آیه 39 سوره حج
<<38 | آیه 39 سوره حج | 40>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
به مسلمانان که مورد قتل (و غارت) قرار گرفتهاند رخصت (جنگ با دشمنان) داده شد، زیرا آنها از دشمن سخت ستم کشیدند و همانا خدا بر یاری آنها قادر است.
به کسانی که [ستمکارانه] مورد جنگ و هجوم قرار می گیرند، چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر یاری دادن آنان تواناست.
به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت [جهاد] داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفتهاند، و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست.
به كسانى كه به جنگ بر سرشان تاخت آوردهاند و مورد ستم قرار گرفتهاند، رخصت داده شد و خدا بر پيروز گردانيدنشان تواناست.
به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند؛ و خدا بر یاری آنها تواناست.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أُذِنَ»: اجازه داده شده است. «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ ...»: خدا به کسانی که بدیشان حمله و تعدّی میشود اجازه دفاع از خود داده است (نگا: بقره / .
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره مهاجرینى نازل شده که اهل مکه آنها را از وطن خویش بیرون کرده بودند و وقتى که قوى شدند، خداوند آنها را به جهاد امر نمود و این آیه نخستین آیه اى است که درباره قتال نازل شده است.[۱][۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ «39»
به كسانى كه همواره و مظلومانه مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفتهاند، اجازه دفاع وجهاد داده شده است والبتّه خداوند بر يارى آنان قادر است.
نکته ها
گفتهاند: اين آيه اوّلين آيهاى است كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اجازه جهاد و جنگ مسلحانه داده است، زيرا كار آن حضرت چند مرحله داشت: 1- دعوت و اصلاح قلبى و خودسازى نيروها.
2- تشكّل و بسيج نيروها. 3- دفاع يا حمله.
پیام ها
1- جهاد، بدون اذن خدا و رسول جايز نيست. «أُذِنَ»
2- مظلومان، مجازند با دشمنان خود جهاد كنند. «أُذِنَ- بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»
3- نصرت خدا، بعد از بپاخاستن وحركت ماست. «أُذِنَ- إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»
4- به رزمندگان روحيه دهيد. «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»
5- حقّ بر باطل پيروز است. «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»
6- امداد الهى، تنها جنبهى نظامى ندارد و انواع نصرتها و امدادها را شامل مىشود. «نَصْرِهِمْ» به طور مطلق مطرح شده است.
7- نصرت الهى حتمى است. (كلمه «إِنَّ»، «لَقَدِيرٌ»، حرف لام و جملهى اسميّه)
8- امداد و يارى خداوند نسبت به مؤمنان گسترده است. «قدير»، نفرمود: «قادر»
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 49
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39)
شأن نزول: در اسباب نزول آورده كه: كفار مكه به دست و زبان در آزار و ايذاء مؤمنان مىكوشيدند و هر ساعت از اصحاب بعضى سرشكسته و جمعى دست بسته خدمت پيغمبر آمده شكايت مىنمودند. حضرت آنها را امر به صبر و مىفرمود كه من مأمور به قتال نيستم، و زياده از هفتاد آيه در نهى از قتال وارد شده. و چون هجرت به مدينه واقع شد، اذن در قتال رسيد؛ و اول آيتى كه نازل شد اين بود:
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ: دستور داده شد كارزار كردن مر كسانى را كه خواهند كارزار كنند با كافران، بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا: به سبب آنكه ستم رسيده شدهاند و جفاهاى بسيار از دشمنان كشيدهاند بنابر صيغه مجهول معنى آنكه: دستورى داديم آنان را كه كافران با ايشان مقاتله كنند كارزار نمايند. وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ: و بدرستى كه خداى تعالى بر يارى دادن مظلومان كه اهل ايمانند و اصحاب پيغمبر آخر الزمان، هر آينه تواناست. اين وعده ايشان است به نصرت، چنانكه به دفع اذيت كفار وعده فرموده بود.
على بن ابراهيم قمى- فرموده اين آيه در حق امير المؤمنين عليه السّلام و جعفر و حمزه نازل شد «1»، ولى حكم آن عموم بهم رسانيد.
ايضا از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه عامه مىگويند: اين آيه نازل شد در حق حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله وقتى كه قريش او را از مكه
«1». تفسير برهان، ج 3، روايت 9، ص 94 به نقل از على بن ابراهيم.
