سید محمدکاظم قزوینی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۷ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (مهدی موسوی صفحهٔ سيد محمد كاظم قزوينى را به سید محمدکاظم قزوینی منتقل کرد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نسب سید محمد کاظم قزوینی

فرزندان حضرت امام كاظم علیه السلام نمونه مجسم و عملى از تعاليم قرآنى و نشانگر ويژگي‌هاى دودمان امامت بودند. سير زندگى بازماندگان آن فروغ هفتم سرشار از فداكارى و مجاهدت در راه دين و اعتلاى ارزش هاى معنوى بود. يكى از بهترين دلايل تسلم ناپذيرى آن وجودهاى بابركت در مقابل ستم تلاطم روحى آنان در برخورد با آفات رشد و تعالى جامعه، پراكندگى و گوناگونى محل زندگى و اقامت آنان در جهان اسلام است.

تبار دانشور «قزوينى»[۱] از لحاظ نسب به سالار پرواپيشگان و ستم ستيزان، حضرت امام موسى كاظم علیه السلام مى رسند و از ميان اين سلسله باشرافت، واعظان انديشمند، مفسران و فقيهان والامقام، نويسندگان ژرف انديش و شاعران متعهد و دلسوز برخاسته اند كه هر كدام خدمات ارزنده علمى، فرهنگى و تبليغى به جامعه اسلامى نموده و صفحاتى از تاريخ تشيع را با تكاپوى علمى خود مزين ساخته اند و با پاسدارى از دژ استوار خاندان وحى و رسالت پرداخته و چون مدافعانى آگاه و فداكار در صيانت از فرهنگ اصيل اهل بيت علیهم السلام لحظه اى مضايقه ننموده اند.

خاندان قزوینی

آل قزوينى كه از تبار تلاش و تحقيق و طايفه جهاد و اجتهاد هستند، غالبا در شهر مقدس كربلا و در جوار بارگاه مطهر سالار شهيدان - حضرت امام حسين علیه السلام- اقامت داشته اند، ولى اصل آنان قزوينى است. اقامت اين خاندان در كربلاى معلى در قرن دوازدهم هجرى صورت گرفت و شخصيت مشهور آنان سيد محمدباقر موسوى قزوينى ملقب به معلم السلطان است كه نخستين كسى از اين قبيله بود كه به نجف اشرف در سال 1185 ه.ق مهاجرت كرد. وى پس از سيزده سال اقامت در جوار مضجع مطهر نخستين پيشواى شيعيان به سال 1198 ه.ق همراه برادرش سيد محمدعلى (فرزند سيد عبدالكريم موسوى قزوينى حائرى) در كربلا رحل اقامت افكند.[۲] برخى طايفه مذكور را از نوادگان سيد محمدعلى موسوى قزوينى دانسته اند.[۳]

يكى از شخصیت هاى برجسته اين خاندان سيد ابراهيم، فرزند سيد محمدباقر قزوينى، (1262-1204 ه.ق) است كه از بزرگ عالمان شيعه در اواسط قرن سيزدهم هجرى مى باشد. وى در اكثر مراتب علمى و حسن تحرير كم نظير و در مكارم اخلاق و احاطه به مسائل فقهى و كلامى وحيد عصر خويش بشمار مى رفت. نزديك به يك هزار شاگرد داشت ك سيد حسين كوه كمرى، شيخ زين العابدين مازندرانى، حاج سيد اسدالله حجت الاسلام اصفهانى و صاحب قصص العلماء (تنكابنى) از جمله آنان است. معروفترين اثرش، ضوابط الاصول، تقرير دروس استادش، شريف العلماء مازندرانى است. مدفن او در نزديكى بازار حضرت ابوالفضل علیه السلام از صحن مقدس حسينى واقع شده است.[۴]

خاندان قزوينى از طريق مادر به سيد محمد مجاهد (صاحب رياض المسائل) نسب مى برند. در واقع آنان از جانب پدر به امام كاظم علیه السلام و از سوى مادر به امام حسن مجتبى علیه السلام منتهى مى گردند.[۵]

اين طايفه نقش بسيار مؤثرى در تاريخ علمى، اجتماعى و سياسى ديار مقدس كربلا داشته اند و نامورانى از ايشان در طول اعصار و قرون در مقابله با نقشه هاى استعمارگران و حيله هاى استكبار جهانى مقاومت ورزيده و مانع بزرگى بر سر راه توطئه هاى استبدادى بوده اند و هم اينك نيز افرادى از آنان در زندان هاى رژيم بعث عراق گرفتارند.

تولد سید محمد کاظم قزوینی

سيد محمدابراهيم قزوينى يكى از فروغ هاى فروزان و از سادات اصيل و مشهور به زهد و وارستگى در شهر معطر كربلا بود. در روز دوازدهم ماه شوال سال 1348 ق (1307 ش)[۶] خداوند به اين دانشور ديندار فرزندى عطا كرد كه با تولدش صفاى بيت شريف اين انسان را دو چندان ساخت. اين فرزند، محمدكاظم ناميده شد، دوران كودكى اين غنچه نورسته در دامن پرمهر و محبت مادرى خوش طينت سپرى گشت كه خود از پرورش يافتگان مكتب سعادت بخش تشيع بود.

