آیه 154 سوره آل عمران

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۴ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِنْكُمْ ۖ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ ۖ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ ۗ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ ۗ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ ۖ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا ۗ قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمْ ۖ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

مشاهده آیه در سوره


<<153 آیه 154 سوره آل عمران 155>>
سوره : سوره آل عمران (3)
جزء : 4
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

پس از آن غم، خدا شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش، گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی هنوز در غم جان خود بودند و از روی نادانی به خدا گمان ناحق می‌بردند (از روی انکار) می‌گفتند: آیا ممکن است ما را قدرتی به دست آید؟ بگو: تنها خداست که بر عالم هستی فرمانرواست. (منافقان از ترس مؤمنان) خیالات باطل خود را که در دل می‌پرورند با تو اظهار نمی‌دارند، (با خود) می‌گویند: اگر ما را قدرت و پیروزی بود (شکست نمی‌خوردیم) و در اینجا کشته نمی‌شدیم. بگو: اگر در خانه‌های خود هم بودید باز کسانی که سرنوشت آنان (در قضای الهی) کشته شدن است (از خانه‌ها) به پای خود به قتلگاه بیرون می‌آمدند، تا خدا آنچه در سینه دارید بیازماید و آنچه در دل دارید پاک و خالص گرداند، و خدا از راز درون سینه‌ها آگاه است.

سپس بعد از آن اندوه و غم، خواب آرام بخشی بر شما فرود آمد که گروهی از شما را [که بر اثر پشیمانی، دست از فرار برداشته به سوی پیامبر آمدید] فرا گرفت، و گروهی که فکر حفظ جانشان آنان را [در آن میدان پر حادثه] پریشان خاطر و غمگین کرده بود، و درباره خدا گمان ناحق و ناروا هم چون گمان هایِ [زمانِ] جاهلیت می بردند [که چون خدا وعده پیروزی داده پس پیروزی بدون هر قید و شرطی حقّ مسلّم آنان است! اما وقتی شکست خوردند درباره وعده خدا دچار تردید شدند و] گفتند: آیا ما را در این امر [پیروزی] اختیاری هست؟ بگو: یقیناً اختیار همه امور به دست خداست. [این نیست که چون خدا وعده پیروزی به شما داده بدون قید و شرط برای شما حاصل شود، پیروزیِ وعده داده شده، محصول صبر و تقوا، و شکست معلول سستی و نافرمانی است]. آنان در دل هایشان چیزی را پنهان می کنند که برای تو آشکار نمی سازند، می گویند: اگر ما را در این امر [پیروزی] اختیاری بود [و وعده خدا و پیامبر حقیقت داشت] در اینجا کشته نمی شدیم. بگو: اگر شما در خانه های خود هم بودید کسانی که کشته شدن بر آنان لازم و مقرّر شده بود، یقیناً به سوی خوابگاه های خود [در معرکه جهاد و جنگ] بیرون می آمدند. و [تحقّق دادن این برنامه ها] به سبب این است که خدا آنچه را [از نیّت ها] در سینه های شماست [در مقام عمل] بیازماید، و آنچه را [از عیوب و آلودگی ها] در دل های شماست، خالص و پاک گرداند؛ و خدا به آنچه در سینه هاست، داناست.

سپس [خداوند] بعد از آن اندوه، آرامشى [به صورت‌] خواب سبكى، بر شما فرو فرستاد، كه گروهى از شما را فرا گرفت، و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند؛ و در باره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران‌] جاهليت مى‌بردند. مى‌گفتند: «آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟» بگو: «سررشته كارها [شكست يا پيروزى‌]، يكسر به دست خداست.» آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‌داشتند، كه براى تو آشكار نمى‌كردند. مى‌گفتند: «اگر ما را در اين كار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در اينجا كشته نمى‌شديم.» بگو: «اگر شما در خانه‌هاى خود هم بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مى‌رفتند. و [اينها ] براى اين است كه خداوند، آنچه را در دلهاى شماست، [در عمل‌] بيازمايد؛ و آنچه را در قلبهاى شماست، پاك گرداند؛ و خدا به راز سينه‌ها آگاه است.

آنگاه، پس از آن اندوه، خدا به شما ايمنى ارزانى داشت، چنان كه گروهى را خواب آرام فرو گرفت. اما گروهى ديگر كه چون مردم عصر جاهلى به خدا گمانى باطل داشتند، هنوز دستخوش اندوه خويش بودند و مى‌گفتند: آيا هرگز كار به دست ما خواهد افتاد؟ بگو: همه كارها به دست خداست. آنان در دل خود چيزى را پنهان مى‌دارند كه نمى‌خواهند براى تو آشكارش سازند. مى‌گويند: اگر ما را اختيارى بود اينجا كشته نمى‌شديم. بگو: اگر در خانه‌هاى خود هم مى بوديد، كسانى كه كشته‌شدن بر آنها مقرر شده است از خانه به قتلگاهشان بيرون مى‌رفتند. خدا آنچه را كه در سينه داريد مى‌آزمايد و دلهايتان را پاك مى‌گرداند و خدا به آنچه در دلهاست آگاه است.

سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشی بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکی بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهی از شما را فرا گرفت؛ اماگروه دیگری در فکر جان خویش بودند؛ (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهای نادرستی -همچون گمانهای دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند؛ و می‌گفتند: «آیا چیزی از پیروزی نصیب ما می‌شود؟!» بگو: «همه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزی را پنهان می‌دارند که برای تو آشکار نمی‌سازند؛ می‌گویند: «اگر ما سهمی از پیروزی داشتیم، در این جا کشته نمی‌شدیم!» بگو: «اگر هم در خانه‌های خود بودید، آنهایی که کشته‌شدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوی آرامگاه‌های خود، بیرون می‌آمدند (و آنها را به قتل می‌رساندند). و اینها برای این است که خداوند، آنچه در سینه‌هایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهای شما (از ایمان) است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سینه‌هاست، با خبر است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then He sent down to you safety after grief—a drowsiness that came over a group of you—while another group, anxious only about themselves, entertained false notions about Allah, notions of [pagan] ignorance. They say, ‘Do we have any role in the matter?’ Say, ‘Indeed the matter belongs totally to Allah.’ They hide in their hearts what they do not disclose to you. They say, ‘Had we any role in the matter, we would not have been slain here.’ Say, ‘Even if you had remained in your houses, those destined to be slain would have set out toward the places where they were laid to rest, so that Allah may test what is in your breasts, and that He may purge what is in your hearts, and Allah knows well what is in the breasts.’

Then after sorrow He sent down security upon you, a calm coming upon a party of you, and (there was) another party whom their own souls had rendered anxious; they entertained about Allah thoughts of ignorance quite unjustly, saying: We have no hand in the affair. Say: Surely the affair is wholly (in the hands) of Allah. They conceal within their souls what they would not reveal to you. They say: Had we any hand in the affair, we would not have been slain here. Say: Had you remained in your houses, those for whom slaughter was ordained would certainly have gone forth to the places where they would be slain, and that Allah might test what was in your breasts and that He might purge what was in your hearts; and Allah knows what is in the breasts.

Then, after grief, He sent down security for you. As slumber did it overcome a party of you, while (the other) party, who were anxious on their own account, thought wrongly of Allah, the thought of ignorance. They said: Have we any part in the cause? Say (O Muhammad): The cause belongeth wholly to Allah. They hide within themselves (a thought) which they reveal not unto thee, saying: Had we had any part in the cause we should not have been slain here. Say: Even though ye had been in your houses, those appointed to be slain would have gone forth to the places where they were to lie. (All this hath been) in order that Allah might try what is in your breasts and prove what is in your hearts. Allah is Aware of what is hidden in the breasts (of men).

After (the excitement) of the distress, He sent down calm on a band of you overcome with slumber, while another band was stirred to anxiety by their own feelings, Moved by wrong suspicions of Allah-suspicions due to ignorance. They said: "What affair is this of ours?" Say thou: "Indeed, this affair is wholly Allah's." They hide in their minds what they dare not reveal to thee. They say (to themselves): "If we had had anything to do with this affair, We should not have been in the slaughter here." Say: "Even if you had remained in your homes, those for whom death was decreed would certainly have gone forth to the place of their death"; but (all this was) that Allah might test what is in your breasts and purge what is in your hearts. For Allah knoweth well the secrets of your hearts.

معانی کلمات آیه

اهمتهم: هم در اينجا به معنى حزن و اضطراب است.

امنة: امن، امان و امنه به معنى ايمنى و آرامش قلب است.

نعاس: خواب خفيف.

برز: بروز به معنى ظهور و آشكار شدن، براز به معنى فضاى خالى است.

مضاجع: ضجع: دراز كشيدن. مضجع: محل دراز كشيدن، جمع آن، مضاجع است (خوابگاهها).

يمحص: تمحيص: خالص كردن. محص: خالص شدن.[۱]

نزول

محل نزول:

اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسى» گوید: عبدالرحمن بن عوف و ابوطلحة و زبير بن عوام و قتادة و ربيع گويند: كه سبب نزول آيه وعده مشركين به بازگشت به سوى مسلمين در غزوه احد بوده و مسلمين در حجف آماده كارزار بودند و خداوند امنه اى بر مؤمنين نازل نمود كه اندكى خوابيدند ولى منافقين از زيادى خوف و ترس از بازگشت مشركين خوابشان نمى برد چنان كه ابن اسحق و ابن زيد نيز چنين روايت نمايند[۳][۴].[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«154» ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى‌ طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْ‌ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‌ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‌ مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

