيم في الأمور المعنويّة أو بخصوصيّات اخر.                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 98
 
و قد ذكر في القرآن المجيد في 115 موردا، منها بعد كلمة الغفور في 72 موردا-. إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. و بعد كلمة التوّاب في 9 موارد-. إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. و بعد كلمة رءوف في 9 موارد أيضا-. إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ. و ذكر بعد كلمات- ودود، العزيز، الرحمن، البرّ، أيضا.
 
و كلّ منها بمناسبة اقتضاء المورد.
 
و كلّ هذه الموارد الّتى استعمل لفظ الرحيم فيها: مرجعها الى توبة العباد و مغفرة الذنوب و العفو عن الخطايا و ما يرجع الى الأمور المعنويّة.
 
ثمّ انّ الرحيم المطلق هو اللّه المتعال، كما في سائر أسمائه الحسنى. و اما الرحيم في الجملة فيطلق على كلّ ذى رحمة باعتبار تلك الرحمة-. رُحَماءُ بَيْنَهُمْ.
 
و أمّا الرحم: فهذه الصيغة فعل كخشن من صيغ الصفة المشبهة، و الاستمرار و الامتداد فيها أقلّ من صيغة الرحيم.
 
فالرحم بمعنى من يقوم به الرحمة على سبيل الثبوت، و المصداق الأتمّ له من بين الناس هو الأقارب من ذوى النسب، الأقرب فالأقرب.
 
و أقرب الأرحام للمرأة ولدها الّذى تلده و تربيّه، و لمّا كان الولد في مقام المرحمة و العطوفة و القرابة بمنزلة لا يوجد في الطبيعة ما فوقه: يطلق على محلّ نشوءه و تكوّنه و ما يشار به اليه و ما هو سبب بقائه و حياته: الرحم.
 
. لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ- 60/ 3- أى مع أنّ الأرحام و من بينهم الأولاد أقرب الناس إليكم رحمة و مودّة.
 
و. هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ- 3/ 6،. اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى‌ وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ .... وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‌ أَجَلٍ- 22/ 5                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 99
 
فتدلّ الآيات الكريمة: على انّ الحكم و السلطة و كيفيّة التقدير و التصوير في مرحلة الجنين للّه تعالى، كما أنّه مالك يوم الدين.
 
فعالم التكوين و ما دام الإنسان جنينا و عالم الآخرة: ليس للإنسان فيها اختيار، و دار الاختيار هو الحياة الدنيا فقط.
 
. وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ- 33/ 6/- أى مصاحبو الأرحام و الّذين يتعلّقون بهم و يرجعون اليهم، فيشمل جميع طبقات الأقرباء و ذوى النسب و الحسب، فيكون الأرحام جمع الرحم، و يمكن أن يكون جمع الرحم الّذى بمعنى القرابة كما قيل، و اطلاق الرحم على القرابة للمبالغة، لكونها مظهر الرحم- راجع- أولو.
 
. وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ- 4/ 1،. أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ- 47/ 22- التعبير بهذه المادّة دون الأقارب و غيرها: للاشارة الى علّة الحكم و هي تحقّق الرحمة بينهم بالطبيعة و الفطرة الذاتيّة و لازم أن يلاحظ جانب الفطرة و لا سيّما إذا يؤيّد بحكم الشريعة.
 
و لا يبعد أن يكون الرحم بمعناه اللغوىّ العامّ شاملا على الأرحام الروحانيّة أيضا، فانّ النبىّ مصداق كامل لهذا المفهوم-. حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ- 9/ 128، ثم أوصياؤه المطهرون و الأولياء المخلصون من المؤمنين.
 
فكما أنّ قطع الرحم الظاهري يوجب الاختلال في الأمور الانفراديّة و الاجتماعيّة: كذلك الانقطاع عن الأرحام الروحانيّين (الّذين يحبّون الخير و صلاح الاجتماع و السعادة و الفوز و النجاح و الفلاح) يوجب الخيبة و الخسران و الضلالة و الحيرة و الحرمان في الدنيا و الآخرة.                        التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص: 100
 
. وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ- 2/ 2
 
|-|
 
  
مفردات راغب=
+
رحم بمعناى فوق در [[قرآن]] همیشه جمع آمده است. بقوم و خویش از آنجهت رحم و ارحام گفته‌اند که آنها از یک رحم خارج شده‌اند ([[مفردات قرآن راغب (کتاب)|مفردات]]) یعنى ریشه همه یک رحم است. ذو رحم یعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام یعنى صاحبان قرابت.
==رحم در مفردات راغب==
+
«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» [[سوره نساء|نساء]]: ۱. یعنى از خدا و از ارحام بترسید و قطع رحم نکنید، مراد از ارحام، خویشان است.
رحم
 
الرَّحِمُ: رَحِمُ المرأة، و امرأة رَحُومٌ تشتكي رحمها. و منه استعير الرَّحِمُ للقرابة، لكونهم خارجين من رحم واحدة، يقال: رَحِمٌ و رُحْمٌ.
 
قال تعالى: وَ أَقْرَبَ رُحْماً [الكهف/ 81]، و الرَّحْمَةُ رقّة تقتضي الإحسان إلى الْمَرْحُومِ، و قد تستعمل تارة في الرّقّة المجرّدة، و تارة في الإحسان المجرّد عن الرّقّة، نحو: رَحِمَ اللّه فلانا. و إذا وصف به الباري فليس يراد به إلّا الإحسان المجرّد دون الرّقّة، و على هذا روي أنّ الرَّحْمَةَ من اللّه إنعام و إفضال، و من الآدميّين رقّة و تعطّف. و على هذا قول النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم ذاكرا عن ربّه «أنّه لمّا خلق الرَّحِمَ قال له: أنا الرّحمن، و أنت الرّحم، شققت اسمك من اسمي، فمن وصلك وصلته، و من قطعك بتتّه» «1» فذلك إشارة إلى ما تقدّم، و هو أنّ الرَّحْمَةَ منطوية على معنيين: الرّقّة و الإحسان، فركّز تعالى في طبائع الناس الرّقّة، و تفرّد بالإحسان، فصار كما أنّ لفظ الرَّحِمِ من الرّحمة، فمعناه الموجود في الناس من المعنى الموجود للّه تعالى، فتناسب معناهما تناسب لفظيهما. و الرَّحْمَنُ و الرَّحِيمُ، نحو: ندمان و نديم، و لا يطلق الرَّحْمَنُ إلّا على اللّه تعالى من حيث إنّ معناه لا يصحّ إلّا له، إذ هو الذي وسع كلّ شي‌ء رَحْمَةً، و الرَّحِيمُ يستعمل في غيره و هو الذي كثرت رحمته، قال تعالى: إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ [البقرة/ 182]، و قال في صفة النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم: لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ [التوبة/ 128]، و قيل: إنّ اللّه تعالى: هو رحمن الدّنيا، و رحيم الآخرة، و ذلك أنّ إحسانه في الدّنيا يعمّ المؤمنين و الكافرين، و في الآخرة يختصّ بالمؤمنين، و على هذا قال:
 
__________________________________________________
 
(1) الحديث، عن عبد الرحمن بن عوف قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول: «قال اللّه: أنا اللّه، و أنا الرحمن، خلقت الرحم، و شققت لها من اسمي، فمن وصلها وصلته، و من قطعها قطعته» أخرجه الترمذي و قال: حديث صحيح، انظر: عارضة الأحوذي 8/ 10، و أخرجه الحاكم 4/ 157 و صححه، و وافقه الذهبي، و أحمد برقم 1680، و أبو داود في الزكاة برقم 1694، باب صلة الرحم. و انظر: شرح السنة 1/ 179- 180.
 
                        المفردات في غريب القرآن، ص: 348
 
وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ [الأعراف/ 156]، تنبيها أنها في الدّنيا عامّة للمؤمنين و الكافرين، و في الآخرة مختصّة بالمؤمنين
 
|-|
 
  
</tabber>
+
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَی‌ءٍ عَلِیمٌ» [[سوره انفال|انفال]]: ۷۵. نظیر این آیه، آیه ششم احزاب است که فرموده «النَّبِی أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‌ أَوْلِیائِکمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِک فِی الْکتابِ مَسْطُوراً».
 +
 
 +
بموجب این دو آیه وارث شخص متوفّى فقط ارحام اوست نه دیگران و در میان ارحام هم بعضى از بعض دیگر برتر است و با وجود ارحام نزدیک ارحام دیگر ارث نمى‌برند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمى‌برند مؤمنین و مهاجران و غیرهم با آنکه دوست و رفیق و برادر پیمانى شخص‌اند باز حقّى در ارث ندارند مگر آنکه بطور احسان چیزى بآنها داده شود و اینکه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنین‌اند اینها هیچ یک سبب ارث نمیشوند و ترکه فقط مال ارحام است.
 +
 
 +
در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] از [[الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور (کتاب)|درّ المنثور]] نقل میکند که ابن عباس گوید: [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلّى اللّه علیه و آله میان [[صحابه]] برادرى افکند و گفت که بعضى از بعضى ارث ببرند تا این آیه نازل شد «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ» و توارث با نسب بر قرار گردید.
 +
 
 +
در [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع]] از [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السّلام نقل شده که با برادرى ارث مى‌بردند (تا آیه آنرا نسخ کرد).
 +
المیزان ذیل آیه دوم میگوید: این آیه توارثى را که در صدر اسلام بوسیله هجرت و موالات در دین بود نسخ میکند.
 +
[[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام با آیه «أُولُوا الْأَرْحامِ» آنطور که گذشت فتوى داده‌اند در صافى از کافى نقل میکند چون یکى از غلامان آزاد کرده [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السّلام فوت میکرد و وارث داشت امام چیزى از ترکه او اخذ نمیکرد و میفرمود: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ».
 +
 
 +
(رحمة): مهربانى: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» [[سوره اِسراء|اسراء]]: ۲۴.
 +
بال تواضع را براى آنها از روى مهربانى بخوابان.
 +
 
 +
«وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» [[سوره روم|روم]]: ۲۱.
 +
 
 +
راغب میگوید: رحمت مهربانى و رقتّى است که مقتضى احسان است.
 +
نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بکار میرود مثل: رحم اللّه فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب لذاست که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.
 +
 
 +
در المیزان ذیل تفسیر بسمله میگوید:
 +
رحمت انفعال و تأثر خاصى است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را برفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند این معنى بحسب تحلیل بعطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنى خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات بارى انفعال نیست.
 +
 
 +
[[شیخ طبرسی|طبرسى]] در موارد بسیارى از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه ۱۵۷ [[سوره بقره|بقره]] رحمت را نعمت معنى کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس میگوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد).
 +
 
 +
[[جارالله زمخشری|زمخشرى]] در تفسیر بسمله گوید:
 +
اگر گوئى معنى توصیف خدا با رحمت یعنى چه؟ با آنکه رحمت بمعنى عاطفه و مهربانى است؟ گویم: آن مجاز است از انعام خدا ببندگانش چون فرمانروا آنگاه که بمردم مهربان باشد بآنها انعام و احسان میکند.
 +
کوتاه سخن آنکه رحمت بمعنى مهربانى و رقت قلب است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و شخص را باحسان وامیدارد ولى در خدا فقط بمعنى احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود.
 +
 
 +
در [[نهج البلاغة (کتاب)|نهج البلاغه]] خطبه ۱۷۷ فرموده «رحیم لا یوصف بالرّقّة».
 +
«مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ ...» [[سوره انعام|انعام]]: ۱۶. هر که آنروز عذاب از وى دفع شود خدا احسانش کرده است «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...» [[سوره عنکبوت|عنکبوت]]: ۲۱. هر که را خواهد عذاب کند و هر که را خواهد مى‌بخشد و از عذاب نجاتش میدهد.                     
 +
 
 +
قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۱
 +
 
 +
«أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» [[سوره بقره|بقره]]: ۱۵۷. آنانرا از پروردگارشان عنایات و احسانى است. «وَ رَبُّک الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ ...» انعام: ۱۳۳. خداى تو بى نیاز و صاحب احسان و نعمت است.
 +
«خَیراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» [[سوره کهف|کهف]]:
 +
۸۱.
 +
 
