طائع (خلیفه عباسی)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

طائع للّه عبدالکریم بن الفضل بن جعفربن احمد، الطائع للّه بن المطیع بن المقتدربن المعتضد، بیست و چهارمین خلیفه عباسی، امر خلافت را در ماه ذی القعده سال 363ق بدست گرفت.[۱]

او در سال 317 متولد شد و در سال 393ق وفات یافت.[۲]

طائع بالله و آل بویه

با انتخاب طایع به عنوان خلیفه جدید، ترکان بغداد بر علیه عزالدوله بختیار برخاستند. عزالدوله به واسط گریخت و در چندین جنگ از ترکان شکست خورد و ناگزیر از عضدالدوله عموزاده خود که فرمانروای فارس بود، کمک خواست. عضدالدوله هم با نیرویی گران بغداد را به چنگ آورد و ترکان را به سختی شکست داد و عزالدوله را بار دیگر بر بغداد مسلط ساخت.

در این اوضاع و احوال، خلفا خود را در وضع پریشانی احساس می‌کردند، اما آنچه که از ناراحتی آنها می کاست، آن بود که افراد خاندان آل بویه غالباً با یکدیگر نزاع و دشمنی داشتند و ایالت های متصرفی ایشان در شرق ایران در دست افراد مختلف این سلسله بود که تنها در دوره عضدالدوله «366-372ق»، دولت مرکزی مقتدر وجود خارجی پیدا کرد.

در سال 367 ق عضدالدوله، عزالدوله را از بغداد بیرون راند و خود جای او را گرفت. عزالدوله در جنگی با عضدالدوله دستگیر و کشته شد.

عضدالدوله در بغداد به نوسازی خرابی های دوره نابسامانی پرداخت، بازارها و مساجد را نوسازی کرده، پل های خراب شده را ترمیم و بیمارستان های عضدی را بنا نمود. پس از مرگ عضدالدوله در 372ق، پسرانش: صمصام الدوله، شرف الدوله و بهاءالدوله بر بغداد فرمان راندند.

مدت خلافت طائع

طایع هفده سال و نه ماه خلافت کرد.[۳]

پایان زندگی طائع

بهاءالدوله (پسر عضدالدوله) در 381ق بر طایع خشم گرفت و او را از خلافت برداشت و القادر بالله را به جای او نشاند. هنگامی که القادر باللّه بر مسند خلافت نشست، در گوشه ای از قصر خلافت به طائع جای داد و پیوسته نسبت به او احسان و نیکوی می کرد و بر درشتی گفتار او بردبار بود و اغلب نیازمندی های او را برمی آورد.

پانویس

  1. مطیع پدر طائع، به خاطر دچارشدن به بیماری فلج در 363ق جایگاه خویش را به پسر واگذار کرد.
  2. تاریخ خطیب بغداد، ج11، ص79.
  3. بنابر اقوالی دیگر، هجده یا نوزده سال مدت خلافت او بوده است.


منابع

  • دانشنامه رشد
  • لغتنامه دهخدا، ذیل مدخل طائع لله
خلفای بنی عباس
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656)