سپس (خداوند) به دنبال آن غم، آرامشى (به گونه‌ى) خوابى سبك بر شما فروفرستاد كه گروهى از شما را فراگرفت (و با آن، خستگى و اضطراب از تن شما بيرون رفت. اين آرامش براى كسانى بود كه از فرار خود در احد ناراحت و تائب بودند)، ولى گروه ديگر كه همّتشان (حفظ) جان خودشان بود و به (وعده‌هاى) خدا همچون دوران جاهليّت گمان ناحق داشتند، (به طعنه) مى‌گفتند: آيا چيزى از امر (نصرت الهى) با ماست؟ بگو: براستى كه امر (پيروزى) همه‌اش به دست خداست. آنها در دل‌هاى خود چيزى را مخفى مى‌كنند كه براى تو آشكار نمى‌كنند، مى‌گويند: اگر در تصميم‌گيرى (براى شيوه جنگ،) حقّى براى ما بود، ما در اينجا كشته نمى‌شديم. (به آنان) بگو: اگر در خانه‌هايتان نيز بوديد، آنهايى كه كشته شدن بر آنها مقرّر شده بود، به سوى قتلگاه خود روانه مى‌شدند و (حادثه احد) براى آن است كه آنچه را در سينه‌هاى شماست، خدا بيازمايد و آنچه را در دل داريد، پاك وخالص گرداند وخداوند به آنچه در سينه‌هاست داناست.

پیام ها

1- خداوند به خاطر تخلّفات و اختلافاتى كه در جنگ احد داشتند، شما را تنبيه‌

جلد 1 - صفحه 631

كرد، ولى به حال خود رها نكرد. «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ ... أَمَنَةً»

2- خداوند در اوج حوادث تلخ، به‌دلهاى مؤمنان آرامش مى‌بخشد. «بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً»

3- خواب، مايه‌ى آرامش و هديه‌اى الهى است. «أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ ... نُعاساً»

4- روحيات، اعتقادات، باورها و تحليل‌هاى همه‌ى رزمندگان يكسان نيست.

«طائِفَةً ... وَ طائِفَةٌ ...»

5- در بند خود بودن، مايه‌ى بد گمانى به وعده‌هاى الهى است. «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»

6- حتّى در شرايط بحرانى و شكست‌ها نيز به خدا و وعده‌هاى او سوءظن نبريد.

«وَ طائِفَةٌ ... يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ»

7- سوءظنّ به وعده‌هاى خدا، ناروا و بى‌اساس و از عقايد جاهليّت است.

«يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»

8- خودمحورى و رفاه‌طلبى، انسان را از مدار رضاى خداوند خارج مى‌كند. «قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ»

9- اين پندار كه مسلمانان حتّى در صورتِ سستى و اختلاف ونافرمانى نبايد شكست بخورند، پندارى جاهلانه است. «ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»

10- افراد ضعيف الايمان، شكست خود را به عدم نصرت الهى نسبت مى‌دهند.

«يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‌ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا»

11- طرح سؤالاتى كه موجب تضعيف روحيه‌ى رزمندگان مى‌شود، ممنوع است.

«هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْ‌ءٍ»

12- در برابر ايجاد وسوسه‌ها و ترديدها، قاطعيّت لازم است. «قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ»

13- مسلمانان رفاه طلب و خود محور، دائماً از درون نگرانند. «يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ»

14- آنهايى كه به خود فكر مى‌كنند، توقّعِ قبول نظراتشان را در تصميم‌گيرى‌ها دارند. «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ ... يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ ...»

جلد 1 - صفحه 632

15- از مقدّرات حتمى، امكان فرار نيست. «لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ ...»

16- اعتقاد به مقدّرات حتمى پروردگار، به انسان آرامش مى‌دهد. «لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‌ مَضاجِعِهِمْ»

17- حوادث تلخ و شكست در جبهه‌ها، يكى از راههاى امتحان و شناسايى روحيه‌ها و درجات ايمان افراد است. «لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ»

18- حوادث تلخ و شيرين، صحنه‌اى براى تجلّى روح و فكر شماست وگرنه خداوند همه‌ى روحيه‌ها و افكار را از قبل مى‌داند. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى‌ طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْ‌ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‌ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‌ مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154)

«1» بحار الانوار، جلد 13، صفحه 425، حديث 19 و اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 134 (با تفاوتى مختصر)

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 278

بعد از وقوع نقمت بر ايشان، ذكر نعمت را فرمايد:

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ‌: پس نازل فرمود خداى تعالى بر شما، مِنْ بَعْدِ الْغَمِ‌: بعد از اندوه و ملال، أَمَنَةً نُعاساً: امن و آسايش را، و آن خواب سبكى بود، يَغْشى‌ طائِفَةً مِنْكُمْ‌: كه مى‌پوشيد و فرا مى‌گرفت گروهى از شما كه مؤمن حقيقى و اهل صدق و يقين بودند. مراد تذكر نعمت است كه بعد از همّ و غمّ و جراحت و هزيمت، امنى تمام به شما نازل ساختيم تا به مرتبه‌اى كه خواب به شما غلبه نمود. و مقرر است كه خواب با راحت و امنيت حاصل آيد نه با خوف و خشيت. به روايت صحيحه ثابت شده كه اين خواب، مخصوص بود به حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و پيروان آن حضرت كه ايمان كامل داشتند، و اما اهل نفاق در غم و اضطراب بودند، چنانچه فرمايد: وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ‌: و گروهى ديگر كه منافقان بودند، بتحقيق در هم و غم افكنده بود نفوس آنان، ايشان را به جهت اضطراب و عدم صدق و يقين آن. يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِ‌:

