جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اخلاق و فضایل امام حسن عسکری علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (پروژه5: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{متوسط}}[[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]] علیه‌السلام مانند اجداد بزرگوارش در بخشندگی و خدمت به مردم یگانه روزگار بود و دوستان و دشمنان، ایشان را به فضل و پارسايى و بزرگوارى می‌شناختند.
[[احمد بن عبيدالله بن خاقان]] با اینکه از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات در قم بود، و نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت، درباره [[امام حسن عسکری]] علیه السلام گفته است: در سر من راى، هيچ يك از [[علويان]] را نديدم و نشناختم كه به مانند حسن بن على بن محمد بن رضا علیه السلام باشد و در آرامش و [[وقار]] و [[پارسايى]] و [[نجابت]] و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام [[بنى  هاشم]] نام كسى را بهتر از او نشنيدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى داشتند و نيز همواره بر اميران و وزيران و نويسندگان مردم عامى و معمولى مقدم داشته مى شد.
 
  
از هيچيك از بنى هاشم و نيز اميران و نويسندگان و قاضيان و [[فقيهان]] و ساير مردمان درباره وى نپرسيدم جز آن كه پى بردم آن حضرت در نزد مردم در غايت تجليل و تعظيم و در جايگاهى والا قرار دارد و همه درباره او به نيكى ياد مى كنند و او را بر [[اهل بيت]] علیهم السلام و مشايخش مقدم مى دارند.
+
== هدایت و ارشاد گمراهان: ==
  
هيچ كس از دوستان و دشمنان آن حضرت را نديدم جز آن كه به نيكويى درباره آن حضرت سخن مى گفتند و او را مى ستودند.  
+
* مرحوم شیخ مفید از محمد بن اسماعیل نقل نموده که امام حسن عسکری علیه السلام را نزد علی بن اوتاش (اوتامش) زندانی کردند و این شخص سخت با آل محمد علیهم السلام دشمن بود و با آل ابی طالب علیه السلام به خصوص خشونت به خرج می داد. به علی بن اوتاش دستور داده بودند که به حضرت اذیت و آزار برساند. بیش از یک روز از زندانی بودن حضرت نزد او نگذشت که در مقابل ایشان خاضع و فروتن گردید و دقیقه ای از احترام حضرت فروگذار نمی نمود. وقتی که حضرت را آزاد کردند علی بن اوتاش بیش از همه به آل محمد علیهم السلام شناخت پیدا کرده و به ایشان معتقد شده بود. (3)
 +
* مرحوم علامه مجلسی از کتاب تاریخ قم نقل نموده: از مشایخ حدیث به ما رسیده حسین بن حسن بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق علیه السلام که در قم ساکن بود آشکارا شرب خمر می کرد. یک روز برای عرض حاجتی در خانه احمدبن اسحاق اشعری که در قم وکیل امام حسن عسکری علیه السلام بود آمد. احمد بن اسحاق به او اجازه ی ورود نداد، وی با حالت حزن به خانه خود برگشت. پس از آن احمد بن اسحاق برای انجام عمل حج به راه افتاد وقتی که به سامرا رسید در منزل امام عسکری علیه السلام آمد و اجازه ی ورود خواست، حضرت به او اجازه نداد، احمد بن اسحاق گریه ی زیادی نمود و التماس کرد تا حضرت به او اجازه داد. وقتی که خدمت حضرت شرفیاب شد، عرض کرد: یابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با اینکه من از شیعیان و دوستان شما هستم چرا مرا از تشرف حضورتان منع نمودید؟ حضرت فرمود: برای اینکه تو پسرعموی ما را از در خانه ات راندی احمد بن اسحاق گریه کرد و سوگند یاد نمود که من او را از ورود به خانه ام منع ننمودم مگر برای اینکه از شرب خمر توبه نماید. حضرت فرمود: راست گفتی ولی چاره ای نیست جز اینکه باید آنان را گرامی داشت و احترام نمود، نباید به آنها بی احترامی نمود و تحقیر کرد زیرا به ما منسوبند اگر آنان را مورد اهانت قرار دهی از زیانکاران خواهی بود. وقتی که احمد به قم برگشت بزرگان به دیدن او آمدند حسین بن حسن نیز همراه آنان بود، وقتی که چشم احمد به او افتاد به طرف او دوید و از وی استقبال نمود و به او احترام کرد و او را در صدر مجلس نشاند. حسین از کار احمد در شگفت شد و این کار را از او بعید دانست. از سبب کار احمد بن اسحاق پرسید، احمد جریان میان خود و امام عسکری علیه السلام را نقل نمود، وقتی حسین آن را شنید از اعمال زشت خویش پشیمان شد و توبه نمود، به منزل برگشت، شراب ها را ریخت و ابزار آن را شکست و از پرهیزکاران و صلحا و عابدان گردید و ملازمت مساجد را اختیار نمود و بیشتر اوقات خود را در مسجد به سر می برد تا وقتی که از دنیا رفت و نزدیک قبر حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام دفن گردید. (4)
 +
* مرحوم علامه مجلسی از کتاب مناقب ابن شهرآشوب از محمد بن عباس نقل می نماید: درباره ی نشانه های امام مذاکره کردیم یک ناصبی گفت: من نامه ای می نویسم بدون مرکب اگر جواب داد (امام عسکری علیه السلام) یقین می کنم که او امام است. پس ما مسایلی را خدمت حضرت نوشتیم آن ناصبی نامه ای بدون مرکب بر روی کاغذی نوشت و در میان نامه ها گذارد و نامه ها را خدمت حضرت فرستادیم. حضرت مسایل را جواب داد و بر ورقه ای نام آن ناصبی و نام پدر و مادرش را نوشت. آن ناصبی از دیدن آن بیهوش گردید وقتی که به هوش آمد به حق معتقد گردید. (5)
  