سايه مهر گستر پدرى فاضل و محيطى آكنده از رايحه روان بخش ايمان و معنويت، بذر ايمان و آگاهى در وجود سيد محمدكاظم مى افشانيد. اما يكى از وقايع اسف انگيز براى خانواده سيد محمد اين بود كه هر چه خداوند فرزندى به آنان عطا مى كرد به دلايل گوناگون و در سن طفوليت رخ در نقاب خاك مى كشيد. سيد محمدابراهيم و همسرش گرچه از چنين رخدادهايى به لحاظ پيوستگى عاطفى با فرزاندان ناراحت مى شدند، ولى اين حقيقت را باور داشتند كه بلاها و سختى ها، تحفه هاى الهى است و حكمت هايى در اين حوادث به ظاهر ناراحت كننده نهفته كه تنها خداوند از نهان آن ها آگاه است. خواست خداوند بر اين تعلق گرفت كه سيد محمدكاظم باقى بماند و از گزند حوادث مصون گشته، منشأ خدمات علمى و تلاش هاى فرهنگى گسترده گردد.

چون سيد محمد ده بهار را پشت سر گذاشت، در وفات مادر مهربان و وارسته اش سوگوار گرديد. گويا مواجه شدن با سختي ها و پيدايش آشفتگى در مسير زندگى اين كودك، مى خواست گوهر كمالات او را آشكار نمايد و روح وى را از وابستگى دنيوى جلا دهد. دو سال ديگر در سن دوازده سالگى فراق پدر را متحمل شد. اين دو حادثه موقعيت بسيار سختى را براى نوجوان دوازده ساله پديد آورد. دشوارى وقتى رو به تزايد رفت كه به دليل بدهى زياد پدرش منزل مسكونى آنان نيز به فروش رفت.[۷]

گرچه اين سبزه نورسته دوران نوجوانى را سپرى مى كرد، به موجب تربيت صحيح دينى، در لابه لاى ابرهاى متلاطم و تيره بلايا، آفتاب درخشان لطف خداوندى را مشاهده مى كرد و سخن پدرش را فراموش نمى كرد كه «محنت هاى الهى بيانگر نزديكى فرد به پروردگار است و هر چه خداوند كسى را بيشتر دوست داشته باشد، آثار تعلقات دنياى فانى را بيشتر از چهره اش مى زدايد تا تكيه‌گاه محكمى براى خود برگزيند و به ريسمان استوار الهى چنگ زند».

چنين آگاهي هايى سبب شد تا نهال نوپاى سيد محمد با توفان هاى حوادث به لرزه درنيايد و در جزر و مدهاى زندگى، آرامش روحى خويش را حفظ كند و خود را براى كسب كمالات و تحصيل دانش دينى مهيا سازد.

تحصيل سید محمد کاظم

سيد محمدكاظم پس از آن كه كشتى طوفان زده دل را به ساحل شكيبايى و آرامش هدايت كرد و با ياد و نام سالار شهيدان حضرت امام حسين علیه السلام و خواندن اشعارى در رثاى آن حضرت چشمه اشك در كوير غم جارى ساخت، دروس مرحله مقدمات و سطح را در حوزه پرفيض كربلا آموخت. در دوره سطح از فروغ انديشه آيات و عظام و حجج الاسلام سيد ميرزا هادى خراسانى، سيد محمدحسن قزوينى، شيخ محمد خطيب، شيخ جعفر رشتى و سيد محمدصالح قزوينى محظوظ گشت.

سيد ميرزا هادى كه مرجع عاليقدر محسوب مى گشت، در كنار تدريس دوره عالى در حوزه علميه كربلا تدريس كفاية الاصول، را به طور خصوصى براى برخى از شاگردان برجسته اش داير كرد كه آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى افتخار حضور در اين جمع نورانى را داشت.

ازدواج ایشان

سيد محمدكاظم پس از پايان رسانيدن دوره سطح، در دروس عالى حضرات آيات سيد ميرزا مهدى شيرازى، شيخ يوسف خراسانى و سيد هادى ميلانى شركت نمود. آيت الله العظمى حاج سيد مهدى حسينى شيرازى علاوه بر رابطه شاگردى و استادى، پيوند عاطفى نزديكى با سيد محمدكاظم داشت. بعدها اين ارتباط به وصلتى مبارك شد. زيرا دختر آيت الله ميرزا مهدى شيرازى به عقد ازدواج وى درآمد. ثمره اين پيوند پاك پنج فرزند فاضل و برومند شد كه همگى در حوزه علميه و مراكز علوم اسلامى و تبليغات شيعى اشتغال داشته و به تدريس در سطوح عالى مبادرت ورزيده اند. اسامى ايشان عبارتند از: حاج سيد محمدابراهيم، حاج سيد محمدعلى، حاج سيد محمدمصطفى، حاج سيد محسن و حاج سيد جعفر قزوينى.[۸]

آيت الله ميرزا مهدى شيرازى از خاندانى است كه شخصيتى چون آيت الله سيد حسن شيرازى، احياگر قدرت فتوا، در بين آنان چون خورشيدى فروزان مى درخشد.[۹] بيش از يك قرن است كه در اين قبيله، قله مرجعيت همچنان استمرار يافته است. برادر همسر آيت الله قزوينى، شهيد بزرگوار آيت الله سيد حسين شيرازى، است كه پس از يك ربع قرن مبارزه بى امان بر ضد استبداد و استعمار و تحمل انواع ناملايمات و شكنجه هاى جانفرسا در بهار 1359 ه.ش در بيروت به دست عوامل بعثى به شهادت رسيد.[۱۰]