گمان مى‌بردند به خدا غير حق را، ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ: گمانى كه مختص است به ملت جاهليت، يعنى چنانچه گمان اهل شرك بود كه امر حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به اتمام نخواهد رسيد و وعده و وعيدى كه مى‌دهد غير واقع است، همچنين گمان اين منافقين هم مثل آنها باشد. يَقُولُونَ هَلْ لَنا:

مى‌گفتند در وقت فرار و مغلوبيت مسلمانان: آيا باشد ما را، مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْ‌ءٍ: از امر ظفر و نصرت، چيزى، يعنى اين انقلاب از ما زايل و از امر نصرت ما را نصيبى باشد. (يا استفهام انكارى) يعنى نيست ما را از نصرت بهره و طمعى كه در باب غلبه و نصرت خود داشتيم، و اگر مى‌دانستيم نصرت خود را، به اختيار از مدينه بيرون مى‌آمديم نه به اجبار.

قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ‌: بگو اى پيغمبر به آنها بدرستى كه همه كارها از غنيمت و هزيمت مر خداى راست ثابت، و به فرمان الهى است يفعل ما يشاء

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 279

و يحكم ما يريد. و تعجيل و تأجيل نصرت بر وفق مصلحت و حكمت او باشد.

يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ‌: (اين حال است از ضمير يقولون و آيه قل ان الامر جمله معترضه باشد) يعنى مى‌گوئيد قول مذكور را در حالى كه پنهان دارند اين منافقان در نفوس خود از شكوك و شبهات و انكار و تكذيب، ما لا يُبْدُونَ لَكَ‌:

آنچه آشكار نتوانند كرد مر تو را به جهت خوف شمشير مسلمانان و يا ترس رفع حجاب و ظهور افعال قبيحه و نيات فاسده آنان. يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا: مى‌گويند منافقان در قلوب خود، يا در خلوت با يكديگر: اگر بود ما را، مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‌ءٌ:

از كار خود چيزى، يعنى از فتح و نصرت بهره‌اى داشتيم، چنانچه پيغمبر ما را به آن وعده داده بود، ما قُتِلْنا هاهُنا: كشته نمى‌شدند اصحاب ما و مغلوب نمى‌گشتيم.

قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ‌: بگو اى پيغمبر اگر مى‌بوديد در خانه‌هاى خود، و نمى‌خواستيد با ما خارج شويد در جهاد، لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ‌: هر آينه ظاهر شدى آنان كه نوشته شده بر آنها در لوح محفوظ كشته شدن، إِلى‌ مَضاجِعِهِمْ‌: به خوابگاه ايشان، يعنى اگر در منازل خود بوديد، هر آينه كسانى كه آجال و قتل آنها مكتوب است در لوح محفوظ، در اين وقت بيرون آمدى از منازل به مصارع خود. يا اگر شما در خانه‌ها ساكن مى‌شديد، هر آينه بيرون آمدند مؤمنانى كه فرض شده بود بر آنها قتال، پس مقاتله كردند تا غالب شدند، يعنى اگر شما تخلف كرديد، مؤمنان تخلف ننمودند. وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ‌: و براى آنكه معامله آزمايش فرمايد خدا به اين قتل و جرح، آنچه را كه در سينه‌هاى شما است از اخلاص و نفاق، وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ‌: و تا پاك و خالص سازد آنچه در دلهاى شما است از نيات حقّه صادقه، يعنى آن را از وساوس باطله پاكيزه گرداند و متميز سازد آراى فاسده. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ: و خداى تعالى داناست به آنچه در سينه‌هاى شما باشد از سرائر و خفيات قبل از ظهور آن.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 280


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى‌ طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْ‌ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‌ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‌ مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154)

ترجمه‌

پس فرستاد بر شما پس از اندوه ايمنى‌ء مشتمل بر چرت كه ميگرفت طايفه از شما را و طايفه كه اندوهگين كرده بود آنها را نفوسشان گمان ميبردند بخدا گمان نادانى ميگفتند آيا از براى ما در كار اختيارى است بگو همانا كار هر چه باشد باختيار خدا است پنهان ميدارند در ضمائرشان آنچه را اظهار نمى‌كنند از براى تو ميگويند اگر بود از براى ما در كار اختيارى كشته نمى‌شديم در اينجا بگو اگر بوديد در خانه‌هاتان هر آينه مى‌آمدند آنانكه نوشته شده بود براى ايشان كشتن بسوى آرامگاه خودشان و تا بيازمايد خداوند آنچه را در سينه‌هاى شما است و تا خالص گرداند آنچه را در دلهاى شما است و خدا دانا است بكنه سينه‌ها.