همچنين پدر احمد بن عبيدالله یعنی عبیدالله بن خاقان که وزير معتمد عباسي بود در اين باره گويد: اگر خلافت از خاندان [[بنى عباس]] بيرون شود هيچ كس از بنى هاشم را سزاوار خلافت نيست مگر حسن عسكرى علیه السلام زيرا او با فضل و دانش و پارسايى و خويشتندارى و [[زهد]] و [[عبادت]] و [[اخلاق]] پسنديده و نيكويي هايش استحقاق تصدى مقام خلافت را داراست.
+
== بخشندگی و سخاوت: ==
  
برخی از ویژگی های امام حسن عسکری علیه السلام:
+
* ابو هاشم  داوود بن قاسم که با آن حضرت مدتی در زندان بوده است گويد:  امام حسن عسگری علیه السلام روزه می گرفت ، چون افطار می کرد ما نیز از آنچه غلامش در یک ظرف بسته می آورد همراه او می خوردیم. یک روز احساس ضعف کردم و در اتاق دیگری با فطیری افطار کردم و کسی نفهمید سپس آمدم و همراه حضرت نشستم ،حضرت به غلامش فرمود: چیزی برای ابوهاشم بیاور،چون روزه نیست، من خندیدم. حضرت فرمود: ای ابوهاشم ،برای چه می خندی؟ اگر نیرو می خواهی گوشت بخور،فطیر که نیرویی ندارد!گفتم : خداوند و پیامبرش و شما که دورد بر شما باد راست می گویید.پس خوردم. فرمود: سه روز روزه نگیر،چون کسی را که روزه ضعیف کرده باشد در کمتر از سه روز،قوت به او باز نمی گردد. چون روزی فرا رسید که خداوند خواسته بود بر ما گشایشی شود ، غلام حضرت آمد گفت: سرورم ، غذایتان را بیاورم؟ فرمود: بیاور، هر چند  فکر نمی کنم از آن بخوریم.غذای ظهر را برای او آورد و آن حضرت را عصر آزاد کردند در حالی که روزه بود . فرمود: بخورید خداوند هدایتتان کند.(6)
==سخاوت و بخشندگی==
+
* على بن ابراهيم بن موسى بن جعفر به پسرش محمد گفت: با ما همراه شو تا به سوى اين مرد يعنى ابو محمد (ع) روانه شويم. كه از بخشندگى و سخاوت آن حضرت بسيار ياد مى ‏شود. امام عسكرى (ع) هم به آن دو هشتصد درهم بخشيد.
 +
* مرحوم کلینی از اسماعیل بن محمد بن علی بن اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب نقل می کند که سر راه امام حسن عسگری علیه السلام نشستم وقتی که حضرت تشریف آورد اظهار نیاز کردم  و برای حضرت سوگند یاد کردم که حتی یک درهم هم ندارم نه نان شب و نه نهار دارم. حضرت فرمود: سوگند دروغ به خدا می کنی در حالی که دویست دینار زیر زمین دفن نموده ای! و این را که گفتم برای این جهت نیست که به تو چیزی ندهم. آنگاه به غلامش فرمود: آنچه با خود داری به او بده. غلام آن حضرت صد دینار به من داد پس حضرت رو به من نمود و فرمود: در وقتی که سخت به آن دویست دینار نیاز داری از ان محروم خواهی شد. آنچه آن حضرت فرمود راست بود دویست دینار زیر زمین دفن کرده بودم که روز گرفتاری پشتوانه ای باشد، نیاز شدیدی به ان پیدا کردم و راههای روزی بر من بسته شد آنجایی که ان دویست دینار را دفن کرده بودم حفر نمودم چیزی نیافتم معلوم شد پسرم جای آن را یاد گرفته و آن را برداشته و فرار کرده.(7)
  