جلد 9 - صفحه 60
بيرون نمودند؛ و حال آنكه در حق قائم عجل اللّه فرجه است، وقتى كه خروج نمايد و مطالبه خون حضرت حسين عليه السّلام را نمايد و مىگويد: مائيم اولياء آن خون، و مائيم طلب كننده آن. «1» و روايتى ديگر در تفسير برهان وارد شده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (36) لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ (37) إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (38) أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39) الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)
الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)
ترجمه
- و شتران تنومند گردانيديم آنها را از براى شما از علامتهاى خدا مر شما را است در آنها فوائدى پس ياد كنيد نام خدا را بر آنها صف زدگان پس چون فرود آيد پهلوهاشان پس بخوريد از آنها و بخورانيد فقير قانع و در معرض سؤال را همچنين مسخّر كرديم آنها را براى شما باشد كه شما شكر گذار شويد
هرگز نميرسد بقبول خدا گوشتهاى آنها و نه خونهاى آنها ولى ميرسد او را پرهيز- كارى از شما همچنين مسخر نمود آنها را براى شما تا ببزرگى ياد كنيد خدا را بر آنچه هدايت نمود شما را و مژده ده نيكوكاران را
همانا خدا دفاع ميكند از آنانكه ايمان آوردند همانا خدا دوست نميدارد هر خيانت كار ناسپاسى را
دستورى داده شد مر آنانرا كه مقاتله كرده ميشوند براى آنكه ستم كرده شدند و همانا خدا بر نصرت ايشان هر آينه توانا است
آنانكه بيرون كرده شدند از منزلهاشان بنا حقّ مگر آنكه ميگفتند پروردگار ما خدا است و اگر نمىبود دفع نمودن خدا
جلد 3 صفحه 608
مردم را بعضى از آنها را ببعضى هر آينه ويران كرده شده بود صومعهها و معابد ترسايان و معابد يهود و مسجدها كه ذكر كرده ميشود در آنها نام خدا بسيار و هر آينه يارى خواهد كرد البته خدا كسيرا كه يارى ميكند او را بدرستيكه خدا هر آينه تواناى غالب است
آنانكه اگر متمكّن گردانيمشان در زمين بر پاى دارند نماز را و دهند زكوة را و امر كنند بكار خوب و نهى كنند از كار بد و بدست خدا است انجام كارها.
تفسير
- بدن جمع بدنه است كه شتر تنومند قربانى است مأخوذ از بدن بمعناى تن كه خداوند آنرا از علائم دين خود و مناسك حج قرار داده براى مردم كه بايد آنرا قربانى نمايند و از براى ايشان در آنها خير است يعنى منافع دينيّه و دنيويّهاى كه از قبل آنها بايشان ميرسد و بايد نام خداوند را در وقت قربانى آنها بزبان جارى نمايند در حاليكه آنها صف زدگان باشند يعنى ايستاده باشند چون از دو دست و دو پايشان دو صف تشكيل ميشود يا چون صف از ايستادن تشكيل ميگردد نه از خوابيدن كه معمول در ذبح گاو و گوسفند است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه نحر ميشود ايستاده و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين وقتى است كه صف بسته ميشود براى نحر بسته ميشود دو دستش از كف تا زانو و كلمه صوافّ بتشديد فاء ظاهرا حال است از بدن و بملاحظه اصلش كه صوافف بوده غير منصرف ميباشد و صوافن بنون نيز قرائت شده و بنابراين مراد خم كردن و بستن يك دست آنست تا بيكدست و دو پا بايستد ولى معمول نيست و چون بپهلو بر زمين افتاد بايد گوشت آنرا بخورند و بفقير قانع كه راضى است بآنچه عطا باو شود و بكسيكه آمده باميد عطا و سؤال نميكند بخورانند و عطا نمايند و در مجمع از ائمه اطهار نقل نموده كه سزاوار است يك سوم آنرا بخورد و يك سوم آنرا بقانع و معترّ بدهد و ثلث باقى را هديه براى دوستان بفرستد و افتادن پهلوهاشان بر زمين كنايه از مردن و رفتن روح از بدنشان است و در بعضى از روايات ثلث اوّل باطعام اهل اختصاص داده شده و تفصيل اين امور محوّل بكتب فقهيّه است و خداوند حيوان با اين قوّت و عظمت را اين طور مسخّر بنى آدم نموده كه فوائد آنرا ببرند و آخر كار دستهايش را به بندند و نحرش كنند و گوشتش را بخورند و شكر خدا را
جلد 3 صفحه 609