 +
رحم (بر وزن قفل): در اکثر کتب لغت مثل (رحم) بمعنى مهربانى است چنانکه در قاموس، صحاح، اقرب، نهایه و غیره آمده است لذا رحم در آیه بمعنى مهربانى است نه از رجم بمعنى قرابت معنى «أَقْرَبَ رُحْماً» یعنى نزدیکتر از جهت مهر و عاطفه.
 +
بنا بر آنچه گذشت همه نعمتهاى خدا رحمت اواند و بعضى از چیزها در قرآن بخصوص با کلمه رحمت توصیف شده‌اند که ذیلا ببعضى اشاره میشود:
 +
 
 +
۱- بهشت «وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ» [[سوره آل عمران|آل عمران]]:
 +
۱۰۷.
 +
 
 +
۲- قرآن «وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‌ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ» [[سوره اعراف|اعراف]]: ۵۲.
 +
 
 +
۳- تورات «وَ مِنْ قَبْلِهِ کتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً» [[سوره هود|هود]]: ۱۷.
 +
 
 +
۴- نبوّت «یا قَوْمِ أَ رَأَیتُمْ إِنْ کنْتُ عَلى‌ بَینَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً» هود: ۶۳.
 +
 
 +
۵- پیغمبر «وَ لِنَجْعَلَهُ آیةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا» [[سوره مریم|مریم]]: ۲۱.
 +
«وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» [[سوره انبیاء|انبیاء]]: ۱۰۷.
 +
 
 +
۶- باران «فَانْظُرْ إِلى‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» [[سوره روم|روم]]:
 +
۵۰. ایضا ۴۶ روم.
 +
خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده و رحمتش بتمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است «کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» انعام: ۵۴. «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» [[سوره غافر|غافر]]: ۷.
 +
«وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» اعراف: ۱۵۱.
 +
انبیاء: ۸۳. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» [[سوره یوسف|یوسف]]: ۶۴ و ۹۲.
 +
 
 +
ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است یکى رحمت عام که شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غیره است چنانکه فرموده «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ» [[سوره اعراف|اعراف]]:
 +
۱۵۶. «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» غافر: ۷. و یکى رحمت خاصّ که مخصوص اهل ایمان است و دیگران در آن سهیم نیستند مثل «أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» بقره:
 +
۱۵۷. «وَ اللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ» بقره ۱۰۵. «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» [[سوره احزاب|احزاب]]: ۴۳.
 +
(رحمن): از نامهاى خداوند سبحان است و غیر خدا با آن توصیف نمیشود.
 +
 
 +
و ۱۶۹ بار در قرآن مجید آمده است صد و سیزده بار در اوّل سوره‌ها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آیات.
 +
اکثریت قریب باتفاق اهل لغت و تفسیر آنرا کلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته‌اند و احسان کننده و نعمت دهنده معنى کرده‌اند.
 +
 
 +
در صحاح میگوید: رحمن و رحیم دو اسم‌اند مشتق از رحمت مثل ندمان و ندیم و هر دو بیک معنى‌اند و چون صیغه دو اسم مختلف باشد تکرار آنها بر وجه تأکید جایز است چنانکه گفته‌اند: جاد مجد تنها فرق آنست که رحمن مختص بخداست بخلاف رحیم.
 +
راغب نیز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را کسیکه رحمتش بهر چیز وسعت داده و رحیم را کثیر الرحمة معنى کرده است.
 +
 
 +
[[مجدالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] در نهایه گوید: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتق‌اند مثل ندمان و ندیم و هر دو صیغه مبالغه‌اند و رحمن از رحیم رساتر است. رحمن اسم خاصّ خداست غیر خدا با آن توصیف نمیشود بر خلاف رحیم.
 +
[[شیخ طبرسی|طبرسى]] فرموده: رحمن و رحیم براى مبالغه‌اند و هر دو از رحمت مشتق میباشند جز آنکه وزن فعلان در مبالغه از فعیل رساتر است. همچنین است قول زمخشرى و بیضاوى که هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحیم رساتر گفته‌اند.
 +
 
 +
المنار گوید: رحمن صیغه مبالغه است دلالت بر کثرت دارد و رحیم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و این دو تأکیدهم نیستند بلکه هر یک معنى مستقل دارد. [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان]] نیز مانند المنار رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه گرفته و گوید: لذا مناسب است که رحمن دلالت بر رحمت کثیره کند که بر مؤمن و کافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اکثرا در این معنى بکار رفته ...
 +
و لذا مناسب است که رحیم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد که بر مؤمن افاضه میشود چنانکه فرموده «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» [[سوره احزاب|احزاب]]: ۴۳ ... و براى همین است که گفته‌اند: رحمن بر مؤمن و کافر عمومیت دارد و رحیم خاصّ مؤمن است. صدوق رحمه اللّه در کتاب توحید بعد از ذکر معناى رحمن فرموده:
 +
رحمن براى جمیع عالم و رحیم فقط براى مؤمنان است.
 +
 
 +
خلاصه سخن آنکه: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتقّ‌اند و هر دو صیغه مبالغه و یا رحمن صیغه مبالغه و رحیم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه بگیریم تا تکرار لازم نیاید و نیز خیلى جالب است که گفته شود رحمن دلالت بر کثرت و رحیم دلالت بر دوام دارد.
 +
ناگفته نماند یکى از مختّصات «رحمن» آنست که در قرآن هر جا کلمه رحمن آمده میشود بجاى آن «اللّه» ذکر کرد و بالعکس بر خلاف نامهاى دیگر خدا. مثلا در جاى «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» بقره:
 +
۱۶۳. میشود گفت «هو اللّه الرّحیم» و بجاى «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» [[سوره رعد|رعد]]: ۳۰.                     
 +
 
 +
قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۴
 +
 
 +
میشود گفت: «و هم یکفرون باللَّه» «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْک»
 +
«إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» [[سوره مریم|مریم]]: ۱۸- ۲۶. «إِذا تُتْلى‌ عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» مریم: ۵۸.
 +
در آیات فوق نیز میشود بجاى رحمن اللّه گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمن در قرآن چنین است.
 +
 
 +
از طرف دیگر میشود بجاى اللّه رحمن گذاشت چنانکه آمده «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» بقره: ۱۱۶. «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» مریم: ۸۸. هر یک بجاى دیگرى است «إِنْ أَتاکمْ عَذابُ اللَّهِ» انعام: ۴۰ و ۴۷. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مریم:
 +
۴۵. در این دو آیه نیز یکى بجاى دیگرى آمده و متعلق هر دو عذاب است. در آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» [[سوره اِسراء|اسراء]]: ۱۱۰. نیز هر دو مساوى آمده‌اند.
 +
«جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ» مریم: ۶۱. «أَطَّلَعَ الْغَیبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» مریم: ۷۸.
 +
نظیر این دو آیه چنین است «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... جَنَّاتِ عَدْنٍ» [[سوره توبه|توبه]]: ۷۲. «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً» بقره: ۸۰.
 +
 
 +
این مطلب نشان میدهد که رحمن با اللّه مساوى و هر دو بیک معنى‌اند نه اینکه رحمن صفتى از صفات خدا باشد.
 +
این مطلب که گفته شد در صفات دیگر عمومیت ندارد «مثلا در جاى «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» احزاب:
 +
۴۳. نمیشود گفت «و کان بالمؤمنین اللَّه» و در جاى «وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» بقره: ۱۶۰. نمیشود گفت «و انا التواب اللَّه» همچنین سایر اسماء حسنى که دلالت بر معناى خاصّ دارند.
 +
 
 +
از طرف دیگر رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحیم پیوسته در موارد رحمت بکار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غیره استعمال گردیده مثل «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» [[سوره رعد|رعد]]: ۳۰. «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» مریم: ۲۶. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مریم: ۴۵.                     
 +
 
 +
قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۵
 +
 
 +
«أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً وَ ما ینْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یتَّخِذَ وَلَداً» مریم: ۹۱ و ۹۲. ملاحظه میشود که این موارد محل رحمت نیستند بلکه محل عذاب و اقتدار و کفراند.
 +
«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌» [[سوره طه|طه]]:
 +
۵. «وَ إِنَّ رَبَّکمُ الرَّحْمنُ ...» طه: ۹۰ «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ» طه:
 +
۱۰۸ «الْمُلْک یوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً» [[سوره فرقان|فرقان]]:
 +
۲۶. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» فرقان: ۶۳.
 +
«وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» زخرف: ۲۰ «ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» [[سوره ملک|ملک]]: ۳. «لا یتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ» [[سوره نباء|نباء]]: ۳۸،
 +
 
 +
ملاحظه این آیات و غیره شکى نمیگذارد در اینکه رحمن با اللّه مساوى است و همچون اوصاف دیگر خدا نمیباشد که بیک معنى خاصّ دلالت داشته باشد.
 +
این سخن مؤید آنست که رحمن مثل اللّه از نامهاى خداست و وصف نیست و از رحمت مشتق نمیباشد و عربى نیست بلکه دخیل است. و در غیر لغت عربى بمعنى اللّه و خدا و «گاد» انگلیسى میباشد.
 +
 
 +
طریحى در مجمع البحرین ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل کرده که وقت نشستن کشتى گفت «رهمان اتقن» و گوید: معنایش آنست پروردگارا احسان کن.
 +
این جمله میرساند که رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى اللّه میباشد. طبرسى رحمه اللّه گوید: از ثعلب حکایت شده که رحمن عربى نیست و از لغات دیگر است و با آیه «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ» که کفار مکه آنرا انکار میکردند استدلال کرده ولى طبرسى آنرا قبول نمیکند و میگوید:
 +
این لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است شنفرى گفته «الا ضربت تلک الفتاة هجینها * الا قضب الرحمن ربى یمینها» و سلامة بن جندل گفته است:
 +
و ما یشاء الرحمن یعقد و یطلق.
 +
ولى فرمایش طبرسى رحمه اللّه سخن پیشین ما را که رحمن با اللّه مساوى استعمال شده است و مانند صفات دیگر خاصّ نیست رد نمیکند. دو شعر فوق در تفسیر ابن کثیر ذیل آیه بسمله نیز نقل شده است و نیز ابن کثیر از ابن انبارى از مبرّد نقل میکند که رحمن عبرانى است و عربى نیست و از زجاج از احمد بن یحیى نقل کرده که رحیم عربى و رحمن عبرانى است لذا میان آندو در (بسمله) جمع شده است.
 +
 
 +
حبیب اللّه نوبخت در کتاب دیوان دین ص ۱۰۳ از کتاب المزهر و اتقان سیوطى نقل نموده که رحمن عبرى و معرّب رخمان است و در ص ۱۲۹ میگوید: کلمه رحمن چنانکه در کتاب المزهر آمده و نیز در ضمن معربات ابن نقیب، لغتى است معرّب و عبرى و نظیر رحمان.
 +
آیه ۶۰ سوره [[سوره فرقان|فرقان]] نیز مؤید و یا دلیل این مطلب است «وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً» کلمه «وَ مَا الرَّحْمنُ» اگر از روى عناد نباشد میرساند که آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نمیدانستند که رحمن از نامهاى خداست.
 +
 
 +
در مجمع از زجاج نقل میکند: که رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در کتب قبلى ذکر شده و (عرب) آنرا از نامهاى خدا نمیدانستند بآنها گفته شد که رحمن از نامهاى خداست.
 +
در جریان [[صلح حدیبیه|صلح حدیبیه]] نقل شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بعلى علیه السّلام فرمود:
 +
بنویس بسم اللّه الرحمن الرحیم. سهیل بن عمرو و مشرکان گفتند: ما رحمن را نمى‌شناسیم مگر صاحب یمامه (مسیلمه کذاب) بنویس: بسمک اللّهم. این سخن نیز حاکى از عدم شناسائى آنها از رحمن است.
 +
 
 +
ابن کثیر در تفسیر بسمله گوید:
 +
این سخن را از روى عناد و لجاجت گفته‌اند و گرنه رحمن در اشعارشان مذکور است آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. المیزان گوید:
 +
«وَ مَا الرَّحْمنُ» سؤال از هویت و ماهیت است و این از آنها مبالغه در تجاهل و استکبارى است نسبت بخداوند.
 +
و خلاصه آنکه: لفظ رحمن یا غیر عربى است و بمعنى اللّه میباشد و از این جهت هر یک در جاى دیگرى واقع میشوند و معنى بسم اللّه الرحمن الرحیم چنین میشود: بنام خدا، خدائیکه مهربان است. و یا بواسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بکار میرود ولى این اشکال میماند که در قرآن پیوسته در مواقع رحمت بکار نرفته است.
 +
 
