مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن ابی لیلی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«عبدالرحمن بن ابی‌لیلی» معروف به ابن ابی‌لیلی از چهره‌های سرشناس صدر اسلام و از یاران امام علی و فقهای آن دوران در شهر کوفه بود. او از تابعین به شمار می‌رود که اشخاص زیادی از طریق وی روایت کرده‌اند. عبدالرحمن در تمام جنگ‌ها در کنار علی علیه السلام بود و در جنگ صفین مخالف جریان حکمیت بود. او با حجاج دشمن بود بنابراین وارد سپاه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث شد و به همراه او علیه حجاج دست به شورش زد و در جنگی که به دیر جماجم معروف است شرکت کرد؛ اما در این جنگ شکست خوردند و عبد الرحمن به شهادت رسید.

ولادت و خاندان

عبدالرحمن بن ابی‌لیلی مکنی به ابوعیسی در کوفه سکونت داشت. تاریخ دقیق ولادت عبدالرحمن در منابع ثبت نشده است؛ اما با شواهد تاریخی موجود می‌توان گفت که وی در دهه دوم هجری و در عهد عمر بن خطاب به دنیا آمده است.[۱] البته در کتاب المنتظم آمده است که وی شش سال پیش از مرگ عمر به دنیا آمده است.[۲]

نام پدر او را به اختلاف داود بن بلال[۳] یا یسار بن نمیر ذکر کرده اند. با این وصف پدر عبدالرحمن به کنیه‌اش یعنی «ابو لیلی»، معروف بود.[۴] به همین سبب عبدالرحمن نیز به ابن ابی‌لیلی مشهور گشته است. ابو لیلی از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و از راویان حدیث بود که عبدالرحمن نیز روایات زیادی از پدرش نقل کرده است. ابو لیلی در جنگ‌های احد و آنچه بعد از آن اتفاق افتاد، شرکت داشت و در زمان امام علی علیه السلام، وی به همراه پسرش عبدالرحمن در نبرد امام با دشمنانش حضور داشته و در رکاب امام به نبرد پرداخته است و در نهایت در جنگ صفین به شهادت رسید.[۵]

ام‌ لیلی انصاری دختر رواحه، نام مادر عبدالرحمن است که همچون همسر و فرزندش از راویان حدیث بود.[۶]

عبدالرحمن چند فرزند داشت؛ اما معروف‌ترین آن‌ها محمد بن عبدالرحمن بوده است. او از فقیهان بزرگ و از اصحاب رأی روزگار خود بود. مدتی نیز قاضی کوفه از سوی بنی‌امیه بود. محمد برخلاف پدرش، سنی مذهب بود، البته ثقه هم بود.[۷] برخی او را از حشویه می‌دانستند.[۸]

ارادت به امیرالمؤمنین

مورخان ابن ابی‌لیلی را از دوستان و ارادتمندان به امام علی علیه السلام نام می‌برند که از شمار شیعیان عقیدتی امام علی علیه السلام بوده است.[۹]

وی در برخی مجامع به دفاع از امام علی علیه السلام و به بیان اولویت او بر دیگران می‌پرداخت. ابن‌سعد در این باره از قول او می‌نویسد: «... آیا برای علی همین شرف بسنده نیست که پسرعموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و داماد آن حضرت؛ یعنی همسر دخترش و پدر حسن و حسین است؟».[۱۰]

او درباره فضیلت امام علی علیه السلام آورده است: درباره علی علیه السلام هشتاد آیه برگزیده در کتاب خدا نازل شده که هیچ کس از این امت در آن با او شریک نیستند.[۱۱]

می‌توان عبدالرحمن را از شاگردان امام علی علیه السلام دانست، چرا که وی قرآن را از امام علی علیه السلام فراگرفت و از حضرت اخذ نمود.[۱۲] در کارهای دیگر همچون قضاوت نیز از شیوه امام علی علیه السلام استفاده می‌کرد.