بجا آورند و در جوامع روايت نموده كه در زمان جاهليت يعنى قبل از اسلام معمول بود كه چون نحر مينمودند خون آنرا بخانه كعبه ميماليدند و چون مسلمانان حج نمودند خواستند كار آنها را بنمايند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه گوشت و خون آنها بقبول و رضاى الهى نميرسد ولى تقوى و پرهيزكارى و عبادت و فرمانبردارى مردم بمقام قبول و رضاى الهى ميرسد و اين تعبير بر حسب عادت عرب است كه ميگويند رسيد باو و اراده ميكنند كه قبول كرد يعنى خداوند قربانى شما را قبول ميكند بدون آنكه خانه كعبه را آلوده نمائيد چنانچه قربانى هابيل را قبول فرمود و قربانى قابيل رد شد چون مقرون بتقوى نبود و اين تسخير شگفت آور از اين حيوان بقدرت الهى براى آنستكه مردم بعظمت و بزرگى ياد كنند خدا را براى آنكه هدايت فرموده آنها را بكيفيّت تسخير حيوانات و طريقه تحصيل قربات و بشارت باد نيكوكاران را كه از روى اخلاص قربانى ميكنند و بخوبى ميخورند و بمردم ميخورانند و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از تكبير بر هدايت گفتن تكبيرات مأثوره در ايام تشريق است بعد از پانزده نماز در منى و ده نماز در غير آن كه سابقا ذكر شد و خداوند دفع ميكند شرّ كفار را از اهل ايمان چون خداوند دوست نميدارد كسانيرا كه در امانت الهى خيانت نمودند و دين خدا را تغيير دادند و كافر شدند و كفران نعمت كردند و بنام بت قربانى نمودند و نيز ترخيص فرموده و اذن دفاع بمسلمانان داده كه مقاتله نمايند با كفارى كه بقتال با ايشان مبادرت مينمايند چون مدّتى مسلمانان مظلوم شدند و اجازه دفاع از تعدّيات كفّار بآنها نداشتند تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هجرت فرمود از مكّه بمدينه و اين آيه نازل شد چنانچه در مجمع از امام باقر عليه السّلام قريب باين مضمون را نقل نموده ولى قمى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره على عليه السّلام و جعفر و حمزه و جارى شد در امّت و از امام صادق عليه السّلام بخروج امام زمان و خونخواهى سيد الشهداء عليه السّلام تفسير شده و منافاتى ندارد و در هر حال خداوند قادر بر نصرت اهل ايمان بوده و هست و خواهد بود و بوعده خود وفا كرده و ميكند و ايشان كسانى هستند كه از تعدّيات كفّار ناچار شدند بخروج از وطن و خانههاشان و هجرت نمودند از مكّه بمدينه بدون آنكه كسى بر آنها حقّى داشته باشد و اين اخراج بنا حقّ نبود مگر براى آنكه
جلد 3 صفحه 610
ايشان ميگفتند پروردگار ما خداى يگانه است نه بتهائيكه مشركين مكّه قائل بخدائى و معبوديّت آنها بودند و در بعضى از روايات بخروج ائمه اطهار از اوطان خودشان بظلم ظالمين و حضرت سيد الشهداء عليه السّلام از تعدى يزيد پليد تفسير شده و اگر نبود اين ترخيص الهى و دفع نمودن خداوند شر كفار را از مسلمانان و غلبه دادن ايشانرا بر آنها در ازمنه سابقه و لاحقه هر آينه خراب و ويران ميشد صومعهها كه ديرهاى رهبانان و عبّاد در كوهها و بيابانها است و كليساهاى نصارى و كنائس يهود كه آنرا صلاة بضمّ لام ميناميدند براى آنكه مكان نماز بوده و صلوات جمع آنست در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنرا بضم صاد و لام قرائت فرموده است و مساجد مسلمانان كه نام خدا در آنمساجد يا در آن اماكن زياد برده ميشود چون اهل شرك احترام اين معابد را نگاه نميداشتند و خداوند هر كس دين او را يارى كند يارى خواهد فرمود چون قادر و قاهر و توانا و مقتدر است و ايشان كسانى هستند كه اگر خداوند قدرت و سلطنت كامل بآنان عطا فرمايد در روى زمين بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و امر بمعروف و نهى از منكر ميكنند و هر امر و ملك و سلطنت و قدرتى منتهى بخدا ميشود و جز او قادر و غالب و عزيز و مقتدرى باقى و برقرار نخواهد ماند و در روايات ائمه اطهار اين جماعت بآل محمد عليهم- السلام و امام زمان و اصحاب آنحضرت تفسير شده و معلوم است كه افراد كامله آنذوات مقدّسه ميباشند و سلطنت حقّه الهيّه و امر بمعروف و نهى از منكر بنحو اكمل در زمان ظهور امام زمان عليه السّلام خواهد بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُم ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلي نَصرِهِم لَقَدِيرٌ (39)
اذن داده شد از براي كساني که كفّار و مشركين و اهل ضلالت با آنها مقاتله ميكنند به اينكه اينها مظلوم شدند، و محققا خداوند بر نصرت اينها هر آينه قدرت دارد.