 +
(رحیم): مهربان. از اسماء حسنى است و دویست و بیست و هفت بار در قرآن بکار رفته است صد و سیزده بار در ضمن بسمله و صد و چهار ده بار در اثناء آیات و آن بر خدا و غیر خدا اطلاق میشود چنانکه درباره حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله آمده «عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» توبه: ۱۲۸. در تمام قرآن فقط یکمورد فوق آمده و در موارد دیگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن بعکس رحمن فقط در موارد رحمت بکار رفته است.
 +
وصف رحیم مخصوص براى آخرت نیست بلکه بیشتر آیات عمومیت آنرا میرساند «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» بقره:
 +
۱۷۳. «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» [[سوره فصلت|فصلت]]:
 +
۲. و ده‌ها آیه دیگر و اگر بگوئیم رحیم یعنى خدائیکه فقط براى مؤمنان رحیم است آنهم در قیامت، این سخن را قرآن تصدیق نمیکند. در دعاى ۵۴ [[صحيفه سجاديه (کتاب)|صحیفه سجّادیه]] آمده «یا رحمن الدّنیا و الآخرة و رحیمهما» چنانکه ملاحظه میشود هر دو درباره دنیا و آخرت بکار رفته است. رحیم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان کننده است و چون بر غیر خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد.
 +
 
 +
مولا امیر المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه در خطبه ۱۷۷ نهج البلاغه در وصف خدا فرموده «بصیر لا یوصف بالحاسّة رحیم لا یوصف بالرّقّة» یعنى خدا بیناست ولى نمیشود گفت چشم دارد.
 +
رحیم است ولى با رقت و تأثر و انفعال توصیف نمیشود.
 +
[[شیخ صدوق|صدوق]] رحمه اللّه در توحید در معنى رحیم فرموده: معنى رحمت نعمت است و راحم بمعنى منعم است ...
 +
معناى رحمت (در خدا) رقّت نیست که آن از خدا منتفى است فقط بشخص رقیق القلب رحیم گویند که بسیار رحم کننده باشد.
 +
مرحمت نیز بمعنى رحمت است «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» [[سوره بلد|بلد]]: ۱۷. جمع رحیم در قرآن رحماء آمده «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ» [[سوره فتح|فتح]]: ۲۹.
 +
 
 +
=== رحم در التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ===
 +
رحم: مصبا- رحمنا اللّه و أنا لنا رحمته الّتى وسعت کلّ شی‌ء، و رحمت زیدا رحما و رحمة و مرحمة: إذا رققت له و حننت. و الفاعل راحم، و فی المبالغة رحیم، و جمعه رحماء. و فی الحدیث- انّما یرحم اللّه من عباده الرحماء. و الرحم: موضع تکوین الولد، و یخفّف بسکون الحاء مع فتح الراء و مع کسرها أیضا، و فی لغة تکسر الحاء اتباعا لکسرة الراء، ثمّ سمّیت القرابة و الوصلة من جهة الولاء رحما. فالرحم خلاف الأجنبىّ، و الرحم أنثى فی المعنیین، و قیل مذکر، و هو الأکثر فی القرابة.
 +
مقا- رحم: أصل واحد یدلّ على الرقّة و العطف و الرأفة.
 +
یقال من ذلک رحمه یرحمه: إذا رقّ له و تعطّف علیه. و الرحم و الرحمة و المرحمة: بمعنى. و الرحم: علاقة القرابة، ثمّ سمّیت رحم الأنثى رحما من هذا، لأنّ منها ما یکون ما یرحم و یرقّ له من ولد.
 +
 
 +
الاشتقاق ۵۸- قال أبو عبیدة: رحمان فعلان من الرحمة، و رحیم فعیل منها، مثل ندمان و ندیم. عن ابن الکلبی: الرحمن صفة منفردة للّه تبارک و تعالى، لا یوصف به غیره، ألا ترى أنّک تقول رجل رحیم القلب و کن بى رحیما، و لا یقال کن بى رحمانا. و الدلیل على ذلک- قل ادعوا اللّه أو ادعوا الرحمن- فأضاف الرحمن الى اسمه جلّ و عزّ، و هذا اسم لم یعرف فی الجاهلیة. قال ابن الکلبی: و قد سمّت العرب فی الجاهلیة عبد الرحمن و الرحم: اشتقاقها من الرحمة- تقول العرب- بینی و بین فلان رحم و رحم، و الرحم مؤنّثة.                     
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۰
 +
 
 +
الفروق- ۱۶- الفرق بین النعمة و الرحمة: أنّ الرحمة الإنعام على المحتاج الیه. و لیس کذلک النعمة، لأنّک إذا أنعمت بمال تعطیه ایاه فقد أنعمت علیه، و لا تقول انّک رحمته.
 +
الفرق بین الرحمن و الرحیم: انّ الرحیم مبالغة لعدوله، و انّ الرحمان اشدّ مبالغة، لأنّه أشدّ عدولا.
 +
و غیره خلقة، و الرحمة فعل الراحم، و الناس یقولون رقّ علیه فرحمه یجعلون الرقّة سبب الرحمة.
 +
الفرق بین الرأفة و الرحمة: أنّ الرأفة أبلغ من الرحمة.
 +
والفرق بین اللطف و التوفیق ص ۱۷۹: أنّ اللطف هو فعل تسهل به طاعة اللّه على العبد، و التوفیق فعل ما تتّفق معه الطاعة، والتوفیق یحدث قبل الطاعة بوقت، و اللطف قد یتقدّم الفعل بأوقات یسیرة، و لا یکون التوفیق ثوابا لأنّه یقع قبل الفعل، ولا یکون الّا لما حسن من الأفعال. و اللطف یکون التدبیر الّذى ینفذ فی صغیر الأمور و کبیرها، و الفرق بین اللطف و الرفق ص ۱۸۰: أنّ الرفق هو الیسر فی الأمور و السهولة فی التوصّل الیها و خلافه العنف و هو التشدید فی التوصّل الى المطلوب، و أصل الرفق فی اللغة النفع.
 +
و الفرق بین الانعام و الإحسان ص ۱۵۸: أنّ الانعام لا یکون الّا على الغیر و هو متضمّن بالشکر. و یجوز احسان الإنسان الى نفسه، و لا تقول منعم على نفسه، و الإحسان متضمّن بالحمد و یجوز حمد الحامد لنفسه. و یکون من                     
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۱
 +
 
 +
الإحسان ما هو ضرر مثل تعذیب اللّه تعالى أهل النار.
 +
و الفرق بین الفضل و الإحسان ص ۱۵۹: أنّ الإحسان قد یکون واجبا و غیر واجب. و الفضل لا یکون واجبا على أحد.
 +
قع- (رحمیم) شفقة، رأفة، رحمة، عطف، حبّ.
 +
(رحمان) رحیم، رءوف، رءوم، حنون، شفیق.
 +
 
 +
و التحقیق:
 +
أنه ظهر من هذه الکلمات المنقولة امور نشیر الیها:                       
 +
 
 +
۱- أنّ هذه المادّة مذکورة فی اللغة العبریة باختلاف فی الهیئة، کما فی سائر الکلمات المشترکة المسبوقة فیها، بل کانت قریبة منها لفظا و معنا فی اللغة السریانیة (أرامیة) أیضا.
 +
و هذا الاشتراک لا یوجب کون کلمة الرحمن عبریة، کما قال به بعضهم.                       
 +
 
 +
۲- انّ اطلاق کلمة الرحمن على اللّه المتعال: إذا کان معرّفا باللّام، و قد نقلنا الکلمة العبریة [ها رحمان‌] مرادا بها اللّه المتعال، إذا ذکرت بحرف ها بدلا عن لام التعریف. و امّا نفس الکلمة بلا لام و منکرا: فلا اشکال فی التسمیة بها فی غیر اللّه المتعال. و هذا نظیر کلمة إلاه- بلا لام فیطلق على کلّ من یعبد حقّا أو باطلا.
 +
و أمّا خصوصیة مفهومه: فهی کما فی سائر أسمائه الحسنى، و لا تراد تلک المفاهیم الحقیقیة عند التسمیة بها غیره تعالى و لا یتوجّه الیها.                       
 +
 
 +
۳- و قد خلط أهل المعاجم حقیقة مفهوم هذه المادّة کما فی سائر الموادّ                                               
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۲                       
 +
 
 +
و ذکروا لها معانی- الرقّة، الرأفة، اللطف، الرفق، العطوفة، الحبّ، الشفقّة، الحنّة، و غیرها. من دون تدقیق و تمییز بینها.
 +
و قد عرفت خصوصیة کلّ واحد منها: فانّ النظر فی الرقّة الى ما یقابل الغلظة، و فی اللطف الى الدقّة و التوجّه الى الخصوصیات، و فی العطوفة الى التمایل و جلب التوجّه، و فی الرأفة الى شفقّة شدیدة، و فی الحبّ الى مطلق المحبّة، و فی الحنّة الى رقّة مخصوصة کما سبق فی مادّتها.
 +
فالرقّة توجد فی القلب أوّلا، ثمّ یحصل اللطف، ثمّ العطوفة، ثمّ الحنّة، ثمّ المحبّة، ثمّ الشفقّة، ثمّ الرأفة، ثمّ الرحمة.
 +
فالرحمة: انّما هی تجلّى الرأفة و ظهور الحنّة و الشفقّة، و فی مقام التعلّق و الاظهار، و یلاحظ فیها الخیر و الصلاح، و لو أوجدت کراهة أو ألما أو ابتلاء، کما فی إسقاء الدواء المرّ للمریض.
 +
و أمّا الإحسان و الانعام و الإفضال: فیصدق فی مواردها الرحمة، مع خصوصیات و قیود ملحوظة فیه، و کلّ واحد منها نوع من الرحمة.
 +
و سنزید خصوصیة کلّ من هذه الموادّ فی محلّها فراجعه.                       
 +
 
 +
۳- و الفرق بین صیغة الرحمن و الرحیم: هو اختلاف وزنهما و ما یختصّ بکلّ من الهیئتین، فانّ الفعیل یدلّ على اللزوم و یبنى للدلالة على الثبوت، کالحمید و العزیز و الکریم و المجید و البصیر. و فعلان یدلّ على ملأ و حرارة و وفور، مادّیا أو معنویا، کما فی الشبعان و ریان و عطشان و صدیان و جوعان، و فی المعنوىّ- غضبان و غیران و لهفان، أى الممتلأ من هذه الصفات.
 +
فالرحمن: من امتلأ رحمة، و لمّا کان امتلاء کلّ شی‌ء بحسبه، فیکون                       
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۳
 +
 
 +
امتلاء الحقّ المتعال عبارة عن فعلیة الرحمة الکلیة الواسعة لجمیع الموجودات و قاطبة الممکنات فیه تعالى، و هذا إذا أطلقت هذه الصیغة معرّفة باللام- علیه تعالى، و قد ذکر فی القرآن الکریم فی ۵۷ موردا، کلّها معرّفا و مرادا بها اللّه المتعال.
 +
و أمّا عمومیة الرحمة و سعتها: یقول اللّه تعالى: رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ ...،
 +
. کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ...،. فَإِنْ کذَّبُوک فَقُلْ رَبُّکمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ ...،
 +
. رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً- ۴۰/ ۷.
 +
فالرحمة فی مقام التکوین و الخلق: کما فی-. أَ هُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّک ...،
 +
. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا ...،. ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ ...
 +
. یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ ...،. وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ.
 +
و فی مقام الهدایة کما فی-. هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّکمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ ...،. وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ ...،. وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِک فِی عِبادِک الصَّالِحِینَ.
 +
 
 +
و فی مقام إیجاد یلزم فی الحیاة کما فی: أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً .... وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ...،. وَ یسْتَخْرِجا کنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّک.
 +
و فی مقام رفع الموانع کما فی-. لا عاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ ...،. نَجَّینا شُعَیباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا ...،. وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِک مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرِینَ.
 +
و فی مقام رفع الضرر کما فی- رب انى. مَسَّنِی الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ...،
 +
. وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ.
 +
و فی مقام المغفرة و العفو کما فی-. وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا ...،. وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ ...،. أَنْتَ وَلِینا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا.                       
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۴
 +
 