بیان شیرین سیدمحمد

آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى پس از بهره مند شدن از محضر اساتيد در دانش فقه، حديث، كلام و تفسير قرآن، مهارت‌ها بدست آورد و موفق گرديد در حوزه علميه كربلاى معلى تفسير قرآن و فقه را به شاگردان خويش بياموزد. ايشان در خطابه و سخنورى نيز ممتاز بود و ذوق او استعداد ذاتى وى در اين موهبت الهى دخالت موثرى داشت و توانايى او مصداق علمه البيان بود.[۱۱]

و چون در بيانات پرجاذبه و شيرين خويش از صميم قلب سخن مى گفت، بر دل ها تأثير مى گذاشت، نرمى و تأثر در قلب ها پديد مى آورد، روان هاو انديشه ها را جلا مى داد و شنوندگان را از خواب غفلت بيدار مى كرد. دانش دينى و تسلط بر منابع قرآن و روايى و آگاه بودن بر روح تعليمات اسلامى و شناخت مقتضيات زمان و اوضاع روزگار و مصالح جامعه اسلامى و چگونگى موضع گيرى در مقابل جريان هاى موجود، وعظ و خطابه او را تقويت كرده بود. خصوصيت وى راستگويى و نيت خالصانه اش بود. او مى كوشيد در تشريح مباحث دينى و معرفى سيره اهل بيت علیهم السلام با استمداد از منابع معتبر و مستند به صورتى صحيح و با پرهيز از نقل قول سست به سخنورى بپردازد و به خطابه ها و مواعظ خود غنا بخشد. آراستن سخن به معانى گوناگون و ايجاد هيجان و حالات عاطفى و احساس در شنوندگان از هنرهاى اين خطيب نكته پرداز است.

در وعظ و ارشاد دينى، غالبا بر قرآن و تعاليم انبيا و اولى علیهم السلام تكيه مى كرد و با كمك گرفتن از تاريخ و حوادث گذشته و نتيجه گيرى جالب شنوندگان را نسبت به امور جارى آگاه و در خصوص آينده خود ارشاد و هدايت مى كرد. محبت ائمه را در دل شيفتگان و كينه دشمنان قرآن و عترت را در قلب ها مستحكم مى نمود و معنويتى كه چون رايحه اى معطر از وجود شريفش در فضا پراكنده مى شد، سازندگى سخنان او را افزون مى كرد.

چه گناهكارانى كه بر اثر بيانات اين خطيب ماهر راه توبه پيش گرفته و فطرت آنان بيدار گشت و چه پايمال گنندگان حقوقى كه به اداى حقوق ديگران اهتمام ورزيدند.[۱۲] كم نبودند افرادى كه با گوش فرادادن به سخنان اين سيد والاگهر نسبت به مبانى تشيع خوش بين شده و از بدگمانى و تهمت هاى نابه جا دست برداشته و بذر محبت به خاندان عترت در قلب هاى آنان كاشته شد.

فضلايى چون، شيخ مرتضى شاهرودى، سيد عبدالحسين قزوينى، شيخ ضياء زبيدى، شيخ عبدالحميد مهاجر و شيخ محمد مجاهد فن خطابه را نزد آيت الله قزوينى آموختند. آن انسان وارسته به منظور تربيت خطيب و سخنور ماهر براى گروه هايى از طلاب حوزه علميه كربلا دوره آموزش عالى خطابه را آغاز كرد.[۱۳]

فعالیت دینی سید محمد کاظم قزوینی

آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى به منظور شناساندن مذهب تشيع، در سال 1380 ه.ق، مؤسسه اى با عنوان «رابطه النشرالاسلامى» در كربلا تأسيس كرد، بنيان نهادن چنين مركزى در آن زمان و شرايط اختناق آميز كشور عراق نظير نداشت. برنامه اين موسسه ارتباط با كشورهاى اسلامى، مكاتبه با شخصیت هاى سياسى - مذهبى دنياى اسلام و ارسال كتب و نشريات شيعى به صورت رايگان براى افراد و مراكز فرهنگى بود. محور اين تلاش فرستادن كتاب به برخى كشورهاى آفريقايى چون الجزاير و مراكش بود كه هزاران سيد علوى در اين دو كشور زندگى مى كردند، ولى در اثر تبليغات مسموم در ادوار تاريخى و سمپاشى دشمنان شيعه و دورى از مراكز تبليغى، ناآگاهانه نسبت به نخستين امام شيعيان كه جد آنان نيز است، اعتقاد نداشتند.[۱۴]

در آغاز، محدوده فعاليت اين تشكيلات منحصر به چند كشور عربى بود ولى بعد از آن، برنامه هاى مؤسسه گسترش يافت و كشورهاى ديگر آفريقايى، آسيايى، اروپاى غربى و كشور استراليا را زير پوشش قرار دادند. ارسال كتاب به نقاط مزبور آثار ژرفى بر تفكرات مردم آن سرزمين ها نسبت به تشيع و خاندان عصمت و طهارت گذاشت و صدها نفر را به تشيع معتقد ساخت.