زمانی که حجاج بن یوسف ثقفی به کوفه آمد، قصد داشت که ابن ابی‌لیلی را به منصب قضاوت کوفه بگمارد. اما حوشب به حجاج گفت که اگر می‌خواهی که علی بن ابی‌طالب علیه السلام را به قضاوت بگماری، این کار را انجام بده.[۱۳] او ارادت زیادی به امام داشت و حتی زمانی که حجاج او را تازیانه زد تا به امام ناسزا بگوید، با وجود این که تمام شانه‌هایش از ضربه‌های شلاق سیاه شده بود؛ اما به امام ناسزا نگفت و از او تبری نجست.[۱۴]

مقام علمی

عبدالرحمن بن ابی‌ لیلی از تابعین به شمار می‌رود که بیش از صد و بیست صحابی را درک نموده است[۱۵] و اشخاص زیادی از طریق وی روایت کرده‌اند. بسیاری همچون بخاری و مسلم و غیر این دو به اتفاق قائل به تابعی بودن وی بودند و از وی روایت نقل کرده‌اند.[۱۶] با این حساب برخی همچون ابن برقی، وی را از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله دانستند و قائلند که وی در جنگ احد شرکت داشته و پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز درک کرده است. اما ظاهراً نام وی با پدرش برای این مورخین مشتبه شده و در ذکر نام وی اشتباه کرده‌اند.[۱۷]

نکته جالب توجه در مورد وی این است که عبدالرحمن از تابعین به جز عبدالرحمن بن بزی روایت نقل نکرد و به جز این مورد، تمام روایاتش را از صحابه ذکر نموده است.[۱۸] او از امام علی علیه السلام و عبدالله بن مسعود و ابیّ بن کعب و سهل بن حنیف و حذیفة و براء بن عازب و ابوذر و ابوالدرداء و ابوسعید خدری و قیس بن سعد و زید بن ارقم و نیز از پدر خود روایت نقل کرده است.[۱۹] و اشخاصی همچون مجاهد، ثابت بنانی، اعمش و غیر آنان از او روایت نقل کرده‌اند.[۲۰]

او در مسائل فقهی و علم احکام صاحب نظر بود و در حدیث نیز شهرت بسیاری داشت. وی قائل بود، گفتگو کردن و به یادآوردن حدیث، زنده کردن آن است. عبدالله بن شدّاد نیز به او می‌گفت: آری همین گونه است، خدایت رحمت کند چه بسیار حدیث را که مرده بود (فراموش شده بود) و تو آن را در سینه من زنده کردی.[۲۱]

مقام علمی او به اندازه‌ای بود که یاران رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله گرد او جمع شده و او برایشان حدیث می‌گفت و همگی ساکت نشسته و گوش فرامی‌دادند.[۲۲]

ابن ابی‌لیلی از مشایخ و فقها زمان خود[۲۳] و از پیشوایان و موثقین تابعین به شمار می‌رود. نام او در بسیاری از کتب رجالی و تاریخی مورد ستایش قرار گرفته و ثقه لحاظ گردیده است.[۲۴] وی فردی مومن و با تقوی بود. ثابت بنانی درباره او می‌آورد که عبدالرحمن بن ابی‌لیلی چون نماز صبح را می‌گزارد، قرآن را می‌گشود و تا برآمدن آفتاب تلاوت می‌کرد.

عملکرد سیاسی و اجتماعی

ابن ابی‌لیلی در دوران عمر خطاب در مدینه زندگی می‌کرد و برخی اوقات نزد عمر می‌نشست و از آن دوران مطالبی را نیز نقل کرده است.[۲۵] در دوران عثمان و در جریان محاصره خانه و قتل عثمان، ابن ابی‌لیلی شاهد ماجرا بود.