 +
و فی مقام التفضّل کما فی-. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‌ مِنْکمْ ...،. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکمْ.
 +
و فی مقام رفع الموانع الروحی کما فی-. وَ لا یزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّک ...،
 +
. إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی.
 +
و فی مقام التوفیق و الإصلاح کما فی-. وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ.
 +
و فی مقام إیجاد مقدّمات للرحمة کما فی-. کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ ...،. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ.
 +
و قد یذکر الرحمة فی ما سوى اللّه الرحمن کما فی-. وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ...
 +
. وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ ...،. وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ...،. أَنْ یبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً- ۲۸/ ۸۱.
 +
و قد یکون موضوع خارجىّ مصداقا للرحمة کما فی-. وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ، أى القرآن،. وَ یؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا- ۹/ ۶۱.
 +
 
 +
و ممّا یدلّ على سریان الرحمة و عمومیتها: انّها یذکر فی مورد العذاب و یرجى نزولها کما فی-. یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...،. رَبُّکمْ أَعْلَمُ بِکمْ إِنْ یشَأْ یرْحَمْکمْ أَوْ إِنْ یشَأْ یعَذِّبْکمْ ...،. لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ- ۲۷/ ۴۶.
 +
نعم یستثنى من عمومیة الرحمة: إذا کانت موجبة للفساد و منتجة خلاف المطلوب کما قال تعالى-. وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ- ۲۳/ ۷۵.
 +
و فی مقابل هذا الاستثناء: تعبیر فی حقّ المؤمنین المتّقین بما یدلّ على غایة تشریفهم و کمال تجلیلهم فی نزول الرحمة، فیعبّر بإدخال هؤلاء فی رحمته فیقول تعالى-. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ- ۴۵/ ۳۰،. وَ أَدْخَلْناهُ (لوطا)                       
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۵
 +
 
 +
فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ- ۲۱/ ۷۵،. وَ إِسْماعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکفْلِ کلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ- ۲۱/ ۸۶،. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ- ۴/ ۱۷۵.
 +
فظهر أنّ الرحمة فیض منبسط و نور متّسع و محیط بجمیع عالم الوجود سماء و أرضا ظاهرا و باطنا إیجادا و إبقاء مادّیا و روحانیا، و نور الرحمة فی سریانه و نفوذه و جریانه و شموله کنور الوجود المنبسط منه تعالى شأنه و عظم برهانه، ففی کلّ مورد ورد نور الوجود منه تعالى یلازمه نور الرحمة. و فی کلّ مورد أحاط به علمه الواسع المحیط یحیط به الرحمة الواسعة-. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...،. رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً- ۴۰/ ۷.
 +
 
 +
و هذا المقام: مقام الرحمانیة الالهیة المنبسطة التامّة المحیطة، و کما أنّ- لنور الوجود بل للنور الحسّى مراتب شدّة و ضعفا، کذلک للرحمة الحقّه، فکلّ فرد من موجودات سماویة أو أرضیة یستفید من الرحمة المنبسطة على حسب استعداده الذاتی و الفعلى، الى أن یصل فی الکمال الى درجة فوق الاستفادة و هو مقام الصالحین، فیدخلهم اللّه عزّ و جلّ فی رحمته الخالصة النافذة. و الى أن ینتهى فی الضعف و النزول الى حدّ لا یستفاد فیه الّا من الرحمة العمومیة فقط.
 +
. یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ وَ إِلَیهِ تُقْلَبُونَ- ۲۹/ ۲۱.
 +
. وَ أَدْخِلْنا فِی رَحْمَتِک وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ- ۷/ ۱۵۱.
 +
ثمّ انّ للرحمة منزلتین: منزلة بسط أوّلیة تساوق نور الوجود المنبسط، و منزلة ظهور ثانویة تتعلّق بالموجودات بعد الوجود، فی مقام الربوبیة و الهدایة و الفضل و الإصلاح و التکمیل و الإکرام و الانعام و ادامة المحبّة و الحنّة.                       
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۶
 +
 
 +
و الى المنزلة الاولى ناظر قوله تعالى-. الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ- ۶۷/ ۴،. أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ- ۴۳/ ۴۵،. ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ- ۲۵/ ۵۹،. وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ- ۲۵/ ۶۰،. قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ- ۱۷/ ۱۱۰،. إِنْ کلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً- ۱۹/ ۹۳.
 +
فانّ الخلق و الالوهیة و الاستواء على العرش و السجدة و الدعوة و العبودیة:
 +
کلّها فی تلک المرتبة، و لا اشکال فی ارادة مطلق مفهوم الرحمانیة الشاملة على المرحلتین. و أمّا التعبیر بهذه المادّة: اشارة الى جهة الوصف و الرحمة- أیضا الداعیة الى تحقیق العبودیة و الالوهیة و السجدة و الدعوة.
 +
فذکر هذا الاسم فی موارده: یدلّ على تعلیل و إتیان حجّة و برهان یناسبها المورد- و قد یقال إنّ تعلیق حکم بالوصف مشعر بالعلیة.
 +
و الى المنزلة الثانویة یشیر قوله عزّ و جلّ-. یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیطانَ إِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیا، یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکونَ لِلشَّیطانِ وَلِیا- ۱۹/ ۴۵،. قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا- ۱۹/ ۷۵،. وَ ما یأْتِیهِمْ مِنْ ذِکرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ- ۲۶/ ۵،. عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ- ۵۹/ ۲۲،. الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ- ۵۵/ ۱،. تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- ۴۱/ ۲- فانّ البعد و الشطن و و اتّباع الشیطان و ولایته و الضلالة و الهدایة و الطاعة و الاعراض و التعلیم و و التنزیل و الذکر و الآیات: کلّها فی هذه المرتبة.
 +
و لا یخفى أنّ الشیطان انسیا أو من الجنّ: مشمول للرحمة الأوّلیة المنبسطة،                       
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۷
 +
و أمّا الرحمة الثانویة: فقد جعل نفسه محرومة عنها و مبعدة، و الشطن بمعنى البعد، فالشیطان فی مقابل الرحمن، و هو المظهر التامّ للمرتبة النازلة من البعد، و من أعرض الرحمن و عصاه: فهو من أولیاء الشیطان، و یکون من المحرومین و المبعدین عن هذه الرحمة الظاهرة المتعلّقة بالموجودات-. وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحْمنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ- ۴۳/ ۳۶.
 +
و لا یخفى أنّ تطبیق المنزلتین على الآیات الکریمة المذکورة و غیرها:
 +
یراد منه النظر الأوّلى الى الحیثیة الأوّلیة من المنزلتین أو الحیثیة الثانویة، و لیس المراد نفى الدلالة الى حیثیة اخرى أو تخصیص الدلالة علیها.
 +
و قد یکون النظر الى الحیثیتین معا فی عرض واحد، و یراد من الکلمة عموم المعنى و مطلق المفهوم الشامل على المنزلتین، کما فی قوله تعالى و تبارک. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ...،. وَ إِلهُکمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ ...،. قُلْ مَنْ یکلَؤُکمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ- ۲۱/ ۴۲.
 +
 
 +
و أمّا الرحیم: قلنا إنّ الصیغة تدلّ على الثبوت و اتّصاف الذات بالوصف على سبیل اللزوم، فانّ الکسرة تدلّ على رسوخ و ثبوت زائد، و الیاء من حروف المدّ تدلّ على امتداد فی الاتّصاف، و هذا هو الفارق بین فعل و فعیل کخشن و شریف، و هکذا صیغة فعل و فعلان کصعب و عطشان فانّ الألف و النون تدلّان على ظهور امتداد و توسعة فی الاتّصاف.
 +
فالرحیم هو ذو رحمة ثابتة راسخة لا سعة فیها کمّا، و على هذا یقال انّه رحیم بالمؤمنین أو رحیم فی الأمور المعنویة أو بخصوصیات اخر.                     
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۸
 +
 
 +
و قد ذکر فی القرآن المجید فی ۱۱۵ موردا، منها بعد کلمة الغفور فی ۷۲ موردا-. إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. و بعد کلمة التوّاب فی ۹ موارد-. إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. و بعد کلمة رءوف فی ۹ موارد أیضا-. إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ. و ذکر بعد کلمات- ودود، العزیز، الرحمن، البرّ، أیضا.
 +
و کلّ منها بمناسبة اقتضاء المورد.
 +
و کلّ هذه الموارد الّتى استعمل لفظ الرحیم فیها: مرجعها الى توبة العباد و مغفرة الذنوب و العفو عن الخطایا و ما یرجع الى الأمور المعنویة.
 +
ثمّ انّ الرحیم المطلق هو اللّه المتعال، کما فی سائر أسمائه الحسنى. و اما الرحیم فی الجملة فیطلق على کلّ ذى رحمة باعتبار تلک الرحمة-. رُحَماءُ بَینَهُمْ.
 +
و أمّا الرحم: فهذه الصیغة فعل کخشن من صیغ الصفة المشبهة، و الاستمرار و الامتداد فیها أقلّ من صیغة الرحیم.
 +
فالرحم بمعنى من یقوم به الرحمة على سبیل الثبوت، و المصداق الأتمّ له من بین الناس هو الأقارب من ذوى النسب، الأقرب فالأقرب.
 +
و أقرب الأرحام للمرأة ولدها الّذى تلده و تربیه، و لمّا کان الولد فی مقام المرحمة و العطوفة و القرابة بمنزلة لا یوجد فی الطبیعة ما فوقه: یطلق على محلّ نشوءه و تکوّنه و ما یشار به الیه و ما هو سبب بقائه و حیاته: الرحم.
 +
لَنْ تَنْفَعَکمْ أَرْحامُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ- ۶۰/ ۳- أى مع أنّ الأرحام و من بینهم الأولاد أقرب الناس إلیکم رحمة و مودّة.
 +
و. هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ- ۳/ ۶،. اللَّهُ یعْلَمُ ما تَحْمِلُ کلُّ أُنْثى‌ وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ .... وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‌ أَجَلٍ- ۲۲/ ۵                       
 +
 
 +
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۹
 +
 
 +
فتدلّ الآیات الکریمة: على انّ الحکم و السلطة و کیفیة التقدیر و التصویر فی مرحلة الجنین للّه تعالى، کما أنّه مالک یوم الدین.
 +
فعالم التکوین و ما دام الإنسان جنینا و عالم الآخرة: لیس للإنسان فیها اختیار، و دار الاختیار هو الحیاة الدنیا فقط.
 +
. وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ- ۳۳/ ۶/- أى مصاحبو الأرحام و الّذین یتعلّقون بهم و یرجعون الیهم، فیشمل جمیع طبقات الأقرباء و ذوى النسب و الحسب، فیکون الأرحام جمع الرحم، و یمکن أن یکون جمع الرحم الّذى بمعنى القرابة کما قیل، و اطلاق الرحم على القرابة للمبالغة، لکونها مظهر الرحم- راجع- أولو.
 +
. وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ- ۴/ ۱،. أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکمْ- ۴۷/ ۲۲-
 +
 
 +
التعبیر بهذه المادّة دون الأقارب و غیرها: للاشارة الى علّة الحکم و هی تحقّق الرحمة بینهم بالطبیعة و الفطرة الذاتیة و لازم أن یلاحظ جانب الفطرة و لا سیما إذا یؤید بحکم الشریعة.
 +
و لا یبعد أن یکون الرحم بمعناه اللغوىّ العامّ شاملا على الأرحام الروحانیة أیضا، فانّ النبىّ مصداق کامل لهذا المفهوم-. حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ- ۹/ ۱۲۸، ثم أوصیاؤه المطهرون و الأولیاء المخلصون من المؤمنین.
 +
فکما أنّ قطع الرحم الظاهری یوجب الاختلال فی الأمور الانفرادیة و الاجتماعیة: کذلک الانقطاع عن الأرحام الروحانیین (الّذین یحبّون الخیر و صلاح الاجتماع و السعادة و الفوز و النجاح و الفلاح) یوجب الخیبة و الخسران و الضلالة و الحیرة و الحرمان فی الدنیا و الآخرة. وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ- ۲/ ۲.                     
 +
 