در اخبار بسيار داريم به تفسيرات مختلف در بعضي بوجود رسول و امير المؤمنين و حمزه و جعفر تفسير شده، در بعضي بحضرت حسن و حسين، در بعضي بائمّه عليهم السلام در بعضي بحضرت قائم (عج). و مكرّر گفتهايم که اخبار وارده در تفسير بيان مصداق اتمّ ميكند و همين اختلاف اخبار هم شاهد بر اينکه مدّعا است و منافات با عموم آيه ندارد.
و گفتند: اينکه اوّلين آيه است که در امر جهاد وارد شده.
(أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ) حضرت رسالت تا مادامي که در مكّه تشريف داشت مأمور به جهاد نبود و مشركين بسيار باو و بمؤمنين اذيّت و ظلم ميكردند که مفاد:
(بِأَنَّهُم ظُلِمُوا): است پس از هجرت بمدينه و فرار از دست مشركين مأمور بجهاد شد آنهم مشركين حمله ميكردند که اكثر جهادهاي آن حضرت دفاعي بوده و خداوند بمؤمنين در موضوع جهاد وعده نصرت داده.
(وَ إِنَّ اللّهَ عَلي نَصرِهِم لَقَدِيرٌ): که در اينکه جهادها غلبه و نصرت با مؤمنين بود تا فتح مكّه. و از اينکه اخبار استفاده ميشود که اينکه وعده مصاديق بسياري دارد تا زمان حضرت قائم (عج) سپس خداوند بيان صفات آنها را در آيه بعد ميفرمايد:
307
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 39)- نخستین فرمان جهاد: هنگامی که مسلمانان در مکّه بودند مشرکان پیوسته آنها را آزار میدادند، و مرتبا مسلمانان کتک خورده با سرهای شکسته خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میرسیدند و شکایت میکردند (و تقاضای اذن جهاد
ج3، ص219
داشتند) اما پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به آنها میفرمود: صبر کنید، هنوز دستور جهاد به من داده نشده تا این که هجرت شروع شد و مسلمین از مکّه به مدینه آمدند، خداوند این آیه را که متضمن اذن جهاد است نازل کرد و این نخستین آیهای است که در باره جهاد نازل شده.
در آیه قبل ذکر شد که خداوند وعده دفاع از مؤمنان را داده، در این آیه میگوید: «خداوند به کسانی که جنگ از طرف دشمنان بر آنها تحمیل شده اجازه جهاد داده است، چرا که آنها مورد ستم قرار گرفتهاند» (أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا).
سپس این اجازه را با وعده پیروزی از سوی خداوند قادر متعال تکمیل کرده، میفرماید: «و خداوند قدرت بر یاری کردن آنها را دارد» (وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ).
شما باید آنچه در توان دارید در این عالم اسباب به کار گیرید و در آنجا که قدرت شما پایان میگیرد در انتظار یاری خدا باشید، و این همان برنامهای بود که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله در تمام مبارزاتش به کار میگرفت و پیروز میشد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ در تفسیر البرهان بحرینى از محمد بن العباس او بعد از دو واسطه از عیسى بن داود او از امام کاظم علیهالسلام و ایشان از پدر بزرگوار و از جد گرامى خود نقل فرماید که این آیه و آیه 40 درباره آل محمد علیهمالسلام بخصوص نازل گردیده است.
- ↑ علماى عامه از قبیل احمد در مسند خود و ترمذى در صحیح خویش و نیز حاکم در المستدرک از ابن عباس روایت کنند که وقتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله از مکه بیرون رفت. ابوبکر گفت: آنهائى که پیامبر را از مکه بیرون راندند، نابود و هلاک خواهند شد سپس این آیه نازل گردید.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.