آیه 61 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<60 آیه 61 سوره نمل 62>>
سوره : سوره نمل (27)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

یا آن کس که زمین را آرامگاه (شما) قرار داد و در آن نهرهای آب جاری کرد و در آن کوهها بر افراشت و میان دو دریا (به قطعه‌ای از زمین) حایل گردانید (یا دو دریای شور و شیرین را بی‌فاصله، منع از اختلاط آب آنها کرد)؟ آیا با وجود خدای یکتا خدایی هست؟ (هرگز نیست) بلکه اکثر مردم (بر این حقیقت) آگاه نیستند.

[آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند] یا آنکه زمین را [برای موجوداتش] آرام و قرارگاه ساخت و در شکاف هایش نهرهایی پدید آورد، و برای آن کوه هایی استوار قرار داد [تا زیر پای اهلش نلرزد]، و میان دو دریا [ی شیرین و شور] مانع و حایلی قرار داد [که با هم مخلوط نشوند]؛ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد]؟! [نه، نیست] بلکه بیشترشان اهل معرفت و دانش نیستند.

[آيا شريكانى كه مى‌پندارند بهتر است‌] يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن، كوه‌ها را [مانند لنگر] قرار داد، و ميان دو دريا برزخى گذاشت؟ آيا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌دانند.

يا آن كه زمين را آرامگاه ساخت و در آن رودها پديد آورد و كوه‌ها، و ميان دو دريا مانعى قرار داد. آيا با وجود اللّه خداى ديگرى هست؟ نه، بيشترينشان نمى‌دانند.

یا کسی که زمین را مستقرّ و آرام قرار داد، و میان آن نهرهایی روان ساخت، و برای آن کوه‌های ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعی قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند؛ با این حال) آیا معبودی با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند (و جاهلند)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Is He who made the earth an abode [for you], and made rivers [flowing] through it, and set firm mountains for it [’s stability], and set a barrier between the two seas...? What! Is there a god besides Allah? Indeed, most of them do not know.

Or, Who made the earth a restingplace, and made in it rivers, and raised on it mountains and placed between the two seas a barrier. Is there a god with Allah? Nay! most of them do not know!

Is not He (best) Who made the earth a fixed abode, and placed rivers in the folds thereof, and placed firm hills therein, and hath set a barrier between the two seas? Is there any Allah beside Allah? Nay, but most of them know not!

Or, Who has made the earth firm to live in; made rivers in its midst; set thereon mountains immovable; and made a separating bar between the two bodies of flowing water? (can there be another) god besides Allah? Nay, most of them know not.

معانی کلمات آیه

  • قرار: قرارگاه. قرار مصدر و اسم هر دو آمده است مصدر آن به معنى استقرار مى‏‌باشد، شايد در آيه مصدر از براى فاعل است يعنى مستقر و ثابت.
  • خلال: وسطها. خلل (بر وزن شرف): گشادگى ميان دو چيز، جمع آن خلال است.
  • رواسى: كوه‏هاى ثابت و راسخ، واحد آن راسيه است: «رسا الشي‏ء يرسو رسوا: ثبت».
  • حاجز: مانع و حائل «الحجز: المنع».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «61»

كيست كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن، رودها قرار داد، و براى آن، كوه‌ها را (مانند لنگر) ثابت و پابرجا قرار داد و ميان دو دريا (شور و شيرين) مانعى قرار داد (كه مخلوط نشوند). آيا معبودى با خداست؟ (نه) بلكه اكثر آنان نمى‌دانند.

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ «62»

كيست كه هرگاه درمانده‌اى او را بخواند، اجابت نمايد و بدى و ناخوشى را برطرف كند، و شما را جانشينان (خود در) زمين قرار دهد؟ آيا با خداوند معبودى است؟ چه كم پند مى‌پذيريد.

«1». واقعه، 64.

جلد 6 - صفحه 443

نکته ها

در روايات و تفاسير نديدم كه درباره‌ى تلاوت آيه‌ى 62 براى استجابت دعا نقشى باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواى آيه تبّركاً آن را مى‌خوانند و مانعى ندارد.

مناجات با خداى سبحان و راز ونياز با او كارى پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگى، براى همگان ضرورى است.