 +
=== رحم در مفردات راغب ===
 +
الرَّحِمُ: رَحِمُ المرأة، و امرأة رَحُومٌ تشتکی رحمها. و منه استعیر الرَّحِمُ للقرابة، لکونهم خارجین من رحم واحدة، یقال: رَحِمٌ و رُحْمٌ.
 +
قال تعالى: وَ أَقْرَبَ رُحْماً [<nowiki/>[[سوره کهف|الکهف]]/ ۸۱]، و الرَّحْمَةُ رقّة تقتضی الإحسان إلى الْمَرْحُومِ، و قد تستعمل تارة فی الرّقّة المجرّدة، و تارة فی الإحسان المجرّد عن الرّقّة، نحو: رَحِمَ اللّه فلانا. و إذا وصف به الباری فلیس یراد به إلّا الإحسان المجرّد دون الرّقّة، و على هذا روی أنّ الرَّحْمَةَ من اللّه إنعام و إفضال، و من الآدمیین رقّة و تعطّف.
 +
 
 +
و على هذا قول النّبی صلّى اللّه علیه و سلم ذاکرا عن ربّه «أنّه لمّا خلق الرَّحِمَ قال له: أنا الرّحمن، و أنت الرّحم، شققت اسمک من اسمی، فمن وصلک وصلته، و من قطعک بتتّه». فذلک إشارة إلى ما تقدّم، و هو أنّ الرَّحْمَةَ منطویة على معنیین: الرّقّة و الإحسان، فرکز تعالى فی طبائع الناس الرّقّة، و تفرّد بالإحسان، فصار کما أنّ لفظ الرَّحِمِ من الرّحمة، فمعناه الموجود فی الناس من المعنى الموجود للّه تعالى، فتناسب معناهما تناسب لفظیهما. و الرَّحْمَنُ و الرَّحِیمُ، نحو: ندمان و ندیم، و لا یطلق الرَّحْمَنُ إلّا على اللّه تعالى من حیث إنّ معناه لا یصحّ إلّا له، إذ هو الذی وسع کلّ شی‌ء رَحْمَةً، و الرَّحِیمُ یستعمل فی غیره و هو الذی کثرت رحمته، قال تعالى: إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [<nowiki/>[[سوره بقره|البقرة]]/ ۱۸۲]، و قال فی صفة النبی صلّى اللّه علیه و سلم: لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ [<nowiki/>[[سوره توبه|التوبة]]/ ۱۲۸]، و قیل: إنّ اللّه تعالى: هو رحمن الدّنیا، و رحیم الآخرة، و ذلک أنّ إحسانه فی الدّنیا یعمّ المؤمنین و الکافرین، و فی الآخرة یختصّ بالمؤمنین، و على هذا قال: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ فَسَأَکتُبُها لِلَّذِینَ یتَّقُونَ [<nowiki/>[[سوره اعراف|الأعراف]]/ ۱۵۶]، تنبیها أنها فی الدّنیا عامّة للمؤمنین و الکافرین، و فی الآخرة مختصّة بالمؤمنین.
 +
 
 +
==موارد به کار رحم رفته در قرآن==
 +
'''رَحِمَ:'''
 +
 
 +
*وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَ'''ارْحَمْنَا''' ([[آیه ۲۸۶ بقره]])
 +
*وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکمْ '''تُرْحَمُونَ''' ([[آیه ۲۰۰ آل عمران]])
 +
*مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ '''رَحِمَهُ''' وَذَٰلِک الْفَوْزُ الْمُبِینُ
 +
 
 +
'''أَرْحَام:'''
 +
 
 +
*وَلَا یحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یکتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی '''أَرْحَامِهِنَّ'''
 +
*هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی '''الْأَرْحَامِ''' کیفَ یشَاءُ
 +
 
 +
'''أَرْحَم:'''
 +
 
 +
*وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِک وَأَنْتَ '''أَرْحَمُ''' الرَّاحِمِینَ
 +
*فَاللَّهُ خَیرٌ حَافِظًا وَهُوَ '''أَرْحَمُ''' الرَّاحِمِینَ
 +
*قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَکمْ وَهُوَ '''أَرْحَمُ''' الرَّاحِمِینَ
 +
*وَأَیوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَأَنْتَ '''أَرْحَمُ''' الرَّاحِمِینَ
 +
 
 +
'''رُحْم:'''
 +
 
 +
*فَأَرَدْنَا أَنْ یبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیرًا مِنْهُ زَکاةً وَأَقْرَبَ '''رُحْمًا'''
 +
 
 +
'''رَحْمَٰن:'''
 +
 
 +
*وَإِلَٰهُکمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ '''الرَّحْمَٰنُ''' الرَّحِیمُ
 +
*لِتَتْلُوَ عَلَیهِمُ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَهُمْ یکفُرُونَ '''بِالرَّحْمَٰنِ'''
 +
*قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا '''الرَّحْمَٰنَ'''
 +
 
 +
'''رَحْمَة:'''
 +
 
 +
*فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ '''رَحْمَتُهُ''' لَکنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ
 +
*وَاللَّهُ یخْتَصُّ '''بِرَحْمَتِهِ''' مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
 +
*أُولَٰئِک عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ '''رَحْمَةٌ'''
 +
 
 +
'''رَحِیم:'''
 +
 
 +
*بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ '''الرَّحِیمِ'''
 +
*الرَّحْمَٰنِ '''الرَّحِیمِ'''
 +
*فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ '''الرَّحِیمُ'''
 +
*ذَٰلِکمْ خَیرٌ لَکمْ عِنْدَ بَارِئِکمْ فَتَابَ عَلَیکمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ '''الرَّحِیمُ'''
 +
*وَأَرِنَا مَنَاسِکنَا وَتُبْ عَلَینَا إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ '''الرَّحِیمُ'''
 +
*وَمَا کانَ اللَّهُ لِیضِیعَ إِیمَانَکمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ '''رَحِیمٌ'''
 +
 
 +
'''مَرْحَمَة:'''
 +
 
 +
*وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَوَاصَوْا '''بِالْمَرْحَمَةِ'''
 +
 
 +
'''الرَّٰحِمِین:'''
 +
 
 +
*وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِک وَأَنْتَ أَرْحَمُ '''الرَّاحِمِینَ'''
 +
*فَاللَّهُ خَیرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ '''الرَّاحِمِینَ'''
 +
*قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَکمْ وَهُوَ أَرْحَمُ '''الرَّاحِمِینَ'''
 +
 
 +
==منابع==
 +
*قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی.
 +
*التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی.
 +
*مفردات، راغب اصهفانی.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۴۶

معنی رحم

رحم در قاموس قرآن

(بفتح اوّل و کسر دوّم) رحم زن. محل رشد جنین. جمع آن ارحام است «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ» آل عمران: ۶.

«وَ ینَزِّلُ الْغَیثَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ» لقمان: ۳۴.

رحم بمعناى فوق در قرآن همیشه جمع آمده است. بقوم و خویش از آنجهت رحم و ارحام گفته‌اند که آنها از یک رحم خارج شده‌اند (مفردات) یعنى ریشه همه یک رحم است. ذو رحم یعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام یعنى صاحبان قرابت. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» نساء: ۱. یعنى از خدا و از ارحام بترسید و قطع رحم نکنید، مراد از ارحام، خویشان است.

«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَی‌ءٍ عَلِیمٌ» انفال: ۷۵. نظیر این آیه، آیه ششم احزاب است که فرموده «النَّبِی أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‌ أَوْلِیائِکمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِک فِی الْکتابِ مَسْطُوراً».

بموجب این دو آیه وارث شخص متوفّى فقط ارحام اوست نه دیگران و در میان ارحام هم بعضى از بعض دیگر برتر است و با وجود ارحام نزدیک ارحام دیگر ارث نمى‌برند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمى‌برند مؤمنین و مهاجران و غیرهم با آنکه دوست و رفیق و برادر پیمانى شخص‌اند باز حقّى در ارث ندارند مگر آنکه بطور احسان چیزى بآنها داده شود و اینکه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنین‌اند اینها هیچ یک سبب ارث نمیشوند و ترکه فقط مال ارحام است.

در المیزان از درّ المنثور نقل میکند که ابن عباس گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله میان صحابه برادرى افکند و گفت که بعضى از بعضى ارث ببرند تا این آیه نازل شد «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ» و توارث با نسب بر قرار گردید.

در مجمع از امام باقر علیه السّلام نقل شده که با برادرى ارث مى‌بردند (تا آیه آنرا نسخ کرد). المیزان ذیل آیه دوم میگوید: این آیه توارثى را که در صدر اسلام بوسیله هجرت و موالات در دین بود نسخ میکند. اهل بیت علیهم السلام با آیه «أُولُوا الْأَرْحامِ» آنطور که گذشت فتوى داده‌اند در صافى از کافى نقل میکند چون یکى از غلامان آزاد کرده على علیه السّلام فوت میکرد و وارث داشت امام چیزى از ترکه او اخذ نمیکرد و میفرمود: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ».

(رحمة): مهربانى: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» اسراء: ۲۴. بال تواضع را براى آنها از روى مهربانى بخوابان.

«وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» روم: ۲۱.

راغب میگوید: رحمت مهربانى و رقتّى است که مقتضى احسان است. نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بکار میرود مثل: رحم اللّه فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب لذاست که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.

در المیزان ذیل تفسیر بسمله میگوید: رحمت انفعال و تأثر خاصى است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را برفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند این معنى بحسب تحلیل بعطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنى خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات بارى انفعال نیست.

طبرسى در موارد بسیارى از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه ۱۵۷ بقره رحمت را نعمت معنى کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس میگوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد).

زمخشرى در تفسیر بسمله گوید: اگر گوئى معنى توصیف خدا با رحمت یعنى چه؟ با آنکه رحمت بمعنى عاطفه و مهربانى است؟ گویم: آن مجاز است از انعام خدا ببندگانش چون فرمانروا آنگاه که بمردم مهربان باشد بآنها انعام و احسان میکند. کوتاه سخن آنکه رحمت بمعنى مهربانى و رقت قلب است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و شخص را باحسان وامیدارد ولى در خدا فقط بمعنى احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود.

در نهج البلاغه خطبه ۱۷۷ فرموده «رحیم لا یوصف بالرّقّة». «مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ ...» انعام: ۱۶. هر که آنروز عذاب از وى دفع شود خدا احسانش کرده است «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...» عنکبوت: ۲۱. هر که را خواهد عذاب کند و هر که را خواهد مى‌بخشد و از عذاب نجاتش میدهد.

قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۱

«أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» بقره: ۱۵۷. آنانرا از پروردگارشان عنایات و احسانى است. «وَ رَبُّک الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ ...» انعام: ۱۳۳. خداى تو بى نیاز و صاحب احسان و نعمت است. «خَیراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» کهف: ۸۱.

رحم (بر وزن قفل): در اکثر کتب لغت مثل (رحم) بمعنى مهربانى است چنانکه در قاموس، صحاح، اقرب، نهایه و غیره آمده است لذا رحم در آیه بمعنى مهربانى است نه از رجم بمعنى قرابت معنى «أَقْرَبَ رُحْماً» یعنى نزدیکتر از جهت مهر و عاطفه. بنا بر آنچه گذشت همه نعمتهاى خدا رحمت اواند و بعضى از چیزها در قرآن بخصوص با کلمه رحمت توصیف شده‌اند که ذیلا ببعضى اشاره میشود:

۱- بهشت «وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ» آل عمران: ۱۰۷.

۲- قرآن «وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‌ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ» اعراف: ۵۲.

۳- تورات «وَ مِنْ قَبْلِهِ کتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً» هود: ۱۷.

۴- نبوّت «یا قَوْمِ أَ رَأَیتُمْ إِنْ کنْتُ عَلى‌ بَینَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً» هود: ۶۳.

۵- پیغمبر «وَ لِنَجْعَلَهُ آیةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا» مریم: ۲۱. «وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» انبیاء: ۱۰۷.

۶- باران «فَانْظُرْ إِلى‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» روم: ۵۰. ایضا ۴۶ روم. خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده و رحمتش بتمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است «کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» انعام: ۵۴. «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» غافر: ۷. «وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» اعراف: ۱۵۱. انبیاء: ۸۳. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» یوسف: ۶۴ و ۹۲.

ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است یکى رحمت عام که شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غیره است چنانکه فرموده «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ» اعراف: ۱۵۶. «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» غافر: ۷. و یکى رحمت خاصّ که مخصوص اهل ایمان است و دیگران در آن سهیم نیستند مثل «أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ» بقره: ۱۵۷. «وَ اللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ» بقره ۱۰۵. «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» احزاب: ۴۳. (رحمن): از نامهاى خداوند سبحان است و غیر خدا با آن توصیف نمیشود.

و ۱۶۹ بار در قرآن مجید آمده است صد و سیزده بار در اوّل سوره‌ها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آیات. اکثریت قریب باتفاق اهل لغت و تفسیر آنرا کلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته‌اند و احسان کننده و نعمت دهنده معنى کرده‌اند.

در صحاح میگوید: رحمن و رحیم دو اسم‌اند مشتق از رحمت مثل ندمان و ندیم و هر دو بیک معنى‌اند و چون صیغه دو اسم مختلف باشد تکرار آنها بر وجه تأکید جایز است چنانکه گفته‌اند: جاد مجد تنها فرق آنست که رحمن مختص بخداست بخلاف رحیم. راغب نیز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را کسیکه رحمتش بهر چیز وسعت داده و رحیم را کثیر الرحمة معنى کرده است.

ابن اثیر در نهایه گوید: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتق‌اند مثل ندمان و ندیم و هر دو صیغه مبالغه‌اند و رحمن از رحیم رساتر است. رحمن اسم خاصّ خداست غیر خدا با آن توصیف نمیشود بر خلاف رحیم. طبرسى فرموده: رحمن و رحیم براى مبالغه‌اند و هر دو از رحمت مشتق میباشند جز آنکه وزن فعلان در مبالغه از فعیل رساتر است. همچنین است قول زمخشرى و بیضاوى که هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحیم رساتر گفته‌اند.

المنار گوید: رحمن صیغه مبالغه است دلالت بر کثرت دارد و رحیم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و این دو تأکیدهم نیستند بلکه هر یک معنى مستقل دارد. المیزان نیز مانند المنار رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه گرفته و گوید: لذا مناسب است که رحمن دلالت بر رحمت کثیره کند که بر مؤمن و کافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اکثرا در این معنى بکار رفته ... و لذا مناسب است که رحیم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد که بر مؤمن افاضه میشود چنانکه فرموده «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» احزاب: ۴۳ ... و براى همین است که گفته‌اند: رحمن بر مؤمن و کافر عمومیت دارد و رحیم خاصّ مؤمن است. صدوق رحمه اللّه در کتاب توحید بعد از ذکر معناى رحمن فرموده: رحمن براى جمیع عالم و رحیم فقط براى مؤمنان است.

خلاصه سخن آنکه: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتقّ‌اند و هر دو صیغه مبالغه و یا رحمن صیغه مبالغه و رحیم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه بگیریم تا تکرار لازم نیاید و نیز خیلى جالب است که گفته شود رحمن دلالت بر کثرت و رحیم دلالت بر دوام دارد. ناگفته نماند یکى از مختّصات «رحمن» آنست که در قرآن هر جا کلمه رحمن آمده میشود بجاى آن «اللّه» ذکر کرد و بالعکس بر خلاف نامهاى دیگر خدا. مثلا در جاى «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» بقره: ۱۶۳. میشود گفت «هو اللّه الرّحیم» و بجاى «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» رعد: ۳۰.

قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۴

میشود گفت: «و هم یکفرون باللَّه» «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْک» «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» مریم: ۱۸- ۲۶. «إِذا تُتْلى‌ عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» مریم: ۵۸. در آیات فوق نیز میشود بجاى رحمن اللّه گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمن در قرآن چنین است.

از طرف دیگر میشود بجاى اللّه رحمن گذاشت چنانکه آمده «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» بقره: ۱۱۶. «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» مریم: ۸۸. هر یک بجاى دیگرى است «إِنْ أَتاکمْ عَذابُ اللَّهِ» انعام: ۴۰ و ۴۷. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مریم: ۴۵. در این دو آیه نیز یکى بجاى دیگرى آمده و متعلق هر دو عذاب است. در آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» اسراء: ۱۱۰. نیز هر دو مساوى آمده‌اند. «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ» مریم: ۶۱. «أَطَّلَعَ الْغَیبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» مریم: ۷۸. نظیر این دو آیه چنین است «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... جَنَّاتِ عَدْنٍ» توبه: ۷۲. «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً» بقره: ۸۰.

این مطلب نشان میدهد که رحمن با اللّه مساوى و هر دو بیک معنى‌اند نه اینکه رحمن صفتى از صفات خدا باشد. این مطلب که گفته شد در صفات دیگر عمومیت ندارد «مثلا در جاى «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» احزاب: ۴۳. نمیشود گفت «و کان بالمؤمنین اللَّه» و در جاى «وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» بقره: ۱۶۰. نمیشود گفت «و انا التواب اللَّه» همچنین سایر اسماء حسنى که دلالت بر معناى خاصّ دارند.

از طرف دیگر رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحیم پیوسته در موارد رحمت بکار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غیره استعمال گردیده مثل «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» رعد: ۳۰. «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» مریم: ۲۶. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مریم: ۴۵.

قاموس قرآن، ج‌۳، ص: ۷۵

«أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً وَ ما ینْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یتَّخِذَ وَلَداً» مریم: ۹۱ و ۹۲. ملاحظه میشود که این موارد محل رحمت نیستند بلکه محل عذاب و اقتدار و کفراند. «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌» طه: ۵. «وَ إِنَّ رَبَّکمُ الرَّحْمنُ ...» طه: ۹۰ «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ» طه: ۱۰۸ «الْمُلْک یوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً» فرقان: ۲۶. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» فرقان: ۶۳. «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» زخرف: ۲۰ «ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» ملک: ۳. «لا یتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ» نباء: ۳۸،

ملاحظه این آیات و غیره شکى نمیگذارد در اینکه رحمن با اللّه مساوى است و همچون اوصاف دیگر خدا نمیباشد که بیک معنى خاصّ دلالت داشته باشد. این سخن مؤید آنست که رحمن مثل اللّه از نامهاى خداست و وصف نیست و از رحمت مشتق نمیباشد و عربى نیست بلکه دخیل است. و در غیر لغت عربى بمعنى اللّه و خدا و «گاد» انگلیسى میباشد.

طریحى در مجمع البحرین ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل کرده که وقت نشستن کشتى گفت «رهمان اتقن» و گوید: معنایش آنست پروردگارا احسان کن. این جمله میرساند که رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى اللّه میباشد. طبرسى رحمه اللّه گوید: از ثعلب حکایت شده که رحمن عربى نیست و از لغات دیگر است و با آیه «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ» که کفار مکه آنرا انکار میکردند استدلال کرده ولى طبرسى آنرا قبول نمیکند و میگوید: این لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است شنفرى گفته «الا ضربت تلک الفتاة هجینها * الا قضب الرحمن ربى یمینها» و سلامة بن جندل گفته است: و ما یشاء الرحمن یعقد و یطلق. ولى فرمایش طبرسى رحمه اللّه سخن پیشین ما را که رحمن با اللّه مساوى استعمال شده است و مانند صفات دیگر خاصّ نیست رد نمیکند. دو شعر فوق در تفسیر ابن کثیر ذیل آیه بسمله نیز نقل شده است و نیز ابن کثیر از ابن انبارى از مبرّد نقل میکند که رحمن عبرانى است و عربى نیست و از زجاج از احمد بن یحیى نقل کرده که رحیم عربى و رحمن عبرانى است لذا میان آندو در (بسمله) جمع شده است.

حبیب اللّه نوبخت در کتاب دیوان دین ص ۱۰۳ از کتاب المزهر و اتقان سیوطى نقل نموده که رحمن عبرى و معرّب رخمان است و در ص ۱۲۹ میگوید: کلمه رحمن چنانکه در کتاب المزهر آمده و نیز در ضمن معربات ابن نقیب، لغتى است معرّب و عبرى و نظیر رحمان. آیه ۶۰ سوره فرقان نیز مؤید و یا دلیل این مطلب است «وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً» کلمه «وَ مَا الرَّحْمنُ» اگر از روى عناد نباشد میرساند که آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نمیدانستند که رحمن از نامهاى خداست.

در مجمع از زجاج نقل میکند: که رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در کتب قبلى ذکر شده و (عرب) آنرا از نامهاى خدا نمیدانستند بآنها گفته شد که رحمن از نامهاى خداست. در جریان صلح حدیبیه نقل شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بعلى علیه السّلام فرمود: بنویس بسم اللّه الرحمن الرحیم. سهیل بن عمرو و مشرکان گفتند: ما رحمن را نمى‌شناسیم مگر صاحب یمامه (مسیلمه کذاب) بنویس: بسمک اللّهم. این سخن نیز حاکى از عدم شناسائى آنها از رحمن است.

ابن کثیر در تفسیر بسمله گوید: این سخن را از روى عناد و لجاجت گفته‌اند و گرنه رحمن در اشعارشان مذکور است آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. المیزان گوید: «وَ مَا الرَّحْمنُ» سؤال از هویت و ماهیت است و این از آنها مبالغه در تجاهل و استکبارى است نسبت بخداوند. و خلاصه آنکه: لفظ رحمن یا غیر عربى است و بمعنى اللّه میباشد و از این جهت هر یک در جاى دیگرى واقع میشوند و معنى بسم اللّه الرحمن الرحیم چنین میشود: بنام خدا، خدائیکه مهربان است. و یا بواسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بکار میرود ولى این اشکال میماند که در قرآن پیوسته در مواقع رحمت بکار نرفته است.

(رحیم): مهربان. از اسماء حسنى است و دویست و بیست و هفت بار در قرآن بکار رفته است صد و سیزده بار در ضمن بسمله و صد و چهار ده بار در اثناء آیات و آن بر خدا و غیر خدا اطلاق میشود چنانکه درباره حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله آمده «عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» توبه: ۱۲۸. در تمام قرآن فقط یکمورد فوق آمده و در موارد دیگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن بعکس رحمن فقط در موارد رحمت بکار رفته است. وصف رحیم مخصوص براى آخرت نیست بلکه بیشتر آیات عمومیت آنرا میرساند «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» بقره: ۱۷۳. «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» فصلت: ۲. و ده‌ها آیه دیگر و اگر بگوئیم رحیم یعنى خدائیکه فقط براى مؤمنان رحیم است آنهم در قیامت، این سخن را قرآن تصدیق نمیکند. در دعاى ۵۴ صحیفه سجّادیه آمده «یا رحمن الدّنیا و الآخرة و رحیمهما» چنانکه ملاحظه میشود هر دو درباره دنیا و آخرت بکار رفته است. رحیم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان کننده است و چون بر غیر خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد.

مولا امیر المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه در خطبه ۱۷۷ نهج البلاغه در وصف خدا فرموده «بصیر لا یوصف بالحاسّة رحیم لا یوصف بالرّقّة» یعنى خدا بیناست ولى نمیشود گفت چشم دارد. رحیم است ولى با رقت و تأثر و انفعال توصیف نمیشود. صدوق رحمه اللّه در توحید در معنى رحیم فرموده: معنى رحمت نعمت است و راحم بمعنى منعم است ... معناى رحمت (در خدا) رقّت نیست که آن از خدا منتفى است فقط بشخص رقیق القلب رحیم گویند که بسیار رحم کننده باشد. مرحمت نیز بمعنى رحمت است «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» بلد: ۱۷. جمع رحیم در قرآن رحماء آمده «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ» فتح: ۲۹.