امام حسن عسکری علیه السلام بسان اجداد بزرگوارش در بخشندگی و کمک به مردم یگانه روزگار بود. شخصی به نام محمد بن علی همراه پدرش ـ که از خاندان علویان بودند؛ ولی از گروه واقفیّه به شمار می رفتند ـ در زندگی دچار بحران شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند.
+
<br />
  
وی می گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری علیه السلام ـ چون خصلت «بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می رفتیم، پدرم گفت: ای کاش آن حضرت برای برآورده شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای کاش به سه نیاز من توجّه و عنایت کند!
+
== امام عسکری در نظر دشمنان ==
 +
احمد بن عبيدالله بن خاقان با اینکه از جانب خلفای [[حکومت بنی عباس|عباسی]]، والي اوقاف و صدقات در [[قم]] بود و نسبت به [[اهل بيت]] علیهم السلام، نهايت مرتبه عداوت را داشت، درباره [[امام حسن عسکری]] علیه السلام گفته است: «در سُرّ من رأى ([[سامرا]])، هيچ يك از [[علويان]] را نديدم و نشناختم كه به مانند «[[امام حسن عسکری علیه السلام|حسن بن على بن محمد]]» باشد، و در آرامش و وقار و پارسايى و نجابت و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام [[بنى  هاشم]]، نام كسى را بهتر از او نشنيدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى داشتند و نيز همواره بر اميران و وزيران و نويسندگان مردم عامى و معمولى مقدم داشته مى شد. و از هيچيك از بنى هاشم و نيز اميران و نويسندگان و قاضيان و فقيهان و ساير مردمان درباره وى نپرسيدم جز آن كه پى بردم او در نزد مردم در غايت تجليل و تعظيم و در جايگاهى والا قرار دارد و همه درباره او به نيكى ياد مى كنند و او را بر اهل بيت و مشايخش مقدم مى دارند. هيچ كس از دوستان و دشمنان او را نديدم جز آن كه به نيكويى درباره اش سخن مى گفتند و او را مى ستودند.»
  
نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه ای که نیاز داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.
+
همچنين پدر احمد بن عبيدالله یعنی عبیدالله بن خاقان که وزير [[معتمد (خلیفه عباسی)|معتمد عباسي]] بود در اين باره گويد: «اگر [[خلافت]] از خاندان [[بنى عباس]] بيرون شود، هيچ كس از بنى هاشم سزاوار خلافت نيست مگر حسن عسكرى، زيرا او با فضل و دانش و پارسايى و خويشتندارى و [[زهد]] و [[عبادت]] و [[اخلاق]] پسنديده است و نيكويي هايش استحقاق تصدى مقام خلافت را داراست.»
  
همچنین مرحوم کلینی از اسماعیل بن محمد بن علی بن اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب نقل می کند که سر راه امام حسن عسگری علیه السلام نشستم وقتی که حضرت تشریف آورد اظهار نیاز کردم  و برای حضرت سوگند یاد کردم که حتی یک درهم هم ندارم نه نان شب و نه نهار دارم. حضرت فرمود: سوگند دروغ به خدا می کنی در حالی که دویست دینار زیر زمین دفن نموده ای! و این را که گفتم برای این جهت نیست که به تو چیزی ندهم. آنگاه به غلامش فرمود: آنچه با خود داری به او بده. غلام آن حضرت صد دینار به من داد پس حضرت رو به من نمود و فرمود: در وقتی که سخت به آن دویست دینار نیاز داری از ان محروم خواهی شد. آنچه آن حضرت فرمود راست بود دویست دینار زیر زمین دفن کرده بودم که روز گرفتاری پشتوانه ای باشد، نیاز شدیدی به ان پیدا کردم و راههای روزی بر من بسته شد آنجایی که ان دویست دینار را دفن کرده بودم حفر نمودم چیزی نیافتم معلوم شد پسرم جای آن را یاد گرفته و آن را برداشته و فرار کرده است.
+
بعضی از دشمنان آن حضرت درباره وی گفته اند: چه بگوییم درباره کسی که روزها روزه و شب ها به قیام و عبادت مشغول است، نه سخنی بیهوده می گوید و نه اشتغالی به جز عبادت دارد.<ref>بحارالانوار، ج 50، ص 308.</ref>
  