وی درباره عملکرد طلحه در آن روز می‌گوید: «به خدا سوگند هنگامی که عثمان در محاصره بود، طلحه را دیدم که بر اسبی سیاه سوار است و نیزه بدست دور خانه عثمان جست و خیز می‌کرد و گویی هم اکنون سپیدی جامه‌اش را از زیر زره می‌بینم».[۲۶]

وی در نبرد امام علی علیه السلام با اهل جمل، امام را همراهی کرد و با ایشان به سوی بصره رفت. طبری نیز ماجرای نامه امام به کوفیان را برای جنگ با اهل جمل از زبان عبدالرحمن بن ابی‌لیلی نقل نموده است.[۲۷] به گفته ابن ابی‌لیلی، امام علی علیه السلام به همراه هفتصد تن از یارانش در 29 ربیع‌الثانی سال 36 هجری مدینه را به سمت بصره ترک نمود.[۲۸]

او در کوفه در شهر حکومتی امام علی علیه السلام زندگی می‌کرد و در تمام جنگ‌ها از جمله خوارج با امام بود.[۲۹]

در پیکار صفین، از جمله کسانی بود که از معاویه بدگویی می‌کرد که منجر به نامه نوشتن معاویه برای وی شد که در آن ضمن گلایه از او عذرخواهی کرد و از او خواست که دست از بدگویی وی بکشد.[۳۰] برخی از رویدادهای صفین در منابع تاریخی، از او روایت شده است.

او مخالف جریان حکمیت بود. این مسئله از جریانی که با ابوموسی اشعری نقل می‌کند، مشخص می‌شود. او آورده است: ابوموسی به من گفت: حبیبم پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود: «دو تن از بنی اسرائیل در اینجا حکم ظالمانه صادر کردند و دو نفر از امّت من نیز در اینجا حکم ظالمانه صادر خواهند کرد. چند روزی بیش نگذشت که از ابوموسی و عمرو بن عاص در آنجا آن چنان حکمی که در تاریخ به ثبت رسیده، صادر شد».[۳۱]

در منابع چیزی از عبدالرحمن بعد از شهادت امام علی علیه السلام تا دوران حجاج ثقفی ذکر نشده است، که نشان از آن دارد که وی در این دوره خانه‌نشین بود و در مسائل مملکتی شرکت نداشت.

در دوران عبدالملک و حکومت حجاج بن یوسف بر عراق، عبدالرحمن مورد توجه حجاج قرار گرفت و به سبب فقاهت و بار علمی بالای وی، حجاج قصد داشت وی را بر مسند قضاوت کوفه قرار دهد که با مخالفت و نظر یارانش از تصمیمش منصرف شد.

بعد از مدتی عبدالرحمن مورد خشم حجاج قرار گرفت لذا بر تن او شلوا تنگ راه راه پوشاندند و شلاق زدند و در جلوی در مسجد او را آورد و در این حال حجاج از ابن ابی‌ لیلی خواسته بود که علی بن ابی‌طالب و عبدالله بن زبیر و مختار بن ابوعبید را نفرین و لعنت کن.

عبدالرحمن گفت: «خدای دروغگویان را لعنت فرماید و سپس، علی بن ابی‌طالب و عبدالله بن زبیر و مختار بن ابوعبید را به صورت مرفوع تلفظ کرد. با این کار هم از دست حجاج نجات یافت و هم به امام ناسزا نگفت».[۳۲]

شهادت

عبدالرحمن بن ابی‌لیلی از طرفی مورد خشم و غضب حجاج قرار گرفته بود و از سویی با حکومت امویان مخالف بود، لذا وارد سپاه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث شد و به همراه او بر علیه حجاج دست به شورش زد. در این جنگ که به دیر جماجم معروف است، اشخاص معروف دیگری همچون سعید بن جبیر، ابوالبختری طائی و کمیل بن زیاد نیز حضور داشتند.