رحم در التحقیق فی کلمات القرآن الکریم

رحم: مصبا- رحمنا اللّه و أنا لنا رحمته الّتى وسعت کلّ شی‌ء، و رحمت زیدا رحما و رحمة و مرحمة: إذا رققت له و حننت. و الفاعل راحم، و فی المبالغة رحیم، و جمعه رحماء. و فی الحدیث- انّما یرحم اللّه من عباده الرحماء. و الرحم: موضع تکوین الولد، و یخفّف بسکون الحاء مع فتح الراء و مع کسرها أیضا، و فی لغة تکسر الحاء اتباعا لکسرة الراء، ثمّ سمّیت القرابة و الوصلة من جهة الولاء رحما. فالرحم خلاف الأجنبىّ، و الرحم أنثى فی المعنیین، و قیل مذکر، و هو الأکثر فی القرابة. مقا- رحم: أصل واحد یدلّ على الرقّة و العطف و الرأفة. یقال من ذلک رحمه یرحمه: إذا رقّ له و تعطّف علیه. و الرحم و الرحمة و المرحمة: بمعنى. و الرحم: علاقة القرابة، ثمّ سمّیت رحم الأنثى رحما من هذا، لأنّ منها ما یکون ما یرحم و یرقّ له من ولد.

الاشتقاق ۵۸- قال أبو عبیدة: رحمان فعلان من الرحمة، و رحیم فعیل منها، مثل ندمان و ندیم. عن ابن الکلبی: الرحمن صفة منفردة للّه تبارک و تعالى، لا یوصف به غیره، ألا ترى أنّک تقول رجل رحیم القلب و کن بى رحیما، و لا یقال کن بى رحمانا. و الدلیل على ذلک- قل ادعوا اللّه أو ادعوا الرحمن- فأضاف الرحمن الى اسمه جلّ و عزّ، و هذا اسم لم یعرف فی الجاهلیة. قال ابن الکلبی: و قد سمّت العرب فی الجاهلیة عبد الرحمن و الرحم: اشتقاقها من الرحمة- تقول العرب- بینی و بین فلان رحم و رحم، و الرحم مؤنّثة.

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۰

الفروق- ۱۶- الفرق بین النعمة و الرحمة: أنّ الرحمة الإنعام على المحتاج الیه. و لیس کذلک النعمة، لأنّک إذا أنعمت بمال تعطیه ایاه فقد أنعمت علیه، و لا تقول انّک رحمته. الفرق بین الرحمن و الرحیم: انّ الرحیم مبالغة لعدوله، و انّ الرحمان اشدّ مبالغة، لأنّه أشدّ عدولا. و غیره خلقة، و الرحمة فعل الراحم، و الناس یقولون رقّ علیه فرحمه یجعلون الرقّة سبب الرحمة. الفرق بین الرأفة و الرحمة: أنّ الرأفة أبلغ من الرحمة. والفرق بین اللطف و التوفیق ص ۱۷۹: أنّ اللطف هو فعل تسهل به طاعة اللّه على العبد، و التوفیق فعل ما تتّفق معه الطاعة، والتوفیق یحدث قبل الطاعة بوقت، و اللطف قد یتقدّم الفعل بأوقات یسیرة، و لا یکون التوفیق ثوابا لأنّه یقع قبل الفعل، ولا یکون الّا لما حسن من الأفعال. و اللطف یکون التدبیر الّذى ینفذ فی صغیر الأمور و کبیرها، و الفرق بین اللطف و الرفق ص ۱۸۰: أنّ الرفق هو الیسر فی الأمور و السهولة فی التوصّل الیها و خلافه العنف و هو التشدید فی التوصّل الى المطلوب، و أصل الرفق فی اللغة النفع. و الفرق بین الانعام و الإحسان ص ۱۵۸: أنّ الانعام لا یکون الّا على الغیر و هو متضمّن بالشکر. و یجوز احسان الإنسان الى نفسه، و لا تقول منعم على نفسه، و الإحسان متضمّن بالحمد و یجوز حمد الحامد لنفسه. و یکون من

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۱

الإحسان ما هو ضرر مثل تعذیب اللّه تعالى أهل النار. و الفرق بین الفضل و الإحسان ص ۱۵۹: أنّ الإحسان قد یکون واجبا و غیر واجب. و الفضل لا یکون واجبا على أحد. قع- (رحمیم) شفقة، رأفة، رحمة، عطف، حبّ. (رحمان) رحیم، رءوف، رءوم، حنون، شفیق.

و التحقیق: أنه ظهر من هذه الکلمات المنقولة امور نشیر الیها:

۱- أنّ هذه المادّة مذکورة فی اللغة العبریة باختلاف فی الهیئة، کما فی سائر الکلمات المشترکة المسبوقة فیها، بل کانت قریبة منها لفظا و معنا فی اللغة السریانیة (أرامیة) أیضا. و هذا الاشتراک لا یوجب کون کلمة الرحمن عبریة، کما قال به بعضهم.

۲- انّ اطلاق کلمة الرحمن على اللّه المتعال: إذا کان معرّفا باللّام، و قد نقلنا الکلمة العبریة [ها رحمان‌] مرادا بها اللّه المتعال، إذا ذکرت بحرف ها بدلا عن لام التعریف. و امّا نفس الکلمة بلا لام و منکرا: فلا اشکال فی التسمیة بها فی غیر اللّه المتعال. و هذا نظیر کلمة إلاه- بلا لام فیطلق على کلّ من یعبد حقّا أو باطلا. و أمّا خصوصیة مفهومه: فهی کما فی سائر أسمائه الحسنى، و لا تراد تلک المفاهیم الحقیقیة عند التسمیة بها غیره تعالى و لا یتوجّه الیها.

۳- و قد خلط أهل المعاجم حقیقة مفهوم هذه المادّة کما فی سائر الموادّ

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۲

و ذکروا لها معانی- الرقّة، الرأفة، اللطف، الرفق، العطوفة، الحبّ، الشفقّة، الحنّة، و غیرها. من دون تدقیق و تمییز بینها. و قد عرفت خصوصیة کلّ واحد منها: فانّ النظر فی الرقّة الى ما یقابل الغلظة، و فی اللطف الى الدقّة و التوجّه الى الخصوصیات، و فی العطوفة الى التمایل و جلب التوجّه، و فی الرأفة الى شفقّة شدیدة، و فی الحبّ الى مطلق المحبّة، و فی الحنّة الى رقّة مخصوصة کما سبق فی مادّتها. فالرقّة توجد فی القلب أوّلا، ثمّ یحصل اللطف، ثمّ العطوفة، ثمّ الحنّة، ثمّ المحبّة، ثمّ الشفقّة، ثمّ الرأفة، ثمّ الرحمة. فالرحمة: انّما هی تجلّى الرأفة و ظهور الحنّة و الشفقّة، و فی مقام التعلّق و الاظهار، و یلاحظ فیها الخیر و الصلاح، و لو أوجدت کراهة أو ألما أو ابتلاء، کما فی إسقاء الدواء المرّ للمریض. و أمّا الإحسان و الانعام و الإفضال: فیصدق فی مواردها الرحمة، مع خصوصیات و قیود ملحوظة فیه، و کلّ واحد منها نوع من الرحمة. و سنزید خصوصیة کلّ من هذه الموادّ فی محلّها فراجعه.

۳- و الفرق بین صیغة الرحمن و الرحیم: هو اختلاف وزنهما و ما یختصّ بکلّ من الهیئتین، فانّ الفعیل یدلّ على اللزوم و یبنى للدلالة على الثبوت، کالحمید و العزیز و الکریم و المجید و البصیر. و فعلان یدلّ على ملأ و حرارة و وفور، مادّیا أو معنویا، کما فی الشبعان و ریان و عطشان و صدیان و جوعان، و فی المعنوىّ- غضبان و غیران و لهفان، أى الممتلأ من هذه الصفات. فالرحمن: من امتلأ رحمة، و لمّا کان امتلاء کلّ شی‌ء بحسبه، فیکون

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۳

امتلاء الحقّ المتعال عبارة عن فعلیة الرحمة الکلیة الواسعة لجمیع الموجودات و قاطبة الممکنات فیه تعالى، و هذا إذا أطلقت هذه الصیغة معرّفة باللام- علیه تعالى، و قد ذکر فی القرآن الکریم فی ۵۷ موردا، کلّها معرّفا و مرادا بها اللّه المتعال. و أمّا عمومیة الرحمة و سعتها: یقول اللّه تعالى: رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ ...، . کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ...،. فَإِنْ کذَّبُوک فَقُلْ رَبُّکمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ ...، . رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً- ۴۰/ ۷. فالرحمة فی مقام التکوین و الخلق: کما فی-. أَ هُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّک ...، . فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا ...،. ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ ... . یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ ...،. وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ. و فی مقام الهدایة کما فی-. هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّکمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ ...،. وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ ...،. وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِک فِی عِبادِک الصَّالِحِینَ.

و فی مقام إیجاد یلزم فی الحیاة کما فی: أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً .... وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ...،. وَ یسْتَخْرِجا کنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّک. و فی مقام رفع الموانع کما فی-. لا عاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ ...،. نَجَّینا شُعَیباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا ...،. وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِک مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرِینَ. و فی مقام رفع الضرر کما فی- رب انى. مَسَّنِی الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ...، . وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ. و فی مقام المغفرة و العفو کما فی-. وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا ...،. وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ ...،. أَنْتَ وَلِینا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا.

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۴

و فی مقام التفضّل کما فی-. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‌ مِنْکمْ ...،. وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّکمْ. و فی مقام رفع الموانع الروحی کما فی-. وَ لا یزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّک ...، . إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی. و فی مقام التوفیق و الإصلاح کما فی-. وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. و فی مقام إیجاد مقدّمات للرحمة کما فی-. کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ ...،. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ. و قد یذکر الرحمة فی ما سوى اللّه الرحمن کما فی-. وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ... . وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ ...،. وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ...،. أَنْ یبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً- ۲۸/ ۸۱. و قد یکون موضوع خارجىّ مصداقا للرحمة کما فی-. وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ، أى القرآن،. وَ یؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا- ۹/ ۶۱.

و ممّا یدلّ على سریان الرحمة و عمومیتها: انّها یذکر فی مورد العذاب و یرجى نزولها کما فی-. یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...،. رَبُّکمْ أَعْلَمُ بِکمْ إِنْ یشَأْ یرْحَمْکمْ أَوْ إِنْ یشَأْ یعَذِّبْکمْ ...،. لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ- ۲۷/ ۴۶. نعم یستثنى من عمومیة الرحمة: إذا کانت موجبة للفساد و منتجة خلاف المطلوب کما قال تعالى-. وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ- ۲۳/ ۷۵. و فی مقابل هذا الاستثناء: تعبیر فی حقّ المؤمنین المتّقین بما یدلّ على غایة تشریفهم و کمال تجلیلهم فی نزول الرحمة، فیعبّر بإدخال هؤلاء فی رحمته فیقول تعالى-. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ- ۴۵/ ۳۰،. وَ أَدْخَلْناهُ (لوطا)

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۵

فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ- ۲۱/ ۷۵،. وَ إِسْماعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکفْلِ کلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ- ۲۱/ ۸۶،. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ- ۴/ ۱۷۵. فظهر أنّ الرحمة فیض منبسط و نور متّسع و محیط بجمیع عالم الوجود سماء و أرضا ظاهرا و باطنا إیجادا و إبقاء مادّیا و روحانیا، و نور الرحمة فی سریانه و نفوذه و جریانه و شموله کنور الوجود المنبسط منه تعالى شأنه و عظم برهانه، ففی کلّ مورد ورد نور الوجود منه تعالى یلازمه نور الرحمة. و فی کلّ مورد أحاط به علمه الواسع المحیط یحیط به الرحمة الواسعة-. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...،. رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً- ۴۰/ ۷.

و هذا المقام: مقام الرحمانیة الالهیة المنبسطة التامّة المحیطة، و کما أنّ- لنور الوجود بل للنور الحسّى مراتب شدّة و ضعفا، کذلک للرحمة الحقّه، فکلّ فرد من موجودات سماویة أو أرضیة یستفید من الرحمة المنبسطة على حسب استعداده الذاتی و الفعلى، الى أن یصل فی الکمال الى درجة فوق الاستفادة و هو مقام الصالحین، فیدخلهم اللّه عزّ و جلّ فی رحمته الخالصة النافذة. و الى أن ینتهى فی الضعف و النزول الى حدّ لا یستفاد فیه الّا من الرحمة العمومیة فقط. . یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ وَ إِلَیهِ تُقْلَبُونَ- ۲۹/ ۲۱. . وَ أَدْخِلْنا فِی رَحْمَتِک وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ- ۷/ ۱۵۱. ثمّ انّ للرحمة منزلتین: منزلة بسط أوّلیة تساوق نور الوجود المنبسط، و منزلة ظهور ثانویة تتعلّق بالموجودات بعد الوجود، فی مقام الربوبیة و الهدایة و الفضل و الإصلاح و التکمیل و الإکرام و الانعام و ادامة المحبّة و الحنّة.