اين نياز مريمى بوده است و درد

كان چنان طفلى سخن آغاز كرد

هر كجا دردى دوا آن جا بود

هر كجا فقرى نوا آن جا بود

هر كجا مشكل جواب آن جا رود

هر كجا پستى است آب آن جا رود

پيش حقّ يك ناله از روى نياز

به كه عمرى در سجود و در نماز

زور را بگذار زارى را بگير

رحم سوى زارى آيد اى فقير «1»

در روايات مى‌خوانيم: نمونه‌ى مضطرّ واقعى، امام زمان (عجّل‌اللّه تعالى فرجه الشريف) است و بدترين سوء «وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»، سلطه‌ى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مى‌شود و نمونه‌ى‌ «يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ» حكومت صالحان در آن زمان است. «2»

هر جا كه دعاى ما مستجاب نشود، دليلى دارد، همچون:

الف: دعاى ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مى‌كرديم خير است. (زيرا دعا، يعنى طلبِ خير)

ب: نحوه‌ى درخواست، جدّى و همراه با درماندگى نبوده است.

ج: در دعا اخلاص نداشته‌ايم، يعنى اگر به درگاه خداوند رو كرده‌ايم، به ديگران نيز چشم اميد داشته‌ايم.

البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مى‌خواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مى‌دهد و گاهى به جاى خواسته‌ى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائى از ما دور مى‌كند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مى‌كند و گاهى به جاى لطف به ما، به نسل ما لطف مى‌كند كه همه‌ى اين مطالب در روايات آمده است.

«1». مولوى.

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 6 - صفحه 444

اجابتِ مضطرّ، كارى الهى است ولى سنّت الهى را تغيير نمى‌دهد. مثلًا سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى بايد از دنيا بروند و همه‌ى انسان‌ها در لحظه‌ى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند.

ريشه‌ى ايمان به خدا

ريشه‌ى ايمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لكن مادّيون مى‌گويند: ريشه‌ى ايمان به خدا ترس است. يعنى انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مى‌بيند، هنگام بروز حادثه‌اى تلخ، قدرتى را در ذهن خود تصوّر مى‌كند و به آن پناه مى‌برد.

مادّيون با اين محاسبه، ايمان را زاييده‌ى ترس مى‌دانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت رفتن به سوى خدا را با اصل ايمان به خدا نمى‌فهمند. مثلًا ما هنگام ديدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مى‌رويم. امّا آيا مى‌توان گفت: پيدايش سنگ به خاطر سگ است؟

همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مى‌رويم، آيا مى‌توان گفت: اصل ايمان به خدا زاييده‌ى ترس است؟

علاوه بر آنكه اگر سرچشمه‌ى ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است، مؤمن‌تر باشد.

در حالى كه مؤمنان واقعى، شجاع‌ترين افراد زمان خود بوده‌اند و بايد انسان در لحظاتى كه احساس ترس ندارد، ايمانى هم نداشته باشد، در حالى كه ما در لحظه‌هايى كه ترس نداريم خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم. در حقيقت ترس و اضطرار، پرده‌ى غفلت را كنار مى‌زند و مارا متوجّه خدا مى‌كند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتى نشسته باشند و خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتى به فريادشان نمى‌رسد؛ از عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك قدرت غيبى دل مى‌بندند كه آن نقطه، همان خداى متعال است.

پیام ها

1- از راه‌هاى شناخت خدا و يكتايى او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن از قدرت‌ها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است. «أَمَّنْ يُجِيبُ»

جلد 6 - صفحه 445

2- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست. «يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ»

3- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى مى‌خواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. «إِذا دَعاهُ»

4- انسان بر طبيعت حكومت دارد. «يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»

5- آيا در حال اضطرار، به قدرت‌هاى مادّى توجّه مى‌كنيد؟! «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (61)

نوع دوم- آنچه متعلق است به زمين:

أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً: (بدل است از، أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ‌) يعنى بلكه بهتر است از آلهه باطله، آن ذاتى كه گردانيد زمين را قرارگاه آدميان و جنبندگان به اين وجه كه بعضى از آن را از ميان آب بيرون آورد و تسويه آن فرمود بر وجهى كه استقرار ايشان و دوابّ بر آن ميسّر گردد. وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً: و قرار داد به قدرت كامله در ميان زمين جويهاى آب روان كه مى‌آشامند و به آن زراعت‌