تفسير

در جنگ احد بعد از آنكه مسلمين متفرق شدند و كسى جز امير المؤمنين (ع) و ابو دجانه با پيغمبر باقى نماند اصحاب دو دسته شدند يكدسته كه مركب از مهاجر و انصار بودند بعد از آنكه امير المومنين يكتنه با كفار مقاومت نمود و آنها را شكست داد كم‌كم دور پيغمبر جمع شدند و مختصر آرامش و امنيتى براى آنها حاصل شد ولى از شدت وحشت قبلى و خسته‌گى حالتى شبيه باوائل خواب براى آنها دست داد كه شمشير يا تازيانه از دست آنها يكى دو مرتبه مى‌افتاد و ملتفت نمى‌شدند و يكدسته كه منافقين بودند از قبيل عبد اللّه ابن ابى و اتباعش و بعضى از مهاجرين مانند آندو نفر كه در ذيل آيه و ما محمد الا رسول بيان شد چنان هم و غم بر آنها مسلط شده بود كه جز فكر فرار و خلاصى از هلاك چيزى بخاطرشان خطور نمى‌كرد كه پيغمبر (ص) را ميديدند و صداى استنصار او را مى‌شنيدند و اعتنا نمى‌كردند و از آن قبيل كفريات كه در آن آيه شنيدى بزبان جارى مى‌نمودند و اينها گمان ميكردند كه ديگر اسلام مضمحل شد و كار مسلمين بجائى نمى‌رسد و اگر توجه به پيغمبر (ص) بنمايند العياذ باللّه آنها را تسخير مينمايند چنانچه كفار در زمان جاهليت وقتى مى‌ديدند نفس پيغمبر بالواح قلوب صافيه كه ميرسد فورا جذب مى‌فرمايد ميگفتند اين شخص علم تسخير دارد و اينجا با يكديگر ميگفتند آيا پيغمبر از براى ما اختيار و رأى صوابى باقى گذارده كه بتوانيم بآن خود را حفظ نمائيم يا جاى اين احتمال باقى مانده كه ديگر ما مظفر و منصور شويم با آنكه هميشه پيغمبر بما وعده نصرت و ظفر ميداد و اين‌

جلد 1 صفحه 517

قبيل مذاكرات را بر سبيل انكار و طعن بساحت مقدس نبوى مينمودند خداوند اين مقالات فاسده را به پيغمبر الهام فرمود و فرمود بگو بآنها غلبه و فتح و اختيار و حكم و شهادت و مغلوبيت تمام امور بدست قدرت و منوط بقضا و قدر الهى است يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد اينها باطنا كافرند ولى اظهار نمى‌كنند كفر خودشان را بتو و براى حب جاه و مال و اخذ غنيمت و طمع‌هاى ديگر دور تو جمع شدند بلكه طالب نصرت اسلام هم نيستند لذا پيش قدم در فرار ميشوند و از جمله گمانهاى جاهلانه اينها آنستكه وقتى با رفقاى خودشان يكجا جمع مى‌شوند ميگويند اگر اختيار با ما بود و پيغمبر بحرف ما گوش ميداد و از مدينه بيرون نمى‌رفت ما كشته نمى‌شديم چنانچه سابقا اشاره شد كه رأى عبد اللّه ابى و جمعى در بدو امر اين بود جواب آنها را بگو خاطر شما جمع باشد اگر در خانه‌هاى خودتان هم نشسته بوديد و بيرون نمى‌آمديد چون مقدر شده بود كه در احد كشته شويد بهر وسيله بود خداوند شما را بيرون ميآورد تا همانجا كه كشته و دفن شديد كشته و دفن شويد چون سرگذشت هر كس در لوح محفوظ الهى ثبت است و اراده و تصميم بنده موجب تغيير آن نميشود علاوه بر آن كه اين شكست امتحان خدا بود از شما تا بر تمام خلق معلوم شود كه منافق و مخلص در ميان شما كيانند و در باطن شما چه افكار فاسده است كه بروز نمى‌داديد و كيانند كه تا آخرين نفس با پيغمبر معيت دارند و جان خود را وقايه جان او ميكنند و اين ميدان جنگ مانند كوره حدادى بود كه قلوب شما را خداوند در آن ريخت و گداخت زر خالص و مس را از يكديگر جدا كرد ولى اين امتحان و تخليص براى آن نبود كه او شما را بشناسد بلكه براى آن بود كه شما يكديگر را بشناسيد زيرا كه او خالق شما است هر صانعى مصنوع خود را بهتر از هر كس ميشناسد و او عالم السر و الخفيات است از كمون ذات شما و ذات دلهاى شما با خبر است و هر كس را بفراخور قلبش جزا ميدهد و تغشى بتاء و كله برفع نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ثُم‌َّ أَنزَل‌َ عَلَيكُم‌ مِن‌ بَعدِ الغَم‌ِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغشي‌ طائِفَةً مِنكُم‌ وَ طائِفَةٌ قَد أَهَمَّتهُم‌ أَنفُسُهُم‌ يَظُنُّون‌َ بِاللّه‌ِ غَيرَ الحَق‌ِّ ظَن‌َّ الجاهِلِيَّةِ يَقُولُون‌َ هَل‌ لَنا مِن‌َ الأَمرِ مِن‌ شَي‌ءٍ قُل‌ إِن‌َّ الأَمرَ كُلَّه‌ُ لِلّه‌ِ يُخفُون‌َ فِي‌ أَنفُسِهِم‌ ما لا يُبدُون‌َ لَك‌َ يَقُولُون‌َ لَو كان‌َ لَنا مِن‌َ الأَمرِ شَي‌ءٌ ما قُتِلنا هاهُنا قُل‌ لَو كُنتُم‌ فِي‌ بُيُوتِكُم‌ لَبَرَزَ الَّذِين‌َ كُتِب‌َ عَلَيهِم‌ُ القَتل‌ُ إِلي‌ مَضاجِعِهِم‌ وَ لِيَبتَلِي‌َ اللّه‌ُ ما فِي‌ صُدُورِكُم‌ وَ لِيُمَحِّص‌َ ما فِي‌ قُلُوبِكُم‌ وَ اللّه‌ُ عَلِيم‌ٌ بِذات‌ِ الصُّدُورِ (154)

‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ خداوند وارد نمود ‌بر‌ ‌شما‌ يك‌ حالت‌ امنيتي‌ و نعاسي‌ ‌که‌ خفقه‌ ‌باشد‌

جلد 4 - صفحه 398

(پينه‌كي‌) و قريب‌ بحال‌ نوم‌ و يك‌ طائفه‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌که‌ مؤمنين‌ حقيقي‌ باشند ‌در‌ اثر ‌اينکه‌ امنيّت‌ و نعاس‌ بخواب‌ رفتند و طائفه‌ ديگر ‌که‌ مسلمانان‌ ظاهري‌ بودند و اسلام‌ ‌آنها‌ حقيقت‌ نداشت‌ مهموم‌ و مغموم‌ گردند نفوس‌ ‌خود‌ ‌را‌ و گمان‌ بد بردند بخدا ‌که‌ وعده‌ فتح‌ و فيروزي‌ داده‌ ‌بود‌ مثل‌ گمان‌ جاهلية ‌که‌ اعتماد بخدا نداشتند ميگويند آيا ‌براي‌ ‌ما ‌از‌ فتح‌ نصيبي‌ هست‌ بگو كارها تمام‌ بدست‌ ‌خدا‌ ‌است‌ اينها مخفي‌ مينمايند ‌در‌ نفوس‌ ‌خود‌ اموري‌ ‌که‌ ‌براي‌ تو ‌که‌ پيغمبر هستي‌ ظاهر نميكنند ميگويند ‌اگر‌ فتح‌ و ظفر نصيب‌ ‌ما ‌بود‌ ‌اينکه‌ اندازه‌ تلفات‌ نميداديم‌ ‌در‌ غزوه‌ احد بگو بآنها ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ خانه‌هاي‌ ‌خود‌ مي‌مانديد ‌هر‌ آينه‌ مؤمني‌ ‌که‌ مقدر ‌شده‌ ‌بود‌ ‌که‌ بمقام‌ شهادت‌ نائل‌ شوند ‌آنها‌ مبارزه‌ ميكردند و بفيض‌ شهادت‌ ميرسيدند و بآرامگاه‌ ‌خود‌ نائل‌ ميشدند (‌بود‌ و نبود ‌شما‌ فائده‌ نداشت‌) فائده‌ و نتيجه‌ آمدن‌ ‌شما‌ ‌براي‌ امتحان‌ ‌شما‌ ‌بود‌ ‌که‌ منافق‌ ‌با‌ مؤمن‌ حقيقي‌ امتياز پيدا كند ‌شما‌ ‌که‌ فرار كرديد و گمان‌ بد برديد باطن‌ ‌شما‌ ظاهر شود و ‌آنها‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ حقيقت‌ قيام‌ كردند ‌از‌ ‌شما‌ جدا شوند ‌با‌ اينكه‌ خداوند عالم‌ ‌است‌ بباطن‌ ‌هر‌ كسي‌.

ثُم‌َّ أَنزَل‌َ عَلَيكُم‌ مراد ‌از‌ انزال‌ قذف‌ ‌در‌ قلوب‌ ‌است‌ مِن‌ بَعدِ الغَم‌ِّ مراد جنس‌ غم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ فرموده‌ غمّا بغم‌ّ و كلمه‌ ثم‌ّ ‌براي‌ تراخي‌ ‌است‌ و مراد ‌پس‌ ‌از‌ خاتمه‌ جنگ‌ و ورود مدينه‌ ‌است‌.

امنة ذهاب‌ مشركين‌ بطرف‌ مكه‌ نعاسا حالت‌ قريب‌ بنوم‌ و بدل‌ امنة ‌است‌، اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ امن‌ موجب‌ نعاس‌ شد زيرا آدم‌ خائف‌ حالت‌ نوم‌ باو دست‌ نميدهد يَغشي‌ طائِفَةً مِنكُم‌ ‌يعني‌ ينام‌. و مراد ‌از‌ ‌اينکه‌ طائفه‌ كساني‌ هستند ‌که‌ اضطراب‌ خيال‌ ندارند و بوعده‌هاي‌ الهي‌ ايمان‌ دارند و ‌با‌ كمال‌ امنيت‌ بخواب‌ راحت‌ رفتند و طائفة و طائفه‌ ديگر ‌که‌ اطمينان‌ بوعده‌ الهي‌ نداشتند و اضطراب‌ خيال‌ داشتند

جلد 4 - صفحه 399

قَد أَهَمَّتهُم‌ أَنفُسُهُم‌ نفوس‌ ‌آنها‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مهموم‌ نمود.