در این جنگ بعد از مدتی که از نبرد گذشت، سپاه اموی بر آنان برتری یافت که منجر به فرار سپاه ابن اشعث شد که عبدالرحمن با سخنانش و نقل ماجرایی از امام علی علیه السلام، مانع فرار آنان شد و باعث پایداری آنان در این جنگ شد.[۳۳] اما سپاه عبدالرحمن نیمه شب مورد شبیه خون دشمن قرار گرفت و از هم پاشید و بسیاری در این جریان در دجیل غرق شده و بسیاری کشته شدند و خود عبدالرحمن نیز در این جریان به شهادت رسید.[۳۴] برخی قائلند که وی در میدان جنگ کشته شد و برخی نیز گفتند که وی در دجیل غرق شد و به این صورت به شهادت رسید.[۳۵] در تاریخ دقیق شهادت وی نیز میان مورخین اختلاف است؛ برخی سال 81 و برخی سال 82،[۳۶] و طبری سال 83 هجری را ذک کرده است.[۳۷]

پانویس

  1. العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415، ج4، ص299.
  2. ابن جوزی، أبوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ج6، ص252.
  3. ابن اثیر، أسدالغابة، ج2، ص6.
  4. همان، ج4، ص1581.
  5. الجزری، پیشین، ج5، ص269.
  6. همان، ج6، ص389.
  7. ذهبی، شمس الدین محمد، میزان‌ الاعتدال‌، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد البجاوی‌، قاهره‌، 1963م، ج3، ص613.
  8. نوبختی‌، حسن‌، فرق‌ الشیعة، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، 1355ق، ص7؛ اشعری‌ قمی‌، سعد، المقالات‌ والفرق‌، به‌ کوشش‌ محمدجواد مشکور، تهران‌، 1963م‌، ص6.
  9. بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج5، ص597.
  10. ابن سعد، پیشین، ج6، ص168.
  11. حسکانی، حاکم، سیمای امام علی علیه السلام در قرآن، ترجمه یعقوب جعفری، قم، اسوه، 1381ش، ص26.
  12. ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج9، ص52.
  13. ابن سعد، پیشین، ج6، ص168.
  14. علامه امینی، پیشین، ج3، ص170.
  15. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410، ج6، ص166.
  16. العسقلانی، پیشین، ج3، ص237.
  17. همان، ج4، ص299.
  18. همان، ج4، ص240.
  19. ابن سعد، پیشین، ج6، ص166.
  20. ابن جوزی، پیشین، ج6، ص252.
  21. ابن سعد، پیشین ج6، ص168.
  22. علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، بنیاد بعثت، ج3، ص171.
  23. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387، ج6، ص357.
  24. علامه امینی، پیشین، ج1، ص121.
  25. همان، ج6، ص557.
  26. شیخ مفید، نبرد جمل، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1383ش، ص84.
  27. طبری، پیشین، ج4، ص477.
  28. مادلونگ، ویلفرد، جانشینی محمد، ترجمه نمائی و همکاران، مشهد، آستان قدس رضوی، 1377ش، ص228.
  29. ابن جوزی، پیشین، ج6، ص252.
  30. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، القاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثة، الطبعة الثانیة، 1382، افست قم، منشورات مکتبة المرعشی النجفی، 1404، ص448.
  31. شراب، محمد محمدحسن، المعالم الاثیره فی السنة والسیره، تهران، مشعر، 1383ش، ص164.
  32. ابن سعد، پیشین، ج6، ص168؛ بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج7، ص382.
  33. طبری، پیشین، ج6، ص357.
  34. ابن خلدون، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب والبربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، 1408، ج3، ص63-64.
  35. بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج7، ص383.
  36. العسقلانی، پیشین، ج5، ص12.
  37. طبری، پیشین، ج6، ص357.


منابع

  • "عبدالرحمن بن ابی لیلی"، دانشنامه پژوهه، سید مرتضی میرتبار، تاریخ بازیابی: 6 بهمن 1392.