جلد 10 - صفحه 68

مى‌كنند. وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ‌: و قرار داد براى استحكام زمين، كوههاى بلند كه در آن معادن مكوّن مى‌گردد و از دامن آن چشمه‌ها مترشح مى‌شود. وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً: و قرار داد ميان دو درياى شيرين و شور مانعى كه به جهت آن با هم مختلط نشوند و به اقتدار، منع بليغ فرمود از آنكه آب شور تلخ، افساد آب شيرين گوارا نمايد. بنا به قولى مراد دو دريا، بحر روم و فارس؛ و مراد به حاجز، بيابانها و شهرها است كه بين آنها واقع شده. و بنابراين قدرت در فصل و اختلاف صفت است با آنكه مقتضى طبيعت اجزاى هر عنصر آنست كه متضامّ و متلاصق و متشابه باشند در كيفيت.

بعد از بيان آثار قدرت به طريق انكار فرمايد: أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ‌: آيا هست خداى ديگرى با خداى به حق؟ يعنى نيست با خداى خالق الهه ديگرى كه در خلق اشياء به او امداد كند. بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌: بلكه بيشتر مشركين نمى‌دانند تفرد حق را در خلق اشياء، لا جرم قائل به شريك شده‌اند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (54) أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55) فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ (56) فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ (57) وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (58)

قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (59) أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (60) أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (61)

ترجمه‌

و فرستاديم لوط را هنگاميكه گفت به قومش آيا ميكنيد كار زشت را با آنكه شما مى‌بينيد

آيا هر آينه شما ميآئيد نزد مردان از روى شهوت بجاى زنان بلكه شما گروهى هستيد كه نادانى ميكنيد

پس نبود جواب قومش مگر آنكه گفتند بيرون كنيد آل لوط را از بلد خودتان همانا ايشان مردمانى هستند كه ميخواهند پاك باشند

پس رهانيديم او و اهلش را مگر زنش كه مقدّر كرديم او را كه باشد از بازماندگان‌

و بارانديم بر آنها بارانى پس بد بود باران بيم داده شدگان‌

بگو ستايش مر خدا را است و سلام بر بندگانش كه برگزيد آيا خدا بهتر است يا آنچه براى او شريك قرار ميدهند

آيا كيست كه آفريد آسمانها و زمين را و فرو فرستاد براى شما از آسمان آبى پس رويانيديم بآن باغهاى خرّم نباشد براى شما كه برويانيد درخت آنها را آيا معبودى است با خدا بلكه آنهايند گروهى كه عدول ميكنند

آيا كيست كه گردانيد زمين را قرارگاه و قرار داد در ميانش نهرها و قرار داد برايش كوههاى ثابت و قرار داد ميان دو دريا حائلى آيا خدائى است با خدا بلكه بيشترشان نميدانند.