يَظُنُّون‌َ بِاللّه‌ِ غَيرَ الحَق‌ِّ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ ظن‌ّ سوء و گمان‌ بد ‌است‌ نسبت‌ بخدا، و ‌در‌ حديث‌ دارد ‌که‌ ‌خدا‌ فرمود

(انا عند ظن‌ّ عبدي‌ المؤمن‌ ‌ان‌ خيرا فخير و ‌ان‌ شرّا فشرّ)

جامع‌ السعادات‌، و ‌اينکه‌ يكي‌ ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ و صفات‌ خبيثه‌ ‌است‌ ‌است‌ و منشأ ‌آن‌ ضعف‌ ايمان‌ ‌ يا ‌ عدم‌ ايمان‌ ‌است‌.

ظَن‌َّ الجاهِلِيَّةِ دوره‌ جاهليت‌ بدترين‌ دوره‌ها ‌بود‌، و مراد ‌ يا ‌ اينست‌ ‌که‌ همان‌ گمانهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ دوره‌ جاهليت‌ داشتند نسبت‌ بخدا حال‌ ‌هم‌ ‌که‌ اسلام‌ آورده‌اند دارند ‌ يا ‌ شبيه‌ دوره‌ جاهليت‌ ‌که‌ سوء ظن‌ّ داشتند.

يَقُولُون‌َ هَل‌ لَنا مِن‌َ الأَمرِ مِن‌ شَي‌ءٍ استفهام‌ انكاري‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ميگفتند ‌که‌ ديگر ‌براي‌ ‌ما روز خوشي‌ نيست‌ و غلبه‌ و فتح‌ نداريم‌.

قُل‌ إِن‌َّ الأَمرَ كُلَّه‌ُ لِلّه‌ِ هيچ‌ امري‌ ‌در‌ دنيا واقع‌ نميشود الّا تحت‌ اراده‌ و مشيت‌ پروردگار ما قَطَعتُم‌ مِن‌ لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي‌ أُصُولِها فَبِإِذن‌ِ اللّه‌ِ حشر ‌آيه‌ 5، خداوند قدرت‌ دارد چنان‌ فتحي‌ بشما دهد ‌در‌ فتح‌ مكه‌ إِنّا فَتَحنا لَك‌َ فَتحاً مُبِيناً فتح‌ ‌آيه‌ 1.

يُخفُون‌َ فِي‌ أَنفُسِهِم‌ ما لا يُبدُون‌َ لَك‌َ اخفاء مقابل‌ ابداء و اظهار ‌است‌ وَ فِي‌ أَنفُسِهِم‌ ‌در‌ باطن‌ قلب‌ ‌خود‌ و چيزي‌ ‌که‌ اخفاء ميكنند اموري‌ ‌است‌ ‌که‌ جرئت‌ اظهار ‌آن‌ ‌را‌ ندارند ‌از‌ نفاق‌ و شك‌ و عدم‌ اعتماد بوعده‌هاي‌ الهي‌ و نحو اينها.

يَقُولُون‌َ لَو كان‌َ لَنا مِن‌َ الأَمرِ شَي‌ءٌ تنكير لفظ شيئي‌ دلالت‌ ميكند ‌که‌ گفته‌ ‌آنها‌ و عقيده‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ هيچگونه‌ نفعي‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌براي‌ مسلمين‌ قائل‌ نيستند و دليل‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ مدعاي‌ ‌خود‌ اينست‌ ‌که‌:

ما قُتِلنا هاهُنا ‌يعني‌ ‌در‌ غزوه‌ احد كشته‌ نميشديم‌، و ‌اينکه‌ قول‌ كمال‌ دلالت‌ ‌را‌ دارد ‌که‌ اينها منافقين‌ بودند نه‌ عقيده‌ بشهادت‌ و جهاد داشتند و نه‌ بوعده‌هاي‌ الهي‌

جلد 4 - صفحه 400

جواب‌ ‌آنها‌ اينست‌ ‌که‌:

قُل‌ لَو كُنتُم‌ فِي‌ بُيُوتِكُم‌ آمدن‌ ‌شما‌ ‌در‌ جهاد و نيامدن‌ ‌شما‌ و ‌در‌ خانه‌ نشستن‌ ‌شما‌ ‌در‌ تقديرات‌ الهي‌ تغيير نميدهد.