مؤسسه «رابطه النشر الاسلامى» بعدها دو شيعه در بيروت (مركز حكومت لبنان) و كويت افتتاح كرد. پس از به قدرت رسيدن حزب پوشالى و منحوس بعث در كشور عراق مزاحمت هايى براى اين تشكيلات آغاز گرديد و دستور داده شد كه به صورت اجبارى مكان مؤسسه تخليه شود و سرانجام چند سال بعد ساختمان جديد و كليه لوازم فرهنگى و كتاب هاى آن از سوى رژيم بعثى مصادره و براى گردانندگان آن تضييقاتى فراهم گرديد.

بعد از هجرت آيت الله قزوينى به كشور كويت فعاليت هاى شيعه مستقر در اين سرزمين گسترش افزونترى يافت و تا چند سالى پس از اقامت ايشان در ايران برنامه هاى آن مؤسسه با تحرك شايان توجهى استمرار داشت. طى اين مدت حدود يك ميليون جلد كتاب با موضوعات اسلامى و ديدگاههاى شيعى براى علاقه مندان در حدود سى كشور ارسال گرديد.

كم نيستند تعداد كسانى در كشورهاى عربى، شمال آفريقا و حتى اروپا كه با مطالعه كتب ارسالى نسبت به اهل بيت علیهم السلام علاقه پيدا كرده و دل ها را از كينه اى كه نسبت به عترت پيامبر و خصوصا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشتند، خالى كردند. امواج تشيع گرايى كه هم اكنون كشورهاى شمال آفريقا را دربرگرفته هرگز بى تأثير از فعاليت هاى آيت الله قزوينى نيست.[۱۵]

در حدود سال 1409 ه.ق ايشان تصميم گرفت مركزى به منظور پژوهش هاى گسترده و عميق پيرامون تاريخ زندگانى اهل بيت علیهم السلام تأسيس كند و سرانجام در ماه ربیع الثانی سال 1410 ه.ق اين مركز با عنوان مؤسسه نشر علوم امام صادق علیه السلام به همت ايشان بنيان نهاده شد و خود با همكارى عده اى از دوستان فاضل و پژوهشگران حوزوى به تاليف كتابى در پيرامون امام صادق علیه السلام مبادرت كردند كه حاصل اين تلاش تدوين «موسوعة الامام الصادق» است.

ايشان تا واپسين روزهاى حيات دنيوى با حضور در مؤسسه مزبور فعاليت‌هاى تحقيقاتى مربوط به دايرة المعارف مورد اشاره را انجام مى داد. اين اثر كه تاكنون هشت جلد از آن به چاپ رسيده، نزديك به سى جلد خواهد شد كه شرح زندگانى امام صادق علیه السلام از جنبه هاى گونان، احاديث ايشان، تأليفات شاگردان آن پيشواى پاك شرشت كه املاى خود حضرت است و دهها موضوع ديگر را دربردارد.[۱۶]

سفر به مراکش برای تبلیغ تشیعه

زمانى بصيرت و آگاهى، ايشان را بر آن داشت تا براى رسانيدن پيام رهايى بخش تشيع به گوش جهانيان بار سفر بسته، مهاجرت كند و در كشورهاى ديگر پايگاهى براى مبارزه اعتقادى تشكيل دهد و كينه ها را از دل ها نسبت به خاندان پيامبر كاسته، بذرهاى عطوفت در دل ها بكارد. هدف از اين سفرها رساندن پيام دو حقيقت جدانشدنى از يكديگر يعنى قرآن و عترت، به گوش هاى شنوا بود. در مراكش نيز اكثر مردم سنى مذهب هستند.[۱۷]

متأسفانه گروهى سادات علوى زندگى مى كنند كه به تشيع به ديده نفرت مى نگرند. در اين كشور اسلامى به استناد خبرى جعلى مبنى بر اين كه كشتى حضرت نوح علیه السلام در روز عاشورا بر ساحل نشست و توبه حضرت آدم علیه السلام در چنين روزى پذيرفته شد، به جاى مراسم سوگوارى براى حضرت ابا عبدالله الحسين علیه السلام برنامه هاى جشن و سرور برپا مى گرديد و صدها مجلس ازدواج به راه انداخته و شيرينى پخش مى كردند و در واقع اين روز خونين عيد رسمى و زمان شادى آنان گشته بود.

آيت الله قزوينى چون از برپايى چنين رسوم ناگوار آگاه شد، به منظور تحقيق و چاره جويى راهى مراكش گرديد و ضمن ديدار با دانشمندان علوم دينى، سردبيران و صاحبان امتياز نشريات و متفكران و اهالى شهرهاى گوناگون با مطرح كردن اين مسأله خواستار ريشه كنى اين سنت مذموم شد، و سرانجام پس از چهار ماه تلاش هاى علمى و تبليغات اصولى و تاليف و انتشار كتابى درباره حضرت ابا عبدالله الحسين علیه السلام مجالس جشن و سرور در عاشوراى حسينى تبديل به مجلس عزا و ماتم گرديد و سنت پوسيده اى كه امويان مؤسس آن بودند ريشه كن شد.[۱۸]