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۶

و الى المنزلة الاولى ناظر قوله تعالى-. الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ- ۶۷/ ۴،. أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ- ۴۳/ ۴۵،. ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ- ۲۵/ ۵۹،. وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ- ۲۵/ ۶۰،. قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ- ۱۷/ ۱۱۰،. إِنْ کلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً- ۱۹/ ۹۳. فانّ الخلق و الالوهیة و الاستواء على العرش و السجدة و الدعوة و العبودیة: کلّها فی تلک المرتبة، و لا اشکال فی ارادة مطلق مفهوم الرحمانیة الشاملة على المرحلتین. و أمّا التعبیر بهذه المادّة: اشارة الى جهة الوصف و الرحمة- أیضا الداعیة الى تحقیق العبودیة و الالوهیة و السجدة و الدعوة. فذکر هذا الاسم فی موارده: یدلّ على تعلیل و إتیان حجّة و برهان یناسبها المورد- و قد یقال إنّ تعلیق حکم بالوصف مشعر بالعلیة. و الى المنزلة الثانویة یشیر قوله عزّ و جلّ-. یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیطانَ إِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیا، یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکونَ لِلشَّیطانِ وَلِیا- ۱۹/ ۴۵،. قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا- ۱۹/ ۷۵،. وَ ما یأْتِیهِمْ مِنْ ذِکرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ- ۲۶/ ۵،. عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ- ۵۹/ ۲۲،. الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ- ۵۵/ ۱،. تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- ۴۱/ ۲- فانّ البعد و الشطن و و اتّباع الشیطان و ولایته و الضلالة و الهدایة و الطاعة و الاعراض و التعلیم و و التنزیل و الذکر و الآیات: کلّها فی هذه المرتبة. و لا یخفى أنّ الشیطان انسیا أو من الجنّ: مشمول للرحمة الأوّلیة المنبسطة،

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۷ و أمّا الرحمة الثانویة: فقد جعل نفسه محرومة عنها و مبعدة، و الشطن بمعنى البعد، فالشیطان فی مقابل الرحمن، و هو المظهر التامّ للمرتبة النازلة من البعد، و من أعرض الرحمن و عصاه: فهو من أولیاء الشیطان، و یکون من المحرومین و المبعدین عن هذه الرحمة الظاهرة المتعلّقة بالموجودات-. وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحْمنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ- ۴۳/ ۳۶. و لا یخفى أنّ تطبیق المنزلتین على الآیات الکریمة المذکورة و غیرها: یراد منه النظر الأوّلى الى الحیثیة الأوّلیة من المنزلتین أو الحیثیة الثانویة، و لیس المراد نفى الدلالة الى حیثیة اخرى أو تخصیص الدلالة علیها. و قد یکون النظر الى الحیثیتین معا فی عرض واحد، و یراد من الکلمة عموم المعنى و مطلق المفهوم الشامل على المنزلتین، کما فی قوله تعالى و تبارک. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ...،. وَ إِلهُکمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ ...،. قُلْ مَنْ یکلَؤُکمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ- ۲۱/ ۴۲.

و أمّا الرحیم: قلنا إنّ الصیغة تدلّ على الثبوت و اتّصاف الذات بالوصف على سبیل اللزوم، فانّ الکسرة تدلّ على رسوخ و ثبوت زائد، و الیاء من حروف المدّ تدلّ على امتداد فی الاتّصاف، و هذا هو الفارق بین فعل و فعیل کخشن و شریف، و هکذا صیغة فعل و فعلان کصعب و عطشان فانّ الألف و النون تدلّان على ظهور امتداد و توسعة فی الاتّصاف. فالرحیم هو ذو رحمة ثابتة راسخة لا سعة فیها کمّا، و على هذا یقال انّه رحیم بالمؤمنین أو رحیم فی الأمور المعنویة أو بخصوصیات اخر.

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۸

و قد ذکر فی القرآن المجید فی ۱۱۵ موردا، منها بعد کلمة الغفور فی ۷۲ موردا-. إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. و بعد کلمة التوّاب فی ۹ موارد-. إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. و بعد کلمة رءوف فی ۹ موارد أیضا-. إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ. و ذکر بعد کلمات- ودود، العزیز، الرحمن، البرّ، أیضا. و کلّ منها بمناسبة اقتضاء المورد. و کلّ هذه الموارد الّتى استعمل لفظ الرحیم فیها: مرجعها الى توبة العباد و مغفرة الذنوب و العفو عن الخطایا و ما یرجع الى الأمور المعنویة. ثمّ انّ الرحیم المطلق هو اللّه المتعال، کما فی سائر أسمائه الحسنى. و اما الرحیم فی الجملة فیطلق على کلّ ذى رحمة باعتبار تلک الرحمة-. رُحَماءُ بَینَهُمْ. و أمّا الرحم: فهذه الصیغة فعل کخشن من صیغ الصفة المشبهة، و الاستمرار و الامتداد فیها أقلّ من صیغة الرحیم. فالرحم بمعنى من یقوم به الرحمة على سبیل الثبوت، و المصداق الأتمّ له من بین الناس هو الأقارب من ذوى النسب، الأقرب فالأقرب. و أقرب الأرحام للمرأة ولدها الّذى تلده و تربیه، و لمّا کان الولد فی مقام المرحمة و العطوفة و القرابة بمنزلة لا یوجد فی الطبیعة ما فوقه: یطلق على محلّ نشوءه و تکوّنه و ما یشار به الیه و ما هو سبب بقائه و حیاته: الرحم. لَنْ تَنْفَعَکمْ أَرْحامُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ- ۶۰/ ۳- أى مع أنّ الأرحام و من بینهم الأولاد أقرب الناس إلیکم رحمة و مودّة. و. هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ- ۳/ ۶،. اللَّهُ یعْلَمُ ما تَحْمِلُ کلُّ أُنْثى‌ وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ .... وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‌ أَجَلٍ- ۲۲/ ۵

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص: ۹۹

فتدلّ الآیات الکریمة: على انّ الحکم و السلطة و کیفیة التقدیر و التصویر فی مرحلة الجنین للّه تعالى، کما أنّه مالک یوم الدین. فعالم التکوین و ما دام الإنسان جنینا و عالم الآخرة: لیس للإنسان فیها اختیار، و دار الاختیار هو الحیاة الدنیا فقط. . وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ- ۳۳/ ۶/- أى مصاحبو الأرحام و الّذین یتعلّقون بهم و یرجعون الیهم، فیشمل جمیع طبقات الأقرباء و ذوى النسب و الحسب، فیکون الأرحام جمع الرحم، و یمکن أن یکون جمع الرحم الّذى بمعنى القرابة کما قیل، و اطلاق الرحم على القرابة للمبالغة، لکونها مظهر الرحم- راجع- أولو. . وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ- ۴/ ۱،. أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکمْ- ۴۷/ ۲۲-

التعبیر بهذه المادّة دون الأقارب و غیرها: للاشارة الى علّة الحکم و هی تحقّق الرحمة بینهم بالطبیعة و الفطرة الذاتیة و لازم أن یلاحظ جانب الفطرة و لا سیما إذا یؤید بحکم الشریعة. و لا یبعد أن یکون الرحم بمعناه اللغوىّ العامّ شاملا على الأرحام الروحانیة أیضا، فانّ النبىّ مصداق کامل لهذا المفهوم-. حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ- ۹/ ۱۲۸، ثم أوصیاؤه المطهرون و الأولیاء المخلصون من المؤمنین. فکما أنّ قطع الرحم الظاهری یوجب الاختلال فی الأمور الانفرادیة و الاجتماعیة: کذلک الانقطاع عن الأرحام الروحانیین (الّذین یحبّون الخیر و صلاح الاجتماع و السعادة و الفوز و النجاح و الفلاح) یوجب الخیبة و الخسران و الضلالة و الحیرة و الحرمان فی الدنیا و الآخرة. وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ- ۲/ ۲.

رحم در مفردات راغب

الرَّحِمُ: رَحِمُ المرأة، و امرأة رَحُومٌ تشتکی رحمها. و منه استعیر الرَّحِمُ للقرابة، لکونهم خارجین من رحم واحدة، یقال: رَحِمٌ و رُحْمٌ. قال تعالى: وَ أَقْرَبَ رُحْماً [الکهف/ ۸۱]، و الرَّحْمَةُ رقّة تقتضی الإحسان إلى الْمَرْحُومِ، و قد تستعمل تارة فی الرّقّة المجرّدة، و تارة فی الإحسان المجرّد عن الرّقّة، نحو: رَحِمَ اللّه فلانا. و إذا وصف به الباری فلیس یراد به إلّا الإحسان المجرّد دون الرّقّة، و على هذا روی أنّ الرَّحْمَةَ من اللّه إنعام و إفضال، و من الآدمیین رقّة و تعطّف.

و على هذا قول النّبی صلّى اللّه علیه و سلم ذاکرا عن ربّه «أنّه لمّا خلق الرَّحِمَ قال له: أنا الرّحمن، و أنت الرّحم، شققت اسمک من اسمی، فمن وصلک وصلته، و من قطعک بتتّه». فذلک إشارة إلى ما تقدّم، و هو أنّ الرَّحْمَةَ منطویة على معنیین: الرّقّة و الإحسان، فرکز تعالى فی طبائع الناس الرّقّة، و تفرّد بالإحسان، فصار کما أنّ لفظ الرَّحِمِ من الرّحمة، فمعناه الموجود فی الناس من المعنى الموجود للّه تعالى، فتناسب معناهما تناسب لفظیهما. و الرَّحْمَنُ و الرَّحِیمُ، نحو: ندمان و ندیم، و لا یطلق الرَّحْمَنُ إلّا على اللّه تعالى من حیث إنّ معناه لا یصحّ إلّا له، إذ هو الذی وسع کلّ شی‌ء رَحْمَةً، و الرَّحِیمُ یستعمل فی غیره و هو الذی کثرت رحمته، قال تعالى: إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [البقرة/ ۱۸۲]، و قال فی صفة النبی صلّى اللّه علیه و سلم: لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ [التوبة/ ۱۲۸]، و قیل: إنّ اللّه تعالى: هو رحمن الدّنیا، و رحیم الآخرة، و ذلک أنّ إحسانه فی الدّنیا یعمّ المؤمنین و الکافرین، و فی الآخرة یختصّ بالمؤمنین، و على هذا قال: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ فَسَأَکتُبُها لِلَّذِینَ یتَّقُونَ [الأعراف/ ۱۵۶]، تنبیها أنها فی الدّنیا عامّة للمؤمنین و الکافرین، و فی الآخرة مختصّة بالمؤمنین.

موارد به کار رحم رفته در قرآن

رَحِمَ:

  • وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا (آیه ۲۸۶ بقره)
  • وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ (آیه ۲۰۰ آل عمران)
  • مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَٰلِک الْفَوْزُ الْمُبِینُ

أَرْحَام:

  • وَلَا یحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یکتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ
  • هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحَامِ کیفَ یشَاءُ

أَرْحَم:

  • وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِک وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • فَاللَّهُ خَیرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَکمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • وَأَیوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

رُحْم:

  • فَأَرَدْنَا أَنْ یبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیرًا مِنْهُ زَکاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا

رَحْمَٰن:

  • وَإِلَٰهُکمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ
  • لِتَتْلُوَ عَلَیهِمُ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَهُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمَٰنِ
  • قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ

رَحْمَة:

  • فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ
  • وَاللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
  • أُولَٰئِک عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ

رَحِیم:

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
  • الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
  • فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
  • ذَٰلِکمْ خَیرٌ لَکمْ عِنْدَ بَارِئِکمْ فَتَابَ عَلَیکمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
  • وَأَرِنَا مَنَاسِکنَا وَتُبْ عَلَینَا إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
  • وَمَا کانَ اللَّهُ لِیضِیعَ إِیمَانَکمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ

مَرْحَمَة:

  • وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ

الرَّٰحِمِین:

  • وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِک وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • فَاللَّهُ خَیرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
  • قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَکمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

منابع

  • قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی.
  • التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی.
  • مفردات، راغب اصهفانی.