لَبَرَزَ الَّذِين‌َ كُتِب‌َ عَلَيهِم‌ُ القَتل‌ُ إِلي‌ مَضاجِعِهِم‌ كساني‌ ‌که‌ مقدر ‌شده‌ بدرجه‌ رفيعه‌ شهادت‌ نائل‌ شوند ‌از‌ مؤمنين‌ ‌آنها‌ ‌براي‌ جهاد و شهادت‌ ‌در‌ مقام‌ مبارزه‌ ميآمدند و بمضاجع‌ ‌خود‌ (آرامگاه‌ ‌خود‌) نائل‌ ميشدند چه‌ ‌شما‌ باشيد ‌در‌ جنگ‌ ‌ يا ‌ نباشيد وَ لِيَبتَلِي‌َ اللّه‌ُ ما فِي‌ صُدُورِكُم‌ فقط فائده‌ آمدن‌ ‌شما‌ امتحان‌ ‌شما‌ ‌بود‌ ‌که‌ ثبات‌ قدم‌ نداشتيد و فرار ‌را‌ ‌بر‌ قرار اختيار كرديد.

وَ لِيُمَحِّص‌َ ما فِي‌ قُلُوبِكُم‌ ‌بر‌ ‌خود‌ ‌شما‌ معلوم‌ گردد ‌که‌ ‌در‌ قلب‌ ‌شما‌ ايمان‌ نيست‌ و مؤمن‌ ‌از‌ ‌غير‌ مؤمن‌ امتياز پيدا كند.

وَ اللّه‌ُ عَلِيم‌ٌ بِذات‌ِ الصُّدُورِ خداوند عالم‌ بباطن‌ ‌شما‌ ‌است‌ و ‌از‌ قلب‌ ‌شما‌ مطّلع‌ ‌است‌ ولي‌ ‌بر‌ ‌خود‌ ‌شما‌ معلوم‌ نبود ‌در‌ ‌اينکه‌ امتحان‌ بزرگ‌ معلوم‌ شد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 154)- شب بعد از جنگ احد، شب دردناک و پر اضطرابی بود، مسلمانان پیش بینی می‌کردند که سربازان فاتح قریش بار دیگر به مدینه باز گردند. در این میان مجاهدان راستین و توبه کنندگانی که از فرار احد پشیمان شده بودند، به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعده‌های پیغمبر دلگرم بودند آیه مورد بحث ماجرای آن شب را تشریح می‌کند و می‌گوید: «سپس بعد از آن همه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل کرد» (ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً).

«این آرامش همان خواب سبکی بود که جمعی از شما را فرا گرفت، اما جمع دیگری بودند که تنها به فکر جان خود بودند و به چیزی جز نجات خویش نمی‌اندیشدند و به همین جهت آرامش را بکلی از دست داده بودند» (نُعاساً یَغْشی طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ).

سپس به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته می‌گوید: «آنها در باره خدا گمانهای نادرست همانند گمانهای دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده‌های پیامبر را می‌دادند» (یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ).

و به یکدیگر و یا خویشتن می‌گفتند: «آیا ممکن است با این وضع دلخراشی که می‌بینیم پیروزی نصیب ما بشود»؟ (هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْ‌ءٍ).

یعنی، بسیار بعید و یا غیر ممکن است، قرآن در جواب آنها می‌گوید: «بگو:

آری! پیروزی به دست خداست و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شما خواهد شد» (قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ).

«آنها در دل خود اموری را پنهان می‌دارند که برای تو آشکار نمی‌سازند» (یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ).

گویا آنها چنین می‌پنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آیین اسلام است و لذا «می‌گفتند: اگر ما بر حق بودیم و سهمی از پیروزی داشتیم در اینجا این همه کشته نمی‌دادیم» (یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‌ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا).

خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره می‌کند، می‌فرماید: «بگو: اگر هم

ج1، ص341

در خانه‌های خود بودید آنهایی که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود قطعا به سوی آرامگاه خود بیرون می‌آمدند» و آنها را به قتل می‌رساندند (قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ).

دیگر این که «باید این حوادث پیش بیاید که خداوند آنچه در دل دارید بیازماید و صفوف مشخص گردد (و به علاوه افراد تدریجا پرورش یابند) و نیات آنها خالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود» (وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ).

در پایان آیه می‌گوید: «خداوند اسرار درون سینه‌ها را می‌داند» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).

و به همین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمی‌کند بلکه می‌خواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هر گونه آلودگی به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌2، ص 693.
  3. صاحب كشف الاسرار از عامه گويد: اين آيه در شأن هفت نفر در غزوه احد نازل شده كه عبارتند از: ابوبكر و عمر و على و حارث بن الصّمة و سهيل بن حنيف و دو مرد از انصار كه خداوند به آنان فرمود: شما را بعد از غم قتل و هزيمت مسلمين امن و آرامش دادم و خواب بر شما افكندم ولى منافقين از قبيل معتب بن قشير، نه داراى امن و آرامش بودند و نه ايشان را از ترس مشركين خواب فراگرفت.
  4. ابن راهويه از زبير نقل نمايد كه در جنگ احد ترس و خوف عجيبى ما را فراگرفته بود. با اين حال خداوند خواب را بر ما مستولى كرد به قسمى كه همه ما چانه هايشان روى سينه هاى آن‌ها قرار گرفته بود.
  5. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 157.

منابع