==رفع نیازها و گرفتاری مردم==
+
== ویژگی‌های اخلاقی امام عسکری ==
  
*مرحوم طبری شیعی از محمد بن زید نقل می نماید که خدمت امام هادی علیه السلام شرفیاب بودم ، گروهی  خدمت حضرت مشرف شدند از گرسنگی شکایت نمودند حضرت دست مبارکش را به زمین زد، گندم و آرد برای آنان پیدا شد.
+
* شخصی به نام محمد بن علی همراه پدرش ـ که از خاندان [[علویان]] بودند، ولی از گروه [[واقفیه]] به شمار می رفتند ـ در زندگی دچار بحران شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند. وی می گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]] علیه السلام ـ چون خصلت «بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می رفتیم، پدرم گفت: ای کاش آن حضرت برای برآورده شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای کاش به سه نیاز من توجّه و عنایت کند! نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه ای که نیاز داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.
 +
* همچنین [[شیخ کلینی]] از «اسماعیل بن محمد بن علی بن اسماعیل بن علی بن [[عبدالله بن عباس]]» نقل می کند که سر راه امام حسن عسکری علیه السلام نشستم، وقتی که حضرت تشریف آورد اظهار نیاز کردم و [[سوگند]] یاد کردم که حتی یک درهم هم ندارم، نه نان شب و نه نهار دارم. حضرت فرمود: سوگند [[دروغ]] به خدا می خوری در حالی که دویست دینار زیر زمین دفن نموده ای! و این را که گفتم برای این جهت نیست که به تو چیزی ندهم. آنگاه به غلامش فرمود: آنچه با خود داری به او بده. غلام آن حضرت صد دینار به من داد، پس حضرت رو به من نمود و فرمود: در وقتی که سخت به آن دویست دینار نیاز داری از آن محروم خواهی شد. آنچه آن حضرت فرمود راست بود، دویست دینار زیر زمین دفن کرده بودم که روز گرفتاری پشتوانه ای باشد. نیاز شدیدی به آن پیدا کردم و راههای [[رزق|روزی]] بر من بسته شد، آنجایی که آن دویست دینار را دفن کرده بودم حفر نمودم چیزی نیافتم، بعد معلوم شد پسرم جای آن را یاد گرفته و آن را برداشته و فرار کرده است.
  
*شيخ طوسى در الغيبة به سند خود از ابو هاشم جعفرى در ضمن حديثى نقل كرده است كه گفت: تنگدست شده بودم و مى‌ خواستم چند دينار از ابو محمد (ع) طلب كنم اما شرم داشتم. چون به خانه ‌ام رسيدم صد دينار برايم فرستاده شد و اين پيغام نيز همراه آن نوشته شده بود كه اگر حاجتى داشتى شرم مكن و بيم نداشته باش و طلب كن كه آنچه دوست دارى خواهى ديد ان شاء الله.
+
*[[شیخ طوسی|شيخ طوسى]] در [[الغیبة شیخ طوسی (کتاب)|الغيبة]] به سند خود از [[ابوهاشم جعفری|ابوهاشم جعفرى]] در ضمن حديثى نقل كرده است كه گفت: تنگدست شده بودم و مى‌ خواستم چند دينار از [[امام حسن عسکری علیه السلام|ابو محمد]] علیه السلام طلب كنم اما شرم داشتم. چون به خانه ‌ام رسيدم صد دينار برايم فرستاده شد و اين پيغام نيز همراه آن نوشته شده بود كه اگر حاجتى داشتى شرم مكن و بيم نداشته باش و طلب كن كه آنچه دوست دارى خواهى ديد ان شاء الله.
  