تفسير

خداوند متعال عطف فرمود بر قصه حضرت صالح قصه حضرت لوط

جلد 4 صفحه 158

پيغمبر را باين تقريب كه و فرستاديم لوط را بر قومش به پيغمبرى وقتى كه بآنها فرمود بر سبيل انكار كه آيا شما مرتكب كار زشت لواط ميشويد با آنكه ميدانيد و مى‌بينيد زشتى و كثافت و خباثت آنرا يا در مرئى و منظر يكديگر اقدام باين عمل ناشايسته مينمائيد و آن عمل ناشايسته كه قابل انكار است آنستكه شما از روى شهوت ميآئيد نزد مردان و نميرويد نزد زنان با آنكه خداوند آنها را براى اين عمل خلق فرموده براى شما شما راه را گم كرده و بجهالت و نادانى افتاده‌ايد و پاك را گذارده پليد را اختيار نموده‌ايد و قوم در جواب عاجز مانده ناچار گفتند لوط و كسانش را از بلد خودتان بيرون كنيد كه آنها مردمانى هستند كه ميخواهند پاك و پاكيزه و منزّه و مقدّس باشند گويا مقصودشان تمسخر و استهزاء بود و خداوند او و كسانش را از ميان آنها بيرون برد و از شرّشان نجات داد و از عذاب خلاص فرمود مگر زن او را كه با آنها همدست بود و در ميان آنها باقى ماند و بعذاب گرفتار گرديد و خداوند باران بدى از سنگ بر آنها نازل فرمود كه همه هلاك شدند با آنكه قبلا بآن بيم داده شده بودند و شرح اين قضايا مكرر ذكر شده است و بعضى قدرنا بتخفيف قرائت نموده‌اند و براى اداء شكر اين نعمت كه غلبه دوستان خدا بر دشمنان او است بحبيب خود دستور فرموده كه حمد خدا را بجا آورد و تحيّت و سلام فرمايد بر بندگان برگزيده خدا كه اكمل افراد ايشان اهل بيت اطهارند و بعدا فرموده حال ببينيد اى شنوندگان اين قضاياى تاريخى آيا خداى يگانه بهتر است براى ستايش و پرستش يا بتهاى بى شعور بى كاره كه قادر بر هيچ امرى نيستند و نتوانستند پرستش كنندگان خود را از عذاب خدا نجات دهند و تشركون بتاء نيز قرائت شده و بنابراين خطاب بمشركين مكه است كه براى الزام آنها ذكر شده و نيز فرموده آيا كسيكه آسمانها و زمين پر وسعت و نعمت را خلق فرموده و باران رحمتش را از آسمان بر شما فرود آورده و بوستانهاى خرّم خوش منظر با بهجت و طراوت را بآن براى شما ايجاد و احداث فرموده كه شما هيچ يك درخت از آنرا نمى‌توانيد بخودى خود برويانيد آيا ميشود با چنين خدائى خداى ديگرى باشد با آنكه واضح است كه همه كار يك مدير و لوازم يك اداره است بلكه معلوم است كه اهل شرك عدول نمودند از حق بباطل آيا

جلد 4 صفحه 159

كسيكه زمين را قابل سكونت و قرارگاه بنى آدم قرار داد و وسائل معيشت آنها را در آن فراهم فرمود بجريان نهرها در خلال و جوانب و اطراف آن و احداث كوههاى بلند براى سنگينى و آرامى زمين و استخراج معادن و جريان آب و امثال اين منافع و قرار داد ميان دو دريا و مجمع دو آب شور و شيرين مانع و حائل كه مخلوط بيكديگر نميشوند و شما آنرا مشاهده ميكنيد چنانچه در سوره فرقان گذشت آيا چنين خدائى شريك دارد و چنين قدرتى محتاج بكمك است و سزاوار است كه جمادات را با او شريك در پرستش قرار داد البته بيشتر كسانى كه مشرك ميباشند نميدانند ادلّه توحيد را و از اين معانى غافلند و بعضى هم از باب تعصّب و عناد بكفر و الحاد تشبّث نموده‌اند و عدول از غيبت بتكلم در فأنبتنا براى تأكيد اختصاص فعل است بذات احديّت و لذا بعدا صريحا از غير نفى فرموده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَمَّن‌ جَعَل‌َ الأَرض‌َ قَراراً وَ جَعَل‌َ خِلالَها أَنهاراً وَ جَعَل‌َ لَها رَواسِي‌َ وَ جَعَل‌َ بَين‌َ البَحرَين‌ِ حاجِزاً أَ إِله‌ٌ مَع‌َ اللّه‌ِ بَل‌ أَكثَرُهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ (61)

آيا كسي‌ ‌که‌ جعل‌ فرمود زمين‌ ‌را‌ محل‌ قرارگاه‌ و جعل‌ فرمود ‌در‌ خلال‌ زمين‌ شهرها و رودخانه‌ها و جعل‌ فرمود ‌بر‌ روي‌ زمين‌ كوه‌ها و جعل‌ فرمود ‌بين‌ دو درياي‌ شيرين‌ و شور مانعي‌ ‌که‌ مخلوط يك‌ ديگر نشوند آيا اله‌ ديگريست‌ ‌با‌ خداوند ‌تعالي‌ بلكه‌ اكثر ‌آنها‌ نميدانند.