به علاوه چندين كتابخانه با كتب شيعى تأسيس شد تا اهل سنت به منابع دسترس داشته باشند. همچنين در اين سفر گروهى به مذهب تشيع مشرف شدند. تمامى اين فعاليت ها با امكانات شخصى آيت الله قزوينى صورت مى گرفت و ايشان اظهار مى داشت اگر بودجه كافى و تجهيزات لازم در اختيار داشتم چنان در مراكش فعاليت مى كردم كه فرياد فرحزا و ملكوتى «اشهد ان عليا ولى الله» در اذان از راديو مراكش پخش شود. اين سفر به قدرى مردم آن سامان را شيفته بيانات شيوا و اخلاق پرجاذبه اش كرده بود كه با وجود اكثريت سنى، آنان اجازه نمى دادند آيت الله قزوينى به وطن مألوف بازگردد و اصرار داشتند براى هميشه در آن جا بماند.[۱۹]

مسافرت ایشان به استراليا

حدود سال 1396 ه.ق گروهى از شيعيان استراليا نامه مبسوطى خطاب به آيت الله قزوينى نوشتند كه در آن آمده بود: وضع شيعيان استراليا بسيار اسف انگيز است و تشكيلاتى جز دو انجمن ضعيف در آن جا وجود ندارد. از مسجد و حسينيه خبرى نيست و در گذشتگان شيعه يا سوزانيده مى شوند يا بر طبق سنت مسيحيان در گورستان مسيحى ها دفن مى گردند و آنان در برابر امواج كفر و تفكرات ضدمذهبى بى دفاعند.

آيت الله قزوينى در سال 1398 از آن كشور ديدار كرد و در شهر «سيدنى»، (مركز شيعيان) براى آموزش علوم اسلامى مدرسه، مسجد و يك باب غسالخانه تاسيس كرد و در شهر كانبرا (مركز حكومت استراليا) تشكيلاتى تحت عنوان «الجمعية الاسلامية الجعفرية» براى تشكیل شيعيان و انسجام بخشيدن به فعاليت هاى تبليغى آنان تأسيس كرد.

همچنين طى بيش از يك ماه سخنرانى براى طبقات مختلف و گفتگو با آنان حجاب را كه تقريباً در ميان زنان شيعه مفهومى نداشت، رواج داد و بسيارى از جوانان كه در رفتار و اعمال خويش ارزش هاى دينى و باورهاى مذهبى را ترك كرده بودند به مذهب خويش بازگشته، انجام شعائر دينى و برنامه هاى مذهبى را مشى خويش قرار دادند.[۲۰]

آيت الله قزوينى براى پيگيرى برنامه هاى شيعيان استراليا و تبليغ و ارشاد در اين منطقه چهار مرتبه به كشور مزبور مسافرت نمود.[۲۱] همچنين ايشان از كشورهاى مصر، اندونزى، تايلند، ژاپن، پاكستان و هند ديدار داشته و هر كدام از اين سفرها بركات و آثار مفيدى به دنبال داشته است.

دانشمند پرتلاش

عالم ربانى و خطيب توانا آيت الله قزوينى عمر پربركت خود را در راه احياى فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام صرف نمود. ذكرالله احمدى كه كتاب «الاسلام والتعاليم التربويه» آيت الله قزوينى را به زبان فارسى برگردانيده، در معرفى ايشان مى نويسد: «زهد و تقوا و ملكات نفسانى ايشان زبانزد مردم كربلاست. مردى متين و با استقامت و هدف دار است. درد دين دارد و از مفاسد اجتماع و ضعف مسلمانان رنج مى برد...».[۲۲]

وى چون احساس كرد دشمنان اسلام دست به تبليغات مسموم زده و كتاب هاى منحرف كننده اى كه با ايمان و عقيده مردم نسبت به مبدأ و معاد سازش ندارد، در دسترس مردم قرار داده اند كوشيد تا مناسب شرايط و مقتضيات جامعه و خصوصا جوانان، مطالبى در مباحث گوناگون اسلامى به رشته تحرير درآورد و با اسلحه قلم اين تهاجم فرهنگى و يورش مخرب انديشه ها را خنثى كند. در آثار وى به خوبى پژوهش هاى عميق، نكات علمى و مضامين استوار و برخواسته از قرآن و عترت ديده مى شود. تلاش وى بر اين واقعيت بنياد نهاده شده كه قوانين و احكام اسلام به عبادات منحصر نمى شود و تعليمات اسلامى و دستورهاى پيامبر و خاندانش تمام جوانب زندگى فرد و اجتماع را دربرمى گيرد.

در كتاب «اسلام و تعليمات تربيتى» انديشه هاى روان شناسى و نكات تربيتى جالبى ديده مى شود كه با قلمى روان و سبكى جذاب به نگارش درآمده است. «...وضع روحى و اخلاقى و كيفيت رفتار و گفتار مردم هر عصرى محصول بذرهاى تربيتى است كه در ايام كودكى در مغز آنان افشانده شده است، خوبى و بدى، پاكى و پاكيزگى، قوت و ضعف ملت فردا را بايد در روش تربيتى كودكان امروز جستجو كرد... اولين شرط تربيت صحيح و پرورش شخصيت و استقلال كودك آن است كه پدران و مادران فرزندان خود را بشناسند و ارزش حقيقى آن ها را از نظر دور ندارند...».[۲۳]

مبارزات مستمر سید محمد کاظم

آيت الله قزوينى به موازات پژوهش هاى كلامى و اعتقادى و پاسبانى از حريم ولايت و نيز تبليغ، از راه تحقيق و تأليف و آگاه ساختن مسلمانان برخى كشورها براى ستيز با استبداد حاكم بر عراق مبارزات گسترده اى را آغاز كرد زيرا به عقيده وى رژيم حاكم از ديرباز سعى در محو هويت مذهبى شهرهاى مقدس عراق از جمله كربلا داشت و براى رسيدن به اين مقصد شوم از ترفندهاى گوناگون استفاده مى كرد.