*مرحوم علامه مجلسی از کتاب کشف الغمه نقل نموده که ابویوسف شاعر متوکل گوید: برایم فرزندی متولد گردید  تنگدست یودم به جماعتی نامه نوشتم و از آنان درخواست کمک کردم ولی با زیان روبه رو شدم چیزی کمک نکردند به خودم گفتم : می روم اطراف خانه امام حس عسگری دوری می زنم . به در خانه رسیدم ابوحمزه بیرون آمد، کیسه سیاه رنگی به من داد در آن چهارصد درهم بود، گفت: سیدم به تو می گوید : این را برای نوزاد هزینه کن خداوند او را برایت مبارک گرداند.
+
*[[علامه مجلسی]] از کتاب [[کشف الغمة (کتاب)|کشف الغمه]] نقل نموده که ابویوسف شاعر [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوکل]] گوید: برایم فرزندی متولد گردید، تنگدست بودم، به جماعتی نامه نوشتم و از آنان درخواست کمک کردم، ولی با زیان رو به رو شدم چیزی کمک نکردند. به خودم گفتم: می روم اطراف خانه امام حس عسکری دوری می زنم، به در خانه رسیدم ابوحمزه بیرون آمد، کیسه سیاه رنگی به من داد در آن چهارصد درهم بود، گفت: سیدم به تو می گوید: این را برای نوزاد هزینه کن، خداوند او را برایت مبارک گرداند.
 +
*امام عسکری علیه السلام به [[نماز اول وقت]] بسیار اهتمام می داد و [[نماز]] را بزرگ می داشت. [[ابوهاشم جعفری]] که یکی از یاران خاصّ و ویژه آن بزرگوار بود، می گوید: نزد آن امام [[معصوم]] بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرارسید، آن بزرگوار نامه را به سوئی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن نامه.
 +
*مرحوم مجلسی از کتاب [[الغیبة شیخ طوسی (کتاب)|غیبت شیخ طوسی]] جریانی را از یکی از نوکران امام حسن عسکری علیه السلام به نام محمد شاکری نقل می نماید در آخر آن جریان آمده است: امام علیه السلام در محراب [[عبادت]] می نشست و [[سجده]] می نمود، من به خواب می رفتم و بیدار می شدم و حضرت همچنان در حال سجده بود.<ref>بحارالانوار، ج 50، ص 253.</ref>
 +
*ابوهاشم جعفری می گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه السلام بودم، آن حضرت فرمود: «یکی از درهای [[بهشت]]، "بابُ المعروف" است. از آن در کسی داخل نمی شود مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید». تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی از برنامه های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود: «بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می کنند، در جهان دیگر نیز سربلند و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد، خدای تو را رحمت کند».
  
==پاسداشتِ نماز==
+
==منابع==
 
 
امام عسکری علیه السلام به نماز اوّل وقت بسیار اهتمام می داد و نماز را بزرگ می داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاصّ و ویژه آن بزرگوار بود، می گوید: نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرارسید، آن بزرگوار نامه را به سوئی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن نامه.
 
 
 
==ترغیب به خدمت رسانی==
 
  
ابوهاشم می گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه السلام بودم، آن حضرت فرمود: «یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی شود مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید».
+
*سیره معصومان، سید محسن امین، ترجمه: على حجتى كرمانى.
 
+
*امام عسکری علیه السلام نماد فضیلت‌ها، ابوالحسن ربانی سبزواری، فرهنگ کوثر، زمستان 82، شماره 60.
تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی از برنامه های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود: «بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می کنند، در جهان دیگر نیز سربلند و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد، خدای تو را رحمت کند».
+
*[http://osool.ac.ir/sokhan/10.asp زندگانی حضرت امام حسن عسکری(ع)، پایگاه دانشکده اصول دین]، بازیابی: 29 آذر 1394.
 
+
*[http://ahlolbait.com/article/1613/%D9%86%D9%85%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 نمونه‌هایی از سیره امام حسن عسکری علیه‌السلام، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام].
==منابع==
 
* سیره معصومان، سید محسن امین/ ترجمه: على حجتى كرمانى.
 
* امام عسکری علیه السلام نماد فضیلت ها، ابوالحسن ربانی سبزواری، فرهنگ کوثر، زمستان 82، شماره 60.
 
* [http://osool.ac.ir/sokhan/10.asp زندگاني حضرت امام حسن عسکري(ع)، پایگاه دانشکده اصول دین]، بازیابی: 29 آذر 1394
 
* [http://ahlolbait.com/article/1613/%D9%86%D9%85%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 نمونه هایی از سیره امام حسن عسگری علیه السلام، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام]
 
  
 
{{شناختنامه امام حسن عسکری (ع)}}
 
{{شناختنامه امام حسن عسکری (ع)}}
سطر ۵۷: سطر ۵۵:
 
|رده= دارد
 
|رده= دارد
 
}}
 
}}
 
  
 
[[رده:امام حسن عسکری علیه السلام]]
 
[[رده:امام حسن عسکری علیه السلام]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ ‏۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۵

امام حسن عسکری علیه‌السلام مانند اجداد بزرگوارش در بخشندگی و خدمت به مردم یگانه روزگار بود و دوستان و دشمنان، ایشان را به فضل و پارسايى و بزرگوارى می‌شناختند.