(أَمَّن‌ جَعَل‌َ الأَرض‌َ قَراراً) قدرت‌ كامله‌ حق‌ سه‌ ربع‌ كره زمين‌ ‌را‌ آب‌ احاطه‌ كرده‌ يك‌ ربعش‌ ‌از‌ آب‌ بيرون‌ ‌که‌ ربع‌ مسكونش‌ مينامند و ‌با‌ ‌اينکه‌ حركت‌ سريع‌ ‌که‌ باكره‌ آب‌ ‌در‌ يك‌ شبانه‌ روز دور ‌خود‌ ميچرخد و ‌در‌ يك‌ سال‌ دور كره‌ شمس‌ چرخ‌ ميخورد ‌مع‌ ‌ذلک‌ چنان‌ برقرار و مستقر ‌است‌ ‌که‌ كأنه‌ اصلا حركت‌ ندارد بعين‌ مثل‌ طياره‌ ‌که‌ انسان‌ ‌در‌ ‌آن‌ نشسته‌ گويا حركت‌ ندارد و مثل‌ عمر ‌که‌ چون‌ باد صرصر ميگذرد و انسان‌ خيال‌ ميكند ‌که‌ برقرار ‌است‌.

(وَ جَعَل‌َ خِلالَها أَنهاراً) چون‌ ‌اينکه‌ ربع‌ مسكون‌ ‌از‌ آب‌ دور ‌است‌ و تمام‌ مخلوقات‌ زميني‌ احتياج‌ شديد بآب‌ دارند خداوند چشمه‌ها و چاهها و رودخانه‌ها و نهرها و ساقيها قرار داد ‌که‌ بتمام‌ نقاط زمين‌ آب‌ برسد و مشروب‌ شود.

(وَ جَعَل‌َ لَها رَواسِي‌َ) كوه‌ها ‌که‌ بمنزله‌ لنگر كشتي‌ زمين‌ ‌را‌ نگاهدارد ‌که‌ متزلزل‌ نشود.

(وَ جَعَل‌َ بَين‌َ البَحرَين‌ِ حاجِزاً) ‌که‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد وَ هُوَ الَّذِي‌ مَرَج‌َ البَحرَين‌ِ هذا عَذب‌ٌ فُرات‌ٌ وَ هذا مِلح‌ٌ أُجاج‌ٌ وَ جَعَل‌َ بَينَهُما بَرزَخاً وَ حِجراً مَحجُوراً (فرقان‌ ‌آيه‌ 53) شرحش‌ گذشت‌ و نيز ميفرمايد وَ ما يَستَوِي‌ البَحران‌ِ هذا عَذب‌ٌ فُرات‌ٌ سائِغ‌ٌ شَرابُه‌ُ وَ هذا مِلح‌ٌ أُجاج‌ٌ (فاطر ‌آيه‌ 12) ‌با‌ اينكه‌ پهلوي‌ يكديگرند و دائما ‌در‌ سيرند و ابدا مخلوط يكديگر نميشوند ‌با‌ ‌اينکه‌ قدرت‌ نمائيها:

(أَ إِله‌ٌ مَع‌َ اللّه‌ِ) باز اله‌ ديگري‌ اتخاذ ميكنند ‌مع‌ اللّه‌!

(بَل‌ أَكثَرُهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ) نميدانند و نميدانند ‌که‌ نميدانند جهل‌ مركب‌.

‌آن‌ كس‌ ‌که‌ نداند و نداند ‌که‌ نداند

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 61)- در دومین سؤال به بحث از موهبت آرامش و ثبات زمین و قرارگاه انسان در این جهان پرداخته، می‌گوید: آیا معبودهای ساختگی آنها بهتر است «یا کسی که زمین را مستقر و آرام قرار داد، و در میان آن، نهرهای آب جاری، روان ساخت، و برای زمین، کوهای ثابت و پا بر جا ایجاد کرد»؟! تا همچون زرهی قشر زمین را از لرزش نگاه دارند (أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ).

و نیز «میان دو دریا (از آب شیرین و شور) مانعی قرار داد» تا با هم مخلوط نشوند (وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً).

آیا بتها نقشی در این نظام بدیع و شگفت‌انگیز دارند؟! حتی بت پرستان چنین ادعایی نمی‌کنند.

لذا در پایان آیه بار دیگر این سؤال را تکرار می‌کند که «آیا معبودی با اللّه هست»؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ).

نه «بلکه بیشترشان نادانند و بی‌خبر» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ).

ج3، ص431

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص476

منابع