آن دانشمند دلسوز از طريق سخنرانى هاى افشاگرانه رژيم حاكم بر عراق را افشا مى نمود و طى بياناتى مردم را از تلاش هاى مذبوحانه آنان آگاه مى ساخت. نظر به تأثير عميق سخنان وى در روحيه مردم، دستگاه حكومتى معمولاً عكس‌العمل هاى شديدى از خود بروز مى داد و يك بار در حال سخنرانى بر فراز منبر، او را دستگير نمودند. از شعبان سال 1391 ه.ق رهبرى مذهبى شهر مقدس كربلا به وى رسيد و رژيم بعثى آن را امرى ناخوشايند تلقى مى كرد، زيرا سابقه مبارزاتى ايشان را مى دانستند. مدتى بعد نيروهاى امنيتى نامبرده را دستگير كردند و به زندان الشعبة الخامسة واقع در بغداد منتقل كردند و ايشان را به مدت 114 روز تحت شكنجه هاى وحشيانه قرار دادند.

از آن جا كه فعاليت هاى سياسى-اجتماعى ايشان و ديگر علماى كربلا مانع بسيار بزرگى بر سر راه نقشه هاى پليد رژيم سفاك عراق در اين شهر بود، در سال 1393 ه.ق تنى چند از شخصیت هاى مذهبى كربلا را دستگير كردند. اما وقتى به منزل آيت الله قزوينى آمدند تا وى را به زندان ببرند، ايشان از دسترس آنان دور شده و فرصت چنين حركتى را از عوامل رژيم گرفته بود. مدت هيجده ماه مأموران در تلاش بودند كه آيت الله قزوينى را دستگير كنند و نيز براى مدت نسبتا طولانى منزل ايشان در محاصره شديد بود و تمامى رفت و آمدها به شدت كنترل مى شد.

پس از هيجده ماه، به دليل شرايط سخت و محدوديت هايى كه براى ايشان و خانواده اش ايجاد كرده بودند، در ماه شعبان سال 1394 ه.ق به همراه اهل خانه به طور شگفت انگيزى عراق را ترك گفته، وارد كشور كويت گرديدند. چند سال پس از آن، رژيم بعثى دستور مصادره اموال ايشان را صادر كرد و ضمن تصاحب منزل مسكونى و كليه لوازم آن، تمامى كتب چاپى و مخلوط متعلق به كتابخانه غنى ايشان را نابود ساختند.

در اين كتابخانه آثار خطى منحصر به فردى نظير مجلدات سوم تا آخر كتاب كم نظير «الامامة الكبرى والخلاقة العظمى» تأليف آيت الله سيد محمدحسن قزوينى قدس سره نگاهدارى مى شد و به همين دليل آيت الله قزوينى تا واپسين روزهاى حيات از نابود شدن تأليفات خطى و ساير مخطوطات ارزنده موجود در كتابخانه خويش به شدت اظهار ناراحتى مى كرد و بر اين حادثه ناگوار تأسف مى خورد.

آرى او به موجب حقگويى و ايستادگى در برابر خودكامگي ها بارها طعم تلخ زندان، تبعيد و شكنجه را چشيد و تا مرز شهادت پيش رفت و آخرين بار از سوى رژيم عراق به اعدام محكوم گرديد و پس از ماه ها زندگى مخفى به يارى خداوند از عراق خارج شد و از آن جا به كويت و سپس به لبنان و ايران آمد.[۲۴] ايشان در سال 1393 ق به كويت وارد شد و مدت هفت سال به خدمات تبليغى و فعاليت هاى تحقيقى مبادرت ورزيد.[۲۵]

آثار سید محمد کاظم قزوینی

خطيب شهيد و مجاهد بصير آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى علاوه بر فداكارى در راه احياى ميراث تشيع و صيانت از فرهنگ قرآن و عترت از راه زبان و نطق در راه ترويج ارزش هاى مذهبى و امر به معروف و نهى از منكر آثار قلمى شيوا و شيرينى از خود به يادگار نهاد. در ذيل معرفى آن ها از نظر علاقه مندان مى گذرد:

  1. سيرة الرسول الاعظم صلی الله علیه و آله: بخشى از اين كتاب كه زندگانى حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله در دوران قبل از بعثت را دربرمى گيرد، از سوى هيأت قرآن كريم كربلاى معلى به زيور طبع آراسته شد بقيه كتاب در ماجراى مصيبت بار حمله به منزل مؤلف در شهر كربلا از بين رفت.
  2. الامام على علیه السلام من المهد الى اللحد:‌ اصل اين كتاب سى سخنرانى در تاريخ زندگانى امیرالمومنین علیه السلام است كه در شهر كربلا در ماه رمضان ايراد شده در نوار ضبط گرديد و بنا به تقاضاى مسلمانان علاقه مند، خصوصاً مراكشى ها، به صورت كتاب درآمد. كتاب تحت عنوان «امام على علیه السلام از ولادت تا شهادت» به قلم على كاظمى به فارسى برگردانيده شد در رمضان سال 1397 ه.ق در قم به چاپ رسيده است.
  3. فاطمة الزهراء سلام الله علیها من المهد الى اللّحد: در سال 1329 ه.ق نيروهاى امنيتى بعث عراق، آيت الله قزوينى را دستگير كرده، در جايى - حوالى بغداد - برده، قصد تيرباران آن سيد والاتبار را داشته اند. ايشان از آن خفاشان شب پرست خواسته اند تا فرصت تحرير وصيتنامه اى را به وى بدهند ولى مورد قبول واقع نمى شود. آنگاه نذر كردند كه اگر خداوند ايشان را نجات دهد، كتابى پيرامون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بنويسند. بعد از اين نذر تيرباران صورت نگرفت و ايشان به زندان «الشعبة الخامسة» در بغداد برده شدند و بعد از چهار ماه آزاد گرديدند. وى در مقدمه كتاب به همين امر اشاره كرده است. كتاب حاضر در ايران از سوى دو نفر ترجمه و چاپ شده است. دكتر حسين فريدونى در سال 1362 ه.ش و حجت الاسلام والمسلمين على كرمى به سال 1375.
  4. الامام الحسين علیه السلام من المهد الى اللحد: اين كتاب به صورت مخطوط است و بخش هايى از آن مفقود گرديده است.
  5. فاجعة الطف او مقتل الحسين علیه السلام: اين مقتل مختصر اما پرمحتوا را آيت الله قزوينى در روز عاشوراى سال 1384 ه.ش در كربلا و در جوار مرقد مقدس پيشواى شهيدان حضرت امام حسين علیه السلام در جامع حسينى براى هزاران شيفته آن حضرت باشور و اخلاص خوانده و پس از تنقيح و اصلاح بدين صورت درآمده و به طور مكرر چاپ شده است. كتاب حاضر با ترجمه فارسى «عاشورا غمبارترين روز تاريخ» و ملحقات كرمى در قم به سال 1374 ه.ش توسط نشر مرتضى به زيور طبع آراسته گرديد.
  6. زينب الكبرى سلام الله علیها من المهد الى اللحد؛
  7. موسوعة الامام الصادق علیه السلام (حدود سى جلد)؛
  8. الامام الجواد علیه السلام من المهد الى اللحد؛
  9. الامام الهادى علیه السلام من المهد الى اللحد؛
  10. الامام العسكرى علیه السلام من المهد الى اللحد؛
  11. الامام المهدى عجل الله تعالی فرجه شریف من المهد الى الظهور؛[۲۶]
  12. شرح نهج البلاغه؛ سه جلد اول آن به چاپ رسيده و بقيه طى مصادره منزل آن سيد دانشمند نابود شده است.
  13. الاسلام الصحيح يتجلى فى مذهب اهل البيت؛ اين اثر در مورد اثبات خلافت بلافصل حضرت امام على علیه السلام و حقانيت مذهب تشيع به نگارش درآمده است. تنها نسخه خطى در ماجراى تصاحب اموال آن فرزانه وارسته از بين رفت.
  14. الاسلام و تعاليم التربوية؛ كه به زبان فارسى از سوى ذكرالله احمدى به فارسى ترجمه شده و توسط انتشارات قرآن در قم چاپ شده است.
  15. الفقه الواضح؛ حاوى شرح استدلالى بر «شرائع الاسلام» است كه در هنگام مصادره منزل مسكونى ايشان تنها نسخه خطى آن از بين رفته است.
  16. روابط زناشويى يا ازدواج در اسلام؛ ترجمه ذكرالله احمدى و نشر بيان قم.

وفات سید قزوینی

در اواخر سال 1412 ه.ق آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى احساس مى كند كه قسمت هايى از بدنش بى‌حس شده و متعاقب آن در نطق و سخن گفتن دچار اشكال مى گردد. زبان سنگين مى شود و پس از چندى تحريك ارادى اين حس به طور كامل از بين مى رود و از اين زمان اشكالاتى در تغذيه ايشان پديد مى آيد.

پزشكان ايرانى و اطباى خارجى از شناخت اين بيمارى عاجز مى مانند و داروهايى كه در استراليا براى وى تجويز مى شود، تأثير چندان محسوسى در بهبود ايشان نمى كند. با پيشرفت افزونتر بيمارى در بلعيدن غذا دچار اشكال جدى و دست راست نيمه فلج و قدرت تكلم دشوار مى گردد، و بعد از گذشت هيجده ماه وى براى معالجه به كويت و آلمان سفر كرده، تحت درمان قرار مى گيرد. در آلمان با بافت بردارى از ماهيچه پاى راست، وجود ايرادى در شبكه اعصاب محرك و خشك شدن يك گروه شيكه اى از آن مشخص مى شود. سيستم اعصاب محرك محيطى ايراد جدى داشت و دو رگ مهم در منطقه ميانى مغز مسدود شده بود.