هدایت و ارشاد گمراهان:

  • مرحوم شیخ مفید از محمد بن اسماعیل نقل نموده که امام حسن عسکری علیه السلام را نزد علی بن اوتاش (اوتامش) زندانی کردند و این شخص سخت با آل محمد علیهم السلام دشمن بود و با آل ابی طالب علیه السلام به خصوص خشونت به خرج می داد. به علی بن اوتاش دستور داده بودند که به حضرت اذیت و آزار برساند. بیش از یک روز از زندانی بودن حضرت نزد او نگذشت که در مقابل ایشان خاضع و فروتن گردید و دقیقه ای از احترام حضرت فروگذار نمی نمود. وقتی که حضرت را آزاد کردند علی بن اوتاش بیش از همه به آل محمد علیهم السلام شناخت پیدا کرده و به ایشان معتقد شده بود. (3)
  • مرحوم علامه مجلسی از کتاب تاریخ قم نقل نموده: از مشایخ حدیث به ما رسیده حسین بن حسن بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق علیه السلام که در قم ساکن بود آشکارا شرب خمر می کرد. یک روز برای عرض حاجتی در خانه احمدبن اسحاق اشعری که در قم وکیل امام حسن عسکری علیه السلام بود آمد. احمد بن اسحاق به او اجازه ی ورود نداد، وی با حالت حزن به خانه خود برگشت. پس از آن احمد بن اسحاق برای انجام عمل حج به راه افتاد وقتی که به سامرا رسید در منزل امام عسکری علیه السلام آمد و اجازه ی ورود خواست، حضرت به او اجازه نداد، احمد بن اسحاق گریه ی زیادی نمود و التماس کرد تا حضرت به او اجازه داد. وقتی که خدمت حضرت شرفیاب شد، عرض کرد: یابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با اینکه من از شیعیان و دوستان شما هستم چرا مرا از تشرف حضورتان منع نمودید؟ حضرت فرمود: برای اینکه تو پسرعموی ما را از در خانه ات راندی احمد بن اسحاق گریه کرد و سوگند یاد نمود که من او را از ورود به خانه ام منع ننمودم مگر برای اینکه از شرب خمر توبه نماید. حضرت فرمود: راست گفتی ولی چاره ای نیست جز اینکه باید آنان را گرامی داشت و احترام نمود، نباید به آنها بی احترامی نمود و تحقیر کرد زیرا به ما منسوبند اگر آنان را مورد اهانت قرار دهی از زیانکاران خواهی بود. وقتی که احمد به قم برگشت بزرگان به دیدن او آمدند حسین بن حسن نیز همراه آنان بود، وقتی که چشم احمد به او افتاد به طرف او دوید و از وی استقبال نمود و به او احترام کرد و او را در صدر مجلس نشاند. حسین از کار احمد در شگفت شد و این کار را از او بعید دانست. از سبب کار احمد بن اسحاق پرسید، احمد جریان میان خود و امام عسکری علیه السلام را نقل نمود، وقتی حسین آن را شنید از اعمال زشت خویش پشیمان شد و توبه نمود، به منزل برگشت، شراب ها را ریخت و ابزار آن را شکست و از پرهیزکاران و صلحا و عابدان گردید و ملازمت مساجد را اختیار نمود و بیشتر اوقات خود را در مسجد به سر می برد تا وقتی که از دنیا رفت و نزدیک قبر حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام دفن گردید. (4)
  • مرحوم علامه مجلسی از کتاب مناقب ابن شهرآشوب از محمد بن عباس نقل می نماید: درباره ی نشانه های امام مذاکره کردیم یک ناصبی گفت: من نامه ای می نویسم بدون مرکب اگر جواب داد (امام عسکری علیه السلام) یقین می کنم که او امام است. پس ما مسایلی را خدمت حضرت نوشتیم آن ناصبی نامه ای بدون مرکب بر روی کاغذی نوشت و در میان نامه ها گذارد و نامه ها را خدمت حضرت فرستادیم. حضرت مسایل را جواب داد و بر ورقه ای نام آن ناصبی و نام پدر و مادرش را نوشت. آن ناصبی از دیدن آن بیهوش گردید وقتی که به هوش آمد به حق معتقد گردید. (5)

بخشندگی و سخاوت:

  • ابو هاشم  داوود بن قاسم که با آن حضرت مدتی در زندان بوده است گويد:  امام حسن عسگری علیه السلام روزه می گرفت ، چون افطار می کرد ما نیز از آنچه غلامش در یک ظرف بسته می آورد همراه او می خوردیم. یک روز احساس ضعف کردم و در اتاق دیگری با فطیری افطار کردم و کسی نفهمید سپس آمدم و همراه حضرت نشستم ،حضرت به غلامش فرمود: چیزی برای ابوهاشم بیاور،چون روزه نیست، من خندیدم. حضرت فرمود: ای ابوهاشم ،برای چه می خندی؟ اگر نیرو می خواهی گوشت بخور،فطیر که نیرویی ندارد!گفتم : خداوند و پیامبرش و شما که دورد بر شما باد راست می گویید.پس خوردم. فرمود: سه روز روزه نگیر،چون کسی را که روزه ضعیف کرده باشد در کمتر از سه روز،قوت به او باز نمی گردد. چون روزی فرا رسید که خداوند خواسته بود بر ما گشایشی شود ، غلام حضرت آمد گفت: سرورم ، غذایتان را بیاورم؟ فرمود: بیاور، هر چند  فکر نمی کنم از آن بخوریم.غذای ظهر را برای او آورد و آن حضرت را عصر آزاد کردند در حالی که روزه بود . فرمود: بخورید خداوند هدایتتان کند.(6)
  • على بن ابراهيم بن موسى بن جعفر به پسرش محمد گفت: با ما همراه شو تا به سوى اين مرد يعنى ابو محمد (ع) روانه شويم. كه از بخشندگى و سخاوت آن حضرت بسيار ياد مى ‏شود. امام عسكرى (ع) هم به آن دو هشتصد درهم بخشيد.
  • مرحوم کلینی از اسماعیل بن محمد بن علی بن اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب نقل می کند که سر راه امام حسن عسگری علیه السلام نشستم وقتی که حضرت تشریف آورد اظهار نیاز کردم  و برای حضرت سوگند یاد کردم که حتی یک درهم هم ندارم نه نان شب و نه نهار دارم. حضرت فرمود: سوگند دروغ به خدا می کنی در حالی که دویست دینار زیر زمین دفن نموده ای! و این را که گفتم برای این جهت نیست که به تو چیزی ندهم. آنگاه به غلامش فرمود: آنچه با خود داری به او بده. غلام آن حضرت صد دینار به من داد پس حضرت رو به من نمود و فرمود: در وقتی که سخت به آن دویست دینار نیاز داری از ان محروم خواهی شد. آنچه آن حضرت فرمود راست بود دویست دینار زیر زمین دفن کرده بودم که روز گرفتاری پشتوانه ای باشد، نیاز شدیدی به ان پیدا کردم و راههای روزی بر من بسته شد آنجایی که ان دویست دینار را دفن کرده بودم حفر نمودم چیزی نیافتم معلوم شد پسرم جای آن را یاد گرفته و آن را برداشته و فرار کرده.(7)


امام عسکری در نظر دشمنان

احمد بن عبيدالله بن خاقان با اینکه از جانب خلفای عباسی، والي اوقاف و صدقات در قم بود و نسبت به اهل بيت علیهم السلام، نهايت مرتبه عداوت را داشت، درباره امام حسن عسکری علیه السلام گفته است: «در سُرّ من رأى (سامرا)، هيچ يك از علويان را نديدم و نشناختم كه به مانند «حسن بن على بن محمد» باشد، و در آرامش و وقار و پارسايى و نجابت و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام بنى هاشم، نام كسى را بهتر از او نشنيدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى داشتند و نيز همواره بر اميران و وزيران و نويسندگان مردم عامى و معمولى مقدم داشته مى شد. و از هيچيك از بنى هاشم و نيز اميران و نويسندگان و قاضيان و فقيهان و ساير مردمان درباره وى نپرسيدم جز آن كه پى بردم او در نزد مردم در غايت تجليل و تعظيم و در جايگاهى والا قرار دارد و همه درباره او به نيكى ياد مى كنند و او را بر اهل بيت و مشايخش مقدم مى دارند. هيچ كس از دوستان و دشمنان او را نديدم جز آن كه به نيكويى درباره اش سخن مى گفتند و او را مى ستودند.»

همچنين پدر احمد بن عبيدالله یعنی عبیدالله بن خاقان که وزير معتمد عباسي بود در اين باره گويد: «اگر خلافت از خاندان بنى عباس بيرون شود، هيچ كس از بنى هاشم سزاوار خلافت نيست مگر حسن عسكرى، زيرا او با فضل و دانش و پارسايى و خويشتندارى و زهد و عبادت و اخلاق پسنديده است و نيكويي هايش استحقاق تصدى مقام خلافت را داراست.»

بعضی از دشمنان آن حضرت درباره وی گفته اند: چه بگوییم درباره کسی که روزها روزه و شب ها به قیام و عبادت مشغول است، نه سخنی بیهوده می گوید و نه اشتغالی به جز عبادت دارد.[۱]

ویژگی‌های اخلاقی امام عسکری

  • شخصی به نام محمد بن علی همراه پدرش ـ که از خاندان علویان بودند، ولی از گروه واقفیه به شمار می رفتند ـ در زندگی دچار بحران شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند. وی می گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری علیه السلام ـ چون خصلت «بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می رفتیم، پدرم گفت: ای کاش آن حضرت برای برآورده شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای کاش به سه نیاز من توجّه و عنایت کند! نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه ای که نیاز داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.
  • همچنین شیخ کلینی از «اسماعیل بن محمد بن علی بن اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس» نقل می کند که سر راه امام حسن عسکری علیه السلام نشستم، وقتی که حضرت تشریف آورد اظهار نیاز کردم و سوگند یاد کردم که حتی یک درهم هم ندارم، نه نان شب و نه نهار دارم. حضرت فرمود: سوگند دروغ به خدا می خوری در حالی که دویست دینار زیر زمین دفن نموده ای! و این را که گفتم برای این جهت نیست که به تو چیزی ندهم. آنگاه به غلامش فرمود: آنچه با خود داری به او بده. غلام آن حضرت صد دینار به من داد، پس حضرت رو به من نمود و فرمود: در وقتی که سخت به آن دویست دینار نیاز داری از آن محروم خواهی شد. آنچه آن حضرت فرمود راست بود، دویست دینار زیر زمین دفن کرده بودم که روز گرفتاری پشتوانه ای باشد. نیاز شدیدی به آن پیدا کردم و راههای روزی بر من بسته شد، آنجایی که آن دویست دینار را دفن کرده بودم حفر نمودم چیزی نیافتم، بعد معلوم شد پسرم جای آن را یاد گرفته و آن را برداشته و فرار کرده است.
  • شيخ طوسى در الغيبة به سند خود از ابوهاشم جعفرى در ضمن حديثى نقل كرده است كه گفت: تنگدست شده بودم و مى‌ خواستم چند دينار از ابو محمد علیه السلام طلب كنم اما شرم داشتم. چون به خانه ‌ام رسيدم صد دينار برايم فرستاده شد و اين پيغام نيز همراه آن نوشته شده بود كه اگر حاجتى داشتى شرم مكن و بيم نداشته باش و طلب كن كه آنچه دوست دارى خواهى ديد ان شاء الله.
  • علامه مجلسی از کتاب کشف الغمه نقل نموده که ابویوسف شاعر متوکل گوید: برایم فرزندی متولد گردید، تنگدست بودم، به جماعتی نامه نوشتم و از آنان درخواست کمک کردم، ولی با زیان رو به رو شدم چیزی کمک نکردند. به خودم گفتم: می روم اطراف خانه امام حس عسکری دوری می زنم، به در خانه رسیدم ابوحمزه بیرون آمد، کیسه سیاه رنگی به من داد در آن چهارصد درهم بود، گفت: سیدم به تو می گوید: این را برای نوزاد هزینه کن، خداوند او را برایت مبارک گرداند.
  • امام عسکری علیه السلام به نماز اول وقت بسیار اهتمام می داد و نماز را بزرگ می داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاصّ و ویژه آن بزرگوار بود، می گوید: نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرارسید، آن بزرگوار نامه را به سوئی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن نامه.
  • مرحوم مجلسی از کتاب غیبت شیخ طوسی جریانی را از یکی از نوکران امام حسن عسکری علیه السلام به نام محمد شاکری نقل می نماید در آخر آن جریان آمده است: امام علیه السلام در محراب عبادت می نشست و سجده می نمود، من به خواب می رفتم و بیدار می شدم و حضرت همچنان در حال سجده بود.[۲]
  • ابوهاشم جعفری می گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه السلام بودم، آن حضرت فرمود: «یکی از درهای بهشت، "بابُ المعروف" است. از آن در کسی داخل نمی شود مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید». تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی از برنامه های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود: «بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می کنند، در جهان دیگر نیز سربلند و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد، خدای تو را رحمت کند».

منابع



  1. بحارالانوار، ج 50، ص 308.
  2. بحارالانوار، ج 50، ص 253.