به رغم تلاش پزشكان و مصرف داروهايى كه براى وى تجويز گرديده بود، بيمارى وى رو به بهبودى نمى رفت تا آن كه بعد از ظهر روز يكشنبه 26 جمادى الاول سال 1415 حالشان وخيم مى گردد و وى از درد شديد و تنگى نفس رنج مى برد و در آن شب هر يك از نمازهاى مغرب و عشا را با يك تسبيح به جاى مى آورد و به دليل شرايط بحرانى ايشان را به بيمارستانى در تهران مى برند و با بهبودى نسبى به قم بازمى گردد ولى ديگر بار در 9 جمادى الثانى 1415 در بيمارستان آيت الله گلپايگانى تحت مراقبت هاى ويژه قرار مى گيرد، سرانجام پس از 90 ساعت بيهوشى در ساعت 1/30 بعدازظهر پنجشنبه 13 جمادى الثانى 1373 (1415 ه.ش) قلب اين انسان شيفته اهل بيت علیهم السلام از تپش بازمى ايستد و زندگى جاودانه را آغاز مى كند.

بعد از مراسم تغسيل، تكفين و تشيع باشكوه و عبور دادن جنازه از صحن حضرت معصومه سلام الله علیها و اقامه نماز ميت از سوى حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد محمدابراهيم قزوينى، پيكر آن انسان پاك نهاد در مقبره اى داخل حسينيه كربلايى ها در مكانى واقع در زير منبر به خاك سپرده مى شود.[۲۷]

پانویس

  1. البته آل رفيعى كه از ذريه ميرزا محمد زمان طالقانى قزوينى هستند و آيت الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى بدان ها منسوب است در تيره سادات قزوينى موسوى قرار نمى گيرند. (نك: منظومه معرفت از نگارنده: ص 56)
  2. تراث كربلا، سلمان هادى الطعمة، ص 149.
  3. نك: دائرة المعارف تشيع، ج 1، ص 205.
  4. ريحانة الادب، مدرس تبريزى، ج 3، ص 377-376. قصص العلماء، تنكابنى، ص 3. هداية الاحباب، محدث قمی، ص 176. اعيان الشيعه، ج 5، ص 397.
  5. هدى الملة ان فدك نحلة، آيت الله سيد محمدحسن قزوينى، مقدمه (تحت عنوان چهره اى از مؤلف).
  6. گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، ج 9، ص 276 و نيز تراث كربلا، ص 150.
  7. جزوه صفحاتى از زندگى آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى، ص 8.
  8. گنجينه دانشمندان، ج 9، ص 277.
  9. درباره وى بنگريد به كتاب آيت الله سيد حسن شيرازى، شهيد انقلاب اسلامى عراق، على كاظمى.
  10. نك: ميرزاى شيرازى احياگر قدرت فتوا، سيد محمود مدنى.
  11. با استفاده از مقدمه على كرمى بر كتاب فاطمه سلام الله علیها از ولادت تا شهادت به قلم آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى.
  12. سوره الرحمن، آيه 3.
  13. صفحاتى...، ص 10.
  14. اسلام و تعليمات تربيتى، سيد محمدكاظم قزوينى، مقدمه مترجم (ذكرالله احمدى)، ص 13-12.
  15. صفحاتى از زندگى، ص 13.
  16. ر.ك: مقدمه كتاب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت، ترجمه دكتر على كرمى، ص 26.
  17. سرزمين اسلام، از نگارنده، ص 367.
  18. مقدمه دكتر حسين فريدونى بر كتاب فاطمه زهرا سلام الله علیها، قزوينى، ص 15.
  19. از مقدمه ذكراللّه احمدى بر كتاب اسلام و تعليمات تربيتى، سيد محمد كاظمى قزوينى، ص 11-10.
  20. صفحاتى ز...، ص 16.
  21. گنجينه دانشمندان، همان مجلد، همان صفحه.
  22. اسلام و تعليمات تربيتى، مقدمه مترجم، ص 10-9 ضمناً اين مقدمه در هنگام حيات آيت الله قزوينى نوشته شده است.
  23. اسلام و تعليمات تربيتى، ص 41 و 43.
  24. عاشورا غمبارترين روز تاريخ، مقدمه دكتر على رضا كرمى، ص 45 اسلام و تعليمات تربيتى، مقدمه مترجم، ص 10. مقدمه دكتر فريدونى بر كتاب فاطمه سلام الله علیها از ولادت تا شهادت مرحوم قزوينى، ص 15. صفحاتى از زندگى آيت الله قزوينى، ص 26-24.
  25. اسلام و تعليمات تربيتى، ص 41 و 43.
  26. چهار كتاب اخير به دستور حضرت امام رضا علیه السلام و طى رؤيايى راستين تأليف شده است، ايشان در شب جمعه برابر 17 ربيع 1402 ه.ق فردى را در عالم رؤيا ديدند كه به ايشان گفت امام رضا علیه السلام مى فرمايند، چهار امام بعد از مرا هم بنويس، مرحوم قزوينى ماجراى اين رؤيا را در مقدمه كتاب امام جواد علیه السلام از ولادت تا شهادت آورده است.
  27. صفحاتى از زندگى، ص 29-28 و نيز اطلاعيه هاى بازماندگان آن فقيد سعيد.

منابع

ستارگان حرم، جلد 2/ نویسنده: غلامرضا گُلى زواره